فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

۱۱۰ تم استخراج شده از بیانیه ”گام دوم“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    تم ۱. تم اصلی با سه بار تکرار: «جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار مسؤولیّت دهند»/ مسؤولیّت/ مسؤولیّت
▬    تم ۲. السلام علی... من تبعهم باحسان الی یوم الدّین
▬    تم ۳. انقلاب اسلامی به جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند
▬    تم ۴. انقلاب اسلامی اینک وارد دوّمین مرحلهٔ خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی شده است
▬    تم ۵. انقلاب اسلامی چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود
▬    تم ۶. شعارهای جهانی این انقلاب دینی هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد
▬    تم ۷. انقلاب اسلامی هم‌چون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آمادهٔ تصحیح خطاهای خویش است، اما، تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست
▬    تم ۸. انقلاب اسلامی به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان می‌دهد
▬    تم ۹. انقلاب اسلامی از نظریّهٔ «نظام انقلابی» تا ابد دفاع می‌کند
▬    تم ۱۰. انقلاب اسلامی ضمن نظام‌سازی، از نظریّهٔ نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند
▬    تم ۱۱. انقلاب اسلامی به اصول خود بشدّت پایبند
▬    تم ۱۲. انقلاب اسلامی به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است
▬    تم ۱۳. انقلاب اسلامی با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند
▬    تم ۱۴. انقلاب اسلامی، برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند
▬    تم ۱۵. انقلاب اسلامی مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایهٔ ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است
▬    تم ۱۶. ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه)

▀█▄  شاخص‌های دستاورد چهل ساله، که [تم ۱۷.] همگی محصول انقلاب و نتیجهٔ جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است:
▬    ۱.  تم ۱۸. کشور و ملّتی مستقل
▬    ۲.  تم ۱۹. آزاد
▬    ۳.  تم ۲۰. مقتدر
▬    ۴.  تم ۲۱. با عزّت
▬    ۵.  تم ۲۲. متدیّن
▬    ۶.  تم ۲۳. پیشرفته در علم
▬    ۷.  تم ۲۴. انباشته از تجربه‌هایی گرانبها
▬    ۸.  تم ۲۵. مطمئن و امیدوار
▬    ۹.  تم ۲۶. دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی
▬    ۱۰.  تم ۲۷. رکورددار در شتاب پیشرفتهای علمی
▬    ۱۱.  تم ۲۸. رکورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانشها و فنّاوری‌های مهم از قبیل هسته‌ای و سلّول‌های بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن
▬    ۱۲.  تم ۲۹. سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی
▬    ۱۳.  تم ۳۰. سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان
▬    ۱۴.  تم ۳۱. سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد


▬    تم ۳۲. باید گذشته را درست شناخت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ‌ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت
▬    تم ۳۳. حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمی‌توان شنید.
▬    تم ۳۴. انقلاب اسلامی از نقطهٔ صفر آغاز شد؛ همه چیز علیه ما بود؛ هیچ تجربهٔ پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت
▬    تم ۳۵. انقلاب اسلامی جهان سه قطبی را رقم زد
▬    تم ۳۶. پس از انقلاب اسلامی دشمنی‌ها با همهٔ شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزهٔ این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشدهٔ امام...
▬    تم ۳۷. مدیریّتهای جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما می‌توانیم»
▬    تم ۳۸. عنصر ارادهٔ ملّی را جان‌مایهٔ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است
▬    تم ۳۹. انقلاب اسلامی جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد
▬    تم ۴۰. انقلاب اسلامی ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی را به وجود آورد
▬    تم ۴۱. عرصهٔ علم و فنّاوری، موتور پیشران کشور است
▬    تم ۴۲. انقلاب اسلامی مشارکت مردمی را به اوج رسانید
▬    تم ۴۳. با انقلاب اسلامی روشن‌فکری میان عموم مردم در همهٔ کشور و همهٔ ساحتهای زندگی جاری شد و مسائل، حتی، برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.
▬    تم ۴۴. انقلاب اسلامی کفّهٔ عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد. نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آن‌که این ارزش والا باید گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است؛ البته، عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از این‌ها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوانها است
▬    تم ۴۵. انقلاب اسلامی، عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه به گونه‌ای چشمگیر افزایش داد؛ این در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخشهای عمدهٔ عالم منزوی کرده است
▬    تم ۴۶. ملّت ایران در فضای حیات‌بخش انقلاب توانست نخست دست‌نشاندهٔ امریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از آن هم تا امروز از سلطهٔ دوبارهٔ قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.
▬    تم ۴۷. بدانید که اگر بی‌توجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمی‌بود  که متأسفانه بود و خسارت‌بار هم بود  بی‌شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمی‌داشت.
▬    تم ۴۸. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همهٔ میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسؤولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرتهای گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیهٔ انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفتهٔ اسلامی بسازند.
▬    تم ۴۹. مهم‌ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است.
▬    تم ۵۰. امید و نگاه خوشبینانه به آینده شرط عمل به هر توصیه‌ای به سمت بهبود است؛ یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی
▬    تم ۵۱. دشمنان ملّت ایران، و البته، دنباله‌های آنان در داخل کشور امید را سست می‌کنند
▬    تم ۵۲. به یاد داشته باشید که دشمنان ملت، دنباله‌هایی در داخل دارند
▬    تم ۵۳. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است.

▀█▄  دانش
▬    تم ۵۴. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آن‌ها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آن‌چه غرب کرد، توصیه نمی‌کنیم، اما، مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمهٔ دانش در میان خود اصرار می‌ورزیم.
▬    تم ۵۵. این راه را با احساس مسؤولیّت بیشتر و هم‌چون یک جهاد در پیش گیرید.

▀█▄  معنویت
▬    تم ۵۶. ترویج معنویت، در خود و در جامعه، بویژه خصال زیر:

•    ۱.  تم ۵۷. اخلاص
•    ۲.  تم ۵۸. ایثار
•    ۳.  تم ۵۹. توکّل
•    ۴.  تم ۶۰. ایمان
•    ۵.  تم ۶۱. خیرخواهی
•    ۶.  تم ۶۲. گذشت
•    ۷.  تم ۶۳. کمک به نیازمند
•    ۸.  تم ۶۴. راستگویی
•    ۹.  تم ۶۵. شجاعت
•    ۱۰.  تم ۶۶. تواضع
•    ۱۱.  تم ۶۷. اعتماد به نفس

▬    تم ۶۸. حکومت‌ها نمی‌توانند معنویت را با قدرت قاهره ایجاد کنند، اما، اولاً، خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً، زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند؛ با کانونهای ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوهٔ معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمی‌ها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند.
▬    تم ۶۹. برنامه‌های کوتاه مدّت و میان مدّت جامعی تنظیم و اجرا شود

▀█▄  اقتصاد
▬    تم ۷۰. عملکردهای ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است. چالش بیرونی، تحریم و وسوسه‌های دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کم‌اثر و، حتی، بی‌اثر خواهد شد. چالش درونی عبارت از عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریّتی است.

▀█▄  مهم‌ترین عیوب اقتصاد:
▬    ۱.  تم ۷۱. وابستگی اقتصاد به نفت
▬    ۲.  تم ۷۲. دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که در حیطهٔ وظایف دولت نیست
▬    ۳.  تم ۷۳. نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیّت داخلی
▬    ۴.  تم ۷۴. استفادهٔ اندک از ظرفیّت نیروی انسانی کشور
▬    ۵.  تم ۷۵. بودجه‌بندی معیوب و نامتوازن
▬    ۶.  تم ۷۶. عدم ثبات سیاستهای اجرائی اقتصاد
▬    ۷.  تم ۷۷. عدم رعایت اولویّتها
▬    ۸.  تم ۷۸. وجود هزینه‌های زائد و، حتی، مسرفانه در بخشهایی از دستگاه‌های حکومتی است.

▀█▄  راه‌حل‌های اصلی بهبود اقتصاد:
▬    ۱.  تم ۷۹. درون‌زایی اقتصاد کشور
▬    ۲.  تم ۸۰. مولّد شدن و دانش‌بنیان شدن آن
▬    ۳.  تم ۸۱. مردمی کردن اقتصاد و تصدی‌گری نکردن دولت
▬    ۴.  تم ۸۲. برون‌گرایی با استفاده از ظرفیّتهایی که قبلاً به آن اشاره شد

▬    تم ۸۳. نکته اصلی در بهبود اقتصادی آن است که همهٔ راه‌حل‌ها در داخل کشور است.

▀█▄  طهارت اقتصادی
▬    تم ۸۴. وسوسهٔ مال و مقام و ریاست، حتی، در عَلَوی‌ترین حکومت تاریخ یعنی، حکومت خود حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) کسانی را لغزاند، پس، خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسؤولانش مسابقهٔ زهد انقلابی و ساده زیستی می‌دادند، هرگز بعید نبوده و نیست
▬    تم ۸۵. دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاه‌های حکومتی
▬    تم ۸۶. طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همهٔ مقامات حکومت جمهوری اسلامی است.

▀█▄  عدالت
▬    تم ۸۷. عدالت در صدر هدفهای اوّلیّهٔ همهٔ بعثتهای الهی است
▬    تم ۸۸. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه‌تنها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست
▬    تم ۸۹. در جمهوری اسلامی تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن بویژه‌خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، بشدّت ممنوع است
▬    تم ۹۰. در جمهوری اسلامی غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست

▀█▄  استقلال
▬    تم ۹۱. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خون‌آوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی، همه در رتبه‌های رفیع انسانیّت.
▬    تم ۹۲. «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزشهای الهی و حقوق عمومی تعریف شود.
▬    تم ۹۳. امروز، ملّت ایران علاوه بر امریکای جنایت‌کار، تعدادی از دولتهای اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد می‌داند.
▬    تم ۹۴. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آن‌ها با دقّت حفظ کند؛ از ارزشهای انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد
▬    تم ۹۵. در مورد امریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.

