فیلوجامعه‌شناسی

امیدیار: شرکتی که می‌کوشد در قامت دولتی فراملی باشد

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از Harward Business Review؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ شاید سایت‌های اینترنتی، کمی وجود داشته باشند که بتوانند ادعا کنند مانند سایت شرکت eBay موفق هستند. این شرکت در خانه «پیر امیدیار» (که یک ایرانی‌الاصل و متولد فرانسه و مقیم امریکاست!) در سال ۱۹۹۵ تاسیس شد و اکنون، از پیشتازان سایت‌های درآمدزایی اینترنتی است.

▬ شرکت eBay، کار خود را به شیوه یک بنگاه فروش آنلاین آغاز کرده و در طول سال‌های اخیر از رشد خوبی بهره برده است. اجناسی که در سایت eBay برای فروش گذاشته می‌شوند، به صورت فهرست‌وار دسته‌بندی شده‌اند و هر شخصی که حساب کاربری eBay را داشته باشد، می‌تواند در حراج خرید کالای انتخابی خود شرکت کند. در سایت این شرکت هر کالایی را که تصور کنید، از خودرو گرفته تا ملک، اجزای کلکسیون، بلیت کنسرت، سی‌دی، لباس و کارهای هنری، می‌توان پیدا کرد. این کالاها اغلب با قیمت‌های پایین عرضه می‌شوند و وقتی قصد دارید کالایی را در eBay به حراج بگذارید، میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا می‌توانند آن را ببینند.

▬ تأکید اولیه مقامات eBay بر مشتری مداری بوده است. ماهیت اصلی حراج‌های آنلاین، نیازمند این است که افراد غریبه به هم اعتماد کنند. در کنار رشد حاصل از خرید و فروش اینترنتی به عنوان یک سایت، تلاش سرسختانه شرکت این بوده که وب سایت خود را به یک جامعه تبدیل کند. در حال حاضر بیش از ۱۳۵ میلیون نفر در سراسر دنیا از سایت eBay استفاده می‌کنند. درآمد eBay در سال ۲۰۰۴ معادل ۳/۳ میلیارد دلار بوده است.
▬ یکی از اقدامات جانبی شرکت eBay، فعالیت‌های اجتماعی و بشردوستانه آن بوده است. مقامات این شرکت، سرمایه‌گذاری‌های مشترک زیادی انجام داده‌اند و با تاسیس شرکت‌های تابعه، به رشد قابل توجهی دست یافته‌اند.
▬ پیر امیدیار، مؤسس eBay، نحوه انجام فعالیت‌های اجتماعی را از زبان خودش توضیح داده است:

░▒▓ شروع
▬ سفر بشردوستانه من در سپتامبر ۱۹۹۸، درست در روز عرضه عمومی سهام eBay در بورس آغاز شد. در آن روز همه چیز برای من غیرمنتظره بود. همیشه تصور می‌کردیم وقتی سهام شرکت عرضه شود، مبادله سهام با باز شدن بازار آغاز می‌شود، اما، این گونه نبود. باید صبر می‌کردیم بانک‌داران مبادلات اولیه خود را انجام دهند. بنا بر این، وقتی بازار باز شد، فقط در سالن معاملات ایستادیم و تماشا کردیم. هیچ کس به ما توجه نمی‌کرد. بعد از حدود ۴۵ دقیقه شخصی به ما نهیب زد که منتظر eBay روی تابلوهای الکترونیکی سالن باشیم و چند دقیقه بعد نماد شرکت را مشاهده کردیم که از راست به چپ روی تابلو عبور کرد. خیلی خوشحال شدیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم.
▬ اولین عرضه عمومی شرکت را ۱۸ دلار به ازای هر سهم قیمت گذاری کرده بودیم که با این قیمت، ارزش سهم من به چند صد دلار می‌رسید. در طول آن روز، قیمت سهام به ۵۴ دلار افزایش یافت. سهم من، مثل بقیه اعضای شرکت شش ماه غیرقابل استفاده بود و بنا بر این، در این مرحله فقط یک دارایی اسمی محسوب می‌شد، اما، طبق این دارایی اسمی سهم من بیش از ۱ میلیارد دلار شده بود که شگفت انگیز و کاملاً غیرمنتظره بود. خیلی زود با نامزدم در مورد این که قصد داریم با این پول چه کنیم، صحبت کردم. این پول خیلی بیشتر از نیاز ما بود و غیرمنتظره به دست آمده بود. شرکت eBay تنها سه سال بعد از این که نرم افزار اصلی آن را طراحی کرده بودم عرضه عمومی شد و بنا بر این، ما حس فوق‌العاده‌ای از این که «واقعاً لیاقت این پول را داریم» نداشتیم. در نهایت احساس کردیم باید مطمئن شویم این منابع در مسیر درستی استفاده می‌شوند.
▬ ظرف چند ماه، یک بنیاد خانوادگی غیرانتفاعی تاسیس کردیم، شبیه کاری که فعالان بشردوستی جدید به طور خاص انجام می‌دهند. در این کار رویکردی غیررسمی را در پیش گرفتیم و یکی از دوستان خانوادگی‌مان را به عنوان مدیرعامل انتخاب کردیم.
▬ فعالیت‌های خیرخواهانه ما کاملاً اتفاقی بود، به طوری که موضوعی را در روزنامه می‌دیدم و می‌گفتم «باید به آن کمک کنیم». بعد از دو سال به این نتیجه رسیدیم که باید موسسه را حرفه‌ای‌سازی کنیم و آن را به صورت استراتژیک اداره کنیم. بنا بر این، چند مدیر اجرایی استخدام کردیم که کمک کنند چگونه می‌توانیم از eBay درس بگیریم و این درس‌ها را در فعالیت‌های بشردوستانه پیاده کنیم.
▬ خیلی از افراد بین فعالیت‌های خیرخواهانه و بشردوستانه تفاوت قائل نمی‌شوند، اما، از نظر من این دو تفاوتی اساسی دارند. وقتی از کلمه «خیرخواهی» استفاده می‌کنم، حس می‌کنم برای تسکین یک درد فوری باید کاری انجام دهم. این یک سخاوت خالص ناشی از دلسوزی است و کاری مهم و بی‌پایان است. حس خیرخواهی امری ذاتی است و همواره مشکلاتی مانند بلایای طبیعی در دنیا وجود دارد که به کمک نیاز داشته باشند.
▬ بشردوستی چیزی فراتر از این است. بشردوستی تمایل به توسعه وضعیت انسان و جهان است و باید در مورد دلایل ریشه‌ای بروز مسائل فکر کرد تا بتوان از بروز رنج‌های آینده جلوگیری کرد. اگر می‌خواهیم تغییر پایدار ایجاد کنیم، باید از همه ابزارهایی که در اختیار داریم، به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
▬ در اوایل دهه گذشته، به اثر اجتماعی عمیق eBay به عنوان بخشی از فعالیت‌های کسب‌وکار شرکت پی بردم. شرکت، ۱۰۰ میلیون کاربر داشت و به افراد یاد می‌داد که بتوانند در دنیای اینترنت به شرکتی کاملاً غریبه اعتماد کنند – حداقل تا حدی که معاملات آن‌ها را انجام دهد. این کار برای افراد مشاغل و معیشت جدید ایجاد می‌کرد و اثر بزرگی داشت، اما، تردید من در مورد این بود که آیا می‌توانم در هدفی ۱۰ ساله سازمانی غیرانتفاعی تاسیس کنم که مردم به همین صورت به آن اطمینان کنند؟
▬ برای انجام کارهای بشردوستانه، به دنبال راه‌هایی بودم تا قدرت افسانه‌ای کسب‌وکار را کنترل کنم و دنیای بهتری بسازم. در سال ۲۰۰۳ با مشاورینم در این مورد صحبت کردم. پس از بررسی پیچیدگی‌های قوانین مالیاتی و ریسک اداره چنین سازمانی، یکی از مشاورینم راهکاری را به من ارائه داد که در نهایت به تاسیس یک شرکت با مسؤولیت محدود، به نام «شبکه امیدیار» منجر شد. گام بعدی استخدام پرسنل مورد نیاز شرکت بود؛ پرسنلی که آزاد بودند کارهای شرکت را بدون توجه به این که آیا این کار به کمک مالی غیرانتفاعی یا سرمایه‌گذاری سودده منجر می‌شود، انجام دهند.
▬ یافتن یک ساختار درست برای شرکت، بزرگ‌ترین مانع پیش روی ما نبود. ما با یک چالش فرهنگی نیز روبه رو بودیم. روش کار یک مسؤول برنامه‌ریزی با روش یک تحلیلگر سرمایه‌گذاری، برای شرکت‌های سرمایه‌گذاری مخاطره آمیز کاملاً متفاوت است. تفاوت اصلی در این است که این دو، دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی از ریسک دارند.
▬ برنامه‌ریزها معمولاً، بیشتر ریسک گریز هستند. اگر یک بنیاد به سازمانی که به موفقیت نرسیده کمک مالی اهدا کند، یک اشتباه بزرگ محسوب می‌شود. در مقابل، سرمایه‌گذاران مخاطره آمیز اگر از هر ۱۰ سرمایه‌گذاری در ۲ سرمایه‌گذاری درست عمل کنند، خوشحال خواهند بود و وقتی ریسک‌ها را درست قضاوت می‌کنند، از پاداش‌های مالی افسانه‌ای بهره می‌برند.
▬ در شرایطی که ما تغییرات ساختاری ایجاد می‌کردیم، به افراد باتجربه‌ای نیاز داشتیم که سرمایه‌گذاری سودآور انجام دهند – افرادی که نحوه مدیریت یک شرکت، چشم‌انداز رقابتی و بازگشت مالی را ارزیابی کنند. این کار، حتی، چالش‌های بیشتری را به وجود می‌آورد. چگونه می‌توان برنامه ریزهای مالی غیرانتفاعی و سرمایه‌گذاران مخاطره آمیز انتفاعی را در یک تیم با هم داشت؟ چگونه می‌توانید آن‌ها را با هم تنظیم کنید؟ در سال‌های اول، این کار را درست انجام نمی‌دادیم و قادر نبودیم دو فرهنگ را به طور موفقیت‌آمیزی با هم ترکیب کنیم. یعنی، انگیزه دادن به کارمندان انتفاعی بدون انگیزه گرفتن از کارمندان غیرانتفاعی کار دشواری بود. برخی از این کارمندان مدت زیادی در شرکت نمی‌ماندند و آن‌هایی که می‌ماندند احساس می‌کردند کسی ارزشی برای آن‌ها قائل نمی‌شود. این کار به آموزش زیادی نیاز داشت.

░▒▓ تمرکز بر خدمات مالی خرد
▬ برخی از اولین معاملات سرمایه‌ای انتفاعی ما شرکت‌هایی مانند اتوس‌واتر را در برمی گرفت – که از سهم سود حاصل از فروش خود برای تولید آب آشامیدنی سالم در هند، شرق افریقا و نقاط این چنینی – استفاده می‌کند.
▬ اما خیلی زود سرمایه‌گذاری در تأمین مالی خرد (اعطای وام به کارآفرینان خرد و بنگاه‌های کوچک) را آغاز کردیم و همان زمان بود که به ارزش کامل ساختار ترکیبی کارمان (ترکیب امور انتفاعی و غیرانتفاعی) پی بردیم.
▬ در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی، بیشتر تأمین مالی‌های خرد، از سوی سازمان‌های غیردولتی خیریه انجام می‌شد، اما، این شرایط اکنون، تغییر کرده است. امروز بسیاری از بزرگ‌ترین وام‌دهندگان به کارآفرینان کوچک، به صورت انتفاعی فعالیت می‌کنند و ما این توان را داشتیم که در آن‌ها سرمایه‌گذاری کنیم.
▬ این صندوق‌ها به کارآفرینان بی‌پول توان می‌دادند تا بنگاه‌هایی را تاسیس کنند و از فرصت‌های آموزشی بهره ببرند. از سال ۲۰۰۴ تاکنون، در ۲۸ سازمان – ۱۵ سازمان غیرانتفاعی و ۱۳ سازمان انتفاعی – سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. ما دریافته‌ایم که خدمات مالی خرد، بیش از پیش تحت موشکافی دقیق قرار گرفته، زیرا، برخی سازمان‌ها توجه کافی به حمایت از مصرف‌کننده کرده‌اند.

░▒▓ چرخه پاک وام‌های خرد
▬ در سال ۲۰۰۷ تحولی عظیم ایجاد کردیم: شبکه امیدیار را برای رها شدن از مدل سنتی سلسله مراتبی تغییر ساختار دادیم و شیوه مشارکتی برای رهبری این شبکه ایجاد کردیم. در حقیقت، چون این سازمان بیشتر مثل یک شرکت سرمایه‌گذاری مخاطره آمیز عمل می‌کرد، تصمیم گرفتیم ساختار آن را به همان شکل تغییر دهیم. بنا بر این، مت بانیک را به عنوان اولین شریک مدیریتی وارد سازمان کردیم. وی کسب‌وکار بین‌المللی eBay را ایجاد کرده بود و سهم عمده‌ای در توسعه آن داشت. در طول چهار سال گذشته، مت تغییرات بسیاری را ایجاد کرده و تیم بزرگی را جمع آوری کرده است. در حال حاضر بیش از ۵۰ کارمند داریم و تمرکزمان بیشتر بر این بوده که ارزیابی کنیم چه مواقعی از اهرم‌های سودده و چه مواقعی از اهرم‌های غیرانتفاعی استفاده کنیم. تا امروز شبکه امیدیار ۴۴۲ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده که ۲۳۹ میلیون دلار آن مربوط به فعالیت‌های غیرانتفاعی و ۲۰۳میلیون دلار آن در سرمایه‌گذاری‌های سودده بوده است.

░▒▓ از هر ابزاری استفاده کنید
▬ در ابتدای فعالیت سازمان، به دلیل ترکیب فعالیت‌های انتفاعی و غیرانتفاعی با انتقاداتی روبه رو بودیم. نگرانی اصلی این بود که «شخصی در ابتدا قصد دارد بیشتر پول خود را به خیریه بدهد، اما، اکنون، نظرش تغییر کرده و می‌خواهد بخشی از آن را به فعالیت‌های سودده اختصاص دهد و شاید به دنبال سود مالی بیشتر باشد». بیشتر منتقدان ما این موضوع را یک ضرر خالص برای جامعه غیرانتفاعی می‌دانستند، بخصوص که در آن زمان تعداد زیادی از فعالان کسب‌وکار درگیر کارهای غیرانتفاعی بودند و این مسأله تقابل فرهنگی ایجاد می‌کرد، اما، باید گفت مسائل ایدئولوژیک عمیق‌تری وجود دارند.
▬ آن دسته از فعالان کسب‌وکار که دستی در کارهای بشردوستانه و غیرانتفاعی دارند، معتقدند باید چیزی را «پس بدهند». این یعنی، وقتی در دنیای کسب‌وکار فعالیت می‌کنند، باید چیزی را «دریافت کنند». من تلاش کرده‌ام این فرضیه را به چالش بکشم.
▬ از زمان آغاز کار، ما شرایط تغییر زیادی کرده و بسیاری از جنجال‌ها به شدت فروکش کرده‌اند. امروز نمونه‌های متعددی از بنگاه‌ها و کسب‌وکارهای اجتماعی وجود دارند که تلاش می‌کنند به افراد فقیر خدمات ارائه دهند و این کار را به روشی مسؤولانه انجام می‌دهند.
▬ من دوست دارم فکر کنم که تازه در ابتدای راه هستیم. در چند سال گذشته دریافته‌ام که برای بیشترین اثرگذاری، باید ساختار سرمایه‌گذاری درست و رهبران مناسبی داشته باشید. در سازمان ما سه نفر به صورت تمام وقت مسؤول استخدام افراد هستند. این مسأله برای یک سازمان بشردوستانه کاملاً غیرطبیعی است، اما، ما آن را مطابق یک سرمایه‌گذاری مخاطره آمیز پیش می‌بریم و مثل بیشتر سرمایه‌گذاری‌های مخاطره آمیز، به طور جدی امور را مدیریت می‌کنیم. اعضای هیأت مدیره یا مشاورین ما نیز کاملاً رسمی فعالیت می‌کنند.
▬ یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که در بیش از یک دهه فعالیت در این حوزه یاد گرفته‌ام این است که شما می‌توانید در هر بخشی که کار می‌کنید یک دنیای بهتر بسازید چه فعالیت‌های غیرانتفاعی یا چه امور دولتی. در این‌جا، تفکر قدیمی فعالیت یک بخش علیه بخش دیگر یا پس، دادن چیزی در ازای گرفتن چیز دیگر مطرح نیست. یک بشردوست واقعی از هر ابزاری برای اثرگذاری استفاده می‌کند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

برده‌داری در مصر باستان

فرستادن به ایمیل چاپ

گروه ادامه مطلب...تاریخ؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ مصر، تقریباً، در همه ادوار تاریخی‌اش پایگاه برده‌داری و برده‌پروری بوده است. در مصر برده‌داری که از نظر اقتصادی نیروی کار بسیار ارزان قیمت در صنایع، کشاورزی، دامپروری، معماری، حمل ونقل و.... است، رواج داشت.

