فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

نکاتی در مورد امروز و آتیه علوم انسانی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


متن زیر، گفتگوی من با داوطلبان علوم انسانی ورود به دانشگاه برای کمک به انتخاب خط تحصیلی بهتر است که در آن نکاتی در مورد امروز و آتیه علوم انسانی آمده است:
▬    سلام به همه
▬    قبل از هر چیز امیدوارم موفق باشید.
▬    حدود ۲۵ سال پیش، که در موقعیت شما بودم، شاید کسانی بودند که سؤال بازار کار را در موقعیت انتخاب رشته می‌پرسیدند، که البته همان موقع هم، پاسخ‌ها غلط از آب درآمدند...
▬    آن موقع، هم‌کلاسی‌های ما انتخاب اولشون رشته عمران دانشکده فنی بود، ولی وقتی آن‌ها مهندس شدند، بازار عمران اشباع شده بود...
▬    بعد، یک زمانی آمد که الکترونیک به رشته خوش‌بازاری بدل شد، ولی الان تغییر کرده و کامپیوتر که ۲۵ سال پیش رشته خوش بازاری نبود، خوش بازار تصور می‌شود...
▬    خلاصه این که بازار کار، مفهوم متغیری است، و در کل، در حال اشباع است...

▬    پس، ▀▄█▌ نکته اول این که، در حال حاضر، و حتی از سه دهه پیش تا حال، به لحاظ بازار کار، خیلی فرقی نمی‌کرد و نمی‌کند که چه رشته دانشگاهی را انتخاب کنید، ولی مهم بود و هست که اولاً تحصیل خود را در هر زمینه‌ای که با علاقه انتخاب کردید، یک نفس تا ورود به دوره دکترا ادامه دهید، و ثانیاً در آن زمینه تخصصی رزومه کاری خوبی برای خودتان تا شش سال آینده رقم بزنید. این نکته اول.

▬    مطلب بعد این که، خود ساختار علم و چشم انداز تحول آن در شکل‌گیری علاقه و تصمیم شما اهمیت دارد؛ خصوصاً در زمینه علوم انسانی...
▬    علوم انسانی دستخوش تحول هستند...
▬    در واقع، ما وسط یک تغییر اساسی و نقطه عطف در زمینه علم و بویژه علوم انسانی هستیم...

▬    مختصات این تحول عظیم، خیلی پیچیده و تفصیلی است، ولی فی الجمله باید عرض کنم که این تغییرات به سمت «میان رشته‌ای شدن»، «محاسباتی و رایانه‌ای شدن»، و «اخلاقی شدن» و قدری هم «بحرانی شدن» رهسپار است. زمین زیر پای مردم زمانه و خصوصاً دانشمندان در حال لرزش است، و علم برای آن که همچنان راهگشا باشد باید تحولات عمیقی را بپذیرد. مهارت‌های لازم برای موفقیت در دانشمند شدن طی این دوره، عبارت است از «توان فکر و عمل میان رشته‌ای»، «توان محاسباتی و تبحر در کار با رایانه‌ها و هوش مصنوعی»، و «مهارت تزکیه اخلاقی» و قدری هم «مهارت مدیریت بحران و حفظ تعادل در چرخش‌های روزگار و زندگی اجتماعی و سیاسی». ...

▬    حال بازتاب این نکات در انتخاب رشته چیست؟ عرض می‌کنم....

▬    رشته انتخابی شما خوب است چهار خصلت را در حد بهینه و اپتیمم داشته باشد...

▬    مهم‌ترین نکته آن است که خصلت میان‌رشته‌ای بالایی داشته باشد، به این معنا که در طول تحصیل، مستمراً شما به این نتیجه خواهید رسید که به دانش‌هایی در زمینه ادبیات و هنر، فلسفه، جامعه‌شناسی، اقتصاد، سیاست، ... علاقه دارید؛ یک اشتباه متعارف دانشجویان آن است که با مواجهه با این علایق، دست به تغییر رشته می‌زنند، و مزیت‌های استمرار کار در رشته قبلی را در ارتقاء تحصیلی به دوره دکترای تخصصی از دست می‌دهند... در حالی که می‌توانستند دامنه مطالعه و تحقیقات خود را به حیطه جدید سوق دهند؛ البته لازم است که رشته پایه این ظرفیت را داشته باشد...
▬    ▀▄█▌ از این جهت، به ترتیب، (۱) «فلسفه»، (۲) «ادبیات و هنر»، و (۳)«علوم اجتماعی نظری» دارای بالاترین ظرفیت میان‌رشته‌ای در زمینه علوم انسانی هستند. ...

▬    از جنبه «محاسباتی و رایانه‌ای شدن»...
▬    مجموعه علوم انسانی از سال ۱۹۰۳، دورانی بحرانی را سپری کرده است که دوره «شناخت ناگروی» و «آشفتگی شناختی» بود. ...
▬    هر واقعیت باید از جهات و زوایای مختلف بررسی می‌شد، و چون این تکثیر جنبه‌ها به حدی بود که از توان شناخت انسان یا مجموعه‌های انسانی فراتر بود، این گمان تقویت شد که بیش از هر چیز در علوم انسانی باید به تقویت آزادی‌های فردی و کم کردن قدرت و توان مداخله نهاد علم فکر کرد...
▬    در واقع، همت اصلی دانشمندان، رفته رفته این شد که پس از آن که به عنوان دانشمند شناخته شدند، شاخه‌ای که بر آن نشسته‌اند را ببرند، و بی‌کفایتی علم و آنارشی را به اثبات برسانند...
▬    ولی امروز با تقویت رایانش، می‌توان هر موضوع بسیار پیچیده‌ای را به سهولت و با سنگین‌ترین وجه ممکن مدل‌سازی کرد و در زمینه آن پیش‌بینی‌های ثمربخشی داشت...
▬    ▀▄█▌ در این زمینه و با معیار «محاسباتی و رایانه‌ای شدن»، (۱) «اقتصاد»، (۲) «علوم شناختی»، و (۳) «علوم اجتماعی محاسباتی»، به ترتیب، بالاترین ظرفیت‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.

▬    از جنبه «اخلاقی شدن»...
▬    جایگاه علم به طور کلی، و علوم انسانی به طور خاص، در جریان جنگ جهانی دوم، دچار یک چالش اخلاقی شد. دانشمندان در موضوعاتی دخالت کردند که صراحتاً یا با پیچیدگی، با سوگند بقراطی که قدیمی‌ترین سوگند اخلاقی دانشمندان است در تصادم افتاد. دانشمندان کارهایی کردند که نباید می‌کردند، و ریشه آن برمی‌گشت به این که در ساختار دانش، آموزش و تزکیه مهارت‌های اخلاقی پیش‌بینی‌نشده بود...
▬    این استدلال ادامه‌ای هم دارد...
▬    و آن این که خود علم یا فلسفه اخلاق هم در تاریخ خود از یونان تا حال از جهت فقدان توان آینده‌نگری یا معادنگری با دشواری مواجه بوده است. در طول این زمان یونان باستان تا حال، همواره دین از این جهت قدرت‌نمایی کرده است. دین، نوری به معاد اعمال می‌اندازد و از این جهت، ایمان می‌بخشد. علم یا فلسفه اخلاق (ETHICS) بحرانی‌ترین شاخه فلسفه بوده است، خصوصاً از این بابت که داوری در مورد خوب و بد و باید و نباید، نیاز به احاطه‌ای در مورد تبعات و معاد اعمال دارد که این، مهم‌ترین دشواری هر نوع دانش بشری بوده است و خواهد بود؛ از این جهت، نقطه ظفر حکمت دینی، همان نقطه هزیمت فلسفه اخلاق است...
▬    ▀▄█▌ در این زمینه، و با معیار «اخلاقی شدن»، (۱) «الهیات اسلامی»، (۲) «فلسفه اخلاق»، و (۳) «ادبیات»، به ترتیب بالاترین ظرفیت‌ها را برای رشد پایدار دانش و مهارت‌های شما دارند...

▬    تأمل در مورد جنبه بسیار پیچیده چهارم، یعنی «مدیریت بحران و حفظ تعادل در چرخش‌های روزگار و زندگی اجتماعی و سیاسی» را به خودتان واگذار می‌کنم، نه به آن خاطر که نیاز به همفکری جمعی ندارد، بلکه به آن خاطر که پیچیده‌تر از آن است که بتوان در چند جلسه به جمع‌بندی مورد وفاقی رسید. من بر مبنای سه معیار پیش‌گفته یک جمع‌بندی به شما ارائه می‌دهم...

░▒▓░▒▓░▒▓░▒▓░▒▓░▒▓

▬    مواد جمع‌بندی این‌ها هستند:

▬    ▀▄█▌ با معیار «بازار کار»، تفاوت چندانی میان رشته‌ها وجود ندارد، و با انتخاب هر رشته، اگر، وارد دوره دکترای تخصصی نشوید، بهتر است اصلاً وارد دانشگاه نشوید!
▬    ▀▄█▌ با معیار «میان‌رشته‌ای بودن»، به ترتیب، (۱) «فلسفه»، (۲) «ادبیات و هنر»، و (۳)«علوم اجتماعی نظری» دارای بالاترین ظرفیت میان‌رشته‌ای در زمینه علوم انسانی هستند. ...
▬    ▀▄█▌ با معیار «محاسباتی و رایانه‌ای شدن»، (۱) «اقتصاد»، (۲) «علوم شناختی»، و (۳) «علوم اجتماعی محاسباتی»، به ترتیب، بالاترین ظرفیت‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.
▬    ▀▄█▌ با معیار «اخلاقی شدن»، (۱) «الهیات اسلامی»، (۲) «فلسفه اخلاق»، و (۳) «ادبیات»، به ترتیب بالاترین ظرفیت‌ها را برای رشد پایدار دانش و مهارت‌های شما دارند.