▀█▄  سبک‌زندگی
▬    تم ۹۶. جامعه‌ی توحیدی
▬    تم ۹۷. حیات طیّبه
▬    تم ۹۸. عبادت و پرهیزگاری
▬    تم ۹۹. بلای اشرافیگری، مصرف‌گرایی و رفاه‌طلبی افراطی
▬    تم ۱۰۰. محوریت خانواده و ازدواج آسان
▬    تم ۱۰۱. شجاعت در گفتار
▬    تم ۱۰۲. فکر و منش بسیجی
▬    تم ۱۰۳. پای کار و جهادگر بودن
▬    تم ۱۰۴. مقابله با لاابالی‌گری و بی‌بندوباری و بی‌تفاوتی و بی‌حالی‌
▬    تم ۱۰۵. حوصله و صبر و تدبیر
▬    تم ۱۰۶. بیان مؤدبانه
▬    تم ۱۰۷. معماری اسلامی
▬    تم ۱۰۸. نفی تقلید فرهنگی
▬    تم ۱۰۹. زهد
▬    تم ۱۱۰. فرهنگ کار جمعی
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 29 بهمن 1397 ساعت 23:08

آغاز دوران ”فعال“ استقلال

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: بیانیه «گام دوم» انقلاب، در خور نسل پیشرو جوانی تدارک شده است، که یکی در میان در یک المپیاد، سری بر سرها فراز دارد؛ و جملات آن، پهنای تحلیل نخبگی این نسل پیشرو و نابغه را ایجاب می‌کند؛ و یکی از جملات این بیانیه، به بازتعریف مفهوم «استقلال» از یک تعبیر «انفعالی» به یک تعبیر «فعال» ناظر است: «”استقلال“ نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود تعریف شود».
▬    توضیح این که، چهل سال قبل که توش و توان امروز را نداشتیم، استقلال را عموماً به عنوان «ممانعت پرمقاومت در مقابل قدرت‌های ”استکباری“ قلمداد می‌کردیم»؛ ولی، حالا، در گام دوم، شرایط مهیاست تا همان طور که امام رحمت الله علیه از ابتدا در روزهای مبارزه مد نظر داشتند، موضع فعال‌تری در مقابل این «مستکبران» بگیریم.
▬    کاوش اول: ملت ما ایده‌ای داشت و دارد، برای آن‌که سرنوشت ملی خویش را خود ملت رقم بزند. این ایده، لنگه اول شعار انقلاب ما را ساخت: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». ما به فرض «استقلال»، به سمت برقراری حکمرانی توحیدی در درون مرزهای شناخته شده ملی، به حکم قرآن، حرکت کردیم، و چهل سال قبل پیروز شدیم؛ و از همان نخستین گام، به چالش مداخلات خارجی برخوردیم، و تسخیر «لانه جاسوسی/Spy Nest» معلوم کرد که حفظ استقلال با بلند کردن دیوارهای زندان کشور حراست نمی‌شود؛ ناگهان، به یاد آوردیم که امریکا استقلال‌خواهی‌های دیرپا را در فلسطین و همین‌طور در ویتنام و امریکای لاتین، چگونه هدف تهاجم آسیب‌زای خود قرار داده است. استراتژی امام رحمت الله علیه از همان ابتدای نهضت هم این بود که ماندن در مرزها ما را به جایی نمی‌رساند و ایده رهایی مستضعفان جهان را شیوه و تاکتیکی برای رسیدن به هدف غایی و راهبردی خود قرار داد.
▬    کاوش دوم: همواره، دشواری‌هایی در تفهیم لزوم این بلند نظری در فضای روشنفکری و سیاسی و سکتور متوسط شهری وجود داشت، ولی امروز، دیگر آشکار شده است که ماندن در حصارهای ملی در حالی که داعش می‌تواند به چهل کیلومتری این مرزها برسد، خوش‌باوری است. «ایران» این صدا را شنید، و سردار قاسم سلیمانی و افسر او شهید محسن حججی، به محبوب‌ترین چهره‌های این ملت در نظرسنجی‌های بین‌المللی تبدیل شدند. «ایران»، پیام لزوم خروج از را شنید و به این دکترین خروج از انفعال پاسخ مثبت داد. موشک‌ها، سمبل ملی شدند و ملت به آن‌ها افتخار کرد.
▬    کاوش سوم: حالا، در سندی که حکم مقدمه بر دکترین چهل‌ساله آتی انقلاب اسلامی دارد، تصریح شده است: «”استقلال“ نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود تعریف شود». این تصریح، بیش از هر جمله دیگر در این «بیانیه»، بیانگر آغاز رسمی دوره‌ای نو در حیات سیاسی انقلاب اسلامی است؛ اعلام رسمی آغاز ملت توحیدی، یک امپراطوری بدون مرز مستضعفین مقاوم، که مطلقاً خواهان تحمیل خود به اراده ملت‌های جهان نیست، بلکه می‌کوشد از طریق گشایش یک صحنه نبرد بویژه فرهنگی، پیام مقاومت در مقابل قدرت‌های خودبزرگ‌بین را که گویا رفته رفته دوباره صحنه جهانی را به برخورد آشکار فرا می‌خوانند، مخابره کند.
▬    کاوش چهارم: بسیاری از تهدیدهای فرا روی ملت ما تنها از طریق رویكرد جهانی قابل مدیریت هستند. این فرایند از طریق رشد صحنه‌های مبادله انواع پیام‌های سایبر و هوشمند، و جریان افكار و اطلاعات در سراسر جهان و در میان ملت‌ها تسهیل شده است. تا مدتی و حتی تا کنون، نسل اول درگیر انقلاب، بعضاً تصور می‌کردند و می‌کنند که فضای سایبر برای «استقلال» ما تهدیدی مسلم است. ولی نسلی که مخاطبان بیانیه «گام دوم» هستند، مایل‌اند تا این ابزار را به دست بگیرند، و با تسلط بر آن و کشف منطق درونی‌اش، و پوست‌اندازی به سمت یک آینده فعال‌تر، از این ابزار هوشمند استفاده کنند؛ و تا اندازه زیادی در این رسالت موفق شده‌اند.
▬    کاوش پنجم: شتاب گرفتن این فرایندهای خلاقانه به سوی آینده، همچنین مستلزم برخی تجدید نظرها در سازمان‌های اجرایی هم هست. صدور حکم تجدیدنظر در ساختار بودجه همراه با صدور بیانیه گام دوم از جانب مقام معظم رهبری، می‌تواند تا بخشی، به همین تعبیر شود که «پوست‌اندازی و تغییر گسترده‌ای در راه است». مرزبندی‌هایی كه زمانی دولت را به خود محدود می‌ساخت و از مدت‌ها قبل در برخی فعالیت‌های فراملی نظام حکمرانی مانند اربعین، نارسایی خود را نشان می‌داد، اکنون باید مرتفع شوند، و ریخت دم و دستگاه اجرایی و سایر نیروهای عملیاتی باید با این تعبیر فعال از «استقلال» سازگار گردد.
▬    کاوش آخر: فضای سایبر و شبکه‌ای موجود که چه بخواهیم چه نخواهیم رقم خورده است، سبب ایجاد نوع جدیدی از مفهوم «استقلال» شده است، که با به رسمیت ننشناختن آن، تنها پویایی انقلاب را از نفس می‌اندازیم. این، ابزاری است که زمام و مهار آن، چندان در دست مبدعانش نیست و نخواهد بود؛ چرا که ذاتاً یک رویداد شتابناک است و شتابنده بودن‌اش، به آن خصلتی کم و بیش مهارناپذیر می‌دهد. فضای سایبر و شبکه، همچون ارابه سنگینی است که با سرعت مهارناپذیری در حرکت است و راننده و مبدع این عراده، در قیاس با سایر عناصر جاده، چندان تأثیری بر زمام و جهت آن ندارد. اینجا، شیوه‌ای که امام ما به آن «حضور همیشه در صحنه» اطلاق می‌کرد، راهگشاست. و این، همان نکته‌ای که سه بار در «بیانیه دوم» تکرار شده است و مهم‌ترین و پرتکرارترین مضمون این بیانیه است: «جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار مسؤولیّت دهند».
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 29 بهمن 1397 ساعت 19:15

