فیلوجامعه‌شناسی

مسأله‌ی روشنفکری در ساختارهای مدرن دموکراتیک

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از کارل مانهایم؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ گفتگوی سیاسی، دارای سرشتی است که از بنیاد با گفتگوی علمی و نظری تفاوت دارد؛ بدین معنا که نه تنها در پی اثبات حقانیت خویش است (در بهترین حالت)، بلکه هم‌چنین، در صدد است که شالوده هستی اجتماعی و فکری حریفش را ویران کند. بنا بر این، بحث سیاسی به نحوی عمیق‌تر در بنیاد وجودی نفوذ می‌کند، تا آن نوع بحثی که فقط چند «دیدگاه» دست‌چین شده محتوای اندیشگی آن باشد و فقط «تناسب نظری» استدلال را رعایت کند. کشمکش سیاسی چون از آغاز صورت عقلایی شده‌ای از مبارزه برای سلطه‌جویی اجتماعی است، به پایگاه اجتماعی حریف، حیثیت عمومی و اعتماد به نفس او حمله می‌آورد. در این مورد تعیین این‌که آیا تصعید یا جانشین ساختن مذاکره و گفتگو (آن هم در وضعیت جاری آن که نسبیت‌گرایی مهارگسیخته، بحث سیاسی را از مبانی روشن به دور ساخته است) به جای حربه‌های کهن مبارزه، یعنی، کاربرد مستقیم زور و فشار، به راستی پیشرفت‌های اساسی در زندگی انسانی به شمار می‌رود یا نه، کار دشواری است. در حقیقت، تحمل رنج جسمانی ظاهراً، مشکل است، اما، اراده به تخریب معنوی که در موارد بسیار جای آن را گرفته است، شاید از آن هم تحمل ناپذیرتر باشد. پس، موجب شگفتی نیست که، بخصوص در این حوزه، هرگونه انکار و نفی نظری به تدریج به حمله‌ای بسیار بنیادی‌تر به کل موقعیت زندگی حریف تغییر شکل می‌دهد و دشمن با ویران‌سازی نظریه‌های حریفش امیدوار است که موقع و مقام اجتماعی او را متزلزل کند. باز، تعجبی ندارد که در این کشمکش، که در آن از همان آغاز نه تنها به گفته‌های یک شخص، بلکه به گروهی نیز توجه می‌شود که آن شخص سخنگویش است و برای اقدام مورد نظر، دلایلش را پیش می‌نهد، اندیشه را در ارتباط با آن وجهی از هستی می‌نگرد که بدان وابسته است.

▬ در مباحثات سیاسی دموکراسی‌های جدید، که عقاید به طور آشکارتری نماینده گروه‌های معینی بودند، تعین اجتماعی و وجودی اندیشه آسان‌تر درک می‌شد. در اصل، این سیاست بود که نخست به کشف روش جامعه‌شناختی در بررسی پدیده‌های فکری و معنوی نایل شد. اصولاً در مبارزه‌های سیاسی آدمیان برای نخستین بار به انگیزش‌های ناخودآگاه جمعی که هدایت‌کننده مسیر اندیشه بود پی بردند. مباحثه سیاسی اصولاً فقط نوعی دلیل‌آوری نظری نیست، بلکه دریدن پرده تلبیس‌ها و برداشتن نقاب از چهره آن انگیزه‌های ناآگاهانه‌ای است که هستی گروه را به آمال فرهنگی و استدلال‌های نظری‌اش می‌پیوندد، اما، به همان اندازه که علم جدید سیاست، به یاری جنگ افزارهای نظری، نبردهایش را پیش می‌برد، فرایند پرده‌دری نیز تا ریشه‌های اجتماعی نظریه نفوذ می‌کند.

▬ سیاست، می‌تواند از جهان‌نگری خود به منزله حربه‌ای استفاده کند؛ سیاست صرفاً مبارزه‌ای در راه کسب قدرت نیست، بلکه در واقع، نخست فقط هنگامی اهمیت اساسی می‌یابد که در رگ هدف‌هایش خون نوعی فلسفه سیاسی، همراه با نوعی جهان‌نگری سیاسی، بدواند. می‌توانیم از ترسیم جزء به جزء این تصویر که چگونه با افزایش روح دموکراتیک، نه تنها حکومت، بلکه حزب‌های سیاسی نیز کوشیدند برای تعارض‌هایشان نظم علمی و بنیان فلسفی فراهم آورند، کاملاً صرف نظر کنیم. قشرهای روشنفکری، بر طبق نیازهای جامعه‌ای صنعتی و نیازهای خودشان، اعمال جمعی را نه بر پایه اعلام صریح اصول عقایدشان، بلکه بیشتر بر پایه نظام پندارهایی که به نحو عقل‌پسندی قابل توجیه بود استوار می‌سازند.
▬ نتیجه‌ی در هم آمیختگی سیاست و اندیشه علمی آن شد که به تدریج هر نوع اصول سیاسی، دست کم در شکل‌هایی که خود را برای پذیرفته شدن در آن‌ها عرضه می‌کرد، رنگمایه‌ای علمی یافت و هر نوع گرایش علمی، به نوبه خود، رنگی از سیاست بر چهره داشت.
▬ این آمیختگی، علاوه بر تأثیرات منفی، تأثیراتی مثبت داشت، از جمله آن‌که نشر عقاید علمی به قدری آسان شد که قشرهای هرچه وسیع‌تری در تمامی هستی سیاسی خودناگزیر بودند برای مواضعشان توجیهات نظری بجویند و از این راه آموختند (اگر چه غالباً به شیوه‌ای بسیار تبلیغاتی) که درباره جامعه و سیاست با مقوله‌های تحلیل علمی بیندیشند. برای علوم سیاسی و اجتماعی نیز از این لحاظ مفید واقع شد که ادراکی مشخص و عینی درباره واقعیت کسب کردند و، در نتیجه، مضمونی برای مسائلشان یافتند؛ مضمونی که پیوندی مداوم میان آن علوم و حوزه‌ای از واقعیت که می‌بایست به آن بپردازد (یعنی جامعه) برقرار می‌ساخت. بحران‌ها و مقتضیات زندگی اجتماعی زمینه ساز مایه‌هایی برای پژوهش تجربی، تفسیرهای سیاسی و اجتماعی، و فرضیه‌هایی بودند که رویدادها به وسیله آن‌ها تجزیه و تحلیل‌پذیر می‌شدند.
▬ لیکن، دردسر اصلی ما در این پیوند مستقیم میان نظریه و سیاست در این نکته است که دانش هرگاه بخواهد در مورد رشته حقایق جدید جانب انصاف پیش گیرد، پیوسته ناچار است که سرشت منطقی یا تجربی خود را حفظ کند، اما، تفکری که گرایش سیاسی بر آن حکم‌فرماست نمی‌تواند به خود اجازه دهد که همواره با استنتاج‌ها و تجربه‌های نو سازگار شود. دسته‌های سیاسی، تنها به دلیل سازمان‌یافتگی‌شان، نه می‌توانند در روش‌های تفکرشان خاصیت نرمش‌پذیری را حفظ کنند و نه می‌توانند آماده پذیرفتن پاسخی باشند که از جستارها و پژوهش‌هایشان برمی‌آید. این دسته‌ها، از حیث ساختار، حکم شرکت‌های دولتی و سازمان‌های جنگی را دارند و همین امر خود به خود آن‌ها را به گرایش در جهت تصلب آئین و خرد سوق می‌دهد. هر قدر روشنفکران بیشتر به کارگزاران حزبی تبدیل می‌شوند، نیروی ادراک و هنر نرمش‌پذیرشان را که از موقعیت نااستوار پیشین خود به همراه آورده بودند بیشتر از دست می‌دهند.
▬ خطر دیگری که از این هم‌پیمانی میان علم و سیاست برمی‌خیزد آن است که بحران‌های مؤثر در اندیشه سیاسی به صورت بحران‌هایی در اندیشه علمی نیز در می‌آیند. سیاست یعنی، کشمکش؛ و هر دم بیم آن می‌رود که به مبارزه مرگ و زندگی تبدیل شود. این مبارزه هر قدر خشونت‌بارتر شود، جریان‌های عمیق عاطفی را که قبلاً ناآگاهانه، اما، شدیدتر و دقیق‌تر عمل می‌کردند، بیشتر هدایت می‌کند و آن‌ها را به حوزه نمایان آگاهی به پیش می‌راند.
مآخذ:...
هو العلیم

اسرار جمهوری‌خواهی انگلیسی!

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از گروه تاریخ اقتصاد؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ در پی یک رشته تظاهرات «جمهوری‌خواهان قزاق+انگلیسی» در تهران و شهرهای دیگر که چهار روز طول کشیده بود و تظاهرکنندگان خلع قاجاریه از سلطنت را درخواست کرده بودند، در نیمه اول آبان ۱۳۰۴، مجلس شورای ملی طرح نمایندگان را مبنی بر خلع قاجاریه تصویب کرد که متن طرح با جمله «به منظور تأمین سعادت ملت ایران...» آغاز شده بود. طبق تحقیق برخی از مورخان برپایه خاطرات رجال وقت، تظاهرات چهار روزه با نقشه قبلی و طبق برنامه! صورت گرفته بود.

