فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

شترمرغ‌های فققققانسوی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه از این قرار است که به قول میرزا محمد خان مجدالملک سینکی، منتقد روشنفکری در عهد ناصری، شترمرغ‌های ایرانی که از «فقققانس» و سایر بلاد خارجه برگشته‌اند، نه بار برمی‌دارند و نه پرواز می‌کنند؛ به وقت ضرورت پرواز، شتر هستند، و به وقت لزوم باربری، مرغ. خلاصه، فقط اصحاب «نطق‌های متأسفانه» هستند. دولت ایران، مبالغ معتنابهی در راه تربیت ایشان متضرر شده، از علم دیپلمات و سایر علومی که به تعلیم آن مأمور بودند، معلومات ایشان به دو چیز حصر شده: «استخفاف ملت» و «تخطئه دولت». در بدو ورود، پای ایشان به روی پا بند نمی‌شود که از اروپا آمده‌اند و از موجبات اخذ و طمع و بُخل و حسد به مرتبه‌ای تنزیه و تقدیس دارند که همۀ مردم حتی پادشاه ناصری با آن جودت طبع و فراست کذا به شبهه می‌افتند که آب و هوای بلاد خارجه عجب چیز‌ها از آب بیرون آورده! گویا توقف آنجا، بالذات مُربّی است و قلب ماهیت می‌کند. «شترمرغ‌ها»، چون به سرزمین مادری باز می‌گردند منتقد صدر تا ذیل‌اند اما چنان که منصبی در اختیارشان قرار می‌گیرد نه تنها زبان به کام باز می‌گردانند، که به جای حل معضلات به سوء استفاده از موقعیت و شهرتشان به عنوان رجال «از فرنگ ‌برگشته» مشغول شده و از این پوشش برای ظلم و تعدی و فساد بهره می‌برند؛ این انگورهای نوآورده با نطق‌های «متأسفانه»،‌ گاه از بخت بد خود اظهار تعجب می‌کنند که از ولایات منظمه به این زودی چرا به ممالک بی‌نظم رجعت کرده‌اند، ولی همین که مصدر کار و شغلی شدند به اطمینان کامل که قُبح اعمال ایشان تا چندی به برکت سیاحت قطعهٔ اروپا پوشیده است و به این زودی‌ها کسی در صدد کشف بی‌حقیقتی ایشان نیست، بالا دست همۀ بی‌ترتیبی‌ها برمی‌خیزند.
▬    مردم این کشور با «دورویی» روشنفکران مشکل دارند؛ مشکل مردم با این جماعت، «نفاق» آنان است. زمانی، پس از انتخابات دوم خرداد، هر منتقدی که از تقلیل شعار آزادی به آزادی سکسی گلایه داشت را به دریافت نکردن پیام انتخابات دوم خرداد متهم می‌کردند؛ و زمانی که رأی مردم از دار و دسته آن‌ها برگشت و به سمت دکتر محمود احمدی‌نژاد رفت، ساز «پوپولیسم» کوک کردند و به قول مرحوم شریعتی مردم را عوام کالانعام شمردند و خود را متخصصان بلامنازع سیاست و اخلاق دانستند، فارغ از نسبی‌گرایی معرفتی که قبلاً به آن خیلی اصرار می‌کردند! «نفاق» آنان بدین ترتیب است که، وقتی رأی به مراد ایشان باشد، مردم، فرزانه‌اند و حامل پیام تابناک دوم خرداد، و وقتی مردم به ایشان رأی ندهند، مردم، عوام‌اند و انتخابات هم تقلبی است. به این هم بسنده نمی‌کنند، و پس از جستن «پوپولیسم» در وطن، به دنبال «پوپولیسم» در جهان می‌گردند و این «فققققانکوفون»های علاج‌ناپذیر که بر سر نحوه تلفظ «ققق» به جای «ر» با هم مسابقه می‌گذارند، مدافعان سینه‌چاک «پوپولیسم جلیغه‌زققققد» در دفاع از دولت فخیمه و متمدنه «فقققانس» شده‌اند!
▬    ناآرامی‌های فرانسه که از ماه مه، اردیبهشت‌ماه تا کنون، به طور متناوب ادامه داشته است، سؤال‌های مهمی را در ذهن تحلیل‌گران مردم‌سالاری پدید آورده است. آیا ساز و کارهای موجود دموکراسی پاسخگوی نیازهای جامعه متحول جدید هست؟ گمان نمی‌رود. روشنفکران، روزنامه‌نگاران، احزاب، و مقامات دموکراتیک که گمان می‌رفت، تسهیل‌گران آزادی و مشارکت مدنی باشند، اغلب در مقابل مشارکت مدنی موضع گرفته‌اند، و بیشتر، خود را متکفل مهار مردم می‌دانند، و وقتی نتوانستند خواسته‌های مردم را زمام و مهار زنند، فغان «پوپولیسم» سر می‌دهند.
▬    روشن است که ما به ادوات تعامل مدنی تازه احتیاج داریم که احزاب و مطبوعات قدیم و شبکه‌های اجتماعی موجود، مطلقاً آن را پشتیبانی نمی‌کنند. در حال حاضر، ارتباطات در بستر شبکه مطلقاً «مدنی» و «متمدنانه» نیست و بیشتر حالت بزن در رویی دارد. ما به یک «رابط مداوم و منظم» احتیاج داریم. این بار، دیگر نمی‌شود روشنفکران، چیزهایی مانند حزب را از دیگران وام بگیرند، و به طرز ناموفقی در موطن ما پیاده کنند، چرا که آن‌ها نیز به انتهای این نحو ظرفیت‌های خود رسیده‌اند، فی الحال احزاب فرانسوی و امریکایی و انگلیسی با خشم مردم خود مواجه‌اند. باید ابداع‌های محلی صورت بگیرد، کاری که باید از همان ابتدای مشروطه صورت می‌دادیم.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 09 دی 1397 ساعت 15:19