فراخوانی جهاد و شانه‌های زیر بار مسؤولیت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    در بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران، یک مضمون، سه بار تکرار شده است: «جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار مسؤولیّت دهند». هم به این دلیل که پربسامدترین مضمون بیانیه است، و هم به دلایلی که در این نوشتار توضیح داده خواهد شد، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین مضمون این بیانیه باید به حساب آید: این‌که «جوانان باید شانه‌های خود را به زیر بار مسؤولیّت دهند». این جمله، دو بار عیناً در متن تکرار شده است و در جای دیگر، همین مضمون را در جمله «... اینک مطالبهٔ عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسؤولیّت بیشتر و هم‌چون یک جهاد در پیش گیرید». موضوع، اعلام «جهاد» و فراخوانی شانه‌هایی است که زیر بار مسؤولیت بروند.
▬    به باور من، مهم‌ترین جمله رهبر عالی ما، که سبک رهبری سیاسی و معنوی ایشان را بوضوح توضیح می‌دهد، جمله‌ای است که ۲۲ سال قبل در ابرسخنرانی مشهور به «عبرت‌های عاشورا/عوام و خواص» بیان شد: ”بنده بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم“ (۲۰/۳/۱۳۷۵، بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله ص). بی‌گمان، از دیدگاه تحلیل‌گران امروز دنیای سیاست، مهم‌ترین مفهوم سیاسی اسلام، مفهوم «جهاد» است. حفظ «جهاد»، مهم‌ترین وزن و جد و جهد یک رهبر شاخص در بنیادگرایی اسلامی شیعی را می‌سازد؛ و نکته بعد این است که «جهاد» یک مفهوم عمیقاً فرهنگی است. ایشان در همان ابرسخنرانی در سال ۱۳۷۵، مفهوم جهاد را این‌چنین تعریف فرموده‌اند: «یکی از نکات برجسته در فرهنگ اسلامی، که مصداق‌های بارزش، بیشتر در تاریخ صدر اسلام و کمتر در طول زمان دیده می‌شود، فرهنگ رزمندگی و جهاد است. جهاد هم فقط به معنای حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هر گونه تلاش در مقابله با دشمن، می‌تواند جهاد تلقّی شود. البته بعضی ممکن است کاری انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبیر به جهاد کنند. اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد. این مقابله، یک وقت در میدان جنگِ مسلحانه است که جهاد رزمی نام دارد؛ یک وقت در میدان سیاست است که جهاد سیاسی نامیده می‌شود؛ یک وقت هم در میدان مسائل فرهنگی است که به جهاد فرهنگی تعبیر می‌شود و یک وقت در میدان سازندگی است که به آن جهاد سازندگی اطلاق می‌گردد. البته جهاد، با عنوان‌های دیگر و در میدان‌های دیگر هم هست. پس، شرط اوّلِ جهاد این است که در آن، تلاش و کوشش باشد و شرط دومش این‌که، در مقابل دشمن صورت گیرد».
▬    مشابه همین مضمون در میراث امام سید روح الله موسوی خمینی (ره) نیز با تأکید به مفهوم «جهاد اکبر» مشهود است. با این ابرام که «جهاد»، مسلک سازندگی معنوی انسان است. در تلقی امام خمینی (ره)، «اساساً اسلام براى سازندگى آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان خودش را، مقدّم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم ”جهاد اكبر“ فرموده‏اند-كافى، ج ۵، ص ۱۲. ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى، حديث اول. جهادى بس بزرگ است و مشكل. و همه فضیلت‌ها دنبال آن ”جهاد“ است. ”جهاد اكبر“ است؛ جهادى است كه با نفْس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد» (صحيفه امام، ج.‏۸، ص.۳۰۰، زمان: ۵ تير ۱۳۵۸، سخنرانى در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتى اصفهان، با عنوان «اسلام، دين سازندگى»). اصل «جهاد» در تلقی امام خمینی (ره)، به عنوان پیش شرط «جهاد متکی بر حدید»، همین مضمون عمیقاً فرهنگی، «جهاد اکبر» است. این، یک خط حائل مهم، میان مفهوم «جهاد» در انقلاب اسلامی و گروه‌های مخرب «جهادی» در اسلام امریکایی و منحرف تکفیری است.
▬    مفهوم اخیرتر «مدیریت جهادی» را باید به اتکاء این برداشت اصولی از «جهاد» نزد امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه‌ای درک کرد. در واقع، «مدیریت جهادی»، که خود را بویژه در عملکردهای انقلاب اسلامی طی نبرد هشت ساله به خوبی نشان می‌دهد، نشان‌گر تمایز مهمی میان یک «شیوه بوروکراتیک» و «شیوه فرهنگی-جهادی» بوده است. در «شیوه بوروکراتیک»، نحوی انتظام از بالا به پایین، خواهان انضباط کامل شهروندان تحت فرمان یک بوروکراسی آهنین است. در مقابل، «روش بوروکراتیک»، در «شیوه فرهنگی-جهادی»، «ارزش»های متعالی جمع یا هنگ است که جمع را با نرمی و تدریج، اما مؤثر و کوبنده، به هماهنگی در مقابل «دشمن» به پیش می‌راند. نظم اجتماعی، در این شیوه، از طریق اتحاد فرهنگی در مقابل «دشمن» به دست می‌آید. در این معنا، وزن واژه «فرهنگ» به پیشوند «فر» بار شده است که به معنای «پیش»، «به سوی پیش»، و «به پیش» است و اشاره مستقیم به «ارزش»ها دارد. بدین ترتیب، در اصطلاح و عبارت، نهایتاً، «فرهنگ» به «ارزش»ها و قواعد پیشران جامعه اطلاق می‌شود، و «مدیریت فرهنگی-جهادی» با توش و توان «ارزش‌ها» است که حرکت می‌کند.
▬    میراث نهادی انقلاب اسلامی ایران، برآور نحوی عبور از این دو گانه مفهومی بوده است، به نحوی که «شیوه فرهنگی-جهادی» در همه موقعیت‌ها جای شیوه «بوروکراتیک» را می‌گیرد، حتی در موقعیت‌هایی که همه به فکر اعمال بوروکراتیک و آهنین نظم هستند؛ یعنی زمان جنگ. انقلاب اسلامی، صحنه قدرت و اهمیت «فرهنگ» است. از این زاویه دید، انقلابی‌ترین نهاد انقلاب اسلامی، بی‌گمان نیروی مقاومت بسیج هشتاد میلیونی است. این نهاد، بوضوح نوع نگاه انقلاب اسلامی به قدرت سیاسی را نشان می‌دهد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بویژه نیروی مقاومت بسیج، اتکاء اندکی به «نظم بوروکراتیک»، و اتکال بیشتری به قدرت و توش و توان «عقیدتی» دارد. در واقع، قدرت این نیروی دفاعی، از ابتدا، بر مبنای یک پایه «فرهنگی-جهادی» بنا شده است. این که عملکردهای این نیروی دفاعی از بدو تأسیس تا کنون برای نیروهای متخاصم همواره گیج کننده بوده است، به این عامل مهم باز می‌گردد. از این قرار است که مفهوم «سیاست» و «قانون» در جمهوری اسلامی، همواره، مفهوم ویژه‌ای است که بار نیرومند «فرهنگی-جهادی» دارد، و بر یک مبنا و پایه عقیدتی استوار است.
▬    راه‌اندازی یک «جریان سازمانی فرهنگی-جهادی» همواره دشوارتر از یک «سازمان‌دهی آهنین بوروکراتیک» است، چرا که مبتنی بر همفکری و اقناع و اتحاد عقیدتی در ارزش‌های پیشرو خواهد بود، و این اتحاد عقیدتی همیشه به سهولت به دست نمی‌آید و نیاز به «کار فرهنگی» دارد. به رغم این دشواری آغازین، وقتی ارابه «سازمان فرهنگی-جهادی» به حرکت در می‌آید، نوعی از سازمان چابک را رقم می‌زند که آهنگ حرکت آن، چندین برابر شتابناک‌تر و مؤثرتر و پرنفوذتر و کارآمدتر از یک «سازمان آهنین بوروکراتیک» است، سرّ و دلیل آن هم این که امروز، سازمان‌دهی و مدیریت، مبتنی بر مفهوم مهم «نوآوری» گردیده است؛ وقتی فرض ما در مورد سازمان جامعه، «انسانی» است نه «ماشینی»، فرآیندهای «نوآوری»، به جای آن که تنها در تارک دولت متمرکز باشد و سایر اجزاء جامعه تنها مجری و عمل کننده باشند، در سر تا سر کشور منتشر است. بدین ترتیب، هر یک از عاملیت‌های وطن، در جای خود، مشغول نوآوری در شیوه‌ها و عملکردهاست، و این، سرزندگی، پختگی، و چابکی قابل ملاحظه‌ای به جمهوری اسلامی بخشیده و می‌بخشد.
▬    امروزه، پیشرانی یک «کشور نوآور»، به هیچ عنوان، ساده نیست. برای تحریک و برانگیختن «نوآوری» در یک کشور، با طیف متنوعی از موانع از درون و بیرون کشور، و آن‌چه نوآوری را در مسیری قرار می‌دهد که خودش را تقویت کند، مواجه خواهیم شد، و فایق آمدن به این موانع، نیاز به آن دارد که یک تصمیم‌سازی منتشر و در عین حال همگرا در همه عاملیت‌های سازمان، با تشخیص محلی و بهنگام، موانع را از جلوی پای سازمان بردارد، و این با مدیریت بوروکراتیک میسر نیست. سطح مناسب و مهمی از انعطاف نیاز هست که در عین حال، جهت‌گیری‌های کلی را نیز یادآوری کند. از این قرار، باید به مدیریت «فرهنگی-جهادی» به مثابه یک «فضای تنفسی نوآوری» نگاه کرد؛ یک «فضای تنفسی نوآوری» که افراد با تنفس در آن، به تشخیص و تحلیل و نوآوری برای برداشتن موانع اعمال مدیریت جهادی برانگیخته می‌شوند. با این فرض است که مهم‌ترین وظیفه «رهبری»، این خواهد بود که «فضای تنفسی نوآوری» را با مدیریت انسانی و اقناع گسترده زنده نگه دارد؛ این که «نگاه کند و ببیند کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد».
▬    «فضای تنفسی نوآوری» شامل مجموع همه طرف‌ها و شرکای کنش اجتماعی است و با کوتاه نظری نمی‌سازد. در پیشرانی بوروکراتیک کشور، به فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرا، به مثابه توسعه یک‌باره ایده و خط‌مشی سیاسی از بالا به پایین نگاه می‌کنند. این، در حالی است که در یک سازمان‌دهی چابک که در خور سیاست عمیقاً تحول یابنده امروز است، تلاش‌های نوآورانه منحصراً بر آینده و ایده و خط‌مشی سیاسی بعدی تمرکز دارند و باید داشته باشند. از این دیدگاه، ایجاد یک مسیر نوآورانه مستلزم فرآیندهای وسیع و انتشاریافته‌ای است که طی آن، ایده‌ها در هر نقطه‌ای مجال طرح می‌یابند، به رسمیت شناخته می‌شوند، امتحان می‌شوند، به سمت اجرا می‌روند، بازخورد می‌گیرند، تصحیح می‌شوند و نهایتاً به فرمول‌های عملیاتی در سر تا سر  کشور بدل می‌گردند، و بدون توقف، به سمت مسیرهای آینده معطوف می‌شوند، و نقش «رهبری» این است که همه تلاش‌ها را به سمت هدف معنوی معطوف دارد، و در عین حال، «ببیند کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد».
مأخذ:khamenei.ir
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 26 بهمن 1397 ساعت 22:34

