فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

سندرم ایمپاستر اجتماعی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نکته اول: سندروم ایمپاستر (Impostor Syndrome)، که برای نخستین بار توسط سوزانا ایمز و پائولین رز کلنس مفهوم‌سازی شد، یک اختلال است که طی آن افراد موفق، نمی‌توانند پیشرفت‌ها و پیروزی‌های خود را بپذیرند. به عنوان‌ مثال فرد فکر می‌کند: «بازهم خوش‌شانس بودم. مردم به‌زودی می‌فهمند که من هیچ ارزشی ندارم». باوجود شواهد متعددی که خلاف این مسئله را ثابت می‌کند، افرادی که به سندرم ایمپاستر دچارند، به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرند که به خاطر شایستگی، هوش و توانایی خود به موفقیت رسیده‌اند. به رغم آن که این مفهوم نیرومند، از همان ابتدا برای تحلیل جنبش‌های موفق زنان و جنبش‌های نیرومند دینی عصر رنسانس به کار رفت، ولی بیش از جامعه‌شناسی در روانشناسی نفوذ داشته است؛ و برداشت من این است که این مفهوم، اکنون برای لایه‌هایی از جامعه ما که آماج شبکه‌های اجتماعی سیاه‌نما هستند مصداق بارزی یافته است، و می‌تواند دلالت‌های خوبی در تحلیل رویدادهای جامعه‌شناختی ما داشته باشد.
▬    نکته دوم: بیایید بگویم که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است؛ از سال ۱۳۷۶/۱۹۹۷ بحران اقتصادی جهان آغاز شد، و از سال ۱۳۸۶/۲۰۰۸، در موج دوم بحران، تمام ملل دنیا را تحت تأثیر کلافه کننده خود قرار داده است؛ از ورشکستگی‌های بزرگ در شرق دور، تا فروریختن بانک‌ها و کمپانی‌های بزرگی که سمبل و حیثیت اقتصاد امریکا محسوب می‌شدند، تا به لرزه درآمدن اقتصاد آلمان و فرانسه و چین و هند و برزیل و آرژانتین و مصر و ترکیه و ... . این، یک بحران اقتصادی فراگیر است. به رغم سال‌ها تحریم و هزینه‌های عظیم جنگ تحمیلی عراق، ما به برکت اتحاد ملی، مدیریت مردمی-انقلابی، و ذخایر انرژی، اکنون و با تأخیر بسیار، امواج بحران را در سواحل کشور احساس می‌کنیم. یک سیاست حساس، مردمی، و اصطلاحاً «سطح مستضعفین»، موجب شد که سطح مناسبی از تأمین اجتماعی (سطح مناسب در قیاس با نظام‌های اقتصاد سیاسی حال حاضر جهان) گسترش یابد و جلوی ضربه اقتصاد جهانی گرفته شود.
▬    نکته سوم: به رغم آن که اقتصاد مقاومتی به میراث مانده از دوران دفاع مقدس (و واقعاً «مقدس») باعث شد که ما لااقل تا آغاز این دولت، جز در مقاطعی، چیزی از این بحران نفهمیم، ولی رقابت‌های بی‌رحمانه انتخاباتی کثرت‌گرا که میراث روشنفکری هفتاد و ششی است، به علاوه مطبوعات و فرهنگ روزنامه‌نگاری سیاه‌نمایی آن، و نهایتاً مدیریتی که در این دولت اخیر عمدتاً مردمی و انقلابی نیست، به یک نکوهش وسیع قربانی منجر شده است، طوری که گویی در متن بحران فراگیر اقتصادی جهان، حادمسأله اقتصادی، تنها مسأله ماست، و از ماست که بر ماست! در صحنه شبکه‌های اجتماعی، یک نحو خودتحقیرگری بی‌پایان جریان دارد که در یک افق دید جهانی می‌توان به آن «سندرم ایمپاستر اجتماعی» اطلاق کرد. کسی مانند دکتر هاشم پسران که در مقیاسی جهانی به اقتصادسنجی مشغول است، سیاست‌های اقتصادی ایران را بحرانی نمی‌بیند، ولی از درون، سیاه‌نمایی مطلق در جریان است. در نتیجه این جو بیمارگون، آن قدر حرافی غیرواقعی تیغ در دست مشغول بریدن ساقه‌های امید است، که انبوهی به سیاق مهران مدیری را مصمم کرده تا ترک محفل مجازی کنند و سر خویش بگیرند و خلاص شوند از این همه سیاه‌پردازی که عمده فایده آن، توقف اراده‌های تاریخ‌ساز است.
▬    تحلیل اقتصادی درست: از یک دیدگاه اقتصادی، اگر اصل حادمسأله اقتصادی امروز جهان و ایران، «اشتغال» است؛ مغز و جوهر این اصل، به فراگیری حضور ماشین‌ها و خصوصاً ماشین‌های هوشمند در مشاغلی مربوط می‌شود که پیش از این، انسان‌ها در آن‌ها مستقر می‌شدند. انسان‌ها، با کار کردن در موقعیت‌هایی که امروز توسط ماشین‌ها اشغال شده است، قدرت خرید می‌یافتند که در سایه این قدرت خرید، زنجیره‌وار موقعیت‌های شغلی بعدی زنده می‌شدند و زنده می‌ماندند. اکنون، با حضور ماشین‌ها با تکنولوژی بالا، تحت مالکیت‌های بزرگ جهانی، و با حفظ روابط اقتصادی پیشین و قیمت‌هایی که در چهارچوب یک اقتصاد مالی تعیین می‌شوند، عایدی کار ماشین‌ها به جیب این اقلیت مالک ماشین‌ها می‌رود، و فوج فوج مردم بی‌کار جهان، به صف فقرا می‌پیوندند، طوری که فاصله میان غنی و فقیر در تمام جهان به طرز بی‌سابقه‌ای رو به افزایش است. این، درون‌مایه «رکود تورمی» فراگیری است که اقتصاد جهانی را با دشواری حاد مواجه کرده است و البته دم و دنباله آن به ایران هم رسیده است؛ راه حل، دقیقاً در یک اقتصاد انقلابی متکی بر ارتباط نزدیک سیاست‌گذار اقتصادی با مردم است، که به «ارزش اخلاقی تأمین اجتماعی» و «عدالت» تأکید دارد. از این زاویه دید، دلیل آن که بخش عمده‌ای از مردم ما خصوصاً به برکت میراث انقلاب و جنگ، و احیای آن ارزش‌ها در دولت نهم، چندان از این تحول اقتصادی مهم و فراگیر آسیب ندیدند، همان نقطه قوت انقلابی ماست که روشنفکری همواره در جریان یک «سندرم ایمپاستر اجتماعی»، آن را تحقیر می‌کرده است. روحیه انقلابی که این همه کارهای بزرگ صورت داده است و جهانی را انگشت بر دهان کرده است، از سوی روشنفکری و دنباله‌های آن در اقشار متوسط شهری مستقر در فضای مجازی، تحقیر می‌شود. باید به دکترین انقلابی «ظرفیت‌های انسانی» بازگردیم.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 03 شهریور 1397 ساعت 22:19