رمزگشایی گفتمان ”پوپولیسم“ اصلاح‌طلبان

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: رویدادهای فرانسه که از اردیبهشت‌ماه و روز جهانی کارگر تا کنون، به طور متناوب ادامه داشته است، هراسی در دل روشنفکری «فققققانکوفون» ما برانگیخته، و آن‌ها «جنبش جلیقه‌زردها» را مشخصاً به «پوپولیسم» متهم می‌کنند، همان‌طور که پیش از این، جریان انقلابی موطن خویش را به «پوپولیسم» متهم می‌کردند. بخش عمده‌ای از تمرکز ادبیات و فعالیت‌های روشنفکری در حال حاضر، صرف آن می‌شود تا انحصار فکر سیاسی را در درون خود نگاه دارد و سایر مردم را «عوام کالانعام» تلقی نماید. پیش از این، از دهه ۱۳۴۰، و در زمانه‌ای که مرحوم دکتر علی شریعتی و جلال آل احمد رویاروی این روشنفکران سن‌پترزبورغی چپ‌گرا ایستاده بودند، این نگاه سوءاستفاده‌چی سابقه داشته است؛ بعدها در جریان مجاهدین خلق نیز این استبداد ضدمردمی روشنفکرانه استمرار یافت؛ و امروز، روشنفکری اصلاح‌طلب نیز به چنین نقطه‌ای رسیده است. روشنفکر اصلاحات، عملاً مشارکت مردم را در پیروی از خودش می‌خواهد، ولی، آن‌چه ما و انقلاب به آن احتیاج داریم، به قول امام خمینی (ره)، یک «حضور همیشه در صحنه» و مسؤولانه، توأم با امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری است. این، یک مشارکت با کیفیت خوب، مؤثر و کارآمد است، که نه تنها تجربه موفق خود را در سابقه طولانی ادیان ابراهیمی نشان داده است، بلکه در شرایط و عصر امروز نیز، بصیرت آیت الحق، امام خمینی رحمته علیه نیز این توفیق را تصدیق می‌کند.
▬    برهان: آنچه امروز در فرانسه می‌گذرد و به طور خستگی‌ناپذیری از ماه مه تا کنون ادامه داشته، از این قرار است: رابطه میان اراده عمومی و مشارکت مدنی، مخدوش شده است و توان بالقوهٔ مردم‌سالاری به سبک غربی، به حداقل رسیده است. در عمل، جهان، بدون مشارکت مدنی مؤثر و توسط دیوان‌سالاران و تکنوکرات‌های دولتی اداره می‌شود، که کمترین ارتباط را با خواست واقعی مردم دارند. به طور خلاصه، می‌توان گفت که مقامات دولتی دموکراسی‌های امروز، اغلب، تکنوکرات هستند، و در عمل، کاری به خواست مردم ندارند؛ آن‌ها در واکنش به شکایت‌ها و مطالبه‌های مردم، آشکارا می‌گویند که «ایام انتخابات گذشته است». مردم در مدل سنتی مشارکت سیاسی، روشنفکران و کارگزارانی را انتخاب می‌کنند تا امور را از جانب آن‌ها پیش ببرند، و هر راه‌جویی مستقیم مردم به غیر این طریق، از جانب روشنفکران رنگ‌به‌رنگ ما که گرایش خویش را به استبداد مطلقاً پنهان نمی‌کنند، به «پوپولیسم» نامبردار می‌شود.
▬    شاید این ساز و کار نمایندگی و حزبی مردم‌سالاری در زمانه‌ای کار می‌کرد و مؤثر بود که شتاب تحولات به قدر امروز نبود، و امور تا این حد قاعده‌ناپذیر و دگرگون شونده سیر نمی‌کرد؛ امور، در ثبات نسبی راه می‌سپرد، و این ثبات نسبی لااقل طی یک دوره چهار یا پنج ساله پارلمانی یا ریاست جمهوری، بالنسبه پایدار می‌ماند. اکنون، دیگر چنین نیست. حتی در همان مدل مرسوم هم، دوره‌های ریاست‌جمهوری و پارلمانی به قاعده هر چهار سال یک بار، لازم به تغییر تشخیص داده شده بود، هر چند که اغلب، به دلیل محافظه‌کاری ذاتی اقشار متوسط شهری، دو دوره‌ای می‌شد؛ مع‌الوصف، نه دو دوره هشت ساله، بلکه همان تک دوره چهار ساله نیز، در شرایط متحول کنونی بیش از حد طولانی به نظر می‌رسد. این شیوه، به تنظیمات و نیازهای شهروندان پاسخ نمی‌دهد یا قادر به تولید سیاست یا نتایج بیش از حد کلی است که مسائل با پیچیدگی فزاینده را مغفول می‌دارد. ما به افزایش مشارکت معنادار مردم، یا همان که امام رحمت الحق علیه، به آن «مردم همیشه در صحنه» اطلاق می‌فرمودند، احتیاج داریم. در عصری که ماشین‌ها و فکر ماشینی یا همان «ماشینیسم» به سوی تسخیر ما گسیل می‌شوند، انسان‌ها باید بیش از این که اکنون هستند، خلاق و راهگشا ظاهر شوند.
▬    شواهد برای اغلب دانشمندان مسلط روزگار ما مسجل نموده‌اند که بی‌اعتمادی و تنش بین شهروندان و دم و دستگاه دولتی، یک پدیده مشترک است که هر روز تند و تیزتر می‌شود و تا آنجا پیش می‌رود که سر و شکل فرانسه را به یک کشور جهان سومی بدل می‌کند. این، بر می‌گردد به این که ساز و کارهای مشارکت و بیان مطالبات مردمی با شرایط جدیدی که توسط ماشین‌ها رقم زده شده است، دیگر از ریل‌ها و مسیرهای پیشین رتق و فتق نمی‌شود، و نیازمند به ابداع‌های تازه هست. از جانب دیگر، مردم نیز تغییر کرده‌اند و دیگر عنوان عوام برای آن‌ها چندان زیبنده نیست؛ هر یک در زمینه‌ای نخبه‌ای برازنده محسوب می‌شوند، و دیگر چندان زیر بار فخرفروشی‌های روشنفکرمأب نمی‌رود. ساختارهای رسمی روشنفکری و نحو خاص دموکراسی که روشنفکری ما از آن تقلید می‌کند و به آن خو کرده است، الزامات تازه را تاب نمی‌آورد؛ این‌ها فهرست دشواری‌های روشنفکری اصلاح‌طلب و کارگزار ما هستند: برنامه‌های ثابت، نتایج از پیش تعیین شده، بحث‌های محدود و طرد مردم به نام عوام، تصمیم‌گیری‌های سریع و استفاده بیش از حد از زبان فنی، فقدان تعهد واقعی در مورد جامعه و ارزش‌های آن، و شناخت ناکافی از تنوع جامعه محلی.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 09 دی 1397 ساعت 15:17

ضرورت تغییر در دولت و مجلس

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    جهان در تب و تاب است. در امریکای ترامپ، فرانسه سارکوزی تا فرانسه مکرون، در اسپانیا و ایتالیا و آلمان، در هند و برزیل و ترکیه و روسیه و تونس و مصر و چین، خلاصه در سر تا سر جهان چه خبر است؟ بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سیاسی سر ریز شده است. امریکا، اروپا و آسیا، درگیر یک بحران اقتصادی عظیم هستند که محصول بیکاری گسترده ناشی از تولید ماشینی و بی‌نیازی از انسان‌ها در روند تولید است؛ اتومبیل و نیشکر و مواد غذایی و فولاد و ... با حداقل نیاز به نیروی انسانی فرآوری می‌شوند و هر روز از میزان نیاز به انسان‌ها کمتر و کمتر می‌شوند. سیستم‌های تأمین اجتماعی نیز توان پوشش دادن به خسارت بیکاران را ندارند؛ بدین ترتیب، به سرعت، این بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سیاسی تبدیل می‌شود. جهان در تب و تاب است.
▬    سیاست‌های اقتصادی نیاز به یک بازسازی کامل و ریشه‌ای دارند. این بازسازی کامل باید به قدر کافی عمیق و شامل تجدید نظر در منطق تقسیم کار تکنولوژی جدید باشد، و فی‌المثل، تصمیم‌گیران اقتصادی باید آماده تقلیل قابل ملاحظه سن بازنشستگی برای جذب نیروی کار جدید گردند، و به موازات آن، باید فضای کارآفرینی را برای ورود بازنشسته‌های پایه فراهم آورند.
▬    ما نیز در درون ایران، به بازآفرینی کامل سیاست‌های اقتصادی در زمینه اشتغال و تأمین اجتماعی و برنامه‌ریزی توسعه احتیاج داریم؛ البته به عنوان یک انقلاب نوپا که تنها چهل سال از نقطه انقلابی آن می‌گذرد، انعطاف بیشتری برای پذیرش تغییر داریم و این، برای ما یک مزیت محسوب می‌شود، ولی دولت باید آماده چنین چرخشی باشد که گمان نمی‌رود جناح حاکم بر دولت دوازدهم و مجلس دهم توان چنین چرخشی را داشته باشد. دولت، مأموریت جایگزینی مدیران بازنشسته را نیز به دشواری صورت داده است و هنوز چند استان فاقد استاندار هستند؛ یک دولت «جوان» و «انعطاف‌پذیر» و «مهیای تغییر» لازم است. این پارلمان هم علائمی نشان می‌دهد که حاوی سطح مناسب انعطاف‌پذیری و انقلابی‌گری نیست، که بیش از هر چیز، خود را در پدیده نوظهور امضای استیضاح‌ها و سؤال‌های مکرر و پس گرفتن سؤال‌برانگیز امضاء‌ها افشا می‌کند (امید که شورای محترم نگهبان، این رویدادها را زیر نظر داشته باشد و در احراز صلاحیت‌های انتخابات عن قریب پارلمان ملحوظ نماید). حاصل این که، جناح حاکم بر دولت و مجلس از جهات متعددی نماینده الزامات انعطاف‌های ضروری شرایط امروز ما نیستند.
▬    مقدمه تغییر در دولت و مجلس و همچنین در سیاست‌ها، دگرگونی در افکار، دانشگاه‌ها، و مراکز تولید فکر و استراتژی است. هر چند که دگرگونی سیاست‌ها ضروری است، ولی تغییرات فاقد استراتژی و چشم‌انداز در کنار عدم تعهد و حمایت از مدیریت و ضعف و زوال اعتماد و خلأ ملاحظه «ظرفیت»های محلی و عدم برقراری ارتباطات مؤثر، می‌تواند به ضد خود تبدیل شوند. دانشگاه‌ها و مراکز مطالعات راهبردی باید این تغییرات را تئوریزه و مهندسی و هدایت کنند. ولی واقع آن است که آکادمی ما بسیار زیر سایه تعهد تاریخی روشنفکری به دنباله‌روی از روشنفکری اروپایی است که آشکارا، خود در کار خویش مانده است. دشوار بتوان تصور کرد که آکادمی و روشنفکری بپذیرند که ما از خط روشنفکری اروپایی که به سختی از آموزه‌های آدام اسمیت عبور می‌کند، عبور نماییم.
▬    پس، مردم و چهره‌های معنوی پاکباخته‌تر که مهیای پذیرش تغییرات هستند، باید محرک این تغییر گردند. مردم باید از طریق ایجاد یک فوریت اجتماعی، روشنفکران و چهره‌های دانشگاهی و به تبع طراحان سیاسی انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آتی را به لزوم تغییر سیاست‌ها متقاعد کنند. در گام نخست، باید انجماد سیاست‌ها و تئوری‌ها سست شود؛ این کار از طریق گوشزد نمودن و گفتگو در مورد نارسایی‌ها صورت می‌گیرد. از آغاز دولت دوم آقای روحانی، این مرحله به نحو وسیع و جدی شروع شده است و اکنون با استعفای چهره محوری اقتصادی دولت، دکتر مسعود نیلی، یخ تئوری حاکم عصر کارگزاران و اصلاحات، سست و آبکی شده است. در گام دوم، حرکت و جابجایی‌های اساسی تئوریک لازم است که این مرحله نیز آغاز شده است و دانشجویان خوش‌فکر هم الگوهای محلی ساخته‌اند و هم از متفکرانی همچون برونو لاتور برای همفکری در مورد مسائل اساسی دعوت به عمل آورده‌اند؛ کارهایی در حیطه نظری انجام شده، ولی سر و شکل گسترده نیافته است. و بالاخره، در مرحله سوم، باید به یک تعادل پویای جدید دست یافت که تغییر را به عنوان بخشی از رویه‌های معمول تعریف و تجهیز کند.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 26 آذر 1397 ساعت 19:41