دانشمندان مغز انسان و موش سایبورگ را به هم متصل کردند

فرستادن به ایمیل چاپ

مریم صفدری از زومیت؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    پژوهشگران چینی با برقراری ارتباط بین مغز انسان و مغز موش توانستند حرکات موش را کنترل کنند. گروهی از پژوهشگران چینی توانایی کنترل ذهن را در یک جونده توسعه داده و یک سیستم بی‌سیم مغز به مغز ساخته‌اند که به انسان این امکان را می‌دهد که موش سایبورگ را در یک مسیر مارپیچی حرکت دهد. سایبورگ اشاره به موجودی دارد که دارای اجزای ارگانیک و مکانیک است.
▬    در این پژوهش که در مجله‌ی  Nature's Scientific Reports منتشر شده است، یک رابط مغز به مغز (BBI) تشریح می‌شود که مغز انسان را به یک کامپیوتر متصل می‌کند و با رمزگشایی اطلاعات مغز انسان موجب می‌شود مغز موش دستور حرکت را صادر کند. پژوهشگران روش خود را در بخش جذابی از مقاله با عنوان «آماده‌سازی موش سایبورگ» تشریح کردند و توضیح دادند که آن‌ها چگونه الکترودهایی را در دو قسمت از مغز موش قرار دادند. پژوهشگران با استفاده از الکترودهایی موش را آموزش دادند که براساس اطلاعاتی که به‌صورت بی‌سیم ازطریق ابزار تحریک‌کنننده‌ای کوچک روی پشت موش دریافت می‌شد، در جهت خاصی حرکت کنند.
▬    اولین آزمایشی که‌ آن‌ها روی این موش سایبورگ انجام دادند، حرکت در مارپیچ ستاره‌ای شکلی بود که هشت پر داشت. حرکت موش در یکی از بازوهای مارپیچ آغاز می‌شد و وظیفه‌ی او حرکت به‌سمت بازوی دیگر بود. کنترل‌کننده‌ی انسانی نیز برای اندازه‌گیری سیگنال‌های مغزی به یک الکتروانسفالوگرام (EEG) مجهز بود و الکتروانسفالوگرام مستقیما به یک کامپیوتر متصل شده بود. کامپیوتر، سیگنال‌های مغز انسان را رمزگشایی کرده و آن‌ها را ازطریق یک مدل عبور می‌داد تا مغز موش را تحریک کند و به او بگوید که در جهت خاصی حرکت کند. استفاده از EEG برای اندازه‌گیری سیگنال مغز انسان به‌معنای این است که لازم نیست الکترودها مستقیما به مغز انسان وصل شوند. اگرچه این روش خوبی است اما موجب تضعیف سیگنال نیز می‌شود. آنگوس مک مورلاند مهندس بیومکانیک در دانشگاه اوکلند که در این پژوهش مشارکتی نداشته است، می‌گوید:
▬    EEG فعالیت الکتریکی مغز را ازطریق جمجمه اندازه‌گیری می‌کند. EEG سیگنال سریعی به ما می‌دهد اما از آنجایی که جمجمه و پوست قابلیت هدایت چندانی نداشته و کاملا ضخیم هستند، سیگنال فضایی خوبی از مغز ایجاد نمی‌شود.
▬    مک مورلاند سیگنال‌های حاصل از EEG را با خواندن یک کتاب مقایسه می‌کند: «خواندن کتاب از پشت چندین لایه از شیشه‌ی مات». استفاده از چنین روشی مانع از تجزیه‌و‌تحلیل سریع اطلاعاتی می‌شود که از مغز انسان می‌آید. مفهوم این وضعیت این است که ورود اطلاعات به مغز موش با قدری تأخیر انجام می‌شود و باید این مسئله درنظر گرفته شود. سیگنال‌های مغز برای حرکت در مسیر راست و چپ می‌توانستند رمزگشایی شوند اما برای حرکت موش به سمت جلو پژوهشگران از چشمک‌زدن استفاده کردند.
▬    حرکت موش در این مسیر مارپیچ به‌طور متوسط سه دقیقه زمان می‌برد. در ادامه موش سایبورگ در مارپیچ پیچیده‌تر و مسیر ازپیش‌تعیین‌شده قرار داده شد. به‌طور متوسط، در ده آزمایش متوالی، حرکت موش‌ها از مسیر تعیین‌شده در ماریپچ در ۹۰ درصد موارد موفق بود.
▬    پژوهشگران در گذشته نیز با درجات مختلفی از موفقیت روی رابط مغز با مغز کار کرده‌اند. در سال ۲۰۱۳، یک رابط مغزی، مغز انسان را به مغز موش متصل کرد و انسان را قادر ساخت که روی حرکات دم موش تاثیر بگذارد. در سال ۲۰۱۶ مغز انسان به یک سوسک سایبورگ متصل شد و انسان را قادر ساخت که بتواند تاحدودی سوسک را در مسیر S شکلی هدایت کند. البته این اولین‌بار است که یک رابط مغز به مغز درمورد یک وظیفه‌ی جهت‌یابی پیچیده استفاده شده است.
▬    در یک مقاله‌ی قبلی، پژوهشگران پیشنهاد کردند که موش‌های سایبورگ ممکن است دارای ظرفیت بالایی در عملیات تفحص و نجات باشند. این موش‌ها قادر خواهند بود که در داخل یا خارج از محدوده‌ی خطر، با کنترل انسان از راه دور حرکت کنند. مک مورلاند می‌گوید:
▬    آیا آن‌ها می‌توانند از این تکنولوژی برای فرستادن موشی که یک فرستنده و دوربین به‌همراه خود دارد به یک ساختمان فروریخته برای جستجوی بازماندگان استفاده کنند؟ بله، به‌نظر می‌رسد که این کار قابل انجام باشد اما یک کنترل از راه دور دستی در این زمینه بسیار مطمئن‌تر خواهد بود.
▬    در حال حاضر، این تکنولوژی هنوز در مراحل اولیه‌ی خود است اما سوالات اخلاقی در زمینه‌ی استفاده از کنترل ذهن روی دیگر گونه‌ها پیش آمده است. پژوهشگران این مطالعه خاطر نشان می‌کنند که پروتکل‌های آزمایشی آن‌ها توسط کمیته‌ی اخلاق دانشگاه تأیید شده است.
مأخذ:زومیت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 21 بهمن 1397 ساعت 20:10

فاز متمم انقلاب اسلامی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: از ژول‌ ورن تا کنون، همواره بشر در گمان رخداد «چرخش تاریخی» قریب الوقوع بوده، و در هراس و هول، چشمی نگران داشته است تا با رویدادهای یکسره غیر قابل پیش‌بینی مواجه شود. در عین حال، اغلب انتظارات «چرخش تاریخی»، به عمل نپیوسته است؛ و پیچ و تاب تاریخ، آن قدر که نگارندگان داستان‌های علمی-تخیلی ترسیم می‌کردند، پر بسامد نبوده است. ولی تحلیل‌گران و ناظران مهم سیاسی و تاریخی جهان، وقوع «چرخش تاریخی» در پی وقوع انقلاب اسلامی ملت ما را تصدیق کرده‌اند. برای خود ما که در این برکه، غرقه در وفور «روح دنیای بی‌روح» بوده‌ایم، همواره سؤال بوده است که چرا این تحلیل‌گران شاخص جهانی تا این اندازه بر اهمیت انقلاب اسلامی ملت ما اصرار می‌ورزیده‌اند؟ البته بر اهمیت انقلاب اسلامی برای ملت خودمان واقف بوده‌ایم، ولی از ذوق‌زدگی این چهره‌های جهانی «تا این حد»، مبهوت بودیم. ولی، حالا، می‌بینیم و باور می‌کنیم که انقلاب اسلامی، واقعاً دوران تازه‌ای را در تاریخ جهان رقم زد، و ما در رستنگاه این روزگار نو هستیم. این، یک چرخش کامل‌عیار تاریخ است؛ و البته، می‌دانیم که نمی‌دانیم ابعاد آتی این دگرگونی شگرف و «چرخش تاریخی» چه خواهد بود. همه چیز بستگی به مجاهده اهل حق دارد، زیرا اهل باطل نیز بیکار ننشسته‌اند.
▬    درآمد تاریخی: آن طور که من می‌فهمم، از رویارویی سید جمال و میرزای شیرازی بزرگ با استعمار انگلیس، نحو منحصری از پسااستعمارگرایی در مقابل استعمارگرایی مدرنیست ظهور کرد، که در زیر آوار روشنفکری استعمارگرا، همچون افروزی، زیر خاکستر فرهنگ عامه مردم ماند. مرحوم مدرس آن را دیگر بار بر افروخت، و آقا روح ا... خمینی که آن موقع طلبه جوانی بود، ریز عملکرد شهید مدرس را در مجلس شورای ملی زیر نظر داشت و مشغول کارآموزی سیاسی بود. اندکی بعد، قدری روشنفکری نیز بیدار شد، و خلیل ملکی و جلال آل احمد و علی شریعتی، سبکی خاص از پسااستعمارگرایی را که از تلفیق خلاقانه عناصر سنت انتقادی غرب و ملی‌گرایی و دین ساخته بودند، به بلوغ قابل ملاحظه‌ای رساندند. ارتباط این الگو با مردم کامل نبود تا فدائیان اسلام از یک سوی و مدرسه حقانی از سوی دیگر، تحت زعامت امام خمینی رحمت الله علیه، زمینه‌ها را برای به ثمر رسیدن جنبشی که از پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده بود، فراهم آوردند و انقلاب اسلامی نهایتاً پیروز شد.
▬    ایده «استقلال» و رهایی از استعمار، و مسدود ساختن مسیرهای خروج مازاد اقتصادی، آن قدر موجب حفظ منابع و منافع کشور شد که به رغم وقوع جنگ تحمیلی هزار میلیارد دلاری، خیز توسعه ایران میسر گردید، و ایران از رده بیست و ششم اقتصاد جهان، به رده هفدهم ارتقاء یافت؛ طوری که کشورهایی مانند مصر و عربستان و پاکستان که چهل سال قبل در منطقه موسوم به خاور میانه، در شرایط مشابه ما قرار داشتند ولی ارتباط خود را با استعمار نگسسته و جنگی هم تجربه نکرده بودند، الان، از همه جهات و شاخص‌های توسعه انسانی از ما عقب‌تر هستند. ولی، این، تنها از مواهب عبور از استعمار و مناسبات استعماری بود. انقلاب در این سطح هم نماند.
▬    بسی پیش از پیروزی انقلاب، امام خمینی (ره)، پوسته ملی و سنت انتقادی غرب را که در راه سوم جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی ترسیم می‌شد را گشوده بود و پس از پیروزی انقلاب، آن را وارد فاز جهانی یک دیدگاه توحیدی کرد و همه چیز از آرمان «فلسطین» آغاز شد؛ امام خمینی (ره)، به فراست دریافته بودند که عصر دولت‌های ملی رو به انقضا دارد و هیچ طریقت و ملتی قادر به پیشبرد خویش نیست، مگر آن‌که جهانی بیندیشد و جهانی عمل کند. مهدویت، آرمان رهایی مستضعفان و پا برهنگان جهان، و دیدگاه توحیدی، عناصر مهم انقلاب اسلامی را در افق جهانی پس از انقلاب ساختند. به این ترتیب، جنبشی که در ابتدا تنها می‌خواست در مقابل امپریالیسم اقتصادی و سیاسی غرب از مسیر توسعه و رشد خود دفاع کند، نه تنها مسیر پسااستعماری خاص خود را گشود، بلکه، یک گام جلوتر، از یک دیدگاه توحیدی جهانی و یک جبهه جهانی مقاومت مستضعفان سخن می‌گفت و این سخن را به عمل در آورد.
▬    وقتی انقلاب اسلامی به این بلوغ رسید، آن وقت، برای ما باورپذیر شد که واقعاً یک «چرخش تاریخی» اتفاق افتاده است. ما در حال انتقال به یک انقلاب فرهنگی جهانی مستضعفین و شکل‌گیری یک «ما» و «هویت» تازه و جدید در مقیاس جهانی هستیم. ایده توحیدی انقلاب اسلامی در چهار گوشه جهان، بویژه با پیشوایی رهبر عالی، چشمان اصحاب دیدگاه توحیدی را به خود معطوف داشته است. بدون هزینه‌های عظیم اقتصادی و نظامی و سیاسی، یک امپراطوری فرهنگی پدید آمده است که تند و تیزتر از بسیاری از امپریالیسم‌های حال حاضر جهان عمل می‌کند تا دیدگاه توحیدی و رهایی و مقاومت مستضعفان را بگسترد. فرهنگ و تدبیر کار خود را کرده است، و دامنه‌ای از تمدن پدید آمده است.
▬    فرجام کلام: چهل سال قبل، وقتی انقلاب کردیم، تصورمان حول این کار می‌کرد که در مرزهای ملی ما یک طاغوت حاکم است که به عنوان پیروان انبیاء وظیفه داشتیم با صدارت طاغوتی و انحطاط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی او بجنگیم. انقلاب کردیم و سرخوش بودیم که یک حکمرانی اسلامی و ملی داریم. پس از دو دهه و «ظهور جامعه شبکه‌ای» متوجه شدیم که یک نظام فرهنگی جهانی می‌کوشد تا مرزهای ملی ما را بگشاید و به درون نظام فرهنگی ما رسوخ کند. کم کم اسیدپاشی‌ها شروع و صفحه حوادث روزنامه‌ها شلوغ شد. روسری‌ها عقب رفت، و اینستاگرام صحنه برهنگی به سبک مدل‌های شبکه‌ای شد و سینما صحنه ارتجاعی به دوران فیلم‌فارسی دهه ۱۳۴۰ گردید. امروز، بسیاری از مسائل اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی که در اطراف خود می‌بینیم، باز می‌گردد به این که نیروهای جهانی طاغوت، مشغول کار هستند. حالا روشن شده است که چهل سال قبل یک شاهک سرنگون شد، و اگر هدف طرد حکمرانی طاغوت و تحقق دیدگاه توحیدی است، باید طرح انقلاب را توسعه داد. با ظهور تکنولوژی ارتباطی جدید، مرزهای ملی رنگ باخته، و بسیاری از آسیب‌هایی که امروز دچار آن هستیم، از یک طاغوت  لوط و ثمودی جهانی بر می‌خیزد. بسیاری از رویدادها، از بحران ارزی گرفته تا آسیب‌های اجتماعی و قتل‌های ناموسی و بی‌عفتی‌ها در این شبکه طاغوتی جهان‌مقیاس ریشه می‌گیرد. تز عام «ولایت الهی و اجتناب از طاغوت»، دیگر در سر و شکل براندازی یک طاغوت شاهنشاهی ملی متوقف نمی‌ماند، بلکه نیاز به براندازی یک طاغوت عالمگیر هست، و خدای رحمت کند امام سید روح ا... موسوی خمینی (ره) را که صورت‌بندی این انقلاب جهانی توحیدی را از همان ابتدا ترسیم فرمود. انقلاب ما که تاکنون برای ما و جهان مبارک بوده است، تنها با سرنگونی یک طاغوت کوچک، ناتمام خواهد بود، و کامل نمی‌شود، مگر آن‌که یک امپراطوری مقاوم فرهنگی جهان مقیاس را حول دیدگاه توحیدی ترسیم کنیم. فرجام این مسیر متمم، مطلقاً محتوم نیست، و منوط است به مجاهده اهل حق، چرا که شیاطین و خصوصاً شیطان بزرگ، با تمام جدیت خویش در کار هستند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 18 بهمن 1397 ساعت 19:40