▬ نمایندگان در همین جلسه، سردار سپه، ژنرال رضاخان پهلوی را با لقب «والاحضرت اقدس» به عنوان رییس موقت کشور تعیین کردند و کار اصلاح قانون اساسی و تعیین تکلیف قطعی ریاست کشور را برعهده مجلس موسسان قرار دادند.

▬ در جلسه مجلس شورای ملی، دکتر مصدق نماینده تهران با دادن سمت ریاست موقت کشور به سردار سپه (رضاخان پهلوی) به دلیل داشتن سابقه قلدری کردن و بی‌اعتنایی به برخی از نظامات مخالفت کرده بود و اصولا سپردن چنین مقامی را در آن وضعیت (درجریان اصلاح و بازنگری قانون اساسی و احتمال اعمال نفوذ و فشار) به یک نظامی، به مصلحت ندانسته بود. با وجود این مخالفت، این طرح فوری فقط پنج رأی مخالف داشت. قبلاً هم دولت با بازگشت سلطان احمدشاه قاجار که در اروپا بود به وطن، مخالفت کرده بود. در آن روز، میان مردم شایع کرده بودند که با خلع قاجاریه، نظام حکومتی ایران جمهوری و رییس کشور انتخابی خواهد شد. قبلاً ژنرال رضاخان هم از جمهوری شدن ایران جانبداری کرده بود. در همین روز و اندکی پس از رای‌گیری در مجلس، این قضیه به سفارتخانه‌ها اعلام شد و بوذرجمهری شهردار وقت تهران تلفن‌های کاخ گلستان (میدان ارگ ۱۵ خرداد) محل اقامت محمد حسن میرزا ولیعهد را قطع و پس از اخراج زنان احمدشاه و خانواده سلطنتی از آن‌جا، درها را مهر و موم کرد. بعداً شهربانی (پلیس تهران) درباریان را بازداشت و دولت با تأمین پنج هزار تومان هزینه، محمد حسن میرزا را روانه اروپا کرد. احمد شاه که در فرانسه بود پس از آگاه شدن از خلع قاجاریه؛ به عمل مجلس اعتراض کرد، ولی، تا آن زمان بسیاری از دولت‌های اروپایی و سایر ملل دولت موقت تهران را به رسمیت شناخته بودند. برای احمدشاه و همراهانش راهی جز درخواست پناهندگی باقی نمانده بود و به این ترتیب، سلسله ۱۳۰ ساله قاجاریه منقرض شد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

بررسی مشاغل جامعه در دوره صفویه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از ع. روح‌بخشان؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ فن، صنعت، پیشه، هنر و به طور کلی کسب و کار، طی قرون متمادی رکن اصلی و عمده زندگی اجتماع در ایران بوده است، یعنی که چرخه اجتماع بر محور کسب و کار می‌گشته است که در همه شئون جامعه مشهود بوده و به دلیل همین شیوع و عمومیت کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است و حال آن‌که شناخت درست و دقیق جامعه و زندگی فردی و اجتماعی ایران از دیرباز تا نیم سده پیش، تنها از راه شناخت شیوه کسب و کار امکان‌پذیر است.

▬ اگر چه هیچ تحقیق یا تألیفی که به طور مستقیم به انواع مشاغل جامعه روزگار صفویان پرداخته باشد وجود ندارد، اما، به طور غیرمستقیم و از لابه‌لای منابع دیگر می‌توان تا حد زیادی به نوع و تقسیمات مشاغل آن دوره پی برد. یکی از مهم‌ترین این منابع «تحفه سامی» است که توسط سام میرزا فرزند شاه اسماعیل در حدود سال ۹۶۰ تألیف شده است.

▬ این اثر که تذکره شاعران ایران است، در صحیفه‌های مختلف خود به ذکر مراتب اجتماعی شاعران می‌پردازد، که بر اساس آن، حرفه‌های رایج در آن روزگار اعم از مناصب دیوانی و پیشه‌های بازاری را می‌توان باز شناخت.
▬ مدار اجتماع ایرانی تا چند دهه پیش بر کشاورزی و پیشه‌وری و صنایع بومی برپا و استوار بود. معمولاً، از یک مسجد جامع (مرکزی)، چند راسته بازار، چند میدان برای منظورهای مختلف، تعدادی بازارچه، شمار قابل توجهی کوچه و کوی و برزن و دم و دستگاه حکومت تشکیل می‌شد، که ربض یا شارستان پیرامون آن‌ها را می‌گرفت، و همه آن‌ها درون برج و بارو محصور بودند.
▬ خیابان، به شکل امروزی وجود نداشت و از اداره و شعبه و دایره و کمیته و کمیسیون و دفتر و دستک و وزارتخانه و مانند این‌ها خبری نبود. مردم با تشکیلاتی بسیار ساده و اندک راه زندگی را می‌پیمودند و مملکت و اجتماع، راحت و خوب- و فارغ یا عاری از دوندگی- اداره می‌شد.
▬ ورود شیوه زندگی فرنگی در اواخر روزگار قاجار و همه دوره چیرگی خانواده پهلوی، نظام زندگی اجتماع را درهم ریخت، و کسب‌وکار به شیوه سنتی ارزش و اهمیت خود را از دست داد. تا آن هنگام کسب و کار رایج‌ترین امر مشهود در اجتماع بود و به همین علت توجه مردم و، حتی، محققان به آن جلب نمی‌شد و نیز به همین دلیل هرگز هیچ تحقیقی در این زمینه انجام نمی‌گرفت. بنا بر همین علت منابع مکتوب مربوط به کسب و کار در حد هیچ هستند. در عوض، خوشوقتانه، اطلاعات مربوط به کسب و کار به طور جنبی و گذرا در منابع دیگر یافت می‌شوند. مثلاً، در کتب تاریخی، ادبی و علمی، از جمله کتاب‌های تنجیم و تقویم- مثل تنکلوشا که اخیراً به همت آقای رحیم رضازاده ملک و به وسیله مرکز پژوهشی میراث مکتوب به چاپ رسیده است- آگاهی‌های درخور توجهی درباره حرفه‌ها و صنایع و پیشه‌وران یافت می‌شود.
▬ یکی از کتاب‌های ادبی ارجمند که حاوی اطلاعات گسترده و کم‌نظیر درباره مشاغل رایج در اجتماع ایرانی به روزگار صفویان است، تحفه سامی نام دارد که سام میرزا (۹۳۳ تا ۹۸۴)، پسر دوم شاه اسماعیل صفوی در حدود سال ۹۶۰ (هنگامی که در زندان برادر به سر می‌برده) تألیف کرده است و سالیان پیش به همت دکتر رکن‌الدین همایون فرخ تصحیح و چاپ شده، که انتشارات اساطیر در سال ۱۳۸۴ چاپ تازه‌ای از آن عرضه کرده است. این کتاب ارجمند و گران‌سنگ در بردارنده آگاهی‌های مختصر و مفید درباره ۷۱۲ شاعر مرد در یک دوره زمانی کمابیش صد ساله است. کتاب تقریباً، بر حسب مراتب اجتماعی شاعران و طبقات مردم مرتب شده است و متشکل از یک «دیباچه» و هفت «صحیفه» است، به این شرح:

• ۱. در ذکر سلاطین.
• ۲. در ذکر سادات و علما.
• ۳. در ذکر وزرا و ارباب قلم.
• ۴. در ذکر حضرات واجب التعظیم که شاعر نبوده‌اند، اما، شعری می‌گفته‌اند.
• ۵. در ذکر شاعرانی که به تخلص مشهورند.
• ۶. در ذکر شاعران ترک‌زبان.
• ۷. در ذکر طرفه گویان مقبول الکلام.

▬ به این ترتیب، مشاهده می‌شود که در میان شاعران، گروه‌های مختلف اجتماعی، از شاه و شاهزاده و امیر و وزیر گرفته تا سید و عالم و کاسب و صنعتگر وجود داشته‌اند، هرچند که در این فهرست از صاحبان حرف صریحاً نام برده نشده است، اما، چنان که خواهیم دید، بیشتر شاعران مذکور در این تذکره پیشه‌ور و صنعتگر بوده‌اند. آماری نسبی که از آنان گرفته شده است، این نظر را نشان می‌دهد. مصحح کتاب برای سهولت کار، اسامی اشخاص مذکور در تذکره را با شماره همراه کرده است.

