فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

پیش‌مطالعه‌تـ☲☷☶ـدریس: گئورگ زیمل و مفهوم ”کوران هوشیاری / Bewuntseininhalte“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    باور گئورگ زیمل آن است که میان استراتژی شناخت در علوم طبیعی و علوم انسانی یک فرق اساسی وجود دارد، و آن این است که علوم انسانی در وضوح بخشیدن به پدیدارها الزاماً عناصری نامشاهده شدنی به نام Bewuntseininhalte را دخالت می‌دهند. زیمل برای اشاره به این وجه ممیزه علوم انسانی و علوم طبیعی از عبارت غامض Bewuntseininhalte استفاده می‌کند، که شاید بتوان آن را، «کوران هوشیاری» ترجمه کرد. این عبارت یک اصطلاح در نقد ادبی است که ویلیام جیمز و چارلز سندرس پیرس پایه گذاشتند که اشاره داشت به روایت جریان مداوم و در عین حال رویدادمحور «هوشیاری»؛ نحوی «متن خام» که تأملات و مونولوگ درونی را به صورت زیرمجموعه‌های یک روند هوشیاری «روایت می‌کند». چنین متنی تلاش دارد تا درک، افکار، احساسات و تأملات یک روایت ذهنی، به همان صورت که در متن هوشیاری انسانی جریان دارد را منعکس نماید. خصلت مهم چنین متنی آن است که باید توسط خواننده مجدداً بازسازی شود. گزارش راوی فقط به شکل دادن شکل و ملودی درونی هوشیاری و در نتیجه «چهارچوب روایت» کمک می‌کند. در این نحو از روایت، رویدادهای عینی تنها به عنوان یک انگیزه و عامل برای شکل‌گیری فرآیندهای داخلی مهم هستند. مرتبط با این مطلب، ویژگی ادبی چنین سبک نگارشی، قالب‌های کوتاه نحوی آن است که با علائم و فاصله‌ها، طوری جدا می‌شوند که محتویات ذهنی و انگیزه‌ها در قالب آن آزادانه با یکدیگر ارتباط می‌یابند. به هر ترتیب، مشابه همان تلقی جیمز جویس و ویرجینیا ولف از «جریان سیال ذهن»، منظور تحریک توش‌وتوان برسازنده هوشیاری است.
▬    خب؛ فایده چنین روایتی در متن علوم انسانی چیست؟ خواست ما از علوم طبیعی آن است که بر وفق گذشته، آینده را به بند بکشد و متعین کند، طوری که پیش‌بینی طبیعت میسر شود؛ هر چه «کنترل» افزون‌تر شود، علم طبیعی بهتری خواهیم داشت. ولی خواست ما از علوم انسانی درست عکس این است. منظور از علوم انسانی آن است که انسان را به عنوان یک هستنده بهره‌مند از «کوران هوشیاری» یا «جریان سیال ذهن» یا یک «هستی اراده‌مند»، فعال و فعال‌تر کند. در واقع، در متن علوم انسانی به رغم علوم طبیعی، «آینده» معیارتر از «گذشته» است، چرا که انسان را حاوی «کوران هوشیاری» می‌دانیم. بنا به برداشت زیمل، وضوح‌بخشی/explication یک پدیده اجتماعی معادل است با بازیافتن اعمال و تجربه ملموس افردی که آن پدیده، در تحلیل نهایی، محصول آن‌هاست. در این گونه موارد، سخن بر سر دست یافتن بر نظریه‌ای است که به همه داده‌های تاریخی که در اختیار داریم، در مجموع، معنا ببخشد. از دیدگاه زیمل، ملاک اعتبار در علوم انسانی به رغم علوم طبیعی، سازگاری با داده‌های خارجی نیست، بلکه عبارت خواهد بود از برخورداری از نوعی انسجام درونی.
▬    زیمل در فلسفه پول، مثال‌هایی می‌آورد تا نشان دهد فلان تغییر تاریخی عمده چگونه می‌تواند به صورت یک پدیدار به لحاظ درونی منسجم تعبیر شود. به عنوان مثال، هنگامی که وی آثار واکنش زنجیره‌ای دهقانان را پس از آن‌که آنان، در قرون وسطا، اختیار این را یافتند که مال‌الاجاره زمین‌ها را با پول تأدیه کنند، شرح می‌دهد، با همین مورد مثال روبه‌رو هستیم. به محض این که چنین تغییری پا می‌گیرد، وضعیت دهقان عوض می‌شود، زیرا، او در مقامی است که دیگر می‌تواند هرچه دلش می‌خواهد به کار برد. دهقان چه کار خواهد کرد؟ می‌کوشد از زمینش به شیوه‌ای بهره‌برداری کند که هم معاش خانواده‌اش بگذرد، هم اجاره مالک را بپردازد و هم، در صورت امکان، مازادی کنار بگذارد. علی‌الخصوص که می‌بینیم شهرها رشد می‌کنند و تقاضای شهرنشینان به مواد غذایی کشاورزی افزایش می‌یابد. با گذشت همه این وقایع، خواهیم دید که یک تغییر نهادی به‌ظاهر کوچک، با منسجم شدن انواع آثار آن، به تغییری در مقیاس بزرگ انجامیده که دامنه گسترده و در خور توجهی دارد: گذار از وسائلی مشابه مجهز شود. او می‌تواند برخی از پیامدهای علی را با صلابت علمی شناسایی کند؛ می‌تواند به همان درجه از عینیت، به همان درجه از یقین که فیزیکدان بدان دست می‌یابد برسد. در این شرایط و موارد معین، مورخ قادر است پدیده‌ای را به شیوه‌ای که کاملاً قانع‌کننده باشد، وضوح‌بخشی کند، اما، همین مورخ می‌باید بپذیرد که دستیابی به کلیه حلقه‌های علی زنجیره علل برای وی ناممکن و حتی غیرمفید است، و، بنا بر این، همواره این احتمال وجود دارد که تشریح وی از عناصری مدد بگیرد که خود تبیین نشده‌اند.
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 31 تیر 1397 ساعت 22:52