ما و سوسک و امریکا

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ما، کاملاً از «چندش» سوسک آگاهیم، اما اغلب به این نکته بدیهی وقوف نداریم که سوسک‌ها بیشتر از ما می‌ترسند... . رفتارشناسی سیاست امریکا طی صد سال اخیر که به بخشی از سبک زندگی امریکایی تبدیل شده است، نشان می‌دهد که آن‌ها، از درگیر شدن با هر دولت مسلحی ترس داشته‌اند، و هیچ‌گاه و مشخصاً هیچ‌گاه و دقیقاً هیچ‌گاه، با دولتی که به اندازه یک دهم ایران امروز، قدرت نظامی و اقتصادی و نفوذ منطقه‌ای داشته باشد، درگیر نشده‌اند (حتی در رزم عالم‌گیر دوم، این متفقین بودند که با ژاپن و آلمان و ایتالیا درگیر شدند. دموکراسی امریکایی تاب رویارویی مستقیم و یک تنه با یک دولت مسلح را ندارد و چنین اجازه‌ای به سیاستمداران آمریکایی نمی‌دهد). این مرور تاریخی حتی یک استثناء هم ندارد. امریکا، هیچ گاه با یک نظام سیاسی که مصمم به رویارویی باشد، درگیر نشده است، و تنها در موقعی جرأت درگیر شدن را پیدا می‌کند، که رقیب امریکا، خود را هم‌رده سوسک تلقی کند؛ گویی که سوسکی از سوسکی ترسیده. به اتکاء این بینش تاریخی، می‌توان حکمت نهفته در فرمایش امام (رحمت الله علیه) را در آذرماه پنجاه و هشت درک کرد: «من حیفم می‎آید كه مثل بزنم به شیر؛ كه می‎گویند وقتی كه مقابل یك دشمن می‎ایستد هم فریاد می‎زند و هم از آن طرفش چیزی بیرون می‎آید و هم دمش را حركت می‎دهد. فریاد می‎زند برای اینكه طرف را بترساند. می‎ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می‎شود. دمش را حركت می‎دهد برای اینكه میانجی پیدا كند».
▬    از این زاویه مرور تاریخ‌نگر است که می‌توان ابرام قاطع رهبر عالی جمهوری اسلامی، آیت ا... سید علی حسینی خامنه‌ای را به درستی درک کرد؛ این را که «قطعاً جنگی در پیش نخواهد بود». این است که اغلب ما از «چندش» رویارویی با امریکا آگاهیم، ولی تنها حکیم تاریخ‌نگر است که به قدر کافی وقوف دارد به این که امریکا بیشتر از رویارویی با ما می‌ترسد. البته در این باره که چه چیزی امریکا را این‌چنین به «پهلوان سوسکی» تبدیل کرده است، سخن فراوان است؛ همین قدر بگویم که کلید موضوع و سر اصلی در ماهیت «دموکراسی امریکایی» است. از دیدگاه تحلیل‌گر اجتماعی پرنفوذی مانند چارلز رایت میلز، دموکراسی امریکایی ایرادات بسیار دارد، از جمله این که نهاد اراده را در دولت تضعیف می‌کند، و هیچ حکمرانی را یارای آن نیست که حرکتی برازنده توش و توان اقتصاد و تکنولوژی امریکا اراده کند.
▬    خب؛ روش درست مواجهه با امریکا در این روحیه تاریخی چیست؟ پاسخ این پرسش را می‌توان با مرور به سیاست‌های موفق جمهوری اسلامی در طول هر دو رهبری عالی جمهوری اسلامی دریافت. خب؛ همان طور که در مقدمه گفتیم، نکته اول این است که، بیش از نگرانی حرکات امریکا، باید مراقب وضع و حال خودمان باشیم؛ این‌که آیا به قدر کافی توانمند و مصمم هستیم یا نه. هیچ‌گاه نباید در موقعیت بلاتکلیفی بمانیم. باید از خود و ملت مراقبت کنیم و به درون اتکاء بورزیم. باید به این فکر کنیم که اوضاع این طور نمی‌ماند و اگر با پشتکار حرکت کنیم، امریکا را در دور دست‌ها متوقف نگه خواهیم داشت. آدرس این جمله را از سردار قاسم سلیمانی بپرسید.
▬    نکته بعد این است که به کارهای درست و غلط رقیب توجه کنیم، و بکوشیم تا از هر اشتباه او برای خود زنجیره‌ای از فرصت‌ها بسازیم و از هر کار درست او برداری برای موفقیت خود تدارک ببینیم. رفتار دو رهبر عالی جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که ما بیش از آن که به تسلیم بیندیشیم، به مقاومت هوشمندانه فکر کرده‌ایم، و طی این چهل سال، قدرت ایران در سطح بالایی ارتقاء یافته است و در مقابل، ضربه‌های مهم و حیاتی به قدرت امریکا وارد آمده است. امریکا کشوری در آن سوی اقیانوس اطلس، با توان اقتصادی و تکنیکی قابل ملاحظه است، ولی اشکال کار او اینجاست که در نهاد سیاست تمرکز ندارد، و در آن واحد، مأموریت‌های مختلفی را برای این دم و دستگاه تعریف کرده است. میلیاردها دلار در عراق هزینه می‌کند، ولی میوه این هزینه را آن طور که بسیاری از تحلیل‌گران امریکایی و رئیس‌جمهور فعلی و پیشین امریکا اذعان کرده‌اند، دیگران و از جمله ایران و اکثریت ملت عراق برداشت کرده‌اند. این، بدان معناست که قوه عاقله حکمرانی امریکا به اندازه پیکرش به درد خور نیست و این ضعف قوه عاقله، هیکل سوسکی و زره‌پوش امریکا را آسیب‌پذیر می‌کند.
▬    نکته سوم این است که باید با خودمان صادق باشیم. در بسیاری از موارد، نیاز به تلاش و مجاهده سخت هست. اگر ارزیابی‌ها نشان می‌دهند، که باید کمربندها را محکم کنیم، تعارف، ما را فشل می‌کند و سستی ما را آشکار می‌سازد. باید به قول قرآن کریم از «تدهین» و سستی بپرهیزیم و هر کار را تمیز و دقیق انجام دهیم، تا نتیجه درست بگیریم. با اخلاق و سبک مدیریتی شل و ول اصلاح‌طلبی، چیزی به دست نخواهیم آورد و همه چیز را واگذار خواهیم کرد. بقای سیاسی موفق در دنیای امروز، نیازمند سیاستمدارانی است که پایبند به اصول باشند، و در موقع مشخص، اقدام مقتضی را انجام دهند. باید همواره در «بهترین وضعیت» قرار داشته باشیم. نشانهٔ «بهترین وضعیت» این است که آن قدر خود را بهبود ببخشیم که در ارزیابی‌های انتقادی پر بار چندگانه، مواضعی بی‌عیب را تکامل ببخشیم و بنا به تعبیر قرآنی «سدید» گردیم. استراتژی‌های «سدید» و قدرتمند کمک می‌کنند تا به بالاترین سطح «سرسختی» برسیم؛ سرسختی نکته مهمی است؛ رسیدن به اهداف و دستاوردها نیازمند تمرکز و آمادگی است، و همهٔ دستاوردها به سرسختی و مقاومت بستگی دارد. باید باور کنیم که «مقاومت»، بیشتر از امکانات ما اهمیت دارد. نتیجتاً این‌که باید بدانیم، که در این میدان سیاسی پیچیده دقیقاً چه می‌خواهیم. تصمیم واحد و مشخص، یکی از قدرتمندترین ابزارها در این مسیر است. پس توافق و مدیریت شل و ول ملهم از سبک فکری اصلاح‌طلبی را کنار بگذارید. در شرایط دشوار صبور باشید، و در مسیر بمانید. تا زمانی که برای رسیدن به اهداف خود مصمم باشیم، هیچ‌کس نمی‌تواند ما را از رسیدن به آن‌ها باز دارد. راز رسیدن به موفقیت، داشتن حضور مستمر و انجام وظایف به طور پیوسته است. باید بتوانیم به یک هدف غایی تمرکز کنیم؛ باید بتوانیم هدف عالی را به اهداف کوچک‌تر تقسیم کرده و برای رسیدن به هر یک استقامت بورزیم، و هیچ موقع از مسیر اصلی که رسیدن به هدف نهایی است منحرف نشویم. این، کاری است که باید انجام دهیم.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 28 مرداد 1397 ساعت 11:41

این دولت به تحولات مهمی احتیاج دارد

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    توانایی و کارآیی در حکمرانی، در کنار حمایت عاطفی مردمی، ارکان موفقیت هر دولتی است؛ و دولت آقای روحانی از هر دو جهت در وضع و حال مطلوبی به سر نمی‌برد. تیم مشاوران، و از آن بیش، تمام فعالان سیاسی کشور باید برای این چالش در یک دولت یک ساله فکری بکنند؛ سه سال از این دولت مانده است. کشور به یک سازمان‌دهی سیاسی نیرومند احتیاج دارد، و سازمان‌دهی سیاسی فعلی مستقر در دولت بیش از اندازه نحیف و نامحبوب است.
▬    در همان سال اول انتخاب آقای روحانی در سال ۱۳۹۲، عدم همراهی مردم در انصراف از یارانه‌ها نشان داد که ایشان در مقام یک دولت سال اولی، از حمایت عاطفی-مردمی چندانی برخوردار نیستند و گویا مردم از سر مصلحت آن را انتخاب کرده‌اند. از سوی دیگر، امتیاز تجاری ایران-ترکیه، ناسازگاری تیم اقتصادی کابینه و رویارویی آن‌ها که منجر به نگارش نامه علنی شد، فاجعه توزیع ناکارآمد سبد کالا، و انبوهی از نشانه‌های دیگر عیان کرد که دولت به عنوان یک سیستم، دارای کارایی قابل قبولی هم نیست؛ این دولت نه کارآیی سیاسی و نه حمایت عاطفی و مردمی چندانی دارد.
▬    دولت آقای روحانی باید خود را جمع و جور کند، و به توصیه‌های نخبگان کشور، در جهت تأمین رضایت ملت و کسب کارآیی سیاسی عمل کند. امیدواریم تیم مشورتی دولت، تحرک قابلی در خود ایجاد نماید. چند توصیه:
▬    نکته اول و مهم‌ترین ایده برای برقراری ارتباط موثق با مردم و ترمیم وجهه دولت که گویی به مصائب مردم بی‌توجه است، در این است که به آرمان‌های انقلاب برگردید. این، یک رویکرد اخلاقی است. به قول امام (ره)، این، نحوی از «تهذیب» است. آقای روحانی به کابینه مردمی‌تر و ساده‌زیست‌تری احتیاج دارد و حال که باب ترمیم کابینه گشوده شده است، فرصتی است تا از وزرایی که حتی بعضاً مورد تنفر هستند، به سمت وزرایی گسیل شود که برای دولت کسب وجهه کنند. این دولت به وزرای جوان‌تر و مردمی‌تری احتیاج دارد.
▬    نکته دوم این است که برای بازسازی حمایت مردمی باید قدم به قدم پیش رفت؛ ولی «باید گام اول را برداشت». دولت باید ضرورت تغییر را بپذیرد و این برای دولتی که در سال نخست صدارت است، خب، دشوارترین گام است. دولت باید در ابتدا بپذیرد که کارش به دشواری خورده است، و باید برای نجات خود و کمک به کشور، گامی بردارد. پس، این وسوسه که ترمیم کابینه به مفهوم قبول اشتباه در چینش مهره‌هاست، مانع نیرومندی است که دولت باید از پیش روی خود بردارد.
▬    نکته سوم آن است که از انتقادها و پیشنهادهای دیگران استقبال کنید. ایده‌های حاکم بر دولت، تنها افکار این کشور نیست. این نکته مهمی است که در تمامی ممالک و خصوصاً در کشوری مانند ایران، وسوسه استبداد را باید به سرعت کنار گذاشت. دولت باید مهارت خود را در بهره‌مندی از تمام نیروها نشان دهد، و بتواند از «ظرفیت»های تمام نیروها بهره‌برداری کند. دولت در این مدت به اقتصاددانان لیبرالی تکیه کرد که میدان را و پشت دولت را خالی کردند تا اوهام خود را درباره افکار آدام اسمیت حفظ کنند. این جور مواقع یاد اشتلم امام خمینی (ره) خطاب به روشنفکران می‌افتم که «چه بدی دیدید از اسلام؟». پرسش این است که چرا دولت به اسلام و مردم مسلمان، ظرفیت‌های انقلابی، فرهنگ اردوهای جهادی و منش بسیجی رجوع نمی‌کند که هر وقت روشنفکران پشت ملت را خالی کردند، این فرهنگ بوده است که نام ایران و ایرانی را در جهان بزرگ کرده است؟
▬    نکته چهارم این است که برای ملت و خود ارزش قائل شوید. هنوز در این دولت کسانی هستند که می‌گفتند ایرانی تنها لیاقت آبگوشت بزباش درست کردن را دارد! آبگوشت بزباش؟! باز صد لعنت به آن که تولید لولهنگ را به ما نسبت می‌داد، این مردک دولتی ما آبگوشت بزباش را سقف توش و توان ما می‌شمارد!؟ قیاس به نفس کرده است، مردک بی‌مقدار. این جور افراد اگر هم از سر جوگیری چنین بیان غلطی بر زبان رانده باشند، باید مجازات شوند و لااقل از دولت به بیرون پرتاب شوند. چطور دولت توقع دارد که نزد مردم محبوب باشد، وقتی چنین چهره‌های موهنی را در درون خود تحمل می‌کند؟ به خودتان و ملت عظیم الشأن ایران احترام و اطمینان داشته باشید. قطعاً آن قدر باهوش هستیم که ایده‌های بسیاری برای عرضه داشته باشیم. اینجا ایران است... اینجا ایران است... اینجا ایران است... اینجا ایران است...؛ هر وقت اراده کردیم، دنیایی را انگشت بر دهان کردیم. به جای افکار منفی، دولت خود را بر «ظرفیت»هایی متمرکز کند که ایده‌ها و نوآوری‌های جوانان، در آن‌جا ارزشمند هستند. همان خط را بگیرید و مستقیم بروید که خدا نیز بر این ملت برکت خواهد داد.
▬    مطلب پنجم این که باور داشته باشید که ملت ایران در طول تاریخ نشان داده است که باید مشکلاتش را خودش حل کند. ما همچون کشورهای خواب‌آلود اسکاندیناوی نیستیم که در گوشه‌ای یخ‌زده از جهان، به انزوا افتاده باشد. ایران، چهارراهی‌ترین کشور جهان است، و اگر به خودمان متکی نباشیم، هر نیروی خارجی دیگری، خصلت راهزنی پیدا خواهد کرد؛ چه شرقی و چه غربی. درست که این دولت، مهارت اصلی خود را در دیپلماسی تعریف کرده است، ولی تا دیر نشده باید باور کند که دیپلماسی تمام کشورداری نیست، و حتی در مورد کشوری مانند ایران، فرع بر کشورداری است. ایران کشوری بزرگ و حائز اهمیت است و باید اتکاء هر حکمرانی در آن، استقرار بر «ظرفیت»های درون باشد.
▬    مطلب آخر این که مراقب از دست رفتن زمان باشید. بدون شک دولت دوازدهم، کارهای زیادی برای انجام دادن دارد، اگر بخواهد با سربلندی کنار رود. زمان، واحدی ارزشمند است که نمی‌توانید آن را به عقب بازگردانید. دولت باید اطمینان حاصل کند که زمان‌ها را برای اولویت‌های واقعی خرج می‌کند. این که وزرای دولت این روزها برای سرکشی‌های استانی، استان‌های خوش آب و هوای شمالی را ترجیح می‌دهند، در حالی که ظرفیت‌ها و عملیات مهمی در نقاط مرکزی و جنوبی کشور اولویت دارند، علامت خوبی نیست. این وزرا شباهت چندانی به نیروهای عملیاتی ندارند، و به نظر می‌رسد که در رصد و فعال کردن «ظرفیت»های تمام نقاط کشور برای عبور از این کوره‌راه باید تحرک و چابکی بیشتری از خود نشان دهند. نیک که بنگریم، این دولت، به تحولات مهمی احتیاج دارد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 22 مرداد 1397 ساعت 20:11