▬ این امر نقطه نازیبایی در تاریخ گذشته مصر ترسیم کرده و از افتخارات مصریان به شدت کاسته است. برخی از پژوهشگران می‌کوشند مصر را در فهرست جوامع برده‌دار جهان باستان قرار ندهند، ولی، واقعیت امر این است که در مصر نیز همانند بابل، سومر، یونان و.... برده‌داری کاملاً رواج داشته و اقتصاد بردگی در سرزمین فراعنه از هیچ کشوری عقب نمانده است. قوم‌شناسان متفقا نخستین بردگان را برخاسته از قاره افریقا می‌دانند، کما این‌که نخستین کسانی که به سرزمین عیلام در جنوب غربی ایران وارد شده‌اند، بردگان حبشی بوده‌اند. شمار زیادی از بردگان مصری، اسیران جنگی حبشی و لیبیایی بوده‌اند که زمامداران مصر پس از اردوکشی‌های مکرر و مستمر خود به این سرزمین‌ها و غلبه برمردمان آن سرزمین‌ها، آن‌ها را با خود به مصر آورده‌اند. یکی از زمامداران مصری که در سلسله چهارم مصر فرمانروا بوده است، در فتح نامه‌اش که به صورت کتیبه‌ای به یادگار مانده، افتخار کرده است که در نبردهایش با کشورهای همسایه که قطعاً مرادش لیبی و حبشه بوده است، یک بار ده هزار و درنوبت دیگرهفت هزار اسیر گرفته و آن‌ها را با خود به مصر آورده است. این واقعه می‌رساند که سرتاسر تاریخ مصر آکنده از این گونه رویدادها بوده و اسیران جنگی در کنار غنائم و باج و خراجی که از مغلوبان دریافت می‌شده، ره آورد لشگرکشی‌ها به شمار آمده و غنیمت محسوب می‌شدند. همین زمامدار سلسله چهارم مصر به مقادیر معتنابهی غنائم و غرامت جنگی نیز اشاره کرده که به دست وی افتاده است.

▬ در نظام برده‌داری مصریان افزون بر اسیران جنگی، یاغیان و کسانی که در جامعه مصرمرتکب تخلفات مکرر و نقض قوانین مصریان می‌شدند، کسانی که از عهده پرداخت قروض خود برنمی آمده‌اند نیز به بردگی می‌رفته‌اند. قبطیان یا بومیان مصری نیز در میان انبوه بردگان مصر بوده‌اند. به این ترتیب، افراد آزاد نیز که در جامعه مصر از امتیازات اجتماعی محروم می‌شدند، تنزل مقام یافته و به بردگی می‌رفتند. صاحبان حرف، مشاغل، مالکان زمین‌ها، دارندگان کارگاه‌های تولیدی و مراکز صنعتی نیز در صورت ورشکستگی از این قاعده مصون نبودند. بیشتر این رویدادها با استناد به مدارک، شواهد و آثاری که به دست آمده، مربوط به دوره زمامداری امپراطوران عهد باستان مصر است.
▬ خرید و فروش بردگان نیز در مصر امری عادی و متعارف بود. در میان مصریان تاجران برده نیز بودند که گروه گروه از بردگان که در واقع، اصلی‌ترین سرمایه‌های برده‌داران بوده‌اند، به سرزمین‌های دیگر انتقال داده شده و همانند کالاهای دیگر به فروش رسانده می‌شدند. حدس و گمان‌های زیادی درباره نظام برده‌داری در مصر باستان و مقایسه آن با همانند آن در سرزمین‌های دیگر وجود دارد که صفحات تاریخ و جامعه‌شناسی را به خود اختصاص داده است.
▬ در رابطه با جامعه‌شناسی برده‌داری، نوشته‌های متعددی در دهه‌های اخیر تالیف، چاپ و منتشر شده است که همه آن‌ها دستاورد و ثمره مطالعات، زحمات و پژوهش‌های صاحبنظران در این زمینه است. وقتی محققان و علاقه مندان به این گونه آثار مراجعه می‌کنند، مصر رادر ردیف نخستین کشورهای برده‌داری و در فهرست کهن‌ترین سرزمین‌های برده‌دار روی زمین مشاهده می‌کنند. اوج برده‌داری در مصر باستان مربوط به دوره پدرسالاری در مصر است.
▬ بردگان در نظام تولید مصریان مهم‌ترین و موثرترین و در عین حال، پربازده‌ترین ابزار، اهرم و نیروی کار و تولید به شمار می‌آمدند که با کمترین مزد بیشترین و دشوارترین کارها را انجام می‌دادند. برخی نظام برده‌داری در روم باستان را تقلیدی از همانند آن در یونان و مصر می‌دانند. با به اجرا درآمدن منشور حمورابی در بابل، برده‌داری و قوانین مربوط و متعلق به آن به سود بردگان تعدیل و اصلاح شد، ولی، این تحول بیشتر بر ملل و حکومت‌های بین‌النهرین تأثیرگذار شد، گویا مصریان براساس ضوابط کهن خود در نظام برده‌داری عمل می‌کردند.
▬ بردگان در محل کار خود و در محیط زندگی‌شان تنها وسیله مناسب و مطمئنی برای تولید بودند و برای آنان هیچ گونه امتیازی در نظر گرفته نمی‌شد.
▬ بردگان، به محض رسیدن به سن کهولت یا بروز ناتوانی جسمانی و روانی به کنار زده شده و از سرنوشت آنان کسی اطلاع پیدا نمی‌کرد.
▬ تاجران برده به سه اصل مهم توجه داشته‌اند که عبارتند از: تخصص، سن و برخورداری از سلامت جسمانی و روانی. وقتی محققان تاریخ و نظام برده‌داری در روم یا پیش‌تر از آن یونان باستان و سومر را نیز مطالعه می‌کنند به همین اصول بر می‌خورند که برده‌داران بر این اساس بردگان را قیمت‌گذاری می‌کردند.
▬ نکته‌ای که در این‌جا باید به آن اشاره شود، موقعیت جغرافیایی مصر است که به خاطر قرار گرفتن در یک نقطه حساس و به اصطلاح کارشناسان «استراتژیکی» در قاره افریقا، عبور و مرور بردگان به وفور و به گستردگی صورت می‌گرفت و مصر به خاطر نیاز فراوان به پیشرفت و تحولات اقتصادی در این بحر بیکران غرق شده و خود به جمع کشورهای بزرگ درآمده و زمانی در شمار بزرگ‌ترین کشورهای برده‌دار روی زمین بود.
▬ در دوره‌های بعدی تاریخ مصر، شرایط بهتر نشد، بلکه، افراد بیشتری به سلک بردگان مصری پیوستند. مردان آزاد، حتی، اشراف، اربابان و نیز روحانیان در کارگاه‌ها، کارهای کشاورزی، امور حمل و نقل و مراکز تولیدی به بردگی برده وبه کار مشغول می‌شدند. به روایتی، هسته‌های مهم اقتصادی جامعه مصر باستان هنوز هم تأثیر پذیرفته از همان اندیشه‌ها و عملکرد یکجانشینی یا همزیستی مشترک و همجوار بود که به خاطر مشکل آب و نحوه توزیع این عنصر حیاتی، مبحثی از تاریخ مصر باستان را در هر دوره‌ای به خود اختصاص داده است. از سویی استمرار همین نظام برده‌داری و ادامه کار بردگان و بهره‌برداری صاحبان صنایع و مشاغل از نیروی کار برده‌ها، پیامدی چون کار دسته جمعی در مصر را داشت. مثلاً، مصریان در کارهای کشاورزی به طوردسته جمعی به وسیله بردگان به شخم زدن زمین، بذرافشانی، آبیاری، دروکردن و محصول برداری و سرانجام، خرمن کوبی و کارهای دیگر می‌پرداختند. این امر، به مرور تبعات ناخوشایندی برای زمین‌داران و سرانجام، زمامداران و فرمانروایان مصر به دنبال داشت وآن قیام مکرر بردگان و کشاورزان در مصر بود که مسیر تاریخ مصر را بارها عوض کرد. زمین‌های کشاورزی تحت مراقبت و کنترل گروه‌های مخصوص بود که از زمین داران مزد می‌گرفتند. این مزد در واقع، در ازای تضمینی بود که این گونه عمال به مالکان می‌دادند که زمین یا محصولات آن‌ها دست نخورده و مصون از هر نوع دستبرد باشد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

پول کاغذی و برآمدن اقتصاد آشفته

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از لو هوا و محسن جعفری مذهب؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ در چین باستان، مردم علاوه‌بر صدف، پارچه و مسکوکات فلزی، از پول کاغذی نیز استفاده می‌کردند. چین نخستین کشوری بود که از پول کاغذی استفاده کرد. در تاریخ این سرزمین هر دودمانی پول ویژه خود را داشت.

▬ مثلاً دودمان هان از پول بای لو پی بی(Bi Lu Pi Bi) که اولین پول کاغذی چین شناخته می‌شود و دودمان تانگ از پول فی چیان (Fei Qian) استفاده می‌کردند و پول دودمان سونگ جیائوزی (jiao zi) و هوی زی (Hui zi) نام داشت. دودمان جینگ از پول ژن یو بائو چوان(you Bao Quan Zhen) استفاده می‌کردند. این‌ها از اولین انواع پول کاغذی بودند، اما، در حقیقت، هیچ‌یک اسکناس واقعی شمرده نمی‌شدند. استفاده عملی و یکپارچه از پول کاغذی در سراسر چین، از دوره دودمان یوآن ‌[مغولان]آغاز می‌شود و این پول نخستین پول کاغذی جهان است.

▬ پول کاغذی دودمان یوآن و ارزش آن در زمان تاسیس دودمان یوآن، هر منطقه‌ای پول کاغذی خاص خود را داشت و به این جهت نظام پولی حاکم بسیار نامرتب بود. قوبیلای خان مغول (Hu Bi Lie) دست به اصلاح نظام پولی زد.
▬ پول کاغذی دودمان یوآن، به پنج نوع زیر تقسیم می‌شد:

• ۱. ژونگ تونگ سی چائو (Zhong Tong Si Chao) که در ماه جولای سال ۱۲۶۰ چاپ و منتشر شد. پایه ارزش آن ابریشم بود که در آن ایام مبنای ارزش همه چیز به شمار می‌رفت. دو گرم پول ابریشمی با یک گرم نقره برابر بود.
• ۲. ژونگ تونگ یوآن بائو چائو (Zhong Tong Yuan Bao Chao) که در ماه اکتبر سال ۱۲۶۰ منتشر شد و پایه ارزش آن بر نقره قرار داشت. روی این پول کاغذی نشانه‌ای به ارزش ۱۰ ون، (wen)، ۲۰ ون، ۳۰ ون، ۵۰ ون، ۱۰۰ ون، ۲۰۰ ون، ۳۰۰ ون، ۵۰۰ ون، ۱۰۰۰ ون و ۲۰۰۰ ون چاپ شده است.
• ۳. ژی یوآن تونگ شینگ بائو چائو (Zhi Yuan Tong Xing Bao Chao) یا ژی یوآن بائو چائو (Zhi Yuan Bao Chao) که در سال ۱۲۸۷ جایگزین پول پیشین شد، ولی، ژونگ تونگ چائو هم‌چنان رواج داشت. در مقایسه با ژونگ تونگ چائو، پول جدید مقدار ارزش پنج ون را نیز داشت؛ بنا بر این، ژی یوآن بائو چائو دارای ارزشی برابر با یازده ون بود. هنگامی که ژی یوآن بائو چائو یازده ون ارزش داشت، پول خرد به مقدار کافی در دسترس نبود و مردم نمی‌توانستند پول خرد دریافت کنند. این امر موجب رکود تجارت شد و ارزش پول پی‌درپی کاهش یافت.
• ۴. ژی دا یین چائو (Zhi Da Yin Chao) که در ماه سپتامبر ۱۳۰۹ منتشر شد و از ارزش بسیار برخوردار بود. این پول جدید از ده گرم تا صد گرم وزن داشت و به سیزده نوع تقسیم می‌شد. در این زمان هم‌چنان از پول ژونگ تونگ چائو نیز استفاده می‌شد.
• ۵. ژی ژنگ جیائو چائو (Zhi Zheng Jiao Chao) که به دلیل کاهش ارزش ژی یوآن چائو در ماه دسامبر ۱۳۵۰ منتشر شد و آن را «ژی ژنگ زونگ تونگ جیائو چائو» نامیدند. یک ون از این پول جدید با دو ون بائو چائو برابر بود.

▬ مردم، برای ساختن پول کاغذی از مواد مختلف استفاده می‌کردند. ابتدا از کاغذ نئین و، سپس، با کاغذ تهیه شده از پوست درخت توت، اسکناس ساختند. مهم‌ترین پول کاغذی دوره دودمان یوآن، ژونگ تونگ یوآن بائو جیائو چائو بود. انتشار ژونگ تونگ چائو نشانه پیدایش نظام پول کاغذی واقعی محسوب می‌شود. در آن زمان رفت‌وآمد بازرگانان و مسافران خارجی افزایش یافته و آنان از دیدن این کاغذهای چاپی که می‌شد با آن کالاهای گوناگونی را خرید، متعجب می‌شدند. مارکوپولو یکی از سرشناس‌ترین جهانگردان در این‌باره در سفرنامه خود می‌نویسد: «همه دوست داشتند که از این پول (یعنی ژونگ تونگ چائو) استفاده کنند، زیرا، بازرگانان هر جا که می‌رفتند از آن استفاده می‌کردند و با آن کالا می‌خریدند؛ بنا بر این، حتی، با طلای خالص هم فرقی نداشت». و ابن بطوطه (Baduta) در اثر خود نوشته است: «مردم چین از پول نقره استفاده نمی‌کنند، پول آنان ورق کاغذی است به اندازه کف دست که روی آن مهر سلطنتی می‌زنند. اگر کسی بخواهد با طلا و نقره چیزی بخرد، مردم نمی‌پذیرند تا او طلا و نقره را به پول بدل کند. »
▬ به تدریج، استفاده از ژونگ تونگ چائو در میان مردم رواج یافت و بسیاری از کتاب‌های تاریخ چین از این امر یاد کرده‌اند. پول کاغذی نه تنها در چین، بلکه در بعضی کشورهای دیگر نیز رواج یافت. در ایران پول کاغذی در دوره ایلخانی گیخاتو (Oi he du) منتشر شد و شکل آن با شکل پول چینی تقریباً، یکسان بود. در سرزمین هندوستان هم در زمان سلطنت سلطان تُغلق، مردم به تقلید از چینی‌ها از پول کاغذی استفاده می‌کردند. در کره، مردم علاوه‌بر ژونگ تونگ چائو، پول خاص خود را نیز به کار می‌بردند. در ژاپن از اواخر سده سیزدهم استفاده از پول کاغذی رایج شد، ولی، شکل آن با شکل پول کاغذی چین تفاوت‌هایی داشت. انتشار پول کاغذی از سوی سلسله یوآن ‌[مغولان] اهمیت فراوانی در تاریخ جهان دارد. مبادلات فرهنگی همواره به واسطه مناسبات تجاری رشد کرده‌اند. پیشرفت بازرگانی نیز با رواج پول در ارتباط است. مردم دوره یوآن برای اولین بار از پول کاغذی حقیقی استفاده کرده و آن را به همه دنیا معرفی کردند و امروزه، تقریباً، در تمامی نقاط جهان، پول کاغذی رواج کامل دارد.
▬ پول کاغذی دودمان یوآن، نخستین پول کاغذی جهان به شمار می‌رود. در قاره امریکا، مهاجران در سال ۱۶۹۲ اسکناس منتشر کردند. فرانسه در سال ۱۷۱۶، انگلستان در دوره جنگ‌های ضد ناپلئون و روسیه در دوره کاترین کبیر به نشر پول کاغذی پرداختند. این کشورها صدها سال پس از دودمان یوآن به این کار دست زدند.
▬ پس از آن‌که ژونگ تونگ چائو منتشر شد، در سراسر چین بدون محدودیت رواج یافت و مدت درازی ارزش آن ثابت ماند. علت این امر آن بود که:

• ۱. مقدار نشر اسکناس باید به اندازه ذخیره طلا و نقره موجود در کشور می‌بود، یعنی، حکومت تقریباً، همان قدر که طلا و نقره می‌داشت، می‌توانست اسکناس نشر کند؛
• ۲. دولت صندوق پایاپای را ایجاد کرد و مردم می‌توانستند به آسانی اسکناس را به طلا و نقره تبدیل کنند؛
• ۳. دریافت تمام مالیات‌ها براساس پول کاغذی بود؛
• ۴. دولت با دقت مقدار نشر پول کاغذی را در نظر داشت؛
• ۵. دولت با دقت قیمت بازار را تحت نظارت خود می‌گرفت تا ارزش پول ثابت بماند؛
• ۶. دولت سازمانی ویژه پول کاغذی ایجاد کرده بود.