پیش‌مطالعه‌تـ☲☷☶ـدریس: برای درمان سطح قابل ملاحظه سردرگمی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    انکارناپذیر است که سطح قابل ملاحظه‌ای از سردرگمی در روشنفکری امروز جهان و ایران موج می‌زند. با ظهور و گسترش جامعه شبکه‌ای و محیط زیست سایبر، در آستانه انقضای دهه دوم سده بیست و یکم، همه چیز پیش‌بینی‌ناپذیر جلوه می‌کند و راه‌حل‌های پیشین نارسا به نظر می‌رسند. آینده کجا خواهد بود؟ و فرجام رؤیاهای ما به کدام سو منصرف خواهد شد؟
▬    برای شماری، ظرفیت رهاسازی نهفته در تکنولوژی دیجیتال، و در نتیجه کمرنگ شدن مرزها، زوال اقتدار و قدرت سیاسی دولت-ملت‌ها، و امکان هرج و مرج مغتنم شمرده شده است، چرا که اغلب آن‌ها، تنها به «آزادی» به عنوان فضیلت اخلاقی انسان می‌نگرند. آن‌ها امید دارند که از طریق کنترل سیاسی مردمی فناوری‌های جدید، ما به طور کلی، دنیای بهتری را پیش روی داشته باشیم؛ پر از اوقات فراغت، یک نحو کمونیسم کیهانی، آینده‌گرایی مشحون از طبیعت مصنوعی، و رویاهای پساجنسیتی فمینیسم رادیکال. فناوری‌های جدید پزشکی، نه تنها زندگی طولانی‌تر و سالم‌تر را ممکن می‌سازد، بلکه امکان دست‌کاری جنسیت و هویت جنسی را هم فراهم می‌آورد. زیرساخت‌های تکنولوژیک قرن بیست و یکم، منابعی را میسر می‌کند که سیستم سیاسی و اقتصادی بسیار متفاوتی را برآورد. ماشین‌ها وظایفی را انجام می‌دادند که یک دهه قبل غیر قابل تصور بود؛ و به وضوح، قطعی است که به این روند جاگیر شدن در عوض نیروی کار انسانی ادامه خواهند داد. جدیدترین موج اتوماسیون، ضرورت درگیر شدن نیروی کار انسانی در کارهای خسته‌کننده و ملال‌آور را به طور دائم منتفی می‌سازد. اینترنت و رسانه‌های اجتماعی، میلیاردها صدا را که پیش از این ممکن نبود، گویا کرده است، و انگار که دموکراسی مشارکتی جهانی یک ایده در دسترس باشد. برنامه‌های متن باز، پی دی اف‌های قفل شکسته، و چاپ سه بعدی شرایط را به سمتی می‌برد که تقریباً هیچ محدودیتی فراروی خلاقیت انسانی و ماشینی وجود نخواهد داشت. حتی اعتقاد برخی بر این است که اشکال جدید شبیه‌سازی رایانه‌ای می‌تواند به تک تک افراد این امکان را بدهد که برای برنامه‌ریزی اقتصادی در سطح کلان بکوشند و مهار اقتصاد را از دست سرمایه‌داری بربایند؛ آرمان کاملی از آنارشی و فقدان قدرت متصلب دولت. این خوش‌بینی‌ها می‌کوشند تا ما را متقاعد کنند که فناوری‌های انرژی پاک باعث ایجاد فرم‌های بی‌حد و مرزی از محیط زیست پایدار خواهد شد، و شاید با وجود بهره‌برداری از انرژی باد و آفتاب و امواج دیگر حتی نیازی به انرژی اتمی هم نباشد؛ سوخت‌های فسیلی که جای خود دارند.
▬    با این حال، برای شماری دیگر، در آن سوی لایه رویین و براق تکنولوژیک دنیای ما، مجموعه‌ای از روابط اجتماعی مدرنیستی منسوخ باقی مانده است. در ممالک صنعتی دنیا، انسان‌ها هم‌چنان در ساعت‌های طولانی کار می‌کنند، و بیشتر به سمت انجام کارهایی رهسپار هستند که احساس ناخوشایندی به ایشان منتقل می‌کنند. اثر چندانی از ظهور مشاغل با خلاقیت بالا برای انسان‌ها نیست، و بیشتر، سطوح نظارت بالا تمایل دارد تا انسان‌ها را هم به ماشین تبدیل کند، تا «فعلاً» انسان‌ها کارهایی را که ماشین‌ها نمی‌توانند به انجام برسانند، صورت دهند. مشاغل ناامن‌تر شده‌اند، رکود بر اقتصاد جهانی چیره شده است، و بدهی‌ها، فوج فوج انسان‌ها را به بردگی نزدیک می‌کند؛ طوری که انگار زمانه برده‌داری بازگشته است. اتوماسیون مردم را بیکار، و دستمزدها را راکد کرده است، و طبقه متوسطی که در نیمه دوم سده بیستم فایق آمده را ویران می‌کند، و در همین حال، سود شرکت‌ها به اوج خود می‌رسد. چشم‌انداز آینده‌ای بهتر، تحت این فشارها نرد جهانیان به طور فزاینده کمرنگ‌تر و حتی فراموش می‌شوند. هر روز، یک زندگی عادی توأم با خستگی، اضطراب، استرس و ناامیدی، برای اغلب مردم تکرار می‌شود. در سطح سیاره، چشم‌انداز از این هم تیره و تارتر است، چرا که گسست اتحاد موجب رقابتی برای نابودی هر چه بیشتر محیط رقم زده است، و همه با سری پایین و فرو رفته در شن، مشغول استثمارهای شرم‌آور از انسان‌ها و ماشین‌ها و طبیعت هستند. ما بیش از سازندگی، مشغول عبور از مرزها و خطوط قرمز تخریب خود و تاریخ هستیم، و این کار را هم با نهایت قدرت انجام می‌دهیم. ما از فرونشاندن جزر و مد رنج‌ها و اضطراب‌های اپیدمی در نیروهای اجتماعی و اقتصادی ناتوان مانده‌ایم، و به نظر می‌رسد که جنبش‌ها و فرآیندها و سیستم‌های سیاسی که در صد سال گذشته برای تسکین و غالب شدن بر این مکانیسم‌های مخرب، کمی تا قسمتی به کار می‌آمدند، دیگر قادر به اعمال تحولات واقعی نیستند. در عوض، به نظر می‌رسد که سوار بر یک تردمیل بی‌پایان از نگون‌بختی به همین ناکجا ره می‌سپریم. دموکراسی انتخاباتی در حال نابودی کامل است، و حتی شجاعانه باید گفت که چیزی از آن باقی نمانده است. احزاب سیاسی اصلی از هر گونه توافق عمومی به دور هستند، و حکمرانان، بی‌پرده و بدون هیچ مانعی تمایلات خود به استبداد را به نمایش می‌گذارند. جنبش‌های سیاسی رادیکال به طرز محسوسی شکوفا می‌شوند، اما، به شدت، سرکوب هم می‌گردند. در این افلیج، هر نحو تصور و خیالی از آینده روشن، از بین رفته است. نولیبرالیسم شکست خورده است، و سوسیال دموکراسی غیر ممکن گشته است و تنها یک دیدگاه جایگزین می‌تواند به رونق و رهایی جهانی برسد.
▬    زندگی و سیاست امروز، با کمبود ایده‌های فرهنگی بلندنظر و با دید باز، رو به رو است. به موازات آن که مسائل حاد در عمق زندگی روزمره نیرو و سرعت می‌گیرند، تدابیر و سنت‌های ما هم باید جمع‌بندی و گسترده شوند. کلید اصلی این است؛ تنگ‌نظری مدرنیت موجب کم‌تجربگی زائدالوصف ما برای رویارویی با چنین رونق خوشایندی شده است. این نقیصه بر طرف نمی‌شود، مگر آن‌که ما، در را به روی نقش‌آفرینی دین، سنت‌ها، هنر و فطرت انسانی در کنار دانش تجربی و تکنیکی باز کنیم. بیهوده، مدرنیت نسبت به این نقاط قوت استغناء ورزید. حالا موقعیتی است که بشر می‌تواند با استفاده از یک دید بلندنظرتر، جمع‌بندی مهمی از کل میراث فرهنگی خود ارائه دهد و خود را نجات دهد.
هوالعلم

 

Nick Srnicek and Alex Williams (2015), INVENTING THE FUTURE; Postcapitalism and a World Without Work, London: Verso.

آخرین بروز رسانی در جمعه, 29 تیر 1397 ساعت 08:38

سـ☲☷☶ـوژه‌تحقیق: زمانه فراغت/خودتحقق‌بخشی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    فهم معیار کارل مارکس برای دوره‌بندی تاریخ، توجه به «وجه غالب تولید ثروت ملت» است. فی‌المثل دوره فئودالی، دوره‌ای است که وجه غالب تولید ثروت ملت با اتکاء به بهره مالکانه زمین اتفاق می‌افتد. همین‌طور، دوره سرمایه‌داری، زمانه‌ای است که وجه غالب تولید ثروت ملت متکی بر تولید ارزش اضافی به اتکاء بهره مالکانه سرمایه است.
▬    نکته دوم این که اصولاً دوره سرمایه‌داری خالی از برده‌داری یا تولید ثروت به اتکاء بهره مالکانه زمین نیست، ولی آن‌چه اهمیت دارد، «وجه غالب تولید ثروت ملت» است.
▬    پرسش این است که اگر مارکس هم‌اکنون سر از گور بردارد و زمانه ما را پس از ظهور جامعه شبکه‌ای، برآمدن گوگل، و جانشینی گسترده ماشین‌ها به جای انسان‌ها در تقسیم کار ملت‌ها نظاره کند، زمانه را چه نام خواهد گذاشت؟ آیا هنوز ما را در استمرار زمانه سرمایه‌داری خواهد دید؟
▬    آیا در زمانه سرمایه‌داری به سر می‌بریم، یا صورت‌بندی و قواعد اجتماعی و تاریخی تحلیل زمانه منقضی شده است؟
▬    وجه غالب تولید ثروت ملل به ثمرگیری از ماشین‌ها چرخیده است. البته هنوز صورت‌های پیشین تولید ثروت ملت وجود دارند، ولی در قیاس با ثمردهی ماشینی سهم کمتری یافته‌اند. پس، اساساً موضوع از صورت‌بندی کلی اقتصاد کلاسیک متکی بر «تقسیم کار انسانی» خارج شده و به «تقسیم کار ماشین-انسان-اشیاء» تغییر یافته است.
▬    و امروز، وجه غالب پراکسیس انسانی به چه نحو است؟ چیزی شبیه فراغت/Leisure/خودتحقق‌بخشی در مفهوم ارسطویی آن. یعنی مشغولیت به کاری که منظور از آن بهره‌وری مادی نیست. شهروندان یونانی که در قیاس با جمعیت بردگان در اقلیت بودند، از این نحو زیست برخوردار بودند؛ ولی امروز، در موقعیت‌های شهری همچون تهران، اکثریت مردم در اغلب ساعات عمر، مشغول امر فراغت/Leisure/خودتحقق‌بخشی هستند و آن‌چه دغدغه جدید را می‌سازد، برابری در توزیع فراغت است.
هوالعلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 26 تیر 1397 ساعت 10:44