نسخه اعتمادبه‌نفس دولت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    وزیر اقتصاد دولت یازدهم که در دولت دوازدهم کنار گذاشته شد، مذاکراتی با رئیس جمهور برای بازگشت به دولت داشت، اما ظاهراً برای بازگشت عاجل به دولت متقاعد نشد و هم‌اکنون در سفر حج به سر می‌برد. در همین سال اول، دولت دوازدهم با دشواری منحصر به فردی مواجه شده است که هر چند در دنیای سیاست مسبوق به سابقه است، ولی در ایران پس از انقلاب، برای نخستین بار است که این‌چنین اتفاق می‌افتد. این دشواری را می‌توان ضعف حاد در «اعتماد به نفس دولت» نامید؛ به نحوی که گویا حضور در دولت در اغلب موارد، اشتیاقی به بار نمی‌آورد، و نقطه امتیازی محسوب نمی‌شود.
▬    حتی دولت دهم که به شدت تحت فشارهای گوناگون و بی‌سابقه و بی‌رحمانه خارجی و داخلی بود، به چنین وضعی نیفتاد و تا روز آخر، مدیران بسیاری را همراه داشت که حضور و کمک به آن دولت را وظیفه و فخر خود به حساب می‌آوردند؛ در عین حال، این دولت، امروز با تعابیر عجیبی، همراهان ثابت‌قدم خود را جدا شده از خویش می‌یابد. کار به جایی رسیده است که دکتر محمد باقر نوبخت از حزب اعتدال و توسعه، با این تعبیر تمایل خود به جدایی از دولت را اعلام می‌کند: «اکنون که بودن من نمی‌تواند با این همه زحمت، نفعی به مردم برساند، شاید بیرون رفتنم از دولت بتواند کمک کند». او حتی اضافه کرد که برای رفتن لحظه‌شماری می‌کند: «لحظه شماری می‌کنم که بتوانم همه مسائل را واگذار کرده و به عنوان یک معلم در کلاس دانشگاه حضور یابم تا بار مسئولیت‌های مختلف از جمله پرداخت‌های جاری، عمرانی، یارانه و .. از دوشم برداشته شود؛ از این رو ترجیح دادم داوطلبانه از همه مسئولیت‌های دولت کناره‌گیری کنم».
▬    خب؛ شواهدی از این دست نشان می‌دهد که رئیس جمهور باید نقش خود را محکم بر عهده بگیرد، و نه تنها به ملت، بلکه به اعضای کابینه و حتی تیم خصوصی خود را در مورد ادامه مسیر متقاعد کند. برای این منظور، توصیه‌هایی هست:
▬    در درجه اول، و در گام نخست، و به منظور احیای توش و توان دولت، تیم اجرایی باید خود را در مسیر خواست واقعی امروز مردم قرار دهد و در این مسیر حرکت کند. دولت و نخبگان دولتی، از مردم خود نیرو می‌گیرند، و تنها با اتکای به این نیرو است که پس از شتاب گرفتن و قرار گرفتن بر دو چرخ، می‌تواند فرمان را به دست بگیرند و جهت را هم معلوم کنند. دولت باید به تکلیف ذاتی و اولی خود، به عنوان نماینده اراده ملی عمل نماید، فارغ از گرایش‌ها و ایده‌های سیاسی. نباید کلیشه‌های اصلاح‌طلبی و کارگزارانی که از ابتدا در این دولت با یکدیگر ستیز داشتند، دست دولت را برای انطباق به خواست ملی ببندند. حرکت دولت دوازدهم به این سمت تنها از رئیس جمهور بر می‌آید که از طریق برقراری ارتباط نزدیک با مردم، درست مانند عادت ایام انتخابات، ضمن ترمیم وجهه دولت، صدای مردم را بشنود، و این صدا را بی‌واسطه بر دولت مسلط سازد. رئیس جمهور باید بیرون و درون دولت خود را بشناسد، و این دو را مدام با هم تنظیم و همساز کند. قبل از هر تصمیم، به ویژه اگر می‌خواهید ملت را برای سرمایه‌گذاری در آن تصمیم قانع کرده یا از ملت درخواست کمک کنید، تحقیقات لازم را انجام دهید، و مطمئن شوید که مردم، دلایل شما را می‌پذیرند. خواسته‌ی ملت را بشناسید. بدانید که دقیقاً قرار است چه خروجی و موفقیتی از تصمیمات دولت، عاید ملت شود؟
▬    در گام بعد، و پس از راه افتان و شتاب گرفتن دولت، باید دکترین سیاسی خود را سازمان‌دهی کنید؛ این را معلوم کنید که چه مسیر بلندمدتی را برای تحقق خواست ملت در نظر دارید. در این مواقع، سعی کنید در افکار خود تجدید نظر کنید. هیچ وقت طوری صحبت نکنید که ناامید جلوه کنید. این دولت، با آن که از ابتدا به نام «امید» رأی آورد، از همان روز اول، «آیه یأس» بود، و اولین کلیدواژه‌ای که مردم از آقای روحانی در مقام رئیس جمهور شنیدند، عبارت «خزانه خالی» بود؛ خب، این چه نسبتی با شعار اصلی این دولت که «امید» بود داشت. واقع آن است که این دولت، فارغ از دوراندیشی، اغلب و تنها در پی بی‌اعتبار کردن رئیس جمهور پیشین بوده است که به قول همین آقای نوبخت، هیچ وقت دلشان با ایشان صاف نشد. در واقع، دولت آقای روحانی یک دکترین اعلام نشده و ناسنجیده دارد و بخش مهمی از فرصت‌ها و انرژی خود را در این مسیر به هدر داده است، و این دکترین اعلام نشده، همانا ضربه زدن بر حیثیت دولت نهم و دهم و احیای حیثیت رقبای آن بوده است که امروز، همه می‌دانند که دولت در این دکترین اعلام نشده خود تا چه اندازه ناموفق بوده است. دولت آقای روحانی باید از اول باور می‌کرد که ملت توانمند است و برای توانمند نشان دادن دولت، نیازی به تخریب بی‌حساب و کتاب دولت پیشین نیست. حالا، پنج سال از مهلت هشت ساله دولت گذشته است، و قضاوت ملت طور دیگری است؛ مطلقاً به زیان دولت نهم و دهم، و بویژه دولت نهم نیست.
▬    نهایتاً، در گام سوم، توصیه ما به آقای روحانی برای احیای اعتماد به نفس دولت این است، که پس از طی دو گام گذشته، باحوصله، مترصد فرصت‌های واقعی برای جهش باشد، و تعجیل نکند. با عمل به توصیه اول، دولت در مسیر قرار می‌گیرد، و حالا می‌تواند رفته رفته وجهه خود را ترمیم نماید؛ اما این کافی نیست، بلکه باید مترصد موقعیت‌ها باشد، تا بتواند با قرار گرفتن در فرصت مناسب، جهشی ساز کند، و از این طریق جبران مافات نماید. عمل به توصیه دوم و بهبود سازمان‌دهی دکترینال دولت، نقش مهمی در اغتنام فرصت‌ها در گام سوم خواهد داشت. دولت باید در موقعیت‌های پیش رو، هماهنگ عمل کند، و این هم، با عملکرد دولت طی این پنج سال منافات دارد. دولت، نه تنها با سایر قوا هم آهنگ نبوده است، نه تنها با پارلمانی که بیشترین هم آهنگی غیرمنطقی با خواسته‌ها و عملکرد دولت را از خود نشان داده سر ناسازگاری داشته، بلکه در درون خود نیز هم آهنگ نبوده است. دولت، باید جداً خود را جمع و جور کند؛ اگر به فکر خودش نیست، باید بنا به مصالح کشور، خود را جمع و جور کند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 22 مرداد 1397 ساعت 20:09