░▒▓ الف. مشاغل عمومی و مردمی
▬ آهنگری، ابریشم‌فروشی، باغبانی، برزگری، بزازی، بقالی، بنایی، بیاعی (خرید و فروش/دلالی)، بیلداری، پالان‌دوزی، پوستین‌دوزی، تاجدوزی، تاجری، تجارت، تذهیب، تصویر، تعلیم (اطفال)، تکمه‌بافی، تکمه‌بندی، تکه‌داری، تیرگیری، جولاهی، چماق‌گری، حکاکی، حلوافروشی، حمامی‌گری، خاتم‌بندی، خدمتکاری، خراطی، خرده‌فروشی، خوانندگی، خوشنویسی، خیاطه‌تابی، خیاطی، دستاربندی، دلالی، رمالی، زراعت، زرفشانی، زرکشی، زرگری، زهگیری، سراجی، سرتراشی، سقایی، سوزن‌گری، سیراب‌فروشی، شاعری، شبانی، صحافی، صرافی، صیادی، صیرفی، طب/طبابت، طراحی، عسل‌فروشی، عصاری، عطاری، علافی، علاقه‌بندی، عمل‌داری، قپق‌اندازی، قصابی، قصه‌خوانی، کارگری، کاسبی، کاغذفروشی، کبابی، کتابت، کتاب‌فروشی، کتاب‌نویسی، کحالی، کرباس‌فروشی، کسب، کفشدوزی، کلانتری، کله‌پزی، کلیچه‌پزی، کمانداری، کمانگری، کمربافی، کیمیاگری، گل‌کاری، لاجوردشویی/لاژوردشوری، مجلدی، مداحی، مشک‌فروشی، مطربی، معرکه‌گیری، مکتب‌داری، ملایی، مویینه‌دوزی، نقاری(در استخوان)، نقاشی، والابافی(کسب)، وکالت، یخنی‌پزی.

░▒▓ ب. مشاغل حکومتی
▬ در این تذکره تعدادی از مناصب و مشاغل دیوانی نام برده شده است: احتساب، استیفا، اشراف، امارت، امیر/امرا، امیر آخور/میر آخور، انشا، بیتکچی (مأمور مالیات)، توشمالی، تولیت، حاکم/حکام، خلیفه‌ی قورچیان)، داروغه، دستور(وزیر)، رسالت، رکابدار/رکابداری، ساروقچی، سپاهی‌گری، صاحب(توجیه دفتر دیوان اعلی)، صدارت، صدر، قابضی(شهر، اردوبازار، ولایت)، قضا، قورچیان، کلانتر، کلانتری، محتسب، مهتر، مهردار، مهمات و معاملات دیوانی، مهماندار، میر طبل‌باز، میر قاضی، ندیمی، نیابت قضات، وزارت، وزیر.

░▒▓ ج. زاده
▬ یکی از مراتب اجتماعی، که البته، ندرتاً با سمت و منصب همراه بوده است، به کسانی تعلق داشته است که پدرانشان در اجتماع صاحب سمت و شأن و منصب بوده‌اند و عنوان آنان با افزوده شدن کلمه «زاده» ساخته می‌شده است. در تحفه سامی به موارد قابل توجهی از این «مرتبه» برمی‌خوریم: آدمی‌زاده، بزرگ‌زاده، خواجه‌زاده، شاه‌زاده، شیخ‌زاده، قاضی‌زاده، کدخدازاده، مردم‌زاده، ملازاده، ملک‌زاده، وزیرزاده.
▬ دپیشه‌وران و صنعتگران. در تحفه سامی، سمت یا پیشه یا صنعت بسیاری از کسانی که به نام شاعر معرفی شده‌اند، ذکر شده است: ابریشم‌فروش، بیلدار، پروانچی، پینه‌دوز، تاجر/تجار، تکلتودوز، تواجی، جاروبی، جراح، چینی‌فروش، حافظ/حفاظ، حلاج، خادم، /خدام، خباز، خطاط، خطیب، خواب‌بین، خواص‌گو، خوشنویس، خیاط، دلاک، دهقان، رمال، روستایی، روغنگر، زرکش، زرگر، زهگیر، شغل، شکرریز، شمشیرگر، شیشه‌گر، صحاف، طباخ، طبیب/اطبا، عالم، عصار، قصاب، قصه‌خوان، قاضی القضاه، قفل‌گر، قوسی، کاتب، کاسب، کاسه‌گر، کتابه‌نویس، کدخدا، کرباس‌فروش، کلیددار (کتابخانه)، کله‌پز، کلیچه‌پز، گلخنی، متولی، محرر، محصل(-برات)، مداح، مدرس، مذهب، مشرف، مشک‌فروش، مصور، معلم، معمار، مفردنویس، منشی، مویینه‌دوز، میخچه‌گر، میوه‌فروش، نقاش، نقیب/نقبا، واعظ، وکیل، یوزباشی.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

خبری از یک پرونده تاریخی: فاضل خداداد به دلیل مفاسد اقتصادی اعدام نشد

فرستادن به ایمیل چاپ

محسن ادامه مطلب...رفیقدوست در هفته نامه «تجارت فردا»؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ هفته نامه «تجارت فردا» در گفت‌وگویی با محسن رفیقدوست به نقل از وی نوشت: اگر می‌گفتند برای چه فاضل خداداد را اعدام کردند، بهتر بود. من به او امان داده بودم که به ایران آمد؛ به همین دلیل رفتم پیش آقای محسنی اژه‌ای و به وی گفتم که در زمان پیغمبر یک سرباز را امان داده بود، پیغمبر گفت شخص را آزاد کنند. من که از مسؤولان نظام هستم و به وی امان دادم و آوردمش، می‌توانست که نیاید؛ البته، او را هم با تهدید آوردم و راحت نیامد. ... خب به هر حال، آقای اژه‌ای بعد پرونده را گذاشت جلوی من. نمی‌توانم برای شما -مخصوصاً که خانم هستید- بگویم که در آن پرونده چه خواندم. اگر من هم قاضی بودم، فاضل را به اعدام محکوم می‌کردم. نه به خاطر.... این بخش را ضبط نکنید تا برای خودتان بگویم... . وی هم‌چنین، گفت: اصلاً حکمش بود... ولی، به آقای اژه‌ای اصرار کردم که علت واقعی‌اش را به مردم بگویید؛ چون اگر به بهانه اختلاس و اقتصاد اعدامش کنید، به اقتصاد مملکت ضربه می‌زنید. آقای هاشمی هم با من هم‌عقیده بود.

هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 10 آبان 1391 ساعت 15:44

رسول‌الله و سیاست/ کاوش اول: مقدمه و طرح موضوع

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...بهزاد حمیدیه از دانشکده الهیات دانشگاه تهران


▬ در قرآن کریم، تنها سه بار، کلمه «اسوه» به کار رفته است. دو بار، در سوره ممتحنه در مورد حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام و کسانی که با ایشان بودند و به نفی بت‌ها و نهی از کفر اقدام می‌کردند و یک بار نیز در سوره احزاب آیه بیست و یک، که می‌فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا» . سیاق آیات این سوره خصوصاً در آیات حول و حوش آیه اخیر الذکر، قتال با مشرکین و احزاب کفر و ایستادگی و مقاومت و نشان ندادن ضعف از خود است. از سویی می‌دانیم دفاع از کیان اسلامی، از مهم‌ترین شئون حکومت است. در نتیجه، می‌توان چنین استنباط کرد که پیامبر اکرم، اسوه حسنه در امر حکومت و سیاست است. سیره سیاسی نبی مکرم اسلام به این ترتیب، بسیار مطالعه کردنی و الهام بخش معارف بسیار در این زمینه خواهد بود.

▬ در همایش «حکمت و بازاندیشی سنت نبوی» که به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و جهاد دانشگاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در یکم و دوم اسفند ماه هزار و سیصد و هشتاد و پنج برگزار گردید، یکی از روشنفکران دینی، چهار مواجهه با سنت نبوی را مطرح نمود. به نظر ایشان، با سنت نبوی می‌توان به یکی از چهار شکل مواجهه سنتی، مواجهه سنت گرایانه، مواجهه بنیادگرایانه و مواجهه نواندیشانه برخورد نمود. اگر با رویکرد سنتی پیش برویم، عمدتاً با آیاتی هم‌چون «و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» مواجه می‌شویم و برای رسول خدا، عنوان «رسول شارع»  را برمی‌گزینیم. در این رویکرد، مواجهه فقیهانه یا متشرعانه به سنت نبوی داریم. در رویکرد سنت‌گرایانه که منتقد مدرنیته است، به تداوم ولایت الهی پس از رسول خدا نظر می‌شود، آن هم نه ولایت به معنای حکومت، بلکه به معنای رابطه معنوی میان انسان‌های کامل و خداوند. در این رویکرد، آیاتی نظیر «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» شاخص هستند و عنوان «رسول سالک» مطرح است.