▬    در میان ۹ اولویت رشته‌ای که در بالا آوردم، رشته‌ای نیست که دارای هر سه معیار باشد...
▬    ولی ۳ رشته هست که ۲ معیار را دارد:

۱.    فلسفه با گرایش ویژه به فلسفه اخلاق و دین
۲.    ادبیات
۳.    علوم اجتماعی نظری و محاسباتی

▬    یک بحث افزوده...
▬    حوزه علمیه را از نظر دور ندارید؛ در زمینه علوم انسانی، این، یک چهارچوب تحصیلی آزاد، با انعطاف بالاست که خودش را می‌تواند با معیارهایی که گفتیم تطبیق دهد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 18 شهریور 1399 ساعت 19:46

نسبت امر اجتماعی با امر سیاسی

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتگوی دکتر حامد حاجی‌حیدریادامه مطلب... با مجله اندیشه مهر


▬    خبرنگار: سیاستمداران عموماً در مواجهه با پدیده های اجتماعی، فهم درستی از آن نمی یابند و به خوبی قادر به تحلیل آن نیستند و غالباً با نگاه سیاسی به مسائل اجتماعی می نگرند. اینکه این نگاه چه آسیب هایی را با خود به همراه دارد برای اصلاح این نوع نگاه چه باید کرد موضوعی است که در گفتگو با جامعه شناسان به آن پرداخته‌ایم؛ ...
▬    حامد حاجی‌حیدری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز در این خصوص گفت: اگر دولت که منزلگاه امر سیاسی است، متشکل از نمودهایی انتزاعی و تخصصی و به دور از دغدغه‌های راستین مردم باشد، اگر امور سیاسی یکی پس از دیگری بر ویرانه‌های عمارت امور واقعی در عمق زندگی روزمره بنا شده باشند، آنگاه دور از انتظار نخواهد بود که سیاست، بی‌اعتنا به «مردم همیشه در صحنه» و دل‌سپرده به مشاوران «مجهز به کراوات»، از رویدادهای واقعی عقب بیفتد.
▬    وی ادامه داد: پدیده عظیم و سترگ «شهید محسن حججی» یکی از نمودهای این تأخیر و تأخر بود. مطابق برخی برآوردها، متجاوز از هفتاد هزار پست متفاوت در مورد این شهید در فضای شبکه‌ای تولید شد که بیش از دو میلیون بازدید داشت؛ و برآورد افزون‌تر من آن است که لااقل هر ایرانی کاربر فضای شبکه‌ای به طور متوسط دو سطر در مورد این شهید تولید کرد، این در حالی است که شماری از سیاستمداران ما غرق در داستان‌های خود بودند.
▬    حاجی‌حیدری گفت: بخشی از ماجرا معطوف است به پدیده «بیگانگی سیاسی»؛ این که کم کم انتخابات ما هم مانند انتخابات باخترنشینان، بی‌پرده از فوت و فن‌های کارشناسان رسانه‌ای، انباشته و خفه می‌شود، چنان که در انتخابات اخیر، با بیان خاطرات مرتضی حیدری از مناظره‌ها در برنامه پر بیننده تلویزیونی خندوانه، برای همه مردم عیان گردید که تا چه اندازه نامزدها در مسیر کسب قدرت حرکت می‌کنند؛ کاندیدایی که برای تقویت روحیه و گشودگی صدا، در وقت میانه مناظره به درون یک اتاق می‌رود و فریاد میزند!
▬    وی ادامه داد: آن بخش دموکراتیک از سیاست ما که قدری از الگوی مردم‌سالاری انقلابی فاصله گرفته است، مقصر انتزاع تصنعی سیاست از خواست راستین مردم و در نتیجه وقوع «بیگانگی سیاسی» نزد مردم است. انتخابات، خود را وقف انتزاع شدید و سراسر ضایع کننده‌ای می‌کند که «عصاره» راستین امر شریف سیاسی را در کام خود می‌کشد و نابود می‌سازد. از این منظر، می‌توان گفت که امر شریف سیاسی همچنان که نهادهایش (از جمله انتخابات و مطبوعات و احزاب تصنعی) پیشروی می‌کنند، خود، واپس می‌نشیند.
▬    این استاد دانشگاه گفت: رفته رفته، موجودیت امر سیاسی، تنها در راستای اشباع قدرت افزوده‌ای قرار می‌گیرد که، میان همگان باز تولید شده، موقعیت ناکجاآباد تحمل‌ناپذیری را خلق می‌کند. اگر همۀ قدرت‌ها ایثار می‌شدند و در یک راستای اخلاقی و دینی قرار می‌گرفتند، مردم حس امر واقعی را همچون سال‌های مأنوس انقلاب به دست می‌آوردند. وی افزود: اگر همۀ قدرت‌ها برای مقاصد فطری انسانی هزینه گردد، مردم حس تمایزگذاری میان سودجویی ما و آن‌ها را از دست می‌دادند و در یک راستا با سیاست حرکت می‌کردند، و همین «مردم همیشه در صحنه» قدرت قابل‌ملاحظه‌ای گفتگو به سیاست می‌بخشیدند. در واقع، وقتی سیاست از خواست قدرت خالی شود، و به خواست فضیلت تغییر مکان دهد، آن وقت است که به گوهر اصلی امر سیاسی راه می‌برد. آن گاه سیاست، به جای رفتارهای ظاهری، ملاقات‌های بیهوده و بی‌فایده با کارگران مصیبت‌زده معدن، یا آوارزدگان پلاسکو، واقعاً صحنه حل مسائل مردم با کمک گرفتن از خود مردم می‌شود.
▬    حاجی‌حیدری ادامه داد: امروز فاصلۀ انتقادی و نظری عمیقی میان امر واقعی و امر تخصصی وجود دارد و سیاست از عمق زندگی روزمره مردم فاصله تحمل‌ناپذیری گرفته است. بدین ترتیب، دیگر روز بعد از انتخابات، نشانی از روز راستین بعد از انتخابات ندارد. مردم همچنان حسی عمیق از «بیگانگی سیاسی» دارند؛ وارد شعبه بانک می‌شوی و می‌بینی که همه معترض وضع سیاسی و تدابیر اقتصادی هستند و در این میان، یک پیرمرد ناباورانه می‌پرسد، پس دیروز چه کسانی بودند که رفتند و به رئیس‌جمهور رأی دادند؟
▬    وی اظهار داشت: یک نکته دیگر برای فهم شکاف بین امر سیاسی و امر اجتماعی در عمق زندگی روزمره، باز می‌گردد به این مطلب که وضع و حال حاضر کشور، نشانگر شکاف میان «شبکه‌ای‌ها» و غیر «شبکه‌ای‌ها» است؛ «شبکه‌ای‌ها»، در فضاهایی هستند که اغلب نخبگان سیاسی و فکری در آن فضا حضور چندان فعالی ندارند. در آن جا، دل‌خوشی‌ها و سرخوردگی‌هایی پدید آمده و افزون می‌شوند که برای افراد خارج از محیط شبکه، خصوصاً نخبگان سیاسی چندان مأنوس نیستند.
▬    حاجی‌حیدری گفت: تشکل‌ها و نهادهای سیاسی ما در این فضاهای زیست «شبکه‌ای» حضور کاملی ندارند. پیش از این هم احزاب ما از خاصیت افتاده بودند؛ اکنون، و با گسترش شتابان زیست شبکه‌ای، بیش از پیش نخ‌نما به نظر می‌رسند. تجربه مصر نشان داد که این وضع، بالقوه، می‌تواند بسیار خطرناک باشد. جنبش بی‌فرجام «شباب» (جوانان)، همان جوانان شبکه‌ای، کشور را با پشته‌هایی از کشته به تلاطم افکند، اما چون شامل ایدئولوژی و نخبگان هماهنگ کننده جنبش نبود، عملاً توسط مراکز قدرت فراملی کنترل شد؛ و این چنین بود که مبارک رفت و برگشت؛ مرسی رفت و برنگشت؛ و سیسی پس از یک چرخش شعبده گون به جانشین نیرومندتر مبارک برای سالیان آتی تبدیل شد. با جنبش «شباب» (جوانان) مصر بازی شد، و نخبگان یک کشور پر نخبه، نشستند و مبهوت، صحنه را نگریستند.
▬    عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پایان تصریح کرد: نا کارآیی تشکل‌های سیاسی در انعکاس علایق و زمینه‌های اجتماعی، نشان از فقدان فرآیندهای پایه‌ای آن تشکل‌ها دارد که مدام، خود را در ناکامی احزاب در پیشبرد ایده‌ها و خط‌مشی‌های سیاسی نشان می‌دهد. دم و دستگاه‌ها و احزاب سیاسی در شرایط امروز، باید خاطرات و عادات کار سیاسی در گذشته نه چندان دور را فراموش کنند، و چشم خود را به تحولات عظیم جامعه باز نمایند. توجه تشکل‌های سیاسی به آنچه در اعماق «شبکه‌ای» جامعه می‌گذرد، با «اعتبار» اجتماعی آنان، و در نهایت، با عملکرد سیاسی آن‌ها ارتباط مستقیمی دارد، و بر این اساس، می‌توان گفت که مسؤولیت پذیری اجتماعی امر سیاسی، و بی‌تفاوت نبودن در قبال دگرگونی‌های بستر شبکه‌ای اجتماع، قدرت و نفوذ آنان را با افزایش چشمگیر مواجه خواهد ساخت.
مآخذ:مجله اندیشه مهر
971215
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 13 شهریور 1399 ساعت 23:00

پنجاه شاخص رشد فردی و توسعه اجتماعی اسلامی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از دعای امام عصر عج


خدای من، ...
░▒▓ ما را موفق فرمای در:
۱.    طاعت و
۲.    «دوری از گناه»
░▒▓ و
۳.    نیت نیک و
۴.    «حرمت‌شناسی»