EksoVest: ترکیب انسان و ربات در خط تولید فورد

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از ادامه مطلب...میلاد زنگانه-زومیت


▬    برای اولین بار، کارکنان خط تولید فورد از اسکلت پوشیدنی برای مونتاژ خودرو استفاده می‌کنند. شاید در نگاه اول این ایده مانند بازی‌های ویدئویی به‌نظر برسد، ولی استفاده از استخوان‌بندی بیرونی پوشیدنی در حرکت‌های مکرر بسیار مفید خواهد بود و احتمال خستگی و آسیب‌دیدگی اپراتور کمتر می‌شود. مقامات فورد از سال گذشته است که از فناوری اکسووست (EksoVest) در خط تولید میشیگان استفاده می‌کنند تا پیش از عرضهٔ جهانی این فناوری، ایرادات آن برطرف شود.
▬    معاون مدیرعامل فورد در این رابطه می‌گوید: «ساخت و تولید فیزیکی خودرو، کار طاقت‌فرسایی است. ما به سلامت کارکنان خود اهمیت می‌دهیم و به‌دنبال ایجاد شرایطی هستیم که آن‌ها کمترین خستگی و مشکل جسمانی ممکن حین کار، داشته باشند».
▬    مدیران ارشد فورد برای رسیدن به هدف خود با شرکت اسکو بایونیکس (Esko Bionics) همکاری می‌کنند. محصول اسکو بایونیکس در حرکات مشخصی مانند زمانی که خودروی روی سر فرد قرار دارد نقش کمکی و حمایتی برای انسان ایجاد می‌کنند تا فرد انرژی کمتری مصرف کند. استخوان‌بندی بیرونی پوشیدنی این شرکت می‌تواند از ۲ تا ۷ کیلوگرم در هر بازو به بلند کردن اجسام کمک کند. اسکووست برای افرادی با قد ۱۵۷ سانتی‌متر تا ۱۸۸ سانتی‌متر طراحی شده است و بر اساس گفته‌های مصرف‌کنندگان آن، وزن سبک و دست و پاگیر نبودن از امتیازات مثبت آن محسوب می‌شود. یکی از استفاده کننده‌های اسکووست در خط تولید فورد گفت: «به اسکووست وابسته شده‌ام. هر کاری که در بالای سرم باشد، بدون این وسیله نمی‌توانم آن را انجام دهم».
▬    مقامات فورد تصمیم گرفته‌اند که از این فناوری در ۱۵ خط تولید خود در ۷ کشور مختلف استفاده کنند. در حال حاضر، تمام خط تولیدهای این شرکت در آمریکای شمالی به اسکووست مجهز شده‌اند و به‌زودی در اروپا، آمریکای جنوبی و آسیا-اقیانوسیه نیز از این فناوری استفاده خواهد شد. بعید است که در چند سال آینده، تمام خط تولید خودروسازی در اختیار روبات‌ها قرار بگیرد؛ احتمالاً ایدهٔ ترکیب انسان و ربات و ابزاری مانند اسکووست شایع‌تر خواهد شد.
برداشت آزاد از زومیت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 18 مرداد 1397 ساعت 11:06

خلقیات ضروری رئیس‌جمهور

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: راستش، رئیس جمهور در سه نقطه پشت سر هم از گفتگوی دیرهنگام خود با مردم، در حالی که همه منتظر واژه «عذرخواهی» به خاطر اعمال سیاست‌های حساب نشده ارزی در قبال رویدادهای قابل پیش‌بینی بودند، فقط از مردم «تشکر» کردند؛ ایشان توضیح دادند که علائم قطعی بروز مسأله از دی‌ماه بروز کرد و مسأله در اردیبهشت‌ماه اتفاق افتاد، ولی تدابیر مؤثر واقع نشد، و به جای «عذرخواهی»، «تشکر» کردند! ما و اغلب عاملیت‌های اقتصادی معتقد بودیم و هستیم که از بیش از یک سال قبل علائم مشهود بودند و برخی از نامزدهای انتخاباتی سال گذشته، تدابیر خوبی برای مقابله با این رویدادها داشتند، ولی آقای رئیس جمهور به جای «عذرخواهی»، «تشکر» کردند! خب؛ یه قدری سخت بود ...
▬    تنها یک سال از مبارزات انتخاباتی با وعده‌های سنگین می‌گذرد، و حالا، در وضعی که انتظار تدبیر از دولت دوم تدبیر و امید می‌رفت، اشکالات عمده در تدبیر امور و دستپاچگی در تدوین سیاست‌ها، به حساب همراهی نکردن بخشی از مردم با سیاست‌ها گذاشته می‌شود، و البته در کل، از مردم «تشکر» می‌شود، چرا که اصولاً و در هر حال، تشکر از مردم در قیاس با عذرخواهی از مردم، آسان‌تر است.
▬    نهایتاً هم گفتگو به سنخی از تهدید «بگم بگم» در جلسه پارلمانی سؤال از رئیس جمهور ختم شد: «سؤال در مجلس برای من فرصت خوبی به وجود می‌آورد چون گفتن خیلی از حرف‌ها در مصاحبه برای من سخت است، اما، وقتی یک نماینده‌ای از مجلس شورای اسلامی سؤال کرده، دیگر آن وقت یک شرایطی است که خیلی صریح‌تر می‌توانم حرف بزنم و خیلی چیزها را آنجا می‌شود واضح‌تر به مردم گفت!». بدین ترتیب، ایشان بعد از مدت‌ها که انتظار سخن گفتن ایشان با مردم بود، به جای «عذرخواهی» «تشکر» کردند، و افزودند که به قدر کافی با مردم صریح نبوده‌اند و چیزهایی هست که اگر مجلس سؤالش را پس بگیرد، به مردم نخواهند گفت! ادای این سخنان از یک رئیس جمهور که سال پیش انتخاب شده است، یه قدری عجیب نیست؟ یه قدری سخت نیست؟ به قول اینستاگرام رامبد جوان: «باور این همه سکوت از جانب شما آقایان و شاید هم خانم‌ها! خیلی برای همه ما سخته. ما که چیز زیادی از شما نمی‌خوایم. ما فقط می‌گیم بیاین با ما حرف بزنین و مشکلاتی که هممون در اون واقع شدیم رو برامون توضیح بدین تا بفهمیم که در چه شرایطی قرار گرفتیم. شاید تحملش برای هممون آسون‌تر بشه و شاید شما با گفتنش سبک‌تر بشین! و ما هم با شنیدن حرف‌هاتون -اگه صادقانه باشه- کمک بیشتری کنیم در تحمل این روزهای سخت. گر چه مردم ما نشون دادن واقعا صبورترین، مهربون‌ترین و نجیب‌ترین مردم دنیا هستن. ولی به‌ نظرم همین قدر شتاب‌زدگی در خریدن چیزهایی که مرتب داره قیمتشون بالا می‌ره برای اینه که هیچ‌کس با ما حرف نمی‌زنه و تحلیلی بهمون ارائه نمی‌ده. خدا نیاره اون روزی رو که قصه‌ی مسئولامون برای ما بشه مثل قصه‌ی چوپان دروغگو. اگه از اول باهامون صادقانه حرف زده بودین الان کافی بود بگین تا سراغ چیزهایی که اقتصادمون رو تهدید می‌کنن و آسیب‌پذیرمون می‌کنن نریم».