مفهوم «سطح کافی بحران»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    مطلب نخست. گفته می‌شود در «بحران» به سر می‌بریم، ولی آیا واقعاً در «بحران» به سر می‌بریم؟ این روزها به هر «مسأله»ای هم «بحران» می‌گویند. اصولاً «بحران» عبارت است از شبکه مسائل که به نحوی تلاقی کرده‌اند که کوشش برای حل یکی از آن‌ها موجب تشدید سایرین می‌شود و عملاً لاینحل است. با این تعریف، اغلب آن‌چه امروز به آن «بحران» می‌گویند، «بحران» نیست، و الا این همه از عبارت «عبور از بحران» استفاده نمی‌شد، چرا که «بحران»‌ها عموماً قابل عبور نیستند و عبور از آن، استثناء‌های تاریخی محسوب می‌شود.
▬    ما در این کشور، روزهایی را با موفقیت سپری کردیم که هیچ یک از مؤلفه‌های قدرت امروز را نداشتیم؛ حتی، شبیه آن را هم نداشتیم، ولی باز هم موفق شدیم. امروز، در جایگاه هجدهم اقتصاد جهان، یک موقعیت منطقه‌ای و جهانی ممتاز داریم؛ رویاروی با امریکایی که با چین و روسیه و اتحادیه اروپا و آلمان روابط پر تنشی دارد که هر روز پر تنش‌تر هم می‌شود. در چنین شرایطی، اعلام بلا وجه «بحران» می‌تواند موجب دستپاچگی و «قربانی کردن داشته‌ها در پای نداشته‌ها» شود؛ رویداد مهم این است: «قربانی کردن داشته‌ها در پای نداشته‌ها»... «قربانی کردن داشته‌ها در پای نداشته‌ها». این عبارت را به خاطر بسپارید: «قربانی کردن داشته‌ها در پای نداشته‌ها».
▬    مطلب دوم. به هر حال این روزها، چون «مسأله»ها کمتر جدی گرفته می‌شوند، مدام و بی‌جا از عبارت «بحران» استفاده می‌شود تا حواس‌ها به سمت مسائل حاد جمع شود و عمل‌ها بر آید. با این اوصاف، در مورد تعبیر جدید و رنگ‌باخته «بحران» که در واقع، همان «حادمسأله» است، یک تعبیر درخشان و آموزنده وجود دارد؛ این که: «سطح کافی بحران، محرک انجام مسؤولیت‌هاست». در واقع، وجود «سطح کافی حادمسائل»، برای عملکرد با نشاط سیستم ضروری است. واقع آن که یکی از عوارض توسعه آن است که مردم توسعه‌زده، کمتر مسائل را جدی می‌گیرند، و همواره گمان می‌برند که ماشین توسعه، می‌تواند هر نحو خسارتی که ناشی از عدم تحمل مسؤولیت‌ها باشد را ترمیم کند. در جامعه توسعه‌زده، برای موضوع مهمی مانند کنکور، بارها و بارها مهلت ثبت نام تمدید می‌شود، و افراد نسبت به چیزی که تا این حد مورد اهتمام خانواده و دولت است، بی‌مبالاتی به خرج می‌دهند؛ چرا که اطمینان دارند که آن قدر امکانات برای تبذیر هست که صرف فعال نگه داشتن سیستم ثبت نام تا آینده نامعلوم گردد. در این نحو از اجتماع و حال و هوا، باید مفهوم فنی تازه‌ای ابداع شود به نام «سطح کافی بحران» یا همان «سطح کافی حادمسائل»؛ مفهومی که به مثابه زنگ «هوش‌باش» برای نیروهای عمل کننده اجتماعی است که رفته رفته در رخوت فرو رفته‌اند، و باید از صرف بهره بردن از عواید توسعه که نسل‌های پیشین هموار کرده‌اند، پرهیز نمایند و پا در رکاب استمرار توسعه برای نسل‌های آینده بگذارند. بدون وجود سطح کافی از بحران، جامعه توسعه زده به خواب می‌رود.
▬    مطلب سوم. بهترین راه بیدار کردن بهره‌وری کشوری که کمی تا قسمتی به رخوت و رکود فرو رفته است، پس از اعلام بحران، آگاهی و فهرست کردن «ظرفیت»های کشور است که طی سالیان در خطوط مختلف تبلور یافته است. این‌ها نقطه‌های ثابت انتهای افق ما هستند که به ما رمق تلاش می‌بخشند و نامیدی‌ها را رفته رفته کم‌رنگ می‌کنند. برای رسیدن به ثبات باید به هدف‌های غایی ملت تمرکز کنیم. در گام بعد باید موانع دستیابی به چشم‌اندازها را شناسایی و فهرست‌بندی نماییم، و ضربه زدن به همه آن‌ها را با درجات مختلفی از اهمیت آغاز کنیم. نکته بعد این است که همه را برای حوصله و پشتکار آماده سازیم، و کلید این گام آن است که احساس‌های نارضایتی عمده را به رضایت تبدیل کنیم. باید در سطح ملی، دستاوردها و داشته‌های ما مرور شود، و رفته رفته آهنگ‌های منفی‌بافی به انتقادهای مثبت بدل گردد.
▬    مطلب چهارم. ما به چشم‌انداز تازه‌ای نیاز داریم که همه نقاط قوتی را که طی سال‌ها، هدف تمرکز ملت بوده است را با هم جمع کند؛ رهبر عالی ما، در سال ۱۳۹۲ به دولت جدید توصیه فرمودند که «نقاط قوت دولت‌های پیشین» را در خود جمع کند، و «نقاط ضعف دولت‌های پیشین» را از خود دور نماید؛ همان سال ۹۲ که رهبر عالی فرمودند باید به این چشم‌انداز تازه و تجمیع شده دست می‌آویختیم، ولی گذشته‌ها گذشته؛ حالا موقعیتی است که باید نقاط قوت جمع شوند، و موازنه‌ها را تقویت کنند. به رغم برخی دیگر، باور من این نیست که در شرایط بحرانی‌ای به سر می‌بریم؛ بلکه آن چه لازم است این خواهد بود که قدری توقف کنیم، معنای تاریخی خود را ملاحظه کنیم، و چشم‌انداز بلندنظرتری را ترسیم نماییم. تجربه‌های دولت‌های منتخب ما تا کنون شامل شعارهای مهم ذیل بوده است: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «جنگ جنگ تا پیروزی»، «سازندگی»، «عدالت اجتماعی»، «قانون‌گرایی»، «جوان‌گرایی»، «گفتگو»، «مبارزه با فساد»، «مهرورزی»، و «تدبیر و امید». همه این‌ها، درخواست‌ها و تجربه‌های اخیر ملت بوده است که در آراء برنده انتخابات تبلور می‌یابد و باید در تلفیق یک چشم‌انداز تازه مورد بهره‌برداری واقع شوند.
▬    مطلب پنجم. اپیدمی نقدهای سیاه‌نما و منفی، نشان می‌دهد که شمار نخبگانی که خود را درگیر حل مسائل واقعی کشور نمی‌کنند بسیار است. سیاه‌نمایی وقتی شکل می‌گیرد که روشنفکران از دور به سیاست‌مدار می‌گویند: «لنگش کن». باید از این وضعیت فاصله گرفت و همه را درگیر تولید راه حل برای کشور کرد. نخبگان کشور در همه سطوح، باید صادقانه اهداف ملت را که مناقشه‌ای در آن نیست بشناسند و به رسمیت هم بشناسند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «جنگ جنگ تا پیروزی»، «سازندگی»، «عدالت اجتماعی»، «قانون‌گرایی»، «جوان‌گرایی»، «گفتگو»، «مبارزه با فساد»، «مهرورزی»، و «تدبیر و امید». برای به رسمیت شناختن این اهداف و تجربه‌ها، نخبگان باید از ارزش‌هایی که از زیست انضمامی این ملت فاصله دارد عزل نظر کنند، و خود را مشغول الزامات زندگی همین مردم کنند. آن‌ها نباید بیهوده با ملاحظاتی که ربطی به زندگی انضمامی این ملت ندارد اعلام «بحران» کنند، و ملت را به دستپاچگی بکشانند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 24 تیر 1397 ساعت 22:21

