فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

تمام بضاعت اصلاح‌طلبان

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    «دولت در پنج سال گذشته موفقیت‌های چشمگیری داشته است!»؛ قضیه این است: چهارشنبه، یازده مهر ۹۷، دیر وقت، آقای روحانی با اصلاح‌طلبان در کاخ ریاست جمهوری دیدار کردند، و پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری این خبر را در صدر اخبار خود قرار داد. در این دیدار آقای روحانی فرمودند: «دولت در پنج سال گذشته موفقیت‌های چشمگیری داشته است» و با این جمله، از مهمانان خود پذیرایی کردند. مهمانانی از این قبیل: از همه مهم‌تر و زینت کابینه‌تر، صفدر حسینی مجهز به کمک‌هزینه اوقات فراغت فرزندان، بعد حمیدرضا جلایی‌پور که هدف نهایی توسعه در ایران را امریکا می‌داند، بعد دکتر علی ربیعی که دقیقاً نمی‌دانیم که چه کاره هستند از خانه کارگر و معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات تا لیسانس مدیریت دولتی و فوق لیسانس مدیریت امور فرهنگی و دکترای مدیریت استراتژیک و عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور و نهایتاً مأمور به تدریس در گروه ارتباطات دانشگاه تهران و وزیر رفاه، سپس مصطفی کواکبیان که ناگفته دوست داشتنی هستند، حجت الاسلام مجید انصاری که امام او را مردی متدین و دانا البته کمی احساساتی می‌دانستند، محمد قوچانی که نمی‌دانیم از بچه‌های بالا و نزدیک به دولت امنیتی است یا هماهنگ کننده منتقدان، محمد نعیمی پور که بیش از همه از مردمی‌نژاد متنفر است، مرتضی حاجی که خاطره صدارتش بر آموزش و پرورش و شب انتخابات هشتاد چیزهایی به یاد اصحاب سیاست می‌آورد که مطلقاً خوب نیست، ... خلاصه یکی از یکی درخشان‌تر و جالب‌تر.
▬    با جمع با نمکی طرف هستیم که مطلقاً از عنوان «اصلاح‌طلب» که یک سوی آن اکبر گنجی حالی به حالی است و جانب دیگر آن عطا مهاجرانی چند زنه، و فاطمه حقیقت‌جوی استحاله شده، و علی افشاری عضو رسمی برنامه رانلد ریگان که به فرمانده ناو وینسنس مدال داد؛ بله؛ دست گل‌های اصلاح طلبان تمامی ندارد و بزرگ‌ترین این دست گل‌ها خیانتشان بود به مردم‌سالاری در ایران که شعارش را می‌دادند، ولی وقتی باختند، برای دور زدن صندوق رأی در انتخابات ۸۸ هر کاری کردند که نهایتاً امریکایی‌ها را برای تشدید تحریم‌ها و زدن زیر میز مذاکرات اتمی جری کرد. لیست بلندی از رسوایی و خیانت است که حالا حالاها تمامی ندارد. آن‌ها فستیوالی از سیاستمداران غیر قابل اعتماد هستند. با این لیست بلند بالا، دیگر نمی‌توان گفت که این همه خیانت اتفاقی است و یکی دو تایشان را شیطون گول زده؛ واضح است که در مرام اصلاح‌طلبی گیر و ایرادی هست. ولی آنان هنوز هم از خودشان و عملکردشان و از عنوان «اصلاح‌طلب» شرمنده نیستند، و حالا در پرده آخر گل خیرهایشان، ضمن اعلام برائت از دولتی که خودشان با «تـــکرار» در به قدرت رسیدنش دخیل بوده‌اند، به ملاقات با رئیس دولت هم بار می‌یابند، تا زمینه آخرین هماهنگی‌ها برای انتخابات آینده و دست به دست کردن قدرت تدارک شود.
▬    برو برگرد ندارد؛ این فرمول عملکردی است که جریان اصلاح‌طلب از چند هفته پیش آغاز کرده و سربازگیری را از میان روشنفکران دگماتیست شروع نموده‌اند؛ می‌کوشند خود را از دولت جدا کنند، و وانمود نمایند که در سیئات و ناکارآیی‌های دولت آقای روحانی که ملت را کلافه کرده بی‌تقصیر هستند. اصلاح‌طلبان، همسان با برابر قلمداد کردن آقای روحانی با آقای هاشمی، در پی آن هستند که خود را به عنوان جایگزین سنتی چنین گزینه‌ای مطرح کنند، و بگویند: «که نوبتی هم باشد نوبت ماست!». ولی واقعاً بعد از آقای روحانی اصلاح‌طلبان را کم داریم تا کشور را از این که هست هم راکدتر کنند، و فاصله دولت و مردم را از این هم بیشتر نمایند. آنان ملت را کم‌حافظه‌تر از آن تصور کرده‌اند که یک سال پس از انتخابات ۹۶ به خاطر داشته باشند که این اصلاح‌طلبان، ملت را برای رأی دادن به آقای روحانی دعوت و این دعوت را «تـــکرار» می‌کردند. در این که تـــکرار آن‌ها چقدر تأثیر گذاشت، بررسی و سنجش لازم است، ولی نفس این خدعه پرسش می‌انگیزد که این‌ها در مورد هوش و حافظه ملت چه فکر کرده‌اند. آیا همین حرکات غیر اخلاقی آنان در خالی کردن پشت رفیق سال پیش، و تلاش مذبوحانه برای فرصت طلبی سیاسی که عمیقاً با نفاق همراه است، نشان نمی‌دهد که آن‌ها تا چه اندازه مهیا هستند آلترناتیو نفاق آمیز آقای روحانی باشند. به لحاظ سابقه و پیشینه هم چیز چندانی از جریان نفاق چپ کم ندارند؛ از سروش نهیلیست، تا گنجی مسؤولیت ستیز، و عطا مهاجرانی چند زنه. مطلقاً چیزی کم ندارند.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 13 مهر 1397 ساعت 20:56

ملاقات با اصلاح‌طلبان به جای ترامپ

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    مطلب اول: آقای روحانی از نیویورک آمدند و آنجا با دانلد ترامپ دیدار نکردند؛ اما، در تهران، چهارشنبه، یازده مهر ۹۷، دیروقت، با اصلاح‌طلبان نشستند؛ همان اصلاح‌طلبانی که هم‌قطارانشان، هم‌اکنون، در امریکا و کشورهای اروپایی مشغول تقدیم خدمات متنوع به اجانب بر ضد ایران هستند.
▬    مطلب دوم: صرف نظر از نبرد لفظی سنگینی که در نیویورک بر سر پایبندی به اصول و قواعد و تعهدات جریان داشت، و پای رئیس جمهور فرانسه و خانم فدریکا موگرینی و آقای ایوو مورالس و دیگران نیز به میان کشیده شد، باید با وقوع اخیر فاشیسم در امریکا و در نقاط دیگر جهان مواجهه صریحی ساز کرد، و از رویاروی شدن با واقعیت و الزامات آن تا دیر نشده حذر ننمود. از بزدلی چیزی به دست نخواهد آمد؛ باید چه در باطن و چه در ظاهر مسیر قاطعیت پیمود؛ همان طور که از چهره خشمگین دکتر محمد جواد ظریف و قدری هم از نطق سنجیده دکتر حسن روحانی در مجمع عمومی بر می‌آمد.
▬    مطلب سوم: واقفیم که آن چه جوهر اصلی فاشیسم را ساخت، نهیلیسم نیچه‌ای و پایبند نبودن سیاستمداران به اصول بود، نه وقوع هولوکاست یا هر تبعات دیگری که فاشیسم و نهیلیسم به دنبال آورد. بنا بر این، آن اظهار نظر مایک پامپئو علیه نطق آقای روحانی یک آدرس غلط بود که گفت: «شرم‌آور است که او چنین حرف‌هایی را می‌زند، برای کشوری که هولوکاست را تکذیب و اسرائیل را تهدید می‌کند، اینکه امریکا و رهبرانش را با نازی‌ها مقایسه می‌کند، یکی از توهین آمیزترین چیزهایی است که تاکنون شنیده‌ام». این اظهار پامپئوی خشمگین که سودای تابستان داغش به زمهریر گرفتار آمد، القاء یک تشخیص اشتباه است. تشخیص درست از دیدگاه تحلیل‌گران شاخص فاشیسم همچون هانا آرنت یا نوربرت الیاس همین است که در سخنرانی آقای روحانی به خوبی منعکس شده بود (هر چند که به رغم نطق آقای ایوو مورالس صراحت کافی را نداشت): «امروز در شرایطی گرد هم آمده‌ایم که جهان، از خودسری و بی‌توجهی برخی از دولت‌ها به ارزش‌ها و نهادهای بین‌المللی در رنج است. پیام حضور ما در اینجا، آن است که ایجاد منافع و امنیتِ جهان با کمترین هزینه، در سایهٔ هماهنگی و همکاری کشورها امکان‌پذیر است. اما متأسفانه در جهان امروز شاهد حاکمانی هستیم که فکر می‌کنند با تقویت ناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و بیگانه ستیزی که یادآور تفکر نازی‌هاست و با زیر پا گذاشتن مقررات جهانی و تضعیف سازمان‌های بین‌المللی بهتر می‌توانند به منافع خود دست یابند و یا حداقل برای کوتاه مدت، می‌توانند بر احساسات عمومی و جذب آرای مردم، تأثیر بگذارند و برای این منظور، به نمایش‌های مضحکی حتی در قالب تشکیل جلسه غیرمعمول شورای امنیت، دست می‌زنند. دولت آمریکا دست‌کم در صورت هیأت حاکمهٔ کنونی خود، عزم آن دارد که کلیه نهادهای بین‌المللی را بی‌خاصیت سازد. این دولت در حالی که بر خلاف قواعد و حقوق بین‌الملل، از یک توافق چند جانبهٔ مصّوب شورای امنیت خارج شده، جمهوری اسلامی ایران را به گفت و گوی دو جانبه می‌خواند. دولتی که هنوز به دولت بودن خود آگاه نیست و عهد و پیمان سَلَف خود را نقض می‌کند و اصل حقوقی مسئولیت دائمی دولت‌ها را نمی‌شناسد».
▬    مطلب چهارم: دکتر حسن روحانی که از پایبندی به مسؤولیت‌ها و تعهدات سخن می‌گفتند، مقابل ترامپی قرار گرفتند که به نام منافع امریکا، مهیای نقض هر عهدنامه‌ای است و آن‌چه به او اجازه این هیچ‌انگاری را می‌دهد، دقیقاً نهیلیسمی است که سال‌ها قبل، اصلاح‌طلبان، فرهنگ ما را در آستانه آن قرار دادند، و محصولات آن شدند امثال اکبر گنجی و عطا مهاجرانی و اصلاح‌طلبان دیگری که یکی بدتر از دیگری موجب شرم ملت‌اند؛ «زینت کابینه» اصلاحات لقب گرفته بودند و با چند همسر متنوع تقشان درآمد! چیزی شبیه همین آقای ترامپ. همان موقع، آزادی مورد ادعای اصلاح‌طلبان به ولنگاری مدیریتی و فرهنگی تعبیر شد و کسانی که در رأسشان عبدالکریم سروش قرار داشت، این ولنگاری فرهنگی را تئوریزه کردند و ولنگاری جنسی؛ و سمبل سیاسی این ولنگاری شد، عطا مهاجرانی، زینت کابینه و وزیر فرهنگ دولت اصلاحات. حالا مشهودترین و هولناک‌ترین نتیجه این ولنگاری فرهنگی، ترامپ است، ولی چندی پیش، ما در میان اصلاح‌طلبان نمونه‌های آن را دیدیم. هر کس عاشق امریکا می‌شود، کم و بیش همین می‌شود.
▬    مطلب آخر آن که این روزها اصلاح‌طلبان، همان مسؤولیت ستیزان و پراگماتیست‌های وطنی که الگوهای نظری خود را از پوپر انگلیسی و رورتی امریکایی می‌گرفتند، می‌کوشند خود را از دولت جدا کنند، و وانمود نمایند که در سیئات و ناکارآیی‌های دولت آقای روحانی که ملت را کلافه کرده بی‌تقصیر هستند. اصلاح‌طلبان همسان با برابر قلمداد کردن آقای روحانی با آقای هاشمی، در پی آن هستند که خود را به عنوان جایگزین سنتی چنین گزینه‌ای مطرح کنند، و بگویند: «که نوبتی هم باشد نوبت ماست!». آنان ملت را کم‌حافظه‌تر از آن تصور کرده‌اند که یک سال پس از انتخابات ۹۶ به خاطر داشته باشند که این اصلاح‌طلبان، ملت را برای رأی دادن به آقای روحانی دعوت و این دعوت را تکرار می‌کردند. آیا همین حرکات غیر اخلاقی آنان در خالی کردن پشت رفیق سال پیش، و تلاش مذبوحانه برای فرصت طلبی سیاسی که عمیقاً با نفاق همراه است، نشان نمی‌دهد که آن‌ها تا چه اندازه مهیا هستند تا آلترناتیو ترامپی آقای روحانی باشند. به لحاظ سابقه و پیشینه هم چیز چندانی از ترامپ کم ندارند؛ از سروش نهیلیست، تا گنجی مسؤولیت ستیز، و عطا مهاجرانی ولنگار و چند زنه.
▬    جوانانی که تازه امکان رأی می‌یابند و سال آینده و سال بعد باید تصمیمات سیاسی مهم اتخاذ کنند، یا جوانانی که یکی دو دوره است درگیر سیاست شده‌اند، باید این پیشینه را بدانند. باید خوب بدانند، که اصلاح‌طلبی یک عنوان خفت‌بار و شرم‌آور در این کشور است و خواهد بود، از بس در درون خود خائن و بدکردار پرورش داده‌اند. آن‌ها بسیار کم‌شرم هستند که هنوز سر خود را بالا می‌گیرند، و مجموعه ریاست جمهوری هم در تشکیل جلسه با ایشان نیک کردار نیست، و این جلسه نیک فرجام نخواهد بود. بی‌گمان.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 13 مهر 1397 ساعت 10:45