▬    کاوش در اطراف قضیه: ماجرا از این قرار است؛ اغلب، در تب و تاب انتخابات، دست‌یابی به موفقیت سیاسی کشور، بسیار در دسترس به نظر می‌رسد یا توسط کمپین‌های انتخاباتی سهل الوصول جلوه داده می‌شود: «طبق برنامه ششم توسعه ۹۵۵ هزار شغل سالانه ایجاد می‌شود و ساز و کاری که ما برای اشتغال داریم این است که به غیر از ایجاد رونق اقتصادی در جامعه به خصوص در صنایع کوچک و متوسط، همچنین در زمینه گردشگری و فناوری و... طرح‌هایی هم برای مهارت‌آموزی جوانان داریم؛ جوانان فارغ‌التحصیل می‌توانند در سایت مورد نظر ثبت نام کرده و به مدت ۴ الی ۶ ماه مهارت بیاموزند و هم‌زمان در بنگاه اقتصادی مشغول کار می‌شوند. بر اساس این طرح، دولت، یک چهارم حداقل حقوق را در دوران آموزش به این افراد پرداخت می‌کند و در بنگاه‌هایی که مشغول به کار می‌شوند‌ تا یک سال سهم کارفرما را دولت پرداخت می‌کند و همچنین طرح‌های جداگانه‌ای هم در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها برای بالا بردن مهارت جوانان طراحی کرده‌ایم و البته طرح‌های دیگری هم وجود دارد که بنده در کتاب دولت دوازدهم مفصل تشریح کرده‌ام». این وعده‌ها را یادتان هست؟
▬    بله؛ اغلب، در مبارزات انتخابات، دست‌یابی به موفقیت سیاسی کشور، توسط کمپین‌های انتخاباتی سهل الوصول جلوه داده می‌شود، ولی، ...
▬    اما، واقعیت در یک مرور تاریخی، ما را متقاعد می‌کند که این دست‌یابی، اغلب، دشوار و کمیاب‌تر، و بسیار دشوارتر و کمیاب‌تر از آن بوده است که معمولاً به تصور می‌آوریم یا در ایام انتخابات توسط برنامه‌های تبلیغاتی در دسترس جلوه داده می‌شوند؛ وقتی ...
▬    خصوصاً وقتی که متوجه می‌شویم که در طول سلسله‌های حکمرانی باستانی، اعم از امپراطوری پارس یا چین یا روم، تنها یکی دو حکمران، اهداف سیاسی ملت خود را با موفقیت پوشش داده‌اند، و می‌توانند به عنوان حکمران شاخص سر بلند کنند؛ آن‌گاه می‌توانیم باور کنیم که دستیابی به موفقیت در اداره کشور فوت و فن ویژه‌ای است.
▬    کمیابی موفقیت سیاسی، هم به این باز می‌گردد که دست‌یابی به اهداف کلان مستلزم پایبندی به اصول است؛ و پایبندی به اصول هم معمولاً به دشواری می‌گراید؛ در ثانی، ...
▬    در ثانی، مردان سیاسی مانند اصحاب هر حرفه دیگری، پس از یک دوره جد و جهد، مسیرهای سهولت را پیدا می‌کنند و کمتر به مجاهده تن می‌سپارند، و در نتیجه، کارها زمین می‌مانند.
▬    حالا، حکایت دولت ماست که هر چند اغلب همین مردان، مجاهدان سه دهه پیش بودند، ولی قدری اصلاح‌طلب و رفرمیست شده‌اند و آماده عبور از اصول، و همچنین، دیگر حال و هوای روزی هجده ساعت کار خالص را ندارند؛ و از این قرار است که دولت، فرتوت‌تر و کم‌ثبات‌قدم‌تر از آنی به نظر می‌رسد که از سوابق این مردان بر می‌آید.
▬    اصلی‌ترین دلیل این وضع، محو شدن هدف‌ها است؛ در واقع، آن‌ها کارها را از روی عادت و بدون انگیزه عاطفی عمیق انجام می‌دهند. آن‌ها عادت به حکمرانی دارند، نه آن‌که در پی فضیلت خدمت باشند. برای حل این مشکل و نزدیک شدن به موفقیت، باید پیوسته به هدف‌گذاری و زنده نگه داشتن توجه به چشم‌اندازهای همت کنیم. راه و رسم دولت نهم، از این جهت (و از بسیاری جهات)، مغتنم بود: این که یک عالم اخلاق با سوابق مبارزه سیاسی، در هر جلسه هیأت دولت، تذکراتی بدهد و انگیزه‌ها را تند و تیز کند.
▬    دولت باید در هر جلسه، چشم‌انداز اصولی خود را منطبق با مسائل روز، باز تعریف کند و باز تشخیص دهد؛ و برای این منظور، پندهای اخلاقی کمک می‌کنند تا عاملیت‌های سیاسی، خود را از اقتضائات عملی، هر چند به نحو موقت، خلاص کنند، و به دور دست چشم بدوزند و راه را گم نکنند.
▬    نکته بعد این است که باید بر مبنای این چشم‌اندازها، و ارزیابی هوشمندانه و جمعی از موقعیت فعلی، «هدف‌گذاری» انضمامی صورت گیرد، و در این زمینه، نقش رئیس جمهور در ایجاد وحدت ارزیابی‌ها و اهداف اهمیت دارد. اهداف، باید دقیق و با جزئیات کامل و غیر قابل تفسیر تنظیم شوند، طوری که مردم، شاکله متحدی از کابینه ملاحظه کنند و درک نمایند که کشور به حال خود رها نشده است. برای این منظور، اهداف باید معقول و قابل دست‌یابی، سازگار با ارزش‌های ملت، و داری بازه زمانی تحقق باشند. اگر رئیس جمهور تکلیف خود را در این زمینه به خوبی انجام دهد، تمام هوش و حواس ملت به سوی مقصود او معطوف می‌شود.
▬    مطلب دیگر آن است که هدف‌گذاری‌هایی که در بلندمدت پایدار می‌مانند و عملکرد مؤثر و صحیح خود را نشان می‌دهند، باید به شکل مدون در آیند تا نه تنها در ادامه مسیر این دولت نصب العین باشند، بلکه میراثی برای دولت‌های آینده گردند. البته نباید به تدوین و تصویب اکتفا کرد؛ این هدف‌های پایدار باید مدام به گفتگو گذاشته شوند، تا به بخشی از تجربه ملت تبدیل گردند.
▬    در گام بعد، باید برای هدف‌گذاری‌ها، برنامه‌های عملی، تدارک و اجرایی شوند. فرمول نزدیک شدن به برنامه‌های عملی این است که هدف‌گذاری به سه، پنج، ده، یا بیشتر هدف بسیط‌تر تقسیم شود، تا برنامه‌های دور دست، اقتضائات عملی خود را نشان دهند. سپس، باید هدف‌های فرعی‌تر و در دسترس‌تر را در اولویت قرار دهیم؛ چرا که موفقیت در آن‌ها انسجام و توش و توان را متمرکزتر می‌کند.
▬    زمان‌بندی درست و تعیین بازه زمانی مشخص برای اجرای برنامه‌ها خیلی اهمیت دارد، و جلوی شل و ول شدن دولت را می‌گیرد. اینجا، «پیگیری» از اشد اهمیت برخوردار است. مدیریت، یعنی «پیگیری». لازم است دفتر رئیس جمهور را در زمینه «پیگیری»، فعال و بیش از حد فعال کرد. «پیگیری» در رده دولت، حد ندارد، و هر چه به آن اصرار شود، کافی نیست. «پیگیری» ضامن حس مسؤولیت‌پذیری و پاسخگویی قوه اجرایی، خواهد بود.
▬    دفتر رئیس جمهور، باید ضمن «پیگیری» سنجه‌های میزان پیشرفت را تولید کند، و این سنجه‌ها را در وضع روزآمد نگه دارد. بخش مهمی از «پیگیری هوشمند»، نظارت بر میزان پیشرفت و تفسیر و معنادار کردن سنجه‌ها، هوشمندی عملکرد قوه اجرائی را تضمین می‌کند.
▬    نهایتاً این که، بخش مهمی از سنجه‌هایی که باید اندازه‌گیری شوند، بازتاب عملکرد دولت در میان اقشار مختلف مردم است؛ خصوصاً دولت باید از این طریق کنترل کند و اطمینان حاصل نماید که در شکاف‌های مختلف، مردم را دسته دسته نکند؛ یکدستی وفاق‌آمیز اجتماعی مهم‌ترین شاخص عملکرد رئیس جمهور است، و کمک رئیس جمهور به ایجاد اتحاد ملی در جهت اهداف ملت و دولت، شاخص‌ترین کارویژه شخص رئیس جمهور است.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 17 مرداد 1397 ساعت 10:32

قدرشناسی ظرفیت‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: چهل سال است که در مقابل قدرت‌های بزرگ، همان پنج به علاوه یک، مقاومت می‌کنیم؛ و در مجموع شاخص‌های توسعه انسانی، نسبت به همه کشورهای منطقه غرب آسیا، که در مقابل این قدرت‌ها مقاومت نکردند، پیشرفته‌تر هستیم؛ قابل انکار نیست. ابتدا با عراق رقابت کردیم، و با مقاومت، کار را به آنجا رساندیم که صدام آن تسلیم‌نامه را خطاب به رئیس جمهور وقت ما، «آقای هاشمی»، نوشت. پس از آن که عراق را پشت سر گذاشتیم، با عربستان و مصر و ترکیه مقایسه شدیم، و با احتساب مجموع شاخص‌های قدرت ملی و توسعه انسانی از آن‌ها نیز پیشی گرفتیم یا قدری با ترکیه شانه به شانه حرکت می‌کنیم؛ و همه این‌ها در حال است که یک جنگ صد میلیارد دلاری به ما تحمیل شد، و به هیچ یک از این سه کشور، چنین تهاجمی صورت نگرفت، و هیچ یک از این سه کشور با ممالک محور تکبر، سر خصومتی نداشتند. پس، اگر در حال حاضر در فضای تشدید تحریم‌های امریکا هستیم، مطلقاً به این معنا نیست که راه پیشرفت و توسعهٔ ملت ما به دشواری جدی برخورده است؛ و شاید بر مبنای خط تئوری‌های جامعه‌شناسی توسعه در مکتب ECLA و نفی زنجیره انتقال مازاد، اصلاً علت توسعه ما در این چهل سال به رغم همه مضایق، تا اندازه زیادی مرهون همین گسیختن زنجیره انتقال مازاد به حلقوم شیطان بزرگ یا همان ضحاک ماردوش بوده است.