░▒▓ کاهش ارزش پول کاغذی و تورم
▬ در آغاز دوره حکومت سلسله یوآن، در اثر اقدامات اساسی دولت ارزش پول تثبیت شده بود، ولی، این تثبیت تنها در دوره بیست ساله اول حیات این سلسله دوام داشت و بعدها به تدریج ارزش پول کاهش یافت، زیرا، دولت یوآن نمی‌توانست سیاست پولی خود را ادامه دهد. دلیل این امر را می‌توان به شرح زیر برشمرد:

• ۱. همان طور که می‌دانیم اسکناس به خودی خود ارزش ندارد و این پشتوانه آن است که باید با مقدار نشر اسکناس برابر باشد. اگر پشتوانه نباشد، اسکناس با یک تکه کاغذ معمولی هیچ تفاوتی ندارد. در اوایل نشر اسکناس، دولت یوآن پشتوانه کافی اندوخته بود، اما، بعدها آن‌را مصرف کرد و در نتیجه، به تدریج ارزش اسکناس کاهش یافت.
• ۲. افزایش مقدار نشر اسکناس. هنگامی که ژونگ تونگ چائو منتشر می‌شد ارزش ثابتی داشت، اما، در سال‌های بعد با افزایش مقدار اسکناس ارزش آن کاهش یافت.
• ۳. افزایش قیمت‌ها در بازار. به دنبال تورم نرخ بازار هم بالا می‌رفت و از سال ۱۲۷۶ به بعد تورم چند برابر شد.

▬ در این‌جا، به بررسی تغییرات قیمت چند کالای عمده بازار می‌پردازیم:

• ۱. قیمت برنج: در سال ۱۲۶۶ یک کیلوگرم برنج دوازده ون قیمت داشت. در سال ۱۲۷۶ بهای هر کیلوگرم برنج نه ون بود، اما، این مبلغ تا سال ۱۲۸۷ ده برابر افزایش یافت. در سال‌های بعد نیز این روند ادامه داشت.
• ۲. قیمت زمین: از سال ۱۲۸۷ تا ۱۲۹۳ قیمت زمین چهار برابر شده و از آن پس، هم روز به روز گران‌تر می‌شد.
• ۳. قیمت طلا و نقره: در سال ۱۳۴۶ به سی برابر قیمت سال ۱۲۸۷ و ۱۵۰ برابر قیمت سال ۱۲۶۰ رسید.
• ۴. قیمت نمک: در سال ۱۲۷۶ هر دویست کیلوگرم نمک نه هزار ون بود. در سال ۱۲۸۹ به پنجاه هزار ون و در سال ۱۲۹۶ به هفتاد و پنج هزار ون رسید.
• ۵. درآمد: به دنبال کاهش ارزش پول و افزایش قیمت‌ها در بازار، درآمد بعضی از کارمندان دولت افزایش یافت، اما، زندگی اکثر مردم به صورتی ساده و فقیرانه می‌گذشت.

░▒▓ مسائل تولید و تبدیل اسکناس
▬ ۱. هنگامی که پول کاغذی در جریان مبادله فرسوده و پاره می‌شد، دولت می‌باید پول‌های خراب را جمع‌آوری کرده و بسوزاند و به جای آن‌ها پول تازه منتشر کند.
▬ ۲. مقدار انتشار پول، براساس ژونگ تونگ چائو و واحد پول دینگ (Ding) بود؛ بنا بر این، ژی یوآن دا یین چائو می‌باید تبدیل به ژونگ تونگ چائو می‌شد.
▬ ۳. تا سال ۲۷ ژی یوآن؛ یعنی، سال ۱۲۹۶ جمعیت سراسر کشور ۵۸ میلیون و ۸۳۴ هزار و ۷۱۱ نفر بود و مقدار پول کاغذی با تعداد جمعیت برابری داشت.
▬ ضمنا بر جداول و آمار موجود می‌توانیم تورم پول کاغذی را به سه دوره تقسیم کنیم:
▬ ۱. دوره اول از آغاز تا پیدایش تورم. وقتی که ژونگ تونگ چائو منتشر شد، همه مردم کشور می‌توانستند بدون محدودیت از آن استفاده کنند. میزان انتشار اسکناس حدود ۱۰۰۰۰ دینگ و قیمت بازار تقریباً، ثابت بود. این روند تا سال ۱۲۸۰ ادامه داشت.
▬ ۲. دوره تورم که از سال ۱۲۸۶ آغاز شد، زیرا، میزان نشر اسکناس افزایش یافته و قیمت‌های بازار روزبه‌روز گران‌تر شدند. از آن پس، امکان تثبیت ارزش پول وجود نداشت.
▬ ۳. و دوره تورم شدید از سال ۱۳۵۰ به بعد که تورم بسیار شدیدتر از سابق شد. اقتصاد، سیاست و دیگر مسائل با بحران مواجه شدند و علاوه‌بر پول کاغذی دولتی، عده‌ای هم پول تقلبی ساختند. معلوم بود که وقتی مقدار گردش پول افزایش و قدرت خرید آن کاهش می‌یافت، دیگر ارزشی برای پول باقی نمی‌ماند. دودمان یوآن ‌[مغولان]در چنین شرایطی سرنگون شد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد، از ”پول كاغذی در دوره مغولان چين“، خانم لو هوا  و  محسن جعفری مذهب، فصلنامه بررسی‌های نوين تاريخی، سال سوم، ش.۳، بهار ۱۳۸۶.
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 23 دی 1391 ساعت 19:31

هفت نکته برای موفقیت در مذاکره

فرستادن به ایمیل چاپ

ویویانادامه مطلب... جیانگ؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ اهمیتی ندارد که چقدر از مذاکره متنفر هستید، یا تا چه اندازه از پرداختن به مناسبات، مباحث و موضوعات مرتبط با آن منزجر می‌شوید، چرا که توان مذاکره را باید یک مهارت شغلی بسیار مهم دانست که واجد حدود و ثغوری قانونی نیز هست.

▬ وضعیت، حتی، بغرنج‌تر از این‌ها خواهد بود، اگر کسب‌وکار کوچکی را به راه انداخته باشید، یا در پی گسترش زمینه‌های کاری‌تان باشید؛ چرا که به عنوان یک کسب‌وکار کوچک، باید بتوانید در مقابل، کسب‌وکارهای بزرگ‌تر از خود قرار بگیرید و عملاً با آن‌ها در بازار رقابت کنید. شما باید به شرکت‌های بسیار قدرتمندتری فکر کنید که همواره در مسیر شما قرار می‌گیرند. بنا بر این، لازم است تا از علوم نوینی که مهارت‌های پایه‌ای شما را افزایش می‌دهند و بر وضعیت روانی طرف مقابلتان تأثیر می‌گذارند، استقبال کنید. بنا به همه دلایل مذکور، مدیران باید به نتایج پژوهش‌های روان‌شناختی اخیر توجه ویژه‌ای داشته باشند و عملاً از آن‌ها در عرصه‌های اقتصادی سود ببرند. ما این‌جا به معرفی نکاتی می‌پردازیم که به شما کمک می‌کنند تا آن‌چه را در یک مذاکره می‌خواهید، به دست آورید.

░▒▓ (۱) بر پنج دقیقه نخست اولین برخوردتان متمرکز شوید.

▬ در پژوهشی که در ژورنال علوم کارکردی منتشر شده است، گفته می‌شود که پنج دقیقه ابتدایی هر دیدار، مواجهه، یا ملاقات با نماینده شرکت مقابل بیشترین اثر را بر سرتاسر مذاکره دارد و، حتی، در مواردی می‌تواند نتیجه گفت‌وگوها را پیشگویی کند. بنا بر اطلاعات بی‌نظیری که این پژوهش در اختیار ما قرار می‌دهد «شیوه‌های مختلف گفت‌وگو، لحن کلام‌ها، تأکیدهای ویژه بر مباحث یا واژه‌های خاص و، حتی، گرته‌برداری از هیجان‌های طرف مقابل سبب می‌شوند تا در پایان مذاکره به نتیجه دلخواه و مطلوبتان دست یابید». این پنج دقیقه ابتدایی بخش اعظم هیجان‌ها، عواطف، صداقت و، حتی، صمیمیت شما را به طرف مقابلتان نشان می‌دهد و بیشترین شدت درونی شما را نسبت به عقد قرارداد و موفقیت در مذاکره بیان می‌کند. شما نشان می‌دهید که، حتی، اگر توافقی صورت نپذیرد، باز هم امکان گفت‌وگو برای توافق‌های آتی وجود دارد. وقتی پای میز مذاکره می‌نشینید، چه بسا طرف مقابلتان بخواهد شما را به چنگ خویش درآورد، سعی در حلاجی شما داشته باشد، شخصیتتان را بکاود و از میزان صداقت و واقعیت شما و شرکتتان آگاه شود. گه‌گاه، حتی، طرف مقابلتان صحت گفته‌های شما را به سنجه می‌گذارد، یا چه بسا سعی می‌کند تا در پی ارزشی بیش از گفته‌های خود شما باشد، اما، هنر شما نیز در این است که باید نشان دهید که ارزش شما و گفته‌هایتان یکی است. در واقع، اگر بتوانید گشودگی‌تان را ظرف همین پنج دقیقه به طرف مقابلتان نشان دهید، او نیز تا انتهای گفت‌وگو با شما همراه خواهد بود و به سخنانتان خوب گوش خواهد کرد. در غیر این صورت، همه وقتتان را بیهوده تلف کرده‌اید.

░▒▓ (۲) با قیمتی بالاتر از آن‌چه مد نظر دارید، مذاکره را آغاز کنید.
▬ در مقاله‌ای که در ژورنال جهت‌گیری‌های اقتصادی اخیر در علوم روانی منتشر شده است، پژوهشگران می‌گویند که همواره باید با قیمتی بالاتر از حد مطلوبتان مذاکرات را آغاز کنید. تنها زمانی می‌توانید به کانون اطمینان و اعتماد طرف مقابلتان بدل شوید که از قیمت بالادست شروع کنید، چرا که در این صورت، می‌توانید، حتی، بر تمامی قیمت‌های دیگری که به شما پیشنهاد می‌کنند، تأثیر اقتصادی و روانی عمیقی بگذارید. این گفته‌ها به این معنا است که شما باید برای آغاز گفت‌وگو با عددی مناسب و بالا شروع کنید، تا در پایان گفت‌وگو به عددی مناسب و بالا دست یابید. حتی، اگر پیش خودتان می‌دانید که عدد پیشنهادیتان بسیار بالاتر از حد معقول است، آن‌گاه، هنوز هم باید در خاطر داشته باشید که شما تنها کسی هستید که از این راز باخبر است. طرف مقابل شما هرگز نمی‌تواند عدد دقیق را تشخیص دهد. او تنها گمانه‌زنی می‌کند.

░▒▓ (۳) اولین کسی باشید که بحث را آغاز می‌کند.
▬ پژوهشی که دانشکده کسب و کار دانشگاه هاروارد منتشر کرده است، نشان می‌دهد که شما باید آغاز بحث را همواره مدنظر قرار دهید. اهمیت فراوانی دارد که در هر حالتی چه کسی مذاکره را عملاً شروع می‌کند، به آن جهت می‌دهد و فضای گفت‌وگو را به دست می‌گیرد. پس، به نظر تفاوت زیادی وجود دارد بین کسی که نخستین پیشنهاد را ارائه می‌دهد و کسی که نخستین پیشنهاد را دریافت می‌کند. این تفاوت را باید در نکته شماره ۲، که پیش‌تر درباره‌اش صحبت کردیم، جست و جو کرد. اگر شما نخستین کسی باشید که پیشنهاد اولیه را ارائه می‌دهد، آن‌گاه، این شما هستید که باید در مورد قیمت‌ها به توافق رضایت دهید، یعنی، همه چیز به شما بستگی خواهد داشت و همه پیشنهادهای بعدی تنها در نسبت با پیشنهاد اولیه شما سنجیده خواهد شد و به حساب خواهد آمد. به عبارت بهتر، این شما خواهید بود که با ارائه اولین پیشنهاد به کانون اعتماد و اطمینان بدل خواهید شد، چرا که از توانایی، کیفیت و اعتبار خود آگاهی دارید و با این کار همین آگاهی را به طرف مقابل سرایت می‌دهید. پژوهش مزبور نشان می‌دهد که نخستین پیشنهاد سبب می‌شود که سرتاسر ادامه گفت‌وگو تحت تأثیر منافع شما در جریان بیفتد. به علاوه، ارائه نخستین پیشنهاد به طرف مقابلتان نشان خواهد داد که شما واجد یک فردیت مطمئن، موثق و رک و راست هستید، زیرا، بسیار به ندرت پیش می‌آید که کسی بدون اطمینان و اعتبار جرأت آن را داشته باشد که به عنوان نخستین فرد عددی را به عنوان قیمت توافقی اولیه پیشنهاد دهد.

░▒▓ (۴) احساسات مثبت و منفی خود را از مذاکره نشان دهید.
▬ اگر از مذاکره خرسند هستید، شادی‌تان را با لبخند نشان دهید. اگر مذاکره به نحوی مطلوبی پیش نمی‌رود، سعی کنید محترمانه این احساس را در چهره‌تان بیان کنید. در پژوهشی که در ژورنال روان‌شناسی اجتماعی منتشر شده است، پژوهشگران بر این باور هستند که «ارزش اجتماعی علامتی هم‌چون خشم در پاره‌ای از موارد می‌تواند به افزایش اعتبار شما منجر شود و در نتیجه، برخی از نارضایتی‌های موجود در مذاکره را به نفع شما جبران کند». اما، آن‌ها اضافه می‌کنند که این نکته تنها زمانی صادق است که «خشم شما نه به معنای توهین به طرف مقابل، بلکه به معنای گشودن فضایی برای گفت‌وگوی بیشتر باشد». این علائم احساسی به طرف مقابل شما نشان می‌دهند که در قبال آن‌چه می‌گویید بسیار حساس هستید و توجه ویژه‌ای به این مذاکره دارید. این علائم واقعاً به طرف مذاکره کننده شما می‌قبولانند که شرکتتان بررسی‌های لازم و واقعی را در قبال موضوع مذاکره، شرایط و اقتضائات متقابل و واقعیت‌های مالی آن انجام داده است.

░▒▓ (۵) نوشیدنی‌های گرم را از یاد نبرید.
▬ شاید بدیهی باشد که مصرف قهوه، نسکافه و چای اثربخشی بیشتری بر شما و فضای گفت‌وگو دارد تا نوشیدنی‌های سرد. چرا که نوشیدنی‌های گرم باعث افزایش کافئین موجود در خون می‌شوند و آرامش خاطر بیشتری را به سرتاسر فضا می‌بخشند. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که «تمایلات دو طرف پس از نوشیدن قهوه یا چای چندان در جهات خلاف یکدیگر حرکت نمی‌کند، چرا که فضا را به روی یک تغییر روانی مشترک گشوده است». حتی، وقتی نوشیدنی‌های گرم مصرف می‌کنید، چندان از جای خود حرکت نمی‌کنید و اضطرابتان کاهش خواهد یافت و درست از همین رو امکان دستیابی به «توافقی بهتر» در ادامه گفت‌وگو بیشتر خواهد بود.