░▒▓ و ما را گرامی دار به:
۵.    هدایت و
۶.    «پایداری»

░▒▓ و زبانمان را استوار ساز به:
۷.    راست‌گویی و
۸.    «ژرف‌نگری»

░▒▓ و دل‌هایمان را پر کن از:
۹.    دانش و
۱۰.    «معرفت»

░▒▓ و شکم‌هایمان را پاک فرمای از:
۱۱.    حرام و
۱۲.    «شبهه»

░▒▓ و دستانمان را بازدار از:
۱۳.    ستم و
۱۴.    دزدی

░▒▓ و دیدگانمان را فرو بند از:
۱۵.    ناپاکی و
۱۶.    خیانت

░▒▓ و گوش‌هایمان را ببند از شنیدنِ:
۱۷.    بیهوده و
۱۸.    غیبت

░▒▓ و تفضل فرمای بر دانشمندانمان:
۱۹.    زهد و
۲۰.    خیرخواهی

░▒▓ و بر دانش‌جویان:
۲۱.    مجاهدت و
۲۲.    شوق

░▒▓ و بر مستمعان مواعظ:
۲۳.    پیروی [دانشمندان] و
۲۴.    پندآموزی

░▒▓ و بر بیماران مسلمین:
۲۵.    شفا و
۲۶.    راحت

░▒▓ و بر مردگان مسلمین:
۲۷.    رأفت و
۲۸.    رحمت

░▒▓ و بر پیران ما:
۲۹.    وقار و
۳۰.    آرامش

░▒▓ و بر جوانان:
۳۱.    رویگردانی از گناه و
۳۲.    توبه

░▒▓ و بر زنان:
۳۳.    حیا و
۳۴.    پاک‌دامنی

░▒▓ و بر ثروتمندان:
۳۵.    تواضع و
۳۶.    گشادگی

░▒▓ و بر تنگدستان:
۳۷.    شکیبایی و
۳۸.    قناعت

░▒▓ و بر جنگاوران:
۳۹.    نصرت و
۴۰.    غلبه

░▒▓ و بر اسیران:
۴۱.    خلاصی و
۴۲.    راحتی

░▒▓ و بر زبردستان:
۴۳.    دادگستری و
۴۴.    دلسوزی

░▒▓ و بر زیردستان:
۴۵.    انصاف و
۴۶.    خوش‌رفتاری

░▒▓ و بر حاجیان و زائران:
۴۷.    زاد و روزی ده و
۴۸.    آنچه را بر ایشان از حج و عمره واجب کردی توفیق اتمام عنایت کن،

░▒▓
۴۹.    با فضل و
۵۰.    مهربانی‌ات
ای مهربان‌ترین مهربانان.

اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَأَكْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَالاسْتِقامَةِ، وَسَدِّدْ أَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ، وَامْلَأْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ، وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ، وَاكْفُفْ أَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ، وَاغْضُضْ أَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ، وَاسْدُدْ أَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِيبَةِ، وَتَفَضَّلْ عَلىٰ عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصِيحَةِ، وَعَلَى الْمُتَعَلِّمِينَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ، وَعَلَى الْمُسْتَمِعِينَ بِالاتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ، وَعَلىٰ مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفاءِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلىٰ مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ؛ وَعَلىٰ مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكِينَةِ، وَعَلَى الشَّبابِ بِالْإِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ، وَعَلَى النِّساءِ بِالْحَياءِ وَالْعِفَّةِ، وَعَلَى الْأَغْنِياءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ، وَعَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ، وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ، وَعَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلَى الْأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ، وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصافِ وَحُسْنِ السِّيرَةِ، وَبارِكْ لِلْحُجَّاجِ وَالزُّوَّارِ فِى الزَّادِ وَالنَّفَقَةِ، وَاقْضِ ما أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ، بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
مأخذ: کفعمی در «مصباح»
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 12 شهریور 1399 ساعت 20:24

مواردی مانند ”محمد مهاجری“!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  طرح مبحث
▬    در حالی که کشور، مدت‌هاست از فاصله مردم و مسؤولان رنج می‌برد، مدتی است که رئیس قوه قضایی و مقنن، پا به رکاب سفرهای استانی شده‌اند، و رئیس قوه مقنن، دیروز به، خوزستان سفر کردند.
▬    در این حال، عالیجناب آقای محمد مهاجری که رسانه‌های اصلاح‌طلب خیلی اصرار دارند او را «فعال رسانه‌ای اصولگرا» بنامند در حالی که بی‌گمان همه و دقیقاً همه اصول‌گرایان او را از خود نمی‌دانند، گوشه و کنایه‌ای نامفهوم روا داشته‌اند که باز، همان رسانه‌های اصلاح‌طلب، آن را «کنایه تند محمد مهاجری به قالیباف» تعبیر کرده‌اند!
▬    او هدف سفر را نه دیدار نزدیک یکی از سران قوا با مردم خوزستان و ترمیم شکاف پدید آمده میان مردم و مسؤولان، بلکه تنها افتتاح یک طرح آب‌رسانی معرفی کرده‌اند و مجلس را هم ناکارآمد شمرده‌اند؛ صرف‌نظر از این تهمت و اتهامات و لحن ناجور و قابل تأمل آن، جا دارد پدیده‌هایی مانند عالیجناب آقای محمد مهاجری بررسی شوند که واقعاً نقش این «موارد»، در «سیاه‌نمایی» تغییرات ضروری در این مقطع تاریخی کشور چیست، و در آینده چه خطراتی متوجه کشور خواهد کرد.

▀█▄  کاوش نظری در اطراف قضیه
▬    در موقعیت‌هایی مانند آن‌چه در آن به سر می‌بریم، سیاست امر دشواری است، و به تقریب، اغلب مردم دوست ندارند جای سیاستمدار باشند. نه فقط کوید۱۹، بلکه از مدت‌ها قبل از آن و از اواسط دهه نود میلادی، زمین زیر پای مردم روزگار، رو به لرزش داشته است؛ در این مدت، قواعد تاریخی زندگی انسان بر روی کره زمین، آن‌چنان دگرگون شده است که انبوهی از تجربیات تاریخی به بوته تردید رفته‌اند. زمانه، رو به چرخش دارد و قواعد دگرگون می‌شوند و سیاستمدار برای حفظ تعادل‌های حیاتی جامعه، باید پا به رکاب مجاهدت‌های جدی داشته باشد، اما «سیاه‌نمایان»، مانع از اقدام بهنگام می‌شوند.
▬    دشواری روزگار، تنها بخشی از دشواری سیاستمدار بودن است، و بخش عمده‌تر از دشواری‌ها، به «سیاه‌نمایی‌ها» بازمی‌گردد. زمانی بود که مخالفان سیاسی منصف، مسیر سیاستمدار را نمی‌پسندیدند و در عوض راه دیگری پیشنهاد می‌کردند؛ این دست منتقدان، ظرفیت‌های مهم امر سیاسی محسوب می‌شدند و خواهند شد. یک سطح فروتر، برخی دیگر از مخالفان، بدون پیشنهاد مسیر جایگزین، مخالفت مدللی با مسیر حاکم بر سیاست داشتند. این هم به جای خود مغتنم بود و هست.
▬    ولی امروز، کار از این سطوح گذشته، برخی مخالفان مانند آقای مهاجری، بنا بر ویژگی‌های شخصیتی، «مخالف» به حساب می‌آیند و از آن بیش، فقط به دلیل اجبار حضور در فن سیاست، در مجادلات شرکت می‌جویند و تقریباً، در این مسیر، هیچ افق وسیع‌تر تاریخی را برای کنشگری سیاسی خود در نظر ندارند. این چشم‌انداز، تا اندازه‌ای در درک این موضوع به ما کمک می‌کند که چرا سیاستمدار بودن در شرایط موجود کار دشواری شده است؛ به دلیل وجود «سیاه‌نمایان». بیمی از «منتقدان» نیست که برای هر سیاستمداری موهبت هستند، اما، وجود چنین «سیاه‌نمایانی» مدلل می‌کند که چرا برخی از سیاستمداران، به خوبی و همه‌جانبه وارد گره‌گشایی‌های ریشه‌ای در مسیر سیاست نمی‌شوند، در حالی که این، دقیقاً آن چیزی است که جامعه ما هم‌اکنون در پیچ تاریخی خود به آن احتیاج دارد.
▬    «سیاه‌نمایی» اقدامات سیاسی راه‌گشا، به طور معمول، به چهار شکل مختلف نمود پیدا می‌کند: فرضیه «ترجیح عدم‌الفعل»، فرضیه «هشدار عکس‌العمل‌ها»، فرضیه «تأخیر ساختاری»، و فرضیه «تبعات غیرواقعی».
▬    فرضیه اول، یا فرضیه «ترجیح عدم‌الفعل»، گویای آن است که هر قدر تغییر بزرگ‌تر باشد، نتایج گسترده‌تری به دنبال خواهد آورد، اما، این تلقی و عکس آن، مطلقاً صحیح نیست. در واقع، گاهی کارهای کوچک و حتی «عدم‌الفعل» منجر به تبعات گسترده می‌شود، و گاه بر عکس، مجاهدت‌ها و کوشش‌های درشت، دامنه دگرگونی‌های تاریخی را محدود و کنترل می‌کند. بنابراین، سیاستمدار باید بداند که در چه شرایط تاریخی، مینیاتوری حرکت کند و در چه شرایطی تغییرات درشت مورد نیاز جامعه را اعمال کند. تحول، همواره ناشی از یک یا چند تغییر کوچک یا بزرگ نیست. تحولات می‌توانند ناشی از جریانی مداوم از برخی تغییرات بزرگ و تغییرات کوچک باشند که اجرا شده و نتایج مثبت آن‌ها روی هم جمع می‌شود. داشتن فرهنگی از مجاهدت مداوم، یک مزیت برای نهاد سیاست محسوب می‌شود. کافی است بتوان بهبودهای بسیاری را انجام داد، آن‌ها را به سرعت آزمایش و اجرا کرد و از شواهد برای بهبود راهبردها بهره گرفت. مزیت دیگر فرهنگ مجاهدت و اعمال تغییرات مداوم، کنترل هزینه‌های شکست هم هست؛ پس بوضوح فرضیه «عدم‌الفعل» غلط است، و حتی می‌تواند در شرایط تاریخی فعلی فاجعه‌بار باشد.
▬    بر اساس فرضیه دوم، یا فرضیه «هشدار عکس‌العمل‌ها»، مجاهدت‌ها برای بهبود، برخی از جنبه‌های جامعه را با واکنش معکوس مواجه می‌سازد و این موضوع ممکن است باعث بدتر شدن شرایط شود. بدین ترتیب، سیاستمدار از «ور رفتن» با جامعه بر حذر داشته می‌شود، تا از واکنش‌های اجتماعی حذر گردد. این در حالی است که در شرایط فعلی «عدم‌الفعل» مدیران، لازمه احیای امر سیاسی، اعادۀ حیثیت و تجدید اعتبار امر سیاسی به مثابه یک مجاهدت در خدمت است.
▬    فرضیه سوم، یعنی «تأخیر ساختاری»، بیان می‌کند که هر گونه تلاش برای تحول، تقریباً، بی‌اثر خواهد ماند؛ چرا که همیشه «چالش‌های ساختاری عمیق‌تری» هستند که باید مقدمتاً به آن‌ها پرداخت! بنا بر این از نظر اصحاب این نظر، هر اقدامی بیهوده است و ارزش دنبال کردن ندارد؛ این استدلال آشنا را همه در مسأله حجاب، از همان زمان مرحوم مطهری تا حال دیده‌ایم.
▬    نهایتاً فرضیه «تبعات غیرواقعی» احتمالاً، خطرناک‌ترین نگرش در مقابل سیاست جهادی را به بار می‌آورد. این فرضیه با آن که اعتراف به مفید بودن اقدامات سیاسی جهادی دارد، اما تبعات شر موهوم انبوهی را در آینده ترسیم می‌کند تا شر ماندن در وضعیت بی‌عملی فعلی را تحمل کنیم. رفته رفته کار به جایی می‌رسد که بنا به فرمول «مصلحت»، شرور موهوم آینده را دلیلی برای تحمل شر آشکار امروز تصویر خواهیم کرد. به راحتی می‌توان پیش از هر تلاشی برای بهبود، هزینه‌ها و ریسک‌هایی برای آن برشمرد؛ اما، مزایای هر اقدامی، اغلب به دلیل آن‌که هنوز آشکار نشده‌اند، نادیده گرفته می‌شوند. هزینه اصلی جهاد نکردن، هزینه فرصت از دست رفته است که در هیچ تراز تجاری و صورت سود و زیانی محاسبه نمی‌شود. در مجموع، مهم‌ترین سلاح «سیاه‌نمایان»، ترس، ابهام و تردید است. همیشه چنین بوده است.
▬    خو گرفتن به وضع موجود، اضطراب‌ها، مشوق‌ها، غرورها، تصورات افراد از هزینه‌ها و ریسک‌ها و... برای برخی سیاستمداران که از قدرت تاریخ آگاه نیستند، دستور ایست و مسالمت می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد تا طوری حرکت کنند که از آسیب فرضیه‌پردازانی مانند آقای مهاجری در امان بمانند. این درک ناکافی و قدر ندانستن مزایایی که مجاهدت می‌تواند به همراه داشته باشد، باعث می‌شود که سیاست، نقش اجتماعی خود را ایفا نکند و در لحظه‌های سرنوشت‌ساز تاریخی مثل اکنون، حرکت‌های مهم و تاریخ‌ساز مورد نیاز جامعه معمول داشته نشود (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 12 شهریور 1399 ساعت 11:20