▬ در رویکرد بنیاد گرایانه، پیامبر را «رسول حاکم» می‌خوانیم و، حتی، توسل به خشونت برای ایجاد حکومت اسلامی را جایز اعلام می‌کنیم. در این رویکرد، تأکید می‌شود که: «و قاتلوا ائمه الکفر» . رویکرد نواندیشانه که از همه رویکردها «جوان‌تر و غیر منضبط‌تر» است، با آیه «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» سر و کار دارد و پیامبر را «رسول محیی» می‌خواند. روشنفکر دینی مزبور، درباره این رویکرد بیان داشته است: «پیامبر (ص) آمده تا حیات دوباره به ما ببخشد. البته، این حیات دوباره، نه زندگی دنیوی و ظاهری، بلکه حیات طیبه واقعی است. این مواجهه معتقد است که آن‌چه از سنت نبوی در دست است، آکنده از گوهرهای قابل استخراج است. در کنار این گوهرها، بسیاری مطالب هست که یا به نادرست نقل شده یا اگر به درست نقل شده، مختص به شرایط زمانی و مکانی است. بنابر این باید به پالایش در سنت دست زد».
▬ ابعاد وجودی رسول گرامی اسلام، بسیار وسیع‌تر از آن است که بتوان تنها چهار نوع مواجهه با سنت نبوی را بازشناسی کرد. اگر به آیه «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه» توجه کنیم و اطلاق آن را مد نظر قرار دهیم، اذعان خواهیم داشت که الگو بودن آن حضرت، در تمام زمینه‌ها مطرح است. سیره سیاسی، سیره اقتصادی، سیره اجتماعی، سیره اخلاقی، سیره تبلیغی، سیره تربیتی و دیگر سیره‌های آن حضرت، همه و همه، ماندگار و جاویدند و خطی روشنگر در تمام طول تاریخ ایجاد کرده‌اند. بنابر این، اصل اولی و کلی، حجیت سنت نبوی در تمام ابعاد است و چیزی به نام «پالایش» ، آن هم با ملاک‌های نامنسجم، لرزان و نامدلل نواندیشان روشنفکر دینی را برنمی‌تابد.
▬ رسول گرامی اسلام، هم شارع است، و هم حاکم، هم، ولی، است، و هم محیی، هم تمام‌کننده مکارم اخلاق است، و هم مشید مبانی عرفان. در یک کلام جامع، او انسان کامل است و اسوه حسنه. او «پیامبر اکرم» است. سعدی چه خوش گفته است:

         بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله                   حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله

▬ سیره نبوی، در تمام زمینه‌ها قابلیت درس آموزی دارد و نکته جالب آن‌که مجلای قاعده عرفانی «الکل فی الکل» است. در سیاست نبوی، مبانی تربیتی، اخلاق، عرفان و روشنگری دینی هم مشاهده می‌شود، در سیره اجتماعی آن حضرت، سیاستمداری، اقتصاد دانی و اصول حقوقی هست و در قضای ایشان، عدالت با رافت، اصول روان‌شناختی با قاطعیت و قانون مداری با ولایت مآبی توأم شده‌اند. لذا، تفکیک ابعاد وجودی پیامبر موجه نیست. نمی‌توان رویکردی تک بعدی به زندگی با عظمت و با شکوه ایشان داشت، مگر می‌شود پیچیده‌ترین و کامل‌ترین وجود انسانی را با نگاهی تنگ‌نظرانه و از یک روزنه کوچک نگریست و چیز قابل اتکایی هم از آن فهم کرد؟
▬ نام و یاد و برکات وجودی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نه مختص به یک سال و یک دهه و یک قرن است و نه منحصر در ایران اسلامی. چشمه حیات آن وجود گرامی، تا ابد، زندگی بخش جان‌های تشنه در سراسر جهان خواهد ماند.
▬ کتاب و مقاله، سخنرانی و میزگرد و همایش راجع به رسول گرامی اسلام و آن‌چه از سیره و روش آن جناب می‌توان آموخت، کم نبوده و نیست. در این‌جا، صرفاً راجع به بعد سیاسی و حکومتی رسول اعظم صلی الله علیه و آله سخن به میان آورده‌ایم و از زاویه و دیدگاه مباحث و اصطلاحات نوین سیاسی- مدیریتی بدان نظر کرده‌ایم. آن‌چه در سلسله نوشتارهایی که از این پس خواهد آمد، به محضر خوانندگان گرامی عرضه شده است، کار پژوهشی پر استناد و پر منبعی نیست. بعد پژوهش تاریخی آن - صریحاً بگویم- هیچ برجستگی‌ای ندارد. مباحث مطرح شده در ذیل عناوین را موجز و مختصر آورده است و به علاوه، در مورد عناوین نیز اثری جامع‌نگر و استقصا کننده محسوب نمی‌شود. با این توصیفات، تحقیقی که از این پس ملاحظه خواهید فرمود، تلاشی برای دو هدف عمده خواهد بود:

• مقابله با این دیدگاه روشنفکرانه که رسول گرامی اسلام، بما هو رسول، حاکم نبوده، بلکه حکومت ایشان، امری عرضی و ناشی از اقبال و بیعت مردم بوده است. بنابر این نگاه، اسوه بودن سیره سیاسی آن حضرت، مفهوم نخواهد بود.
• مقابله با این نگاه که اسوه بودن سیره سیاسی رسول خدا، مختص به همان عصر و دوره تاریخی است و در این زمان، با رشد و بسط سیستم‌های اداره جوامع و هرچه غامض و پیچیده‌تر شدن امور سیاسی، هرگز نمی‌توان درسی و بهره‌ای کاربردی از آن سیره دریافت کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 09 آبان 1391 ساعت 23:40

کارل مارکس: ارزش صوری/ارزش راستین

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از جرج مک‌کارتی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ کارل مارکس، «سرمایه» را با پذیرش بینش هگلی آغاز می‌کند، که بر اساس آن، حاق حقیقت دنیای عینی، یک امر سوبژکتیو است. این، بدان معنی است که ذات کالاها، نه نمودهای مادی آن‌ها، بلکه محتوای سوبژکتیوشان به عنوان جوهر اجتماعی و کار انسانی است. آنچه به یک کالا ارزش می‌دهد، خود آن نیست، بلکه قرار گرفتن آن در مناسبات اجتماعی و انسانی و تاریخی است.

▬ این عنصر سوبژکتیو، یک عنصر عام و تاریخی و مشترک است، که همه‌ی کالاها تحت لوای آن قرار دارند، و ارزش کالاها در فرایند مبادله، با آن‌ها معلوم می‌شود. آن‌چه مورد توجه مارکس است، این است که کالاها، ارزشی دارند که می‌تواند با تکیه بر محتوا و شکل تاریخی کاری که در آن‌ها ذخیره شده است، معلوم شود.

▬ ولی اقتصاد سرمایه‌داری، ارزش مبادله‌ای را رویاروی این ارزش واقعی و تاریخی قرار داده است. اقتصاد سرمایه‌داری، با تأکید بر نمودها و مایملک شی‌ء یا ارضاء فردی نیازها، محکوم به فتیشیسم کالایی است که امر ذهنی را امر عینی جلوه می‌دهد. وقتی انسان بداند که ارزش شیء و کالا به اوست، علی‌الاصول باید خود را ورای آن احساس کند، ولی وقتی کالا در معبد بازار قرار می‌گیرد، و چند ساعتی در آن می‌ماند، انگار روحی از معبد بازار در او دمیده می‌شود و به او وجودی فراانسانی می‌دهد که انسان‌هایی که خود آن را خلق کرده‌اند، تابع آن می‌شوند و جبر آن را می‌پذیرند.
▬ «ارزش»، در تاریخ مدرنیت در اشکال اقتصادی انضمامی به ظهور می‌رسد که مارکس آن‌ها را «صورهای ارزش» (“value forms”) یا روابط اجتماعی مبادله، گردش کالا، تجارت و تولید می‌نامد. این ارزش‌های صوری، ارزش‌های راستین نیستند. آن‌ها در بازار، از کار نهفته در آن‌ها استقلال یافته‌اند. آن‌ها، خصلت بت‌وار و انضمامی و ابژکتیو وهم‌آلودی به خود گرفته‌اند.
▬ «ارزش» راستین، در مقدار کار-زمانی که صرف تولید کالا شده، نهفته است، ولی «ارزش صوری» اسمی است که بر «ابژه‌های سودمند مصرف»، در معبد بازار، نهاده می‌شود.
▬ وقتی مارکس بین اقتصاد یونان و اقتصاد مدرن مقایسه می‌کند، در می‌یابد که این ارزش‌های صوری مدرن موجب نابودی خانواده و اجتماع اخلاقی و از دست رفتن امکان تحقق استعدادهای فردی (پراکسیس) و اضمحلال برابری دموکراتیک شده است. آرمان‌ها جای خود را به واقعیت بت انگاشته‌ی لیبرالیسم و سرمایه‌داری می‌دهند.
مآخذ:...
هو العلیم

ظهور و سقوط اخلاق لیبرالیستی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ روشن‌گری، با تکیه بر رهیافت تجربی-علمی در تمامی حوزه‌ها، و به نام عقل، مبارزه با خرافات، ساده‌لوحی و تعصب دینی را منظور خود قرار داد.

▬ دین نهادی شده، و بویژه کلیسای کاتولیک، دشمن اصلی آزادی اندیشه و بحث در اروپای آن روزگار تلقی شد. کلیسای کاتولیک تجسم قشریت و ستمی مقدس‌نما نمود یافت. در آن هنگام، قشری‌گری به معنی آزار دادن و سوزاندن کسانی بود که دیدگاه‌های دینی متفاوتی داشتند. و فلاسفه در دفاع از آزادی، عقل را در مقابل، قشری‌گری قرار می‌دادند.