░▒▓ (۶) طرف مقابلتان را متقاعد کنید که زمان دارد از دست می‌رود و همین امروز نیز دیر است.
▬ هر چه بیشتر مردم را متقاعد کنید که زمان دارد از دست می‌رود و همین امروز نیز همه چیز برای رسیدن به توافق دیر است، خود مردم نیز بیشتر به سمت نیازهایشان حرکت خواهند کرد و بیشتر خواستار آن‌ها خواهند بود. بنا بر پژوهش منتشرشده در مجله علم روز دادن اطلاعات در مورد «محصولات فروخته‌شده حس فوریت را به مشتریان القا می‌کنند. در واقع، مشتریان حس خواهند کرد که وقتی محصول شما این قدر زود فروخته می‌شود، پس، هر تأخیری در خرید از شما نه تنها خودشان را با ضرر مواجه می‌کند، بلکه این تصور را به وجود می‌آورد که چه بسا همه محصولات باقیمانده نیز به زودی زود فروخته شوند»... شاید باید بپرسیم که دلیل این نکته مهم چیست. مردم اغلب گمان می‌کنند که اگر یک محصول بسیار پرفروش شده است، یا اگر زمان محدودی برای خرید یک محصول وجود دارد، آن‌گاه، آن محصول یقیناً کالایی مناسب و شایسته است. آن‌ها احساس خواهند کرد که اگر از شما خرید نکنند، کسانی دیگر به پای میز مذاکره با شما خواهند نشست.

░▒▓ (۷) تا آن‌جا که امکانش وجود دارد اطلاعات و داده‌های لازم را برای محصول در اختیار طرف مقابلتان قرار دهید.
▬ اگر قصد دارید تا کسی را تحت تأثیر قرار دهید، کافی است تا هر چقدر که وی تمایل دارد اطلاعات و داده‌های لازم را در اختیارش قرار دهید. در این سناریو، کمیت بهتر از کیفیت است.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

پنج خصلت مدیر محبوب

فرستادن به ایمیل چاپ

مهدی ادامه مطلب...سریرچی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ همواره از خود و دیگران می‌پرسیم که از مدیر منتخب مان چه انتظاری داریم و مدیران موفق باید دارای چه خصوصیاتی باشند؟

▬ در چند هفته گذشته سعی کردم انتظاراتی که معمولاً، از مدیران وجود دارد را دسته‌بندی کنم. به سراغ نشریات رفتم، مقالات و تحلیل‌ها، نظرات موافق و مخالف این تحلیل‌ها و سایر مباحث در این باره را دنبال کردم.

▬ مسلما این مباحث با معیارهای ارزشی که در مباحث آکادمیک و دنیای واقعی برای مدیران در نظر گرفته می‌شود همخوانی زیادی داشتند و باید توجه داشت اصول گفته شده در این مباحث تغییرناپذیر نیستند؛ به طور خلاصه، می‌توان گفت که این پنج ویژگی اصلی در مدیران بیشتر از سایر ویژگی‌ها مورد توجه است:

░▒▓ شفافیت
▬ باید هر مدیری در ابتدا، هدف خود را به وضوح بیان کند. باید بگویند قصدشان چیست، چه کاری می‌خواهند انجام دهند و چگونه می‌خواهند این کار را انجام دهند. چنین چیزی نیازمند صراحت است. ابهام در گفتار یا مفهوم مانند وعده‌های غیرشفاف و مبهم، همکاران شما را ناامید می‌کند.

░▒▓ ثبات
▬ ثبات در کار، برای مدیران امری حیاتی است.
▬ نیروها، تمایل دارند، مدیران ارشد، در هر جایی، مسیر روشنی را دنبال کنند، تا دقیقاً بتوان فهمید که اکنون، کجا هستند و هدف نهایی آن‌ها چه خواهد بود. ثبات در مدیریت به دیگران اجازه می‌دهد تا عملکرد بهتری داشته باشند و بهره‌وری آن‌ها با مشخص بودن هدف بیشتر شود.
▬ به این ترتیب، اگر زمانی مجبور به تغییر و انتخاب مسیر جدیدی شوید، ثبات، تضمین می‌کند که عملکرد جدید با آگاهی و رعایت اولویت‌ها انجام می‌گیرد. ثبات باعث حداقل شدن اقدامات شگفت‌آور ناگهانی می‌شود.

░▒▓ تداوم حرکت
▬ وقتی مدیریت شما در یک سازمان آغاز می‌شود، همه تمایل دارند شاهد عملی شدن وعده‌های مدیر خود باشند. معمولاً، از یک مدیر انتظار می‌رود نتایج را مدیریت کند و در نهایت کاری ارزشمند ارائه شود. نمی‌خواهیم ببینیم که مدیران بعد از انتخاب شدن وعده‌هایشان را فراموش کرده‌اند.

░▒▓ اصالت
▬ اصالت، مفهوم دشواری دارد، اما، یکی از شاخص‌های همدلی و باور داشتن است. کارمندان می‌خواهند با مدیران خود احساس رابطه نزدیک داشته باشند.
▬ می‌خواهیم بدانیم که مدیران واقعاً همان کسانی هستند که خودشان می‌گویند و در موقعیت‌هایی که پیش می‌آید با شرکت و کارمندان احساس همدلی دارند. ما از مدیران می‌خواهیم علاوه بر دیدن دنیا از دید خودشان آن را از دید ما هم ببینند.

░▒▓ اشتیاق
▬ اشتیاق، اولین چیزی است که هر مدیری باید آن را داشته باشد. اشتیاق معرف هیجان انگیزی است که مهم بودن هدف را اعلام می‌کند و نشان می‌دهد که مدیران نه فقط از روی وظیفه که از روی احساسات درونی نیز متعهد هستند. اشتیاق مدیران برای عمل به وظایفشان نشان‌دهنده حسی است که می‌گوید پروژه دارای انگیزه و انرژی درونی است.
▬ به این ویژگی‌ها، نه تنها در قالب خصیصه‌های یک مدیر، بلکه برای خودتان فکر کنید. آیا شما در حین انجام وظایف خود وضوح، ثبات، تداوم حرکت، اصالت و اشتیاق دارید؟
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

ریخت‌شناسی طبقه تجار در آستانه انقلاب مشروطه

فرستادن به ایمیل چاپ

سهیلا ادامه مطلب...ترابی فارسانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ ایجاد اعتبار و اطمینان، بین مردم از مهم‌ترین ویژگی‌های روحی تجار محسوب می‌شد. برای این کار رفتن به سفر حج، حضور فعال در مراسم مذهبی، عزاداری ایام محرم، تعزیه، تلاوت قرآن و انجام امور عام‌المنفعه، تعمیر و احداث مسجد، پل، کاروانسرا و بهبود راه‌ها از امور مورد توجه تجار بود که نه‌تنها موجب اعتبار آنان می‌شد که در زمینه فعالیت‌های تجاری نیز اهمیت داشت.

▬ به دلیل نامناسب بودن راه‌ها گاه در ایالات مجاور یکدیگر قحطی به وجود می‌آمد و امکان انتقال مال‌التجاره نبود. تجار برای بهبود راه‌ها مبالغی به صورت کمک می‌پرداختند، ولی، اگر «تحمیلات» بیش‌ازحد اعمال می‌شد موجب شکایت آن‌ها می‌شد. به طور مثال حاج حسین‌خان تاجر مازندرانی از تجار بزرگ به دلیل مسافرت‌ها و ارتباط‌های گسترده‌تر با جهان خارج تحت تأثیر اوضاع کشورهای دیگر قرار گرفته و عقب‌ماندگی‌های جامعه خود را بیشتر احساس می‌کردند. بازرگانان نقش مهمی در ترویج عقاید جدید و اصلاح‌طلبانه داشتند ازجمله در زمینه پیشنهاد «تنظیف شهر»‌ها، امور خیریه، اطعام مساکین، تاسیس مدارس جدید و تلاش برای بالا بردن فرهنگ عمومی، پرداخت هزینه برخی از مدارس و کمک به دولت که بدیهی است همین کمک‌ها موجب نفوذ و اقتدار تجار می‌شد و در مقابل، پاسخ‌هایی را از دولت می‌طلبید.

▬ در هر حال، فعالیت بازرگانان بیشتر در زمینه‌هایی بود که امکان گسترش و بهبود تجارت و حمل‌ونقل را در جاده‌ها برای کاروان‌های تجاری فراهم سازد و مشارکت در امور خیریه و ساختن مسجد هم بازتابی از جنبه اعتقاد مذهبی آن‌ها، و هم عاملی در کسب شهرت و اعتبار عمومی برای آنان بود. تجار در جامعه قاجاری از معتمدین و محترمین جامعه محسوب می‌شدند و به طور معمول در خاندان آن‌ها شغل تجارت موروثی بود و از پدر به پسر منتقل می‌شد که به دلیل عدم تحرک اجتماعی و ازدواج‌های درونی گروهی خاندان‌های تاجر و تاجرزاده به وجود می‌آمد. البته، این وضعیت جنبه قطعی و حتمی نداشت و کسانی بوده‌اند که بر اساس استعدادهای ذاتی خود به تجارت پرداخته و بسیار موفق شده‌اند.
▬ انجام امور تجاری، شیوه معاملات و نحوه عملیات تجاری بر اساس رواج نقدینگی در بازار نبود، بلکه بیشتر جنبه اعتباری داشت. تجار در حجره‌ها و کاروانسراهای خود به تجارت داخلی و خارجی می‌پرداختند. از نیمه دوم قرن نوزدهم به تدریج به دلیل گسترش حجم مبادلات تجاری میزان به‌کارگیری سرمایه بیشتر شد و تعداد تجار ثروتمندان نیز افزایش یافت. بیشتر تجار ایرانی از شیوه اعتباری به صورت معاملات پایاپای و بدون پرداخت پول نقد استفاده می‌کردند. در مواردی نیز معاملات نقدی به صورت پرداخت احواله انجام می‌گرفت و معمولاً، حواله‌ها در زمان‌های طولانی و به صورت مدت‌دار پرداخت می‌شد. استفاده از برات، تکیه بر اصول اخلاقی و قول در معامله خود از عواملی بود که می‌توانست دادوستد بدون پول نقد را امکان‌پذیر سازد. از جمله مشکلاتی که سیستم حواله داشت، اتلاف وقت، نیاز به یک نماینده یا واسطه یا صرف در محل مورد نظر و دو طرفه بودن معامله بود. به این معنی که می‌بایست هر دو طرف در یک زمان نیاز به پول داشته باشند، در غیر این صورت یک طرف یا باید منتظر بماند یا تنزیل بدهد. گاه حواله‌های چند ماهه را در ازای پرداخت سود نزل صرافان نقد می‌کردند. بیشتر کار صرافان بزرگ خرید و فروش برات‌هایی بود که حواله مراکز تجاری خارجی هم‌چون لندن، تفلیس و دیگر نقاط بود. گاه حواله‌ها امضا می‌شد و مجدداً حواله می‌شد و یک تسلسل طولانی پیدا می‌کرد. برخی تجار و صرافان برات‌های دولتی را با قیمت نازل‌تر و در چندین قسط و در زمان‌های طولانی‌تر پرداخت می‌کردند.
▬ برخی از تجار، در کشورهای مورد معامله، دفاتر تجاری و نمایندگی داشتند، و امور دادوستد خود را از طریق نمایندگان ساکن محل انجام می‌دادند که وظیفه پیدا کردن مشتری، انجام معامله و نحوه پرداخت وجوه را به عهده داشتند. معاملات گاه از طریق تنظیم قولنامه انجام می‌شد که جزئیات معامله در آن ذکر می‌شد. نمایندگی‌ها واسطه اجرا و نظارت درست بر معاملات بودند. در مواردی برخی از تجار ایرانی به عنوان واسطه محلی برای شرکت‌های خارجی استخدام می‌شدند و در معاملات کوچک یک درصد و در معاملات بزرگ‌تر ۲/۱ درصد به آن‌ها پرداخت می‌شد. از جمله مشکلاتی که در امر تجارت رخ می‌داد، اعلام ورشکستگی تجار بود. تاجر ایرانی می‌توانست بدون احساس خطر خود را مفلس اعلام کند و در خانه یک مجتهد با یکی از اماکن مقدسه بست بنشیند. این شیوه اعلام با آن که بیشتر منابع مشارکت تجار در زمینه معارف و رشد فرهنگ جدید را تأیید می‌کنند، ولی، این امر به منزله مدرن اندیشیدن تجار نبود؛ چرا که، همه چیزهایی که جنبه عرف عمومی داشت از سوی آنان رعایت می‌شد. از لحاظ گرایش به حفظ و تداوم سنت‌ها تجار را می‌توان افرادی محافظه کار نامید، زیرا، با وجود حمایت از تاسیس مدارس، فرزندان خود را به مدارس عمومی نمی‌فرستادند که البته، می‌توان آن را توجیه گرایش طبقاتی آن‌ها دانست.
▬ ورشکستگی، نه‌تنها در معاملات داخلی، بازار را دچار آشفتگی می‌کرد، به تجار خارجی نیز ضررهایی وارد می‌ساخت. با اینکه در سال ۱۲۶۲/۱۸۴۴ فرمانی از سوی محمدشاه به منظور کاهش میزان بست‌نشینی صادر شد و ملک‌التجاری برای رسیدگی به امور تجاری و سر و سامان دادن به کارها تعیین شد، با این حال، این فرمان و امثال آن نتوانست امنیت مالی را در جامعه برقرار سازد؛ چرا که، در طول سلطنت قاجار اموال هیچ ورشکسته‌ای بر اساس ضابطه مصادره نشد و هر فرمانی چنان به راحتی نقض می‌شد که گویی فرمان صادر نشده است. اگر شخص قادر به پرداخت بدهی خود نبود به طور معمول به او فرصتی برای پرداخت بدهی‌هایش داده می‌شد؛ چرا که، مصادره و توقیف اموال شخص در دید عموم چندان پسندیده نبود.
▬ از گرایش‌های تجار در نیمه قرن نوزدهم، تمایل آنان به خرید زمین و سرمایه‌گذاری در بخش زمین‌داری بود. از عواملی که تجار را به این سمت کشاند وام‌هایی بود که آنان در ازای گذاردن وثیقه به افراد می‌دادند که بیشتر بر اساس اعتماد صورت می‌گرفت. وام‌گیرندگان در مواردی زمین را به عنوان وثیقه به تجار واگذار می‌کردند. که در صورت عدم پرداخت بدهی، زمین آنان در اختیار تجار قرار می‌گرفت. کالایی شدن زمین و تجاری شدن کشاورزی و محصولاتی از جمله تریاک و پنبه که در بازار مشتری بسیار داشت و به سرعت به پول نزدیک می‌شد، مورد توجه تجار قرار گرفت و از سوی تجار و صرافان پیش خرید می‌شد. این موارد بازتاب‌های نزدیک شدن تجار به بخش کشاورزی و زمین‌داری است و به وجود آمدن قشر تاجر- زمین‌دار یکی از مشخصه‌های بازار تجار در نیمه دوم قرن نوزدهم به حساب می‌آید. از عوامل رویکرد تجار به زمین‌داری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