▬    برهان: تجربه تاریخی توسعه در جوامع گوناگون از یونان و بین‌النهرین گرفته تا شواهد و موارد کاملاً اخیر، نشان می‌دهند که پیدا کردن یک حامی خارجی در جریان خیز یک توسعه موفق، نه تنها آسان نبوده، بلکه مرسوم هم نبوده است. در واقع، «توسعه‌های واقعی و پایدار، اغلب از متن رقابت‌ها به بار آمده‌اند تا باج‌پردازی». نکته مهم: «توسعه‌های واقعی و پایدار، اغلب از متن رقابت‌ها به بار آمده‌اند تا باج‌پردازی»؛ از یک دیدگاه تاریخی، «توسعه‌های واقعی و پایدار، اغلب از متن رقابت‌ها به بار آمده‌اند تا باج‌پردازی». قدرت‌های بزرگ، معمولاً، خواهان شکل‌گیری و بال و پر گرفتن قدرت‌های نوظهور نیستند و ساده‌انگاری است اگر گمان ببریم که اگر به آن‌ها باج بپردازیم، آن‌ها به نحو پایدار توسعه ما را تضمین خواهند کرد؛ آن‌ها اصولاً، محافظ وضع نابرابر موجود هستند و جایگاه خود را به خاطر پیشرفت ممالک دیگر، به خطر نمی‌اندازند، و تا می‌توانند در قدرت گرفتن دیگران سنگ‌اندازی خواهند کرد؛ فرقی هم نمی‌کند، چه شرقی و چه غربی.

▬    فرهنگ قدرشناسی ظرفیت‌ها: یک بینش تاریخی به خیز قدرت‌های تمدنی نشان می‌دهد که اولین گام برای تیک آف توسعه، همواره، ایجاد و برآمدن یک «تیم پشتیبان» بوده است. یک گروه نخبه خوش‌فکر و متحد، توأم با حس مسؤولیت و پایبندی به اصول، و مستحکم، که پیگیر پیشبرد روند توسعه و بر پا ایستاندن ملت بوده است. این گروه نخبه، باید افق دید وسیعی داشته باشند و مردمی را که در سطوح مختلف فعالیت می‌کنند، شناسایی و قدرشناسی کنند، و دریابند که هر یک از آن‌ها چگونه می‌توانند اجزاء طرح بزرگ را کامل کنند. آن‌ها با در نظر گرفتن «ظرفیت»ها، وجوهی را که باید تقویت شوند را شناسایی می‌کنند و به نحو «پیگیر» در کار تکمیل آن‌ها هستند. این روحیه در بین «تیم پشتیبان» فراگیر است، که مدام مراقبت کنند که هر خدمت و کمکی به «برادران» و هم‌وطنان خویش از دستشان برمی‌آید، صورت دهند؛ و به همت این گروه پیشرو، این روحیه در میان همه مردم فراگیر و فراگیرتر هم می‌شود؛ نهایتاً آنچه به دست می‌آید، «فرهنگ قدرشناسی ظرفیت‌ها» خواهد بود.
▬    «فرهنگ قدرشناسی ظرفیت‌ها»، به نوبه خود، موجب گسترش «ارتباطات نیرومند» می‌شود که برگ برندهٔ هر پیشرفتی است. نیروها و فعالان سیاسی و تمدنی در چنین جوامع پیشرویی، مدام و مستمر، ارتباط برقرار می‌کنند. آن‌ها به جای متکی بودن به دولت، همواره خود را با توش و توان ارتباطی یکدیگر تجهیز می‌کنند، و البته دولت در چنین جوامعی به نوبه خود از چنین تأکید فعالان اجتماعی و سیاسی بر توانش ارتباطی تغذیه می‌کند. در واقع، دولت، مدام از طریق و با استمداد از نیروهای اجتماعی با نفوذ به اداره کشور می‌پردازد. در هر کشور، افراد تأثیرگذاری وجود دارند که لزوماً در موضع قدرت نیستند، ولی در مقیاس‌های محلی، توش و توان افزون‌تری از نهادهای رسمی دارند. فن سیاست، بیش از آن که اداره کشور به کمک روابط رسمی و بخشنامه‌ای باشد، شامل استفاده از این افراد و تشکل‌های تأثیرگذار است. در شرایط فعلی، یک دولت موفق، نقشه کاملی از نحوه‌ی ارتباطات و اتصال این قطب‌های تأثیرگذار در دست دارد، و در مورد هر اقدامی می‌داند که پیش و ورای هر دستورالعمل رسمی، چگونه این قطب‌های تأثیرگذار را فعال کند. برای تشخیص قطب‌های تأثیرگذار، باید به تعداد خطوط ارتباطی آن‌ها توجه کرد. یک سیاستمدار توانمند قدر این قطب‌های اثرگذار را می‌داند و با آن‌ها مشارکت و همکاری می‌کند، بدون این‌که منتظر نتایج کوتاه‌مدت باشد، و به مزایای بلندمدت این روابط ایمان دارد. این، قلب «فرهنگ قدرشناسی ظرفیت‌ها» است.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 13 مرداد 1397 ساعت 18:07

مقوله ”دستپاچگی سیاسی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    چرا دولت آقای روحانی، مواجهه‌ای تا این اندازه نحیف و ضعیف و ملتهب، و توأم با «دستپاچگی سیاسی | Political Panicky»، بر تحولات و رویدادهایی که کاملاً قابل پیش‌بینی بود، داشت؟ در یک کلام این که، به نظر می‌رسد، دولت نتوانست کلیدنکته‌های اصلی را از موضوعات فرعی تشخیص دهد و بر موضوعات اصلی متمرکز شود. وقتی دولت نتواند آرامش و اعتماد به نفس خود را حفظ کند، امواج التهاب در سطح مردم می‌تواند تا سطوح تقریباً نامحدودی بسط یابد. می‌گویم «تقریباً نامحدود»، چرا که اغلب، فرهنگ به فریاد می‌رسد و با تعجب می‌بینیم که مردم عامی ضمن ارائه تحلیلی هوشیارانه از آن چه روی داده است، با تعجب می‌پرسند که چرا دولت تا این اندازه ملتهب است، و گاه بدبینانه سؤال می‌کنند که آیا از ملتهب نشان دادن خود نفعی می‌برند؟ و می‌خواهند بازار را شلوغ کنند؟ آیا ربطی بین این التهاب‌ها و تأمین هزینه دو انتخابات پیش رو توسط جناح حاکم هست؟ و خیلی فرض‌های بدبینانه دیگر که قدر مشترک آن‌ها این است که دولت نباید تا این اندازه در قبال موضوعی که کاملاً قابل پیش‌بینی و تدارک بود، دستپاچه و بی‌تدبیر نشان دهد، و این سطح از «دستپاچگی سیاسی»، طبیعی به نظر نمی‌رسد. خلاصه، مردم فکر می‌کنند و در تأمل هستند؛ ولی ما کوشش می‌کنیم که این فرض‌های منفی را بر راه‌یابی‌های خود مسلط نکنیم، و در این زمینه توصیه‌هایی به سیاستمداران ارشد دولت داریم:
▬    نخست آن که برای پرهیز از «دستپاچگی سیاسی»، بر اصول، ثابت قدم باشید؛ یک فایده اصو‌گرا بودن و اصلاح‌طلب و پراگماتیست نبودن در همین گیر و دار موقعیت‌های حساس معلوم می‌شود. از امپراطوری روم و مارکوس اورلیوس که نه، حتی پیش از آن در یونان باستان، و البته مقدم بر همه آن‌ها، در میراث ادیان سترگ ابراهیمی، یک فضیلت سیاسی فراگیر و مشترک و مورد توافق همین است؛ این که اصول را درک کنید و بر آن‌ها پایبند بمانید، و ایمان داشته باشید که چون معماری پایه‌های هستی بر این اصول است، التزام شما به اصول، نهایتاً فریادرس شما خواهد بود، و جایی برای دلهره نیست. محکم بر اصول بایستید و بدانید که جهان و عالم همراه شماست.
▬    نکته دوم این است که خوب دقت کنید و ابعاد موضوع را جستجو نمایید. پیش از ارائهٔ هر گونه اقدام سرنوشت‌سازی مانند تصمیمی که در مورد ارز گرفته شد، خوب صبر کرده و به نظرات تمام فعالان حیطه سیاست و اقتصاد، به خوبی گوش دهید. اگر به سرعت یک تصمیم ناسنجیده ۴۲۰۰ تومانی بگیرید، دیگر ارزیابی‌های عاقلانه و با طمأنینه که قبلاً به اسم «دلواپسی» سرکوب شده بودند، و فی‌الحال، عمق نافذ بودن دیدگاه آن‌ها معلوم شده است، مجالی برای طرح نمی‌یابند.
▬    نکته سوم این که جزئیات را به خوبی از هم متمایز کنید. روی رخداد پیش آمده و افراد درگیر تمرکز کنید. تنها از حقایق برای فهم و تحلیل پدیده استفاده کنید. موقعیت را شرح داده و تأثیر آن روی کار خود و پیامدهای بعدی‌اش را به روشنی بیان کنید. از حدس زدن در مورد دیگران و انگیزه و دلیل رفتار آن‌ها نیز خودداری بورزید.
▬    نکته چهارم این است که در دسترس و با مردم باشید. همواره مطمئن شوید که مردم شما را از خودشان می‌دانند، و با شما همراهی خواهند کرد؛ در این صورت، مطلقاً از هیچ چیز نهراسید. دولتی که با مردمش همراه باشد، از هیچ ابرقدرتی نباید بترسد، خصوصاً که آن مردم، ملت ایران باشند. آن زمان گذشت که ابرقدرتی علیه یک ملت، برای رسیدن به مقاصد حقیرش، اعلام جنگ کند. تازه آن موقع هم، اگر مغولان با ملت یکپارچه ایران رویاروی بودند، محال بود که بر مرزهای ایران وارد شوند؛ چه رسد به امروز که مغولان زمان نیز به حفظ ظاهر منوط‌اند.
▬    نکته پنجم این است که قولی ندهید که نتوانید به دلیل حفظ اصول یا مصالح کشور اجرا کنید؛ از خودتان مایه بگذارید، ولی از اصول و ملت، نه. و مردم هم قول نمی‌خواهند، عمل می‌خواهند؛ پس مطلقاً بیهوده قول ندهید؛ و اگر لازم شد قولی بدهید، قولی بدهید که بتوانید به آن عمل کنید، و در این قول از خودتان و توش و توان واقعی‌تان مایه بگذارید؛ بگویید که در میان مردم حاضر خواهید شد و با آن‌ها سیاست خواهید ورزید؛ و اگر دردی هست، با آن‌ها درد خواهید کشید. فرهنگ ملی مبتنی بر همدلی را تقویت کنید. واقعاً باید از طعنه به دلواپس‌ها عذرخواهی بفرمایید. آن‌ها با دید نافذی دلواپس ملت و وطن بودند و امروز همه ملت دیده‌اند که بصیرت‌های آن‌ها درست بود. باید پرخاش‌های بی‌رحمانه سال‌های قبل خاتمه یابد، و همدلی آغاز شود. تنها در این صورت است که سایرینی که دغدغه میهن دارند، درس و پند تقدیر دلواپسان JCPOA را کنار خواهند گذاشت، و به شما نزدیک می‌شوند و برای کمک به شما همت می‌گمارند. باید به همه نیروها اطمینان داده شود که با آنان به عدالت رفتار خواهد شد، و در این مسیر چه نیک است دلجویی و توبه از کژرفتاری فاحش با دلواپسان. این دلجویی، معنای تاریخی خوبی هم خواهد داشت، چرا که اصلاح مسیرها همواره مکرم خواهد بود.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 08 مرداد 1397 ساعت 18:25