▬ و در مقابل خرافات، ساده‌لوحی و تعصب دینی، ملاک اخلاقی تازه‌ای وضع شد: لذت و درد. هر چیزی، تا آن‌جا که لذت بشر را می‌افزود، یا از درد و رنج او می‌کاست، به مثابه ملاک خوشبختی و سودمندی بود. هدف منطقی روانشناسی حس‌گرا، حصول چنین خوشبختی‌ای است.
▬ تصور خوشبختی لذت‌گرایانه و سودانگار انسان، در کانون اندیشه‌ی روشن‌گری قرار داشت، و نشان‌دهنده‌ی اوج دنیوی شدن اندیشه‌ی اخلاقی و سیاسی بود.
▬ به نحوی متناقض‌نما، در نظرگرفتن خوشبختی، اگر بر حسب احساس لذت فردی تعریف شود، متضمن هیچ‌گونه حرمت‌گذاری به حقوق یا خودمختاری فرد نخواهد بود. در برداشت تجربه‌گرایان از اخلاق، نوعی تمایل آشکار به انحلال کامل مفهوم شخصیت عمیقی که پیش و قبل از تجربیات حاضر باشد و مآلاً حرمت و قدسیتی داشته باشد، مشهود است. در مقیاس روابط اجتماعی، این گرایش عمیق نسبت به منفعت‌طلبی فردگرایانه موجب می‌شود که هر کسی که در پی کسب لذت است، دیگران را نه به مثابه غایتی فی‌نفسه، بلکه به عنوان وسلیه‌ای جهت ارضاء تمنیات خویش به شمار آورد.
▬ پس وضع و حال انسان اروپایی طی این قریب چهارصد سال، وضع «از چاله در آمده و به چاه افتاده» است.
مآخذ:...
هو العلیم

فن ”ارزیابی فرصت‌های کسب و کار“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از مو ابراهیم (مؤسس Celtel)؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ مو ابراهیم که از بی‌توجهی غربی‌ها نسبت به قاره افریقا ناامید شده بود، تصمیم گرفت خودش از فرصت‌های بزرگ مخابراتی این قاره استفاده کند. ایجاد زیرساخت‌های اولیه از همان مراحل ابتدایی، از چالش‌های پیش روی او بوده است. داستان نحوه راه‌اندازی شرکت مخابراتی Celtel از زبان خودش مطرح شده است:

▬  به عنوان یک سودانی الاصل که بیشتر زندگی خود را در غرب گذرانده‌ام، همیشه می‌دانستم که غربی‌ها چقدر نسبت به افریقا ناآگاهند. در سال ۱۹۹۸ بود که متوجه یکی از این ناآگاهی‌ها شدم. در آن زمان، شرکت نرم افزاری و مشاوره‌ای MSI در انگلستان را اداره می‌کردم و مرتب با بزرگ‌ترین شرکت‌های مخابراتی دنیا در ارتباط بودم. در خلال کارم به وضوح شاهد آن بودم که این شرکت‌ها فرصت‌های گسترده‌ای داشتند تا ارتباطات موبایل را در افریقا – قاره‌ای که به شدت از نظر صنعت مخابراتی محروم بود – توسعه دهند. بنا بر این، کم کم از همکارانم سؤال کردم «چرا به افریقا نمی‌آیید؟ شما میلیون‌ها دلار هزینه دریافت مجوز در کشورهای دیگر می‌کنید، در حالی که در برخی کشورهای افریقایی این کار برای شما رایگان خواهد بود». روزی یکی از مدیران اجرایی ارشد مخابراتی را کناری کشیدم و از او خواستم برای دریافت مجوز در کشور اوگاندا که خواستار کمک بودند، اقدام کند. وی به من گفت، «فکر می‌کردم باهوش‌تر از این باشی! از من می‌خواهی به هیأت مدیره بگویم قصد دارم کسب‌وکاری را در کشوری راه‌اندازی کنم که تحت رهبری ایدی امین (دیکتاتور نظامی اوگاندا از ژانویه ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹) است؟» سراسیمه گفتم، «ایدی امین سال‌ها قبل از اوگاندا رفته است!»

▬ در آن زمان، خودم را کارشناس ارزیابی فرصت‌های کسب‌وکار نمی‌دانستم. من زندگی بزرگ‌سالی خود را اول به عنوان یک فرد دانشگاهی و بعد به عنوان رییس فنی بریتیش تله کام در ارتباطات بافت سلولی و در نهایت، اداره شرکت مشاوره‌ای خودم، صرف کرده بودم و یک مهندس فنی محسوب می‌شدم. قهرمان زندگی من آلبرت انیشتین بود. هیچ وقت رویای تاجر بودن را به عنوان شغل اصلی در سر نداشتم.

▬ اما شاهد آن بودم که توسعه ارتباطات موبایل در قسمت جنوب صحرای افریقا – جایی که بیشتر مردم آن، حتی، از تلفن هم استفاده نکرده بودند، چه برسد به این‌که مالک آن باشند – فرصت بسیار بزرگی است که نمی‌توان از آن گذشت. من می‌فهمیدم که در ذهن بسیاری از غربی‌ها، افریقا تداعی‌کننده شورش، دیکتاتورهای مستبد، بیابان، ایدز و فقر بود و هنوز هم این تفکر وجود دارد، اما، داستان بسیار پیچیده‌تر از این است. قاره افریقا بیش از ۵۰ کشور دارد. کل جمعیت این قاره حدود یک میلیارد نفر است که در مساحت حدود ۴/۳۰ میلیون متر مربع پراکنده شده‌اند. افریقا از بازارهای مراکش تا مجموعه‌های تجاری بزرگ ژوهانسبورگ را در بر می‌گیرد، اما، در اواخر دهه ۹۰ این قاره هنوز یکی از بی‌امکانات‌ترین بازارهای مخابراتی در جهان بوده است. به طور مثال، در کل جمهوری دموکراتیک کنگو که حدود ۵۵ میلیون نفر جمعیت دارد، در سال ۱۹۹۸ تنها ۳۰۰۰ خط تلفن وجود داشته است، اما، قابلیت‌های قابل توجهی وجود دارد.
▬ اختلاف گسترده بین عرضه و تقاضا تنها جنبه جذاب انتقال تلفن‌های همراه به افریقا نبود. برخلاف دنیای پیشرفته، افریقا هیچ گونه شبکه تلفن با خط ثابت نداشت، بنا بر این، موبایل بازار رقابتی نداشت. در غرب افراد معمولاً، از کانال‌های ارتباطی زیادی مانند نامه، ایمیل، رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و استفاده از گوشی‌های موبایل به امری حیاتی تبدیل شده است، اما، افریقا دنیای متفاوتی دارد. اگر از دهکده‌ای که خانواده شما در آن‌جا زندگی می‌کند دور باشید و قصد داشته باشید با آن‌ها صحبت کنید، مجبورید سفر هفت روزه‌ای را به جان بخرید. اگر هم قصد داشته باشید که وسیله‌ای را بردارید و سریع با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، چه میزان باید هزینه کنید؟ چقدر پس‌انداز باید داشته باشید؟ چقدر زمان مورد نیاز است؟ برای من مبرهن بود که گوشی‌های همراه یک موفقیت بزرگ محسوب می‌شوند.
▬ همکاران من مخالف بودند و به قضیه این گونه نگاه نمی‌کردند. از نظر آن‌ها افریقا کاملاً ناشناخته و بسیار پر ریسک بود. بنا بر این، تصمیم گرفتم خودم کار را شروع کنم. برخلاف اندازه فرصت به وجود آمده، با چالش‌های بزرگی روبه رو بودم، چون هیچ گونه حمایتی از طرف فعالان معروف حوزه مخابراتی وجود نداشت و هیچ تجربه‌ای برای این‌که خودم این‌گونه شرکت‌ها را تاسیس کنم نداشتم. می‌دانستم که با موانعی روبه رو می‌شوم، اما، نمی‌دانستم این موانع چقدر می‌توانند بزرگ و مهم باشند.