مسأله قدیمی نرمالیزاسیون

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    وزیر بهداشت، جناب آقای دکتر سعید نمکی، با اشاره به وضعیت کوید۱۹ گفت: ”خواهشم از مردم این است که «عادی‌انگاری» نکنند، و بار و بندیل سفر نبندند“. این مفهوم «عادی‌انگاری» / «نرمالیزاسیون» برای اشاره به وضعیتی شناخته شده‌ای به کار رفته است که فعالان جهادگرا در مورد ریشه‌یابی و درمان آن به عنوان یک بیماری سیاسی و اجتماعی آشنا، تجربیات راه‌گشایی دارند. جهادگرایان می‌دانند که در این نحو موارد (۱) باید با مردم در مورد ضرورت تغییر از نزدیک گفتگو کرد، (۲) باید از آموزش‌های اصولی پرهیز نداشت و پزشکی را به دانش عمومی تبدیل نمود، و بالاخره (۳) خود سازمان عمل کننده در وزارت بهداشت، باید به قدر کافی چابک و «جهادگرا» باشد. این سه نکته را در استمرار این یادداشت توضیح خواهیم داد.
▬    گرایش به «نرمالیزاسیون»، از ابتدای فراگیری کوید۱۹، نه فقط مردم، بلکه سیاستمداران و نخبگان، و حتی نخبگان پزشکی را در حصار خود نگاه داشته بود، و همچنان هم نگاه داشته و ایراد خسارت می‌کند. در حالی که از همان ابتدا، و در جریان واکنش گسترده کشور مبدأ بیماری، معلوم شده بود، باید به سرعت الزام عمومی استفاده از ماسک تنفسی به عنوان اصلی‌ترین راه‌حل الزام می‌شد، ولی به دلیل تمایل به حفظ وضع نرمال، اعلام نگردید، و شعار «از شنبه همه چیز به روال عادی بر می‌گردد!» ساز شد. باید قرنطینه‌های لازم اعمال می‌شد که باز به دلیل تمنای وضع نرمال، اعمال نشد. و هنوز هم بایدهای دیگری هست که به دلیل خو کردن سیاستمداران و حتی تصمیم‌سازان بهداشتی کشور و جهان با وضعیت نرمال، و در نتیجه «نرمالیزاسیون»، به تعویق می‌افتد و خسارت به جای می‌گذارد.
▬    نپذیرفتن تغییر از جمله دردسرهایی است که در دنیای سیاست کاملاً شناخته شده است، به نحوی که در زمان اجرای هر گونه برنامه جدید و متفاوتی در کشور، موجی از مخالفت‌ها و مقاومت‌ها در برابر آن از جانب همه سطوح کنشگران شکل می‌گیرد که پیشرفت امور را با دشواری روبه‌رو می‌کند. افراد به این دلیل از «جهادگرایی» می‌پرهیزند و به «نرمالیزاسیون» گرایش دارند که تغییرات اصولی باعث می‌شود که آن‌ها از حاشیه امن و منطقه آرامششان خارج و مجبور شوند روش‌ها و مهارت‌های تازه را بیاموزند و به کار بگیرند. به این عوامل بازدارنده اضافه کنید مواردی هم‌چون ابهام و تردید در مورد ضرورت و اهمیت و ارزش تغییرات و تأثیرگذاری آن بر بهبود شرایط فردی و کشوری. این، یک یادآوری است برای «جهادگرایان»، که دیرزمانی است با مسأله خو کردن نیروهای جهانی و محلی در مقابل چرخش‌های سیاسی ضروری از مدرنیت مقاومت می‌کنند. واضح است که از دهه ۱۹۷۰، در سرتاسر جهان، الزاماتی پدید آمده است که لزوم تغییرات و چرخش‌های اساسی و تجدید نظرهای اصولی در مدرنیت را اجتناب‌ناپذیر کرده است و انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ هم واکنشی به این الزامات جهانی و محلی بود، اما نیروهای مهمی در سطح جهانی و همچنین در سطح ملی، آوای «نرمالیزاسیون» و شعار «از شنبه همه چیز به روال عادی بر می‌گردد!» سر می‌دهند و همچنان می‌خواهند با وجود قواعد منسوخ دنیای مدرن و استعمارگری‌های آن به حیات خود با شیوه‌های معهود، ادامه دهند، و همواره متقاعد کردن این گونه افراد برای مجاهدت در راه تغییر یکی از مسائل «جهادگرایان» بوده است. در واقع، موردی که آقای دکتر نمکی با آن برخورده‌اند که در یک مفهوم کلی «نرمالیزاسیون» وضعیت‌های بیمارگون بیان شده است، مدت‌هاست که برای فعالان فرهنگی جهادگرا مسأله است، و ریشه‌یابی‌های مهمی در این زمینه به شناسایی درآمده و راه‌حل‌های مجربی نیز برای آن وجود دارد.
▬    نکته اول: تجربه «جهادگرایی» نشان می‌دهد که یکی از دلایل مقاومت در برابر تغییر، این است که مردم، و همچنین نخبگان، از ابهام و عدم قطعیت در مورد آینده خوششان نمی‌آید و می‌خواهند به شرایط تجربی پیشین ادامه دهند. تجربه فرهنگی «جهادگرایان» به ما می‌گوید که در این شرایط باید با مردم از نزدیک سخن گفت و روشنگری کرد. آقای دکتر نمکی باید ضمن درک مسائل مردمی که شش ماه است خانه‌نشین‌اند، صمیمانه‌تر با مردم سخن بگویند. سیاستمداران و فعالان اجتماعی، باید «هوشمندانه» عمل کنند و ضمن درک مسائل محیط، و با در اختیار قرار دادن اطلاعات و توجیهات متعدد و قابل پذیرش، مردم را نسبت به درست بودن تغییرات پیشنهادی و تطابق آن با رسالت و آرمان‌های اصلی کشور متقاعد سازند. باید مسائل مردم را در ارتباط مستقیم با آن‌ها شناسایی نمود و از یک دیدگاه اصولی به این مسائل پاسخ گفت.
▬    نکته دوم: گاهی اوقات، افراد با تغییر اختلاف‌نظر اصولی دارند و استدلال‌هایی دارند که باید شنوده و به آن پاسخ گفته شود. مردم برای انتظام معهود زندگی خویش دلایلی دارند و طبیعی است که از بین رفتن آن نظم‌ها را تهدیدی برای خود تلقی کنند. آن‌ها دلایلی برای خود دارند که لااقل برای مدت مدید معتبر بوده است؛ آن‌ها مانند کسانی هستند که خانه‌ای زیبا را سال‌ها پیش بنا نهاده‌اند که در دوره خودش خانه‌ای فوق‌العاده و مستحکم بود، اما، از نظر آن‌ها آن خانه بهترین خانه در جهان است، در حالی که در شرایط امروز این خانه نیاز به تغییر یافته است. برای مقابله با چنین مقاومت‌هایی باید آموزش‌های اصولی به راه انداخت و منطق بنیادین شرایط نوین را به افراد آموزش داد. آقای دکتر نمکی باید ضمن درک براهین مردم، مستدل‌تر با مردم سخن بگویند، و به تکرار دستور العمل‌ها بسنده نکنند. گرایش سیاست‌گذاران به صدور بیانیه‌ها و تولید دستورالعمل‌ها، به جایی نمی‌رسد و مردم کار خود را خواهند کرد. باید اصول و منطق فکری حامی تغییر را با مردم مطرح کرد.
▬    سومین و آخرین نکته‌ای که باید در ارتباط با تجربه نیروهای «جهادگرا» در قبال مسائل «نرمالیزاسیون» گفت، این است که سازمان عمل کننده در موضوعاتی که نیاز به روحیه «جهادگرا» دارد، باید خودش به قدر قابل قبولی چابک باشد، و توان لازم برای جذب خلاقیت‌ها را داشته باشد. باید با سرعت عمل، مسائل آینده را برآورد کند، و پیش از آن برای مردم راه‌حل تولید نماید. فی‌المثل وزارت بهداشت درست یک روز مانده به برپایی عزای محرم، اعلام کرد که برگزاری مراسم در مکان مسقف ممنوع است! در حالی که حضور مردم در مکان مسقف مترو یا هواپیما، از جانب سیاست‌گذار ممنوع اعلام نشده بود، و هیأت‌ها خود را برای این شرایط مهیا کرده بودند، ناگهان و دیرهنگام، ممنوعیت‌های سؤال‌برانگیز اعلام گردید، و این نشان داد که ستاد مربوطه چابکی لازم برای تصمیم‌سازی و ادای توضیحات برای توجیه مردم را ندارد. این واقعیت را مقایسه بفرمایید با سه سخنرانی سید حسن نصرالله آن هم در شرایط امروز لبنان که در آن‌ها مشخصاً به موضوع احتیاط‌های لازم در مورد کوید۱۹ پرداخته شده، و انتظامات ضروری برای برگزاری مناسب و محتاط مراسم، گوشزد گردیده است (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 05 شهریور 1399 ساعت 09:53