• ۱. افزایش حجم مبادلات تجاری و به وجود آمدن تجار ثروتمند دارای ما زاد سرمایه و به کار گرفتن ثروت در بخش کشاورزی.
• ۲. فروش زمین‌های خالصه در عصر ناصری به دلیل نیاز دولت به پول و خرید املاک خلاصه از سوی تجار و رشد مالکیت خصوصی بر زمین‌های کشاورزی.
• ۳. تجار با سرمایه‌گذاری در خرید زمین به اعتبار خود می‌افزودند و برخلاف تجار اروپایی که در کشاورزی و زمین‌داری سرمایه‌گذاری نکردند و حیطه خود را به طور کامل از زمین‌داران جدا کردند، تجار ایرانی برای اطمینان از حفظ سرمایه و سود حاصل از فروش محصولات کشاورزی چه در بعد اقتصادی و چه در زمینه اجتماعی رو در روی فرهنگ زمین‌داری قرار نگرفتند و با اتصال به زمین‌داری به گونه‌ای محافظه‌کارتر و متمایل به حفظ وضع موجود شدند. مگر مانند جنبش رژی که بحران هر دو بعد تجارت و کشاورزی را در بر می‌گرفت.
• ۴. امکان رقابت با شرکت‌های خارجی و بخش صنایع اروپایی برای تجار وجود نداشت.
• ۵. از آن جایی که بیشتر صادرات ایران را محصولات کشاورزی شامل می‌شد، افزایش حجم تجارت موجب فعال شدن تجار در بخش کشاورزی و بخصوص در زمینه محصولاتی بود که در بازارهای جهانی خرید داشت و به سرعت به پول تبدیل می‌شد.
• ۶. در موردی کشاورزان قادر به پرداخت وام‌های گرفته شده از تجار و صرافان نبودند و وثیقه‌های ملکی آن‌ها ضبط می‌شد و به این ترتیب، تجار بر زمین‌های کشاورزی ارزان قیمت در روستاهای متعدد دست می‌یافتند.
• ۷. بیشتر نقدینگی موجود در کشور در دست تجار بود. از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران این عصر حاج محمد حسن امین‌الضرب بود که جزو ملاکین بزرگ نیز محسوب می‌شد. در سال‌های ۱۲۹۰-۱۲۸۸/۱۸۷۳-۱۸۷۱ که کمبود کلی نقدینگی در کشور وجود داشت تنها تجار بزرگ بودند که به پول دسترسی و امکان خرید زمین داشتند. حاج محمد حسن امین‌الضرب، روستایی به نام احمدآباد در دماوند نزدیک تهران خریداری کرد. گاه تجار از مشکلات مالی افراد برای تصاحب املاکشان استفاده می‌کردند. از جمله امین‌الضرب برای به دست آوردن سرای خواجه در یزد که متعلق به مرتضی قلی‌خان وکیل‌الملک فرماندار کرمان بود تلاش بسیار کرد و بعد از تصاحب آن زمین‌های اطرافش را به کشاورزان یزدی اجاره داد. هم‌چنین، املاک روستای وکیل‌آباد کرمان، باغ نصیریه یزد، خرید املاکی در خمسه و چهاردانگ بندر جزء که از ورثه سردار امجد خریداری کرد از نمونه اراضی وی بود.
▬ از تجار معروف دیگر که املاک بسیاری در ممسنی فارس داشت می‌توان به محمد معین‌التجار اشاره کرد. وی دو دانگ از ناحیه ممسنی را از سید اسماعیل شبانکاره‌ای خریداری کرد و پس از مرگ وی چهار دانگ دیگر را از همسر وی خرید. والی «الوار ممسنی» حاضر به همکاری با ملاک جدید نشدند و ناچار وی به دولت شکایت کرد قشونی به سرکردگی حاجی‌خان ارمنی به همراه آقا جواد پسر حاج معین پرداخت. جنگ‌های متعددی بین نیروهای دولتی که به کمک تاجر مشهور آمده بودند با خوانین محلی درگرفت و مدت‌های طولانی به طول انجامید و به رغم شکست نیروهای دولتی، حاج معین منطقه ممسنی را متعلق به خود می‌دانست. در زمان پهلوی اول این زمین‌ها خالصه اعلام شد و پس از مدتی دولت ۵/۱ دانگ آن را به خوانین و ۵/۱ دانگ آن را به دولت و سه دانگ آن را متعلق به بوشهری دانست و عاقبت دولت سهم خود را به خوانین فروخت و مردم منطقه نیز با پرداخت پول گزافی سهم‌های معین را از وی خریداری کردند.
▬ از تجار دیگری که دارای املاک بسیار بود می‌توان از حاج کاظم ملک‌التجار نام برد. وی تاجر ثروتمندی بود که باغ‌ها و املاک بی‌شماری در دوران زندگی‌اش فراهم آورد. رضا مهدوی، رییس‌التجار نیز دارای املاک و ثروت بسیار در شیروان، سبزوار، بجنورد، مشهد و قوچان بود. این سرمایه‌گذاری‌ها در زمینه مستغلات شهری نیز گسترش یافت و تجار در خرید خانه، دکان، حمام، باغ و انواع دیگر اماکن شهری نیز فعال شدند. تجار به القاب و عناوین خاصی ملقب می‌شدند از جمله امین‌التجار، معین‌التجار، ناظم‌التجار، معتمدالتجار و مؤتمن‌التجار. این القاب به مفهوم داشتن منصب یا مقام مشخص نبود، بلکه بیشتر نوعی شأن و اعتبار اجتماعی ایجاد می‌کرد و در بیشتر موارد جنبه موروثی داشت. برخی از عناوین تجاری بیانگر مقام و موقعیت خاص تجاری بود. عنوان تاجرباشی به شخصی داده می‌شد که نقش نماینده تجاری یک دولت خارجی را به عهده داشت و بر امور تجارتی و مسائل تجار آن کشور نظارت می‌کرد. حاج رحیم اتحادیه عنوان تاجرباشی دولت ایتالیا را به دست آورد. سفارت ایتالیا وی را به عنوان «تجارباشی‌گری تجارت و تجار ایتالیا» در تهران تعیین کرد و دولت ایران هم این مقام را تصدیق نمود و ابراز شد که این امر به توسعه و ترقی تجارتی بین تجارتخانه‌های ایتالیا و ایران خواهد انجامید. منصب و لقب ملک‌التجاری در پیش از دوره قاجار نیز متداول بود. در این دوران ریاست تجار در هر شهر را شخصی به نام ملک‌التجار به عهده داشت. این عنوان از سوی دولت اعطا می‌شد، ولی، ملک‌التجار باید مورد پذیرش و اعتماد هم صنفان خود قرار می‌گرفت. وی رابط دولت و تجار و نماینده صنف خود در جلسه‌ها و مشاوره‌های دولتی بود. از آن جایی که این منصب با ایجاد ارتباط با شاه و دربار به دست می‌آمد عامل گرفتن امتیازاتی از دولت نیز می‌شد. مالک‌التجاری یکی از اعضای فعال مجلس تجارت بود که نهادی دولتی و بیشتر جنبه مشورتی داشت. علاوه بر اینکه امکان نزدیکی و بند و بست مالک‌التجار با دولت وجود داشت، وی موظف بود خواست‌ها و شکایات تجار را نیز به گوش دولت برساند. امور ما بین تجار، بدهی‌های پرداخت نشده، بررسی صحت اعلان ورشکستگی‌ها و اعلام ضمانت‌ها از جمله کارهای ملک‌التجاری بود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

لبه‌های تحریم

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


░▒▓ مطلب اول

• آن‌ها دامنه تحریم را حتی به دارو کشانده‌اند. دارو... دارو... دارو...

• این بود که موجب شد، آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، تعبیر «وحشیانه» را برای دور اخیر تحریم‌ها به کار برند.
• و واقعاً، این سطح از تحریم‌ها، با هر فرض و معیاری که صورت گرفته باشد، «وحشیانه» است. مانند بستن آب به روی ملت متخصام است.
• «وحشیانه» است، به این معنا که بیش از پیش، آشکار می‌شود که این تحریم‌ها بنا به مقاصد اخلاقی و انسانی، و با ملاحظات و رویه‌های اخلاقی وضع نشده‌اند. انگار، آن‌ها، با یک خیال و وهم خام، عزم خود را بر نابودی یک ملت استوار کرده‌اند.

░▒▓ مطلب دوم
• آن‌ها می‌گویند، و انگار، باور دارند که ایران، کشور مسؤولی نیست.
• به زعم آنان، این امکان هست که ایران، در صورتی که شرایط را برای خود تنگ احساس کند، دست به اقداماتی بزند که پیش‌بینی‌ناپذیر، غیر قابل کنترل، و خلاف موازین بین‌المللی باشد. از این روی، ایران را باید «مهار کرد»!
• اگر این فرض، در مورد باور تحریم کنندگان، صحیح باشد، می‌توان تصور کرد که لبه‌های امکان تحریم، در دیدگاه آنان کجاست؟

░▒▓ مطلب سوم
• اگر ایران، آن «یاغی» باشد که آنان تصور می‌کنند، محال است که با امکاناتی که امروز دارد، به زانو درآید.
• پس، تحریم برای به زانو آوردن ایران نیست.
• آن‌ها می‌توانند بفهمند که ایران، هرگز با این تحریم‌ها به زانو در نخواهد آمد. ایران، «مهار» نخواهد شد (مگر آن که خود، ضعف نشان دهد و تسلیم شود).
• آن‌ها تصور می‌کنند که ایران، کشوری بی‌مسوؤلیت، با ظرفیت‌های مخرب، علیه نظام بین‌الملل است، پس، می‌توانند بفهمند که ایران با مقدورات سیاسی و جغرافیایی و اقتصادی ویژه خود، در صورتی که بیش از این، فشار تحریم را بر خود حس کند، می‌تواند از بسیاری رفتارهای متعارف امروز خود خارج شود. نتیجه‌ی خیال نامربوط آنان، باید چیزی شبیه این باشد، که ایران وارد فاز گسترده‌ای از اقدامات نامتعارف برای حفظ موجودیت خود خواهد شد.
• پس، آن‌ها با فکر و تصور خراب خود که پیش‌فرض تحریم‌ها را می‌سازد، می‌دانند، می‌دانند، می‌دانند، می‌دانند که ایران به زانو در نخواهد آمد.
• ایران، «مهار» نخواهد شد.

░▒▓ مطلب چهارم
• بیایید قدری با فکر و تصور خراب تحریم‌کنندگان همراه شویم.
• آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس، می‌توانند تصور کنند که ایران، می‌تواند رفته رفته هزینه مبارزه پرهزینه و مسؤولانه خود با ترانزیت بین‌المللی مواد مخدر را کاهش دهد، و در ازای نابودی جامعه و اقتصاد متخاصم اروپا، و حتی مصونیت خود در قبال ریزش مواد مخدر افغانستان و پاکستان، حتی سهم و اجاره‌ای از ترانزیت بین‌المللی مواد مخدر داشته باشد. آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس می‌توانند تصور کنند که...
• آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس، می‌توانند تصور کنند که ایران یاغی، در وسط چهار راه جهان، ایستاده است. در وسط چهار راهی که حمل و نقل سلاح و هر کالای ناجور دیگر در آن، بسیار مهم است. آن‌ها می‌توانند تصور کنند که ایران، در صورتی که بیش از این، فشار بر خود حس کند، ملاحظات را کنار خواهد گذاشت و سهم مناسبی از این ترانزیت پر سود را به دست خواهد آورد. آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس می‌توانند تصور کنند که...
• آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس می‌توانند تصور کنند که ایران با نفوذ دیرپایی که در تجارت بین‌المللی دارد، و با ورود به حیطه‌های جدید و مخرب بالقوه، می‌تواند مایحتاج خود را به هر طریقی به دست آورد، و به طرف‌های متخاصم آسیب وارد کند. می‌تواند به «دارو»ی  (drug) مورد نیاز خود دست یابد، و حتی از انتقال «دارو»ی (drug) مورد نیاز اروپا هم به آن، ممانعتی نکند! آن‌ها گمان می‌کنند، ما «یاغی» هستیم، پس می‌توانند تصور کنند که...

░▒▓ مطلب پنجم
• این‌ها، لبه‌های توقع آن‌ها از سیاست تحریم در نظر خودشان است.
• در واقع، من فکر می‌کنم که اگر خود را در افق تصور آنان قرار دهیم، می‌توانیم اذعان کنیم که تحریم‌ها، هیچ گاه اقتصاد ایران را به زانو درنخواهد آورد.
• حتی می‌خواهم بگویم، که آن‌ها از تشدید تحریم‌ها علیه ایران خواهند ترسید. آن‌ها حتی از حفظ بیشتر سطح موجود تحریم‌ها هم پرهیز خواهند داشت.
• پس، فکر می‌کنم که آن‌ها باید آماده شنیدن سخنان منطقی ایران باشند. البته، پس از آن که گرد و خاک انتخابات برادر بزرگ‌ترشان نشست.

░▒▓ مطلب ششم
• آن‌ها باید آماده شنیدن سخنان منطقی ایران باشند؛ سخنان منطقی؟ کدام سخنان منطقی؟
• ملتی که پس از مداخله تلخ و غیراخلاقی غرب، در نابودی عزم خود که در دولت مرحوم دکتر محمد مصدق، مصداق یافته بود، تصمیم گرفت، به هر قیمت، نفت و انرژی اتمی و هر امکان پیشرفت و استقلال دیگر خود را حتی به قیمت رویارویی کوبنده با غرب، حفظ کند، در مقابل این تحریم‌ها به زانو در نخواهد آمد.
• نخبگان این جامعه، اعتراف تلخ مادلین آلبرایت، وزیر خارجه اسبق ایالات متحده را فراموش نمی‌کنند که این امریکایی‌ها بودند که دولت مصدق را سرنگون کردند. ما رضا خان انگلیسی را هم فراموش نخواهیم کرد.
• وقتی غربی‌ها، به لبه‌های بدبینی‌های موهوم و احمقانه خود نسبت به ملتی که همواره در سراسر تاریخ خود، بیش از آن‌ها، مسؤول و پایبند و متعهد و مقید به اخلاق بوده است، برسند؛ وقتی آن‌ها به لبه‌های بدبینی‌های موهوم و احمقانه خود نسبت به ملتی که تنها استقلال خود را طلب می‌کند، برسند؛ و اگر به امکانات بالقوه خیال‌پردازی‌های موهوم خود در مورد رفتار «ایران یاغی» اندیشه کنند، آن وقت سر عقل خواهند آمد. ایران، تنها استقلال عمل خود را می‌خواهد، در متن همه تعهدات بین‌المللی و اخلاقی. همین.
مآخذ:...
هو العلیم

پایان کار مرد مقرراتی در ملک بدون استقلال؛ عبرتی برای امروز ما

فرستادن به ایمیل چاپ

گروه ادامه مطلب...تاریخ؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ روس‌ها برای تصرف مناطق شمالی ایران، بهانه‌ای لازم داشتند و با یافتن آن، حدود دوازده هزار نیرو وارد ایران کردند. آبراهامیان می‌نویسد: «روس‌ها از سویی برای بازارهای خود و از سوی دیگر، برای اجرای معاهده ۱۹۰۷ م ۱۲۸۶/ ش؛ و برای الغای مأموریت شوستر-که به تصویب مجلس، به ریاست خزانه‌داری کل منصوب شده بود-بی‌مهابا اعمال قدرت کردند و ایران را مورد تهدید قرار دادند». روس‌ها درصدد اشغال تهران بودند.

▬ درباره دولت، نحوه برخورد با شوستر و یپرم خان (که رییس نظمیه بود) هماهنگی‌های لازم با انگلیسی‌ها صورت گرفته و موافقت آن‌ها کسب شده بود. دولت ایران با سفارت انگلیس مشورت کرد و از آنان کمک خواست، اما، این کوشش‌ها بی‌نتیجه بود. ادواردگری توصیه کرد که ایران باید به سرعت اولتیماتوم را بپذیرد. دولت ایران این امر را پذیرفت و عذرخواهی کرد، ولی، نتیجه نداد. پس از دولت امریکا درخواست کمک شد، ولی، دولت امریکا جواب سردی داد. دولت ایران به هر دری زد، اما، به درخواست‌های ایران توجهی نشد.