کجایند آنان که «خوب» کار می‌کردند؟

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    تز اول. در کوران نبرد اقتصادی، دو وزارت‌خانه مهم اقتصادی، یعنی وزارت محوری «اقتصاد» و وزارت بسیار مهم «رفاه»، بدون وزیر هستند؛ و یک ابروزارت‌خانه مهم دیگر، یعنی ابروزارت «صنعت و معدن و تجارت»، معلوم نیست که وزیر مستعفی دارد یا نه؛ فی‌الجمله معلوم است که صندلی پاسخگویی وزیر «صمت / سکوت» در جلسه اخیر کمیسیون مربوطه مجلس خالی بوده است، و همین، از جانب ناظران امور به مثابه تأییدی بر اخبار غیررسمی و در عین حال موثق استعفای وزیر تعبیر شد. کشوری درگیر نبرد اقتصادی، بدون سه وزیر اقتصادی که در واقع مهره‌های اصلی این نبرد هستند!
▬    تز دوم. در همین اوضاع، ایران در چین، یعنی مهم‌ترین شریک تجاری خود، سفیر ندارد! و سفیر ایران در هند که دومین شریک تجاری ما و مشتری عمده نفت ایران بوده است نیز پس از شش ماه خالی بودن سفارت، اخیراً منصوب شده است و نمی‌دانیم که به نیودهلی رسیده است یا خیر.
▬    این دولت، آشکارا دولت عملیاتی نیست. شاید به این خاطر که این دولت، «دولت زیادی حقوق‌دان» است و بیشتر به بالا و پایین کردن کدهای حقوقی برای سازش با شرایط عملیاتی جدیدی سرگرم است که رقبای مرد عمل و زورگو، دیکته می‌کنند. این هم یکی از دشواری‌های نظام انتخاباتی ماست؛ آقای خاتمی با لیسانس فلسفه، بیشتر به سخنرانی فلسفی علاقه‌مند بودند تا کشورداری. آقای دکتر احمدی‌نژاد که مهندس بودند به اجرا و عملیات علاقه داشتند و به مباحث تئوریک و فلسفی بهایی نمی‌دادند. و حالا، آقای روحانی که دارای مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران است، بیشتر به تنظیم کدهای حقوقی علاقه نشان می‌دهند و عملیاتی نشدن این کدهای حقوقی تنها ایشان را به صرافت دریافت چند کد حقوقی دیگر از اتحادیه اروپا می‌اندازد، که معلوم نیست اجرا شوند یا خیر. این دولت، کدهای حقوقی ردیف می‌کند بدون آن که به عملیاتی شدن آن‌ها اهتمام بایسته‌ای نشان دهد و آمادگی آن را داشته باشد که اگر بازی از میدان حقوقی خارج شد، وارد الزامات عملیاتی یک رویارویی اجرایی جدی یا خشن شود؛ یک نمونه این «زیادی حقوقدان شدن دولت» همین است که در بودجه مصوب، نرخ ارز ۳۸۰۰ تومان تصویب می‌شود و بعد رسماً خود دولت نرخ ۴۲۰۰ تومان را بدون مصوبه مجلس جایگزین آن می‌کند و این نشان می‌دهد که این دولت شیفته خود کدهای حقوقی است، چه عمل بشود و چه نشود! به هر حال، این دولت، چندان دولت اجرا و عملیات نیست و در نهایت هم، کدهای اجرا نشده برجام را به عنوان شاخص‌ترین دستاورد دو دوره خود به ملت ارائه خواهد داد؛ خواهیم دید.
▬    تز سوم. مردم و کارشناسان و مطبوعاتیان و سایر ناظران امور از تمام طیف‌ها و سلایق اجتماعی و سیاسی، متفق شده‌اند که دولتمردان، عملاً اقتصاد کشور را رها کرده‌اند و صفحات نرخ ارز و طلا و فولاد و لاستیک و ... مسیر خود را می‌روند؛ آن‌ها برای توجیه ناتوانی در کنترل اوضاع، کشور را درگیر یک نبرد اقتصادی قاهر اعلام می‌کنند، ولی منش آن‌ها شبیه نیروهای درگیر عملیات رویارویی سخت و قاطع با دشمن نیست. آن‌ها با حوصله هر چه تمام‌تر به تعطیلات می‌روند، و شتاب تدابیر و تصمیماتشان در مقایسه با حملات دشمن، ساعت‌ها تأخیر و تعویق دارد. مثلاً روز «چهارشنبه» اعلام می‌کنند که «شنبه» فهرست اسامی دریافت کنندگان ارز را اعلام می‌کنیم! یعنی، «شنبه»، بعد از تعطیلاتی که از عصر «چهارشنبه» شروع می‌شود و حداقل تا ساعت «ده صبح» روز «شنبه» ادامه دارد. برای این دوستان، همچون مردمان ماقبل ابداع ساعت، واحد اندازه‌گیری زمان هنوز حرکات خورشید و ماه، و مقاطع زمانی «هفته» و «امروز» و «فردا» است، نه «ساعت» و «دقیقه» و «ثانیه»، و واقعاً در اوج درگیری اقتصادی، «چهارشنبه» عصر به تعطیلات می‌روند و «شنبه» ساعت ده بر می‌گردند! آنان «چهارشنبه» عصر، وعده «شنبه» را می‌دهند!
▬    تز چهارم. اصولاً تیپ مدیریتی در کشور ما قدری کژ دیسه شده است؛ مدیر شایسته کسی است که تنش ایجاد نکند و جلوی شکل‌گیری تنش‌ها را بگیرد، و برای این منظور باید به خودش نیز قدری آسان بگیرد و روحیه‌ای غیر جدی ساز کند تا دیگران را نیز به ایدئولوژی «ولش کن، خودش درست میشه» دعوت کنند. اصطلاحی هست میان مردم ما که می‌گویند «فلانی مدیریتی سر کار می‌رود»، یعنی زودتر از ده صبح در محل کار حضور نمی‌یابد. این تعبیر مردم بی‌راه نیست؛ مع‌الأسف تیپ غالب مدیران امروز ما چنین‌اند و گفته می‌شود که مدیران رده بالای این دولت نیز چنین هستند و همین حوالی ساعت ده به محل کار خود تشریف می‌برند. غالب مدیران اقتصادی ما، مطلقاً به قاعده روزی هجده ساعت کار نمی‌کنند.
▬    تز پنجم. وقتی می‌شنویم که رهبر عالی جمهوری اسلامی، در هر شبانه روز تنها سه ساعت استراحت می‌فرمایند و پس از نماز صبح برنامه کاری خود را آغاز و تا ساعت بیست و سه ادامه می‌دهند، وقتی می‌شنویم که ایشان به جای استراحت میان روز به دیدار سر زده از خانواده شهدا و ایثارگران می‌روند و از آنان انرژی می‌گیرند و پس از بازگشت با همان انرژی سر صبح تا ساعت بیست و سه به کار خود ادامه می‌دهند؛ و وقتی این عملکرد را با خلق و خوی مدیران و سایر فعالان اجتماعی و سیاسی نسل دوم و سوم مقایسه می‌کنیم، می‌پرسیم که آیا دوران کسانی که «خوب» کار می‌کردند، همان مدیران نسل اول انقلاب، رو به انقضا گذاشته است؟ در حالی که از زبان آیت ا... خامنه‌ای در مورد مرحوم آقای هاشمی می‌شنویم که نیم شب‌ها با مدیران و وزرای خود برای پیگیری امور تماس می‌گرفتند، از خود می‌پرسیم که آیا مدیران فعلی ما هم بدین ترتیب پیگیر امور هستند و اگر این طور پیگیر بودند، آیا واکنش‌های دولت به موضوعی مانند ارز مسافرتی تا این اندازه دیرهنگام و بی‌خاصیت می‌بود؟ یا مدیران فعلی ما، در گرماگرم نبرد اقتصادی، تعیین وزیر برای دو وزارت‌خانه یا سفیر برای کشور مهمی مانند چین را به «بعد از سفر رئیس جمهور به نیویورک» احاله می‌دهند. آیا در عصر شتاب بی‌سابقه امور به برکت تکنولوژی دیجیتال، نمی‌شد این تصمیمات در طول سفر، یا توسط معاون اول مقیمی که خود را در قامت نامزد ریاست جمهوری تصویر می‌کرد، اتخاذ شوند و وزرای اقتصادی کابینه و سفرای مهم کشور هر چه زودتر در موقعیت عملیاتی خود فعال گردند؟ وقتی می‌شنویم که آقای محمود احمدی‌نژاد یا آقای محمد باقر قالیباف در دوران مدیریت، اولین جلسه کاری خود را ساعت پنج صبح آغاز می‌کردند و آخرین جلسه را در ساعت بیست و سه ختم می‌نمودند، از خویش می‌پرسیم، آیا نسل این دست مدیران عملیاتی و اصطلاحاً «پای کار» سپری شده است؟
▬    تز آخر. از جمله این دست نیروهایی که «خوب» کار می‌کردند، کارگردان مؤلفی هست که در اصفهان، دوران کهن‌سالی خویش را می‌گذراند؛ او بسیار اندک فیلم می‌ساخت، ولی بسیار خوب می‌ساخت. کلاً سه سریال عظیم و سه فیلم سینمایی در کارنامه او هست. وی، استاد امر ا... احمدجو است. مردم ایران، او را با سه سریال «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر»، و «پشت کوهای بلند» می‌شناسند. این سه سریال، اسنادی هستند که بی‌گمان به استناد آن‌ها، می‌توان او را یکی از درخشان‌ترین جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان تجربی حال حاضر ایران شمرد. او در مرکز ایران، در میمه استان اصفهان به دنیا آمده، و از افق مرکز ایران، شناخت کاملی از تیپ‌های مختلف زندگی تاریخی ایرانیان دارد. او دائره المعارف زنده جامعه‌شناسی ایران است. استاد امر ا...احمدجو، در سریال شاخص و مرجع «روزی روزگاری»، از زبان یک بازرگان با بازی مرحوم منوچهر حامدی، از یک دشواری تاریخی ما پرده برمی‌دارد؛ او می‌گوید: «من که تا حالا کسی رو ندیدم که کارش رو درست انجام بده». این، بیان شخصیت بازرگانی است که سعی می‌کند در وانفسای بلبشو و بی‌سامانی سیاسی در روزی روزگاری جامعه ایران، به حیات اقتصادی خود ادامه دهد که نهایتاً هم موفق نمی‌شود؛ آن هم به این دلیل که در اطراف او کسانی نیستند که کار خود را «خوب» انجام دهند. امروز، این سنخ بازرگانان، در گیر و دار پرونده‌های قضایی گرفتارند، و تکنوکرات‌ها و بوروکرات‌هایی که مقصران اصلی هستند و کار خود را «خوب» انجام نمی‌دهند، و آشکارا قانون بودجه ۱۳۹۷ را زیر پا گذاشته‌اند و نرخ ۴۲۰۰ تومان را رسماً جایگزین ۳۸۰۰ تومان کردند، آزاد هستند و مشغول امروز و فردا کردن کشور. همچنان که رهبر عالی ما فرمودند: «وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم می‌شود، مشکلات فعلی به وجود می‌آید، زیرا این قضیه دو طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت می‌کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه می‌کند. همه بیشتر به دنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بی‌تدبیری عرضه کرده است» (دوشنبه، ۲۲ مرداد ۱۳۹۷). آنان که «خوب» کار می‌کردند و مردم با حضور آنان به آینده اطمینان داشتند و به خریدهای بد قاعده نمی‌افتادند، کجایند؟ آیا آن نسل اول مدیران انقلاب که روزانه لااقل به قاعده هجده ساعت کار می‌کردند و به اصطلاح «پای کار» بودند منقضی شده است؟ خدا نکناد و هرگز مباد.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 06 مهر 1397 ساعت 22:48