░▒▓ اعتبارسازی
▬ در سال ۱۹۹۸، وقتی تصمیم گرفتم پروژه‌ای را برای راه‌اندازی ارتباطات تلفن همراه در افریقا شروع کنم (که بعدها با عنوان شرکت Celtel شناخته شد)، شرکت مشاوره خودم ۸۰۰ کارمند داشت. در کارمان مشکل خاصی وجود نداشت. حقوق کارمندانمان را مرتب پرداخت می‌کردیم و درآمدی هم داشتیم. شرکت Celtel را تنها با ۵ کارمند راه‌اندازی کردم. با این‌که شرکت مشاوره خودم سرمایه اولیه این کار را به من داد، اما، زمان زیادی برای افزایش سرمایه صرف کردم: ۱۶ میلیون دلار در سال اول برای دریافت مجوز و شروع به ساخت زیرساخت‌ها و در نهایت بیش از ۴۱۵ میلیون دلار در طول ۵ سال اول کار. بعد از تثبیت سرمایه اولیه، مجبور بودیم سیستم‌های مخابراتی را در کشورهایی که در آن‌ها زیرساخت وجود نداشت یا زیرساخت‌های قدیمی داشتند، طراحی، ایجاد و بهره‌برداری کنیم.
▬ اولین چالش این بود که برای خودمان اعتبارسازی کنیم. ما تیم فنی قوی و سابقه خوبی در طراحی شبکه داشتیم، اما، خودمان تجربه مدیریت چنین شبکه‌هایی را نداشتیم. بنا بر این، مجبور بودیم شایستگی‌های خودمان را ایجاد کنیم و تنظیم‌کنندگان و وزرای ارتباط را مجاب کنیم که از پس، این کار برمی‌آییم.
▬ خوشبختانه، ما رقیب واقعی نداشتیم و من یک تیم مدیریتی باتجربه، شامل اولین مدیر عامل شرکت وودافون، معاون اجرایی سابق بریتیش تله‌کام و نخست وزیر سابق کشور تانزانیا را استخدام کردم. اعضای هیأت مدیره نه تنها خودشان باعث اعتبارسازی شدند، بلکه در استخدام یک تیم بااستعداد برای رشد شرکت کمک کردند. یکی از دلایل اصلی هراس فعالان اصلی مخابراتی دنیا در مورد قاره افریقا، شهرت این قاره در موضوع فساد بود. بنا بر این، از همان ابتدا به برنامه‌ای نیاز داشتیم که با این قضیه مقابله کنیم. پس، تنها بر پذیرش مجوزهایی اصرار داشتیم که در یک فرآیند مزایده آزاد پیروز شده بودیم؛ اگر این مجوزها به صورت زیرمیزی یا بعد از یک ضیافت شام با نخست وزیر پیشنهاد می‌شدند، هرگز آن‌ها را نمی‌پذیرفتیم (به همین دلیل فرصت‌هایی را که در گینه و آنگولا پیش آمده بود، رد کردیم). برای این‌که مطمئن شویم هیچ کس در شرکت به صورت فردی عمل نمی‌کند، قانونی را تنظیم کردیم که طبق آن هر هزینه‌ای که بیش از ۳۰ هزار دلار باشد، باید به تأیید کل هیأت مدیره برسد. دنبال کردن این مسیر چندان آسان نبود، اما، در نهایت کمک زیادی به ما کرد، چون باعث شد شرکتی را تاسیس کنیم که امور آن شفافیت کاملی داشت.
▬ اعضای هیأت مدیره نیز در جلوگیری از بروز فساد کمک کردند. ابتدا روی کشورهایی متمرکز شدیم که مجوزهای شبکه قابل دسترس رایگان یا بسیار ارزان داشتند، از جمله اوگاندا، مالاوی، کنگو، گابن و سیرالئون. در این کشورها، تقاضایی که مدت‌ها محصور مانده بود، بیش از اندازه بود و ما در ارائه خدمات به اندازه کافی سریع نبودیم. مثلاً، وقتی عملیات در گابن را شروع کردیم، مشتریان به یکی از چهار دفتری که در آن‌جا تاسیس کرده بودیم هجوم آورده و تلاش می‌کردند به زور وارد شوند. تقاضای آن‌ها برای دریافت تلفن همراه به شدت بالا بود.

░▒▓ معرفی CELTEL
▬ در غرب، تلفن‌های همراه در ابتدا کالایی لوکس برای افراد متمول محسوب می‌شدند و بعد از گذشت یک دهه به طور گسترده مورد استفاده همه سطوح جامعه قرار گرفتند. باید می‌توانستیم در افریقا آن را برای مصرف‌کنندگان بسیار فقیر تهیه کنیم. مشتریان ما به اندازه غربی‌ها، پول پرداخت هزینه ماهانه موبایل خود را نداشتند. بنا بر این، گزینه بهتری برای هر بازار ایجاد کردیم، مثل کارت‌های اعتباری که تنها با چند دلار پول محلی می‌توانستند خدمات اعتباری خریداری کند. این کار باعث شد با چشم‌انداز صورتحساب‌های تلفن پرداخت نشده مواجه نشویم و تضمین کرد که جریان نقدی خوبی در هر کشور داشته باشیم. شرکت Celtel ابتدا با کمک شرکت خودم MSI تاسیس شده بود، اما، به سرعت چنان رشدی کرد که برای من واضح بود همه دردسرها و چالش‌هایی که پشت سر گذاشتم ارزش آن را داشته است. بنا بر این، در سال ۲۰۰۰ MSI را به ارزش بیش از ۹۰۰ میلیون دلار فروختم و در سال‌های بعد همه انرژی خودم را صرف توسعه Celtel کردم.

░▒▓ ایجاد شبکه
▬ هر کشوری که ما در آن فعالیت‌های مخابراتی را آغاز کردیم، چالش‌های خاص خود را داشت. انجام کسب‌و‌کار در کشوری مثل کنگو مثل یک کابوس بود. هیچ گونه جاده خوبی در این کشور وجود نداشت و در برخی موارد اصلاً هیچ جاده‌ای وجود نداشت. برای انتقال پایگاه‌های اصلی و بردن تجهیزات سنگین به برخی مکان‌ها مجبور بودیم از هلی‌کوپتر استفاده کنیم. هم‌چنین، روش انتقال برق به این نقاط را باید بررسی می‌کردیم. ساخت هر چیزی در قسمت‌های جنوب صحرای افریقا کار بسیار سختی است. باید خدمات آب و برق را خودمان تهیه می‌کردیم. تاسیس یک شرکت خدمات موبایل در اروپا تنها نیازمند بستن قرارداد با شرکت‌های مخابراتی، پر کردن فرم و نهایی شدن کار است. در افریقا به معنای واقعی مجبور بودیم شبکه را مرحله به مرحله بسازیم.
▬ علاوه بر این، در این کشورها چالش‌های سیاسی نیز وجود داشت. در سیرالئون، در منطقه‌ای جنگی قرار داشتیم. ابتدا باید ثابت می‌کردیم ما یک شرکت بی‌طرف و بدون تابعیت کشور خاصی هستیم. وقتی پایتخت این کشور به دست شورشیان افتاد، باید کارمندانمان را از این کشور بیرون می‌آوردیم. بعدها کارمندانمان با اعضای گروه برقراری صلح سازمان ملل به این کشور بازگشتند. در نهایت توانستیم خدمات تلفنی خود را ارائه کنیم و چون دو طرف جنگ نیازمند برقرار ارتباط بودند، هیچ‌کس به برج‌های مخابراتی ما حمله نمی‌کرد. ما به سرعت، به پیشروترین بازار در این کشور تبدیل شدیم.
▬ تغییرات فرهنگی، کمتر از آن‌چه پیش‌بینی می‌کردم مشکل ساز شدند. در ارتباط با روستاییان افریقایی، با افراد ساده و مهمان‌نوازی روبه رو بودیم. همیشه روابط خوبی با جوامع محلی داشتیم. چون درگیر رشوه دادن نشده بودیم، به دنبال راه‌های جدیدی بودیم که برای مناطق فقیرنشین امکانات به وجود آوریم. هر جا که توانستیم مدرسه و کلینیک تاسیس کردیم. به کارمندان محلی توجه خاصی داشتیم. برنامه‌های آموزشی مدیریتی و فنی ایجاد کردیم تا به افرادی که تحصیلات مناسب نداشتند، مهارت‌های کاملاً جدیدی بیاموزیم. این آموزش همیشه بخش زیادی از بودجه ما را به خود اختصاص داده، اما، سرمایه‌گذاری بلندمدتی روی آن انجام داده بودیم. این کار کمک کرد افریقایی‌هایی را که به دلیل نبود امکانات برای یافتن کار به اروپا مهاجرت می‌کردند، در کشور خودشان جذب کنیم. علاوه بر این‌که حقوق خوبی به آن‌ها می‌دادیم (معادل مبلغی که در صورت کار در اروپا می‌گرفتند)، حس وطن دوستی نیز در آن‌ها تقویت می‌شد.
▬ کار بزرگ دیگری که انجام دادیم، ایجاد بیمه درمانی برای خانواده کارمندانمان بود که مسأله مهمی در افریقا محسوب می‌شود. برخی شرکت‌ها هیچ گونه پوشش بیمه‌ای، حتی، برای خود کارمندان ندارند. دلیل آن این است که در امریکا اگر بخواهید یک کارمند را بیمه کنید، نهایتاً چهار یا پنج نفر دیگر از افراد خانواده وی تحت پوشش قرار می‌گیرند، اما، در افریقا تعداد اعضای خانواده خیلی بیشتر است، اما، اقدام ما باعث شد به یک شرکت افریقایی تمام و کمال تبدیل شویم، به طوری که تا سال ۲۰۰۴ – ۶ سال پس از تاسیس اولیه شرکت – ۹۹ درصد از ۵ هزار کارمند شرکت، بومی افریقایی بودند.