▬ در چنین شرایطی، خبر اولتیماتوم چون بمبی بر سر تهران فرود آمد. بین مجلس و دولت اختلاف به‌وجود آمد، زیرا، گروه‌های سیاسی چون دموکرات‌ها و اعتدالیون، اعتدال ترقی و داشناکسیون (ارمنیان)، همه هوادار ایستادگی در برابر اولتیماتوم بودند.
▬ در این زمان دولت ایران ضعیف و ناتوان بود و وزیر مختار روس می‌کوشید نیروی ژاندارم خزانه را از پارک شعاع‌السلطنه بیرون کند، یا دولت ایران را وادار سازد که برای هتک حرمت افسران روسی، به‌طور رسمی عذرخواهی نماید. دولت ایران از روی ضعف و ناچاری، به شریک هم‌مسلک روسیه؛ یعنی، انگلیس پناه برد. وضعیت ایران بسیار آشفته شده بود؛ محمد علی شاه و سالارالدوله و.... در کمین نشسته و منتظر بازگشت بودند. آشوب لرستان، کرمانشاه، محمد علی شاه در دامغان، علاءالدوله و همدستان وی در تهران-که منتظر ورود محمد علی شاه بودند و اگر پای او به تهران می‌رسید بحران‌های بزرگ‌تری بروز می‌کرد-وضعیت را سخت‌تر می‌ساخت. بحران روزبه‌روز دامنه‌دارتر می‌شد و یاس و ناامیدی بر مردم چیره می‌شد. دولت حیران بود. فشار سخت دولت بر مجلس، پیشروی روس‌ها از قزوین و تماشاچی بودن انگلیسی‌ها، اوضاع را سخت پیچیده کرده بود. عده‌ای در این فکر بودند که کار به جنگ-که جز ویرانی و شکست برای ایران نتیجه نداشت-نینجامد. کابینه متزلزل بود؛ بعضی وزرا از جمله وزیر داخله قصد استعفا داشتند. نایب‌السلطنه هم قصد مرخصی و عزیمت به اروپا داشت.
▬ عده‌ای نزد سردار اسعد رفتند، ولی، نتیجه‌ای نگرفتند. مردم در یک مبارزه منفی و خشم‌آلود، کالاهای روسی و انگلیسی را به دور می‌انداختند، از خوردن چای خودداری می‌کردند؛ و به جای آن، نعنا دم می‌کردند چون نفت از روسیه می‌آمد، مردم به شمع پیه‌سوز روی آوردند و به جای قند، توت مصرف کرده و در معاملات از قبول اسکناس خودداری می‌کردند. در همین زمان، علمای معروف جنوب ایران، حکم به نجاست اسکناس بانک شاهنشاهی-که متعلق به انگلیسی‌ها بود-دادند و آن را به بانک رد کرده و در عوض، مسکوکات دولتی می‌گرفتند.
▬ شاگردان مدارس تهران، در بهارستان جمع شده بودند، در حالی که گروهی از آنان اسلحه به کمر داشتند. سخنان پرشوری بیان کردند و نمایندگان را به مرگ تهدید کردند و برای هرگونه فداکاری اعلام آمادگی کردند و مجلسیان را سخت تحت‌تأثیر قرار دادند. در پی مقاومت مجلس در مقابل، اولتیماتوم روس‌ها، فریاد «یا مرگ یا استقلال» از همه‌جای ایران بلند شد و هر گونه مصالحه سیاسی «منطق خیانت» نام گرفت.
▬ مورگان شوستر می‌نویسد: «پس از اعلان اولتیماتوم روس، حسینقلی خان نواب و مسیو یپرم خان به ملاقات من آمدند، در این زمینه مشورت کردند. جواب دادم خوب است ایشان به مجلس و کابینه اطلاع دهند تا تدبیری که برای کشور مفید است و صلاح بدانند، بدون ملاحظه حال من و معاونین امریکاییم، عمل کنند».
▬ مجلس شورای ملی این‌بار نیز در برابر اولتیماتوم ایستادگی کرد و در برابر اصرارهای دولت تسلیم نشد. باوجود پایداری مجلس، افرادی چون تقی‌زاده از دولت و مجلس خواستند که بیش از این مقاومت نکنند. تقی‌زاده از آلمان تلگراف‌هایی به وثوق الدوله، مجلس، موتمن الملک، سردار اسعد و.... ارسال نمود و در نامه‌ای به مجلس بیان کرد: «در حیرتم چگونه در این موقع باریک، با دشمن قهار و قادر، لجاجت کرده، مملکت را تا پای انقراض می‌برند. مگر یک عذرخواهی چیست و تاریخ انقراض دول دیگر را نمی‌دانند یا مگر مجلس و وزرا ملتفت مسؤولیت نیستند که مملکت را به باد می‌دهند، ولی، اتفاق نمی‌کنند و استقلال مملکت را فدای اغراض و ملاحظات شخصی می‌نمایند». به دلیل اوضاع وخیم اجتماعی، سیاسی و نظامی، مجلس با وجودی که اولتیماتوم را رد کرد، نمی‌توانست تصمیمی اتخاذ نماید و کشور را از بحران نجات دهد. سخنان نمایندگان مجلس هم بیشتر برای تسکین دردهای روحی و روانی مردم بود تا بتوانند نیروهای موجود را منسجم کنند و تصمیم قاطعی بگیرند. این نمونه، «حاج شیخ محمد حسین استر آبادی» طی یک سخنرانی در مجلس (که با تامل در آن، به عمق فاجعه‌ای که بر مملکت ما روا داشتند، می‌توان پی‌برد) چنین بیان کرد: «شاید خداوند خواسته آزادی ما را به زور از میان بردارند، ولی، ما نباید با دست خود، آن را از میان برداریم». وی این جمله را با صدای لرزان ادا کرد و بعد، دست‌های خود را که از شدت تاثر می‌لرزید، برای درخواست کمک به طرف تماشاچیان که همگی بی‌اختیار اشک می‌ریختند، دراز کرد و، سپس، به جای خود بازگشت. اولتیماتوم روسیه باعث شده بود که عده‌ای از درباریان به بازگشت دوباره محمد علی شاه امیدوار شوند. علاءالدوله که از طرفداران شاه و عوامل سرسپرده روس‌ها بود، بیشتر از همه به حرکت و جنب‌وجوش برخاست تا آن‌که نامه‌ای محرمانه توسط مأموران شهربانی به دست یپرم خان افتاد که می‌توانست به استناد آن، علاءالدوله را دستگیر کند، ولی، مخالفان علاءالدوله راه قاطع‌تری پیش گرفتند و زمانی که علاءالدوله می‌خواست از منزل خارج شود، او را به ضرب چند گلوله از پای درآوردند و زهرچشمی از دیگر طرفداران شاه مخلوع گرفتند. قتل وی را به مجاهدین یپرم نسبت می‌دهند. مشیرالسلطنه، همدست علاءالدوله و خبازباشی- که در کمیابی نان نقش داشتند-نیز ترور شدند. وقتی صمصام‌السلطنه خبر قتل علاءالدوله را شنید، اشکش بی‌اختیار جاری شد قسم خورد که ریشه اشخاصی را که یقین به مجرم بودن آن‌ها داشته باشد، از بیخ‌وبن برکند. وی گفت: بیست نفر دموکرات را به قتل خواهم رساند. ترور علاءالدوله، نمایندگان مردد و سازشکار را تحت تأثیر قرار داد و نمایندگان مجلس، خواهش‌های روسیه را نپذیرفتند و به دولت اختیار دادند تا با گفت‌وگوهای سیاسی، ماجرا را حل کند. زمانی که نمایندگان رأی می‌دادند، گروهی از مردم اشک شوق می‌ریختند. در چنین شرایطی، دولت ایران باید بررسی می‌کرد که کدام عمل به نفع کشور است، اما، بی‌اعتمادی و عدم‌همکاری بین ملت و دولت، هنوز ادامه داشت.
▬ همان‌طورکه بیان شد، دولت در گرفتاری عجیبی افتاده بود. کابینه منحل شد و صمصام‌السلطنه کابینه دیگری تشکیل داد، ولی، یاس و ناامیدی توام با ترس، دولتمردان را فرا گرفته بود. وزرا ترسیده بودند و مجلس هم پیشنهاد دولت را رد کرده بود. در حقیقت، هیچ امیدی نبود. ناصرالملک نایب‌السلطنه که از جواب مجلس مطلع شد، از ترس نیمه جان شد و حالش به هم خورد. او می‌بایستی استعفا می‌داد یا دولت بر اساس رأی مجس اولتیماتوم را رد می‌کرد. روس‌ها و انگلیسی‌ها فشار می‌آوردند که دولت اولتیماتوم را بپذیرد، به‌ویژه انگلیسی‌ها در این زمینه تأکید زیادی داشتند.
▬ درهمین زمان، هیأت دولت، جلسه‌ای تشکیل داد. در این جلسه، وثوق‌الدوله، وزیر خارجه، طی سخنانی گفت: «ما در این شرایط دو چیز لازم داریم که اولیای دولت باید تهیه کنند: ۱. تشکیل یک حکومت مقتدر در مرکز ۲. تعیین یک پروگرام برای روابط خارجی که این دو لازم و ملزومند». پس از این جلسه، هیأتی به همراهی وثوق‌الدوله به مجلس رفتند. وی در آن‌جا سخنرانی کرد و سخنانش را با این شعر آغاز نمود:

                                               شب تاریک و بیم موج گردابی چنین حایل   |||   کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

▬ سپس، با ارائه گزارشی، از مجلس درخواست اختیار تام کرد. پس از آن، قرار شد کمیته‌ای مرکب از پنج نفر نماینده مجلس تشکیل و کار به آن‌ها واگذار شود. هیأت دولت چاره کار را در پذیرش اولتیماتوم می‌دانست؛ اما، مجلس را مانع خود می‌دید؛ از این‌رو از نایب‌السلطنه درخواست کرد که مجلس را منحل کند. نایب‌السلطنه هم موافقت کرد. هیأتی دوازده نفره تشکیل شد تا بحران را حل کند. یپرم-که رییس نظیمه بود-به مجلس رفت و اولتیماتوم روسیه را پذیرفت. یپرم مأموریت داشت مخالفان اولتیماتوم را دستگیر و تبعید کند. به این ترتیب، عمر مجلس دوم نیز به پایان رسید و حکومت پارلمانی که برای استقرار آن فداکاری‌ها و جانبازی‌ها شده بود، به دست فراموشی سپرده شد. مجلس تعطیل شد. روزنامه‌ها نیز تعطیل شدند. رییس نظمیه رشت اعدام شد. مخالفان در تبریز و مشهد قتل‌عام شدند و شوستر هم اخراج شد و روس‌ها مجلس شورای ملی را به دست مجاهدان بستند.
▬ درباره علل ناکامی شوستر، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی خودخواهی و غرور وی و یارانش، خودسری آنان در برابر مقامات داخلی و خارجی، ناآشنایی به دیپلماسی، تند روی در اقدامات و... را عامل اصلی بیان می‌کنند. مخبرالسلطنه علت ناکامی وی را در این می‌داند که برای یک نفر امریکایی، ورود به سیاست سه پهلوی ایران آسان نبود و او از سیاست «شتر گاو پلنگ» آن روز غفلت داشت. «اوکائر» سرکنسول بریتانیا در شیراز و سیستان، درباره ناکامی شوستر می‌نویسد: «مشکلات شوستر عمدتاً ناشی از کارشکنی‌های ایرانیان نبود»، بلکه شوستر مبنای کار را بر عدم‌پذیرش حقوق ویژه و امتیازهایی نهاده بود که پاره‌ای از کشورهای بیگانه برای خود در ایران قائل بودند. وی می‌گفت: انگلیس و روس طی قراردادی در ایران برای خود منطقه نفوذ قائلند؛ دلیل ندارد ایران نیز چنین قراردادی را که، حتی، با او مشورت نشده است، به رسمیت بشناسد».
▬ سرجورج بارکلی که سیاست ادواردگری را در مورد کارشکنی در برابر شوستر اجرا کرده بود، اقرار می‌کند: «دل سنگ آب می‌شود که می‌بیند دستگاه اداری شوستر به دست افراد نالایق افتاده است.... من به راستی این مرد را دوست داشتم».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

یک دیدگاه: گپ و گفتی در اقتصاد ایران

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتگو ادامه مطلب...با دکتر عباس آخوندی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ آقای دکتر برخی اقتصاددانان معتقدند که اقتصاد ایران به رغم عبور از سه دهه، هم‌چنان درگیر چالش دیدگاه‌هایی است که از مکاتب فکری غالب در دنیا نشأت می‌گیرد. مصداق این مدعا را طیف‌بندی‌های ابتدای پیروزی انقلاب عنوان می‌کنند که سبب شد، اقتصاددانان طیف چپ بر بسیاری از تصمیم‌ها تأثیر بگذارند. آیا می‌توان گفت که اقتصاد ایران درگیر چالش مکاتب فکری باقی مانده است؟

▬ بله، قطعا؛ اگر بخواهیم اقتصاد ایران را در آستانه پیروزی انقلاب با توجه به نقش مکاتب بررسی کنیم، بهتر است توجهی ویژه به محیط بین‌المللی هم داشته باشیم. در دهه ۷۰ میلادی تفکر سوسیالیستی در اوج خود قرار داشت. بخصوص در امریکای لاتین و برخی کشورهای غرب آسیا مانند مصر، عراق، ترکیه و در روسیه که در آن زمان پرچمدار سوسیالیسم در جهان بود. در عین حال، نمی‌توان شرایط ایران را بدون توجه به فرآیند و تاریخچه ورود اندیشه مدرن از زمان مشروطه و ورود تفکرات چپ‌گرایانه به ایران مورد بررسی قرارداد. سایه سنگین تفکرات چپ و جریان نوگرا در ایران آن زمان کاملاً مشهود بود و رگه‌های آن را در اکثر حرکت‌های روشنفکری می‌توان دید. هم‌زمان نظریه دولت‌های رفاه در اروپا که بعد از جنگ جهانی دوم در انگلستان شروع و گسترش یافته بود و به سایر کشورها سرایت نموده‌بود نیز حائز اهمیت است. بنا بر این، فضای بین‌المللی در دهه ۷۰ به نفع جریان چپ بود، ایران هم از این روند مستثنی نبود. این اندیشه بویژه در سطح روشنفکران مقبولیت گسترده‌ای داشت. البته، در این میان حزب توده به عنوان تقریباً، تنها جریان متشکل سیاسی ایران به طور سازمان یافته ایده مارکسیسم و سوسیالیسم را در ایران تبلیغ می‌کرد. این حزب از ۱۳۲۰ در ایران رسما فعال شده بود، هر چند طرفداران اندیشه چپ در مجالس اولیه مشروطه دارای فراکسیون رسمی بودند و اولین مطبوعات ایران عمدتاً توسط طرفداران اندیشه چپ مدیریت می‌شدند. از این رواست که سایه حزب توده را در اکثر جریانات سیاسی می‌توان به وضوح دید. کوتاه سخن آنکه، سایه اندیشه‌های چپ در جریان‌های فکری در حول و حوش انقلاب بسیار سنگین بود.

░▒▓ به طور مشخص آیا این جریان فکری در تدوین قانون اساسی هم تأثیرگذار شد؟

▬ بله. کسانی که پیش‌نویس اولیه قانون اساسی را تدوین کردند، بیشتر تحت تأثیر نظریه‌های دولت رفاه در اروپا بودند؛ بنا بر این، مفاهیم و خدماتی مثل آموزش رایگان، بهداشت رایگان، تأمین اجتماعی و ملی کردن صنایع که از ارزش‌های دولت رفاه بود بسیار مورد توجه قرار گرفت. البته، این‌که تا چه اندازه نظریات بنیادین شکل‌دهنده دولت‌های رفاه موردتوجه فعالان این دوره بوده است درابهام قرار دارد. چون دولت‌های رفاه در بستر نظام سرمایه‌داری و اقتصادهای بازار شکل گرفته و گرایش به دولت‌های رفاه بیشتر به‌عنوان تدبیری برای حفظ یکپارچگی ملی در برابر حرکت رو به رشد مارکسیسم، افزایش کارآیی نظام‌های حکمروایی غربی، کاهش فاصله‌های طبقاتی و بهبود نسبی عدالت در جامعه مورد توجه بوده است. این‌که می‌گویم تا چه حد تدوین‌کنندگان پیش‌نویس اولیه قانون اساسی به نظریه‌های رفاه آگاه بوده‌اند برای این است که من پاره‌ای از سایر اجزای مقوم دولت‌های رفاه را در متن پیش نویس مغفول می‌بینم و در پاره‌ای موارد نیز که خلاف آن وجود دارد. به هر روی، جریان سیاسی‌ای که در آن زمان زمام امور را به دست داشتند و بر فضای احساسی انقلاب حاکم بودند کمی تندتر بودند. در آن زمان کاملاً بقایای تفکر جبهه ملی سوم وجود داشت که گرایش‌های چپ افراطی داشتند. به علاوه، فعالیت‌های کم‌وبیش نیروهای مارکسیستی و هواداران آن‌ها حرکت را به سمت چپ روی بیشتر تشدید می‌کرد.

░▒▓ در تصمیم‌گیری‌ها چطور؟ آیا در سه دهه گذشته مکاتب اقتصادی توانستند نقش بسزایی در اقتصاد کشور بر جای بگذارند؟
▬ بخش عمده چپ‌روی‌های ساختاری در دوره دولت موقت اتفاق افتاد. قانون ملی شدن بخش عمده‌ای از صنایع در شورای انقلاب در دوره مرحوم مهندس بازرگان تصویب شد. در ابتدای انقلاب به دلیل همان فضای عمومی که وجود داشت من فکر می‌کنم یک جریان غالبی بود که گرایش به سمت ملی‌کردن‌ها را تعقیب می‌کرد. البته، دولت موقت بیشتر به طور ساختاری ملی کردن بانک‌ها، بیمه‌ها، صنایع سنگین و امثال این‌ها را دنبال می‌کرد، ولی، جریان‌های انقلابی بیشتر به دنبال مصادره اموال افراد و جریان‌های سیاسی حامی رژیم گذشته بودند که نهایتا اشخاص را مورد هدف قرار می‌دادند. بنا بر این، اگر شما دنبال سهم مکاتب هستید، نوعی جریان سوسیالیسم اروپایی در دولت موقت استقرار یافته بود و آنان ملی‌سازی‌های رسمی و قانونی را پی می‌گرفتند و نوعی جریان انقلابی‌گری چپ تندرو (بخوانید شرقی) در بیرون دولت قرار داشت که به قولی در پی از بین بردن مبانی تحکیم رژیم گذشته بود و بیشتر روش‌های انقلابی و از ابزار دادگاه‌های انقلاب بهره می‌برد. به هرروی، در فضای عمومی آن دوران، جریان ملی‌سازی و مصادره‌ها تبدیل به یک ارزش شده بود و آموزه‌های چپ در واقع، به عنوان یک اصل مفروض محسوب می‌شد و اساساً تفسیر عدالت به عدالت توزیعی به عنوان یک ارزش و اصل غیر قابل خدشه بود. تحدید مالکیت اصل پذیرفته شده اکثر نیروهای انقلابی بود؛ بنا بر این، حتی، تلاش می‌شد برای این رفتار توجیه دینی تبیین کنند. عده‌ای بر آن بودند که مالکیت را با حیازت برابر بگیرند. امروز نیز از منظر برخی تندروان یا به قول آقای مهندس زنگنه قشری‌گرایان، برگشت به گفتمان انقلاب یعنی، برگشت به همین آموزه‌های چپ.

