فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(8)/ دين و شريعت و ملت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحاادامه مطلب...مدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← اصلاح‌طلبان که چهره الهام‌بخش خود را در ”سروش“ یافته بودند، راه ”آزادی“ را تا ”بی‌دینی“ طی کردند! از ”خط امام“ تا ”قبض و بسط تئوریک شریعت“.
← کاری کردند که بود و نبود دین و خط امام برای آنان یکی شد، و اینطور، تقریباً با همه چیز، از انحرافات سکسی و اخلاقی گرفته تا BBC کنار آمدند، چرا که دین خود را از هر گونه محتوای قطعی خالی کردند.
← ماجرای ”شریعت“ و ”ملت“، که معمولاً توسط جماعت موسوم به ”روشنفکران دینی“ برای ساخت‌شکنی ”دین“ استعمال می‌شود، بیشتر به عنوان نحوه نامعقولی از اقتباس از شرایط تجربی خاص، برای تفسیر دین، و خالی کردن دین از مفهوم عام آن به کار رفته است.

----------------------------------------
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
كريمه 48: المائده/5
----------------------------------------

← كلمه ”دين“ به معناي طريق است، و اما كلمه ”شريعت“و كلمه ”ملت“ معناي طريقه خاصي است، يعني طريقه‏اي كه انتخاب و اتخاذ شده باشد.
← در عرف و اصطلاح قرآن كريم، كلمه ”شريعت“ در معنايي استعمال مي‌شود كه خصوصي‏تر از معناي ”دين“ است، هم چنان كه آيات زير بر آن دلالت دارد، توجه بفرمائيد: ”إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاسْلامُ“ (آل‌عمران/19)، ”وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِي الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ“ (آل‌عمران/85) كه از اين دو آيه به خوبي بر مي‏آيد هر طريقه و مسلكي در پرستش خداي تعالي ”دين“ هست، ولي ”دين“ مقبول درگاه خدا تنها ”اسلام“ است؛ پس، ”دين“، از نظر قرآن معنايي عمومي و وسيع دارد، حال، اگر آن دو آيه را ضميمه كنيم به آيه زير كه مي‌فرمايد: ”لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً- براي هر يك از شما پيامبران شرعه و منهاجي قرار داديم“ (مائده/48)، و به آيه ”ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلي‏ شَرِيعَةٍ مِنَ الامْرِ فَاتَّبِعْها“ (آل‌عمران/85)، اين معنا، به دست مي‏آيد كه ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي خاص، يعني طريقه‏اي كه براي امتي از امت‏ها يا پيامبري از پيامبران مبعوث به ”شريعت“ تعيين و آماده شده باشد، مانند ”شريعت“ نوح، و ”شريعت“ ابراهيم، و ”شريعت“ موسي، و ”شريعت“ عيسي، و ”شريعت“ محمد؛ ولی ”دين“ عبارت است از سنت و طريقه الهيه؛ پس، كلمه ”دين“ معنايي عمومي‏تر از كلمه ”شريعت“ دارد، و به همين جهت است كه ”شريعت“ نسخ مي‏پذيرد، ولي ”دين“ به معناي عمومي‏اش قابل نسخ نيست.
← البته در اين ميان، فرق ديگري نيز بين ”شريعت“ و ”دين“ هست و آن اين است كه كلمه ”دين“ را مي‏توان هم به يك نفر نسبت داد، و هم به جماعت، حال هر فردي و هر جماعتي كه مي‏خواهد باشد، ولي كلمه ”شريعت“ را نمي‏شود به يك نفر نسبت داد، و مثلاً گفت فلاني فلان ”شريعت“ را دارد، مگر آنكه يك نفر آورنده آن ”شريعت“ يا قائم به امر آن باشد، پس مي‌شود گفت ”دين“ مسلمانان و ”دين“ يهوديان و ”دين“ عيسويان و نيز مي‌شود گفت ”شريعت“ مسلمانان و يهوديان هم چنان كه مي‏توان گفت ”دين“ و ”شريعت“ خدا و ”دين“ و ”شريعت“ محمد و ”دين“ زيد و عمرو و… ولي نمي‏توان گفت ”شريعت“ زيد و عمرو، و شايد علت آن اين باشد كه در معناي كلمه ”شريعت“ بويي از يك معناي حدثي هست و آن عبارت است از تمهيد طريق و نصب آن، پس، مي‏توان گفت ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي كه خدا مهيا و آماده كرده يا طريقه‏اي كه براي فلان پيغمبر يا فلان امت معين شده، ولي نمي‏توان گفت طريقه‏اي كه براي سابق هست، به اضافه چيزهايي كه در آن شرايع نبوده يا كنايه است از اينكه تمامي شرايع قبل از اسلام و ”شريعت“ اسلام حسب لب و واقع داراي حقيقتي واحده‏اند، هر چند كه در امت‏هاي مختلف به خاطر استعدادهاي مختلف آنان اشكال و دستورات مختلفي دارند، هم چنان كه آيه شريفه: ”أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ“ (شوري/13) نيز بر اين معنا اشعار و بلكه دلالت دارد.
← بنابراين، اگر ”شريعت“هاي خاصه را به ”دين“ نسبت مي‌دهيم، و مي‏گوئيم همه اين‏ ”شريعت“های ”دين“ خداست، با اينكه ”دين“ يكي است، ولي شريعت‏ها يكديگر را نسخ مي‌كنند، نظير نسبت دادن احكام جزئي در اسلام، به اصل ”دين“ است، با اينكه اين احكام بعضي ناسخ و بعضي منسوخند. با اين حال، مي‏گوئيم فلان حكم از احكام ”دين“ اسلام بوده و نسخ شده، يا فلان حكم از احكام ”دين“ اسلام است، بنابراين، بايد گفت: خداي سبحان بندگان خود را جز به يك ”دين“ متعبد نكرده، و آن يك دين، عبارت است از تسليم او شدن. براي رسيدن بندگان به اين هدف، راه‌هاي مختلفي قرار داده، و سنت‏هاي متنوعي باب كرده، چون هر امتي مقدار معيني استعداد داشته و آن سنت‏ها و شريعت‏ها عبارت است از ”شريعت“ نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد:، هم چنان كه مي‏بينيم چه بسا شده كه در ”شريعت“ واحده‏اي بعضي از احكام به وسيله بعضي ديگر نسخ شده، براي اينكه مصلحت حكم منسوخ مدتش سر آمده، و زمان براي مصلحت حكم ناسخ فرا رسيده، مانند نسخ شدن حكم حبس ابد در زناي زنان كه نسخ شد، و حكم تازيانه و سنگسار به جاي آن آمد، و مانند مثال‌هايي ديگر، دليل بر اين معنا آيه شريفه: ”وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ“است كه به زودي تفسيرش مي‏آيد.
← تا اينجا، معناي ”شريعت“ و ”دين“ و فرق بين آن دو روشن شد؛ و اما ”ملت“؛ ”ملت“ عبارت است از ”سنت زندگي يك قوم“، و گويا در اين ماده بويي از معناي مهلت وجود دارد، در اين صورت ”ملت“ عبارت مي‌شود از ”طريقه‏اي كه از غير گرفته شده“ باشد، البته اصل در معناي اين كلمه آن طور كه بايد، روشن نيست، آنچه به ذهن نزديك‏تر است، اين است كه ممكن است مرادف با كلمه ”شريعت“ باشد، به اين معنا كه ”ملت“ هم مثل ”شريعت“ عبارت است از طريقه‏اي خاص، به خلاف كلمه‌ي ”دين“، بله اين فرق بين دو كلمه‌ي ”ملت“ و ”شريعت“ هست، كه ”شريعت“ از اين جهت در آن طريقه خاص استعمال مي‌شود، و به اين عنايت آن طريقه را ”شريعت“ مي‌گويند كه: ”طريقه‏اي است كه از ناحيه خداي تعالي و به منظور سلوك مردم به سوي او تهيه و تنظيم شده”، و كلمه‌ي ”ملت“ به اين عنايت در آن طريقه استعمال مي‌شود كه مردمي آن طريقه را از غير گرفته‏اند و خود را ملزم مي‏دانند كه عملا از آن پيروي كنند، و چه بسا همين فرق باعث شده كه كلمه ”ملت“ را به خداي تعالي نسبت نمي‏دهند و نمي‌گويند ”ملت“ خدا، ولي ”دين خدا“ و ”شريعت خدا“ مي‌گويند، و ”ملت“ را تنها به پيغمبران نسبت مي‌دهند و مي‌گويند: ”ملت“ ابراهيم علیه السلام، چون اين ”ملت“ بيانگر سيره و سنت ابراهيم علیه السلام است و همچنين به مردم و امت‏ها نسبت مي‌دهند و مي‌گويند ”ملت“ مردمي با ايمان يا ”ملت“ مردمي بي‏ايمان، چون ”ملت“ از سيره و سنت عملي آن مردم خبر مي‌دهد، در قرآن كريم آمده: ”مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ“ (بقره/135)، و نيز از يوسف علیه السلام حكايت كرده كه گفت: ”إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ، وَ هُمْ بِالاخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ، وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ“ (يوسف/37)، كه در آيه اول كلمه ”ملت“ در مورد فرد، و در آيه دوم هم در مورد فرد و هم در مورد قوم استعمال شده، و در آيه بعدي كه حكايت كلام كفار به پيغمبران خويش است تنها در مورد قوم به كار رفته (توجه فرمائيد“ ”لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا“ (ابراهيم/13). پس، خلاصه آنچه گفتيم اين شد كه ”دين“ در اصطلاح قرآن اعم از ”شريعت“ و ”ملت“ است و ”شريعت“ و ”ملت“ دو كلمه تقريبا مترادفند با مختصر فرقي كه از حيث عنايت لفظ در آن دو هست.
← به علت اختلاف ”امت“ها، ”شرايع“ مختلفي تشريع شد براي اين بود كه مردم را در شريعتي كه داديم بيازمائيم، و ناگزير اين عطاهايي كه جمله ”آتاكم“ به آن اشاره دارد، با يكديگر و در امت‌هاي مختلف خواهد بود، و قطعا منظور از اين عطا يا مسكن و زبان و رنگ‌هاي پوست بدن امت‌ها نيست براي اين است كه اگر چنين چيزي منظور بود، بايد در يك زمان، براي چند قوم كه چند رنگ پوست داشتند چند ”شريعت“ تشريع كرده باشد، در حالي كه سابقه ندارد كه خداي عز و جل در يك زمان دو يا چند ”شريعت“ تشريع كرده باشد، پس معلوم مي‌شود، منظور اختلاف استعدادها به حسب مرور زمان و ارتقاء انسان‌ها در مدارج استعداد و آمادگي است و تكاليف الهي و احكامي كه او تشريع كرده، چيزي جز امتحان الهي انسان‌ها در مواقف مختلف حيات نيست يا به تعبير ديگر تكاليف الهي وسيله‏هايي است براي به فعليت در آوردن استعداد انسان‌ها در دو طرف سعادت و شقاوت، باز به تعبير ديگر وسيله مشخص كردن حزب رحمان و بندگان او از حزب شيطان است.