خطاب به معاونت فرهنگی وزارتین ”آموزش“ و ”علوم“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    روزنامه ایران که تحت زعامت جناب دکتر سید ضیاء هاشمی، معاون فرهنگی اخیر وزارت «علوم، تحقیقات و فناوری» اداره می‌شود، نوشت: مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از توزیع مواد مخدر در مقابل دانشگاهی که درس می‌خواند آن هم با کارت ویزیت «فروش انواع مواد مخدر با نازل‌ترین قیمت» خبر داد. با کارت ویزیت...! با کارت ویزیت...! با نازل‌ترین قیمت...! مرد جوان گفت: از مدتی قبل متوجه شدم یک کارت ویزیت خاص بین دانشجویان دست به دست می‌شود. از آنجایی که من دانشجوی نخبه هستم کسی از ماجرای این کارت‌ها به من حرفی نمی‌زد. تا این‌که امروز که به دانشگاه رفتم مرد جوان و شیک‌پوشی به سراغم آمد و کارت ویزیتی به من داد و بدون آن‌که حرفی بزند از من دور شد. به دنبال این تماس، مأموران پلیس وارد عمل شدند و گشت‌های نامحسوس پلیس در اطراف دانشگاه شروع به کار کردند. در گام بعد، کارآگاهان به سراغ دوربین‌های مداربسته دانشگاه رفتند. با بررسی دوربین‌ها، تصویر مرد موتورسواری به دست آمد که کارت‌هایی را بین دانشجویان پخش می‌کرد. با استعلام شماره پلاک موتورسیکلت مشخص شد که چهار روز قبل از مقابل خانه‌ای به سرقت رفته است. با توجه به تصویر به دست آمده از متهم، کارآگاهان به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفته و تصویر مرد مواد فروش در میان متهمان اداره آگاهی شناسایی شد. با شناسایی هویت «هوشنگ»، مأموران کلانتری موفق به دستگیری او شدند. در بازرسی از متهم مقداری هروئین، شیشه و کارت‌های ویزیت برای فروش مواد مخدر کشف شد. پسر جوان که خود را در دام پلیس می‌دید به فروش مواد مخدر در میان دانشجویان اعتراف کرد. قصه پر آب و تاب «هوشنگ» ادامه دارد، ولی...
▬    اما، آن‌چه اهمیت دارد این است که معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دقیقاً چه می‌کند؟ این کشف که شاهکار پلیس بود و مرد جوانی که مسؤولانه به پلیس اطلاع داده بود؛ معاونت فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دقیقاً چه می‌کند و کجای این ماجرا نهفته و پنهان است؟ این هم نکته جالبی است که معاون فرهنگی اسبق و معاون فرهنگی فعلی وزارت علوم، هر دو از زعمای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده و هستند، و یکی از مشاوران دانشگاه تهران که در دانشکده‌های مختلف دروس و خدمات مشاوره‌ای ارائه می‌نماید، گواهی می‌دهد که وضع فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از سایر دانشکده‌های این دانشگاه بدخیم‌تر است! طوری که مخل پیشبرد صحیح امور درسی شده است و باید برای آن فکری کرد و او به همراهی زعمای این دانشکده امیدی ندارد. مشاور دلسوز نگران است؛ طیف متنوعی از مسائل، کار را به موارد متعدد بستری در بیمارستان روان‌پزشکی تا اقدام به خودکشی رسانده است، و از این بابت باید به انتخاب وزرای متوالی علوم کابینه یازده و دوازده تبریک گفت!
▬    ولی، نکته دیگری هست. برای دوره‌های متوالی وقتی به سراغ رؤسای مختلف دانشکده علوم اجتماعی و از جمله معاونت فعلی فرهنگی وزارت علوم می‌رفتم تا در مورد از دست رفتن دانشجویان پر استعداد در دام‌های عشقی و تخدیری گلایه کنم، پاسخ می‌شنیدم که این دانشکده نیز بخشی از جامعه است. هر چند که این استدلال آنان، در قیاس با سایر دانشکده‌های دانشگاه تهران که وضع و حال بسیار بسیار مرتب‌تری دارند، رنگ می‌بازد، اما، پرده از دشواری‌ای بر می‌دارد که در کلیت نظام تعلیم و تربیت ما وجود دارد. این که، قدری «پرورش» فراموش شده، و به «آموزش» و «علوم» بسنده گردیده است. زمانی، آقای حاجی، مرد سیاسی وزارت «آموزش و ...» عصر اصلاحات، کمر به قتل معاونت پرورشی بست و مفهوم «آموزش و پرورش» را بی‌معنا و یک‌لنگه نمود. پس از احیاء معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۸۵، طی دوازده سال، هر هجده ماه، هشت معاون متغیر به این منصب گماشته شده‌اند که نتوانسته‌اند برنامه مستقری را برای پیشبرد پرورش پیش ببرند، و نتیجه این بوده است که این معاونت عملاً احیاء نشده، و به موقعیت قبل از «حذف حاجی» باز نگشته است.
▬    از یک دید وسیع‌تر مثبت، و برای کمک به حل مشکل، باید یادآور شویم که دکترین آموزش و پرورش انقلاب اسلامی، آن طور که توسط مرحوم شهید دکتر باهنر درک می‌شد، چیزی شبیه این افق را ترسیم می‌کرد؛ تعلیم و تربیت، عبارت است از تقویت عوامل و درک و فراگیری واقعیات و آرمان‌های زندگی انسانی، و تحریک نونهالان جامعه به انتقال تدریجی از حیات طبیعی محض به حیات معقول و اجتماعی. وظیفه اساسی تعلیم و تربیت این است که با آگاهی صحیح از عمق وجودی انسان‌های مورد تعلیم و تربیت، هر حقیقت شایسته برای یادگیری و فراگیری، به گونه‌ای القاء شود که انسان متعلم و مورد تربیت، آن را یکی از پدیده‌های ذات خود احساس کند، و از طریق این درک عمیق از گوهر انسانی، اتحاد اجتماعی حاصل شود، و با این اتحاد، همدلی‌ها و ادراک متقابل و نتیجتاً اخلاق اجتماعی نشو و نما پیدا کند.
▬    در چهارچوب این درک کلی، پرش سه گام آموزش و پرورش، بدین ترتیب راه می‌سپارد: در گام اول، با تجربه‌های قدسی و دینی، دانش‌آموز و دانشجو به عمل اخلاقی مقید می‌گردد و فی‌الجمله متقاعد می‌شود که برای یکدیگر تله‌های عشقی و تخدیری نچیند؛ در ادامه، آموزش ادبی و فلسفی، عمق تجربه‌های دینی را به متعلم می‌نمایاند، و به او کمک می‌کند تا حکمت منش اخلاقی را به خوبی درک نماید، و در انتها و گام سوم این روند تربیتی، دانشجو در می‌یابد، حکمت‌هایی در معادنگری دینی نهفته است که هر چند تجربه تاریخی، مکرراً و بیش از استقراء متعارف، مفید بودن آن‌ها را تأیید کرده است، ولی دست خرد به غایت معادنگر آن نمی‌رسد؛ در نتیجه پس از اعتقاد مدلل اولیه به ژرف‌نگری دینی، در نهایت کاربست اجتماعی و علمی، باید دست خرد را به پدر ایمان سپرد.
▬    نتیجتاً، برداشت من این است که تکلیف معاونت پرورشی «وزارت آموزش و ...» و معاونت فرهنگی «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» این است که نهادسازی‌های مؤثری برای پیشبرد این اهداف سازمان دهند. این که در قلمرو دانشگاه ما، در جایی که پزشکان و سیاست‌گذاران آینده این کشور قرار است تربیت شوند، مواد مخدر «با کارت ویزیت» توزیع می‌شود، و به جای تجربه قدسی، تله‌های عشقی و تخدیری پهن می‌شوند، وضعی را رقم می‌زند که هیچ کس حتی جرأت نمی‌کند در مورد آن پرسشی مطرح کند یا خیالی را به مخیله خود راه دهد. با این وضع به ناکجاآباد منفی رهسپاریم، خصوصاً اگر متوجه شویم که در این وانفسای فرهنگی «توزیع مواد مخدر با کارت ویزیت!»، معاونت فرهنگی وزارت علوم، دغدغه پیشبرد موقعیت شغلی و اداری خود را دنبال می‌کنند، و درگیر فرآیند عبور از یک گروه آموزشی به گروه دیگر هستند. کارت ویزیت «فروش انواع مواد مخدر با نازل‌ترین قیمت» در مقابل دانشگاه توزیع می‌شود، و دوستان سرگرم ماجرای اداری و شغلی هستند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 05 بهمن 1397 ساعت 23:44