کوید۱۹ و تجدیدنظرهای مرامی در الگوهای توسعه

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  طرح مبحث
▬    کوید۱۹، خصوصاً دنیای طبقه عافیت‌طلب و تن‌آسان را به لرزه درآورد. زمانی، الگوی روان‌شناختی سلسله‌مراتب نیازها که آبراهام مزلو آن را به شهرت رسانده بود، این دلالت را برای برنامه‌ریزان توسعه داشت که مردم، به ترتیب، پس از تشفی نیازهای جسمانی، نیازهای امنیتی، نیازهای اجتماعی و تعلق، و نیازهای احترام، به اوج وضع مطلوب انسانی در پی‌جویی نیازهای خودشکوفایی دست می‌یابند. از این قرار، انتظار بر این بود که هر چه توسعه مادی بهبود یابد، انسان‌ها از زندگی خودشکوفاتری بهره‌مند شوند. ولی، به سرعت، جامعه‌شناسان متوجه شدند که فزونی تن‌آسانی می‌تواند انسان‌ها را به فرو رفتن هر چه بیشتر در اقتضائات مادی زندگی مشغول کند، طوری که دیگر سر خود را بالا نبرند و افق دوردست زندگی فرهنگی را در زندگی نبینند، و بدین‌سان، به رغم بهره‌مندی از رفاه مادی، در عمق زندگی، دچار پوچی گردند و پول را برای پول بجویند. از این قرار، کوید۱۹ می‌تواند زلزله‌ای در چنین «جامعه پساتوسعه‌ای» محسوب شود که به تن‌آسانی و بهره‌مندی کم‌رادع از دنیا خو کرده و اختلال در روند مادی زندگی، آن را دچار پریشانی در معنا و مفهوم زندگی می‌کند.
▬    از دیدگاه یک مصلح اجتماعی، کوید۱۹، هم‌زمان، چالش‌ها و فرصت‌های مختلفی برای روند توسعه اجتماعی به بار می‌آورد، اگر مصلحان اجتماعی در این میان به تکلیف خود به درستی عمل کنند. گسترش سریع این ویروس جدید در سطح جهان، تمام سطوح جامعه و تقریباً تمام جوانب زندگی روزمره را در حسی از هراس و ابهام فرو برده است، و در بسیاری موارد، افراد را به تجدید نظر و مرور دوباره ارزش‌های «جامعه پساتوسعه‌ای» کشانده است. مصلحان اجتماعی باید این مرور مجدد را فرصتی برای اصلاح نارسایی‌های پیشین در خلقیات «جامعه پساتوسعه‌ای» قلمداد کنند و جامعه را به ضرورت ملاحظه افق‌های بلندمدت‌تر در زندگی اجتماعی دعوت نمایند. باید به طبقه تن‌آسان در «جامعه پساتوسعه‌ای»، گوشزد کرد که زندگی انسانی که در آن عمدتاً به خورندگی مداوم طعام و تولید دمادم قاذورات بسنده می‌شود، آن زندگی که تنها به گسترش اسباب مادی رفاه اهتمام می‌شود، زندگی برازنده انسانی نیست.

▀█▄  کاوش نخست
▬    در جریان همه‌گیری حول‌انگیز کوید۱۹، برخی از مردم، بروز بحران را به‌طور کامل نادیده گرفته‌اند به این امید که همه‌چیز به حال عادی باز گردد؛ برخی دیگر، حضور اجتماعی و فعالیت فردی خود را به حداقل رسانده‌اند تا ببینند در ادامه در اثر کوشش دیگران چه می‌شود؛ برخی دیگر در تلاش هستند تا لحن و تصور متداول را تغییر داده و به نحوی نگرانی و تأسف خود را از شرایط موجود نشان دهند. و در نهایت، برخی از افراد، به طور مستقیم به یاری آسیب‌دیدگان می‌شتابند و تلاش می‌کنند نقش انسانی خود را در این بحران ایفا نمایند.
▬    در مجموع، و غیر از آنان که با خوش‌بینی به منقضی شدن خود به خودی دوران کوید۱۹ می‌اندیشند، سایرین، به درجات مختلفی در پی پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟» هستند. حالا، پس از یک دوره سر و سادگی زندگی برای طبقه تن‌آسان، دنیا، پیچیدگی خود را به همه نشان داده، و عیان کرده است که بدون طرح و برنامه پایدار برای زندگی، نمی‌توان توسعه‌ای باثبات داشت. امروز، انبوهی از سؤالات سر برآورده‌اند؛ این که چطور چینی‌ها را باید متقاعد کرد تا هر جنبنده‌ای را نخورند!؟ چطور باید این جمعیت میلیاردی را به داشتن یک «مرام حق» پایبند کرد تا زندگی و خرد و خوراک منظمی داشته باشند؟ این که چطور می‌توان افراد را متقاعد کرد که در قبال سلامت یکدیگر مسؤول باشند؟ این که چطور می‌توان افراد را متوجه مسؤولیت اجتماعی‌شان کرد؟ این که چطور می‌شود در بحران‌های اقتصادی رحم و ترحم میان انسان‌ها را زنده نگاه داشت؟ و خلاصه بسیاری سؤال‌های دیگر که جملگی از سنخ پرسش «چه باید کرد؟» و «ایدئولوژی» هستند.

▀█▄  کاوش دوم
▬    با وجود اهمیت دائمی کارکرد ایدئولوژی‌ها و مرام‌ها و مکاتب عقیدتی در پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟»، در شرایط بحرانی به دلیل رقابت شدید بر سر منابع کمیاب، در عین ضرورت همکاری اجتماعی برای بروز قابلیت «انسان مدنی بالطبع» و رویارویی ممتاز انسانی با شرایط دشوار، اهمیت برخورد مدنی متکی بر مرام و مکتب فزونی می‌یابد. «زندگی اجتماعی در بحران»، فرصتی برای مرام‌ها و مکاتب عقیدتی برجسته است تا ارزش اصول اخلاقی و تعهد اجتماعی خود را به معرض نمایش بگذارند. مرام‌ها در شرایطی مانند کوید۱۹ می‌توانند نشان دهند تا چه اندازه برای ایفای مسؤولیت‌های خود حاضرند اهداف مادی را به اولویت‌های پایین‌تر محول کنند.
▬    اهمیت واکنش مناسب مرام‌ها و ایدئولوژی‌ها در مقابل بحران جاری از آنجا افزایش می‌یابد که این اولین بحران کامل‌عیار است که منجر به مهاجرت عظیم و ناگهانی مردم به دنیای دیجیتال شده است و آغازگر دوران جدیدی خواهد بود؛ از این قرار، هر پیام مثبت یا منفی می‌تواند اثرات پررنگ‌تری در پایه‌گیری دنیای مضاعف پیش‌رو به جای بگذارد. هر فعالیتی در چنین محیطی بهتر دیده می‌شود و مرام‌ها باید ضمن آنکه از پاسخگویی به شرایط دشوار جاری استقبال می‌کنند، پیام‌ها و اقدامات خود را که آینده‌نگری آن‌ها را گوشزد می‌کنند، به نمایش بگذارند.