o بهره‌ي 16 باقي ماندن بر اعتقاد گذشتگان منحصراً از آن رو كه روش آبائنا الاولين بوده، زمينه‌هاي فكري‌اي را پديد مي‌آورد كه جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، شانزده رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و شصت و نه رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

ــ̓ ̓ـکوتیشن: روسو و بیانیه اومانیسم

فرستادن به ایمیل چاپ

ژان ژاک روسو در ادامه مطلب...«اعترافات»


• من، به کاری دست می‌زنم که هیچ سابقه نداشته است، و هیچ کس نیز از آن تقلید نخواهد کرد: قصد من اینست که به دوستان و یارانم، طبیعت واقعی یک انسان را نشان دهم. و این انسان، کسی جز خودم نیست.
• خودم و نه هیچ‌کس. من قلبم را در درون خود احساس می‌کنم و مردم دیگر را می‌شناسم. من مثل هیچ‌کدام از آن‌هائی که دیده‌ام زاده نشده‌ام. و به جرأت می‌توانم بگویم که هیچ موجودی شبیه من نیست؛ و اگر از دیگران بهتر نباشم، دست کم با آن‌ها فرق دارم. معلوم نیست که طبیعت از شکستن قالبی که من در آن شکل گرفته‌ام کار درستی کرده یا خیر، شما می‌توانید بعد از خواندن آنچه من در این کتاب نوشته‌ام، در این باره قضاوت کنید.
• بگذارید صور اسرافیل، هرگاه که بخواهد بانگ برآرد. من، آن گاه، در حالی که این کتاب را در دست دارم، در برابر داور بزرگ حاضر خواهم شد. و با صدای بلند خواهم گفت: «در این کتاب آن‌چه من کرده‌ام و اندیشیده‌ام و بوده‌ام نوشته شده است، خوب و بد را با صداقتی یکسان به روی کاغذ آورده‌ام. سعی نکرده‌ام که بدی‌ها را بسیار کوچک نشان دهم و بر میزان خوبی‌ها بیفزایم... همان‌طور که واقعاً هستم، خود را نشان داده‌ام: یعنی هم شرح زمانی را که پست و حقیر بوده‌ام ذکر کرده‌ام، و هم زمانی که خود را نیک‌مرد و سخاوتمند و بلندمرتبه یافته‌ام...؛ ای ذات ابدی؛ جمعیت کثیری از همنوعان مرا برگرد من فراخوان، و بگذار اعترافات مرا بشنوند، و از گناهان من متأثر شوند، و از پستی و بی ارزشی‌ام شرمنده گردند. ولی مقرر فرمای که همه آنان، با همان صداقتی که من داشته‌ام در برابر بارگاه تو، ذات خویش آشکار سازند، تا ببینم حتی یک تن هست که جرأت بیان این جمله را داشته باشد که: من از این آدم بهتر بوده‌ام؟»
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در جمعه, 26 اسفند 1390 ساعت 17:08