باز می‌خواهند «عبور کنند»!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    باز هم این جماعت فتنه‌آلود اصلاح‌طلب می‌خواهند از چیزی «عبور کنند»! این بار می‌خواهند از چه چیزی «عبور کنند»؟! رفقای اصلاح‌طلب «آقای روحانی»، یک سال از انتخابات نگذشته، خواسته‌اند و می‌خواهند مطابق سیره سلف و قدری مشمئز کننده خود، از گزینه مورد توصیه خودشان «عبور کنند»؛ منتهی این بار به نام نیروهای مردمی و انقلاب، که البته با واکنش مخالف بموقع و یکپارچه اصول‌گرایان مواجه شدند. آقای حجاریان وانمود کرد که این خواست اصول‌گرایان است، ولی یکپارچه و بدون استثناء، نخبگان مردمی و انقلابی واکنش قاطعی نشان دادند، و حمایت از دولت درگیر نبرد اقتصادی را خواستار شدند. دولتی که امروز با خاموشی برجام، لاجرم به سمت «ظرفیت»های مردمی و انقلابی رجوع کرده است، و امروز بیش از هر موقع دیگری باید در این مسیر صحیح اتکاء به ملت مورد حمایت قرار گیرد.
▬    پیش‌تر، در گفتگو با خبرگزاری دولت، ایرنا، «آقای موسویان» از نزدیک‌ترین چهره‌ها به «آقای روحانی» در ایام مذاکرات اتمی دهه هشتاد، گفته بود: «اگر قرار است در سه سال آینده چنین وضعیتی داشته باشیم، بهتر است که آقای روحانی فداکاری کرده و برای حفظ کشور، انتخابات زودرس برگزار کند؛ این گزینه نامطلوب و بقول طلبه‌ها از باب "اکل میت" است». امروز هم، علی عبدالعلی‌زاده وزیر مسکن و شهرسازی دولت اصلاحات هم با بیان اینکه «دولت روحانی باید استعفا دهد»، اظهار داشت: «وقتی دولت کاری برای مردم نمی‌کند، بهتر است رها کند و برود». او از این هم پیش‌تر رفت و گفت: «وقتی خودشان کنار نمی‌روند، مجلس باید ورود کند». در همین راستا، جلال محمودزاده عضو فراکسیون امید (اصلاح‌طلبان) مجلس چند هفته قبل، از ارائه طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور توسط خود و تعدادی دیگر از نمایندگان فراکسیون امید خبر داده بود. این جماعت فتنه‌آلود، هیچ گاه سیاست ایران را توأم با آرامش نخواسته‌اند.
▬    واقع آن است که دشواری و حادمسائل، در ذات امر سیاسی است، و به مجرد وقوع دشواری که «عبور از» دولت و افزودن بغرنجی سیاسی به سایر دشواری‌ها، بی‌گمان مسیر صحیحی نیست. تصمیم‌های دشوار، یکی از وظایف روزمرهٔ سیاستمداران ارشدی در رده رئیس جمهور است. در مواقع حادمسائل اجرایی کشور، سیاستمداران شایسته، تصمیمات سخت را به سرعت اتخاذ کرده و مسیر را پیش می‌برند و اجازه توقف و سوختن فرصت‌ها را نمی‌دهند. ما فکر می‌کنیم که دولت در شرایط فعلی باید با اتکاء به مردم، «اعتماد به نفس ملی» را افزایش دهد، و در این زمینه، بی‌گمان ایجاد مخمصه سیاسی با طرح مباحثی از قبیل عدم کفایت رئیس جمهور، مسیر درستی نیست.
▬    رئیس جمهور و نیروهای سیاسی همراه او، در این موقعیت وظیفه دارند، تا با حفظ آرامش کشور، استمرار مسیرهای درست را تضمین کنند، و در عین حال، با ریتم آرام و منطقی، سیاست‌های احتیاطی را هم پایه بگذارند. برای این منظور، لازم است تا مجموعه ریاست جمهوری و نیروهای مرتبط، تعهد به اهداف ملت را مدام یادآوری نمایند و از پرت شدن حواس‌ها به امور فرعی پرهیز دهند. در این مورد باید کاملاً شفاف بود، و دو پهلو سخن نگفت؛ به‌ویژه گمانم بر این است که معاون اول رئیس جمهور از جهت ارتباط تشکیلاتی با این نواهای فتنه‌آلود که به سمت ناپایدار کردن دولت حرکت می‌کنند، باید وظیفه ارشادی خود را انجام دهد تا تمام نیروهای اصلاح‌طلب به جای سیاسی‌کاری همیشگی که از خاستگاه فکری چپ‌گرایانه‌شان نشأت می‌گیرد، به سمت مثبت حل مسائل ملت جهت پیدا کنند.
▬    وظیفه مجموعه دم و دستگاه سیاسی در شرایط فعلی این است که حس آرامش را در کشور گسترش دهند، تا امکان پیمودن مسیرهای تازه برای پیشرفت کشور هموار شود. کشور، همواره و خصوصاً در این شرایط نیاز به گشودن مسیرهای تازه دارد، و گشودن مسیرهای تازه، خود به خود تا حدودی حس آسیب‌پذیری را منتقل می‌کند؛ در این فضا، سیاستمداران ارشد کشور باید با روشنگری و تولید اطلاعات مناسب، مردم را از هراس بروز موارد ناشناخته در آینده ایمنی ببخشند. عمل به این تکلیف سیاسی، در عین ضرورت دانش و پختگی و اعتقاد به مشورت با همه نیروهای فعال کشور، به «شجاعت» نیز احتیاج دارد. شجاعت سیاستمدار ارشد، به مرور، موجب تشویق آزاد شدن ظرفیت‌های ملت می‌شود که آن نیز به نوبه خود، توان کلی ملی را افزایش داده و از قِبل آن، دولت نیز تقویت می‌شود. ترس، موجب دستپاچگی و قربانی کردن داشته‌ها به پای نداشته‌ها خواهد شد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 24 تیر 1397 ساعت 22:19