پدیده تولایی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    شهید/مرحوم حجت‌الاسلام محمد تولایی، با اتومبیل پیکان سر و ساده خود می‌رفت، برای پاسخ به سؤال یک موتورسوار و انجام وظیفه روحانی خویش توقف کرد، و موتورسوار، بلادرنگ یک ضربه عمیق چاقو بر سینه ایشان فرو کرد و گریخت! روحانی ۲۷ ساله مشهدی، به مدت دوازده روز، در صدر ۱۰ خبر پر بیننده اغلب خبرگزاری‌ها و در مرکز توجهات قرار داشت؛ و نهایتاً، اعلام درگذشت یا شهادت حجت الاسلام محمد تولایی با سه فرزند، در روز هشتم محرم الحرام، موجی از تأثر را برانگیخت. ایشان در بیمارستان و به خانواده خود جملاتی فرموده بودند که نشان می‌داد ضارب را نمی‌شناختند؛ و بدین ترتیب، ظاهراً اثری از مخاصمه فردی در کار نبوده است. هر چند که هنوز تحقیقات پلیسی به فرجام نرسیده و در آغاز راه است، ولی امواج توجهات، موضوعی است که باید عمیقاً مورد تحلیل قرار گیرد.
▬    موضوع، تولید خصومت نامحدود در متن شبکه نسبت به هر چیزی است که «خودی» باشد، و بر عکس، بزرگداشت نامحدود هر چیزی است که به آن طرف آب مربوط شود و «بی‌خودی» باشد؛ بله، موضوع این است. رسم این شده که هر خبر «منفی» در مورد خودمان و هر خبر مثبت در مورد بیگانگان، بی‌محابا و تا وقتی تکذیب نشده منتشر می‌شوند. دقت کنید: هر خبر منفی در مورد خودمان و هر خبر مثبت در مورد بیگانگان؛ مطابق رسم روشنفکری روزنامه‌نگارانه، این، به «واقع‌بینی» تعبیر می‌شود. در این که واقعاً این، واقع‌بینی است یا بدبینی یا نابینایی، تأمل لازم است.
▬    در مورد صحت و سقم اخبار دست به دست شده هم تأمل اندکی صورت می‌گیرد. ماجرا از این قرار است که ناگهان انفجاری در سپهر رسانه‌ای اقشار متوسط شهری پدید آمده است. برای مدت‌های مدید، مردم، اخبار و تحلیل‌های سیاسی خود را از «گروه تحقیق و تفسیر خبر» سازمان صدا و سیما دریافت می‌کردند؛ دقت کنید: «گروه تحقیق و تفسیر خبر»... «تحقیق و تفسیر خبر»... «گروه تحقیق و تفسیر»... تأکید می‌کنم: «تحقیق و تفسیر». امروز، دیگر اثری از «تحقیق و تفسیر» نیست.
▬    سمبل اصلی چنین فضای فارغ از «تحقیق و تفسیر»، تیپ «آمدنیوز» است. از مرور اخبار و پست‌های «آمدنیوز» طی ماه‌ها، چنین به نظر می‌رسد که مهم‌ترین دستورالعمل ارتباطی و خبری که مدیر کانالی مانند «آمدنیوز» به کارمندان خود می‌سپارد همین است؛ اینکه: «هر خبر منفی در مورد ایران و هر خبر مثبت در مورد دشمنانش را داغ کنید/پایان». نتیجه این است که سکتورهایی از اقشار متوسط شهری که آماج امثال آمدنیوز بوده‌اند، به نام روشنفکری و واقع‌بینی، ما را سیاه می‌بینند و دیگران را سپید؛ و بدین ترتیب به خود اجازه قضاوت‌های مهارگسیخته سیاه در مورد خودی‌ها را می‌دهند، و پیدا می‌شوند کسانی که مستقیم، دشنه را بدون هیچ پرسشی وارد سینه خودی‌ها می‌کنند. مفهوم اجتماعی شهادت/قتل حجت الاسلام محمد تولایی ۲۷ ساله، ملبس به لباس روحانیت، و راکب ساده‌زیست اتومبیل پیکان، این است.
▬    البته امروز، مغول‌تازی تیپ آمدنیوز به سر آمده، و رفته رفته مخاطبان به روش فارغ از «تحقیق و تفسیر» آن‌ها که لزوماً با قدری دروغ‌پردازی همراه است، پی برده‌اند، ولی لازم است یادآور شویم که این روش واقع‌گرایی از سنخ مخالف‌خوانی و تخفیف خودی که به فرهنگ شبکه بدل شده است، می‌تواند قربانی بگیرد؛ قربانی ارجمندی را از ملت بگیرد؛ یک طلبه ساده زیست ۲۷ ساله حافظ قرآن و پدر سه فرزند را، که خوی مهربانی داشته و کسی از اطرافیان را نمی‌توان یافت که با او خصومت داشته باشد. چنین سرمایه‌ای را از کشور می‌گیرد.
▬    کسانی که همچنان در ارتباطات شبکه اجتماعی خود، هر نوع بدبینی به خودی‌ها را پر و بال می‌دهند، و به خصومت و منفی‌بافی هر چه بیشتر دامن می‌زنند، باید باخبر باشند که غیرمستقیم در این نوع حوادث دخیل هستند. بیایید قدری در «منتقد بودن» دقیق‌تر و منصف‌تر باشیم؛ «منتقد» که در لغت به مفهوم «عیارسنج» است، باید در یک مواجهه سازنده با مسائل، مانند زرگر متبحری عمل کند که «قدر» زر و «قدر» مس به کار رفته در یک زیور را معلوم نماید و با ملاحظه هر دو وجه، قیمت بگذارد. دقت کنید؛ هم «قدر» زر را معلوم کند، هم «قدر» مس را، و شاید هم بیشتر، «قدر» زر را معلوم می‌کند تا «قدر» مس را. «منتقد»، قیمت می‌گذارد، نه آن که کلاً از قیمت بیندازد.
▬    توصیه دیگر این است که بیایید قدری فروتن باشیم؛ وقتی انتقاد می‌کنیم، طوری خود را مبرا از خطا جلوه می‌دهیم که بتوانیم با تمام قوا از دیگران طلبکار باشیم، اما آیا واقعاً چنین است؟ چه کسی است که نداند این منش واقع‌بینانه نیست؟ افراد بلندنظر، میلی به آن ندارند که دیگران وابسته و طفیلی آن‌ها باشند، و از این رو مدام برتری خود را گوشزد نمی‌کنند، و به این ترتیب، نیرومندی را در دیگران افزایش می‌دهند. بیایید ما هم به دیگران ارزش مثبت ببخشیم و کمتر دیگران را تخفیف کنیم. بدین ترتیب مراد از انتقاد هم بهتر حاصل می‌شود.
▬    راه حل دیگر برای ترمیم وضع و حال خشن مرسوم در شبکه‌های اجتماعی این است که بیایید «ساده و بی‌تکلف باشیم». این رویکرد، ما را به همدیگر نزدیک می‌کند و تأثیرگذاری‌های مثبت دو جانبه را در میان ما فعال‌تر می‌سازد. وانگهی، یکی از مؤلفه‌های این بی‌تکلف بودن آن است که وقتی با همدیگر صحبت می‌کنیم، احترام خود را حتی به کسانی که مورد انتقاد قرار می‌دهیم حفظ و ابراز می‌کنیم؛ و این کار به نوبه خود، احترام دیگران را نسبت به ما جلب خواهد کرد.
▬    در نهایت، توصیه آن است که «به ”خودی‌ها“ و ”ملت خودمان“ باور داشته باشیم» و بدانیم که ما با همه روشن‌نگری‌هایی که در خودمان سراغ داریم، فرزندان همین بوم هستیم و همین بوم این روشن‌نگری‌ها را در ما پرورش داده است؛ بیایید برای «مطرح کردن خود» به قیمت از کار انداختن «ظرفیت‌های بومی» و «اعتماد به نفس ملی» عمل نکنیم. اگر بیان آن‌چه حقیقت می‌پنداریم، «خودی‌ها» و «ملت» را تخفیف کند، چه فایده‌ای در این دلسردی‌ها می‌تواند وجود داشته باشد؟ بیایید به افزایش ظرفیت‌های بهبود کمک کنیم، و آتش خصومت و کینه نیفروزیم. ما در انتقاد و بدبینی افراط کرده‌ایم، و این فضای بدبینی به قساوت و خشونت منجر می‌شود؛ باید به نقطه اعتدال برگردیم.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 31 شهریور 1397 ساعت 22:49