▀█▄  کاوش سوم
▬    کوید۱۹، فرصتی برای «مرام حق» است که خود را از مرام‌های مادی متمایز کند. چنین کاری از طریق توش و توان «مرام حق» در برانگیختن فعالیت‌های اجتماعی خاصی صورت می‌گیرد که از نگاه هماهنگ و ژرف الهی سرشت انسان به امر خیر، برمی‌آید. پیوندهای عمیق وجودی بین «مرام حق» و مردم موجب می‌شود تا هم‌افزایی‌ها و هماهنگی‌ها در سطحی بسیار گسترده‌تر از جمعیت معتقدان شکل بگیرد؛ این هماهنگی حتی بین معتقدان و سایرینی که قاصر یا مقصر، غافل از «مرام حق» در مسیر سرشت انسانی گام برمی‌دارند به وجود خواهد آمد، و اثرگذاری «مرام حق» را در مقیاس گسترده انسانی بسط خواهد داد. فی‌المثل، در دوران کرونا و بحرانی‌تر شدن شرایط، کادر درمانی کشورهای مختلف مجبور شدند ساعاتی طولانی و با شرایطی سخت در سر کار خود باقی بمانند. این در حالی بود که دست‌کم در هفته‌های نخست، تجهیزات حفاظت شخصی کافی برای آن‌ها وجود نداشت. با چنین شرایطی، در کشور ما، نهادهای دینی همچون مسجدها و هیأت‌ها و اردوهای جهادی و موکب‌های اربعین بودند که به میدان آمدند و همه‌جوره و بسیار پیشروتر از دولت، در قامت پشتیبانی از کادر درمانی برآمدند و حتی طلبه‌ها، در کسوت نیروی خدماتی بیمارستان‌ها ظاهر شدند. این حرکت نیروهای داوطلب دینی، تحسین تاریخی نیروهای کادر درمانی را به دنبال داشت و در آینده نیز تأثیر مهمی در این بخش خواهد گذاشت. در حالی که همواره طب و طبابت، حیطه‌ای مدرن و فنی و فارغ از ارزش قلمداد می‌شده است، ولی در ایران، هم به دلیل حضور تاریخی چهره‌های دینی مرجع در پزشکی کشور، و هم به دلیل تجربه‌هایی مانند دفاع مقدس و اخیراً کوید۱۹، کادر درمانی بیش از پیش به منش و سلوک دینی نزدیک شده‌اند و خواهند شد، و این تحول مهمی در قدرت‌نمایی «مرام حق» در این کشور است که مدام تهدیدها را به فرصت تبدیل می‌کند (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 29 مرداد 1399 ساعت 11:36

معیارهای ادبیات عصر ”اصول‌گرایی جهادگرا“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    رکود جاری در صحنه ادبیات انتقادی، و وفور ادبیات اینستاگرامی و گذری و در بهترین حالت، ادبیات روزنامه‌نگاری، که معمولاً «انفعال» و گاه «تولید» است، تا «تعمق»، تقریباً تمام عرصه‌های گفتگویی و روشنفکری را به رکود و انقطاع از روندهای تاریخی و جامعه کشانده و قربانی مقتضیات روزمره کرده است. در حقیقت، ویژگی ادبیات سال‌های اخیر آن است که از دو چیز غافل است؛ از افق‌های بلندمدت و تاریخی کشور، و همچنین، مسائل خرده‌ریز سیاسی اما انسانی بزرگ، به ویژه دردهایی که قعر جامعه را می‌آزارد. جامعه، اتفاقی و بدون دید بلندمدت، با دردهای خود به راه خویش ادامه می‌دهد و ادبیات روزنامه‌نگارانه و رمان‌نویسانه و عاشقانه‌ای که آن هم نصفه و نیمه به نان‌دانی بدل شده است؛ این ادبیات، اسیر عواطف، منافع، تبلیغات‌چی‌ها، سردبیران، خوش آمد مخاطبان اینستا و تبلیغات و اموری از این دست شده است. به عبارتی، این گفتمان از نگرش تاریخی عقب مانده است و درنگی سه دهه‌ای دارد. این ادبیات می‌کوشد، مسائل سیاسی که گاه فقط مسائل خط‌دهندگان شبکه و سرمایه‌گذاران رسانه‌ها هستند، یا تنها به مسائل عامه‌پسند و «سوسول‌پسند» مربوط می‌شوند، را مسائل جامعه تلقی کنند؛ آن‌ها «شجاعانه» در سوگ «فقدان آزادی» و در رمان‌ها از «فقر و غنای روابط جنسی» سخن می‌گویند و از ستمی که در عالم جریان دارد حرفی به میان نمی‌آورد.
▬    این ادبیات، همچنین، نهیلیسم فوران‌کننده‌ای در خود دارد که هر نوع گفتگوی انتقادی در مورد امکان زندگی اخلاقی بهتر را ممتنع می‌نمایاند، چراغ «مجاهدت» را به خاموشی تهدید می‌کند. خلاصه کنم، در شرایط فعلی، یا ادبیاتی به آن معنا نیست، یا اگر هست در خدمت سکوت است. این ادبیات سخت یکسونگر و این دنیایی است. اساساً این ادبیات به دنیای هم‌اکنون تعلق دارد و دست در کار تصویر شرایط آرمانی برای آینده نیست. بازگشت برخی جمع‌های دانشجویی به قرائت‌های خاص از آرتور شوپنهاور و چپ‌های آنارشیست، که به ویژه در خط یک درک نهیلیستی استمرار می‌یابد، گرایش‌های عمومی این ادبیات را بازمی‌تاباند. نطفه خطرناکی که در بطن این گفتمان رشد می‌کند آن است که رو به سوی نیچه دارد و چه بسا که سرانجام به دام نیچه‌گرایی و ستایش قدرت و امریکا بیفتد: «نادری پیدا نمی‌گردد امید! کاشکی اسکندری پیدا شود».
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر و در روزنامه و در کتاب، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستم و زشتی (در وطن و جهان) را پیروی نمایند و در آثار خود از اخلاق و عدل و آزادی و دانش و دفع ابتذال هواخواهی نموده، نبرد با آنچه این نسل جوان را به سرگردانی و نهیلیسم می‌کشاند را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند.
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نویسندگان، شاعران، روشنفکران و روزنامه‌نگاران را به ساده‌زیستی و همراهی با مردم در قعر هرم اجتماعی فراخواند؛ ادبیات جهادی فرهیختگان را می‌طلبد تا بدون آنکه به افراط روی آورند، به خلق اسلوب‌ها و سبک‌های جدیدی که منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند، و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط پیدایش یک نهضت ادبی و فکری تأثیرگذار بر روند جامعه است، ترویج کنند. «ادبیات» باید مجدداً اعتماد جامعه را به خود جلب کنند.
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نهضت ادبی آینده، همبستگی و یگانگی انسان‌ها با یکدیگر را به نحو مؤثری ترویج نماید و به بحران خلأ فهم تاریخی در جامعه ما خاتمه دهد. ادبیات باید بتواند به اتکاء ذخیره عظیم فرهنگ اسلامی و ایرانی، مجدداً راه‌های گفتگوی تفاهم‌آمیز و اخلاقی میان مردم را بگشاید و گسترش دهد و خود واسطه این گفتگو شود؛ این ادبیات از خاک به افلاک پَر می‌کشد، زیرا نه مادی‌گرایانه، بل عاشقانه و اخلاقی و دینی به جهان می‌نگرد و از این روی به «حقیقت» که ورای موقعیت‌های زودگذر است می‌رسد. این حقیقت استعلایی دستمایه اتحاد مردم می‌شود.
▬    ادبیات جهادی باید در جنبه‌های اخلاقی علیه خضوع در برابر عرف و تقدیر، اضطراب، هراس، نومیدی، عشق پست و ابزاری، رضایت و تسلیم به ناپاکی و نادرستی، بی‌مسؤولیتی و بی‌خبری، و نهیلیسم و بی‌هدفی رویاروی شود. این ادبیات باید با به پرسش کشیدن دانش سطحی روزمره راجع به زندگی، پایه‌های «حکمت» را مستحکم سازند. در ادبیات جهادی، «آخرت» و «آخریت» جای «زمین» و «حس» را می‌گیرد. این ادبیات باید الگوهای اخلاقی خلق کند و جامعه را از هرج و مرج اخلاقی که بهزیستی مردم را به مخاطره افکنده است، نجات دهد. این ادبیات، باید در مقابل ادبیات چند سال اخیر که خود را به محدوده کوچکی از زندگی محصور می‌کرد، تجربه‌ای فراگیر باشد برای انسان، زندگی و جهان. ادبیات جهادی رسالت تازه‌ای دارد و آن اینکه همبستگی یا رابطه بی‌واسطه انسان با طبیعت که صورت ناب و نهایی‌اش «این‌همانی» با طبیعت است را احیاء نماید.
▬    فرجام کلام؛ زندگی فرهنگی خواه نا خواه داعیه‌دار تأثیر بلندمدت و پایدار بر زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. به بیان دیگر، بین تحولات مختلف اقتصادی و اجتماعی و شیوه گفتمانی رابطه ناگسستنی وجود دارد. پس، اصلاح‌طلبی اصول‌گرایانه برای چنین جامعه‌ای مستلزم همراهی «فرهنگیان» است (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 15 مرداد 1399 ساعت 16:41

آیا بانوی آهنین، تنها بازمانده قدرت غرب در پساکرونا خواهد بود؟ شاید...