مکتب توحیدی سیاست

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    هر انتخابات، معرکه و چرخ و فلکی است که گروهی را معطوف و مبهوت یک موضوع دوره‌ای می‌کند؛ یک دوره «سازندگی» شعار انتخاباتی می‌شود، و دوره‌ای دیگر، «مردم‌سالاری کثرت‌گرا و رقابت‌آمیز»، و زمانه دیگر «عدالت»، و دوره اخیر، «دیپلماسی». هر یک از این هدف‌ها و منظورها اهمیت دارند، ولی در قیاس با منظور بلندتری که این انقلاب برای آن برآمد، کهتر هستند. ما برای تحقق «مکتب توحیدی سیاست» که تا حجت شهید «محسن حججی» همچنان مورد اجماع ملی بوده است، قیام کردیم. انتخابات‌ها، امواجی در حوض دموکراسی‌های مدرن هستند، و بالقوه، می‌توانند این تأثیر را داشته باشد که با ضعف و زوال شعار هر دوره انتخابات، هواداران معطوف و مبهوت هر دوره، به وادی سرگشتگی و سرخوردگی کشیده شوند، طوری که غایت مسیر بلندمدت سیاست را گم کنند؛ چنان که در تاریخ انقلاب ما، عمده ریزش‌ها به همین سبب رخ داده‌اند.
▬    پس از دفاع مقدس که رقابت‌های انتخاباتی از حالت برادرانه دوران جنگ خارج شد، عده‌ای ضمن ایمان به هدف متعالی حفظ ام‌القرای اسلامی، از شجاعت مدیران و کارگزاران سازندگی حمایت کردند، ولی پس از مدتی، نفس کارگزاری و سازندگی به هدف فی‌نفسه تبدیل شد، و آن‌ها آماده شدند تا اصول «مکتب توحیدی سیاست» را برای منظور توسعه، موقتاً یا دائماً، از باب «مصلحت» تعطیل کنند.
▬    سپس، در واکنش به این دسته، کسانی که در آغاز، مسیرشان از اهل «مصلحت» سازندگی با اصرار بر «حقیقت» انقلاب و استکبارستیزی و حمایت از صدام در نبرد علیه کویت و امریکا و اسرائیل جدا شده بود، برای رویارویی با اقتدار مرحوم هاشمی، «دموکراسی کثرت‌گرا و رقابت‌آمیز» را ساز کردند. باز هم در ابتدا، هدف اصلی حفظ اصول انقلاب از گزند «مصلحت» با واسطه «مردم‌سالاری کثرت‌گرا و رقابت‌آمیز» مطرح بود، ولی کم کم، همین منظور واسطه‌ای به اصل تبدیل شد، و بهانه‌ای برای عبور از اصول انقلاب را فراهم آورد. کسانی که زمانی، برای دفاع از انقلاب، پرهیزی از درگیر شدن در جنگ اول خلیج فارس و دفاع از اشغال کویت نداشتند، کارشان به جایی رسید که انقلاب را با «فتنه» تهدید کردند.
▬    در گام بعد، کسانی، علیه دو گفتمان کارگزاران و اصلاحات که رفته رفته نماینده طبقه متوسط مرفه یا یقه سفید تهرانی شده بودند، شوریدند، تا با تحقق «عدالت» به نفع فقرای تهرانی و خارج از مرکز، میراث حمایت انقلابی از کوخ‌نشینی و حکومت علوی را زنده کنند؛ باز هم در ابتدا، حمایت از «عدالت»، تمسک به یک مفهوم متعالی برای دستیابی به منظوری متعالی‌تر، یعنی حکمرانی توحیدی و علوی و ولایی بود؛ ولی در این مورد، البته با شدت و حدتی کمتر، شماری پیدا شدند که مقصود اصلی به سمت ولایت را فراموش کردند، و مرام فردی را بر خط ولایت علوی برتری بخشیدند.
▬    و بالاخره، در مرحله اخیر، کسانی برای حفظ موجودیت انقلاب در میان مضایق فلج‌کننده‌ترین تحریم‌های تاریخ، موضوع «مذاکره» گرگ و میش را طرح و پیگیری کردند؛ فعلاً به نظر می‌رسد که گرگ قرارداد را دریده است و چند روباه، پاره‌های قرارداد را مز مزه می‌کنند. مع‌الوصف، «حقوق‌دان‌ها و دیپلمات‌ها» همچنان اصرار دارند تا نه تنها روند تسلیم در JCPOA استمرار یابد، بلکه روند دیپلماسی تا نقطه پایانی «FATF» که بازگشتی از آن نیست ادامه داشته باشد. باز هم منظور غایی، حفظ موجودیت کشور اعلام شده بود و «دیپلماسی» ابزاری برای این منظور معرفی گردید. ولی امروز، به نظر می‌رسد که در جریان انتقال داوطلبانه اطلاعات چهارصد صرافی که عامل دور زدن تحریم‌ها بودند به کارگروه «FATF»، مذاکره کننده ارشد ایران در کارگروه ویژه اقدام مالی «FATF»، و رئیس مرکز اطلاعات مالی و مبارزه با پول‌شویی (FIU)، مستقر در وزارت امور اقتصادی و دارایی، در حالی که برای تقاضای تابعیت خود و خانواده‌اش از امریکا تلاش می‌کرد، ممنوع‌الخروج شده است. دوباره و برای چهارمین بار، موسم امتحان است؛ آیا شیفتگان به تبادلات حقوقی و دیپلماتیک، به یاد می‌آورند که اساساً این نحو ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک را برای کدام علت غایی پیگیری می‌کردند؟ آیا اصالت ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک، علت اصلی کوشش‌های ما برای تحقق حکمرانی مستقل توحیدی را تحت الشعاع قرار می‌دهد؟ آیا این دید وسیع‌تر گوشزد می‌شود که علت غایی همه تلاش‌های ما، حکومت توحیدی است که بوضوح «توسعه‌یافته»، «مردم‌سالار»، «عادلانه» و «دیپلماتیک» و صاحب هزار و یک خصلت نیک دیگر هم هست؟
▬    سر اصلی مطلب این است؛ این که، در میانه مسیر انقلاب، طریقت‌هایی از خط اصلی جدا شدند، و در این معرکه، فریادرس اصلی، توجه به «علت غایی» انقلاب است، که همانا به عنوان «مکتب توحیدی سیاست» تصریح شده بود؛ به این توجه و التفات، می‌گویند «بصیرت». «بصیرت» یا به قول متفکران باستان، «حکمت»، به مثابه توجه به «علت غایی»، و مشغول نشدن به «شبه علت‌های دوره‌ای»، که لازمه آن «بلندنظری» است. تنها با این سنخ از «بصیرت بلندنظر» است که حال و هوای دوره‌های هشت ساله، چشم ما را پر نمی‌کند و مقصود اصلی فراموش نمی‌شود.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 24 آذر 1397 ساعت 18:37