مینیاتور عبور از عدم کفایت دولت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    رئیس جمهور و معاون اول و سایر اعضای گروه اقتصادی دولت، از زمان وقوع نابسامانی‌های ابتدای امسال، کمتر در انظار ظاهر شده‌اند، و اگر هم ظاهر شدند، توضیح روشنی در مورد روند اوضاع و آینده‌ای که پیش رو داریم، به مردم ارائه نکرده‌اند، یا بدتر، اگر هم جناب معاون اول، چیزهایی گفتند، اغلب ناامید کننده بود؛ چیزهایی که اگر یک سال قبل می‌گفتند، مطلقاً رأیی در کار نبود. در همین اوضاع، سخنگوی دولت نیز کناره گرفت و دولت، در دنیایی که دولت‌هایش چندتا چندتا سخنگو دارند، همان یک سخنگو را هم مرخص کرد، و همچنان هم سخنگو ندارد؛ به ناگاه دولتی که در تبلیغات انتخاباتی بسیار می‌گفت و حتی چیزهای بدی هم از سنخ تهمت تفکیک پیاده‌روها می‌گفت، به سکوت فرو رفت.
▬    بی‌گمان، بخش مهمی از نابسامانی اوضاع، منحصراً حاصل همین سکوت بوده است؛ و حتی برخی مکرراً در شبکه به زبان آمدند و گفتند که دولت از این آشفتگی منتفع می‌شود! ماجرا از این قرار بود؛ با سکوت نامتعارف دولت، وقتی مصرف‌کنندگان گمان بردند که دولت کنترلی بر اوضاع ندارد، برای تأمین مصارف بالقوه خود دست به کار شدند و بازار را با کم و کسری مواجه کردند؛ اگر رئیس جمهور در همان حضور کمرنگ بر صفحه تلویزیون، مردم را از کنترل بر اوضاع مطمئن می‌کرد، جلوی بسیاری از نابسامانی‌ها گرفته می‌شد. این سکوت یا بیان لغزان، بسیاری، از جمله چهره‌های مهم و پر نفوذ موسوم به سلبریتی را برآشفت، تا جایی که زمزمه‌های عدم کفایت دولت به فریاد بدل شد، و در متن شبکه، رفته رفته افراد از یکدیگر می‌پرسیدند که واقعاً عدم کفایت دولت چه شکلی است، اگر بدین شکل نیست؟!
▬    ولی، ...، اما، در آینده که تاریخ امروز جهان را بخوانند، تصدیق خواهند کرد که بویژه از زمان آشوب دنیای سیاست پس از یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۳، آن‌چه می‌توان به عنوان خصلت و ویژگی سیاست ایران نام گذاشت، «حرکت مینیاتوری سیاست ایران» است. در متن این سیاست، صبر و طمأنینه جایگاه ویژه‌ای دارد؛ سخن از تغییر یک‌باره تقریباً هیچ چیزی نیست، بلکه قوه عاقله هادی سیاست استراتژیک ایران، اغلب، در عین قاطعیت، به مدد امام عصر (عج)، حساب شده و مو به مو عمل کرده است. سخن این است که هر چند دولت، در شرایط فعلی نامتعارف عمل می‌کند و در تبلیغات انتخاباتی گذشته نیز عملکرد صحیح و موقری که موجد وحدت ملی باشد نداشته است، ولی موضوع، از رقابت‌های میان جناح‌های قدرت فراتر است. در پیوستار «انقلاب-نظام-دولت-مردم-تمدن»، موضوع، «اقدام در مقیاس تمدن اسلامی» است؛ پس، باید دید در این مقیاس وسیع‌تر، و در معاد و آتیه‌ای که در زمینه «تمدن اسلامی» تعریف می‌شود، چه نحو تغییرات سیاسی می‌تواند مثمر ثمر واقع گردد. موضوع، مطلقاً ریخت و صورت کدهای حقوقی نیست، که آیا فی‌الحال دولت سر و شکل یک دولت افتاده از کفایت را دارد یا خیر؟ سخن این است که معاد و مآل اعلام عدم کفایت دولت در شرایط فعلی چه می‌تواند باشد و تا چه اندازه ما را به نقطه هدف در تحقق «تمدن اسلامی» نزدیک خواهد کرد. این، نحوی عمل‌گرایی و مآل‌اندیشی مقید به چهارچوب مرجع دینی و اخلاقی است، و عنوان دقیق‌تر آن «معادنگری» است. وفق این معادنگری، در سطح مقصود حقوقی و سیاسی از تصریح عدم کفایت دولت، فعالان انقلابی گمان نمی‌برند که در این شرایط چیز چندانی عاید مجموعه کشور کند. پرسش اصلی برای چنین تصمیمی این است که آیا می‌شود با جایگزین کردن دولت، به قدر مطلق اجماع بزرگ‌تری برای پیشبرد امور دست یافت؟ آیا هزینه‌های چنین اقدام حقوقی، در قیاس با عواید واقعی و انضمامی آن به قدر مشهودی کمتر هست؟ در زمان ابوالحسن بنی‌صدر چنین بود، ولی آیا اکنون هم چنین است؟ به نظر می‌رسد که خیر. لااقل، تا کنون خیر.
▬    در سطح دوم، یعنی سطح عمل و تصمیم سیاسی نیروها، نکته مهم این است که باید ظرفیت‌ها و منابع در سطوح وسیع تمدنی ملاحظه و بسیج شوند؛ ایران در حال حاضر، فعالانه در مرکز یک دامنه وسیع‌تر قرار دارد که با به رسمیت شناختن محو مرزهای ملی در عصر رسانه و مبادلات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی محقق شده است. حال، پرسش این است که با این دامنه وسیع عملیاتی، تصور تحریم و محاصره ایران، تا چه حد می‌تواند واقع‌بینانه باشد؟ به یک نمونه توجه کنید؛ این که گروه حقیری مانند داعش با در اختیار گرفتن بخش‌هایی از عراق و سوریه، تا صادرات نفت خام پیش رفت؛ حال، سخن از یک قدرت منطقه‌ای غیرقابل قیاس است که در دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر از این گروه مهجور، توش و توان نفوذ واقعی و عملیاتی دارد؛ آیا می‌شود ایران را محاصره کرد؟ آیا واقعاً می‌شود؟ با قدری معادنگری و آتیه‌بینی و اهمیت دادن به فرجام امور، تعیین و تدبیر سیاست‌ها می‌تواند بلندنظرانه‌تر و مؤثرتر از طرح عدم کفایت رئیس جمهور صورت بپذیرد. تجربه عملکرد ایران طی این سال‌ها نشان می‌دهد که ایران واقعاً در راستای بصیرتی بلندنظر عمل می‌کند، و با طمأنینه از همه «ظرفیت»هایش بهره می‌برد.
▬    نهایتاً در سطح سوم، یعنی رده انجام وظیفه کنشگران، یا اصطلاحاً سطح خرد، نکته مهم، «دوران گذار» است. ایران، در شرایط فعلی، لاجرم از یک حضور فرامرزی فرهنگی و سپس نظامی، وارد نگاه عملیاتی سیاسی و اقتصادی به قلمرو تمدنی خود شده است. این که مردم و فعالان اجتماعی و سیاسی کشور، خود را در متن چنین دامنه عملیاتی محاسبه کنند، و ظرفیت‌های این دامنه را به اشتراک بگذارند، نه یک‌باره که به مرور، اتفاق خواهد افتاد. این مرور، مستلزم یک «دوران گذار» است. فعالیت اجتماعی و سیاسی در این دوره گذار مستلزم چهار مؤلفه «انعطاف‌پذیری»، «تحرک بالا»، «خیرخواهی»، و «نوع‌دوستی» است. ما نیاز داریم تا میراث هسته‌های مقاومت را در همه حیطه‌ها احیا کنیم و گسترش دهیم؛ باید همکاری‌های میان مردم و نهادهای واسط بومی و ریشه‌دار مانند مسجدها و هیأت‌ها را فعال‌تر کنیم، تا کمک‌رسانی‌ها، حساس‌تر و معنادارتر شوند. محدود کردن کمک‌رسانی به اقشار آسیب‌پذیر، به کمیته امداد و بهزیستی، در شرایط چنین «گذار» درشتی، منطقی نیست. باید نهادهای واسط عمیق محلی را فعال کنیم. در ماه محرم قرار داریم؛ و محرم، کارآمدترین آموزش‌گاه تاریخی خیرخواهی و نوع‌دوستی فراگیر ماست. همکاری و مساعدت‌ها و ارتباطاتی که در این ماه میان مردم بر سر هم‌سفرگی‌های نذری آغاز می‌شوند، باید برای استمرار تعاون دستمایه شوند. ان شاء ا... .
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 29 شهریور 1397 ساعت 21:44