امیل دورکیم: متن نظریۀ اصناف و گیلدها

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• صنف‌ها و انجمن‌ها برای امیل دورکیم بسیار مهم بودند.
• به عقیده دورکیم، این اصناف، باید در دوران مدرن به منظور خنثی‌کردن تأثیرات خطرناک اقتصاد بازار دوباره احیا شوند.
• دورکیم، به تحقیق درباره‌ی صور اولیه‌ی اصناف کارگری و انجمن‌های پیشه‌وری می‌پردازد که نمود خوبی در جمهوری و امپراطوری روم داشتند.
• تنظیم توزیع خواربار، در پهنه امپراطوری روم، از طریق صنوفی صورت می‌گرفته که تحت نظارت و حمایت دقیق دولت قرار می‌گرفتند.
• با افول امپراطوری، این نهادهای تجاری و صنعتی، کارایی سابق را از دست دادند، ولی در سده‌های میانه، از قرن یازده تا چهارده، دوباره احیا گردیدند.
• دورکیم معتقد است که نقش هدایت‌گر اصناف در سده‌های میانه، این بود که روابط حرفه‌ای و کاری بین پیشه‌وران و بازرگانان برجسته را تنظیم می‌کردند. اصناغ قیمت‌ها را تنظیم می‌کردند، از سازمان‌ها صیانت می‌نمودند، از حقوق کارآموزی دفاع می‌کردند، و توسعه‌ی صنعت را تضمین می‌کردند.
• اصناف، قلب اجتماعات قرون وسطی بودند.
• ولی کارکرد اصناف کارگری در روم باستان، به دلیل آن‌که نقش عمیق دینی و اخلاقی داشتند، از اساس با اصناف قرون وسطی متفاوت بود.
• اصناف رومی، ابزارهایی برای ایجاد همبستگی اخلاقی، الفت معنوی، و تقرب کارگران اصناف به خدایان مشترک، اجرای شعائر، مراسم و برگزاری دیگر وجوه دینی بودند.
• نظام صنفی روم، حیات اخلاقی اجتماع کارگری را سر و سامان می‌داد. برای آن‌ها، مثل خانواده بود. به وجود و هویت آن‌ها، با تکیه بر روابط و علایق مشترک شکل می‌داد.
• اصناف، این کارکرد را تا جنگ‌های داخلی و تهاجمات ژرمن‌ها ادامه دادند. در اثر این نبردها، شهرها منهدم شدند و تجارت و صنعت نابود شدند. اصناف نیز از میان رفتند.
• با آغاز قرن هجدهم و انقلاب فرانسه، اهمیت اصناف قرون وسطی هم با ظهور دولت-ملت از میان رفت.
• دولت، به عنوان کامل‌ترین مظهر وجدان جمعی، فرایند تأمل، نقد و تفکر در باب امور عمومی را به صورت نهادی درآورد.
• دورکیم معتقد بود که اکنون زمان احیای یک ایده قدیمی و در عین حال، کاملاً جدید و سازگار با روح دموکراسی جدید در قالب مجموعه‌ها و اصناف شغلی فرا رسیده است.
• روابط شغلی و حرفه‌ای که از طریق شورای اداری تداوم می‌یابد، از منظر دورکیم مینیاتوری از مجلسین هستند: «ما قصد تصور این شورا یا پارلمان را به عنوان نهادی که واجد قدرت است در مقیاسی دیگر داریم که باید علایق کاری و شغلی را تعدیل نماید؛ روابط کارمندان و کارفرمایان (شرایط کار)، دستمزدها و پرداخت‌ها، ضوابط رقابت و نظایر آن‌ها را تنظیم نمایند؛ ... و بدین سان، شاهد بازگشت مجدد صنف در قامتی جدید هستیم».
• صنف به ما یاری می‌رساند تا دست به تنظیم و برنامه‌ریزی زندگی اقتصادی اجتماع بزنیم تا در پرتو آن، از هرج و مرج در تولید پرهیز کنیم.
• صنف بر تعیین دستمزدها، شرایط کار، صنعت سالم، قراردادهای کاری، روابط میان مالکان و کارگران، حقوق و الزمات و تعهدات افراد به یکدیگر، بهبود کیفیت تولید و نظایر آن‌ها تأثیر خواهد گذارد. کمیته‌های حل اختلاف را به منظور صدور حکم در باب منازعات کاری ایجاد خواهد کرد. در نهایت اینکه، با وجود سازمان اصناف، دموکراسی، پشتیبان راستین سازمان مرکزی دولت خواهد بود.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در جمعه, 26 اسفند 1390 ساعت 08:07

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(7)/ ”رشد“/”غی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدادامه مطلب...حا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← کلاهمان پس معرکه است!
← اگر منظور از دین کامل، آن طور که در مصحف شریف آمده، ”رشد“ باشد که هست، کلاهمان پس معرکه است!
← نه فقط از مقصود دین که ”وجه الله“ است، بازمانده‌ایم، بلکه ما، همان جماعت ”طبقه متوسط شهری“ که مقصود خود را ظفر در این دنیا، و مدرک گرفتن، و مدارج اداری و ترفیعات را طی کردن، و قدرت گرفتن، و پول درآوردن، و مصرف کردن، و... قرار داده‌ایم، نه فقط به مقصود نمی‌رسیم، بلکه ”راه را هم گم کرده‌ایم“.

----------------------------------------
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم‏
كريمه 256: بقره/2
----------------------------------------

← به کریمه فوق توجه کنید. ببینید که بد جوری در ”غی“ گرفتاریم و از ”رشد“ دور افتاده‌ایم!
← كلمه ”رشد“، مقابل ”غی“، كه هم با ضم ”را“ و هم با ضم ”راء و شين“ خوانده مي‌شود، به معناي رسيدن به واقع مطلب، و حقيقت امر، و وسط طريق است. كلمه ”غي“، به عكس،”رشد“ معنا مي‌دهد.
← ”رشد“ و ”غي“، چیزی بیش از ”هدايت“ و ”ضلالت“ هستند، زیرا ”هدايت“ به معناي افتادن در راهي است كه آدمي را به هدف مي‏رساند، و ”ضلالت“ هم نرسيدن به چنين راهی است؛ ولي استعمال كلمه ”رشد“ در رسيدن به راه اصلي و همچنین، رسیدن به مقصود حق است، نه فقط افتادن در راه.
← ساده‏تر بگويم: يكي از مصاديق ”رشد“ يا لازمه معناي ”رشد“، رسيدن به چنين راهي است، چون گفتيم ”رشد“ به معناي رسيدن به وجه امر و واقع مطلب است و معلوم است كه رسيدن به واقع امر، منوط بر اين است كه راه راست و وسط طريق را پيدا كرده باشد، پس، رسيدن به راه، يكي از مراحل دستیابی به ”رشد“ است.
← كلمه ”رشد“ معنايي دارد و كلمه ”هدايت“ معنايي ديگر؛ ”هدایت“، افتادن در راه است، و ”رشد“، پیمودن راه و رسیدن به مقصود. اين معنا، در آيات زير نیز به چشم مي‏خورد: ”فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً “ ”وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ“. و همچنين، كلمه ”غي“ و ”ضلالت“ به يك معنا نيستند؛ ”ضلالت“ به معناي انحراف از راه (با در نظر داشتن هدف و مقصد) است، ولي ”غي“ به معناي انحراف از راه با نسيان و فراموشي هدف است، و ”غوي“ به كسي مي‌گويند كه اصلا نمي‏داند چه مي‏خواهد و مقصدش چيست.
← می‌دانید؛ ما، همان جمع و جماعت ”طبقه متوسط شهری“، اصلاً نمی‌دانیم که در این دنیا چه می‌خواهیم بکنیم و بیش از ترفیع و پست گرفتن و خرید و کیف کردن، مقصودمان چیست.
← فارغ از این چرخه باطل کار کردن و پول درآوردن و مصرف کردن و کار کردن و پول درآوردن و مصرف کردن و کار کردن و پول درآوردن و مصرف کردن و... چیست؟ نمی‌دانیم.
← ندانستن خود را ”ماستمالی“ می‌کنیم؛ با ”آزادی“ ماستمالی می‌کنیم! دل خوش می‌کنیم که با ”آزادی“ تمام، کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم و... !
← آيه شريفه ”لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ“، تنها در اين مقام است كه بفهماند، اعتقاد اكراه‏بردار نيست، نه مي‏تواند منظور اين باشد كه ”اسلام كسي را مجبور به التزام به معارف خود نكرده است“.
← ببینید! عقاید، اصول عقاید، ”بكن“ و ”نكن“ بر نمي‏دارد؛ ولی الزامات اصول عقاید، ”بكن“ و ”نكن“ بر مي‏دارد؛ امر به معروف و نهی از منکر بر می‌دارد؛ و تساهل و سهل‌انگاری بر نمی‌تابد. آنکه زیادی کثرت‌گرا و اصلاح‌طلب است، نمی‌داند که دین چه فایده‌ای برای فرد و جامعه می‌تواند داشته باشد؛ شاید هم می‌داند، و نمی‌خواهد این فایده به مردم برسد.
← مردم باید بتوانند در یک هوای سالم تنفس کنند و اگر هر کسی هر کار خواست کرد، از هوای سالم خبری نیست!
← از باب پاس داشتن اصل انسانیت و اراده و اختیار، در اصول اعتقاد اکراه نیست (هر چند که ارشاد هست و ابلاغ نبوت و رسالت و امر به معروف و نهی از منکر هست)، ولی در بیش از اصول عقاید، در ”اصول عمل و تعامل اجتماعی“ یا همان ”شریعت“ الزام و التزام هست.