░▒▓ تأمین سرمایه
▬ در همان سال ۲۰۰۴، با حدود ۲/۵ میلیون مشتری و فعالیت در ۱۳ کشور، درآمدمان به ۶۱۴ میلیون دلار با سود خالص ۱۴۷ میلیون دلار رسیده بود. شرکت Celtel به یک کسب‌و‌کار قوی با رشد سریع تبدیل شده بود، اما، در آن زمان، افزایش سرمایه بزرگ‌ترین چالش من بود. برای سر پا نگه داشتن کسب‌و‌کارمان مجبور بودیم در صندوق‌های کوتاه مدت پول جمع کنیم که کار ناامیدکننده‌ای بود.
▬ مؤسسات مالی دنیا، به افریقا به طور مثال، مثل هند یا دیگر اقتصادهای نوظهور دنیا نمی‌نگریستند. آن‌ها معتقد بودند افریقا بازار بسیار پر ریسکی است و جمعیت فقیر آن نمی‌توانند مشتریان خوبی باشند. هم‌چنین، این مؤسسات به دولت‌های محلی برای حمایت درست از رشد کسب‌و‌کار، اعتماد نمی‌کردند.
▬ در این شرایط، به فکر دریافت وام افتادیم. بانک‌ها از ما می‌خواستند در ازای تنها چند میلیون دلار وام، کل دارایی شرکت را به عنوان ضمانت ارائه کنیم. نهایتاً مجبور شدیم این شرایط را بپذیریم، چون به این وام احتیاج داشتیم، اما، واضح بود که باید منبع سرمایه بلندمدت بهتری پیدا می‌کردیم. بنا بر این، تصمیم گرفتیم در یک بازار سرمایه معروف، مثل بورس لندن، سهام شرکت را برای اولین بار عرضه کنیم. زمانی که صحبت از این عرضه به میان آمد، با پیشنهاد غیرمنتظره‌ای برای خرید کل شرکت روبه‌رو شدیم. در نهایت یکی از این پیشنهادها را پذیرفتیم و Celtel را به قیمت ۴/۳ میلیارد دلار به یک شرکت مخابراتی کویتی فروختیم. در این زمان، همان بانک‌هایی که چند ماه قبل کل سرمایه ما را به عنوان ضمانت می‌خواستند، تأمین مالی این معامله بزرگ را پذیرفتند. به رغم همه تلاشی که من کرده بودم، آن‌ها برای یک شرکت افریقایی بسیار کمتر از هر شرکتی در هر جای دنیا ارزش قائل بودند.
▬ با این‌که ماجراجویی پر هیجان من به سرعت به پایان رسید، اما، وقتی به آن‌چه از خودم به جا گذاشته‌ام نگاه می‌کنم، احساس خوبی دارم. کسی نمی‌تواند باور کند که چه تعداد کارگر در افریقا از تاسیس این شرکت بهره برده‌اند. شرکت Celtel در زمان فروش، در ۱۳ کشور با مجوز فعالیت داشت که بیش از یک سوم جمعیت این قاره را پوشش می‌داد. ما بیش از ۷۵۰ میلیون دلار در افریقا سرمایه‌گذاری کرده بودیم و امکان ارتباطات تلفن همراه را برای میلیون‌ها نفر از مردم این قاره فراهم کردیم. همیشه با خودم فکر می‌کنم «کار خارق‌العاده‌ای بود و حالا تمام شده، اما، از آن راضی هستم».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

ابتکار رویارویی با بیکاری در شرایط رکود

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از کونوسوکه ماتسوشیتا (بنیان‌گذار گروه صنعتی ناسیونال و پاناسونیک)؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ توجه به مشکل بیکاری

▬ بیکاری، می‌تواند مایه تباهی اقتصاد شود. حتی، بسیاری از کشورهای صنعتی موفق نیز امروزه، با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. در سال ۱۹۷۷ نرخ بیکاری در اروپا به اوج خود یعنی، ۷/۵ درصد معادل بیش از ۶ میلیون نفر رسید.

▬ در ایالات متحده امریکا و در اواسط دهه ۱۹۷۰ بیکاری به نرخ ۸ درصد رسید، اما، ژاپن با نرخ بیکاری ۵/۲ درصد در سال ۱۹۷۸ سطح بیکاری کمتری را در مقایسه با اروپا و امریکا داشته است. البته، باید گفت که چنین آمار و اطلاعاتی گمراه‌کننده است. تفاوت نرخ بیکاری به کیفیت سیستم استخدام مربوط است. در امریکا و اروپا وقتی یک کسب و کار دچار رکود می‌شود، نیاز به کار کمتر می‌شود و فعالیت‌های تولیدی کاهش می‌یابد و نهایتا نیروی کار اضافی اخراج می‌شود. در ژاپن چنین اتفاقی صورت نمی‌گیرد. اگر چه استخدام مادام‌العمر به عنوان یک سیستم در حال از بین رفتن است؛ اما، هم‌چنان به صورت یک هنجار باقی مانده است و شرکت‌ها، بخصوص شرکت‌های بزرگ در شرایط رکود در اخراج کارمندانی که استخدام کرده‌اند با احتیاط رفتار می‌کنند. در ژاپن کمتر شرکتی در شرایط بحرانی ابتدا گزینه اخراج کارکنان را انتخاب می‌کند. بنا بر این، اکثر کارمندان، حتی، در اوضاع و شرایط بد شرکت که کاری برای انجام دادن نیست، در لیست حقوق‌بگیران باقی می‌مانند. به بیانی دیگر، کسانی که در غرب، جزو بیکاران به حساب می‌آیند، در ژاپن، به عنوان کارگران مازاد محاسبه می‌شوند، و نام آن‌ها در فهرست حقوق‌بگیران حفظ می‌شود. حدود ۲ میلیون نفر یا بیشتر از این نوع کارگران مازاد در ژاپن وجود دارد. اگر مجموعه این گروه‌های کاری مازاد را به نرخ بیکاری ژاپن اضافه کنیم، آن‌گاه، نرخ بیکاری ژاپن با اروپا و امریکا برابر و شاید هم بیشتر شود. البته، با این میزان نرخ بالای بیکاری و مازاد کارگر که روی دست مانده است، سود کمتر می‌شود. اگر کسب و کار با گام‌های لرزان پیش برود، تولیدکنندگان، قادر به نگهداری این کارگران نخواهند بود، و نهایتاً همه آن‌ها کاملاً و به طور آشکار بیکار خواهند شد. نرخ بالای بیکاری، همواره مشکل حادی برای همه است. در کشورهایی که برنامه تأمین اجتماعی و مزایا و منافع بیکاری دارند، افراد اخراج شده و بیکار تا حدی ایمن بوده و از پیامدهای شوم بیکاری نجات می‌یابند؛ ولی، به هر حال، ناامنی به موضوع برجسته و مهم زندگی‌شان تبدیل شده و برای بسیاری از این بیکاران روزها بیهوده سپری خواهد شد، اهداف مبهم خواهد بود و، حتی، زندگی برایشان زیر سوال خواهد رفت. بنا بر این، به خاطر رفاه و امنیت افراد و ثبات و آرامش در جامعه باید کاری برای کاهش بیکاری انجام دهیم.

░▒▓ ضرورت برخورد جدی
▬ اجازه دهید چند گزینه برای جلوگیری از بیکاری یا ایجاد اشتغال مطرح کنم. نخست موسسات تولیدی باید مسؤولیت اجتماعی سهیم بودن در حل این مشکل را حس کنند. صرف‌نظر از این‌که کشورهای دیگر، چه اقداماتی برای حل مشکل بیکاری انجام می‌دهند، در ژاپن بسیاری از شرکت‌ها برای ممانعت از بیکاری از طریق سیاست‌های خاص خود، نظام «اشتغال مادام‌العمر» را ترویج می‌کنند تا مشکلات بیکاری را کاهش دهند.
▬ در طول رکود سال‌های ۱۹۳۰، قادر نبودم تولیدات خود را به فروش برسانم، و کالاهای ما آن قدر زیاد شده بودند که انبارها پر شدند. اوضاع، آن قدر بد بود که اطمینان داشتم که باید تعدادی از کارگران را اخراج کنم. در آخرین لحظه‌ها، تصمیم گرفتم که گروهی از کارمندان را برای کار فروش، بسیج و تجهیز کنم. کارخانه را برای نصف روز تعطیل کردم و در عین حال، از کارمندان مدیریتی خواستم که در روزهای تعطیل نیز کار کنند. تلاش دسته‌جمعی ما برای افزایش فروش به نتیجه رسید، و ما بدون اخراج کارگران از بحران فراگیر نجات یافتیم. کار به این‌گونه تمام شد که شرکت فرصت پیدا کرد مسیر جدیدی را آغاز کند.
▬ از این تجربه و تجارب دیگر، من جداً به این باور رسیدم که مدیران، باید قبل از اخراج کارگران در اوضاع بد اقتصادی به درستی فکر کنند. غالباً، همیشه جایگزین بهتری وجود دارد. امروزه، که اقتصاد اکثر نقاط دنیا با رکود گسترده‌ای مواجه است، ممکن است بعضی از تولیدکنندگان چاره‌ای جز کم کردن ساعات کار، بستن بنگاه یا اعلام ورشکستگی نداشته باشند. در چنین شرایطی بنگاه‌های مستقل ممکن است به تنهایی نتوانند کمک بسیاری به کاهش نرخ بیکاری انجام دهند.