شهوت غیرمسؤولانه لیبرال‌ها

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دکتر موسی غنی‌نژاد، از اقتصاددانان لیبرال کلوپ دنیای اقتصاد، و از حامیان دولت آقای روحانی، اخیراً و در واکنش به شکست سیاست‌های لیبرال دولت آقای روحانی، ضمن پذیرش هزیمت اقتصادی این دولت، مجدداً بر اصولی که مکرراً از ۱۹۲۹ تا کنون نقض شده‌اند، اصرار ورزیده‌اند، و عنوان مقاله خود را «دست نامرئی انکار ناپذیر است!» قرار داده‌اند؛ با این که بی‌گمان، اگر آدام اسمیت نیز هم‌اکنون سر از گور بردارد، دیگر دست پنهان تنظیم خودکار بازار را تأیید نخواهد کرد؛ بی‌گمان تأیید نخواهد کرد؛ و این بازمی‌گردد به دگرگونی عظیم در ماهیت تقسیم کار اجتماعی با حضور گسترده تکنولوژی.
▬    سرعت غیرقابل کنترل جهانی‌سازی/جهانی‌شدن و توزیع ناعادلانه مزایا و هزینه‌های آن، فرض «جامعه ریسک‌بار» اولریک بک را موجه می‌نمایاند. این‌که مهم‌ترین فاکتوری که باید جوامع امروز را بر مبنای آن تحلیل کرد، موضوع امنیت و ریسک است که هرم‌وار و به طور نابرابر میان مردم جهان توزیع شده است، و نافذترین و قطعی‌ترین تمایز تحلیلی را در جامعه‌شناسی امروز پدید آورده است. پیمایش‌های مختلف جهانی، شیوع گسترده و احساسات رو به رشدی از عدم ثبات را در مقیاسی جهانی تأیید می‌کنند. در واقع، ناامیدی یک اپیدمی جهانی است، که تا قدر زیادی محصول سیاست‌های لیبرال جهانی شده پس از سقوط دیوار برلین است.
▬    هنگامی که دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ سقوط کرد، گمان‌ها بر این بود که عصر لیبرال صلح، رفاه و ثبات گسترده به لطف گسترش ارزش‌های دموکراتیک و نیروهای بازار، آغاز شده است. اما خیلی سریع، و از سال ۱۹۹۷، اولین امواج عظیم آشفتگی در اقتصادی که به سرعت جهانی می‌شد بروز کرد و تا حال، دو موج عظیم و کوبنده دیگر، ابتدا در سال ۲۰۰۸، و سپس در سال ۲۰۱۶ بروز کرده است. بانک‌های بزرگ جهانی رو به ورشکستگی رفتند، بازار بزرگ مسکن در ایالات متحده و ممالک دیگر دچار افت شدید شدند، ارزهای مختلف دنیا با سطوح مختلفی از شکنندگی و بی‌ثباتی روبرو گردیدند، شورش‌های غذایی، خشونت‌های انتخاباتی، و قتل عام‌های بزرگ در حول و حوالی همین دوره اتفاق افتاد. عصر لیبرال، دنیای درخشانی را رقم نزد.
▬    در متن نابرابری درونی جوامع پیشرفته، این تشویش، قویاً ظهور کرده است که افزایش ناامنی اقتصادی با فزونی نابرابری و انقباض تأمین اجتماعی همراه شده است. شوک‌های اقتصادی، آزادی تجارت و تسریع در روند تولید و انتشار تکنولوژی‌هایی که زمینه‌های فرهنگی آن هنوز مستقر نشده‌اند، امکان سازمان‌دهی پا به پای تقسیم کار جدید، تحریک متناسب تنوع اقتصادی و ایجاد مشاغل را محدود کرده است. بی‌ثباتی اقتصادی و شغلی، بی‌ثباتی سیاسی و در موارد خاص، خشونت جمعی را هم موجب می‌شود و همه این‌ها زمینه را برای یک دپرسیون و افسردگی فراگیر در جهان مهیا کرده است.
▬    این نگرانی‌ها با تهدیدات عالم‌گیر جدید تقویت شده است، که دیگر نمی‌توان حل و فصل آن‌ها را به سودجویی‌های فردی سپرد. تغییرات آب و هوایی تبدیل به یک چالش نسل جدید در سراسر جهان شده است. جالب این که موضوع کمبود آب در کشوری مانند انگلستان که با کاهش ۱۷ درصدی بارندگی، باز هم ۱۱۰۰ میلیمتر بارندگی دارد، نیز دستپاچگی و اضطراب ایجاد می‌کند، و نتیجه آن شرایطی شبیه وضعیت فوق‌العاده سیاسی می‌شود و منجر به مقررات بسیار خاص می‌گردد: حمام بیش از «چهار دقیقه» ممنوع! و اگر با شلنگ، اتومبیل یا پنجره منزل را شستید، یک سوم درآمد ماهانه خود را به عنوان جریمه پرداخت خواهید کرد! حالا، این منابع جدید اضطراب هستند که به منابع پیشین اضافه می‌شوند.
▬    بازارهای مالی ناامن و جریان‌های سرمایه انباشت شده، از دیگر منابع نوین ناامنی به شمار می‌روند که سراسر جهان، و البته به تفاوت، اقشار گوناگونی از مردم را تهدید می‌کنند؛ این جریان‌ها تأثیر نامطلوب و غیر قابل پیش‌بینی خود را بر سرمایه‌گذاری مولد، رشد اقتصادی و ایجاد شغل در سرتاسر جهان ایجاد می‌کنند. از اوایل سال ۲۰۰۸، عدم انطباق فزاینده میان عرضه و تقاضا برای محصولات کشاورزی، منجر به ناآرامی شدید سیاسی در شماری از کشورها شد و مسأله امنیت غذایی را در دستور کار بین‌المللی قرار داد. ما با تهدیدهای مرکب مواجه هستیم، که نیروهای محرک آن‌ها چندان شناخته شده نیستند، و فراتر از کنترل سیاسی ملی و بین‌المللی عمل می‌کنند و از این رو، غیر قابل مقاومت به نظر می‌رسند.
▬    جهان، نیاز به سیاست‌گذاری‌های فعال‌تری دارد تا این ریسک‌های مرکب و جدید را مدیریت کند؛ زمینه‌های فرهنگی غنی، که مشارکت «ظرفیت»های عامه مردم را در فرآیندهای اجتماعی جلب نمایند، شانس بیشتری برای عبور از این شرایط بی‌ثبات را خواهند داشت. زمینه‌های فرهنگی و ارتباطی، نیاز اول است، و بازار آزاد، دیگر ایده مناسبی برای خودتنظیمی نخواهد بود. پس از سقوط دیوار برلین گمان می‌رفت که بازار آزاد نیروهای فعال و رقابت نامحدود و ریسک‌پذیر را آزاد می‌کند، و گمان می‌رفت که رونق حاصل از آن، فراگیر و نتیجه‌اش، پایدار خواهد بود؛ ولی پذیرش این ایده برای اغلب ممالک یک قمار بود، و نتایج خوبی به بار نیاورد. حالا دیگر همه می‌دانند که بازارها خودشان را تنظیم نمی‌کنند، و این مفهوم تنها برآمده از شهوت اقتصاددانان لیبرال است، تا شاید با صحنه‌ای محاسبه‌پذیر و قابل فهم روبرو شوند، که دست آخر هم نشدند و شهوت‌شان نیز ارضاء نگردید؛ و سپس، از کنار فوج فوج قربانیان این سیاست‌ها عبور کردند و شانه بالا انداختند و گفتند: «خب می‌خواستید لیبرال نشید!»؛ «خب می‌خواستید به گزینه‌ای که چندی پیش توصیه کردیم، رأی ندید!»
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 08 مرداد 1397 ساعت 18:22