برای لاغر شدن...!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه
▬    در اوج آشفتگی اقتصادی، روز شنبه، دوم تیرماه، اقشار آسیب‌دیده مردم از انتشار تصاویر رئیس جمهور که با گرمکن ورزشی مارک UNDER ARMOUR و کلاه مارک PUMA به توچال رفته بودند، برآشفتند. در همین اوضاع، این روزها، تبلیغات بازرگانی رسانه، خانواده‌ای سه نفره را به ما نشان می‌دهند که با خریدن دو «تردمیل»، سه «تردمیل» تحویل می‌گیرند! طوری که هیچ یک از اعضای خانواده سه نفره، لازم نیست در انتظار پایان «چرخ‌پیمایی» دیگری شود، تا چربی حاصل از «بیش‌خواری» خود را آب کند! «تردمیل» را می‌گویم؛ همان دستگاهی که بر روی آن راه می‌روند و هر چه می‌روند باز همان جا هستند که بودند! یحتمل الهام‌بخش این دم و دستگاه، موش‌های داستان‌های چارلز دیکنز در سده نوزدهم بودند که در قفسی مدور، هر چه می‌دویدند باز همان جا بودند که بودند! در گرماگرم، از دست در رفتگی اقتصاد کشور، وقتی که تنظیم درستی بر بازار حاکم نیست، و در این میان، اقشاری که توان چانه‌زنی کمتری دارند، قربانیان اصلی هستند؛ درست در همین اوقات است که تبلیغات اداوات و آلات ورزشی برای کوچک کردن «شکم»، بیش از هر زمان دیگر، بیانگر نابرابری آزار دهنده است؛ از تردمیل گرفته تا دستگاه دراز و نشست و کفش پیاده‌روی و گرمکن ورزشی مارک UNDER ARMOUR و کلاه مارک PUMA!
▬    در این اوضاع و احوال، چرا تردمیل و دراز و نشست و UNDER ARMOUR و PUMA؟! چرا افراد به گزینه‌های دیگری همچون کار عام المنفعه نمی‌اندیشند و ترجیح می‌دهند که بر روی چرخ راه بروند، یا عبث و بیهوده دراز بکشند و بنشینند یا بی‌هدف در خیابان‌ها راه بروند و از کوه بالا بروند؟ به عنوان یک نمونه، جوانان جهادگر قرارگاه امام رضا (ع)، زمینه آن را فراهم آورده‌اند تا کسانی بتوانند از طریق کار کردن و عرق ریختن، به نیازمندان کمک کنند و لاغر هم بشوند. این جوانان آتش‌به‌اختیار، پس از مدتی که در نقاط دورافتاده کشور به خدمت و عرق ریختن مشغول بودند، از خود پرسیدند که ما در شهر بزرگ خودمان که مناطق محروم آن برای همه گاو پیشانی‌سفید شده چه کرده‌ایم؟ آن‌ها در حالی که در نقاط دوردست خراسان جنوبی و هرمزگان مشغول ادامه فعالیت انسانی خود بودند، برای کمک به نیازمندان واقعی تهران هم فکری کردند و پس از یک سال و نیم وبگاهی را راه‌اندازی کردند که نیکوکاران و نیازمندان را به هم وصل می‌کند. همه کسانی که صاحبان مشاغل خدماتی، امدادی، مشاوره‌ای، تحصیلی، درمانی و کارمندی هستند، می‌توانند گره‌گشای خانواده‌های نیازمند باشند، فقط کافی است با یک ثبت‌نام ساده عضو سایت سایه شوند و مهارتشان را به متولیان سایت معرفی کنند. بدین ترتیب، هم عرق می‌ریزیم و لاغر می‌شویم و هم نیازمندان از ورزش ما استفاده می‌کنند؛ خرجی هم ندارد؛ حس خوبی هم دارد؛ ...

▀█▄ بحث در اطراف قضیه
▬    موضوع مطرح در قضیه، یک نمونه است از این که چطور باید همدلی و توجه افراد را به سمت احوال سایرین جلب کنیم؟ امروز، در میان ما کسانی هستند که به جای کمک به دیگران، برای خرید یک اتومبیل، میلیاردها تومان پرداخت می‌کنند. چه مقدمات فرهنگی از میان رفته است که افراد می‌توانند بدون توجه به حال نیازمندان همین شهر، نه تنها برای رفع حاجت آن‌ها گامی برندارند، نه تنها پولی که می‌تواند به کار رفع حاجت دیگران بیاید صرف خرید کالای عمیقاً سمبولیک «تردمیل» می‌کنند، بلکه چربی می‌سوزانند تا دوباره بتوانند بخورند!؟ نفس این گرایش رفتاری، تبلیغ این نوع از رفتار، و عبور بی‌تفاوت از کنار این حقایق، در یک مقیاس اخلاقی و اجتماعی و تاریخی، یک عارضه است که علاج می‌طلبد.
▬    نکته اول آن که این جامعه «عادت‌های لوامه» خود را رفته رفته از دست می‌دهد. افراد، کمتر خود را زیر سؤال می‌برند، و در مورد صحت و سقم رفتار خود، کمتر از خویش پرسش می‌کنند. به نظر می‌رسد که بوضوح، این منش، مستلزم سطحی از غفلت از احوال هم‌نوع است، ولی وقتی مستمراً صورت می‌گیرد، ابعاد نهادی به خود گرفته است و نشان می‌دهد که ما به واسطه غرق شدن در محیطی مانند «شهر» یا خو کردن به «رقابت‌های سرمایه‌دارانه» برای کسب ثروت، از کنار این حالات غیر استاندارد انسانی به سهولت عبور می‌کنیم؛ ما تحت تأثیر روندهای نهادی از یکدیگر بیگانه شده‌ایم و زیادی در رقابت با یکدیگر، بی‌رحمانه عمل می‌کنیم.
▬    نکته بعد این است، که ما کمتر به نحو خلاقانه‌ای متأسف می‌شویم. گاهی متأسف می‌شویم، ولی به «سوگواری بی‌محتوا در شبکه» بسنده می‌کنیم؛ واقع آن است که ابراز تأسف، اگر منجر به اعمال تغییر نشود، فایده‌ای جز تضعیف موقت بی‌تفاوتی ندارد. در این زمینه «فردگرایی» مقصر است. اغلب افرادی که با تذکر کمبود کالا در عین فروش تردمیل، متأسف می‌شوند، گمان می‌کنند که تنها از پس تغییر این شرایط بر نمی‌آیند؛ بنا بر این، با ثبت یکی دو پست در فضای شبکه‌ای، و قدری سوگواری تلخ، به روال عادی زندگی باز می‌گردند. عدم ارتباط با نهادهای اجتماعی پیشین همچون مسجد و صندوق قرض‌الحسنه مسجد و ستاد بسیج اقتصادی محل و حوزه‌های مشترک از این دست، به افراد، حس ناتوانی را قالب کرده است، و موجب شده که بیش از ابراز تأسف چیز دیگری نبینیم.
▬    جنبه دیگر موضوع آن است که شاید برخی از ما رفته رفته فراموش کرده‌ایم که به تنهایی نمی‌توان شاد و نیک‌بخت بود. به قول قدما، انسان همچون موجوداتی مثل زنبور عسل، «مدنی بالتبع» است. به این معنا که یک زنبور تنها، در میانه یک باغ پرگل نیز از «بی‌همنفسی» در کسر از یک روز، خواهد مرد. انسان، در تنهایی خود، هر چند پر مقدورات، نحیف و آسیب‌پذیر خواهد بود، و لا اقل، احساس نیک‌بختی نخواهد داشت. علاوه بر کلیدواژه‌های «عادت‌های لوامه»، عوارض «شهر» و «رقابت‌های سرمایه‌دارانه» و «سوگواری بی‌محتوا در شبکه» و «فردگرایی»، فضیلت «مدنی بالتبع بودن» و عارضه «بی‌همنفسی»، قضیه جنبه‌های دیگری دارد که دیگر مجالی برای کاوش در آن‌ها نیست؛ فی‌الجمله بدانیم که به معالجه نیاز داریم. همین.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 25 شهریور 1397 ساعت 23:28