به بهانه حاشیه‌های سرمربی؛ ارکان غامض مدیریت امروز

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    موضوع اظهار نظر جنجالی سرمربی تیم ملی فوتبال در امارات، جنجال‌هایی برانگیخت؛ و طبیعتاً بخشی از این توجهات به سمت مدیریت در ورزشی و فوتبال و ماجرای «عکس با شورت ورزشی» و «تخصص مدیریت» و «مدیریت رسانه‌ای تیم ملی» و ... معطوف شد.
▬    زمانی، حدود بیست و چند سال پیش، آن گاه که سخن از گسترش رشته نوظهور مدیریت در کشور بود، فن مدیریت، حیطه‌ای تخصصی معرفی شد که آشنایان به آن، متکفل اداره سازمان‌هایی با زمینه‌های فعالیت مختلف می‌شدند. بنا بر این بود که اگر پزشکی خواهان مدیریت بر یک سازمان بهداشتی و سلامت بود، بیش از فن پزشکی، باید به فن مدیریت بر سازمان مسلط می‌شد. از این قرار، دوره‌های آموزشی مدیریت دولتی گرمی و رونق یافت.
▬    همواره و از زمان ماکس وبر، چنین تخصصی با عنوان «مدیریت» محل مناقشه بوده است، و گویا این مناقشه پایانی ندارد. امروز، ورزشکاران، خواهان مدیریت ورزشی‌ها هستند، و از مدیریت مدیرانی که «عکسی با شورت ورزشی ندارند» آزرده و سرخوده هستند. پزشکان و حقوق‌دانان که از همان ابتدا هم تن به تسلط مدیران به حیطه خود ندادند. اقتصاددانان نیز علم استقلال برداشته‌اند و می‌خواهند بانک مرکزی را از حیطه تسلط مدیران که هیچ، از حیطه مردم‌سالاری خارج سازند، درست مانند پزشکان و مهندسان و وکلا که پیش‌تر، خود را از دایره مردم‌سالاری بیرون کشیدند و انتخابات جداگانه خود را برای اداره نهادهای تابعه ایجاد کردند.
▬    دشوار بتوان گفت، که فن مدیریت بر سازمان‌های پیچیده امروز، فن علی حده‌ای نباشد، و یک پزشک و اقتصاددان و حقوق‌دان و مهندس و... صرفاً به اتکاء سوابق عملی در حیطه تخصصی خود می‌تواند اقتضائات مدیریت سازمانی را مراعات کند؛ بویژه اگر در شرایط فعلی کشور ما، ادمینیستریشن عمومی نیز اراده به جوان‌گرایی داشته باشد. بدین ترتیب، بر صدر سازمان‌های ما جوانانی با تخصصی نسبی در حیطه عملکردی سازمان، و بدون تخصص و حتی تجربه در مدیریت سازمان قرار خواهند گرفت. می‌توان پیش‌بینی کرد که با انبوهی از مسائل مدیریت و سازمانی مواجه خواهیم بود که همگی از درک پایین از مدیریت سازمانی نشأت می‌گیرد.
▬    در مقابل اهمیت تخصص مدیریت سازمان‌های پیچیده امروز، در عین حال، به سختی می‌توان اهمیت دانش حیطه عملیاتی سازمان را هم انکار کرد. این وسط، حیطه سومی را هم نمی‌توان فراموش کرد؛ و آن درخواست مردم و مخاطبان سازمان‌هاست. مدیر امروز علاوه بر آن‌که باید بر سر مصالح تخصصی خود بایستد، در گام دوم، باید سازمان‌های جدید را بشناسد و قواعد عمل آن‌ها را درک کند، و در رکن سوم، باید مردم‌سالار هم باشد و خود را در چهارچوب قواعد خشک حرفه‌ای یا مدیریتی گیر نیندازد. اما رکن چهارمی هم برای یک مدیر کارساز در دنیای سخت امروز وجود دارد؛ این که مدیر باید «خودساخته» نیز باشد. این‌ها چهار شرط یک مدیر مؤثر در شرایط امروز است. شاید در گذشته کسی با یکی از این ویژگی‌ها می‌توانست مفید باشد، یا با وقار به دوران مدیریت خود خاتمه دهد، ولی امروز، بدون این هر چهار پایه، میز مدیریت لغزان و لرزان است، و از قضا، این چهارمی از سه تای اول مهم‌تر است.
▬    مدیریت، یک موهبت ذاتی نیست؛ مدیر، باید خودساخته باشد. برخی افراد ویژگی‌های خاصی دارند، مانند این که خوب سخنرانی می‌کنند، شوخ‌طبع و خوش‌مشرب هستند، و یا موجه به نظر می‌رسند. این‌ها به مدیر کمک می‌کند، ولی آن چیزی نیست که برای مدیریت امروز کافی باشد. بررسی‌هایی که در مورد مدیران شرکت‌های بزرگ امروز صورت گرفته است نشان می‌دهد که 70 درصد خصال آن‌ها نمی‌توانسته به صورت ارثی به آن‌ها رسیده باشد، و باید در طول زمان و از طریق ممارست به دست آمده باشد. پس، این ایده که مدیران در جامعه امروز می‌توانند مدیر متولد شوند، تنها یک افسانه است. در حقیقت، مطالعات نشان می‌دهند که وقتی مدیران چالش‌های بیشتری را تجربه می‌کنند، شرایط کاری ناخوشایند را از سر گذرانده‌اند، سطوح بالای مسؤولیت را به انجام و فرجام رسانده‌اند، نیاز به ارتباطات مؤثر بدون اقتدار رسمی را تجربه کرده‌اند و شبکه گسترده‌ای از این نوع روابط را ایجاد کرده‌اند، و زمانی که مدیران زمان کافی را داشته‌اند تا راجع به این تجارت در یک اشل وسیع و ساختاری تأمل کنند، آن مهارتی که برای مدیریت اکسیر ارزشمندی است به دست می‌آید.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 29 دی 1397 ساعت 20:19