o بهره‌ي 11 آزادي مهارگسيخته، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
o بهره‌ي 12 مراتب مختلف شرك و دور شدن از اعتقاد و رفتار توحيدي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
o بهره‌ي 13 پايبند نبودن واقعي به اصل نبوت، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
o بهره‌ي 14 عدم اعتقاد راستين به معاد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
o بهره‌ي 15 قايل شدن آزادي در التزام به عقاید ، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، پانزده رهنمود از قرآن کریم آموختیم. صد و هفتاد رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید... .
هوالعلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 26 اسفند 1390 ساعت 06:18

جایگاه صنف‌ها و گیلدها در فکر امیل دورکیم

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• پرسش امیل دورکیم، این است که در شرایط مدرن، ریشه خویشتن‌داری افراد در مقابل پی‌گیری بی‌مهار منافع فردی کجاست؟
• امروز می‌دانیم که مضمون فکری او را می‌توان در کارکرد اخلاقی و تربیتی همبستگی اجتماعی چکیده کرد.
• پس سؤال اصلی دورکیم، کارکرد اخلاقی و تربیتی همبستگی اجتماعی است.
• پاسخ اولیه او در تز دکترایش، شامل تمایز دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی است. همبستگی مکانیکی، متکی به همشکلی اعضای جامعه و توافق آنها روی اصول مشترک است، و همبستگی ارگانیک، متکی به عدم همشکلی و نتیجتاً وابستگی متقابل اعضای جامعه.
• همان‌طور که قبلاً گفتیم، دورکیم به رغم مضمون کتاب «تقسیم کار»، در «اخلاق حرفه‌ای و اخلاقیات مدنی»، به این جمع‌بندی می‌رسد که راهبرد ارگانیک دستیابی به همبستگی اجتماعی که اساساً متکی به عدم همشکلی و تعارض منافع است، به جایی نمی‌رسد و اگر قرار است، زندگی اجتماعی پر و پیمانی باقی بماند، باید به همبستگی مکانیکی ناشی از همشکلی چشم دوخت.
• پس، صرف تصادم منافع متعارض، نمی‌تواند یک نظم اخلاقی کارا را به وجود آورد. از این زاویه است که او بازار لیبرال را مخرب می‌داند. بازار لیبرال، تربیت اجتماعی علایق خصوصی، رقابت، و تمایز اخلاقی را دچار اختلال می‌کند.
• در چهارچوب ابرام دورکیم بر همبستگی مکانیکی، صنف‌ها یا گیلدها که مرکب از گروه‌های همشکل در متن جامعه ناهمگن امروز هستند، برای دورکیم نمونه‌های قابل توجهی هستند.
• دورکیم، برای پیشبرد برنامه تربیتی جامعه، نحوی از اخلاق صنفی را پیشنهاد می‌کند که به آن «چندریختی اخلاقی» (Moral Polymorphism) می‌گوید. به زعم او، کارکرد وحدت‌بخشی، صرفاً از طریق نیروی اخلاقی یک اخلاق حرفه‌ای درگستره‌ی متنوعی از روابط شغلی مدون به دست می‌آید.
• از این قرار، طرح تربیتی/سیاسی/اقتصادی دورکیم، نه فقط در مقابل لیبرالیسم که بر توازن منافع رقیب متکی است، بلکه در مقابل سوسیالیسم کل‌گرا هم قرار می‌گیرد.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 25 اسفند 1390 ساعت 17:55

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی15/ طرح‌گیدنزبرای‌سیاست‌رادیکال‌علیه‌نابرابری

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


«در مورد مسألۀ فقر و محرومیت، رهیافت تازه‌ای را می‌توان به كار بست. كوشش‌های به كار بسته شده در جهت توزیع ثروت و درآمد از طریق اقدام‌های مالی و نظام‌های رفاهی مرسوم در كل ناكارآمد بوده‌اند.…مبارزه با فقر تنها از طریق مفهوم رفاه مثبت كه مبتنی بر دو مقولۀ همبستۀ سیاست حیاتی و سیاست زایا است، امید معقولانه‌ای برای توفیق دارد» (صص.50 249.).

«الگوی زایای برابری در تركیب با مفهومی از جامعۀ پساكمیابی» با مسائل دولت رفاه در موضوع برابری و محافظه‌كاری طبقۀ متوسط «روبرو نیست؛ در اینجا، برابرسازی به دو معنای به هم پیوسته ادراك می‌شود؛ یعنی بر حسب همكاری متقابل برای فایق آمدن بر ”مصایب“ جمعی و نیز بر وفق رویگردانی عام از تولیدگرایی. اینگونه برابرسازی بر تسهیم سختگیرانۀ چیزهای مادی كمتر استوار است و بیشتر بر بی‌تفاوتی در برابر امور مادی و همراه با آن بر نوعی فهم ”تدافعی“ از محدودیت‌های رشد بی‌پایان اقتصادی، مبتنی است» (صص.4 303.).
             «در نظر گرفتن خوشبختی به عنوان ارزش درجۀ یك و تعمیم‌پذیر در سطح جهانی، ممكن است امكان جامعۀ متشكل از ربات‌های خوشبخت را مطرح می‌سازد، جامعه‌ای كه راه را بر ابتكار می‌بندد و به این در و آن در زدن بی‌هدف روزانه اكتفا می‌كند. خوشبختی مورد نظر ما كاملاً مغایر با این نوع خوشبختی است. تعقیب خوشبختی مورد نظر ما به درگیری فعالانه در وظایف زندگی نیاز دارد و مستلزم لذت بردن از به كار انداختن توانایی‌ها و مهارت‌ها است. در یك سطح روانشناختی، موقعیت خوشبخت زیستن مستلزم رویارویی با چالش‌های خودانگیخته از منبع خارجی است.
             «طرح‌های رفاه مثبت كه در جهت برخورد با مخاطرۀ انسان‌ساخته‌اند و نه مخاطرۀ خارجی، معطوف به تقویت خویشتن متكی به خود می‌باشند. خویشتن متكی به خود از اعتماد درونی ناشی از عزت نفس برمی‌خیزد و حس امنیت وجودی برخاسته از اعتماد بنیادی آن باعث می‌شود كه شخص از تفاوت اجتماعی برداشت مثبتی داشته باشد. این نوع خویشتن به شخصی راجع است كه می‌تواند تهدیدهای بالقوه را به چالش‌های سودمند تعبیر كند؛ كسی كه می‌تواند آنتروپی را به جریان بی‌وقفۀ تجربه تبدیل كند. خویشتن متكی به خود نمی‌كوشد تا مخاطره را بی‌اثر سازد و فرض را بر این نمی‌گیرد كه ”شخص دیگری از پس مسأله برخواهد آمد“، بلكه با مخاطره به صورت چالش فعالانه‌ای كه خودشكوفایی به بار می‌آورد، برخورد می‌كند.…
             «رهایی از وابستگی، به هدف عامی در یك جامعۀ پساكمیابی تبدیل شده است. چیرگی بر وابستگی‌های تولیدگرایی است و با هر دو این وابستگی‌ها به یك شیوه باید مبارزه كرد.…
             «الگوی زایای برابری یا برابرسازی، باید مبنایی را برای یك پیمان توافق میان مرفهان و فقیران فراهم آورد. چنین پیمانی باید یك ”معاملۀ كوششگرانه“ و بر پایۀ دگرگونی در سبك زندگی باشد. نیروهای برانگیزانندۀ این پیمان، باید پذیرش نوعی مسؤولیت متقابل برای برخورد با ”مصایب“ی باشد كه توسعه در پی داشته است؛ همچنین دگرگونی در سبك زندگی باید هم برای صاحبان امتیاز و هم دارندگان امتیاز كمتر مطلوبیت داشته باشد؛ و مفهوم گستردۀ رفاه باید از تدارك اقتصادی برای محرومان دست كشید و به تقویت خویشتن متكی به خود روی آورد.…
«وسایل ایجاد توافق در سبك زندگی میان دارا و ندار، می‌تواند به قرار زیر باشد:

1. «از مصلحت مشترك در حفاظت از محیط زیست و كاستن از مواد سمی، می‌توان در جهت پیاده‌كردن خط مشی‌هایی استفاده كرد كه از جهت توزیعی به سود مردم فقیر باشند. [گیدنز در سراسر كتاب متأثر از نظریۀ جامعۀ مخاطرۀ اولریك بك، بخش مهمی از وجهۀ همت سویالیستی خود را مصروف توزیع مخاطره كرده‌است. در واقع موضوع توزیع مخاطره به جای موضوع سنتی توزیع ثروت شده است]؛
2. «همین ملاحظات در مورد محافظت از سنت‌ها و همبستگی‌های محلی نیز صدق می‌كنند؛…
3. «انطعاف‌پذیری شغلی برای مردم مرفه‌تر اگر با حركت در جهت نوع دیگری از ”توافق‌ها“ بویژه میان دو جنس همراه باشد، لزوماً به ایجاد بازار كارهای دوگانه منجر نمی‌شود. برابری تقویت شده از طریق انتقال فرصت‌های اشتغال، را می‌توان با انواع اقدام‌های كوتاه‌مدت افزایش داد؛…
4. «نظام‌های رفاهی موجود را می‌توان به گونه‌ای بازسازی كرد كه تدارك برای ”چرخۀ زندگی“ از قید هدف كاستن از نابرابری‌های ساختاری، بویژه هدف جلوگیری از شكل‌گیری طبقات محروم، خلاصی یابد؛…
5. «عوامل افزیش میزان خوشبختی انسان كه به اندازۀ اقدام‌ها و تسهیلات اقتصادی مهم‌اند، آنهایی‌اند كه بر حقوق دموكراتیك و پرهیز از خشونت نیز تأثیر می‌گذارند. هر چند این عوامل آشكارا تحت تأثیر نابرابری‌های اقتصادی‌اند، ولی به هیچ روی یكسره با این نابرابری‌ها تعیین نمی‌شوند.» (صص.12 303.).
مآخذ:...

پروتکل پیشگیری، شناسایی، و مقابله با تقلب علمی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد ادامه مطلب...حاجی‌حیدری/ محمد رضا قائمی‌نیک


░▒▓ فصل اول. مقدمه
1. تقلب (Cheating) علمی به طور کلی، شامل عبارت‌پردازی، ایده‌پردازی و بیان دیدگاه‌های دیگران بدون ارجاع و نقل‌قول است (دانشگاه کوپنهاگن). تقلب شامل کپی از دیگری، تحریف مطلب، سرقت بخشی از متون، و عدم ارائه‌ی دلیل و شاهد له یا علیه می‌شود (دانشگاه کوپنهاگن).
2. باید قوانینی در دانشگاه اعمال شود تا مانع از وقوع چنین مواردی گردد (دانشگاه کوپنهاگن).
3. دانش‌جویان، ملزم به قرار دادن نقل‌قول‌های مستقیم در «» شوند (دانشگاه کوپنهاگن).
4. هر گونه تلاشی برای تقلب، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).
5. همدستی در تقلب، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).
6. اغوا، ترغیب به همکاری در تقلب یا اصرار به دیگری برای ارتکاب آن، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).

░▒▓ فصل دوم. ریشه‌های وقوع تقلب
1. افول ارزش‌ها (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. اخلاق دانشجویی و رابطه آن‌ها با دانشگاه (دانشگاه آلبرتا).
3. کمبود مهارت‌های تحقیق (دانشگاه آلبرتا).
4. بی‌دقتی در نقل‌قول و نقل مطلب (دانشگاه آلبرتا).
5. فشار از ناحیه‌ی خانواده، رقابت میان دانشجویان و نیاز به مدرک برای اشتغال (دانشگاه آلبرتا).
6. کالایی شدن معرفت و تعلیم و تربیت (دانشگاه آلبرتا).
7. مدیریت ضعیف زمان، و فقدان مهارت‌های کار گروهی و اقدام سازمانی (دانشگاه آلبرتا).
8. عدم معرفی و آشناسازی دانشجویان نسبت به قوانین دانشگاه (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
9. بینش و فرهنگ عمومی اندک در مورد چیستی کپی‌برداری و تقلب (دانشگاه آلبرتا).
10. فشار حاصل از رقابت برای کسب نمره‌ی بهتر (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
11. درخواست‌های فزاینده یا غیر منصفانه‌ای که از سوی معلم صادر می‌شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
12. رفتارهای سخت و دشوار بخش‌هایی از دانشکده نظیر کتابخانه (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
13. فشار و اصرار از ناحیه‌ی دوستان برای سوء استفاده از کارهای تحقیق دانشجو (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
14. شیوع بیشتر تقلب در میان مردان (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
15. دانشجویان با معدل متوسط به پایین، گرایش بیشتری به تقلب دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
16. دانشجویان با نسبت خویشاوندی در یک کلاس یا دانشکده و دانشگاه استعداد بیشتری برای وقوع تقلب دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
17. دانشجویانی که والدین یا بستگان آن‌ها استاد دانشگاه هستند، احتمال و امکان بیشتری برای سوء استفاده از تحقیقات دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
18. تأثیر روابط دوستانه (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
19. دشواری در ارزیابی منابع اینترنتی (دانشگاه آلبرتا).
20. ابهام در تمایز دو امر کپی‌برداری (به عنوان امری قبیح) و نقل قول (دانشگاه آلبرتا).
21. سردرگمی در مورد اینکه چه منابعی مناسب و معتبر است؟ (دانشگاه آلبرتا).

░▒▓ فصل سوم. شیوه‌های کشف تقلب
1. وقتی برگه‌ی دانشجو، از استعدادهای نوشتاری یا تحقیقیِ او افزون‌تر باشد و آن را بسیار ژورنالیستی، یا بسیار حرفه‌ای انجام داده باشد، باید به وقوع تقلب حساس شد (دانشگاه آلبرتا و دانشگاه کارولینای ساحلی).
2. تکلیف انجام شده توسط دانشجو، شامل لغات، اصطلاحات خاص یک صنف، اصطلاحات تکنیکی یا واژگانی باشد که فراتر از توانایی و استعداد یک دانشجو تلقی می‌شود (دانشگاه آلبرتا).
3. اصطلاحات به کار رفته، در زبان ساده‌ی دانشجویان در برگه‌ها حضور نداشته باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
4. بخش‌ها یا جملات با محتوای گزارش مرتبط نباشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
5. سبک ناقص نقل‌قول: گاهی نقل قول‌ها به صورت‌های مختلف آورده می‌شوند که همگی به یک شکل نیستند (دانشگاه کارولینای ساحلی).
6. کمبود یا فقدان ارجاعات یا نقل قول‌ها؛ طولانی یا بدون دسته‌بندی و نامرتب بودن ارجاعات می‌تواند نشان تقلب باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
7. منابع و کتاب‌شناسی و پی‌نوشت‌ها به شیوه‌ای عجیب تهیه شده باشند. مثلاً زیادی طولانی باشد، از منابع بسیار جدید یا بسیار قدیمی، به کرات استفاده شده باشد یا از منابع غیرقابل دسترسی استفاده کرده باشد (دانشگاه آلبرتا).
8. نوشته، به صورت ناهموار و ناپیوسته باشد. برای مثال، درآمد یا نتیجه‌گیری، نسبت به بقیه متن بسیار ضعیف نوشته شده باشد (دانشگاه آلبرتا).
9. صورت‌بندی نامعمول، حاشیه‌های عجیب و غریب، جداول نامعمول، خطوط شکسته شکسته، سبک‌های ثابت و دیگر صورت‌بندی‌های ناقصی که می‌تواند این نقص‌ها را نشان دهد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
10. گاه، در بالا یا پایین برگه‌های پرینت گرفته شده متونی عجیب دیده می‌شود (دانشگاه کارولینای ساحلی).
11. عنوان متن، فونت، ارجاعات، فرمت یا فاصله از کناره‌ها ثابت و منظم نباشد (دانشگاه آلبرتا).
12. لینک‌های جاسازی شده، قطع‌شدگی‌های صفحه، یا شماره‌های ناپیوسته صفحه در متن دیده شود (دانشگاه آلبرتا).
13. موضوع برگه یا بخش‌هایی از متون و محتوای آن، کاملاً با تکلیف و برنامه کلاس و محتوای کلاس هماهنگ نباشد (دانشگاه آلبرتا).
14. انگیزه‌های تحقیق مهم‌اند. آیا برای یک نمره، گزارشی صد وپنجاه صفحه‌ای تهیه شده است؟! (دانشگاه آلبرتا).
15. ارجاعات به نمودارها، چارت‌ها نیز می‌تواند راه‌گشا باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
16. می‌توان از نرم‌افزارهای تقلب‌یابی استفاده نمود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه آلبرتا):
• Eve2
• Glatt Plagiarism Services Turnitin.com
• iThenticate
• DOC Cop Plagiarism.org
• Dupli Checker
• Viper
• eTBLAST
• Plagiarism Checker.com
17. جستجو در موتورهای جستجو، همچنان یکی از اصلی‌ترین راه‌های بررسی برداشت از اینترنت است. خصوصاً، گوگل با جستجوی هوشمندترش در قیاس با موتورهای رقیب، ترجیح دارد.