مستشاران دولت و بر پا کردن مرده‌فیل!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه اول: روز شنبه، قائم مقام و سخنگوی قوه قضائیه خبر تحقیق از دکتر ولی ا... سیف را تأیید فرمودند؛ و پنج روز بعد، روز پنجشنبه، دکتر حسن روحانی، ایشان را به سمت مشاور رئیس جمهور در امور پولی و بانکی منصوب فرمودند، و بدین ترتیب، به نظر رسید که گویا دولت، به سیاق دولت پیش، سعی دارد با این اقدام، تحقیق از ایشان را با هزینه مواجه نماید یا متوقف کند. دو ماه پیش، در یازدهم تیرماه، وقتی جناب آقای اکبر ترکان، از اعضای پر نفوذ حزب اعتدال و توسعه و از چهره‌های نزدیک به دکتر حسن روحانی و دولت، بانک مرکزی را مقصر نابسامانی پولی و ارزی دانست، واکنش دکتر سیف به این اظهارات آن بود که: «اظهارات ایشان را خواندم و اگر درست نقل شده باشد موجب تعجب بنده شد. در این صورت به ایشان می‌گویم آقای ترکان شما چرا؟ آقای مهندس ترکان به خوبی در جریان دیدگاه‌های کارشناسی بانک مرکزی و بنده هستند و از تصمیم‌گیری‌ها و مباحث مطرح شده در جلسات ستاد اقتصادی دولت و هیأت وزیران آگاهی دارند، بنا بر این شنیدن برخی مواضع ایشان، دست کم برای اینجانب مایه تعجب است». مجموعه این اطلاعات را چطور باید تفسیر کرد؟ این که سیاست‌های اخیر ارزی دولت، از بانک مرکزی نشأت نگرفته است؟ آیا مجموعه دیگری این تصمیمات را اتخاذ کرده‌اند؟ آیا مجموعه‌ای از مستشاران داخلی و خدای ناکرده خارجی این تصمیم را اتخاذ کرده‌اند؟ اگر ادامه تحقیقات مدعی العموم به این حلقه مستشاری برسد چه؟ و آیا ادامه تحقیق از آقای دکتر سیف که اکنون دشوار شده است، می‌توانست به نقطه حساسی برسد؟ آیا آقای عراقچی و آقای سیف قربانی بوده‌اند؟ چه اشخاصی در پشت پرده تصمیمات ارزی بوده‌اند؟
▬    قضیه دوم: مستشاران دولت، چیزی طراحی کرده‌اند به نام «نیما» که ملت دقیقاً درک نمی‌کنند که یعنی چه و برای چه و حتی تیم عملیاتی اسبق بانک مرکزی، با آن مخالف بوده است؟ بوضوح، حتی خود تیم مستشاری دولت هم از همان ابتدای تأسیس نیما، مشغول آزمون و خطا و طراحی سیاست‌های متغیر بود، و دقیقاً نمی‌دانست این چییییز چیست، طوری که بخشنامه‌ها و رویه‌های عملکردی آن به تدریج ابلاغ شد؛ بازار اولیه و ثانویه و ثالثیه و ... . خب؛ در ذهن مردم سؤال است که این دقیقاً به چه معناست؟ در قانون بودجه سال ۱۳۹۷ نرخ ارز ۳۸۰۰ تومان تعیین شد. بعد آقای اسحاق جهانگیری، در اقدامی که نقض فاحش قانون بودجه سال ۱۳۹۷ تعبیر شد، در بیستم فروردین‌ماه نرخ ۴۲۰۰ تومان را جایگزین فرمودند: «نرخ دلار برای تمام فعالان اقتصادی و برای رفع همه نیازهای قانونی و اداری آنان، نیازهای خدماتی مسافران، دانشجویان، محققین و دانشمندانی که برای کارهای تحقیقاتی خودشان به ارز نیاز دارند، ۴۲۰۰ تومان خواهد بود». و حالا از سه نرخ سخن می‌رود، که نرخ اصلی، نه ۴۲۰۰ تومان و نه نرخ بازار، بلکه نرخ «نیما»ست! این «نیما» دقیقاً کیست و چیست و دست‌پخت کیست؟
▬    قضیه سوم: امروز، تدابیر اصلی دولت و بویژه این چییییز «نیما»، شبیه کوشش برای بر پا کردن مرده‌فیل است؛ چرا که گویی در یک اتاق در بسته، توسط جمعی از مستشاران داخلی و خدای ناکرده خارجی، تئوری‌ای ساخته می‌شود و به مصوبه بدل می‌گردد؛ و سپس، کوشش‌ها برای تحمیل آن به جامعه‌ای که عادت به این تدابیر ندارد، صورت می‌پذیرد. مشکل از این قرار است: دولت به میان مردم نمی‌رود و تصمیمات خود را به دور از مردم اتخاذ می‌کند و طبیعتاً تصمیماتش با استقبال مردم هم مواجه نخواهد شد. در مورد این چیییییز «نیما» هم، اصلاً ملت متوجه نشدند که «نیما» دقیقاً یعنی چه؟ حتی به نظر می‌رسید که بدنه اجرایی دولت نیز جدا از بدنه مستشاری، متوجه معنای دقیق این ماجرای «نیما» نشدند و نشده‌اند.
▬    قضیه چهارم: در همین ارتباط، حجت الاسلام محسنی اژه‌ای، در گفتگوی تلویزیونی اخیر خود بر آن شدند که وزارت اطلاعات، فروردین‌ماه سال جاری نسبت به تبعات سیاست‌های ارزی بانک مرکزی هشدار داده بود، ولی به این هشدارها توجهی نشد و اکنون معلوم شده است که قضاوت وزارت اطلاعات در مقایسه با دیدگاه مستشاران، صحیح‌تر و دقیق‌تر بوده است. حالا، هم باید در مورد تمرکز مصنوعی دولت بر بازار دوم از کارشناسان وزارت اطلاعات پرسید که با توجه به اطلاعات دقیق میدانی وزارت اطلاعات، آیا این کلید حل ماجراست؟ یا تلاش برای بر پا کردن یک مرده‌فیل؟
▬    تأمل در اطراف موضوع: این که تحلیل‌های وزارت اطلاعات که مستقیماً از معدن‌کاوی اطلاعات به دست می‌آیند، دقیق‌تر از پیشنهادات تیم مستشاری تئوریک دولت از آب در می‌آید، یک موضوع مهم تئوریک در مسائل روشی امروز علوم اجتماعی و رفتاری است. در همین ارتباط، اخیراً، یک جامعه‌شناس پر نفوذ انگلیسی، خانم نورتاژ مارِس، مدرس ارشد جامعه‌شناسی و مدیر مرکز مطالعات ابداع و فرآیند اجتماعی دانشگاه لندن، در دیدگاه مهمی، بر آن شده است که باید روش تحقیق در علوم اجتماعی و رفتاری را متحول کرد؛ چرا که امروز، دیگر روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی همچون افکارسنجی و پیمایش و مطالعات کیفی، تحت الشعاع اشراف اطلاعاتی مرکزی به قدرت NSA، آژانس امنیت ملی امریکا، قرار دارد، و این مرکز با تقریب دقیقی می‌تواند برآورد کند که هر یک از شهروندان امریکا یا بریتانیا و تا حدودی شهروندان سایر کشورها، چه غذایی را دوست دارد، چه نوع لباسی را ترجیح می‌دهد، یا چه انتخاب سیاسی خواهند داشت. مورد هشدار موفق و نامسموع وزارت اطلاعات در مورد تبعات سیاست‌های ارزی، شاید نخستین مورد آشکار و در عین حال، منحصر به فردی در ایران باشد که یک نهاد امنیتی به اتکاء اشراف اطلاعاتی خود، توان تحلیلی تئوریک مشاوران رئیس جمهور را پشت سر گذاشته است. آیا نوع خاص و بدیعی از دانش در زمینه علوم رفتاری و اجتماعی در مکانی همچون وزارت اطلاعات شکل گرفته است که توانمندتر از دم و دستگاه مستشاری دولت عمل می‌کند؟ شاید... حتماً...
▬    از یک دیدگاه وسیع‌تر: شاهد تغییر در رابطه بین علوم اجتماعی و رفتاری، محاسبات و همچنین تکنولوژی ارتباطی هستیم؛ این، هم نگرانی‌هایی را بر می‌انگیزد یا بر خواهد انگیخت، و هم در یک سطح ریشه‌ای‌تر، تجدید نظرهای اصولی را در علوم رفتاری طلب می‌کند. درک، و تجزیه و تحلیل داده‌ها، شبکه‌ها و تعامل‌ها، با ابزار محاسباتی علوم رفتاری، رابطه‌های تازه‌ای بین تحقیقات و زندگی اجتماعی انضمامی ایجاد کرده است. به این معنا که دیگر نه تنها تئوری‌های بیگانه، بلکه حتی پیمایش و افکارسنجی، مؤثرترین روش‌های شناخت و تحلیل زندگی اجتماعی در مقیاس وسیع و مؤثر نیستند. نحوی «علوم رفتاری دیجیتال» در شرف وقوع است، به این معنا که شناخت اجتماعی از خلال معدن‌کاوی اطلاعات محقق می‌شود. این نوع جامعه‌شناسی جدید، اقتضائات و کدهای علمی و فنی و اخلاقی خاص خود را می‌طلبد و باید برای آن فکری کرد. پرسش این است که چگونه علمای علوم رفتاری، در توسعه این روش‌های دیجیتالی شناخت اجتماع و رفتار، در داخل و خارج از دانشگاه، فعالیت خواهند کرد، و چه مهارت‌هایی را باید به مجموعه مهارت‌های موجود خود بیفزایند. بی‌گمان، این مهارت‌ها باید هم انتقادی، و هم خلاق، و هماهنگ با نقش‌های متغیر فناوری و دانش در زندگی اجتماعی معاصر باشد.
▬    مطابق برداشت‌های نورتاژ مارِس، ما نمی‌توانیم چیز مهمی را در مورد «علوم رفتاری دیجیتال» درک کنیم، تا زمانی که خلق آن را در انزوا تحلیل می‌کنیم. فناوری‌های دیجیتال، در خود و فی‌نفسه، اجتماعی نیستند، و تنها گسترش و پذیرش عظیم آن‌ها در مسیرهای اجتماعی است که آنان را انسانی و اجتماعی و مآلاً ضروری به مراعات اخلاقی می‌کند. علوم اجتماعی پیش از این هم نباید از آموزش فنی اخلاقی مبرا می‌بود، و اکنون این ضرورت بیشتر شده است. حالا، دانشمندان علوم رفتاری که به «بیگ دیتاها» دسترسی می‌یابند، باید خیلی مراقب مهارت‌ها و توانمندی‌های اخلاقی خود باشند تا از این اطلاعات سوء استفاده نکنند.
▬    مرتبط با این نکته، مطلب دیگری هست، و آن این که خلق دانش در «علوم رفتاری دیجیتال»، در انزوای عملی تحقق نخواهد یافت. پیش از این نیز نباید تحقق می‌یافت، و اکنون، بیش از پیش چنین است. این، نحوی ایفای نقش فعال‌تر علم در اجتماع است؛ و این سنخ دانشمند باید در ارتباط فعال‌تری با مردم خود و اجتماع بومی باشد. این دانش بیشتر متکی بر داده‌های محلی و روزآمد است، و کمتر مرتبط با مسائل عام نظری. این داده‌ها از دو جهت مهم هستند؛ یکی آن‌که داده‌های غیرشخصی شده‌ای هستند که توسط خود کاربران تولید شده‌اند، و دیگر آن‌که زمینه‌ها و فضای عملی تولید این داده‌ها هم قابل تحلیل هستند. هر دو جهت برای مداخله مثبت اجتماعی به منظور کاهش آسیب‌ها مهم هستند و باید مورد توجه تحلیل‌گران باشند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 23 شهریور 1397 ساعت 22:28