پویایی‌شناسی «حکم قرآنی حجاب»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    زمانی، جبهه ملی علیه «حکم قرآنی قصاص»، فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا ساز کرد، و پاسخ قاطعی از مرجعیت و مردم مؤمن ایران گرفت، و امروز...
▬    و امروز، یک تئوریسین اصلاحات، در یک مشق‌نگاری نه چندان نو، علیه حکم قرآنی حجاب سر بر داشته است. عالی‌جناب سعید حجاریان در گفتگو با یک عدد «مشق نو»، علاوه بر سخنانی خشن و تأکید مجدد بر «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» در آستانه شانزده آذر، از «سازمان نداشتن» و «سراسری نبودن» چییییز دختران خیابان انقلاب انتقاد کرده است. به موازات این حرکت تئوریک این تئوریسین اصلاحات، داستان پروانه سلحشوری را هم که همه می‌دانیم و همه می‌دانند؛ البته داستان فاطمه حقیقت‌جو و فریبا داوودی مهاجر و فرناز قاضی‌زاده و شادی صدر را هم همه می‌دانیم و همه می‌دانند. از میان اصلاح‌طلبان چنین ناپاکی‌هایی برمی‌خیزند، و این نشان می‌دهد که در ایدئولوژی اصلاح‌طلبی ایرادی هست. اصلاح‌طلبان در میان گزینه‌های نامناسب خود، نمونه‌های کشف حجاب کرده دارند، ولی امروز، با بیانات عالی‌جناب حجاریان، نه عمل، بلکه حمایت نظری از «کشف حجاب دوم» پس از «کشف حجاب اول رضاخانی»، روشنفکران غریبه از فرهنگ ایرانی و اسلامی ما را وارد فاز تازه‌ای کرده است.
▬    خطای «روشنفکران غربزده-چپگرای سنپطرزبوغی» در برآوردهای سیاسی‌شان را زمانی خود عالی‌جناب حجاریان گوشزد کرده بود؛ این‌که اصلاح‌طلبان، همواره در موقعیتی مقابل دین موضع‌گیری کرده‌اند و سنگر دین را یکسره به حریف وا گذاشته‌اند؛ و سنگر دین، سنگر نیرومندی است. از جانب دیگر، جامعه‌شناسان چپ‌گرای حاضر در جبهه اصلاحات، و همین‌طور خود عالی‌جناب حجاریان، مدام، گرایش و تمایل خود را به جنبشی کردن فضای سیاسی کشور آشکار نموده‌اند، چرا که بر مبنای ایستار اصولاً چپ آن‌ها، این، تضاد است که می‌تواند برای روشنفکری مغایر فرهنگ فرصت ایجاد کند. ولی تضاد، این خصلت را هم دارد که صورت مسأله‌های مبهم را آشکار می‌کند و اگر معلوم شود که این روشنفکران به رغم آن‌چه در اثنای انتخابات می‌گویند دنبال اغراض روبنایی نیستند، آن وقت جامعه در مقابل آن‌ها «پلاریزه» خواهد شد.
▬    خطای برآوردهای سیاسی «روشنفکران غربزده-چپگرای سنپطرزبوغی» این است که به رغم همان اعقاب چیگرایشان، از درک پویا از روندها و واقعیت‌های سیاسی غفلت می‌ورزند و به دگم‌اندیشی و دترمینیسم گرفتار می‌شوند؛ از این مطلب مهم غافل می‌شوند که وقتی تضاد ایجاد شد، وقتی چرخ‌ها به سمت رویارویی تضادآمیز به گردش در آمد، آن گاه وضعیت و متغیرهای جامعه به منوال ایستا نمی‌مانند، بلکه قطب‌های جامعه تصریح می‌شوند و از ابهام در می‌آیند و فرمول‌ها علنی می‌گردند؛ آنچه پنهان می‌شد علنی می‌گردد و اتحادهای مهمی شکل خواهد گرفت. آش جامعه، چرخ و هم درست و حسابی می‌خورد.
▬    عالی‌جناب حجاریان، به وهم تغییراتی در حوزه علمیه دل‌خوش است؛ غافل از این که به رغم آموزه‌های روشنفکری که دین را در سیمای پدری از یهودیت بریده و به مسیحیت پروتستان نیم‌بند گرویده شناخته بود، هر نحو پویایی در حوزه علمیه دینی، همواره مقید به متن دینی است، آن هم در زمینه تشیع که متن‌مندترین و فرهیخته‌ترین مذهب جهان است، و همان طور که تجربه سروشیسم از ۱۳۷۶ تا کنون مدلل می‌سازد، این متن‌مندی در دامنه قرآن کریم، اکیداً مؤدب و مقید می‌شود، که نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. و متن مقدس شریف، به همان اندازه که در مورد «حکم قرآنی قصاص» صریح است، در زمینه «حکم قرآنی حجاب» نیز اکیداً صراحت دارد. اگر اصلاح‌طلبان، آن طور که عالی‌جناب حجاریان می‌گوید، به گمان اعمال نفوذ بر حوزه علمیه هستند که محال است چنین شود، این نفوذ پر تزویر، تا وقتی است که این «روشنفکران غربزده-چپگرای سنپطرزبوغی»، رزومه ضد دین خود را پشت ته‌ریش‌ها و چادرهای نیم‌بند پنهان کرده باشند و وقتی حجاریان و سلحشوری و حقیقت‌جو و داوودی‌مهاجر و قاضی‌زاده و صدر طور دیگری سخن بگویند و عمل کنند، داستان‌ها فرق خواهند کرد. وقتی آشکارا از زبان تئوریسین اصلاحات، علیه «حکم قرآنی حجاب» صف‌آرایی صورت بگیرد، صف‌ها از یکدیگر جدا خواهند شد، و پرده‌های تزویر فرو خواهد افتاد.
▬    زمانی آگوست کنت جامعه‌شناس، به مشق‌نگاران نوپای جامعه‌شناسی آموخته بود که وسوسه قناعت به ایستایی‌شناسی در شناخت پدیده اجتماعی، دامی بر سر راه جامعه‌شناس است. او تذکر می‌داد که شناخت «واقعیت اجتماعی تام» میسر نمی‌شود، مگر آن که نقص ایستایی‌شناسی با پویایی‌شناسی واقعیت اجتماعی تصحیح شود و تا آن وقت، نباید در مورد یک پدیده اجتماعی وارد قضاوت و عمل شد. اصل مطلب این مقال آن است که «مسأله حجاب»، یک ایستایی دارد و یک پویایی. در قواره ایستای این پدیده اجتماعی، به نظر می‌رسد برخی از زنان و دختران در اقشار متوسط شهری، ظاهراً در مراعات حجاب کامل قصورهایی دارند. همان‌ها، اغلب خانواده‌مدارند و نسبت به بی‌بند و باری در خانواده تاب نخواهند آورد. همچنین، علاوه بر شمار بسیار زنان مزین به چادر حاضر در صحنه عمومی جامعه، زنان و دختران مؤمنی هستند که محیط جامعه را مناسب حضور نمی‌یابند و در منازل ناپیدایند؛ ایشان، تنها در رویدادهایی مانند دومین تشییع پیکر بزرگ تاریخ ایران به مشایعت شهید حججی می‌آیند، پدیدار می‌شوند و معلوم می‌گردد که مطلقاً کم‌شمار و کم‌اهمیت نیستند. این، قواره ایستای پدیده اجتماعی «حجاب» است. اما، ...
▬    ولی، قواره پویای «مسأله حجاب» بسیار پیچیده‌تر است. وقتی قرار باشد با جنبیدن بزهکاری و کج‌روی اصلاح‌طلبان پیشین و امروز، «کشف حجاب دوم رضاخانی» صورت گیرد، وقتی حوزه علمیه قم و نجف و مشهد و اصفهان و شیراز و ... یکپارچه علیه این بزهکاری و کج‌روی بپا خیزند، وقتی وصیت‌نامه‌های کهنه‌سربازان وطن از زیر غبارهای فراموشی تفحص شوند و معلوم گردد از هر ۱۰ افتخار این موطن ۸ شهید در وصیت‌نامه‌های خود به حجاب «وصیت کرده‌اند»، وقتی جامعه‌شناسان جوان نواندیش، سیاهه‌ای کامل از سرگذشت زنان جهان بیرون بکشند که نشان دهد که چگونه هم‌اکنون تجارت زنان به سومین تجارت پر سود جهان تبدیل شده است و توسعه غربی در حفظ شرافت زنان مطلقاً کارنامه موفقی نداشته است، و وقتی مراجع عظام عمامه بر زمین بکوبند و علیه آنان که علیه «حکم قرآنی حجاب» شوریده‌اند اعلام جهاد کنند، آن گاه دودمان «روشنفکران غربزده-چپگرای سنپطرزبوغی» به باد خواهد رفت و پس از سال‌ها از ناله‌های جلال آل احمد، طومار این سنخ روشنفکری وابسته از این کشور برچیده خواهد شد.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 18 آذر 1397 ساعت 08:32