░▒▓ فصل چهارم. راه‌کارهایی برای پیشگیری از وقوع تقلب
1. دانشجویان را از ضوابط آکادمیک مطلع سازیم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. قوانین دانشگاه بایستی واجد یکپارچگی و انسجام باشد و همچنین بوضوح به اطلاع دانشجویان و دیگر افراد مرتبط با مسأله قرار گیرد (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
3. بایستی کوشش شود تا روندهای منظم در اجراء قوانین ایجاد و نهادینه شود. نفس اجرای منظم و بی‌تبعیض ضوابط حایز اهمیت ویژه است (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
4. «هم دانشجویان» و «هم مسؤولین امر»، بایستی کاملاً پذیرای نهادها و اصول دانشگاهی باشند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
5. خصوصاً ضوابط سرقت ادبی، و قواعد انشاء نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را برای دانشجویان روشن کنیم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
6. برای دانشجویان روشن کنیم که چگونه تقلب، به دانشجویان و اعتبار دانشگاه لطمه می‌زند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
7. فرصت‌های تقلب را کم نماییم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
8. در ابتدای هر ترم برای آشنا ساختن دانشجویان با قوانین دانشگاه، قواعد پژوهش و نظایر آن‌ها، مدت زمانی خاص صرف شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
9. دانشجویان را باید از معیارهای ارزیابی تکالیفشان مطمئن ساخت. مرور دقیق تکالیف دانشجویان در طول‌ترم، برای آن‌ها روشن خواهد کرد که توانایی و کارهای آن‌ها مورد ارزیابی قرار گرفته است (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
10. بسط و گسترش فضای «صداقت» و کسب همدلی دانشجویان است (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
11. از دسترسی برابر همه‌ی دانشجویان به امکانات و مواد امتحانی، اطمینان حاصل شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
12. باید کوشش کرد شرایطی را برای دانشجویان ایجاد نمود تا دریابند که بدون تقلب یا سرقت ادبی، می‌توانند در کلاس موفق شوند. برای تحقق این موضوع، می‌توان سیاست نمره را شفاف کرد، و در آغاز ترم به اطلاع دانشجویان رساند و به علاوه از تمام امکانات مشروع برای ایجاد امکان‌های بیشتر برای کسب نمره استفاده کرد (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
13. باید دانشجویان را ترغیب کرد که اگر مشکلی دارند، با صحبت، آن را با استاد در میان بگذارند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
14. باید ترس از آزمون و نمره را به حداقل رساند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
15. در مورد تحقیقات طول ترم یا پایان ترم، صریحاً به دانشجویان متذکر شوید که ارائه مجدد کارهای قبلی در کلاس کنونی، امری نامطلوب بوده و در این میان، متضرر اصلی خود دانشجویان خواهند بود. از دانشجویان بخواهید تا کارهای و حتی کلاس‌های‌شان را با شما چک کنند تا حتی اگر کار مشترک با درس دیگری قرار است انجام شود، در جریان باشید. به عنوان مثال، می‌توان دانشجویان را ترغیب کرد که از نتایج کارهای گذشته استفاده کرده و تحلیلی جدید از آن‌ها ارائه دهند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
16. می‌توان موضوعات تحقیقات را برای دانشجویان، خاص کرد، طوری که دانشجو الزاماً در چهارچوب هدایت استاد و نه با بهره‌برداری از منابع پیشین کار تحقیق را پیش ببرد (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
17. دانشجویان را می‌بایستی از موضوعات پراکنده بر حذر داشت. بدین ترتیب، امکان مراجعه دانشجو به مراکز غیرقانونی تحقیق‌سازی کمتر می‌شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
18. باید توجه داشت که موضوعات تحقیقات دشوار و بیرون از حد تحمل دانشجویان، زمینه‌ساز تقلب خواهد بود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
19. بایستی هر ترم و برای هر درس، تحقیقات جدید و متفاوت از گذشته‌ای را اعمال کرد، طوری که دانشجویان نتوانند از تحقیقات دانشجویان ترم‌های پیشین استفاده کنند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
20. بایستی از دانشجویان خواست تا «درفت» اولیه‌ای از کارهایشان ارائه دهند. با اعمال برخی اصلاحات در درفت اولیه، دانشجویان باید کار پایانی را نیز در چارچوب همان درفت تکمیل کنند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
21. اگر کلاس، خیلی شلوغ نیست، کارها بین دانشجویان تقسیم شود و خود آن‌ها در مورد آن به قضاوت بنشینند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).

░▒▓ فصل پنجم. واکنش علیه تقلب
1. نظر به اهمیت پایگاه علمی و اعتبار دانشگاه، واکنش علیه تقلب، باید آشکار و بی‌ملاحظه باشد، به نحوی که دانشجویان دریابند که دانشگاه و استاد، تقلب را تحمل نخواهند کرد، و در مورد آن «بسیار» حساس‌اند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. اگر، به وقوع تقلب، شک و تردید داشتید، با دانشجوی مظنون، درباره‌ی مسأله صحبت کنید و واکنش او را مورد بررسی قرار دهید. این گفتگو بسیار مهم و راه‌گشا است. در این گفتگو به نکات زیر توجه کنید:

• اگر در حال تعادل نیست، می‌توان او را به صحبتی صمیمانه دعوت نمود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• یا هنگامی که با دوستانش ملاقات می‌کند، عیناً مسأله مورد نظر را در رفتار او مورد توجه قرار دهید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• از به کار بردن مستقیم واژه تقلب یا دستبرد اجتناب کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• نوعی دلواپسی را در او برانگیزید، اما در جایگاهی جدی با وی ارتباط برقرار کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• به تبیین‌ها و توضیحات وی گوش بسپارید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• اگر دانشجو، از هرگونه پذیرش ارتکاب خطا سرباز زد، از مسائل حاشیه‌ای مربوط به آن، نظیر اصطلاحات، تفاسیر، تعاریف و نظایر آن‌ها از او بپرسید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• حتی با ناراحتی او همراه شوید، و حتی در صورت نیاز او را به مرکز مشاوره‌ای راهنمایی کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• در نهایت، به آرامی از قوانین دانشگاه در مورد تقلب به او نکاتی را متذکر شوید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).