معرفی نورتاژ مارِس

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نورتاژ مارِس، مدرس ارشد جامعه‌شناسی و مدیر مرکز مطالعات ابداع و فرآیند اجتماعی دانشگاه لندن، است. شاخص‌ترین اثر او، کتاب «جامعه‌شناسی دیجیتال؛ ابداع مجدد تحقیق اجتماعی» است.
▬    او، در دیدگاه مهمی، بر آن شده است که باید روش در علوم اجتماعی و رفتاری را هدف تجدید نظر قرار داد؛ چرا که امروز، دیگر روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی همچون افکارسنجی و پیمایش، تحت الشعاع، اشراف اطلاعاتی مرکزی به قدرت NSA، آژانس امنیت ملی امریکا، قرار دارد، و این مرکز با تقریب دقیقی می‌تواند برآورد کند که هر یک از شهروندان امریکا یا بریتانیا و تا حدودی شهروندان سایر کشورها، چه غذایی را دوست دارند، چه نوع لباسی را ترجیح می‌دهند، یا چه انتخاب سیاسی خواهد داشت.
▬    امروزه، شاهد تغییر در رابطه بین علوم اجتماعی و رفتاری از یک سوی، و محاسبات و معدن‌کاوی اطلاعات و تکنولوژی ارتباطی از سوی دیگر هستیم؛ این، هم نگرانی‌هایی را برانگیخته است، و هم در یک سطح ریشه‌ای‌تر، تجدید نظرهای اصولی را در علوم رفتاری طلب می‌کند. درک، و تجزیه و تحلیل داده‌ها، شبکه‌ها و تعامل‌ها، با ابزار محاسباتی علوم رفتاری، رابطه‌های تازه‌ای بین تحقیقات اجتماعی و زندگی اجتماعی انضمامی ایجاد کرده است. به این معنا که دیگر پیمایش و افکارسنجی و تحقیقات کیفی، مؤثرترین روش شناخت زندگی اجتماعی در مقیاس وسیع و مؤثر نیستند.
▬    نحوی «جامعه‌شناسی دیجیتال» در شرف وقوع است، به این معنا که شناخت اجتماعی از خلال معدن‌کاوی اطلاعات محقق می‌شود. این نوع جامعه‌شناسی جدید، اقتضائات و کدهای علمی و فنی و اخلاقی خاص خود را می‌طلبد و باید برای آن فکری کرد. پرسش این است که چگونه علمای علوم رفتاری، در توسعه این روش‌های دیجیتالی شناخت اجتماع و رفتار، در داخل و خارج از دانشگاه، فعالیت خواهند کرد، و چه مهارت‌هایی را باید به مجموعه مهارت‌های موجود خود بیفزایند. ملهم از نورتاژ مارس، بی‌گمان، این مهارت‌ها باید هم انتقادی، و هم خلاق، هماهنگ با نقش‌های متغیر فناوری و دانش در زندگی اجتماعی معاصر، و از همه مهم‌تر، متکی بر تقویت تهذیب و اخلاق باشد.

Noortje Marres (2017), Digital Sociology; The Reinvention of Social Research, London: Polity

هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 21 شهریور 1397 ساعت 08:14

کد «۹۶۱۰۰۵» و «۸۸۰۳۲۲»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دکتر حسن روحانی نقطه آغاز مشکلات کشور را «پنجم دی ۹۶» دانستند، وقتی در جلسه طرح سؤال مجلس شورای اسلامی سخن می‌گفتند. تیم سابق مذاکره اتمی هم وقایع «بیست و دوم خرداد ۸۸» را نقطه جسور شدن امریکایی‌ها و از دست رفتن نتایج سال‌ها مذاکره سخت می‌دانستند. ما طی دو دولت متوالی از «خشم رهاشده»، آسیب ملی دیده‌ایم، و باید برای این موضوع فکری بکنیم؛ اعتراض معیارمند یک سخن است و «خشم رهاشده» مقوله دیگری است.
▬    بوضوح، در سطح جامعه شهری ما، پرخاش و «التهاب» بسیار شده و نخبگان این کشور باید برای درمان آن کاری بکنند. در سطح روابط فردی رو در رو، در جامعه شهری ما، تحمل‌ها کم شده است. به مجرد لمس اندک ناملایمت از طرف مقابل، خشم و فریاد رها می‌شود. گاهی این خشم‌ها می‌توانند برحق باشند، ولی نشان نادرست بودن اغلب این خشم‌ها آن است که پس از اندک زمانی، عرق پشیمانی بر پیشانی می‌نشیند؛ چرا که قدری تأمل، معلوم می‌کند که می‌شد به طرز مناسب‌تری موقعیت را اداره کرد و خود و ملت را به دردسر نینداخت.
▬    در سطح تحلیل روان‌شناختی، کلید فهم این موقعیت‌ها، «توقعات تنظیم نشده» و «درخواست‌های سطح‌بندی نشده» است. در یک موقعیت شهری که افراد غریبه در کنار هم زندگی می‌کنند، توقع اخلاقی هر یک از افراد آن است که همه، وظایف خود را در قبال آن‌ها به درستی انجام دهند، صرف‌نظر از این که آن‌ها در قبال دیگران تا چه حد کامل بوده‌اند؛ این، حال و هوای روان انسان شهرنشین است. وقتی همه به رغم خود ما، در سطح کامل و فاضل‌ترین انسان‌ها، «توقع‌بندی» می‌شوند، و هنگامی که توقع رفتار کامل و فاضل تشفی نمی‌یابد، «ناکامی»، و سپس «پرخاشگری» اتفاق خواهد افتاد. این، کلید فهم پرخاش‌های بسیار امروز جامعه شهری «ملتهب» ماست.
▬    این توضیح روانشناسان است، ولی در سطح تحلیل تمدنی، دیدگاه وسیع‌تر جامعه‌شناسان به موضوع گشوده می‌شود. در جریان زندگی متعارف انسانی، وقتی امکانات محیط سهل و آسان نیست، همراهی و ارتباطات انسانی است که کمبودها را جبران خواهند کرد، و حاصل این فعل و انفعال، «تمدن انسانی» را شکل می‌دهد. بنا به این تقریر از «فرآیند تمدن شدن»، که به نوربرت الیاس جامعه‌شناس مشهور آلمانی منسوب است، «تمدن» از کم و کسری‌ها پدید می‌آید نه از وفور و فراوانی؛ جایی که برای تأمین حاجت‌ها محیط کفایت نمی‌کند، و به «فرهنگ» احتیاج می‌افتد؛ و وقتی «فرهنگ»، به تلاطم می‌افتد، کاری می‌کند تا برای چندین نسل، روش‌های زندگی بهبود بسیار بیابند و منابع محیطی چندین برابر ثمر خواهند داد. «تاریخ تمدن»، این طور پدید آمده است.
▬    فرهنگ، چگونه چنین ارزش افزوده بالایی به عملکرد نوع انسان می‌بخشد؟
▬    یک سوی تأثیر فرهنگ این است که افق دید انسان‌ها را باز و فراخ می‌کند، تا ما دریابیم که مسائل و دلخوری‌ها، مخصوص اینجا و اکنون ما نیستند و دیگران هم در این مسائل با ما شراکت دارند؛ چه بسا دیگران، کم و کسری‌های بیشتری در قیاس با ما داشته باشند؛ که اغلب هم چنین است. امروز که به وضع و حال کشور خودمان نگاه می‌کنیم، وضع مطلوب‌تری در قیاس با اغلب جوامع حال حاضر دنیا دارد. به رغم همه مضیقه‌هایی که اغلب آن‌ها به ما تحمیل شده‌اند و تقصیر خودمان نبوده‌اند، با این حال، ما از ترکیب فرهنگی «توسعه و عدالت و آزادی» بیشتری در قیاس با اغلب ملل مهم دنیا برخورداریم.
▬    سوی دیگر تأثیر فرهنگ آن است که دید ما را به گذشته خودمان هم باز می‌کند، و ما با توجه به گذشته خودمان، ضمن ترسیم مسیرهای پرتدبیر، از دیدگاه منفی و سیاه‌نما و منفعل پرهیز می‌کنیم. این دیدگاه به ما نشان می‌دهد که چه ناملایماتی از سر این ملت گذشته تا به امروز روز زندگی ما رسیده است، و ناملایمات امروز ما در قیاس با دشواری‌های زندگی گذشته قابل درک‌تر و آینده‌دارتر است. این دیدگاه به ما کمک می‌کند تا در تعاملات دوجانبه هم درخواست‌های خود از دیگران را سطح‌بندی کنیم، و با برآورده نشدن آن‌ها خشم خود را منطقی و برنامه‌ریزی نماییم.
▬    فایده دیگر برخورد فرهنگی با مسائل اجتماعی آن است که می‌توانیم فرصت‌های جدیدی تعریف کنیم که به طور خام در محیط یافت نمی‌شوند. ما می‌توانیم هوشمندانه‌تر واکنش نشان دهیم. فرهنگ با ضرب‌المثلی که در اغلب فرهنگ‌های دنیا وجود دارد، به ما می‌آموزد: «خدا گر ز حکمت ببندد دری ... ز رحمت گشاید در دیگری». شبیه همین جمله حکیم ایرانی در میان انگلیسی‌ها متداول است که: «وقتی دری بسته می‌شود، در دیگری به روی انسان باز می‌شود» که وینستون چرچیل به آن می‌افزاید: «... ولی ما آن قدر به در بسته چشم می‌دوزیم که درهای باز شده را نمی‌بینیم!». از این بیش، سخن ابوسعید ابوالخیر است که می‌فرماید: «ایزد هرگز دَری نبندد بر تو ... تا صد دیگر به بهتری نگشاید»؛ یا رودکی: «دُرُست و راست کُناد این مَثَل خدای ورا ... اگر ببَست یکی دَر ، هزار دَر بگشاد». نهایتاً با اطمینان بیشتری، مرحوم علی اکبر خان دهخدا از امثال و حکم عامه نقل می‌فرماید که: «از آن زمان که فکندند چَرخ را بنیاد ... دَری نبَست زَمانه که دیگَری نگشاد». خب؛ این مضمون ثابت و قطعی و جهان‌شمول فرهنگ است که در هر شکستی فرصتی برای انسان خوش‌فکر و پرتأمل مخفی شده است. گاهی اوقات، شکست آن قدر بزرگ است که انگیزه‌های خود را فراموش می‌کنیم؛ در نتیجه، تمرکز روی ادامهٔ مسیر را از دست می‌دهیم. تعقیب مسیر یک شکست می‌تواند فرصت بزرگی برای درک موقعیت و جایگاه خود در هر طریق و سبیلی باشد. این کار باعث توجه به اغراض عالم می‌شود که خود، به تنهایی پیروزی بزرگی است؛ این که آدمی سر خویش از پیش‌پا بردارد و به آسمان نظر کند.  در نتیجه، اگر واقعاً در مسیر مورد نظر خود نیستیم، شکست باعث جست و جو و کشف فرصت‌های جدیدی می‌شود که امکان دارد با جوهر و گوهر ما بیشتر هماهنگ و هم‌راستا باشد. من خشم صحیح را انکار نمی‌کنم، ولی فرهنگ با این دست مضامین خود، «خشم رهاشده» را تقلیل می‌دهد و انرژی‌های مربوط به آن را در مسیر مثمر ثمر می‌اندازد.
▬    جهت دیگر کمک فرهنگ در مهار «خشم رهاشده»، افزایش سرعت تغییرات مؤثر است. با خشم‌هایی از جنس «۹۶۱۰۰۵» و «۸۸۰۳۲۲»، تنها به ملت آسیب می‌رسد؛ ولی وقتی اعتراض و انتقاد منطقی و فرهنگی در کار باشد، انرژی بالایی برای اعمال تغییرات اجتماعی مؤثر به کار می‌افتد. حس «منفعل شدن»، آشکارترین نشانه برای نرسیدن به توقعات از رفتار و منش دیگران است. حس «منفعل شدن»، فرصتی برای ارزیابی صادقانهٔ کارهای نادرست ماست، و وقتی جهت‌های نادرست معلوم شد، مسیرهای درست تحلیل می‌شوند. یک ملت هوشمند با نخبگانی که قبراق و چالاک، مدام به تجدید نظر در روندهای تاریخی مشغول هستند، ریزه‌کاری‌های مسیرهای درست را چراغ راه آینده می‌کنند تا ملت، زودتر به اغراض خود دست یابد.
▬    اقدام فرهنگی در تجزیه و تحلیل تاریخی ملت، عادت‌های بد کوچکی که باعث عقب راندن ملت می‌شوند را شناسایی می‌کند و نسبت به آن هشدار می‌دهد. این هم فایده دیگر تقویت نگاه فرهنگی به نارسایی‌های اجتماعی است. مقاطع تاریخی مانند «۹۶۱۰۰۵» و «۸۸۰۳۲۲»، نقاطی هستند که ملت نیاز به ریشه‌کن کردن عادت‌های خشم‌آلود خود را درک می‌کند. این عادت‌های خشم‌آلود، آن طور که تبعات آن‌ها معلوم کردند، از خود مسائلی که موجب خشم شده‌اند مهم‌تر هستند. خشم افسار گسیخته به مراتب از تنگناهای اقتصادی یا ناکامی‌های سیاسی مقطعی می‌تواند مشکل‌سازتر باشد و حالا دیگر با تجربه «۹۶۱۰۰۵» و «۸۸۰۳۲۲»، خوب می‌دانیم که باید سطح کلی «التهاب اجتماعی» را به شیوه فرهنگی تقلیل دهیم. خشم، بیش از آن که در ابتدا به نظر می‌رسد می‌توان مخرب باشد، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 16 شهریور 1397 ساعت 20:36

مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: رئیس جمهور، به مجلس می‌روند، و معاون پارلمانی ایشان از همان ابتدا رویکرد سختی نسبت به این موضوع اتخاذ فرمودند. رئیس جمهور هم در گفتگوی تلویزیونی خود از نحوی بگم بگم پرده برداشتند. هر چند میدان سیاست امروز دنیا، به نام «حرفه‌ای بودن»، از فضیلت فاصله گرفته است، ولی حق آن است که از سیاستمدار جمهور اسلامی ایران انتظار دیگری داشته باشیم. وضع و حال پارلمان نیز جالب‌تر نیست، و رفته رفته از سر و شکل مجلس شورای اسلامی به سمت مجلس عوام انگلیس و امریکا و فرانسه میل کرده است. امضا کردن و امضا پس گرفتن، «شاید اگر سؤال از رئیس جمهور را برای من می‌آوردند امضا می‌کردم!»، لابی با وزرا در جلسه استیضاح، و جالب این که وقتی نماینده ناطق معترض می‌شود که بگذارید وزیر سخنان مرا بشنود، نماینده لابی‌کننده طلبکار هم می‌شود و به سمت تریبون مجلس حمله‌ور می‌شود! این شواهد، ما را در مورد سلامت مقامات مستقیماً دموکراتیک نگران می‌کند؛ نگرانی از این که مبادا آن‌ها دیگر عصاره فضایل ملت نباشند.
▬    نکته اول: فی‌الفور به سیاق روشنفکران از وطن بریده می‌توان اشکال را به «دموکراسی کژمدرن» ما برگرداند، ولی واقع آن است که این‌ها مصائب شناخته شده همه دموکراسی‌های امروز دنیا هستند؛ از نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور اسبق فرانسه که در طول دوران صدارتش دو بار تجدید فراش کرد تا این دانلد ترامپ که رسوای عالم است. و ما جداً باید برای این بخش مستقیماً دموکراتیک و عوام سیاست خود فکری بکنیم و آن را به زیور جمهوریت (دموکراسی در چهارچوب اخلاق) بیاراییم.
▬    نکته دوم: سیاست امروز ایران و جهان، نیاز عمیقی به سیاستمداران استوار و «پایبند به اصول» دارد. سیاستمدارانی که به لحاظ روحی بسیار قوی و پایدار باشند، و با ویژگی‌ها و عادات ممتاز خود، بدانند که چگونه با چالش‌ها مواجه شوند و ملت را از کوره‌راه‌ها عبور دهند. در یک مرور تاریخی، سیاستمداران تاریخ‌ساز پایبند به اصول، هرگز و به معنای واقعی هرگز، دیگران را به خاطر اشتباهات و کاستی‌های خود سرزنش نمی‌کنند. آنان مسؤولیت کامل اعمال خود را به عهده می‌گیرند و بگم بگم راه نمی‌اندازند. آن‌ها کنترل مسائل کشور را به دست اجانب و برجام نمی‌سپارند، و به تبع، درمانده و منفی‌نگر هم نمی‌شوند.
▬    نکته سوم: سیاستمدارانی که از ذهن و روحیه‌ی قدرتمندی برخوردارند، نه به رقیبان خود حسادت می‌کنند و نه مرعوب می‌شوند. در حقیقت، این افراد به سؤالات و انتقادات رقیبان خود احترام می‌گذارند، و حتی، آن‌ها را واقعاً دوست دارند. آن‌ها می‌دانند که رقبا، می‌توانند بزرگ‌ترین معلمان باشند. زمانی که به رقابت جاری نگاه می‌کنند، امور درست و نادرست را درک می‌کنند، و از نکاتی که باعث تمایز و برتری رقیبان شده، الهام می‌گیرند تا قدم‌های بعدی خود را بهتر بردارند. این، اصولاً از لج‌بازی بهتر است.
▬    نکته چهارم: این سنخ سیاستمداران مستحکم، خودشان را در معرض درد قرار می‌دهند تا ملت آسوده باشند. سیاستمدارانی که از نظر روحی قوی هستند، در شرایطی که ملت را به سمت هدف متعالی رهبری می‌کنند، درد خویش را تاب می‌آورند. سیاستمداران تاریخ‌ساز، موفقیت خود را در کنار سایرین معنا و مفهوم می‌سازند و از «ظرفیت» همه نیروهای ملت استفاده و قدرشناسی می‌کنند. این امر به خوش‌بینی منجر می‌شود و همه را منتفع می‌گرداند، و از پرخاشگری در سیاست نیز پرهیز می‌دهد.
▬    نکته پنجم: مرتبط با مطلب اخیر آن است که حکمران آرمانی، به جای متمرکز شدن روی نقاط منفی، انرژی خود را روی بهترین مواردی می‌گذارد که در اختیار هست. مجالی برای مجادله بر سر نقاط منفی نیست؛ حکمران خوب، در مورد فرصت و انرژی ملت سختگیر است. سیاستمداران بزرگ، در جهت «امید» واقعی قدم بر می‌دارند. سیاستمدارانی که روحیه و ذهن قدرتمندی دارند، امید واقع‌بینانه را ساز می‌کنند. این بدان معنی است که آن‌ها، چالش‌های پیش رو را در نظر می‌گیرند و روی دستور کارهای مؤثر، متمرکز می‌شوند. آن‌ها باور ندارند که با خوش خیالی چالش‌ها به طور معجزه‌آسایی از طریق مذاکرات چند روزه و چند ماهه با چند قدرتی که هیچ‌گاه خیری برای ملتی نخواسته‌اند، ناپدید می‌شوند، یا اهداف، بدون هیچ اقدام و تلاشی محقق می‌شوند. سیاستمداری در تاریخ می‌ماند، که پا در رکاب کند و زمام و مهاری که ملت در دست او سپرده‌اند مستحکم بگیرد و به پیش برد.
▬    نکته آخر: نهایتاً این که سیاستمدار موفق باید به اتکاء زمینه فرهنگی ملت خودش، موفقیت ملی را تعریف کند. از این قرار، گر چه بر مبنای یک چهارچوب کلی از قبل طراحی شده برای توسعه و تعدیل اقتصادی تلاش می‌کند، ولی، می‌داند چه زمانی باید به حال مردم مدارا داشت و توقف کرد. این سنخ از سیاستمدار مردمی، از مقتضای مقطع تاریخی و احوال ملی آگاه است، و از توقف و تدبیر در امور نمی‌هراسد. در حالی که مشاوران خام، در نشان دادن آسیب‌پذیری سیاسی مردد هستند و می‌خواهند شعارهای سیاسی از جنس تعدیل اقتصادی را به هر قیمت محقق سازند، ولی، سیاستمداران تاریخ‌ساز با منطبق ساختن آهنگ تغییرات با توان و بصیرت مردم، قالب‌های بلندمدت کنش تاریخی ملت را غنی‌تر می‌سازند و زمینه را برای موفقیت‌های آتی فراهم می‌آورند. در واقع، ارتقای ملت، بسیار مهم‌تر از حفظ غرور شخصی و جناحی است. امیدوارم رئیس جمهور به این نکات توجه کنند.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 06 شهریور 1397 ساعت 07:59

صفحه 24 از 407