واقعاً تدبیر و امید

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دولت «آقای روحانی»، بیش از حد ملتهب نشان می‌دهد. دستپاچگی و ناپختگی در رویارویی با ماجرای سکه و ارز، بگو مگوهای تند اعضای کابینه، و حتی لحن خود آقای رئیس جمهور، عتاب نمایندگان پارلمان در مورد تغییر کلی بخش اقتصادی کابینه، آن هم کمتر از یک سال پس از آغاز به کار دولت جدید، همگی نشان می‌دهند که تیم مدیریت دولت اعم از رئیس جمهور و مشاوران و دفتر، نه تنها در تمهید مقدمات لازم برای برخورد با این وضع که کاملاً قابل پیش‌بینی بود قصور ورزیده‌اند، بلکه اهمیت عامل روانی را نیز دست کم گرفته‌اند، و کوشش برازنده‌ای برای کنترل معنوی اوضاع ندارند. این، از «آقای روحانی» که پیش‌تر، یک خطیب توانمند بود، بعید و دور از انتظار است. نتیجه آن که طهماسب مظاهری، یکی از حرفه‌ای‌ترین‌های اقتصاد ایران، در برنامه تیتر یکشنبه شب شبکه خبر در محضر «آقای خسروتاج» و نماینده صادرکنندگان، تلویحاً دولت «آقای روحانی» را ناتوان از تحقق وعده‌های اقتصادی خود در زمینه تک‌نرخی کردن ارز دانست؛ و حتی از لحن کلی پرمطایبه ایشان بر می‌آمد که این مرد حرفه‌ای چندان نمی‌تواند دولت را جدی بگیرد. این جو و فضای حاکم بر کشور، بسیار نامناسب است، و باید تصحیح شود.
▬    دولت باید به درستی سیاست‌های خود را «تبیین» کند، و فضای روانی همه سطوح جامعه را مدیریت نماید. «تبیین»ها، صرفاً میان‌برهایی ذهنی از دنیای واقعی نیستند و بیش از آن‌چه فکر می‌کنیم، در شکل دادن دنیای واقعی مؤثر هستند. «تبیین»ها، سازمان‌دهی و انضباط سیاسی را افزایش می‌دهند، «ظرفیت» ایده‌ها و خط‌مشی‌های تازه را ارتقاء می‌بخشند، نیروهای مستعد را جذب و فعال می‌کنند، و در تمامی حوزه‌ها، اقتدار سیاست‌گذار ارشد را برای اعمال سیاست‌های متنوع لازم توانمند و نافذ می‌سازند. در زمینه سیاست و اقتصاد، «تبیین»ها الهام‌بخش ما در راه‌اندازی مسیرهای جدید هستند. به واسطهٔ آن‌ها، هزینه‌ها را کاهش می‌دهیم و با طمأنینه اقدام می‌کنیم و برخی از ریسک‌ها را نمی‌پذیریم. فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی، همواره به اهمیت «تبیین» در اعمال سیاست‌های دشوار انقلابی واقف بوده‌اند، ولی دولت «آقای روحانی» در این زمینه بیش از حد خسته و نامطمئن نشان داده است.
▬    «تبیین»های تأثیرگذار، با دو ویژگی تعریف می‌شوند: آن‌ها در درجهٔ اول، بسیار ماهرانه و مشروح، از انگیزه‌ها و دلایل قابل درک و تفسیر مردم صحبت می‌کنند: اهدافی بزرگ و ارزشمند که به فعالان مردمی مدد می‌رسانند تا از منفعت‌جویی شخصی دست بردارند و به دنبال رفع نیازهای «ملت» باشند و هویت مشترکی را شکل دهند. ثانیاً، «تبیین»های مؤثر، یک رابطه علت و معلولی را به عنوان مبنای فعالیت‌ها مطرح می‌کنند. «تبیین»ها با دنیای واقعی در تعامل‌اند. دنیایی که بازیگران آن در تصمیم‌گیری‌های خود، باورهای اصولی (چراها) و باورهای مثبت (نحوه) را با هم ترکیب می‌کنند. خروجی این تصمیمات، به طور بالقوه، خط سیر «تبیین»ها را تغییر می‌دهند. بنا بر این، «تبیین»ها به طور قطع، با «داستان»ها متفاوت هستند؛ داستان‌ها مستقل از عوامل بیرونی و عینی پیش می‌روند، و به درد ایجاد آرامش از طریق گریز از واقعیت می‌خورند؛ در حالی که «تبیین»ها، ضمن آن که هیچ عنصری از حقیقت را برای دستیابی به یک «روایت هموار» مغفول نمی‌دارند، بلکه از پایان‌هایی باز برخوردار هستند که جای نقش‌آفرینی «ملت» را برای ساخت و ساز آینده می‌گشایند. داستان‌ها، برداشت‌های ذهنی از تصمیمات پی در پی شخصیت‌های تخیلی هستند، در حالی که «تبیین»ها دربارهٔ خود «ما» و نقش «ما» در پیشبرد تاریخ هستند. از این قرار،  نرخ صحت و دقت «تبیین»ها، به گزینه‌هایی که «ملت» در نهایت انتخاب می‌کنند و اقداماتی که انجام می‌دهند بستگی دارد. «ما» هستیم که خروجی تاریخ را تعیین می‌کنیم، و آن‌چه در این انتخاب کردن‌ها مهم است، تدوین استراتژی‌هاست. در نتیجه، این دو ویژگی، برای موفقیت «تبیین»ها کاملاً کافی نیستند و یک عنصر مکمل نیاز هست؛ توفیق «تبیین»ها به استراتژی نیاز دارد و تدوین استراتژی بر عهده سیاستمدار ارشد یا همان «آقای روحانی» است. «تبیین»ها زمانی به رشد و بالندگی می‌رسند که سیاستمدار ارشد در شکل‌دهی آن‌ها عالی عمل کند. در جامعهٔ متکی بر داده و اطلاعات امروز، منابع مطمئن ذهنی از محدودیت بیشتری برخوردارند و از این رو ارزشمندتر از منابع مادی محسوب می‌شوند. به همین علت، ساخت «تبیین»های معنی‌دار که شیوهٔ فکر کردن، احساس کردن و عمل کردن ما را دوباره شکل دهد، مهم‌ترین چالش استراتژیک سیاستمداران ارشد است. فراموش شدنی نیست که در سال ۱۳۹۱، و هنگامی که «تحریم‌های فلج کننده» دولت اوباما راه‌اندازی شد، چگونه دولت دکتر محمود احمدی‌نژاد با تحرک قابل ملاحظه، فضای روانی جامعه را آرام کرد تا سیاست‌های اصلاح دولت وقت بتواند به درستی و با کمک «ملت» به پیش بروند، طوری که ملت، تا قبل از اعلام ناامید کننده آقای روحانی، احساسی از «خزانه خالی» نداشتند. نمی‌دانم، چرا؛ ولی واقعیت این است که هر چند «آقای روحانی» به نام تدبیر و امید به قدرت رسیدند، ولی از همان روز اول، و با آواز خزانه خالی و آوازهای ناامید کننده دیگر، دل مردم را خالی کردند. امروز، دیگر حتی هواداران آتشین «آقای روحانی» در همین انتخابات خیلی اخیر هم اذعان می‌کنند که این دولت، هر چه بود، «دولت تدبیر و امید» نبود، و کسانی همچون حمید رضا جلایی‌پور، بیهوده می‌کوشند تا خطای تاریخی خود در حمایت از «آقای روحانی» را با بلاگردان‌های دیگر توجیه کنند. این دولت، از درون و از جهت التزام به قواعد اصولی حکمرانی با دشواری مواجه است، و باید همه کمک کنیم تا مسیر خود را تصحیح کند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 تیر 1397 ساعت 18:15

احیای سیاست «ظرفیت مردم»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    «آقای روحانی» در جمع مدیران اجرایی از چرخش کامل سیاست‌ها خبر دادند، و گمان می‌رود که در قلب این چرخش سیاست‌ها، نه سیاست خارجی و برجام و نفت، بلکه توجه و تمرکز به «ظرفیت»های داخلی قرار داشته باشد؛ یعنی، دولت به این سمت گسیل شود که خود را خدمتگزار مردم و فعالان اقتصادی و فرهنگی و مدنی بداند، و بدین ترتیب، اتمسفر فعالیت‌های مدنی و اجتماعی را طوری بهبود ببخشد که کشور از رکود خارج شود. اگر این چرخش مد نظر «آقای روحانی» اتفاق بیفتد، باید بپذیریم که سیاست، پس از آن که برای مدت‌ها رسماً به راننده تاکسی‌ها و لبوفروش‌ها و کارگران زمستان یورت و هپکو و ... و در یک کلام، «ظرفیت‌های مردم» بی‌اعتنا و حتی متخاصم بود و چشم به گشایش‌های پر طمع بیرونی داشت، به مسیر صحیح و بسیار آزموده اتکاء به درون بازگشته است. این، برای ملت ما غنیمت است.
▬    واقعیت آن است که اصولاً مردم ما تغییر را لازم می‌شمرند، اما در یک روند به دور از تنش و امن. پس، وقوع تنش و ناامنی هر چند در مقیاس‌های محدود، علاوه بر آن‌که می‌تواند زنگ هشداری از دسیسه‌هایی باشد که از زورخانه‌ها و قهوه‌خانه‌های شعبان‌بی‌مخی یا شبکه‌سازی‌های منافقین چپ‌گرا برمی‌آید، در عین حال، باید سیاست را به بازگشت فعالانه به سمت نیازهای قعر و قاعده جامعه معطوف دارد. سیاست باید پا به پای «حاج حسین یکتا» به عنوان یک فعال پارچه‌فروش مورد اعتماد فرهنگی و یک فعال بسیجی غیرنظامی، در بازار قدم بزند و حرف دل مردم را بشنود. اگر سیاستمدار می‌خواهد نظر مردم را راجع به مسائل مدنی و سیاسی بداند، باید به میان مردم کوچه و بازار برود و از آن‌ها بپرسد که آیا از سیاست‌ها راضی هستند یا نه؟ این دولت و نیروهای سیاسی حامی آن، برای پنج سال، آشکارا در مقابل این تمایل سیاسی ذاتی مردم ایران مقاومت کرد و با این که در ایام حساس انتخاباتی، غریو کارگران زمستان یورت آزادشهر را شنید، باز هم بر مسیر اشتباه گذشته اصرار ورزید. و حالا، با قطع امیدها به بیرون، لاجرم خود را لابد می‌بیند که به درون نظر کند؛ این فرصتی برای احیای سیاست معطوف به «ظرفیت مردم» است.
▬    ما در حال حاضر باید از جهت‌گیری عمومی نخبگان حاکم بر دولت به سمت «ظرفیت»های درونی استقبال کنیم، و آن را سریعاً، به یک سازمان‌دهی نظری و عملی سیاست معطوف به «ظرفیت مردم» تبدیل نماییم، تا از میرا شدن آن جلوگیری گردد. بازگشت دولت به سیاست سطح قعر و قاعده جامعه، یکی از مؤلفه‌های مهم دکترین انقلاب اسلامی بوده است که متناوباً در طول «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» و «عصر امید به پنج به علاوه یک» به فراموشی سپرده شده، و حالا زمینه یادآوری آن فراهم آمده است.