░▒▓ همان گونه که مستحضر هستید در دهه‌های بعد از جنگ، شرایط تغییر می‌کند و فضا به اصطلاح بازتر می‌شود. سهم مکتب فکری را در این دوره چگونه ارزیابی می‌کنید؟ سهم دولت و طیف فکری حاکم در مسیر اقتصاد چگونه بود؟
▬ معمولاً سهم مکاتب در تحولات اجتماعی در اکثر جوامع بیشتر تسهیل‌کننده و توجیه‌کننده نظری جریان‌های غالب است؛ بنا بر این، خودشان اصالتی در تحولات اجتماعی ندارند. این جریان‌های اجتماعی هستند که حرکت‌های اجتماعی را شکل می‌دهند. در واقع، مجموعه‌ای از منافع گروهی و وابستگی به طبقه‌ها و لایه‌های اجتماعی مختلف که از حیث فرهنگی نیز از یک سبک زندگی خاص و مشخص نیز بهره می‌برند می‌توانند حرکت ایجاد کنند. معمولاً، این مجموعه‌ها در قالب یک سازمان اجتماعی خاص و با رهبری مشخص که توان فعلیت بخشیدن به اهداف خود در قالب یک حرکت جمعی را دارا هستند حرکت‌های اجتماعی را سازمان می‌دهند. در این میان، نخ متصل‌کننده این زیر مجموعه‌ها با نظریه‌هایی است که در دنیای جدید در قالب اندیشه‌های چپ یا راست دسته‌بندی می‌شوند. در واقع، نظریه قدرت مشروعیت‌بخشی و ایجاد اجماع در بین طرفداران یک حرکت، سهولت برقراری ارتباط بین هواداران و ایجاد همبستگی، ایجاد حس تعلق و کارکردهایی از این قبیل دارد. حال آن‌که حرکت قبل از نظریه در لایه‌های اجتماعی وجود دارد و پایه‌اش هم ضرورتاً در این اندیشه‌ها نیست. حال آن‌که معکوس آن صحیح است و پایه این اندیشه‌ها در این حرکت‌ها هست. دولت‌ها در واقع، برآمده از مجموعه نیروهای جامعه هستند که در نتیجه، کشمکش‌های صورت گرفته در اجتماع یک جریان مسلط غالب می‌شود. دولت در اصل، ماحصل این کشمکش است. حالا هر چه قدر این نیروی منتجه بر قاعده گسترده‌تری متکی باشد، پایداری آن بیشتر است. نظریه در واقع، تنها به این جریان کمک می‌کند که این نیرو تصویر قابل‌قبولی در جامعه در میان سایر نیروها از خود ارائه کند. هم‌چنین، نظریه یک دستگاه تحلیل در اختیار جریان حاکم قرار می‌دهد که هر لحظه بتواند خود را ارزیابی کند، موقعیت خود را سنجش کند و گام بعدی را بر دارد و تداوم آن را فراهم آورد.
▬ حال بستگی دارد که ظرفیت نظریه تا چه میزان باشد. چون نظریه‌های ناکارآمد می‌توانند نقاط کور فراوانی را برای جریان حاکم ایجاد کنند و بهره‌وری سیستم را کاهش داده و شکست آن را تسریع کنند؛ بنا بر این، این‌که گفته می‌شود دولت‌ها نقش عمده‌ای در این‌که به چه نظریه‌ای میدان داده شود، تأثیرگذار هستند، حرف درستی است. به این معنی که در واقع، دولت‌ها برآمده از یک نوع تنازع بقا، تقابل منافع و تضارب آرای گرایش‌های مختلف به‌وجود آمده‌اند و در پی نظریه‌ای هستند که موجودیت آنان را توجیه کند و مشروعیت بخشد و آنان را توانمند سازد که مدت بیشتری در قدرت باشند و تمام این‌ها بستگی به ظرفیت و قدرت حل مسأله نظریه‌ای است که انتخاب می‌کنند و به آن پایبند می‌مانند.

░▒▓ پس، چگونه است که گاهی نقش مکاتب بسیار پررنگ می‌شود؟ مثلاً، پس از بروز بحرانی اقتصادی در دولت تقصیرها مستقیما متوجه جریان فکری برآمده از طیف حاکم می‌شود. مثلاً، در دوره سازندگی به سرانجام، نرسیدن برنامه تعدیل اقتصادی یا امروز در بحث هدفمندکردن یارانه‌ها مشکلات پیش‌آمده به گردن مکتب نوکلاسیک می‌افتد. علت چیست؟
▬ اینکه ما جریان هدفمند کردن یارانه‌ها را به نظریه نوکلاسیک مرتبط کنیم که خیلی دور از واقع است. نه طراحان این طرح، چنین ادعایی دارند، و نه ناظران واقف به نظریه‌ها چنین امری را قبول می‌کنند. ولی، همان گونه که اشاره کردم، نیروهای اجتماعی برای این‌که بتوانند اهداف و ایده خود را در جامعه به اجرا در آورند و افکار عمومی را جلب کنند قاعدتا باید مجموعه اهداف، سیاست‌ها، خط‌مشی‌ها و ارزش‌های خود را با یک نظریه تبیین کند. از این رواست که خیلی‌ها بر این باورند که ما نظریه یونیورسال و جهانی نداریم. چون هر نظریه‌ای به محض آن‌که در جامعه‌ای به مورد اجرا درآمد، پاره‌ای از ویژگی‌های محلی را به خود می‌گیرد و وجه ممیزه آن با همان نظریه در محل دیگر می‌شود؛ بنا بر این، مثلاً، خیلی مرسوم است که گفته می‌شود دموکراسی مثلاً، هندی، امریکایی، اروپایی، افریقایی یا ایرانی و این‌ها لزوماً یکی نیستند هر چند همه آن‌ها از عنوان دموکراسی استفاده می‌کنند و از برخی اصول مشترک نیز بهره می‌برند. در بعضی موارد فقط اسمی می‌ماند و رسمی در کار نیست، مثلاً، افغانستان. ولی، بحث این است که آیا این نظریه به خودی خود می‌تواند منشا حرکت باشد؟ برای پاسخ به این سوال تبیین من این است که باید ابتدا نیروهای اجتماعی حضور فعال داشته باشند تا بتوانند اهداف، ارزش‌ها و منافع خود را در قالب آن نظریه تبیین کنند. وقتی می‌گوییم منافع، لزوماً بار منفی ندارد، این منافع شخصی یا گروهی می‌تواند هم‌پوشانی یا عین منافع ملی و جامعه باشد. در هرصورت، گروهی که برای توسعه ایده دارند، بسته به این‌که در چه موقعیت اجتماعی قرار داشته باشند و چگونه توسعه را ارزیابی کنند، به یک نظریه نیاز دارند. از همین رواست که نظریه‌ها در جوامع مختلف با مبلغان آن‌ها شناخته می‌شوند و چندان امکان تفکیک وجود ندارد؛ بنا بر این، اگر بنده یک نظریه را مطرح کردم و نتوانستم آن نظریه را خوب اجرا کنم، می‌گویند نظریه بد بوده است.
▬ حال آن‌که ممکن است این‌گونه نباشد. در عالم نظر این تفکیک عملی است. نکته بعدی این است که ما در ایران به دو موضوع بسیار بی‌توجه هستیم و این بی‌توجهی مشکل ایجاد می‌کند. اول این‌که فکر می‌کنیم اگر ما حرف خوب بزنیم و به نظریه خوب دست پیدا کنیم، ۹۰ درصد داستان حل شده‌است. در حالی‌که اصلاًاین‌گونه نیست. اساساً وقتی شما در سطح جامعه صحبت می‌کنید و بحث اجتماعی مطرح می‌کنید، فرآیند اجماع و اقناع‌سازی ملی از داشتن تصمیم و سیاست خوب، بسیار مهم‌تر است. یک زمانی بود که می‌گفتند حکومت یعنی، یک سازمان سیاسی بتواند تصمیم‌های خود را در جامعه عملی سازد و جامعه به این باور برسد که حکومت هر چه می‌گوید توان عملی ساختن آن را دارد.
▬ در این رویکرد، این‌که نظام سلسله مراتب در این حکومت چگونه است، این‌که هیأت حاکمه وجود دارد یا حکومت فردی است و همه ارتباط خطی با حاکم دارند یا آن‌که فرآیند تصمیم‌سازی چه مراحلی را طی می‌کند و تصمیم‌گیری چگونه انجام می‌شود و نهایتا آن‌که آیا محتوای تصمیم تا چه حد خوب و به نفع منافع ملی است، همه این‌ها فرعی بود؛ ولی، حالا در جهان به جای حکومت از اصطلاح حکمروایی استفاده می‌کنند. می‌گویند حکمروایی؛ یعنی، فرآیندی که برآمده از حداکثر اجماع ملی، مشارکت مردم، شفافیت سیاست‌ها، پاسخگویی حاکمان و اثرگذاری سیاست‌ها و برنامه‌های عملیاتی باشد. یعنی، این نیست که فقط شما تصمیم درست بگیرید، بلکه فرآیند چگونه تصمیم‌گرفتن به اندازه تصمیم درست مهم است. ما در ایران معمولاً، به این فرآیند توجه نمی‌کنیم. فکر می‌کنیم که اگر خصوصی‌سازی خوب است، یک شبه می‌توانیم به اجرا درآوریم. تا دیروز سیاست ملی‌سازی را تعقیب می‌کردیم و دو دهه بعد به یکباره به این نتیجه رسیدیم که ملی‌سازی خوب نیست و خصوصی‌سازی مناسب است. تغییر یک سیاست ملی نیاز به یک فرآیند و بحث و گفت‌وگوی طولانی اجتماعی دارد تا یک نوع اقناع ملی صورت بگیرد و جامعه بفهمد که این فرآیند ملی‌سازی کارآیی‌اش کم است. در ایران خصوصی‌سازی بیشتر به منظور رها شدن دولت از شر بنگاه‌های زیان‌ده بود و گرنه دولت هیچ‌گاه به این نتیجه نرسیده بود و نرسیده است که از قدرت مداخله مستقیم خود در اقتصاد بکاهد و کنترل اقتصاد را به سازوکار بازار واگذار کند. مثال روشن دیگر در این رابطه نرخ سود است. نرخ سود را به صورت دستوری پایین می‌آورند تا مشکل تولید حل شود، در حالی که نهایتا تجمیع منابع برای سرمایه‌گذاری لطمه می‌خورد. تعادل‌های بازار پولی و سرمایه به‌هم می‌خورد.
▬ پس از رویارویی با یک بحران کاهش کارآمدی با هزینه زیاد عقب‌نشینی می‌کنند. نکته کانونی سخن این است که تصمیم دولت در حمایت یا رد یک نظریه مشکلی را حل نمی‌کند، مهم این است که جامعه مدنی ایران از موضع شهروندی فعال و خلاق یک نظریه را موافق پیشبرد اهداف ملی خود بداند. در آن صورت تغییر دولت‌ها چندان نمی‌تواند نظریه‌ها را یک‌شبه تقدیس یا تحریم کند. هم‌چنان‌که تغییر دولت محافظه کار تاچر به دولت کارگری بلر، سیاست‌های اقتصادی انگلستان را هیچ‌گاه دچار تحول بنیادین ننمود. در استقرار یک نظریه، باید اکثریت نهادهای اجتماعی به این نتیجه برسند. یعنی، بخش خصوصی، روحانیت، گروه‌های سیاسی و تمام گروه‌های ذی‌نفع باید در یک گفت‌وگوی اجتماعی به این نتیجه برسند که باید از مرحله ملی‌سازی به سیاست خصوصی‌سازی عبور کنیم. در ایران این فرآیند اساساً موضوع مغفولی است، بنا بر این، معمولاً، به ما کمال‌گرا می‌گویند. لیکن کمال‌گرایی که مسیر تکامل را نمی‌داند و می‌خواهد یک‌شبه ره صدساله طی کند. یک چیزی را در یک لحظه تصور می‌کنیم و به محض تصور کردن آن را مناسب فرض می‌کنیم و بلافاصله بدون تمهید دست به‌کار می‌شویم و اغلب شکست می‌خوریم و مشکل را به گردن نظریه می‌اندازیم.

░▒▓ این مشکل از کجا ریشه می‌گیرد؟
▬ در فرهنگ حکمفرمایی، اهداف به شکل خارق‌العاده‌ای دور از دسترس هستند و فرآیندهای اجماع‌سازی اساساً مورد نظر نیستند. اگر این مشکل را ریشه‌یابی کنیم و بتوانیم در چارچوب فرهنگ ایرانی برای آن چاره‌ای بیابیم، بسیاری از مشکلات در مسیر حل قرار می‌گیرند. درباره همین سیاست خصوصی‌سازی، واقعاً چه بحث اقناعی در جامعه صورت گرفت؟ ما شوربختانه همواره در حال جنگ و گریز و طی کردن فرآیند سعی و خطاییم، بدون آن‌که از خطاها به‌صورت جمعی درس بگیریم.
▬ اولین آموزه‌ای که از تجارب سایر کشورهای درباره خصوصی‌سازی وجود دارد این است که اجرای این سیاست باید تدریجی باشد، اما، در ایران اصلاًاین گونه نبود. وقتی می‌پرسیم چرا اینقدر در اجرای برنامه خصوصی‌سازی عجله دارید؟ جواب می‌دهند که شاید فردا عده دیگری سر کار بیایند که نظرشان متفاوت باشد. این نشان می‌دهد که بر روی نظریه‌ها هیچ اجماعی وجود ندارد و تا چه حد سیاست‌ها شکننده هستند. مضافا آن‌که بعضی خود را قیم دولت‌های بعدی نیز می‌دانند. مگر در سیاست خصوصی‌سازی در انگلستان بعد از رفتن دولت صد در صد راست تاچر، سیاست خصوصی‌سازی متوقف شد؟ علت متوقف نشدن آن سیاست‌ها این بود که برای انجام خصوصی‌سازی یک اجماع ملی وجود داشت. در حالی که به سرانجام، نرسیدن خصوصی‌سازی در ایران، ناشی از شکست نظریه یا شکست اشخاص نیست. این فرهنگ عدم گفت‌وگوی ملی در ایران و اساساً بی‌توجهی به فرآیند شکل‌گیری یک سیاست، باعث به ثمر نرسیدن سیاست خصوصی‌سازی در ایران شده است.
▬ ضعف فضای نقد عمومی، رسانه‌های سیاست‌زده، ناپایدار و غیر عمیق در کنار دانشگاه‌های رسمی که چندان از حد آموزش رسمی پا فراتر نمی‌نهند نیز مزید بر علتند. تاکنون، دانشگاه‌های ایران در چند مورد سیاست بنیادین توسعه ورود پیدا کرده‌اند و درباره ایران نظریه داده‌اند؟ آگاهان باید پاسخ دهند. لیکن من موارد خاصی را سراغ ندارم. در همین مورد سیاست خصوصی‌سازی اینک دولت مدعی است که این سیاست را به تمامه اجرا کرده است؛ در حالی که بازار مدعی است که خصوصی‌سازی واقعی صورت نگرفته و ثروت به نهادهای عمومی واگذار گردیده و عملا دولتی پنهان و غیر پاسخگو شکل گرفته است که حل مشکل آن به مراتب سخت‌تر از مشکل پیشین است. آیا ما یک نظریه رسمی دانشگاهی در این‌باره داریم؟ فارغ از صحت یا سقم این ادعا، تفاوت نظر تا این حد نشان از دو دستگاه تحلیل نظری است که هیچ وجه مشترک و نسبتی با یکدیگر ندارند، می‌باشد. مثال دیگری برای شما می‌آورم. در ادبیات اقتصاد سیاسی ایران و مشاجره و محاوره‌ای که بین گروه‌های سیاسی در ایران صورت می‌گیرد، اغلب طرف مقابل را متهم به عدم رعایت و توجه به سند چشم‌انداز می‌کنند. ولی، اگر کسی از همین آقایان مدعی بپرسد که این سند چشم‌انداز چیست و فرآیند و الزامات و سازوکار تحقق آن چگونه است، اغلب اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. در واقع، اسناد قانونی باید اجماع ملی نخبگان ایران برای آینده ایران باشد. این اسناد باید نتیجه گفت‌وگوی نخبگان در تمام حوزه‌ها باشد یا حداقل در حوزه ذی‌ربط باشد، ولی، آیا این فرآیند امروز طی می‌شود؟ حداکثر فرآیندی که در این ارتباط طی می‌شود، این است که بررسی‌هایی در ادارات ذی‌ربط یا دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت می‌گیرد و گزارش آن به رهبری یا سایر مراجع تصمیم‌گیری ارائه می‌شود.
▬ لیکن آیا ادارات و دبیرخانه مجمع طی فرآیند مشخصی از تمام نهادهای مدنی و سیاسی ایران درباره این اسناد تاریخی مهم ایران نظرخواهی می‌کنند؟ خلاصه این‌که در پاسخ به سوال شما باید بگویم که فرآیند گفت‌وگوی اجتماعی و اجماع‌سازی جزئی از فرآیندهای حکمروایی در ایران نیست. سیاست‌ها محصول یک تصمیم‌گیری بوروکراتیک دولتی است و چون فرآیند اجماع در آن صورت نمی‌گیرد، جامعه نه با اجرای آن می‌تواند رابطه برقرار کند و نه با عدم اجرایش؛ بنا بر این، حکومت قانون در ایران همواره دچار کاستی است.