انتخابات و وزیر «فناوری اطلاعات»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    هر چند که دکتر محمد جواد آذری جهرمی، شرایط سنی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری آتی را نخواهند داشت، و چند ماه پس از موعد ثبت نام، در بیست و پنج شهریور ۱۴۰۰ به مرز چهل سالگی می‌رسند، و هر چند که ایشان در ۲۹ تیرماه ۱۳۹۷ فرموده‌اند «کاندیدای ریاست جمهوری نمی‌شوم»، با این حال، در برخی محافل، ایشان را یکی از اضلاع انتخابات آینده به حساب می‌آورند، بویژه از آن رو که وی در یکی از نقاط گفتمانی اصلی جامعه، یعنی تکنولوژی دیجیتال ایستاده است، و در مورد نسبت ایشان و تلگرام، حرف و حدیث، فراوان است.
▬    زمانی، حضور در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی قدر مطلقی برای تبدیل شدن به یک سیاست‌مدار ارشد محسوب می‌شد، ولی، امروز در کنار آن، وزارتی که بر عظیم-داده‌ها (Big Data) تسلط دارد، بالقوه می‌تواند در این زمینه مورد ملاحظه قرار گیرد. با وجود عظیم-داده‌ها حتی اگر به صورت «اطلاعات غیرشخصی شده» مورد تحلیل ماشینی قرار گیرند، بخش عمده‌ای از رفتار رأی دهندگان قابل پیش‌بینی می‌شود، و این نکته، دلالت‌های ضمنی متعددی به دنبال دارد.
▬    بی‌گمان، پراطلاع بودن رئیس جمهور آینده در حیطه تکنولوژی دیجیتال، مزیت مهمی به حساب می‌آید، ولی شیفتگی محاسبه‌گران سیاسی به این حیطه می‌تواند مخاطرات تعیین کننده‌ای به دنبال آورد. این که یک بستر اطلاعات دیجیتال گسترده یا آن چه از آن به «دولت الکترونیک» تعبیر می‌شود، به همان میزان که می‌تواند موهبت باشد، ممکن است با یک اتصال و دسترسی نادرست به بزرگ‌ترین تهدید کشور تبدیل شود. هر روزه، حملاتی برای به دست آوردن و بهره‌برداری از این دست اطلاعات مندرج در شبکه‌های گسترده، توسط بزهکاران منفرد، سازمان‌ها و شرکت‌های امنیتی، و همچنین دولت‌های متخاصم در سراسر جهان انجام می‌شود، و بستر مناسب امنیت اطلاعات یکی از پیش‌شرط‌های گسترش چتر دیجیتال در یک کشور است.
▬    این واقعیت که اطلاعات شخصی در حال حاضر، بسیار بیشتر از کالاها به قانون مالکیت احتیاج دارند، و توسط قدرت‌های شرکتی و دولتی تهدید می‌شوند، یکی از ابعاد دنیای تازه‌ای است که با آن مواجهیم. در دهه اول قرن بیست و یکم، تعداد افراد متصل به اینترنت از ۳۵۰ میلیون نفر در سال ۲۰۰۱، به بیش از دو میلیارد نفر در سال ۲۰۱۰ افزایش یافت، و تا سال ۲۰۲۵، اکثریت جمعیت جهان، اکثریت هشت میلیارد نفر، به اینترنت متصل خواهند بود. این اتصال سریع، توان انطباق با دگرگونی‌ها را از نظام‌های حقوقی و اقتصادی و اجتماعی و همچنین دولت‌ها گرفته است. وضعیت پیچیده‌ای است؛ افرادی که مشعوف قرار گرفتن در این فضا هستند، بی‌محابا، بسیاری از اطلاعات خود را به اشتراک می‌گذارند، بدون آن که متوجه باشند که اولاً این اطلاعات باقی خواهند ماند و هیچ گاه معدوم و فراموش نخواهند شد، و ثانیاً مطلقاً به مثابه سوزنی در انبار کاه نیستند و ماشین‌های جستجوگر با الگوریتم‌های هوشمند در متن این عظیم-داده‌ها می‌گردند و اطلاعات را در هر لحظه با حداکثر وضوح، فهرست و قابل بازیابی می‌کنند. اغلب مردم وقتی اطلاعات خود را به اشتراک می‌گذارند، تصور می‌کنند که این اطلاعات برای هدف سوء استفاده واقع شدن، نیاز به انسان‌های بیکاری دارد که به طور هدف‌دار این اطلاعات را بکاوند تا چیزی علیه آنان به دست آورند؛ غافل از این که روبوت‌هایی که در این فضا به داده‌کاوی مشغول هستند، انسان‌های خستگی‌پذیر نیستند، بلکه ماشین‌هایی با توان بی‌پایان اجرای الگوریتم‌های تکراری هستند؛ آن‌ها با حوصله به هر چه بخواهند می‌رسند، و تمام اطلاعات را به فهرست‌های قابل بازیابی تبدیل می‌کنند.
▬    امروز، تلفن‌های همراه هوشمند، بالقوه، میلیاردها نفر را تحت نظارت می‌برند، و به لحاظ فنی، این امکان هست که نظارت به طور کاملاً شخصی شده اعمال گردد. این دستگاه‌ها، حجم عظیمی از پیچیدگی را به موضوع حق حریم خصوصی افزوده‌اند، و برای وضع قوانین در این زمینه، دانش قابل ملاحظه‌ای در مورد قابلیت‌های در حال توسعه این تکنولوژی‌ها لازم است. قوانین موجود در این زمینه، حرف کمی برای گفتن دارند، چرا که همگی ده سال از ده سال پیش عقب‌تر هستند، حال آن که ما نیاز داریم که قوانین داشته باشیم که ده سال از ده سال بعد پس‌نگرتر باشند. امروز، شهروندان ضمن آن که از تهدید جدی حریم خصوصی در فضای اینترنت آگاهی دارند، در عین حال نمی‌دانند که چه انتظار معقول و تعدیل شده‌ای می‌توانند از امر خصوصی در این فضا داشته باشند. بسیاری از قوانین فقط متوجه دولت‌های ملی یا شهروندان کشور هستند، ولی در واقع، این شرکت‌های بزرگ فراملی هستند که باید مهار شوند. شرکت‌های بزرگی همچون تلگرام، که حرف و حدیث‌هایی در مورد نسبت آن و برخی دولتمردان هست.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 12 آذر 1397 ساعت 08:53

مدیر یا سیاستمدار؟

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: اضلاع ثابت آرایش انتخابات ۱۴۰۰، کم و بیش معلوم شده‌اند، و البته این آرایش، همچنان به دنبال عنصر متفاوت خود می‌گردد. مردم، امید می‌خواهند و ثبات، آرامش در عین عدالت، و توسعه دیجیتال در عین اجماع ملی. ولی گزینه‌های مطرح، هر یک، بخشی از این ابعاد را پوشش می‌دهند، از این بابت، آرایش انتخابات ۱۴۰۰ همچنان گمشده‌ای دارد؛ هر یک از مأموریت‌هایی که نام بردیم، امید، ثبات، آرامش، عدالت، توسعه دیجیتال، و اجماع ملی، مأموریت‌های مدیران هستند، و بر فراز این مدیران، یک سیاستمدار ارشد هماهنگ کننده بر صدر هیأت اجرایی لازم است تا مردم به مراقبت او از همه چیز دل خوش دارند. انتخابات ۱۴۰۰، «سیاستمدار»ی می‌خواهد که بر «مدیران» حکمرانی کند.
▬    کاوش اول: وظیفه «مدیر» آن است که وضعیت و امکانات و مقدورات موجود را بشناسد، آن‌ها را کنترل کند، تعیین استراتژی و برنامه‌ریزی نماید، و نهایتاً تصمیم بسازد، و بدین ترتیب، مدیریت را نافذ گرداند. بر فراز این ترتیبات، ولی، «سیاستمدار» مکلف است تا طرف مردم بایستد و مطالبات مردم را به سمت مدیران منعکس نماید و با اهرم‌های خود بکوشد تا مدیران را به سمت و سوی مردم جهت دهد. سیاستمدار، ناظر خط مقدم عملکرد مدیران است، به نام مردم. ما در سال ۱۴۰۰ به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
▬    کاوش دوم: این مفهوم از سیاستمدار، چیزی است که مردم دست کم از سال ۱۳۹۲ شاهد آن نبوده‌اند. در واقع، سیاستمدار ارشد قوه مجریه در طرف بوروکرات‌ها قرار گرفت، و کوشید از جانب آن‌ها و از پشت تریبون‌های رسمی با مردم سخن بگوید. بدین ترتیب است که به رغم آن که به گفته دولت، در شرایطی که به رغم دولت پیشین، خزانه‌ای پر و انباشته در دست دارد، مردم در مقابل دولت احساس بی‌پناهی می‌کنند و هر لحظه «دلواپس» هستند که از جانب دولت، چه سیاستی علیه آن‌ها و عمق زندگی روزمره ایشان اتخاذ می‌شود. این دولت، اگر خدماتی هم به مردم ارائه دهد، «راه دوری می‌رود»، چرا که سیاستمدار ارشد این دولت در جایی که باید بایستد نیست. او باید به سفرهای استانی و به میان مردم برود، با آن‌ها سخن بگوید، و به مردم اطمینان دهد که «طرف آن‌هاست». آن‌چه امروز در دولت یازدهم و دوازدهم می‌گذرد، یک خطای مصطلح در سیاست دنیاست، که طی آن، مدیر خود را با بورکرات و مدیر اشتباه می‌گیرد، و هر گاه که چنین رخ دهد، واکنش‌های عاطفی مردم علیه دولت طبیعی خواهد بود. در واکنش به وضع و حال این دولت، گزینه برازنده برای انتخابات ۱۴۰۰، چنین گزینه‌ای است. گزینه‌ای که «طرف مردم» قرار بگیرد و از بوروکرات‌ها و مدیران مطالبه ساز کند.
▬    کاوش سوم: مردم، عمیقاً به سیاستمدار اجرایی نیاز دارند که علاوه به آن که در مقابل «مدیران» «طرف مردم» است، این طرفیت را به نحو اخلاقی اعمال کند، نه هتاکی. مردم نیاز دارند تا سیاستمدار ارشد را در قالب یک «شخصیت اخلاقی قابل افتخار» ملاقات نمایند. سیاستمدار اخلاقی، عادل، صادق و تابع اصول است، که پاداش‌ها، مجازات‌ها و راه و رسم ارتباطی او با یک الگوی تاریخی مورد احترام قابل انطباق باشد. اینجا، مسأله «اعتماد» مطرح است، و مردم باید بتوانند امور اجرایی کشور را به کسی بسپارند و برای سال‌ها با آرامش از حسن عملکرد او اطمینان داشته باشند. برای این منظور، او نه تنها، خودش و در سلوک شخصی خودش باید مجسمه اخلاق و قابل احترام باشد، بلکه باید مراقب «تهذیب» مدیران و بوروکرات‌ها نیز باشد و با نظامی از پاداش‌ها و مجازات‌ها، سلامت بوروکراسی را تا حد مقدور حفظ کند. هر چه این حد مقدور افزون‌تر گردد، «سیاستمدار» نیز «سیاستمدارتر» و «مورد اعتمادتر» خواهد بود. ما در سال ۱۴۰۰ به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
▬    کاوش چهارم: نکته بعد این است که، «سیاستمدار» با «شخصیت اخلاقی قابل افتخار» و «مورد اعتماد»، زمینه مسؤولیت‌پذیری را در تک تک مردم کشور بالا می‌برد و کمک می‌کند تا تک تک مردم مراعات حدود یکدیگر را وظیفه بشمارند و «ادب» و «احترام» در کشور رایج شود. حدگریزی سیاستمداران، مدیران و بورکرات‌ها را از یک طرف، و ملت را از جانب دیگر، جری می‌کند تا از موازین «قدرشناسی» و «احترام» خارج شوند، و اگر وضع به این سمت برود، بازده دستگاه سیاسی و مدیریتی کشور به نصف و کمتر از نصف تقلیل می‌یابد. اگر سیاستمدار دقیقاً در جایی که باید، «در طرف مردم» قرار بگیرد و به زیورهای «اخلاقی» نیز مزین گردد، احساسات مناسب را در سازمان‌ها و در سطح توده مردم گسترش می‌دهد و این احساسات، سطح ملاحظه‌کاری اجتماعی را بالا می‌برد. این وضع، به نوبه خود، قدرت و نفوذ سیاستمدار را افزایش می‌دهد، و او را به سطح یک «سیاستمدار کاریزماتیک» ارتقاء می‌بخشد. چنین سیاستمداری بیش از مرز مناسبات رسمی ریاست جمهوری گام بر می‌دارد، و حتی فراتر از شبکه روابط غیر رسمی سیاسی، توان اعمال حاکمیت دارد. چنین سیاستمداری، این توان را دارد تا کشور و ملت را در جهت اجرای اغراض اخلاقی متحد سازد. ما در سال ۱۴۰۰ به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
▬    کاوش پنجم: مطلب آخر این که چنین سیاستمداری که مطلقاً در سطح مدیران نیست، بلکه آن‌ها را از یک اشل بالاتر هدایت می‌کند، علاوه بر اداره موفق کشور، این «ظرفیت» را دارد که برای چندین نسل، ملت را به لحاظ جنبه‌های عاطفی و سیاسی آموزش دهد. این سنخ از «سیاستمدار»، «قلب»ها را تمرین می‌دهد تا از خود بگذرند و به ملت و تاریخ فکر کنند. برای این منظور، سیاستمدار باید این توانمندی را داشته باشد تا به صداهای آرام مردم در گوشه‌های دور دست گوش بسپارد و حکمت‌های آن‌ها را بیاموزد و به کار بندد. این دست «سیاستمدار»، به نشانه‌های ظریف مندرج در فرهنگ توجه دارند. آن‌ها عصاره حال و هوای تاریخ را بر می‌گیرند تا از خلال آن، عطر و بویی برای حیات اخلاقی ملت دست و پا کنند، و «آرامش» و «طمأنینه» مردم را در ایام تلاطم به ارمغان آورند. سیاستمدار برازنده، با این «طمأنینه»، «خرد اجتماعی» را پرورش می‌دهد. زمانی، دو رئیس جمهور ۹۴ درصدی در کنار امام (ره) و سپس رهبری (حفظه ا...) فرزانه داشتیم که با همه این مهارت‌ها که یک به یک به خاطر آوردیم، در سخت‌ترین روزهای جنگ و پس از جنگ، کشور را آرام و مطمئن نگاه می‌داشتند. ما و هر ملتی، همواره به چنان رئیس جمهورانی نیاز داشته‌ایم، و امیدواریم که در سال ۱۴۰۰، تشکل‌های سیاسی دست به کار شوند و شخصیتی همچون آن گزینه را به ملت پیشنهاد دهند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 10 آذر 1397 ساعت 19:00