▀█▄ پرداخت عمیق‌تر به قضیه:
▬    فایده جوهری معطوف به مردم بودن مستمر امر سیاسی این است که خط مشی‌های راه‌گشای سیاسی، معمولاً خارج از قلمرو سیاست متعارف و در متن فرهنگ عامه کشف می‌شوند؛ در جایی مانند «معدن» که مردم، ماهرانه مشغول تمشیت مسائل بسیار پیچیده زندگی خود با حقوق ماهانه یک میلیون و دویست هزار تومان هستند؛ آن هم آب باریکه‌ای که چند ماه به چند ماه پرداخت می‌شود، و دولتمردان از این نابسامانی بی‌خبرند. هر چه سیاستمداران بتوانند از مرکز دم و دستگاه متعارف سیاسی فاصله بگیرند، امکان بیشتری برای یافتن خط مشی‌های بهتر اداره کشور خواهند یافت. مشکل این است که نهادهای سیاسی، یک روند عملکرد استاندارد دارند تا بتوانند «توازن» خود را حفظ نمایند، اما، این روند باعث سرکوب هر گونه تغییر ضروری می‌گردد. در واقع، مسؤولان نهادهای سیاسی از هیچ چیز به اندازه عدم تعادل نمی‌ترسند، و به همین دلیل، گاه روندهای غیر ضروری که هیچ ربطی به مسائل مردم ندارند را صرفاً برای حفظ تعادل سازمان متبوع خود نگاه می‌دارند. در این موقعیت‌ها، وقتی مردم به عنوان عاملیت‌های ماهر اجتماعی به صحنه نظر می‌کنند، بی‌پرده، نارسایی‌ها را گوشزد می‌نمایند، و سیاستمداری که پیوسته با مردم است، این گوشزدها را در لباس نوآوری‌های سیاسی به درون سیاست تزریق می‌کند. بدین ترتیب، اصل فایده بازگشت دولت به سمت ظرفیت‌های مردم آن است که سیاستمداران در جریان تعامل مستمر با مردم هوشمند ایران، به خلق سیاست‌های راه‌گشا می‌پردازند؛ و فایده دیگر این کار، آن خواهد بود که سیاستمداران خلاق در جریان این ارتباط مستمر، تعهدات و پایبندی‌ها نسبت به مردم را نیز در خود بپرورند، و این، مانع از آن شود که اگر در مصدر امور قرار گرفتند، علیه مردم عمل کنند، بلکه در یک قالب نهادین، خود را نسبت به مردم و رأی دهندگان پاسخگو نگه دارند.
▬    بدترین سوء تأثیر سیاست جدا از متن مردم که اصرار دارد تا به انتلکتولیسم خام خود ادامه دهد، آن است که روی موضوعاتی سرمایه‌گذاری کند که در مقیاس اجتماعی رو به زوال هستند و تاریخ مصرف آنان گذشته؛ این مشکل ناشی از آن است که معمولاً، برای سیاستمداران آسان‌تر خواهد بود که مطابق با خواسته «مردم تصوری» خود عمل کنند تا مردمی که به امکانات موجود راضی نیستند و چشم‌اندازی گسترده از آینده می‌پروند. وقتی دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، خاستگاه ثابت سیاستمداران حاکم می‌گردد، این تأثیر منفی را به جای می‌گذارد که سکتورهای مهمی از جمعیت را عملاً در مقابل خود می‌بیند و عملاً همان مسیر گذشته خود را می‌پیماید. وقتی سیاستمداران به حفظ وضعیت کهنه رضایت می‌دهند، آینده از آن دیگران می‌شود. اگر سیاستمداران متناسب با خواسته‌های گروه‌های مختلف مردم فعالیت کنند، از این آفت انتلکتول زدگی رهایی خواهند یافت.
▬    نهایتاً این که حضور مستمر سیاستمداران در میان مردم این فایده را هم دارد که پندار «سیاست افسانه‌ای» نزد مردم کمرنگ می‌شود، و این به نفع خود سیاستمداران نیز هست. یکی از بزرگ‌ترین افسانه‌های مورد علاقه مردم مربوط به یک سیاستمدار بی‌تجربه است که ناگهان و به شکلی قهرمان گونه و به اتکاء استعداد ذاتی خود، دفتر سیاست را ورق می‌زند. امروز این ایده از «کاریزما»، جذابیت بسیاری دارد، ولی واقع آن است که این گونه افراد می‌توانند ایده پردازان یا خطیبان سیاسی خوبی باشند، ولی معلوم نیست بتوانند سیاستمدارانی با کارایی «پایدار» باشند. یک سیاستمدار با کارایی «پایدار»، سیاستمداری است که می‌تواند با اتکاء به شبکه نفوذ عمیق خود در اقصا نقاط کشور و حتی جهان، به نحو مؤثری به عمق ظرفیت‌های ملت نقب بزند و آن‌ها را برای پیشبرد روند کلی کشور فعال کند. این، با ریشه‌گیری عمیق در سنت‌ها میسر خواهد بود.
مأخذ:راهبردمعاصر
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 تیر 1397 ساعت 18:13