فرستادن به ایمیل چاپ

فقط ایده‌ای برایادامه مطلب... تأمل بیشتر


▬    احتمالاً برنده بزرگ این رقابت آلمان خواهد بود. واکنش برلین به بیماری همه‌گیر کرونا نقاط قوت قبلی این کشور را برجسته‌تر از قبل کرده است: دولتی کارآمد، بدهی پایین، صنعت قدرتمند و صادرات پررونق که حتی با سقوط تجارت جهانی باز از اقتصاد کشور محافظت می‌کند. این شرایط آلمان ظرفیت فزاینده‌ای برای این کشور به منظور ایجاد شرکت‌های فنی داخلی در دنیای تحت سلطه آمریکایی‌ها و غول‌های اینترنتی چینی ایجاد می‌کند.
▬    روچیر شارما در نیویورک‌تایمز نوشت: بیایید کشوری را تصور کنید که یک قدرت بزرگ اقتصادی در غرب است، جایی که ویروس کرونا دیر در آن شیوع پیدا کرد، اما دولت به جای انکار آن و تأخیر در مقابله، به سرعت نسبت به آن واکنش نشان داد. دولت این کشور آماده بود تا با آزمایش و ردیابی افراد آلوده به سرعت منحنی ابتلا را مسطح کرده و میزان مرگ و میر را نسبت به میانگین دیگر کشورهای صنعتی غرب پایین‌تر نگه دارد. مهار ویروس کرونا اگرچه باعث رکود و تعطیلی مقطعی اقتصاد کشور شد، اما شرایط به سرعت با بیکاری حدوداً ۶ درصدی به حالت عادی بازگشت. واکنش رهبر این کشور به قدری عالی بود که با وجود اینکه وی به فردی خسته‌کننده و قابل پیش‌بینی تبدیل شده، اما میزان محبوبیت‌اش بعد از این بحران از ۴۰ درصد به ۷۰ درصد افزایش یافت.
▬     آنچه شرح داده شد تصویر آلمان تحت صدراعظمی آنگلا مرکل است. محبوبیت فزاینده او امروز جناح‌های سیاسی راست افراطی و چپ افراطی را به حاشیه رانده است. دولت خانم مرکل با همه کشورها همکاری کرده تا بیماری کروناویروس را کنترل کند، از سوی دیگر وی با اعضای اتحادیه اروپا نیز به منظور ایجاد صندوقی جهت کمک به کشورهای آسیب دیده از بحران کرونا به توافق رسیده است.
▬    نقاط قوت امروز آلمان نشان می‌دهد که این اقتصاد بزرگ و قدرتمند احتمالاً در جهان پس از همه‌گیری کرونا رشد دوباره‌ای را تجربه کند. ویروس کرونا اکنون در حال تسریع بحران ملی اقتصادهایی است که پیش‌تر از بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ آسیب دیده بودند. این روزها تنها اقتصاد و کسب و کارهای اینترنتی از رونق مطلوبی برخوردار هستند.
▬    اما پرسش این جا است که کدام کشورها در این چشم‌انداز اقتصادی تغییر شکل یافته در دوران پساکرونا شکوفا می‌شوند؟ در حال حاضر آمریکا و چین علی‌رغم فنّاوری و توان فنی، بدهی‌های زیادی داشته و دولت‌های آن‌ها به دلیل سوء مدیریت در برخورد با این بیماری به شدت مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. در این بین شرایط ویتنام امیدوارکننده به نظر می‌رسد. کشور دیگر روسیه است، اقتصاد این کشور نیز جذابیت‌های خاص خود را دارد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه سال‌ها در تلاش است تا کشور خود را از فشار مالی خارجی خارج و جایگاه خود در دنیای رو به پیشرفت و جهانی‌سازی را دوباره بیابد.
▬    اما احتمالاً برنده بزرگ این رقابت آلمان خواهد بود. واکنش برلین به بیماری همه‌گیر کرونا نقاط قوت قبلی این کشور را برجسته‌تر از قبل کرده است: دولتی کارآمد، بدهی پایین، صنعت قدرتمند و صادرات پررونق که حتی با سقوط تجارت جهانی باز از اقتصاد کشور محافظت می‌کند. این شرایط آلمان ظرفیت فزاینده‌ای برای این کشور به منظور ایجاد شرکت‌های فنی داخلی در دنیای تحت سلطه آمریکایی‌ها و غول‌های اینترنتی چینی ایجاد می‌کند.
▬    در حالی که سایر کشورها نگران این هستند که موج بیکاری‌های اخیر ممکن است جنبه دائمی به خود بگیرد، بیشتر کارگران آلمانی امروز در لیست حقوق و دستمزد قرار دارند، سیستم دولتی که قرن‌ها است به شرکت‌ها کمک می‌کند تا در بحران‌های موقتی روی به تعدیل نیرو نیاورند. آلمان طی سالیان اخیر توانست جنبه‌های مطلوب خدمات اجتماعی را افزایش دهد.
▬    همه‌گیری کروناویروس قدرت آنگلا مرکل را احیا و وی را به یکی از بهترین رهبران تاریخ کشور تبدیل کرده است. از آنجا که آلمان با مازاد بودجه دولتی وارد بحران همه‌گیری کرونا شد، هم‌زمان برلین می‌تواند با پرداخت مستقیم به خانواده‌ها، کاهش مالیات، ارائه وام‌های تجاری و سایر کمک‌های اقتصادی در برابر این بحران ایستادگی کند. حجم این کمک‌ها به میزان ۵۵ درصد از تولید ناخالص داخلی یا تقریباً چهار برابر بیشتر از اقتصاد خود آلمان است.
▬    با این حال، آلمان از تعهد خود به تعریف بودجه‌های متوازن دست نمی‌کشد. از آنجا که بخش عمده‌ای از این هزینه‌ها به لطف پس‌انداز حاصل شده، انتظار نسبی این است که بدهی عمومی آلمان افزایش یابد، اما این بدهی فقط به نسبت ۸۲ درصد از تولید ناخالص داخلی بار بدهی بسیار کمتری نسبت به آمریکا و سایر کشورهای بسیار توسعه یافته بر عهده برلین می‌گذارد.
▬    آمار از این می‌گویند که اکنون آلمان در زمان کندتر شدن روند تجارت جهانی به صادرات صنعتی به دیگر کشورها، به ویژه چین وابسته است. آلمان که از این آسیب‌پذیری خود آگاه است، در تلاش بوده تا صادرکنندگان پیشرو خود یعنی شرکت‌های بزرگ اتومبیل‌سازی را مدرن کند. آلمان اخیراً خودروسازان کشور را تحت فشار قرار داده تا به جای ساخت خودروهای بنزینی سودآور به سمت ساخت اتومبیل‌های برقی حرکت کنند. اکنون برخی شهرها مثل اشتوتگارت استفاده از موتورهای دیزلی قدیمی را در محدوده شهر ممنوع کرده‌اند.
▬    آلمان اکنون برای تبدیل به یک قدرت فنی با مؤلفه‌های رقابتی‌تر، تا حدودی تلاش‌های خودش را متوقف کرده است. آلمان امروز به همان اندازه که آمریکا یعنی ۳ درصد تولید ناخالص داخلی به تحقیق و توسعه اختصاص می‌دهد دقیقاً همین قدر صرف برنامه‌های توسعه‌ای می‌کند. برلین برنامه‌ای طولانی‌مدت برای ایجاد یک اکوسیستم کارآفرینی شبیه به دره سیلیکون دارد، برنامه‌ای که در آن سرمایه‌گذاری‌ها حکایت از فعالیت‌های نویدبخش می‌دهد.
▬    طرح نجات اقتصادی آلمان شامل ۵۶ میلیارد دلار به منظور شروع پروژه‌هایی است که می‌توانند صنایع سنتی را با استفاده از هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های جدید بهینه‌سازی کنند. آلمان اخیراً در کنار فرانسه اعلام کرد که هدف پیش روی آن‌ها ایجاد یک ابر اینترنت برای اروپا به منظور رقابت با آمریکا و چین است.
▬    آلمان یک جامعه پیر و در عین حال محافظه‌کار است و منتقدان معتقدند که روند تغییرات کند گذشته یک اشتباه بوده است. در اوایل دهه ۲۰۰۰، هنگامی که آلمان به عنوان کشور بیمار اروپا شناخته می‌شد، این کشور اصلاحاتی در بازار کار اتخاذ کرد که وضعیت آن به عنوان پایدارترین اقتصاد این قاره احیا شد. هرچه همه‌گیری کرونا سرعت دیجیتالی شدن و جهانی‌سازی را کند و بدهی‌های جهانی را بالا می‌برد، آلمان ایستادگی بیشتری از خودش نشان می‌دهد.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 05 مرداد 1399 ساعت 05:42