امید زایمان «ادب» از مادر تاریخ

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    از دیرباز تا هم‌اکنون، تحلیل‌گران اجتماعی پر نفوذی، از ابن‌خلدون تا کندراتیف، معتقد بوده‌اند که «تاریخ تکرار می‌شود». هر چند که احتمالاً رویدادهای طبیعی همچون چرخش مکرر زمین به دور خورشید یا توالی نسل‌ها از پس یکدیگر، الهام‌بخش این تلقی بوده‌اند، ولی، این باور، تنها یک الگوبرداری خام از طبیعت نیست، هر چند که الگوبرداری از طبیعت هم کم چیزی نیست. سخن از منطق عمیق‌تری است؛ این که واحدهای اجتماعی در نسبت با اقتضائات فرهنگی، متحمل دوره‌های متوالی نوباوگی و بلوغ و سالخوردگی و زوال می‌شوند. یک ایده فرهنگی در جامعه محوریت می‌یابد، گسترش و تنوع پیدا می‌کند، سپس، باور به بسندگی و استقرار فرهنگی و اجتماعی، نیروهای عمل کننده اجتماعی را به رخوت می‌کشاند و دیگر ایده فرهنگی محور جامعه بروزرسانی و سرزنده نمی‌شوند؛ در مرحله بعد، مسائل اجتماعی فاقد پاسخ فرهنگی، تلنبار می‌شوند، و مشکلات، هر از گاهی از اکناف جامعه سر بر می‌آورند و به هم گره می‌خورند، و نهایتاً، مسائل در هم گره خورده، به بحران تبدیل می‌شوند. طول این تکرار تاریخ می‌تواند بسته به زنده بودن روحیه جهاد و مجاهده در یک جامعه، طولانی یا کوتاه شود، ولی منطق اصلی رویدادها میان زنده بودن روحیه جهاد و مجاهده و در سوی مقابل، میزان رخوت و سستی فعالان اجتماعی و فرهنگی است. این، منطقی است که نظریه‌پردازان دوری تاریخ را مفتون خود ساخته است.
▬    از سال‌ها قبل، برای من این سؤال مطرح بود که چطور شد که از متن یک فرهنگ لاابالی در دهه ۱۳۴۰، نسلی در دهه ۱۳۵۰ ظهور کرد که بی‌اندازه مؤدب و موقر و ثابت قدم بود. آن‌ها دکمه پیراهن ساده و سپیدشان را تا زیر گلو محکم می‌بستند و آرام و متین و مصمم راه می‌سپردند و سرمشق بچه مدرسه‌ای‌ها جمله «ادب آداب دارد» بود. مسؤولیت‌پذیری و تعهد متقابل آن‌ها به یک ایده انقلابی، نهایتاً به برنامه انقلاب و پیشبرد دفاع مقدس و نهایتاً خیز موفق توسعه و سازندگی انجامید. سپس، از میانه دهه ۱۳۷۰، «جوانان را باور کنیم» به «تکرار» ولنگاری ۱۳۴۰ تبدیل شد، و تولید و تولد فرهنگی به رخوت و سستی گرایید چرا که بدون پایبندی به اصول و آداب‌شناسی دیوار راسخی بنا نمی‌شود. حال و هوا از سرودها و داستان‌ها و مطبوعات و کتاب‌ها و سایر محصولات فرهنگی رخت بر بست، و این مقدمه‌ای شد برای رخوت و رکود اجتماعی و حتی اقتصادی امروز. سؤال این است که چطور می‌تواند تاریخ چرخی بزند و ما دوباره به حال روز مؤدب و توأم با تعهد متقابل و مسؤولیت بازگردیم؟
▬    زمانی، سرود زنده‌یاد حمید سبزواری با صدای روح‌افزای حسام‌الدین سراج، زمزمه‌های این مردم را تسخیر می‌کرد و بیانگر کامل‌عیار روحیه زمان دفاع مقدس بود. بگذارید سروده کامل مرحوم حمید سبزواری را مرور کنیم که بسته کامل شیوه فکر و زندگی مؤدب آن دوره بود: وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم...دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم / از هر كران بانگ رحیل آید به گوشم...بانگ از جرس برخاست وای من خموشم / دریادلان راه سفر در پیش دارند...پا در ركاب راهوار خویش دارند / گاه سفر را چاووشان فریاد كردند...منزل به منزل حال ره را یاد كردند / گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است...چاووش می‌گوید  ما را وقت تنگ است / گاه سفر آمد برادر! گام بردار...چشم از هوس، از خورد، از آرام بردار / گاه سفر آمد برادر! ره دراز است...پروا مكن بشتاب، همت چاره‌ساز است / گاه سفر شد باره بر دامن برانیم...تا بوسه‌گاه وادی ایمن برانیم / وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر كرد...از هفت وادی در طلب باید گذر كرد / وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند...بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند / وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را...امید بر عزم جلودار است ما را / وادی پر از فرعونیان و قبطیان است...موسی جلودار است و نیل اندر میان است / تكریتیان (صد- دام) در هر گام دارند...راه‌آشنایان، ره به مقصد می‌سپارند / رهتوشه باید كو؟ بیاور كوله‌بارم...امید را رهتوشه بهر راه دارم / رهتوشه باید، پای من هموارپو باش...هفتاد وادی پیش رو گر هست، گو: باش / رهتوشه باید، عزم را در كار بندیم...دل بر خدا آنگه به رفتن باره بندیم / رهتوشه باید، صبر را در دل نشانیم...وادی به وادی باره تا منزل كشانیم / رهتوشه ما را شوق دیدار حرم، بس...رهتوشه باید، مرغوا مشنو ز هر كس / تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر!...بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! / ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن...تاراج و باج رفته را گردن نهادن / تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم...خفتیم غافل، خانه بر دشمن نهادیم / خفتیم غافل، از معادای حرامی...كردیم سر تسلیم یاسای حرامی / خفتیم غافل، رزم را از یاد بردیم...پس داوری بر محضر بیداد بردیم / خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد...خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد / دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم...دست عمل بشكسته و پای فرس هم / تاراج شد، تاراج، هر كالایمان بود...خاموش شد هر نغمه، كاندر نایمان بود / ما خامش و او هر طرف شور و شغب كرد...تاوان و خورد و خفت و مستی را طلب كرد / سینا و طور و غزه را بلعید با هم...ما، خفته و او در تهاجم قدس را، هم / جولان به جولانی دگر بگرفت از ما...ماندیم ما سرگشته او را قدس و سینا / فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید...تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید / یعنی كلیم آهنگ جان سامری كرد...ای یاوران باید ولی را یاوری كرد / وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم...دل بر پیام دلكش چاووش بندیم / چابكسواران، رهروان، احرام بستند...دل بر طنین این صدای عام بستند / آهنگ رفتن كن كه ما را چاره فرد است...واماندن از این كاروان، درد است، درد است / باید خطر كردن، سفر كردن، رسیدن...ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن / وادی به وادی سینه باید سود بر راه...منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه / گر خاره ور خارا و گر دور است منزل،...حكم جلودار است، بربندیم محمل / ما را گریزی جز كه آهنگ سفر نیست...عزم سفر كن فرصت بوك و مگر نیست / باور مكن افسانه افسونگران را...همراه باید شد در این ره كاروان را / باور مكن امید دیدار حرم نیست...گامی فرا نه تا حرم جز یك قدم نیست / از دشت و دریا در طلب باید گذشتن...بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن / گر صد حرامی، صد خطر، در پیش داریم...حكم جلودار است، سر در پیش داریم / حكم جلودار است، بر هامون بتازید...هامون اگر دریا شود، از خون بتازید / فرض است فرمان بردن از حكم جلودار...گر تیغ بارد، گو ببارد، نیست دشوار / جانان من برخیز و آهنگ سفر كن...گر تیغ بارد، گو ببارد، جان سپر كن / جانان من برخیز بر جولان برانیم...زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم / آنجا كه جولانگاه اولاد یهوداست...آنجا كه قربانگاه زعتر، صور ، صیداست / آنجا كه هر سو صد شهید خفته دارد...آنجا كه هر كویش غمی بنهفته دارد / جانان من اندوه لبنان كشت، ما را...بشكست داغ دیر یاسین پشت، ما را / جانان من برخیز باید بر ”جبل” راند...حكم است باید باره تا دشت امل راند / جانان من برخیز و زین بر پارگی نه...زی قدس، زی سینا، قدم یكبارگی نه / باید ز آل سامری كیفر گرفتن...مرحب فكندن، خیبری دیگر گرفتن / باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین...باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین / باید به سر، زی مسجدالاقصی سفر كرد...باید به راه دوست، ترك جان و سر كرد / جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش...آنك امام ما علم بگرفته بر دوش / تكبیر زن، لبیك گو، بنشین به رهوار...مقصد، دیار قدس، همپای جلودار.
▬    و به رغم این مضمون درخشان و تاریخ‌ساز از مرحوم سبزواری، امروز، شماری از جوانان ما چه چیزهایی را لاینقطع به گوش خود سیم‌کشی می‌کنند؟ نیستی‌ حالم خرابه...تو رو با یکی‌ دیگه دیدم...داغون شدم مردم...ولی‌ باز تو رو بخشیدم...نیستی‌ دلشوره دارم...میبینم تو رو تو چشماش...این تقدیر بی‌ رحمه با قلبم...عشق من برو نذار تنهاش...نیستی‌ حال من خرابه...نیستی‌ دستام سرد سرد...چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد......
▬    و باز پرسش من این است که منطقاً نسلی که گوش به این ابتذال سپرده است و در سایه شبکه، از محدودیت‌های تربیتی گسیخته است، در کدام نقطه، چرخش فرجام دهه ۱۳۴۰ را تجربه خواهد کرد، و به سمت اصول، مسؤولیت، تعهد متقابل و ادب و سرمشق «ادب آداب دارد» بازخواهد گشت؟ روزی برخواهد گشت. این سر به سنگ خواهد خورد. خفتیم غافل، رزم را از یاد بردیم...پس داوری بر محضر بیداد بردیم / خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد...خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد / دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم...دست عمل بشكسته و پای فرس هم / تاراج شد، تاراج، هر كالایمان بود...خاموش شد هر نغمه، كاندر نایمان بود.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 26 دی 1397 ساعت 16:43