لزوم فرمول‌های خلاق عدالت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: حل بسیاری از دشواری‌های اجتماعی امروز، متوقف و منوط به حل مسأله جهانی عدالت است که هر روز غامض‌تر می‌شود. بدون بهبود معنادار در ابتکارات اجتماعی منجر به عدالت، جوامع سراسر جهان با مشکلات روز افزونی مواجه خواهند شد، و دستیابی به راه‌حل‌ها برای رسیدگی به مسائل دیگر اجتماعی نیز دشوارتر خواهد شد. شرایط امروز، به دلیل ظهور و فائق آمدن فنّاوری دیجیتال، ماهیتاً پیچیده، مبهم، و مشحون از عدم قطعیت و تغییر دائمی است. این جو، چالش‌های جدیدی را برای سیاستمداران و مدیران، در همه جا فراهم می‌کند. بیکاری گسترده در اثر عملکرد بالای ماشین‌های دیجیتال، پیچیدگی در اقدامات کنش‌گران اجتماعی، پیش‌بینی‌ناپذیری آینده، مسأله کنترل، ... همگی جنبه‌های بدیعی هستند که راه‌حل‌های از پیش آماده ندارند. بدین ترتیب، امر سیاسی به خوبی تحقق نمی‌یابد، انتظارات شهروندان پاسخ لازم را نمی‌گیرند. ایده اصلی این است که ما برای تحقق عدالت، نمی‌توانیم صرفاً به عقل مرکزی نظام حکمرانی متکی باشیم، و پیوسته و در تمام حیطه‌ها به ابداع‌های خلاقانه احتیاج مبرم هست.
▬    تز اول: ایده پایه در مورد عدالت، همواره این بوده است که باید به تعادلی میان آزادی فردی و مسؤولیت اجتماعی دست یافت، و هر یک را بر سر جای خویش نشاند. اما این نقطه اعتدال، به‌واقع، «طلایی» است، و به سادگی به دست نمی‌آید؛ از این قرار، به نظر افرادی مانند جان دیویی، استقرار موازین عدالت، جداً به آموزش شهروندان نیاز دارد؛ این، مآلاً بدان معنا است که استقرار عدالت، سترگ‌تر از آن است که فقط دولت متکفل آن شود، بلکه تک تک افراد جامعه باید برای مراعات حد و مرزهای یکدیگر آموزش ببینند، البته دولت نیز باید نقش مهم خود را ایفا کند. در مقابل طراحی دیویی، عدالت به مثابه انصاف، فراست شهودی را فرا می‌خواند، و بر این اساس، مراعات دیگری را ایجاب می‌کند. ولی خود این شهود، چنان که تجربه رالز در جریان جنگ جهانی نشان می‌داد نیاز به صیقل خوردن دارد، پس نمی‌توان به وضع نخستین یا طبیعی وجدان بسنده کرد، هر چند که «وجدان» در مراعات عدالت، اصل مهم و لازمی است، ولی بی‌گمان کافی نیست، و نیاز به آموزش و فرهیختگی دارد.
▬    تز دوم: دشواری طراحی آموزشی برای تحقق عدالت همواره این بود و هست که چنین آموزشی اصولاً زمان‌بر است، آن هم در موضوع پیچیده و غامضی همچون عدالت که مغز و جوهر اخلاق و حقوق است. جای انکار نیست که مفهوم و موازین عدالت، از جمله آموزش‌های پایه اجتماعی هستند، ولی نسخه بالغ و بسنده آن، مضمون چند علم دانشگاهی است. از این قرار، به فرض محال که همه اعضای جامعه چنین دوره‌های آموزشی را برای مراعات حقوق یکدیگر بگذرانند، در سن و سالی آگاه می‌شوند که سنین شباب پر مخاطره را گذرانده‌اند و آسیب‌های اصلی را به عدالت رسانده‌اند. از این قرار، موازین دین متکی بر ایمان مؤمنان، مسیر مناسب‌تری برای پایبند نگاه داشتن مردم به عدالت تشخیص داده شد. یکی از کارکردهای فرعی دین آن است که نوباوگان و جوانان را که هنوز حکمت اخلاقی کافی نیاموخته‌اند، به زیور اخلاق در می‌آورد و جامعه را از تعدی مصون می‌دارد.
▬    تز سوم: این دیدگاه دینی به عدالت، اغلب حاوی یک رابطه متقابل با جامعه از جنس «فضیلت ایثارگری» بوده است؛ در واقع ادیان توحیدی همواره یکی از منابع مهم بروز «فضیلت ایثارگری» بوده‌اند. تا آنجا که به مقصود ما در برقراری عدالت در این دنیای پیش‌بینی‌ناپذیر مربوط می‌شود، تنظیمات اداری جامعه، مقررات حقوقی، آموزش‌های اخلاقی، و صیقل یافتگی معنوی، همگی باید به یک نتیجه منجر شود: این که انسان‌ها، «دیگران را بر خود مقدم شمارند» و بدین ترتیب، «قدری بیش از حد احتیاط» مراعات یکدیگر را بکنند. به این، «فضیلت ایثارگری» می‌گویند که در مغز و جوهر یکتای دین توحیدی، یعنی «فلسفه عشق» نمودار می‌شود: «فلسفه عشق»، یعنی «دیگران را بر خود مقدم شمردن».
▬    تز چهارم: مرور متون حکمی مشرقی ما را با جنبه افزون‌تری از عدالت نیز مواجه می‌کند که حتی از «فضیلت ایثارگری» فراتر است؛ این که انسان مسلح به «فلسفه عشق»، نه تنها دیگر انسان‌ها را بر خود مقدم می‌شمرد، بلکه این حس را در مورد سایر مخلوقات خداوند نیز دارد. او مراعات طبیعت را بر خود لازم می‌داند، آن هم نه به این منظور که توازن طبیعت را برای استمرار بهره‌کشی خود و نسل‌های بعد حفظ کند؛ بلکه از این بیش، او به طبیعت به مثابه مخلوق خداوند «احترام» می‌گذارد. اینجا، مفهوم «احترام»، «مبادی آداب بودن» یا «قدرشناسی» اهمیت دارد. ما به فرهنگی نیاز داریم که برای «احترام» موضوعیت قائل شود. توسعه مدرن، به انگیزه‌های پیشرفت فردی بیش از هر چیز دیگر اهمیت می‌دهد، و نخستین قربانی این انگیزه‌ها، «احترام»، «مبادی آداب بودن» و «قدرشناسی» است.
▬    جمع‌بندی: پس، کلید پیشبرد عدالت در شرایط ابر پیچیده امروز، در کنار «الزام نظام حکمرانی به مراعات قانون» و «تیز کردن ترازوی نظام حقوقی» و «اصرار بر آموزش موازین عدالت» و «صیقل‌یابی خلقیات فردی» و «ترویج فضیلت ایثارگری»، ترغیب تک تک مردم به «احترام» و «ادب» و «قدرشناسی» است.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 09 آذر 1397 ساعت 22:05