░▒▓ بعضی از اقتصاددان‌ها معتقدند که سهم مهندسان در عرصه مدیریتی طی سه دهه گذشته بیشتر از اقتصاددانان بوده و در نتیجه، این مهندسان بودند که با تصرف پست‌های مدیریتی بر خطاهای کارشناسی در نظام اقتصادی افزودند. نظر جنابعالی چیست؟
▬ به اعتقاد من، پاسخ به این سوال به نحوه تحلیل شکل‌گیری یک عمل جمعی و ارزیابی یک سیاست و فرآیند اتخاذ یک سیاست در جامعه برمی‌گردد. اگر ما قبول کنیم که استراتژی و سیاست ما منتج از نیروهای اجتماعی است، به این نتیجه می‌رسیم که این نوع تحلیل پدیده‌ها، ناشی از نگاه‌های بیشتر بوروکراتیک است و نمی‌تواند مبنای محکمی داشته باشد، اما، اگر از زاویه دیگری نگاه کنیم، مشخص است که در دنیای مدرن دولت‌ها برای اعمال نظراتشان از ماشینی به نام دیوان‌سالاری و بوروکراسی یا سازمان دولت بهره می‌گیرند. حالا این سازمان دولت چگونه سازماندهی می‌شود و آیا روشی که این سازمان اداره می‌شود کارآیی لازم را دارد، سوالی است که باید بحث شود. اگر بحث را تقلیل بدهیم به این‌که اجرا در سازمان اداری صورت می‌گیرد و خود سازمان اداری را بحث کنیم، این‌جا خیلی حرف‌ها می‌توان زد. در ایران تشخص اجتماعی عمدتاً در قالب تیتر دکتر و مهندس صورت می‌گیرد. سهم نیروهای مهندس در سازمان اداری ایران نسبت به سایر تخصص‌ها خیلی بیشتر است؛ ولی، باید حواسمان باشد که نقش سازمان اداری در تصمیم‌سازی تا زمانی است که منافع گروه حاکم را تهدید نکند و در جهت منافع گروه حاکم عمل کند. باید دقت داشت که چندان به این موضوع وزن زیادی ندهیم. اگر بیش از حد به آن وزن بدهیم به نتایج غیر قابل اعتمادی می‌رسیم.

░▒▓ آقای دکتر آخوندی، اگر بخواهید یک الگوی مشخص برای اقتصاد ایران ترسیم کنید، اقتصاد ایران بیشترین الگوی خود را از کدام مکتب فکری گرفته و مناسب‌ترین الگو با توجه به شرایط حال حاضر به نظر شما چیست؟
▬ به معنی واقعی کلمه نمی‌توانیم از هیچ مکتبی نام ببریم. به طور کلی، من می‌توانم از آشفتگی نظری در اقتصاد ایران یاد کنم. شما نشانه‌هایی از نظام‌های مرکانتیلیستی قبل از اقتصاد مدرن را می‌توانید مشاهده کنید هم‌چنان‌که نشانه‌هایی از اقتصاد بازار، اقتصادهای ترکیبی دولت‌های رفاه و سوسیالیستی نیز قابل مشاهده است. لیکن چتر عمومی که تقریباً، بر تمام این دوران حاکم است به نحوی چپ‌زدگی ظاهری است. به گمان من این موضوع دلیل روشنی دارد و آن این است که ما در ایران اساساً فاقد گروه اجتماعی به مفهوم دقیق کلمه هستیم. گروه اجتماعی‌ای که مستقل از قدرت رسمی و حاکم پایگاه روشنی داشته باشد، از ارزش‌های مشخصی تبعیت کند و منافع روشنی داشته باشد، دارای انسجام درونی باشد و برای خود و ملت ایران چشم‌انداز روشنی را ارائه کند. در غیاب جریان‌های اجتماعی مستقل، سیاست‌های ملی تابعی از توده‌گرایی مقطعی به منظور حداکثر کردن پایگاه اجتماعی دولت‌های در قدرت از محل منابع عمومی و ملی است. در این فضا، نظریه‌ها که پشتیبان جریان‌های اجتماعی خاصی هستند، فضایی برای توسعه نمی‌یابند. آن‌چه می‌ماند تندروی، قشری‌گرایی و چپ‌گرایی سطحی و پرهزینه است. در ایران هرگاه خزانه پرپول بوده است، نرخ بهره‌وری در نازل‌ترین وضعیت بوده است و سیاست‌های عدالت توزیعی طرفداران جدی داشته است. نه تنها نرخ بهره‌وری پایین بوده، که بیشترین استقراض‌ها و کسری بودجه‌ها نیز در ایران دوران‌ها رخ داده است. بالعکس هرگاه درآمدهای نفتی کاهش می‌یافته، گرایش به سمت اقتصاد بازار گسترش می‌یافته است. نه تنها اقتصاد بازار که مقارن آن یعنی، دموکراسی و آزادی نیز جایی برای بازی پیدا می‌کرده‌اند. بنا بر این، رونق و رکود نظریه‌ها در ایران تابعی از ساختار و نهادهای اجتماعی نبوده، بلکه تابعی از شرایط درآمدی دولت‌ها و تسلط آن‌ها بر افکار عمومی بوده است. به هر روی، فقط می‌توان گفت که گرایش‌های کلی وجود داشته است. مثلاً، به طور کلی، می‌توان گفت در دولت سازندگی گرایش بازار آزاد وجود داشته است، ولی، در عمل واقعیت‌های مخالف آن نیز جریان داشته است. از این رواست که نمی‌توان نظریه حاکم بر دولت سازندگی را اقتصاد بازار نام‌گذاری کرد یا دولت آقای خاتمی بیشتر متمایل به دولت‌های رفاه اروپایی بود؛ ولی، وقتی در جزئیات دقت می‌کنیم با نقیض‌هایی مواجه می‌شویم؛ بنا بر این، من در واقع، می‌توانم بگویم ما یک صورت ظاهری از نظریه‌ها را داشته‌ایم و این‌که چکار می‌شود کرد به نظرم ما مجبوریم بحث بکنیم و نیاز به گفت‌وگو داریم. من، حتی، در کوچک‌ترین حلقه‌های سیاسی و اجتماعی ایران بحث اقناعی ندیدم. بیشتر ما یک علم اجمالی داریم. از آشفتگی نظری رنج می‌بریم. یک شناخت تفصیلی از هیچ نظریه‌ای و الزامات آن نداریم و البته، سخت به آن نیازمندیم.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

مدیریت بر خود، برای مدیریت بحران

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از پرویز درگی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ بزرگ‌ترین خطر تهدیدکننده شرکت‌ها، در هنگام بحران، نه کمبود نقدینگی، نه کاهش فروش، نه سررسید اسناد و حساب‌های پرداختی و نه عدم وصول مطالبات است، بلکه بزرگ‌ترین تهدید، «مدیران ناآماده برای بحران و هراسان در رأس بنگاه‌های اقتصادی» است.

▬ بنا بر این، بهتر است پیش از هر اقدامی، مدیریت بر خود را بیاموزیم. در ادامه الگویی ساده از مدیریت بر خود در هنگام بحران را تشریح خواهیم کرد.

░▒▓ ۱. خونسرد باشید

▬ مدیران، به سبب مسؤولیت خطیر خود، بیش از هر فرد دیگری در سازمان در معرض خطر استرس و فشارهای عصبی هستند؛ ولی، استرس باعث می‌شود که کارآیی مدیر در لحظات بحرانی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفکر و تحلیل است، در عمل و زیر فشار استرس و افکار منفی به شدت کاهش یابد. اتفاق بدتر این است که مدیر این استرس را به سازمان منتقل کند و سازمان را به دستپاچگی و حرکات غیر معقول بکشاند.
▬ برایان تریسی، در کتاب خود به نام «مدیریت بحران» که به بحث مدیریت بحران‌های زندگی افراد می‌پردازد، به دو احساس منفی که در نتیجه، بحران پدید می‌آیند، اشاره می‌کند. از نظر وی، این دو احساس «ترس از شکست» و «ترس از طرد شدن» هستند. ترس از شکست هنگامی است که به شدت خطر از دست رفتن پول، مقام و مشتریان بر اثر بحران را احساس می‌کنید و ترس از طرد شدن هنگامی است که می‌اندیشید مورد انتقاد دیگران قرار خواهید گرفت و احساس می‌کنید که توان و شایستگی کافی را برای مهار بحران در سازمان خود ندارید یا دست کم دیگران این گونه فکر می‌کنند.
▬ در این هنگام، باید به احساسات درونی خود مسلط باشید. دست کم ۹۵ درصد از احساساتتان-مثبت یا منفی- از طریق شیوه‌ای که شما به وسیله آن، مسائلی را که در اطرافتان رخ می‌دهد تفسیر می‌کنید؛ یعنی، از طریق نحوه گفت‌وگوی شما با خودتان، تعیین می‌شوند. اگر شما مشکلات پیش‌بینی نشده را به گونه‌ای سازنده تفسیر کنید، هم‌چنان آرام و تحت کنترل خواهید ماند. در واقع، بهتر است پیش از واکنش، با پرسیدن سوالاتی از خود و افرادی که در جریان هستند، خود را آرام سازید.

░▒▓ ۲. به توانایی‌هایتان اطمینان داشته باشید
▬ طبیعی است که شکست تا اندازه زیادی، اعتماد و اطمینان فرد به عنوان مدیر را به خود و توانایی‌هایش کاهش می‌دهد، اما، نباید فراموش کنید که یک بحران، افزون بر این‌که می‌تواند منشأ شکست برای شما باشد، به عکس می‌تواند سکوی پرتاب و نقطه‌ای برای به اثبات رساندن توانایی‌های شما به خودتان و دیگران باشد.

░▒▓ ۳. شهامت حرکت رو به جلو را داشته باشید
▬ تعویق اقدام و دست دست کردن، یکی از شایع‌ترین رفتارهای بسیاری از مدیران در هنگام دریافت اولین نشانه‌های بحران در سازمانشان است. در واقع، این مدیران به نوعی توان حرکت را از ترس اقدام اشتباه، از دست می‌دهند، بدون این‌که بدانند بزرگ‌ترین اشتباه همین عدم تحرک است.
▬ دلایل مختلفی ممکن است برای فقدان شهامت حرکت در مدیران وجود داشته باشد؛ یکی از دلایل عمده عدم قاطعیت مدیران، در هم تنیدگی روابط کاری و شخصی ایشان با مدیران و سایر کارمندان تحت مدیریتشان است. این آفت، باعث می‌شود که مدیر به اصطلاح در اثر رودربایستی، نتواند تصمیمی را که می‌تواند درست است، اجرا کند.
▬ از دیگر دلایل عدم شهامت حرکت در مدیران، فضای غیرشفاف و کمبود اطلاعات محیط کسب‌وکار است. این موضوع مهم را می‌توان با توسل به متخصصان و کارشناسان در دانشگاه‌ها و شرکت‌های مشاور تا حدی برطرف کرد.
▬ دلیل دیگری که شهامت حرکت مدیران را کاهش می‌دهد، شیوه شفاهی و غیرمکتوب این مدیران در برنامه‌ریزی است. اگر چه در شرایط عادی، برخی مدیران می‌توانند با تکیه بر ذهن آماده و توانایی‌های شخصی خویش مسائل روزمره کسب‌وکار را مدیریت کنند، ولی، در بحبوحه مشکلات و بحران، این ذهن درگیر بسیاری مسائل ریز و درشت کاری است؛ ضمن این‌که در درون ضمیر مدیر، جنگی در برابر احساسات، ترس‌ها و تشویش‌ها وجود دارد. در این هنگام مدیران غیرشهودی و با برنامه‌ریزی مدون و مکتوب، موفقیت‌های بزرگ‌تری به دست می‌آورند و ضریب خطای پایین‌تری خواهند داشت.

░▒▓ ۴. حقایق را بیابید
▬ شفافیت و روشنی، افزون بر این‌که ریشه در اخلاقیات دارد در حل مسأله و مشکل در هنگام وقوع بحران، نقش اصلی را ایفا می‌کند. پیش از هر اقدامی در سازمان باید ماهیت مسائل پیش آمده را بشناسید. برای این کار باید بتوانید علت‌ها را از معلول‌ها تشخیص بدهید. این‌که شرکت با کمبود نقدینگی روبه‌رو است، خود معلول مسائلی دیگر است؛ باید بتوانید به کمک ذهن سازمان‌یافته و تفکر سیستمی، علت‌های داخل سازمانی و خارج سازمانی و تأثیر هر کدام بر مسأله را شناسایی کنید. یکی از خطاهای رایج اغلب مدیران این است که وقتی دو حادثه در فاصله نزدیک از هم و یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند، ایشان تصور می‌کنند که الزاما حادثه اول دلیل به وقوع پیوستن حادثه دیگر است. در هنگام وقوع بحران، اگر از وجود مشاوران حرفه‌ای کسب و کار بهره نمی‌گیرید، باید خودتان مانند یک کارآگاه حرفه‌ای با ذره‌بین به دنبال حقایق باشید. حقایق با شما روراست هستند.

░▒▓ ۵. کنترل شرایط را در دست بگیرید
▬ از شما، به عنوان مدیر، انتظار می‌رود که در مواقع بحران، نقشی بیش از یک مدیر ایفا کنید. به عبارت دیگر، از شما انتظار می‌رود که رهبری سازمان را به عهده بگیرید. به عنوان یک رهبر، وظیفه شما تسلط بر احساساتتان و پس از آن کنترل شرایط در همان راستا است. رهبران ذهن خود را معطوف به آینده (و نه گذشته) می‌کنند و بر اقداماتی که هم‌اکنون، می‌توان برای حل مسأله انجام داد، متمرکز می‌شوند. آن‌ها تنها به بخش‌هایی می‌پردازند که تحت کنترلشان است و تابع تصمیمات و اقدامات بعدی ایشان است. در بسیاری از سازمان‌های خارجی وقتی شرکت با مسأله حادی مواجه می‌شود، ممکن است هیأت مدیره مدیرعامل را برکنار کنند و از یک متخصص بحران برای نجات شرکت استفاده کنند. متخصص بحران فورا کنترل کامل سازمان را بر عهده می‌گیرد و کل روند تصمیم‌گیری را در دفترش متمرکز می‌کند. وی کنترل همه مخارج و هزینه‌ها، حتی، امضای همه چک‌ها را به دست می‌گیرد، به نحوی که دقیقاً می‌داند چقدر پول برای چه کاری و از سوی چه کسی هزینه شده است. به عبارت دیگر، او هرکاری را که برای حفظ شرکت ضروری ببیند، انجام می‌دهد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

صفحه 296 از 425

a_a_