░▒▓ کار برای کشور
▬ دولت، در شرایط گسترش بیکاری، نقش مهمی دارد.
▬ معیارهای هر دولتی با دولت دیگر متفاوت است، اما، یکی از چالش‌های مشترک ایجاد شغل برای جذب کارگرانی است که از موسسات خصوصی اخراج می‌شوند. در حقیقت، هر کشوری، در هر مقطع زمانی کارهای زیادی دارد که در داخل مرزهای خود انجام دهد.
▬ وقتی دولت، مراحل اجرای سیاست ایجاد اشتغال را روشن کند، آن‌گاه، بسیار آسان است که کارگران بیکار شده را از وضعیت بیکاری نجات داد.
▬ در ژاپن، در مواردی، برنامه‌های بهسازی سیستم‌های آب و فاضلاب، تاسیسات و تجهیزات اجتماعی و خانه‌سازی موقعیت‌هایی هستند که کارگران بیکار شده را به کار می‌گیرند. البته، وقتی کمیت زیاد باشد حتماً کیفیت از دست می‌رود. پروژه‌های دیگر شامل مرمت و تعمیر نواحی کوهستانی است که باران سیل‌آسا باعث رانش یا فرسایش آن‌ها شده است. در ژاپن حدود ۱۳۰۰۰۰ نقطه در چنین وضعیتی وجود دارد که نیاز به مرمت دارد. مفهوم این جمله این است که کارهای فراوان و بی‌حدی وجود دارد که اگر برنامه‌ریزی دقیقی در مورد آن‌ها به عمل آید می‌توان در شرایط بحران بیکاری از این فرصت‌های شغلی استفاده کرد.
▬ وقتی اقتصاد در شرایط شکوفایی است، وادار کردن مردم به همکاری با پروژه‌های بهسازی اجتماعی بسیار مشکل است چون موضوع تورم و افزایش دستمزدها مطرح می‌شود، اما، در زمان رکود اقتصادی که رکود و بیکاری فزاینده به چشم می‌خورد، چنین توصیه‌هایی مانند فرصت‌های طلایی هستند که باعث می‌شود کارهای مهمی انجام شود و بحران بیکاری نیز کنترل شود. وقتی اقتصاد غنی و قوی است بخش خصوصی، صرف‌نظر از پروژه‌های ملی یا دولتی، از اولویت برخوردار است، اما، هر ۵ یا ۱۰ سال یکبار با رکود مواجه می‌شویم. آن وقت زمانی می‌رسد که دولت باید از طریق اجرای پروژه‌های اجتماعی ایجاد اشتغال کند. یکی از مهم‌ترین وظایف دولت فراهم آوردن کار برای همه آحاد ملت است. اگر دولت بخواهد تلاش کند، البته، کارهای بسیاری وجود دارد که می‌تواند انجام دهد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

الگوی اسکارف؛ تحلیل شرایط روانی مراتب فوقانی سازمان‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از Harward Business Review؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ مطالعات جدید جیمز گراس از دانشگاه استن‌فورد و شش محقق دیگر، نشان داده است که هر قدر پست ریاستی افراد بالاتر باشد، استرس کمتری را تجربه می‌کنند. یعنی، استرس یک مدیر عامل، از مدیر یک بخش کمتر است. نتیجه این تحقیق ایده جذابی را ارائه داده، چرا که، بر خلاف تفکر فعلی در مورد مدیریت است که می‌گوید رهبران ارشد تحت استرس شدیدی هستند.

▬ تحقیقات جدید حوزه علم عصب‌شناسی نیز یافته‌های این محققان را تأیید می‌کند. یکی از بزرگ‌ترین ایده‌هایی که از ارتباط بین علم عصب‌شناسی و رهبری سازمان به دست آمده این است که رهبران به شدت تحت تأثیر پنج تجربه اجتماعی هستند که در مغز آن‌ها تهدیدات یا پاداش‌هایی ایجاد می‌کند. این پنج تجربه، مدل اسکارف (SCARF) نام دارد که مخفف Status، Certainty، Autonomy، Relatedness و Fairness به ترتیب به معنی مقام، قطعیت، استقلال، ارتباط و بی‌طرفی است.

▬ از منظر مدل اسکارف، در حالی که مدیران ارشد، ممکن است استرس زیادی در کار خود داشته باشند، اما، در عوض، امتیازهای زیادی نیز دارند که این استرس را خنثی می‌کند. واضح است که این مدیران شان و مقام بالایی دارند. کامرون اندرسن، از دانشگاه برکلی کالیفرنیا، در تحقیقات خود نشان داده که مورد احترام بودن از طرف دیگران (که ناشی از مقام بالای یک فرد است) برای مدیران مهم‌تر از پول است و احساس رضایت بیشتری در زندگی برای آن‌ها به وجود می‌آورد. وی در این بررسی اصطلاح «مقام محلی» را تعریف کرده (که یعنی، در مقایسه با اطرافیانتان چه جایگاهی دارید) و نشان می‌دهد که از نظر رضایت فردی، مقام محلی مهم‌تر از جایگاه اجتماعی- اقتصادی است.
▬ اندرسن معتقد است داشتن مقام محلی بالا مثل هدیه‌ای همیشگی است که ارزش آن هیچ گاه در طول زمان از بین نمی‌رود. بنا بر این، در حالی که رهبران ممکن است استرس داشته باشند، اما، به دلیل شان و مقام بالایی که دارند و این مسأله مرکز پاداش‌گیری مغزشان را فعال می‌کند، این استرس از بین می‌رود.
▬ در مورد دیگر حوزه‌های اسکارف چطور؟ رهبران ارشد، قطعیت بیشتری نسبت به دیگر افراد دارند، چون مسؤول بستن قراردادهای بلند مدت و بسته‌های پرداخت مالی بزرگی هستند که این کار به آن‌ها اطمینان و ابزارهایی می‌دهد که باید توفان‌های اقتصادی را تحمل کنند. مطالعات نشان می‌دهند که احساس قطعیت به خودی خود یک پاداش است، در حالی که تجربه عدم قطعیت استرس بیشتری در مغز انسان ایجاد می‌کند. رهبران ارشد هم‌چنین، نسبت به دیگر سطوح مدیریتی احساس استقلال بیشتری دارند که حس مثبتی را در مغز آن‌ها فعال می‌کند. در نهایت، رهبران ارشد دنیا را کاملاً معقول و بی‌طرف می‌بینند که در این حوزه نیز حس مثبتی به آن‌ها منتقل می‌شود.
▬ بنا بر این، با این که ممکن است مدیران ارشد استرس زیادی داشته باشند، اما، ذهنشان حداقل از چهار یا پنج حوزه امتیازهایی دریافت می‌کند که می‌تواند استرس آن‌ها را خنثی کند. بنا بر این، شاهد آن هستیم که مدیران ارشد، به صورت نظری بسیار بیشتر از اعتقاد عمومی، احساس شادمانی دارند.
▬ به هر حال، تحقیقات گراس نیز مثل بسیاری تحقیقات دیگر کامل نیست. یک شرکت بزرگ می‌تواند یک مدیرعامل، یک تیم اجرایی ۲۰ نفره، هزار نفر در نقش‌های دیگر مدیریتی داشته باشد و با کارمندان معمولی، کل پرسنل شرکت مثلاً، ۱۰۰ هزار نفر باشند. در این صورت، ۲۱ نفر از ۱۰۰ هزار نفر استرس کمتری نسبت به بقیه دارند. پس، تکلیف بقیه مدیران این شرکت چه می‌شود؟
▬ می‌توانیم از منظر اسکارف نگاهی به حس تبعیت از مافوق داشته باشیم. وقتی یک نفر با رییس خود صحبت می‌کند، چون نسبت به وی مقام، قطعیت و استقلال کمتری دارد، در معرض تهدید (یا همان استرس) قرار می‌گیرد. وقتی کسی در معرض تهدید باشد، این تهدیدات کوچک می‌توانند بزرگتر شوند. حال تصور کنید وقتی کارمندی تهدیدات بزرگ مانند کاهش ناگهانی حقوق و افزایش بلاتکلیفی به دلیل شرایط بد اقتصادی جهان را تجربه می‌کند، نسبت به رییس خود چه احساسی خواهد داشت. به طور خلاصه، وقتی مدیران سطح بالا کمتر از آن‌چه ما فکر می‌کنیم استرس دارند، در نتیجه، مدیران متوسط، بیش از همه تحت فشار هستند و احساس پریشانی می‌کنند. مثلاً، این مدیران وقتی در تعطیلات هستند بیش از هر کس دیگری ارتباطشان را با شرکت حفظ می‌کنند، در حالی که این رویکرد برای مدیران ارشد وجود ندارد.
▬ مدیران ارشد، از جنبه دیگری نیز به طور کلی، احساس شادمانی بیشتری دارند. اول، تجربه کردن احساسات مثبت باعث می‌شود به احتمال بیشتر، موقعیت افراد دیگر را مثبت ببینید، حتی، اگر واقعاً این گونه نباشند. دوم، تحقیقات متعدد نشان می‌دهند شان اجتماعی بالا باعث می‌شود افراد از راهنماهای اجتماعی، آگاهی کمتری داشته باشند. سوم، بار‌شناختی بالا که مدیران ارشد آن را تجربه می‌کنند، باعث می‌شود نتوانند به راحتی دریابند که دیگران چگونه دنیا را تجربه می‌کنند. بنا بر این، مدیران ارشد از آن‌چه ما فکر می‌کنیم، شادتر و راحت‌تر هستند، هرچند دلیل این شادمانی که با جایگاهشان ترکیب شده، این باشد که از تجربه وضعیت پراسترسی که دیگران دارند، ناآگاه هستند.
▬ در نتیجه، شاید مدیران ارشد، نیاز نداشته باشند یاد بگیرند استرس خود را کنترل کنند، اما، نیاز دارند یاد بگیرند افرادی را که با این استرس سر و کار دارند بشناسند و به آن‌ها کمک کنند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

صفحه 293 از 425

a_a_