آیا هوش مصنوعی بر جهان تسلط می‌یابد؟

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از زومیت؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نسل اول هوش مصنوعی بر پایه منطق ماشینی بود که از انسان بهش می‌رسید؛ ... نسل دوم بر پایه یادگیری ماشینی که از یک مجموعه داده ها و اطلاعات اولیه لازمه استفاده کنه؛ ... نسل سوم بر پایه خودسازگاری ماشین و استدلال منطقی...چه شود ...! آیا هوش مصنوعی بر جهان تسلط می‌یابد؟
▬    هوش مصنوعی به بخش جدایی‌ناپذیر دنیای فناوری تبدیل شده است. البته، گسترش این فناوری جذاب نگرانی‌های خاص خود را نیز دارد. الیزر یودکوسکی، محقق مؤسسهٔ تحقیقاتی هوش ماشینی، اعتقاد جالبی دربارهٔ هوش مصنوعی دارد. او می‌گوید: هوش مصنوعی از شما متنفر نیست. او عاشق شما هم نخواهد بود. شما فقط از اتم‌هایی ساخته شده‌اید که هوش مصنوعی می‌تواند برای کار دیگر از آن‌ها استفاده کند.
▬    تا پنجاه یا صد سال آینده، هوش مصنوعی دانشی بیش از کل جمعیت جهان خواهد داشت. در آن زمان، این هوش می‌تواند هر نشانهٔ متصلی را در جهان کنترل کند. محققانِ پیش‌گام در حوزهٔ هوش مصنوعی، آن زمان را دورانی می‌دانند که این هوش به فرمانروای بی‌رقیب جهان تبدیل خواهد شد.
▬    به‌نظر شما وقتی ماشین‌ها در هوش عمومی از انسان‌ها برتر شوند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ دستیارهای مصنوعی در آن زمان ما را نجات خواهند داد یا موجب نابودی می‌شوند؟ نیک بوستروم پایه‌های درک آیندهٔ انسان‌ها و زندگی هوشمند را در این زمینه بنا نهاده است. مغز انسان ظرفیت‌هایی دارد که مغز دیگر موجودات از آن‌ها بی‌بهره هستند. به خاطر همین ظرفیت‌ها هم، گونهٔ بشر موقعیت برتر را در جهان دارد.
▬    طبق تعریف گفته‌شده، اگر هوش مصنوعی مغز انسان را در حوزه‌هایی پشت‌سر بگذارد، به فرمانروای بسیار قدرتمندی تبدیل خواهد شد که احتمالاً، فراتر از اختیار ما عمل می‌کند. به همین‌ترتیب، همان‌طورکه سرنوشت بسیاری از حیوان‌ها بیش از خودشان به عملکرد گونهٔ برتر، یعنی، انسان، بستگی دارد، سرنوشت آیندهٔ انسان‌ها نیز به هوش برتر وابسته خواهد بود.

▀█▄  هوش مصنوعی
▬    دراین‌میان، انسان‌ها یک برتری دارند و آن این است که حرکت اول را در این نبرد انجام می‌دهند. در واقع، مشکل اصلی، مهار پیشرفت این هوش است. مهندسی‌کردن وضعیتی برای بهترکردن رشد سریع هوش مصنوعی، مسألهٔ پیش روی انسان‌ها خواهد بود.
▬    تحقیقات نشان می‌دهد هوش مصنوعی تا پایان این قرن، به اندازهٔ انسان هوشمند خواهد شد. بوستروم اعتقاد دارد سرعت رشد این هوش بسیار سریع است و قطعاً پس از این قرن، جای انسان را خواهد گرفت. به گفتهٔ او، هوش مصنوعی نباید در برنامه‌های پیشرفتی انسان‌ها باشد. بوستروم فیلسوفی تکنولوژیست است و توصیه می‌کند انسان‌ها به آن‌چه درحال‌ساختش هستند، نگاه دقیق‌تری بیندازند. دنیایی که ماشین‌های متفکر اداره‌اش می‌کنند، از دیدگاه او خطرناک خواهد بود. به بیان‌دیگر، این ماشین‌های هوشمند در آینده حافظ ارزش‌های ما خواهند بود یا ارزش‌های مخصوص خودشان را دارند؟

▀█▄  مسأله بحرانی، توان و ظرفیت هوش مصنوعی است
▬    مکس تگمارک، فیزیکدان و کیهان‌شناس دانشگاه MIT، در مصاحبه‌ای به مشکلات توسعهٔ هوش مصنوعی اشاره می‌کند. از منظر او، باید عواقب مخفی ساختِ هوش کاملاً توانا را درنظر بگیریم. به اعتقاد تگمارک، هوش مصنوعی برای تخریب دنیا به شیطانی‌بودن یا قرارداشتن در حالت رباتیک خاص نیاز ندارد. در واقع،  او مشکل اصلی هوش مصنوعی را اهداف خراب‌کارانه نمی‌داند و تنها، توان فراوان تفکر است که او را نگران می‌کند. هوش مصنوعی قوی در رسیدن به اهدافش بسیار خوب عمل می‌کند. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که اهداف او با اهداف ما هم‌خوانی ندارد.
▬    دن براون، نویسندهٔ کتاب راز داوینچی، نیز اعتقاد دارد هوش مصنوعی روی عقیده‌ها و دیدگاه‌های انسان‌ها دربارهٔ خدا و دین هم تأثیرگذار خواهد بود. ایلان ماسک هم پیش‌ازاین گفته بود هوش مصنوعیِ بیش‌ازحد قدرتمند گونهٔ انسان را ازبین خواهد برد.

▀█▄  هوش مصنوعی
▬    سوزان اشنایدر، محقق دیگر این حوزه از دانشگاه کنتیکت معتقد است نوع بسیار پیشرفته‌ای از هوش مصنوعی هم‌اکنون، نیز وجود دارد. به گفتهٔ او، این هوش مصنوعی از سال‌های بسیار دور وجود داشته است. اشنایدر دراین‌باره می‌گوید:  من معتقدم پیشرفته‌ترین جوامع بیگانه ساختار زیستی ندارد. در واقع،  پیچیده‌ترین تمدن‌ها فراتر از خصوصیات ذاتی هستند و فرمی در شکل هوش مصنوعی یا سوپرهوش بیگانه‌ای دارند.
▬    به‌هرحال آن‌چه گفته شد، پیش‌بینی‌ها و هشدارهای متخصصان فعال در حوزهٔ فناوری بودند. شاید برخی مردم با این پیش‌بینی‌ها مخالف باشند و برخی دیگر نیز آینده‌ای ترسناک‌تر برای انسان متصور شوند. نمونه‌ای از این آیندهٔ ترسناک، در فیلم من ربات با بازی ویل اسمیث نشان داده شد. در داستان این فیلم که در سال ۲۰۳۵ روایت می‌شود، ربات‌های انسان‌نما به بخشی جدانشدنی از زندگی انسان‌ها تبدیل شده‌اند. این ربات‌ها با هوش مصنوعی جامع مدیریت می‌شوند. ویل اسمیث نقش کارآگاه دل اسپونر را در این فیلم بازی می‌کند که از ربات‌ها تنفر دارد. این تنفر نیز در حادثه‌ای رانندگی ایجاد می‌شود که ربات ناجی، او را به جای دختری دوازده‌ساله نجات می‌دهد. ربات با تخمین بخت بیشتر نجات اسپونر، کودک را رها می‌کند. در پایان این فیلم، ربات‌های انسان‌نما باهم متحد می‌شوند تا جهان را به سلطه درآورند.
▬    این آینده‌ی هوش مصنوعی خواهد بود؟ ماشین‌ها به قدری قدرتمند می‌شوند که ظرفیت‌هایی بیش از گونه‌ی انسان داشته باشند؟ فراموش نکنید این‌جا بحث بر توان شکل می‌گیرد. بی‌شک، رایانه‌ها قدرتمند هستند و همین امروز نیز پاسخ بسیاری از سؤالات را سریع‌تر از انسان می‌دهند؛ اما، توان و ظرفیت‌های آن‌ها هم بیش از انسان است؟ این سؤال نگرانی افراد بسیاری درباره‌ی آینده‌ی هوش مصنوعی را شکل می‌دهد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 08 آذر 1397 ساعت 08:01