3. سر و کله زدن اضافه با متهم، سبب فراموش کردن فرایند اصلی قضاوت و طی کردن روند تنبیه اداری می‌شود. پس از همه تعاملات مثبت و در عین حال محدود با دانشجو، باید معلوم باشد که حرف آخر را در این زمینه کمیته انضباطی دانشکده می‌زند (دانشگاه آلبرتا).
4. استادان باید برای رویارویی با تقلب، توجیه شوند و از قاطعیت و صراحت دانشگاه اطمینان داشته باشند:

• برخی اساتید فکر می‌کنند که فرایند قضاوت دانشگاه، فرایندی خسته‌کننده، زمان‌بر و فارغ از حمایت سایر اعضای دانشگاه است (دانشگاه آلبرتا).
• اساتید اغلب، تنبیهات را شایسته و در حد و اندازه‌ی جرم نمی‌پندارند (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضای آکادمی به میزان تأثیرگذاری گزارش تقلب در روند کلی فرایند قضاوت بی‌اعتمادند (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضای آکادمی نمی‌خواهند به واسطه گزارش تقلب، اعتبار دانشجو یا اعتبار سایر اساتیدی که تقلبی کشف نکرده‌اند به چالش خوانده شود (دانشگاه آلبرتا).
• اثبات وقوع تقلب، اغلب دشوار است (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضاء دانشگاه، معتقدند وارد ساختن چنین اتهاماتی سبب کاهش و افول مهارت‌های تحصیلی دانشجویان یا سرخوردگی آنان می‌شود (دانشگاه آلبرتا).
• در مواردی، ممکن است دانشگاه‌ها سیاست‌های ثابت و برابری برای مقابله با این مسأله تعریف نکرده باشند. از این بابت، بیم بی‌عدالتی یا نافرجام ماندن اقدام استاد در گزارش تقلب می‌رود (دانشگاه آلبرتا).
• گزارش تقلب، می‌تواند رابطه اساتید با دانشجویان را به لحاظ عاطفی با مشکل مواجه کند (دانشگاه آلبرتا).

والحمدلله رب العالمین
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 25 اسفند 1390 ساعت 10:39

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(6)/ رهبرتسليم،جهادتعطيل،منابع‌تاراج،ومردم‌کثرت‌گرا

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

----------------------------------------
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الآسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‏ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لإِِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏
كريمه 2: مائده/3
----------------------------------------

← رهبر تسليم، جهاد تعطيل، منابع تاراج، و مردم متکثر، خود ”بی‌دینی“ است؛
← اصلاح‌طلبان، دینی می‌خواستند که”رهبر“ش تسليم، ”جهاد“ش تعطيل، ”منابع“ش تاراج، و ”مردم“ش متکثر، و حتی ”کثرت‌گرا“ باشند؛ اینطور دینی، دین نمی‌شود. آگاه باشید؛ اگر كفّار از شما مأيوس نشده‏اند، نقصي در دين شماست.
← مراد از رضايت به ”تكميل دين“، يعني نجات آن از مزاحمت مشركين؛ نجات مسلمانان و اعمال ديني آنان از مزاحمت مشركين است.
← كفّار و مشركين، از دينِ كامل مي‏ترسند، نه ديني كه ”رهبر“ش تسليم، ”جهاد“ش تعطيل، ”منابع“ش تاراج، و ”مردم“ش متفرّق باشند؛ “الْيَوْمَ يَئِسَ“ / ”الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ“.
← اگر كفّار از شما مأيوس نشده‏اند، چه بسا نقصي در دين شماست؛ ضعفي كه خصوصاً از نظر رهبري در دين شماست. دين، بدون رهبر، كامل نيست.
← قوام مكتب، به ”رهبري“ صحيح است، و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس مي‌شوند، نه با چيز ديگر. همه‏ي نعمت‏ها بدون ”رهبري الهي“ ناقص است. خصوصاً نصب علي عليه السلام به امامت، اتمام نعمت است، ”أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي” و رها كردن ولايت او كفران نعمت و ناسپاسي نعمت، عواقب سويي دارد.
← پس، ولايت كه مشروع واحدي است تا قبل از روز غدير ناقص بود، و به حد تمام نرسيده بود، امروز با نصب ولي امر، بعد از رسول تمام شد. و وقتي دين خدا در تشريعش به حد كمال رسيد، و نعمت ولايت تمام شد ”رَضِيتُ لَكُمُ الاسْلامَ دِيناً“ من اسلام را بدان جهت كه ديني از اديان توحيد است براي شما پسنديدم، در اين دين، غير از خدا كسي پرستيده نمي‏شود، و با در نظر گرفتن اينكه طاعت همان عبادت است قهرا غير از او كسي اطاعت نمي‏شود، تنها خدا و كسي كه خدا فرموده باشد يعني رسول و اولي الامر اطاعت مي‌شود (ترجمه الميزان، ج.5، ص.292).
       

• بهره‌ي 8 ابهام و ضعف در رهبري ديني، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 9 رها كردن، تضعيف، و اطاعت نكردن از رسول و ولي امر (همو كه اولي‌الناس بالمؤمنين من انفسهم است)، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي10 عمل نكردن به همه جنبه‌هاي دين، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، ده رهنمود از قرآن کریم آموختیم. صد و هفتاد و پنج رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 24 اسفند 1390 ساعت 20:48

پرسش از نسبت سلطه و رسانه/ آنتونیو گرامشی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


مقصود از ساختار هژمونیک، سازمان مادی‌ای است که هدف آن حفظ، تعیین و توسعه ”حوزه“ نظری یک قدرت است. به زعم آنتونیو گرامشی، شاخص‌ترین و پویاترین بخش آن، مطبوعات به معنای عام است: مؤسسات انتشاراتی (که از برنامه‌ای آشکار یا ضمنی برخودارند و منسوب به گرایشی خاصند)، روزنامه‌های سیاسی، هر نوع نشریه ادواری مانند علمی، ادبی، نسخه شناختی، عوام‌پسند و غیره، نشریات متنوع ادواری تا بولتن‌های محلی. از نظر وی اگر این نوع مطالعه در مقیاس ملی انجام می‌شد، مطالعه‌ای عظیم می‌گشت: بنا بر این سلسله‌ای از مطالعات را می‌توان برای یک شهر یا تعدادی از شهرها صورت داد. ویراستار خبر در روزنامه باید این مطالعه را به عنوان طرحی کلی برای کارش در دستور کار داشته باشد: در واقع او باید روایت خود را از این امر ارایه دهد. به تمام مقالات عالی و برجسته‌ای فکر کنید که در باب این موضوع می‌شود نوشت.
               از دیدگاه گرامشی، مطبوعات پویاترین (ولی نه یگانه) بخش این ساختار هژمونیک است. هر آنچه به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر افکار عمومی اثر گذار است یا می‌تواند اثرگذار باشد، به حوزه مطبوعات تعلق دارد یعنی کتابخانه‌ها، مدارس، انواع گوناگون انجمن‌ها و باشگاه‌ها، حتی معماری و ترتیب و نام‌های خیابان‌ها. در صورت بی اطلاعی از کوشش‌های مستمر و صبورانه‌ای که کلیسا در جهت توسعه مداوم بخش خاص خود در ساختار مادی هژمونی انجام می‌دهد، تبیین جایگاهی که کلیسا در جامعه مدرن کسب کرده است ناممکن خواهد بود. اگر چنین مطالعه‌ای به طور جدی انجام گیرد از اهمیت فراوانی برخوردار خواهد بود. این مطالعه، گذشته از اینکه مدل تاریخی زنده‌ای از این ساختار را در اختیار می‌نهد، موجب خو گرفتن به ارزیابی محتاطانه‌تر و دقیق‌تر از نیروهای عمل کننده در جامعه می‌شود. طبقه ابداعگر چه امکاناتی را می‌تواند در برابر این مجموعه چشمگیر سنگرها و استحکامات طبقه مسلط تدارک ببیند؟ روحیه انقطاع، به عبارت دیگر کسب فزاینده آگاهی از شخصیت تاریخی خود، روحیه انقطاع که هدفش باید فرا گستردن خود از طبقه رقیب به طبقاتی باشد که هم پیمانان بالقوه آنند ـ این همه مستلزم کار هژمونیک پیچیده‌ای است که شرط اول آن شناخت دقیق عرصه‌ای است که باید روشن شود؛ یعنی عرصه مربوط به مؤلفه ”توده“ انسانی آن (طبقه).
               به زعم آنتونیو گرامشی، جامعه‌ی مدنی و آخرین تکنولوژی‌های دموکراتیک مسؤول تولید، بازتولید و تحول هژمونی هستند. از نظر رنسام گرامشی از مفهوم هژمونی برای توصیف شیوه‌های کنترل اجتماعی موجود برای گروه‌های اجتماعی مسلط استفاده می‌کند. او بین «کنترل زورمدارانه» که به صورت اعمال زور یا تهدید به اعمال زور ظاهر می‌شود و «کنترل اجتماعی» که زمانی به وجود می‌آید که افراد با میل باطنی و داوطلبانه استیلای گروه مسلط بر فرهنگ توده‌ای و جامعه را می‌پذیرد تمایز قائل است و این دومی را «هژمونی» نام می‌نهد.
               از نظر گرامشی، فرهنگ عوام و رسانه‌های گروهی تابع سلطه‌ی اقتصادی، بازتولید و تحول هژمونی با استفاده از مؤسسات جامعه‌ی مدنی هستند که حیطه‌های تولید و مصرف فرهنگی را پوشش می‌دهند. هژمونی به صورت فرهنگی و ایدئولوژیک با استفاده از مؤسسات جامعه‌ی مدنی که مشخصه‌ی جوامع لیبرال دموکراسی و سرمایه‌داری تکامل‌یافته است، عمل می‌کند. گرامشی جامعه‌ی مدنی را زادگاه فرهنگ و ایدئولوژی (منظور از ایدئولوژی مفهوم سیاسی آن، یعنی نظام‌های نمادین مسلط مربوط به رفتار سیاسی است) در جوامع می‌داند و برای او استیلا نحوه‌ی درک عملکرد آن‌هاست. از دیدگاه گرامشی فرهنگ عوام و رسانه‌های گروهی را باید بر حسب مفهوم هژمونی تفسیر و توصیف کرد. «جامعه‌ی مدنی» به یک ساختار بسیار پیچیده و مقاوم در مقابل «تهاجم‌های» شدید عوامل اقتصادی فوری (بحران‌ها، رکودها و غیره) تبدیل شده است. از این روست که گرامشی معتقد است که نیروهای انقلابی ضد سلطه ابتدا باید جامعه‌ی مدنی و سپس دولت را تسخیر کنند و بنابراین باید یک گروه ائتلافی از گروه‌های مخالف تشکیل دهند. بدون این کشمکش، تمام تلاش‌هایی که در جهت تسخیر دولت انجام می‌شود بی‌ثمر خواهد بود.
               گرامشی استیلا را نتیجه‌ی کار روشن‌فکران ارگانیک می‌داند. از این لحاظ، نظریه‌ی او معتقد است که ما باید تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان و مصرف‌کنندگان و مفسران فرهنگ رسانه‌ای عوام را روشن‌فکرانی محسوب کنیم که در تحکیم هژمونی رایج در مؤسسات جامعه‌ی مدنی یا منازعه بر سر آن‌ها دخیل هستند. کار این‌گونه مؤسسات به نقشی که روشن‌فکران ایفا می‌کنند بستگی دارد.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 24 اسفند 1390 ساعت 17:38