روحیه جوان مسلمان در عصر ”اصول‌گرایی جهادگرا“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    لقب جوان سیاستمدار مسلمان امروز، بیش از همه، زیبنده تصمیم‌سازانی است که در عین قاطعیت برای خلق بدعت‌های نیکو اما سرنوشت‌ساز، آزمون‌گر همیشگی ملزومات شرایط موجود و واقعیات جدید نیز باشند. از این قرار، جوانان مسلمان باید در شرایط بسیار پیچیده فعلی «جهادگرا» باشند. روحیه «جهادگرایی» در درجه اول، به این معنا است که «همواره» به هر کاری فکر کنید که از دستتان برمی‌آید، و بکوشید به نحوی خستگی‌ناپذیر مشغول باشید که «و اذا فرغت فانصب». بر خلاف رفتار واکنشی که مدام در حال ایراد گرفتن از شرایط بد و فراهم نبودن زمینه‌ها و تمرکز بر گذشته‌هایی است که بر آنان کنترلی ندارد تا آن‌ها را توجیهی برای عدم تحرک خویش بشمارد؛ تیپ «جهادگرا» می‌کوشد تا مدام اموری را که می‌تواند به آن‌ها تأثیر بگذارد شناسایی نماید، و تأثیرگذاری خود را در این دنیا و مخلوقات آن بالا و بالاتر ببرد، و بدین ترتیب، خداگونه گردد.
▬    در تیپ «جهادگرا»، باری از جنس مسؤولیت و تلاش، بر دوش جوان مسلمان قرار می‌گیرد؛ چنان که او از خود می‌پرسد: بهترین کاری که می‌توانم انجام بدهم چیست؟ او نمی‌گوید: چه بد موانعی در دنیای امروز هست که اجازه نمی‌دهند من کاری انجام بدهم! موانع همیشه هست، که اگر نباشد، ارزش جهادگرایی معنایی نمی‌یافت. بر اثر ایجاد چنین ارزش مسؤولیت‌پذیری سترگی است که افراد، می‌توانند به فعالیت و کارگشایی خود در دنیا عشق بورزند، و اگر چنین روحیه‌ای در کار نباشد، افراد، «عافیت‌طلب» خواهند شد، و رفتار جهادگرا را انتخاب نخواهند کرد. جهادگرا بودن به معنی «شانه زیر بار مسؤولیت دادن» است.
▬    برای مسؤولیت‌پذیر بودن، لازم است تا پیش از اینکه هر کاری را آغاز کنیم، پایانش را در نظر بگیریم. این، خصلت دوم از روحیه «جهادگرایی» است؛ باید خود را در مراسم ختم عمل خویش ببینیم و فرض کنیم، و بپرسیم که چه «معنای تاریخی» از عملکرد ما خلق می‌شود؟ آیندگان راست‌کردار در مورد عمل ما و مفهوم و بازتاب تاریخی آن چه خواهند گفت؟ جهادگرایان، به خلق «معنای تاریخی» حساس هستند، و گریزی ندارند که کاری را برای ثبت در تاریخ صورت دهند، هر چند که منطق نفع‌طلبانه‌ای در اینجا و اکنون، در پس آن ملحوظ نباشد. آن‌ها در یک تمثیل تاریخی، حکمت را در بلندنظری و دوری از سیاق درازگوشان می‌یابند که تنها به مقابل پای خویش می‌نگرند؛ انسان هر چه بلندنظرتر، انسان‌تر.
▬    خصلت سوم روحیه «جهادگرا» آن است که «اولین کارها را اول انجام بدهیم»؛ این نکته به دو معناست. انسان عافیت‌طلب، از گشودن جبهه‌های جدید حذر دارد، و اغلب می‌خواهد که از مسیرهایی که دیگران در سنگلاخ برف‌گیر روزگار گشوده‌اند، راه بپیماید. این‌طور «راحت‌تر» است. ولی چنین اقداماتی، معنای تاریخی مهمی نمی‌یابند، بلکه یک معنای تاریخی قبلاً گشوده شده را تقویت می‌کنند. انسان جهادگرا، می‌گردد و می‌گردد، تا جای پاهای جدید را که ارزش کنش تاریخی دارند، باز کند، و محصولی تازه به تاریخ عرضه نماید، و بدین‌ترتیب، تاریخ‌ساز گردد.
▬    مفهوم دیگر این تکیه کلام که «اولین کارها را اول انجام بدهیم»، آن است که اولویت‌بندی کارها و رسیدگی درست به امور را قاعده کار قرار دهیم. اولویت‌های مهم‌تر را درک نماییم و آن‌ها را با اولویت‌های کهتر جابجا نکنیم. این که هر هدف‌گذاری جهادی چه اولویتی می‌پذیرد با مراجعه به اصول استنتاج می‌شود، و جوان مسلمان در تعیین اولویت‌ها، ضمن کوشش برای اجتهاد و تفقه، از پیشوای دینی تبعیت می‌کند. او به این فهم رسیده است که در تلاطم‌های روزگار، بسیار اهمیت دارد که حرکت جهادی بداند که چه می‌کند و چه باید بکند و نباید در بزنگاه‌ها، انرژی جنبش هرز برود. پس، اولویت‌ها به درستی در هماهنگی با پیشوای دینی درک می‌شوند و با تشخیص درست و در موقعیت، هدف، به خوبی پیش می‌روند.
▬    خصلت دیگر جوان جهادگرا این است که ابتدا سعی کند دیگران را درک کند و سپس درک و قدر دانسته شود. جوان جهادگرا از مردم اطراف طلبکار نیست، چرا که طلبکاری فردی، منجر به «قدرشناسی» فردی و اجباری می‌شود؛ ولی آن‌چه در زمینه «قدرشناسی» اهمیت دارد، «اجتماعی بودن» و «داوطلبانه و اخلاقی بودن» آن است. «قدرشناسی فردی و اجباری» چندان اهمیت ندارد و اصلاً «قدرشناسی» نیست. «قدرشناسی»، خصلتی است که تنها اگر به صورت یک جریان اجتماعی و ارزش اخلاقی درآید، موجد خوش‌بختی برای تک تک افراد است. «قدرشناسی» باید به یک «سنت» تبدیل شود تا ارزش و عملکرد واقعی خود را آشکار نماید. «قدرشناسی» به عنوان یک جریان اجتماعی، موجب اعتماد و استمرار می‌شود و تار و پود ثمربخش اجتماع را می‌سازد. از این قرار، بیش از آن که قدر «من» دانسته شود، این اهمیت دارد که «قدرشناسی» به مثابه یک جریان اجتماعی به رسمیت شناخته شود تا تک تک من‌ها بتوانند از استمرار قدرشناسی از خود مطمئن و کامیاب گردند (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 02 مرداد 1399 ساعت 17:26

قلب سیاست‌های فعال در جهت توزیع اشتغال و فراغت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دهه ۱۹۸۰، شاهد آغاز امواج رکود ناشی از پیشرفت فناوری و برخی تصادم‌های ساختاری اجتماعی، بوده است. با این وجود، همچنان گمان نمی‌رفت که دولت‌های رفاه نتوانند موضوع را حل کند، ولی مشخصاً از سال ۱۹۹۵ و با شکل‌گیری و فراگیری اینترنت فراگیر و موتورهای جستجو، فضای اقتصادی و اجتماعی زیر و رو شد.
▬    بخش مهمی از توفیق سیاست‌های تنظیم اقتصاد کلان بر مهار تورم مبتنی بود، ولی اشتباه است اگر مهار تورم را هدفی به خودی خود قلمداد نماییم. حتی افزودن متغیرهای رکود و بازدهی نیروی کار، پیچیدگی کافی را به تحلیل اضافه نمی‌کند. نکته مهم، افزودن صورت‌های مختلف بیکاری و فراغت به الگوی تحلیلی است. امروز، اولویت دولت‌ها، مدیریت عرضه و تقاضای نیروی کار و همچنین عرضه و تقاضای فراغت است.
▬    تدابیر متعارف جابگو نیستند؛ «مالیات» فزاینده، یا باعث می‌شود که سرمایه‌گذاران به استفاده بیشتر از فناوری برای افزایش کارآیی رهسپار شوند، که به کاهش اشتغال و سپس کاهش مصرف، و مآلاً رکود و تقلیل تولید می‌انجامد. سمت دیگر افزایش مالیات، حرکت سرمایه‌گذاران به سمت رباخواری و عدم پذیرش ریسک سرمایه‌گذاری می‌انجامد. از جانب دیگر، گسترش برنامه‌های «تأمین اجتماعی» نیز با افزایش بیکاری ناشی از فزونی درآمد خارج از کار، عدم تعادل‌های بیشتری را موجب می‌شود، چرا که برنامه‌های تأمین اجتماعی، اصولاً برنامه‌های منفعلی هستند که در انتظار وقوع آسیب‌ها می‌نشینند، تا آنان را درمان کنند. این‌ها نامعادله‌های تورم و رکود، و بهره‌وری و بیکاری در اقتصاد متعارف امروز هستند.
▬    ما نیاز به سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی فعال در جهت توزیع اشتغال و فراغت داریم، و قلب سیاست‌های فعال در جهت توزیع اشتغال و فراغت، «آموزش» است. نحو سیاست‌گذاری که نامعادله‌های اقتصادی امروز را به سمت تعادل می‌کشد، آشکارا غیراقتصادی هستند، و به حفظ خلاقانه چرخه خلاقیت-فراغت از طریق تنظیمات آموزشی منوط است. گسترش کار خلاقانۀ آزاد، یا اصطلاحاً «فری‌لنس» مکمل مناسبی برای تنظیمات آموزشی خواهد بود. سیاست‌ها و برنامه‌ها باید بر بازگرداندن (الف) انگیزه‌ها و (ب) مهارت‌های افراد بیکار متمرکز گردد.
▬    تغییرات شدید پیش رو، همه معادلات را دگرگون می‌کنند. سیاستگذاران نمی‌توانند برآوردی از دستمزدها و درآمدهای پایین داشته باشند؛ آن‌ها به جای تصلب مقررات یا مقررات‌زدایی، به هدایت مداوم مقررات به سمت ترویج و رهاسازی خلاقیت‌ها احتیاج دارند. سیاست باید برای رویارویی با کار غیرقانونی در اقتصاد سیاه آماده شود. مهم‌ترین دشواری آن است که بر سر این استراتژی‌ها و هر استراتژی دیگر، اجماعی میان سیاست‌گذاران نیست و رویه‌های پیشین اجماع سیاسی نیز به خوبی عمل نمی‌کنند.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 29 تیر 1399 ساعت 17:06

صفحه 11 از 406