«ظرفیت» آقای روحانی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    اول. «آقای روحانی»، ظرفیت اداره کشور را دارند.
▬    دوم. ما به رغم «آقای یاسر هاشمی بهرمانی رفسنجانی»، مطلقاً باور نداریم که «روحانی مرد بحران نیست»؛ حتی به رغم «آقای سعید حجاریان»، ذره‌ای هم به فکر استعفای دولت نیستیم؛ یا همچون «آقای مصطفی کواکبیان» از رئیس جمهور شدن آقای روحانی، «شرمنده» نیستیم (هر چند که همین یک سال و فقط همین یک سال پیش، خودمان به ایشان رأی ندادیم، ولی دیگه از ریاست جمهوری ایشان «شرمنده» نیستیم!)؛ یا حتی همچون ۱۸۷ نماینده پارلمان، تنها «یک سال» و فقط «یک سال» پس از رأی اعتماد کامل به کابینه، خواستار تغییر کامل تیم اقتصادی کابینه هم نیستیم (انگار که تیم غیراقتصادی کابینه مانند وزارت آموزش و پرورش در پرونده مدارس سمپاد و ۲۰۳۰ و ...، عملکرد درخشانی داشته است! کلاً این دوستان یک سال پیش در حماسه رأی اعتماد گل بزرگی کاشتند، و گل‌تر آن که یک سال بعد، آن گل را «یکجا» پس می‌گیرند؛ واقعاً چه کسی نام آن‌ها را «اعتدالی» گذاشت؟).
▬    سوم. ما به رغم همه این عدم اعتدال‌ها، به بدعت‌های غیرقانونی راه نمی‌دهیم، و گمان می‌کنیم که «آقای روحانی»، به قول رقیب سال نود و دو، همان «آقای سعید جلیلی»، «ظرفیت» بازگشت به مسیر سیاست استفاده از «ظرفیت‌های ملت» را دارند، خصوصاً فی الحال که امیدهای خارجی ایشان ناامید شده است، و دیگر خودشان هم چاره‌ای جز بازگشت به دامان «ظرفیت‌های ملت» نمی‌بینند. چنان که  «آیت ا... ابراهیم رئيسی» هم فرموده‌اند: «با تكيه بر جوانان، توان عبور از همه مشكلات را داريم». البته بهتر بود از همان سال ۹۲ یا لااقل انتخابات ۹۶ فرصت سوزی نمی‌شد و بنا به تجربیاتی که از سید جمال الدین اسدآبادی تا کنون مکرر تکرار شده است، به «ظرفیت»های درونی اتکاء می‌کردیم، ولی گذشته‌ها گذشته، و نوبت آینده است.
▬    چهارم. همین قطع امید از خارج است که «ظرفیت» پدید می‌آورد. البته از این سوی بام هم نباید افتاد و دستگاه دیپلماسی را به تعطیلات فرستاد؛ وقتی نیکی هیلی به هند سفر می‌کند تا آن‌ها را به ترک معامله با ما ترغیب کند، دستگاه سیاست خارجی ما هم نباید بیکار بنشیند و تماشاچی صحنه باشد. «اعتدالی» لازم است؛ نه امید یکسره به بیرون، و نه رها کردن بیرون تا دیگران هر طور خواستند، بیخ گوش ما، محیط ما را سر و شکل بدهند. «اعتدالی» لازم است. فکر می‌کنیم که الآن یکی از اموری که باید نگران آن بود، رهاشدگی کامل دیپلماسی بود.
▬    پنجم. به هر حال، این گفتار «آقای روحانی» که «امروز دولت و من  به عنوان رئیس جمهور و نماینده ملت، دست همه را می‌بوسم و در برابر همه آحاد ملت و جناح‌ها، خم می‌شوم و دست همه آن‌ها را می‌بوسم. امروز روز اهتزاز پرچم عزت و عظمت ملت ایران است و باید به دنیا نشان دهیم که می‌توانیم سختی‌ها و مشکلات را پشت سر بگذاریم، اما عزت، آزادی، استقلال، مردم‌سالاری، جمهوریت، اسلامیت، دین و فرهنگ‌مان را معامله نخواهیم کرد».
▬    ششم. ما چشمی به دست‌بوسی «آقای روحانی» نداریم، هرگز؛ ولی امید داریم که ایشان و دولت ایشان، سنت حسنه سفرهای استانی و نشست و برخاست با ملت را از سر بگیرند. درست که بغض و کینه دوستان با دولت پیشین از هر حد و نهایت «اعتدالی» که چه عرض کنم، از هر مرز «افراطی» هم فراتر است، ولی یادآوری این که ما تکان بزرگ آغاز تحریم‌های فلج کننده در سال ۹۱ را همراه با هزار و یک سیاست درمان ریشه‌ای دیگر مانند آغاز هدفمندی یارانه‌ها و مسکن مهر، با همین مرام هم‌نشینی دولت با ملت از سر گذراندیم. دولت، باید باور کند که برای خدمت به ملت و خصوصاً قشر آسیب‌پذیر ملت مأموریت یافته است. امروز به سیاست «کف ملت» نیاز داریم تا جلوی آسیب‌های وارده بر اقشار آسیب‌پذیر واقعی را بگیریم. این است که ما را در مقابل دسیسه آشوب بیمه می‌کند.
▬    هفتم. نه؛ ما مطلقاً باور نداریم که «روحانی مرد بحران نیست»؛ ذره‌ای هم به فکر استعفای دولت نیستیم؛ یا از رئیس جمهور بودن «آقای روحانی»، «شرمنده» هم نیستیم؛ یا حتی خواستار تغییر «کامل» تیم اقتصادی کابینه هم نیستیم. ما اهل «اعتدال» واقعی هستیم. ما دلیلی نمی‌بینیم که برای رئیس جمهور کشورمان، آرزوی موفقیت نکنیم.
▬    آخر. ما تعصبی به خط و حزب و جناح نداریم؛ راه حق را هر که رود، دل ما هم گرم می‌شود. زمینه و زمانه روزگار هم باعث شده است که خیلی حرف‌ها و کارها امتحان خود را پس داده باشند. در این شرایط و همه شرایط، به باور ما، اصلاً مهم نیست که پرچم راه حق دست ماست، یا دیگران. اصلاً مهم نیست که ما پرده‌دار خانه و منزل حق و حقیقت هستیم یا دیگران. اصلاً مهم نیست که ما به خواستاران حقیقت، آب و روشنایی می‌رسانیم، یا دیگران. مهم آن است که خانه ایمان به یزدان پاک و روز معاد و جهاد در راه حق، آباد باشد و آباد باد: أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (توبه/۱۹).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 10 تیر 1397 ساعت 18:31

اصلاح مسیرها

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه
▬    اصلاً اصلاح‌طلبی چرا به وجود آمد؟ اصلاح‌طلبی واکنشی بود به فضای نسبتاً بسته‌ای که در زمان «آقای هاشمی» بر کشور مسلط بود. آن وقت، به نام بحران‌های پس از جنگ و ضرورت اتحاد برای توسعه، سکوت نسبی بر کشور حکم‌فرما شد، و اصلاح‌طلبان به همین معترض بودند.
▬    و حالا، اصلاح‌طلبان، در کنار خاندان «آقای هاشمی» و «آقای ناطق نوری» و حزب عدالت و توسعه، هر نوع نقد و نظر راجع به «آقای روحانی» که به نحوی، «آقای هاشمی دوم» است را چه در عمل  و چه در سخن و تبلیغات سرکوب می‌کنند. لحن تند و بسیار تند و خشن روزنامه «جمهوری اسلامی» علیه منتقدان دولت نشان از همین تکرار تاریخ دارد. در گذشته هم روزنامه رسالت به سردبیری دکتر احمد توکلی، خواهان دفاع از منتقدان و اعتدال در مسیر اعمال خشن توسعه بود، و امروز نیز ترجیح می‌دهد تا از سیاستمداران اصلاح‌طلب و کارگزار، خویشتن‌داری و انصاف در مورد منتقدان را مطالبه کند. لحن سیاسی و به تبع، لحن گفتارهای فضای واقعی و رایانه‌ای به غایت تند شده است، طوری که تذکر مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز عید فطر را موجب شد: «متأسّفانه امروز در فضای عمومی، در فضاهای مجازی، توهین به یکدیگر، اهانت به یکدیگر، تهمت زدن به یکدیگر از سوی جمعی رایج شده است؛ البتّه این جمع، مسلّماً جمع زیادی نیستند، لکن کارشان به کشور و به فضای عمومیِ کشور صدمه می‌زند؛ بعضی از این‌ها گناه کبیره است. بایستی روح وحدت و روح اهتمام حاکم باشد».
▬    تاریخ سیاست کشور ما به طرز ناجور و تناقض‌آلودی تکرار می‌شود؛ و این بر می‌گردد به این که جریان‌های سیاسی ما کمتر برای خود و جوانان توضیح می‌دهند که اصلاً چرا به وجود آمده‌اند. از این قرار، جوانان اصلاح‌طلبی می‌بینیم که در فضای واقعی و رایانه‌ای، آن‌چنان خشن و بددهان به منتقدان خود می‌تازند که ربط و نسبتی به گفتمان اصلاح‌طلبی دوم خرداد ۱۳۷۶ ندارد. نحوی افراط و تفریط در جریان است؛ ما نیاز به نقطه اعتدال واقعی داریم که اخلاق فردی و اجتماعی اسلام در اختیار ما می‌گذارد. نه باید به نام ضرورت‌ها و فوریت‌های توسعه و اداره کشور، فضای نقد و امر به معروف و نهی از منکر را مسدود کرد،  و نه باید برای ایجاد امکان نقد از درون یک فضای بسته به تفریط در پایبندی به اصول و افراط در ولنگاری افتاد. اینجا کلید واژه‌هایی مطرح هستند: «حریت»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «مبادی آداب و اصول بودن»، «گفتمان انتقادی»، «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم». صرف‌نظر از طرح و تحلیل هر یک از این کلیدواژه‌ها که بحث‌های جداگانه می‌طلبند، نفس این که «تاریخ نباید فراموش گردد» و «اشتباهات گذشته نباید تکرار شوند» موضوع تأملات گفتار ماست.