توان اندک رئیس‌جمهور

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: رئیس جمهور در نشستی که اخیراً در «سالن اجلاس سران» داشتند، از «بی‌وفایی»ها سخن گفتند؛ بی‌گمان اغلب فعالان و ناظران سیاسی کشور، این تظلم از بی‌وفایی را «به تقصیر» ارزیابی کردند، و هر یک بخشی یا عمده یا تمام مسؤولیت این تظلم را به تقصیر خود رئیس جمهور نسبت خواهند داد. ولی ما به این موضوع کاری نداریم؛ نکته اصلی ما این است که همان طور که خود رئیس جمهور فرمودند، یک دشواری اصلی دولت ایشان، اگر نگوییم «بحران»، «مشکل اقتدار رئیس جمهور» است. از رئیس جمهور، نه تنها توقع هماهنگی در درون قوه مجریه، بلکه انتظار هماهنگی میان قوا می‌رود؛ حال، شاهدیم که رئیس جمهور، از برقراری هماهنگی در درون قوه مجریه ناتوان هستند، و خسارت این وضع، تنها به کارگزاران و اصلاح‌طلبانی که بلاشرط از ایشان حمایت کردند تا برای دومین بار به قدرت برسند وارد نمی‌شود، بلکه کل کشور آسیب می‌بیند. از سال ۱۳۹۲، دولتی داریم که از توش و توان اندکی برای انجام تکالیف ریاست جمهوری برخوردار است. از عدم کفایت سخن نمی‌گویم؛ می‌گویم، از توش و توان اندکی برای اعمال ریاست جمهوری برخوردار است.
▬    ریشه‌یابی قضیه: در حالی که عنوان «ریاست جمهور» به یک فرد اشاره می‌کند، اصطلاح «ریاست جمهوری» به یک فرایند تعاملی از تأثیر اجتماعی و سیاسی اشاره دارد. این، نکته‌ای است که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ مغفول ماند. می‌توان به هر ترتیبی به ریاست جمهوری رسید؛ مثلاً با ایراد اتهام «خزانه خالی» یا «نرده در پیاده‌رو»! ولی با این کیفیت رأی نمی‌توان «ریاست جمهوری» کرد؛ چرا که دفاع از این فرآیند، دیگر از دست هواداران نیز بر نمی‌آید، و هواداران دیروز، یک به یک، از قطار ماجرا پیاده می‌شوند و ضمه خود را بری می‌کنند.
▬    از این منظر، «فرآیند ریاست جمهوری» شامل یک شبکه تعاملی گسترده است، که با اعتبار و اقتدار متقابل شناخته می‌شود. مردم، باید بتوانند رئیس جمهور را درک کنند، و ایشان هم مردم را به رسمیت بشناسند و درک کنند. بدون چنین فرآیند تعاملی دو جانبه‌ای، شخص می‌تواند «رئیس جمهور» باشد، ولی نمی‌تواند «فرآیند ریاست جمهوری» را به انجام رساند. آن‌چه آقای روحانی بدان احتیاج دارند، برقراری تعامل مؤثر با مردم است. ایشان باید فاصله خود را با مردم کم کنند، و این، چندان با حضور در «سالن اجلاس سران» به دست نمی‌آید. دوستانی که در آن‌جا جمع بودند، بر سر پیکر پدر خود در آمبولانس برای فیلم‌برداری گریه ظاهری ساز کردند و مردم تصویر این تصنع را می‌بینند و به خاطر می‌سپارند. مردم صداقت‌های دولت نهم را نیز به یاد می‌آورند که اهالی «سالن اجلاس سران» هیچ‌گاه دلشان با او صاف نبود و نشد، و نخواهد شد. مردم، هر دو را به خاطر دارند و هنوز هم هر جا مجالی پیش می‌آید، درک این تمایز را به نمایش می‌گذارند.
▬    بنابراین، هر چند «رئیس جمهور» باید بداند که «فرآیند ریاست جمهوری» فراتر از تأکید بر قدرت شخصی یا حزبی و جناحی است. ریاست جمهوری باید بر پایه اعمال رشد و ارتقاء نیروهای عمل کننده اجتماعی ایثارگر که «پای کار» جامعه هستند بنا شود. کسانی که تنها از انقلاب طلبکار هستند و بوده‌اند، به کار نمی‌آیند؛ باید به آن‌هایی اهمیت بدهیم که هر وقت لازم شده است، بر پایه اصول، درگیر شده‌اند و کار را پیش برده‌اند. آن‌هایی که ادعای «ژن خوب» را چه در حرف و چه در عمل دارند، چندان قابل اتکاء نیستند. حال، آن جوان، سادگی کرد و اصطلاح «ژن خوب» را به کار برد و تاریخ ایران نامش به «ژن خوب!» عارف و معروف خواهد شد، ولی واقع آن است که این سخن، پیش از این، عمل دیگران بوده و هست که در «سالن اجلاس سران» جمع شدند.
▬    پایه‌های اصلی توان کشور در نیروهایی است که عن‌قریب، بدون کیک و ساندیس، از امام حسین تا آزادی، و از خیابان انقلاب تا جمهوری اسلامی را پر خواهند کرد؛ آن‌ها که در سالگرد امام، دور حرم را مملو از جمعیت می‌سازند، ولی واقعاً دشوارشان است وارد کاخی شوند که به نام حرم برای او ساخته‌اند. این‌ها، مردمی هستند که رئیس جمهور باید به آن‌ها اتکاء کند. رئیس جمهور باید سنت سفرهای استانی و رفتن به میان مردم را باب کند، و تنها با «برگزیدگان» دیدار نکند. او باید به میان مردم برود و سخن آن‌ها را بشنود. اتکاء به مردم واقعی، کلید اصلی حل «مشکل اقتدار رئیس جمهور» است. توصیه می‌کنیم تا فرصت هست از این کلید استفاده کنند.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 26 دی 1397 ساعت 16:41

احیای سیاست مبتنی بر ”احترام“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: سیاست و مناسبات اجتماعی ما، خصوصاً آن‌چه در تبلیغات انتخاباتی چند دوره اخیر گذشته است، به پایه‌های زیست اجتماعی ما آسیب زده‌، تا حدی که برخی را گمان بر این رفته است که آیا دموکراسی با ریخت کنونی به قدر کافی خوب هست؟ آیا در یک موازنه، بیشتر مایه رشد و نمو بوده است، یا موجب سرخوردگی و افسردگی اجتماعی؟ آقای روحانی و دوستان مدام می‌گویند که دوران انتخابات گذشته است، ولی بی‌حرمتی‌ها و بی‌انصافی‌ها، از جنس تهمت «نرده در پیاده‌رو» از ذهن انسان‌ها فراموش شدنی نیست. انسان‌ها خاطره دارند و چه بخواهند و چه نخواهند، فراموش نمی‌کنند. نمی‌توان به مردم بی‌احترامی کرد و توقع داشت که از روز پس انتخابات، با مهربانی و مؤثر، در روندهای سیاسی مشارکت داشته باشند. دل، همراهی نمی‌کند. رفتار فارغ از «احترام» به همدلی و همسازی آسیب می‌زند. قطعاً، این، یکی از دلایل رکود و افسردگی در فضای سیاسی وطن ماست؛ دموکراسی کثرت‌گرا بیش از حد خشن است و این‌طور که از خرداد هفتاد و شش به بعد متداول شده، با فطرت انسانی سازگاری ندارد.
▬    مطلب اول: یک دیدگاه پر نفوذ در جامعه‌شناسی امروز، «هسته بنیادین جامعه» را بیش از هر چیز دیگر، «احترام» (recognition) می‌داند. از این دیدگاه، تا «احترام» پدیدار نشود، «عشق» و «خانواده» و «توحید» و «پرستش» و «عدالت» و «پراکسیس» و هر چیز دیگری که تاکنون هسته بنیادین زیست اجتماعی تلقی شده است، مجال وقوع نمی‌یابد.
▬    مطلب دوم: یک دلالت ضمنی چنین برداشتی از زیربنای جامعه آن است که اگر به هر دلیل، قدر مطلق «احترام» در یک جامعه کم شود، اگر «احترام» نگذاشتن به عادت معهود افراد جامعه تبدیل شود، پایه‌های جامعه به سستی می‌رود. در یک قاعده کلی، و ضمن اجتناب از محافظه‌کاری، بدون توجه چندان به این که به چه چیزی احترام گذاشته می‌شود، اگر عزل احترام از چیزهایی منجر به احترام به چیزهای دیگر نشود، و اگر «قدر مطلق» احترام کاهش یابد، آن‌گاه پایه‌های زندگی اجتماعی به لرزش در می‌آید. اگر رفته رفته احترام گذاشتن لوس‌بازی و محافظه‌کاری لقب بگیرد، و بی‌احترامی به غلط عنوان مکرم «صراحت» به خود بگیرد، آن‌گاه پایه‌های جامعه سست و شل می‌شود. در مقاطع گوناگون تاریخ، اموری مانند دانشمندان، زحمت‌کشان، فداکاران، موطن، تاریخ ملت، سنت‌ها، پیشتازی و تاریخ‌سازی، شرافت، عدالت، آزادی، اخلاق، انسانیت، کهنه‌سربازان، شهیدان، حق، کمال، خداوند، توحید، نقاط تمرکز احترام بشر بوده‌اند. تاریخ انسان‌ها با این احترام‌ها از تاریخ گربه‌ها متمایز شده، و با این احترام‌ها، همکاری‌ها و استمرارها و انباشت‌های تاریخی میسر گردیده است. حال اگر این احترام‌ها، یک به یک آسیب ببینند و ولنگاری و بی‌عاری جای ادب و احترام را بگیرد، آن‌گاه است که در ادامه مسیر زیست اجتماعی ممتاز انسانی بر روی کره زمین کندی و وقفه پدید می‌آید و شاید گربه‌ها بر ما پیشی بگیرند!
▬    مطلب سوم: رگ و ریشه «احترام»، در باور به «معنا» است. جامعه‌ای که «احترام» می‌گذارد، نمی‌تواند به عینیت‌ها بسنده کند و اهالی آن باید عقل‌شان بیش از چشم‌شان باشد. عینیت‌ها احترام بر نمی‌انگیزند؛ بلکه معنای اشیاء است که موجب احترام می‌شود. سطحی از فکر و مدنیت معنوی برای آن که جامعه انسانی همچنان وجود داشته باشد، لازم است. اگر ملاک‌های جامعه به امور عینی تقلیل یابد، در موج اول، این «احترام»ها هستند که قربانی می‌شوند، و سپس چیزهای دیگر، عشق و خانواده و عدالت و آزادی و انسانیت و سنت‌ها و دولت و ... از بین خواهند رفت.
▬    مطلب چهارم: «احترام» و «معنا» موجب شکل‌گیری چیزی به نام «اخلاق» می‌شوند. «اخلاق» طرحی از کمال بالقوه و معنایی از انسان را نشان می‌دهد، و در انسان‌ها انگیزه ایجاد می‌کند تا به حرکت در آیند و برای تحقق این کمال وقت و نیرو صرف کنند. از این گذشته، پایبندی به «اخلاق» جلوی ارضای بلافصل غرایز را می‌گیرد، و بدین ترتیب کمک می‌کند تا انسان‌ها به نحو قابل تحملی در کنار هم روزگار بگذرانند. «اخلاق» موجب «اعتماد» متقابل افراد به یکدیگر است و با واسطه امنیت وجودی، زمینه را برای همزیستی انسان‌ها فراهم می‌کند. بدون «اخلاق»، زندگی انسان‌ها در کنار یکدیگر، تنها به شیوه‌ای گرگ‌آلود میسر خواهد بود، و این شیوه گرگ‌آلود، درک اصلی پایه‌گذار مدرن دموکراسی، تامس هابز، از جامعه انسانی بوده است. حالا معلوم می‌شود که دموکراسی محض، چرا تا این حد با فطرت انسانی در تصادم است.
▬    مطلب آخر: «تعهد» به حل مسائل مشترک و تعامل نزدیک میان شهروندان، فکر اصلی است که امر سیاسی واقعاً انسانی را می‌سازد. حیوانات نیز چیزی شبیه امر سیاسی از جنس قدرت و زور دارند، ولی آنچه خصلت انسانی نهاد سیاست را می‌سازد، «تعهد» است. «تعهد» مستلزم اهتمام به «معنا» و «احترام» است، و بدون آن‌ها تحقق نمی‌یابد. نتیجه آن که بدون «معنویت» و «احترام»، سیاست انسانی به سمت اعمال زور به سبک حیوانات منحرف خواهد شد، یا به خمودی و رکود منتهی می‌گردد.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 17 دی 1397 ساعت 08:38

صفحه 20 از 407