ــ̓ ̓ـکوتیشن: منتسکیو درباره شأن ”آزادی“/”رهایی“

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...


شارل دوسکوندا بارون دو منتسکیو در «روح‌القوانین»


• هیچ کلمه‌ای مانند آزادی، تا این حد، معانی مختلف را در بر نگرفته است، و هیچ لفظی به قدر آزادی، عواطف گوناگون را در قلب آدمی زنده نکرده است.
• برخی، آزادی را حربه‌ای پنداشته‌اند که به مدد آن، هر گاه بخواهند بتوانند کسی را که به اقتدار جابرانه‌ای رسانده‌اند، از اریکه قدرت به زیر آورند.
• بعضی دیگر، آزادی را قدرتی می‌دانند که با آن، می‌توانند کسی را که اطاعت از او واجب است، به اراده خود انتخاب کنند.
• عده‌ای دیگر، آزادی را در آن دانسته‌اند که حق داشته باشند، سلاح بر گیرند، تا بتوانند به دیگران زور بگویند و شدت عمل به خرج دهند.
• برای پاره‌ای دیگر هم، مفهوم آزادی، داشتن این امتیاز است که حکومت در دست یکی از افراد ملتشان باشد، یا با قوانین مخصوص خودشان اداره شوند.
• مردمی دیگری هم، آزادی را در این می‌پنداشتند که بتوانند ریش دراز داشته باشند.
• بعضی‌ها آزادی را مختص به یک نوع حکومت دانسته‌اند؛ مثلاً آنان که مشرب جمهوری‌خواهی داشته‌اند، آن‌را به حکومت جمهوری اختصاص داده‌اند؛ و آنان که به دولت سلطنتی دلبسته بوده‌اند، آزادی را ویژه آن دولت دانسته‌اند. به طور کلی، مردم آزادی را مختص نوع حکومتی پنداشته‌اند که پیش‌تر با تمایلات و آداب و سنتشان مطابقت داشته است.
• از آن‌جا که در حکومت‌های جمهوری، علل مصائب و بدبختی‌ها، به طور ثابت و روشن در معرض دید مردم نیست، و چنین به نظر می‌رسد که بیشتر، قوانین حکومت می‌کنند نه مجریان، مردم چنین می‌اندیشند که در حکومت‌های جمهوری، بیش از حکومت‌های سلطنتی آزادی وجود دارد.
• و بالاخره، چون در حکومت‌های دموکراسی، چنین به نظر می‌رسد که زمام امور در دست مردم قرار دارد، و آن‌چه ایشان بخواهند به مورد اجرا در می‌آید، آن‌را آزادانه‌ترین حکومت پنداشته‌اند و قدرت ملی را به خطا با آزادی افراد یکی دانسته‌اند.
• درست است که در حکومت‌های دموکراتیک، مردم ظاهراً هر آن‌چه بخواهند، می‌توانند عملی سازند، ولی آزادی سیاسی آن نیست که هر کس اختیار بی حصر داشته باشد و بتواند هر آن‌چه میل کند، انجام دهد.
• در حکومت‌ها، یعنی در جوامعی که به وسیله قوانین اداره می‌شوند، آزادی، قدرتی است که مردم به وسیله آن بتوانند آن‌چه باید بخواهند، بخواهند و انجام دهند، و آن‌چه نباید بخواهند، مجبور به خواستن و انجامش نباشند.
• همواره باید این نکته را در نظر داشته باشیم که آزادی با رهایی متفاوت است.
• آزادی عبارت از حق انجام آن چیزی است که قانون روا داشته است و اگر کسی بتواند آن‌چه را که قانون منع کرده است، انجام دهد، دیگر آزادی وجود نخواهد داشت، زیرا همه دیگر همنوعانش نیز می‌توانند مانند او به قانون تجاوز کنند. ...
• آزادی سیاسی فرد، آرامش خاطری است که از اعتقادش به ایمنی خود [در اجتماع] ناشی می‌شود. برای دست یافتن به این آزادی، باید تشکیلات حکومت، به نحوی باشد که هیچ کس در اجتماع، از دیگری هراسی نداشته باشد. ...
• از آن‌جا که برخورداری از آزادی و حتی حفظ و حراست آن، در این است که افراد، در بیان افکار خود، مختار باشند و احساسات خود را آزادانه بیان کنند، اتباع یک دولت آزاد، می‌توانند هر آن‌چه را که قوانین صراحتاً منع نکرده‌اند، بگویند و بنویسند.
• به اختصار، می‌توان گفت که آزادی، مفهومی است که در برابر استبداد قرار دارد. استبداد عبارت از آن است که فردی با اختیار مطلق، در اجتماعی بی‌نظام و بی‌قانون، حکمرانی کند.
• بنابراین، زندگی کسی که تابع حکومت یک فرد مستبد باشد، بی‌ترتیب، نامعین و ناامن و بدتر از همه مصیبت بار خواهد بود.
• ولی آزادی راستین هم آن نیست که من هر آن‌چه میل کنم، بتوانم انجام دهم. زیرا در آن صورت، من خود یک فرد مستبد خواهم بود. بنابراین، باید گفت که سرچشمه آزادی، در امنیت و نظم و حکومت عقلایی قانون است.
مآخذ:...

صفحه 363 از 407