”مهندسی آینده“ در ۱۴۰۰

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: در عصر اصلاحات، رئیس جمهوری داشتیم که به واسطه لیسانس فلسفه، بیش از کشورداری، بر فلسفه‌ورزی تمرکز داشت؛ کشور دستخوش کشاکش‌های فلسفی بی‌پایانی میان نسبیت‌گراها و اصول‌گراها گردید؛ امروز هم رئیس جمهوری داریم که به واسطه مدرک حقوق قضایی، بیشتر دل‌خوش عقد قراردادها و رویه‌های حقوقی بوده است تا اجرای این رویه‌های حقوقی، به نحوی که عدم اجرای JCPOA چندان خمی به ابروی ایشان نمی‌آورد و ایشان همچنان مشعوف عقد یک «قرارداد افتخارآمیز» هستند. در انتخابات قریب الوقوع ۱۴۰۰، کشور، به اقدام و عمل واقعی نیاز دارد؛ نه شیفتگی به یک فوت و فن و حرفه.
▬    سیاست یک بعدی بدین ترتیب، ما را به جایی نمی‌رساند. عمیقاً به رئیس جمهوری نیاز داریم که در تمام سطوح به سمت «آینده خلاقانه» گسیل شود و از گرایش‌ها و دغدغه‌های پیشین خود رها گردد. ما به نوعی «مهندسی آینده» بر تارک اجرایی کشور احتیاج داریم. مدیریت سیاسی، در شرایط امروز که شباهت چندانی به هیچ یک از مقاطع تاریخ گذشته ندارد، غریب و ناشناخته است. فنّاوری، موجد هزار و یک وضعیت بی‌مثال شده است، و سیاستمدار در این فضای ابهام، باید توش و توان «ابداع حساب شده» را برای «مهندسی آینده» در خود بپرورد. اعتقادی به «آزمون و خطا» ندارم، آن هم در این سطح؛ سطح «مهندسی آینده» وطن؛ توان «ابداع حساب شده» لازم است.
▬    الزامات نخست: «ابداع حساب شده» لازم است، و این، مستلزم گستره‌ای از مقدورات برای پاسخگویی به نیازها و انتظارات اقشار و بخش‌های مختلف مردم خواهد بود، و این نیز به نوبه خود، سازمان‌دهی عمومی وسیعی را می‌طلبد. پشتیبانی و همکاری وسیعی لازم است تا سیاستمدار بتواند این وظیفه را به درستی انجام دهد. و سیاق عمل سیاستمدار در برقراری ارتباط گسترده، یک عامل حیاتی است که می‌تواند تعیین کند تا چه چیزی پشتیبانی و همکاری برای نوآوری مشترک و عمومی را مهیا خواهد کرد. باید تفکیک وظایفی به موازات هم صورت پذیرد، و چندین زیرسیستم به سیاستمدار در تحقق این تکالیف کمک کنند؛ ۱.تأمین منابع و امکانات، ۲.تأمین قواعد هنجاری، ۳.حفظ ثبات، و نهایتاً ۴.قرارگاه فرماندهی عملیات برای اقدام به‌موقع؛ این‌ها وجوهی هستند که توجه سیاستمدار ارشد اجرایی را می‌طلبند.
▬    الزام دوم: در تمام این سطوح چهار گانه، سیاستمدار، به مخازن عظیمی از نوآوری احتیاج دارد؛ سبک و رسم پسندیده‌ای است، این آداب روزگار که جوانان جویای نام، در مسابقاتی شرکت می‌کنند تا ذهن پیشروی خود را عیان نمایند، و سیاستمدار با حضور مؤثر خویش در تمام این ساحت‌ها، نوآوری‌هایی که باید پر و بال پیدا کنند را تشویق می‌نماید. برنامه‌هایی برای رقابت‌های محلی و ملی و منطقه‌ای و بین المللی وجود دارند، که هر یک در هر حوزه، مخزنی از نوآوری است که باید مغتنم شمرده شوند و پیشران ملت گردند. آن‌ها به طور مثبت بر کیفیت زندگی افراد در موقعیت‌های محلی تأثیرگذار هستند. در مجموع، این رقابت‌ها، سالانه صدها نامزد را ارزیابی می‌کنند، نتایج کار آن‌ها را نشر می‌دهند، مورد ارزیابی متخصصان قرار می‌گیرند، و بدین ترتیب، عملاً امکان‌سنجی هم می‌شوند.
▬    الزام سوم: سیاستمدار ارشد کشور، به موازات همه این وظایف، باید متوجه طراحی رویه‌های حقوقی و قانونی مناسب برای پیش‌برد و تثبیت ساز و کارهای نو هم باشد. قانون، نتایج مطلوب را تعیین می‌کند و منابع را برای پیگیری نوآوری‌ها اختصاص می‌دهد. این اقدام سیاستمدار ارشد، پایه‌های نوآوری را به عنوان بخشی از فرهنگ سازمانی در دم و دستگاه کشورداری تثبیت می‌کند.
▬    الزام چهارم: این را هم باید افزود که لازمه طراحی این رویه‌های حقوقی، داشتن درک عمیقی از جنبه‌های عملیاتی سیاست‌ها در کشور است و باید در همه حیطه‌ها مناسبات غیر رسمی مناسبی داشت. سیاستمدار ارشد باید بتواند یکپارچگی فرهنگی جامعه را در کشاکش تغییرها حفظ کند. او این کار را باید از خلال ایجاد هماهنگی بین اهداف نوآوری‌های عمده و مهارت‌های ارتباطی و تاریخی و تصمیم‌سازی ملت به انجام برساند. توانایی بسیج افکار عمومی، درک انگیزه‌های تاریخی مردم، تعهد بر به سرانجام رساندن نوآوری‌ها، بسنده نکردن به محدودیت بوروکراسی اداری دولت، اجتناب از استبداد، و التزام به یک چشم‌انداز بلندمدت، عناصر بینشی و رفتاری است که سیاستمدار ارشد باید در خود بپرورد.
▬    الزام آخر: موضوع اصلی، ایجاد اعتماد در مردم است. سیاستمدار ارشد باید ضمن خلق فضا برای نوآوری، فضای مطمئنی از آینده را بگشاید. برای حفظ انسجام اخلاقی جامعه، داشتن بینشی نسبت به معاد و آتیه و تقدیر جامعه ضروری است. اینجاست که نقش ژرف‌نگری و حکمت دینی غیر قابل جایگزینی است. سیاستمداران ارشد، باید به همه نیازهای مردم خود توجه نشان دهند و اطمینان حاصل کنند که آن‌ها انگیزه‌های لازم برای پیشبرد تاریخ خود را دارند. عمده دشواری دنیای امروز برای مردمانش این است که آتیه نوآوری‌ها و تکنولوژی‌ها را نمی‌دانند و مطلقاً نمی‌خواهند در موضوع دیگری همچون محیط زیست غافلگیر شوند و دریابند که دیگر «کار از کار گذشته است» و فرآیندهای غیر قابل بازگشت رخ داده‌اند. در دنیای امروز، حس عمیقی از ناامنی وجودی مردم را فرا گرفته است، که نمی‌دانند مؤلفه‌های محیط زیست اجتماعی ما، آن زمینه‌ها که تاریخ ما را تا بدین جا پیشرفت داده‌اند، باقی خواهند ماند، یا اکوسیستم‌های اجتماعی همچون خانواده، حکمت، تعلیم و تربیت، و سایر مناسبات انسانی از دست خواهند رفت. رکن مهم یک سیاست ثمربخش این است که اطمینان به حفظ منابع ارزشمند را به نحو موثق و مطمئنی به مردم بدهد، و برای این منظور هیچ راهی جز مدد جستن از دیدگاه توحیدی آن خداوندی که از اشل فراز تاریخ به آتیه نظر می‌کند نیست. همیشه غرض بشر در استمداد از دین این بوده است، و اکنون در هنگامه عدم قطعیت‌ها، بیش از پیش اطمینان از معاد و آتیه اعمال ضرورت یافته است.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 05 آذر 1397 ساعت 08:04

صفحه 21 از 407