منطق اعتمادبه‌نفس ملی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    حمام بیش از «چهار دقیقه» ممنوع! و اگر با شلنگ، اتومبیل یا پنجره منزل را شستید، یک سوم درآمد ماهانه خود را به عنوان جریمه پرداخت خواهید کرد! یعنی اگر سالانه حدود ۳۸ میلیون تومان درآمد داشته باشید، در صورت هر مورد سوء مصرف آب، ۱ میلیون تومان عقوبت خواهید شد! یک میلیون تومان! تصور کنید... یک میلیون تومان جریمه!
▬    چطور است؟ قوانین خوبی هست؟ خصوصاً با این قانون بانمک که تنها «چهار دقیقه فرصت حمام دارید»، تردید ندارم که از هر ۱۰ روشنفکر، ۹ انتلکتول، بارها و بارها نچ نچ نچ نچ می‌گویند و می‌فرمایند، که جهان سومی هستیم دیگه!!! آخر این چه قانون‌گذاری است؟ بروید و از ممالک محروسه فرانس و بریتانیا یاد بگیرید روح قوانین را! آخر، شما چطور می‌خواهید متوجه شوید که مردم چند دقیقه به حمام رفته‌اند؟ اصلاً حمام، حیطه خصوصی مردم است، و آیا شما می‌خواهید به حوزه خصوصی مردم «سرک» بکشید؟ این دیگر چه جریمه قرون وسطایی است؟ حال گیرم فهمیدید که کسی پنج دقیقه به حمام رفته است؛ برای چنین تخلفی یک میلیون تومان جریمه؟! این چه حکومت بی‌عرضه‌ای است که ما داریم؟ سوء مدیریت است که بیداد می‌کند! مدیر اگر علم مدیریت را از فرانس و بریتانیا یاد گرفته باشد، بارندگی نصف امسال هم باشد، به همه آب می‌رساند، ولی این آخوندها هیچ کارشان درست نیست، و این کشور را به باد فنا داده‌اند. آخر این هم شد مقررات؟ «حمام» بیش از «چهار دقیقه» ممنوع! هر چه بر سرمان بیاید تقصیر خودمان است؛ از بس جهان سومی و دین‌دار و سنتی هستیم، و بالای سرمان می‌ایستند و هر چه زدند توی سرمان، سرمان را پایین می‌اندازیم و هیچ نمی‌گوییم. هان آهای مردم! برخیزید و قیام کنید! تا کی زیر پا رفتن آزادی؟! به خودتان بیایید!
▬    بله؛ امسال، در حالی که ایران، ۴۸ درصد از بارندگی متوسط بلندمدت خود را از دست داده است، جزیره بریتانیا، بر ساحل اقیانوس اطلس، متحمل تنها ۱۷ درصد کاهش بارندگی سالانه شده است؛ یعنی میانگین بارندگی سال زراعی گذشته از ۱۳۵۰ میلی‌متر متوسط بلندمدت، به حدود ۱۱۰۰ میلی‌متر کاهش پیدا کرده است. البته آگاه باشید که همین ۱۱۰۰ میلی‌متر، تقریباً دو برابر میانگین بارش ایده‌آل گیلان و مازندران ماست، با این حال، انگلیسی‌های متمدن در یک قانون‌گذاری بانمک، حمام گرفتن بیش از چهار دقیقه را ممنوع کرده‌اند و استفاده از شلنگ آب برای شستشوی اتومبیل یا پنجره‌ها را ممنوع و مشمول جریمه ۱۰۰۰ پوندی قرار داده‌اند، که با احتساب درآمد سرانه ۳۸۰۰۰ پوند برای هر انگلیسی می‌شود از قرار حدود یک میلیون تومان از درآمد متوسط شهروند ایرانی. بله؛ این قوانین مضحک، که نشان از عمق سوء مدیریت در مقایسه با مدیریتی که ما سال‌هاست بر منابع خود داریم، متعلق به پدر پیر انتلکتول‌های ایران، همان انگلستان است، نه ایران. حال از شما می‌پرسم که اگر وزارت نیروی جمهوری اسلامی ایران، چنین محدودیت‌هایی را اعمال که نه، اعلام می‌کرد، واکنش روشنفکری و مطبوعات «ضدایرانی» ما چه بود؟ عمداً از تعبیر «ضدایرانی» استفاده می‌کنم؛ آن‌ها از زمان مشروطه، هر مطلبی را زمینه تحقیر «انسان ایرانی» کرده‌اند و هر زشت‌کاری فرنگی‌ها را که به ایشان نشان شوالیه اعطا کرده بودند را بزک می‌کردند. امان از این انتلکتول‌های شترمرغ «ضد ایرانی»...
▬    برای مدت‌های مدید، کارکرد عمده روشنفکری ما که موجب می‌شد جایزه شوالیه سفارت را از آن خود نمایند، همین بود که ما را تحقیر کنند و در عوض، اروپاییان را بزرگ بدارد، و برای سال‌های سال تا قبل از آن که امام خمینی رحمت الحق علیه، به ما ارزش خودمان را یادآوری کند، به این مأموریت خود ادامه داده‌اند و هنوز هم ادامه می‌دهند.
▬    سر و وضع پاریس فرانسه، همان سرزمین موعود انتلکتول‌های آزاد را، از یازده اردیبهشت تا کنون در نظر بگیرید؛ درست مانند کشورهای جهان سومی شده، حتی بدتر؛ هر روز سطل آشغال یا اتومبیل است که در خیابان‌های پاریس آتش می‌زنند، و پلیس هم به جان مردم می‌افتد و با گلوله‌های پلاستیکی به آن‌ها حمله می‌کند؛ طوری که گلوله پلاستیکی به جمجمه تصویربردار تلویزیونی ایرانی اصابت کرد و او را به کما برد که خوشبختانه به هوش آمد، ولی از این انتلکتول‌های ایرانی که افتخارشان تلفظ دقیق «ر» به لهجه پاریسی است، صدایی در نیامد. در شادی‌های رتبه اولی جام جهانی فوتبال، در پاریس دو نفر در درگیری پلیس و اوباش کشته شدند! مع الوصف، هنوز هم فرانسه، اوج آزادی است و باید روشنفکر بودن خود را با ارجاع دادن به یک روشنفکر فرانسوی اثبات کرد!
▬    در ربط با شواهد اروپایی مذکور، بیانیه شدید الحنی در صفحه متعلق به تیم ملی فوتبال کرواسی در فیسبوک به امضای زلاتکو دالیچ مربی تیم ملی فوتبال کرواسی علیه سیاستمداران کشورش منتشر شد و در مطبوعات و خبرگزاری‌های مختلف بازتاب یافت. هر چند که این بیانیه نه توسط خود دالیچ، بلکه از جانب مدیر مطبوعاتی تیم ملی تکذیب شد، اما حاوی نکاتی است که جالب توجه است؛ وفق این بیانیه، با این که کرواسی عضو اتحادیه اروپاست، مردمی گرسنه دارد، نه گرسنگی بهداشتی و پزشکی و سوء تغذیه، بلکه او مشخصاً به «غذا نداشتن» اشاره می‌کند. او نوشته است: «ما بچه‌هایی داریم که هیچ‌گاه دریا را ندیده‌اند، در حالی که کرواسی بیش از ۱۸۸۰ کیلومتر خط ساحلی [و بیش از ۱۰۰۰ جزیره توریستی] دارد. بچه‌هایی داریم که گرسنه می‌خوابند، زیرا پدر و مادرشان بیکار هستند و غذایی ندارند». در حالی که انتلکتول‌های ما به فکر حفظ روابط حسنه با اروپایی‌ها به عنوان آخرین کلید باقی مانده از برجام هستند و نجات کشور را به این روابط گره می‌زنند، کرواسی فی‌المجلس و هم‌اکنون عضو اتحادیه اروپاست، و مربی تیم ملی فوتبال کرواسی خطاب به سیاستمداران کشورش می‌نویسد: «مشکلات اقتصادی روزافزون کشور باعث شده مردم از خود بپرسند که پیوستن به اتحادیه اروپا چه ثمری داشته است؟».
▬    وقتی عطش انتلکتول‌ها به حفظ ته‌مانده JCPOA در خاک اروپا را می‌بینیم، و در سالگرد سی‌ام تیرماه و آستانه سالگرد ۲۸ مردادماه، سیاست موازنه منفی دکتر محمد مصدق را به خاطر می‌آوریم، و این شواهد امروزین اتوپیای انتلکتول‌ها را در بریتانیا و فرانسه و کرواسی ملحوظ می‌داریم، عمیقاً نیاز به اشتلم‌های امام خطاب به روشنفکران و انتلکتول‌های غربزده را عمیقاً حس می‌کنیم، که آخر شما چه بدی از اسلام و ایران دیدید؟ هر گاه اصلاح‌طلبان سهمی از سیاست این کشور پیدا می‌کنند، این مارهای انتلکتول گرم می‌شوند و دوباره به وسط صحنه می‌آیند و نیش می‌زنند و اعتماد به نفس ایرانی و اسلامی ما را هدف قرار می‌دهند. بیایید قدری به خودمان به عنوان ایرانی‌های هوشمند احترام بگذاریم، چنان که رهبر عالی ما با اشاره به اذعان اخیر مقامات امریکایی درباره استعداد ملت ایران افزودند: از چندین سال قبل تأکید می‌کردم که استعداد ایرانی از متوسط استعداد دنیا بالاتر است، این واقعیت یک ظرفیت مهم داخلی است، همچنان که ایمان، شجاعت، ایثار و افتخار ملت به ارزش‌ها از دیگر عناصر توانایی‌های ایران است. بیایید قدر خودمان را بدانیم.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 01 مرداد 1397 ساعت 22:03

صفحه 25 از 407