▀█▄ تأمل در اطراف قضیه
▬    لازم است هر سیاستمداری روزانه سه سؤال را از خود بپرسد، تا از حرکت پیوسته به سمت اهداف و اتخاذ بهترین تصمیم‌ها مطمئن شود. باید سعی کنیم تا با صداقت و ذهنی باز، این سؤال‌ها را از خود بپرسیم و ببینیم پاسخ‌ها ما را به کجا می‌برند:
▬    نخست این که چرا به این مسیر و خط سیاسی افتادیم؟ این سؤال ساده به ما در بررسی و زنده نگاه داشتن خواسته‌ها و انگیزه‌ها کمک می‌کند؛ با پاسخ به این سؤال می‌توان نمودار تغییر انگیزه‌ها و خواسته‌ها را به مرور زمان ببینیم. آورده‌اند که وقتی جناب بهزاد نبوی از زندان هشتاد و هشت آزاد شد، دختری از جماعت اصلاح‌طلب به سمت او رفت و دستش را برای چاق سلامتی به سمت او پیش برد. او، با تأسف از اطرافیان پرسید که ما چگونه اصلاح‌طلبی را هدایت کرده‌ایم که عاقبتش به اینجا رسیده است؟ قرار اصلاح مسیرها در چهارچوب انقلاب اسلامی بود؛ حالا دخترانی در میان اصلاح‌طلبان پیدا می‌شوند که از نام اصلاح‌طلبی و خط امام، نقبی به سوی دین‌ستیزی و دین‌گریزی زده‌اند. مرور هر روزه این سؤال در ذهن یک سیاستمدار، مانند تأملات خلوت زندان است؛ او را بر آن می‌دارد تا از روزمرگی‌ها جدا شود و در مورد مسیر پیموده شده بیندیشد. سعی کنید با خود و این جوانان نورسته صادق باشید. پرسیدن هر روز این سؤال، باعث تأکید بر خواسته‌های اصولی، و رسیدن به ذهنیتی برای دلیل انجام کارها می‌شود. سؤال‌های ریزتر ذیل این سؤال کلی بدین شرح اند: دلیل شما برای راه‌اندازی اصلاح‌طلبی چه بوده است؟ چرا اصلاح‌طلبی در سال ۷۶ تا آن اندازه برای شما دل‌انگیز بود؟ و آیا شما فرد مناسبی برای پیشبرد اصلاح‌طلبی بوده‌اید؟ چه نقاط قوتی داشتید که باید تقویت شوند؟ و چه چیزهایی کم داشتید که باید ترمیم شوند؟
▬    پرسش دوم این است که هدف خط و ربط سیاسی شما چه بوده است و چه هست؟ وقتی به سؤال اول پرداختید و به دلیل راه‌اندازی اصلاحات پی بردید، سؤال بعدی به وجود می‌آید: این که نهایتاً در جریان اصلاح‌طلبی می‌خواهید به چه چیزی برسید؟ همیشه باید چشم‌اندازی از هدف داشته باشید تا گم نشوید؛ خواه ستاره قطبی باشد، یا بلد راه، و اگر هر دو که چه بهتر. آیا موفقیت اصلاح‌طلبی در ایجاد یک فضای گفتگویی بر مبنای اصول بود؟ آیا منظور از «جامعه مدنی»، «جامعه مدینه‌ای» بود؟ آیا هدف ترویج ولنگاری بود، یا ترویج گفتگو بر پایه اصول؟ آیا هدف، آزادی علیه احکام اسلام بود یا «حریت»؟ آیا هدف ارتباط با امریکا و «استکبار جهانی» بود؟ آیا هدف رسیدن به توسعه بود یا «یک مشت دلار»؟ آیا مقصد اصلاح‌طلبی، بالا رفتن از نردبان بازار و رسیدن به سطوح بالاتر سرمایه‌داری بود؟ خوب است اصلاح‌طلبان عزیز، روز خود را با این سؤال شروع کنند و ببینند پاسخ به این سؤال، آنان را به کجا می‌برد. اهداف رسمی اصلاح‌طلبی امروز چیست؟ و چه نسبتی با ارزش‌های سال هفتاد و شش دارند؟
▬    نهایتاً، پرسش سوم این است که جایگاه اصلاح‌طلبی کجاست؟ مقدم بر این سؤال، تعیین این مبناست که معنای تاریخی اصلاح‌طلبی در یک افق بلندمدت چیست و جایگاه برنامه اصلاح‌طلبی در این مسیر کجاست؟ آیا اصلاح‌طلبی در مسیر صحیحی قرار گرفته است؟ فکر می‌کنید کجای کار اشتباه است؟ کدام کارها درست پیش می‌روند و چگونه می‌توان آن‌ها را تقویت کرد؟ از مسیر پیموده شده چه درس‌هایی می‌گیرید؟ سؤال اینجاست که آیا اشتباهات شما زمینهٔ یادگیری و رشد را برایتان فراهم می‌کنند؟ اگر پاسخ خیر باشد امکان قرار گرفتن چند باره در مسیر اشتباه و برداشتن گام‌های نادرست همچنان وجود خواهد داشت. قدم به قدم بعدی چیست؟ برای پیشبرد صحیح اصلاح‌طلبی، در آینده به چه استراتژی‌هایی نیاز دارید؟
▬    واقع آن که اختلال ممکن است در هر خط و ربط سیاسی رخ دهد، زیرا، تغییر اجتناب‌ناپذیر است. سیاستمدارانی که از این تغییرها جان سالم به در می‌برند، مدام به پس و پیش مسیر نگاه می‌کنند، امواج جدید را می‌بینند، و سعی می‌کنند خیلی زود با آن‌ها در مسیر اصولی پیشین سازگار شوند. این، به زبان آسان است، و رسالت دشوار هر سیاستمداری است.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 02 تیر 1397 ساعت 10:45

پیش‌مطالعه‌تـ☲☷☶ـدریس: آینده پساانسانی ما

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    جداً گمان معقول این بود و هست که با حضور گسترده ماشین‌ها و بویژه ماشین‌های الکترونیک، در همه حیطه‌هایی که معمولاً ما انسان‌ها کار می‌کردیم، همه باید حداکثر سی ساعت در هفته کار کنند و بقیه اوقات خود را به فراغت بگذرانند؛ یا این‌که پس از ده سال کار در مناصب شغلی متعارف، با سطح پایه‌ای از بیمه تأمین اجتماعی بازنشسته شوند و سپس، وارد تنوعی از اوقات فراغت، خدمات اجتماعی عام‌المنفعه و کارآفرینی شوند؛ ولی به نظر نمی‌رسد که سیاست‌های جهانی اقتصاد به این سمت حرکت کند.
▬    به دست آوردن شغل بسیار دشوار شده، بازار و سیاست انعطاف مناسبی در قبال ظهور تکنولوژی‌های تازه از خود نشان نمی‌دهند، و ناامنی در بازار جهانی کار غوغا می‌کند. شرایط فعلی به واسطه عدم به رسمیت شناختن حضور ماشین‌ها به عنوان رقبای قدرتمند نیروی کار انسانی از سوی سیاست‌گذاران، بیش از حد پیچیده است. وظیفه و تکلیف مصلحان اجتماعی است که این وضع را به تصویر بکشند، و زمینه را برای تغییر وسیع سیاست‌ها آماده کنند. نیروهای قدرتمندی در حال دگرگون کردن بازار کار هستند و نمی‌توان دون‌کیشوت‌وار، تنها در مقابل آن‌ها ایستاد و به حفظ رسم و رسوم کار روزانه هشت ساعت و سن بازنشستگی سی سال اصرار کرد.
▬    از این گذشته، اعمال تغییر در «محیط‌های کار» هم ضروری است. هیچ ایده قطعی از سر و شکل «محیط‌های کار آینده» وجود ندارد، و شرکت‌های پیشرویی مانند گوگل، مدام در حال تجدید نظر در محیط‌های کار خود هستند؛ ولی یک چیز مسلم است: این که محیط‌های کار باید چابک شوند و ربط چندانی با حضور فیزیکی نداشته باشند. «محیط‌های کار» مستلزم «حضور فیزیکی»، ارتباط مستقیمی با «کار یدی» (Handy Work) داشتند، ولی با سپرده شدن اغلب کارهای یدی به ماشین‌ها، رفته رفته ضرورت «حضور فیزیکی» منتفی و منتفی‌تر خواهد شد.
▬    نکته دیگر، تغییر از وضعیت «کار برای زندگی»، به سمت «کار برای خودتحقق‌بخشی» + «مجاهده برای کنترل اخلاقی ماشین‌ها» است. این‌ها صورت مسأله‌های تازه برای سیاست‌گذاری اجتماعی هستند، البته «نسبتاً تازه». در همین ارتباط، نکته بعد این است که چنین تحول عظیمی، اگر با تدابیر لازم برای تأمین اجتماعی پشتیبانی نشود، خسارت انسانی بسیاری خواهد داشت؛ پس، حداقل می‌دانیم که به نحوی از یک محیط کاری و اقتصادی حمایتی نیاز داریم. این را هم می‌دانیم تمرکز سیاست‌گذاری اجتماعی آینده باید بر اعتماد و امنیت و اخلاق باشد. در عین حال، هیچ چیزی کاملاً در مورد آینده ما معلوم نیست و نخواهد بود، و در چنین فضایی از تصمیم‌گیری، نکته اصلی، تأمین انعطاف کافی در عین پایبندی‌های اصولی برای تضمین آینده پایدار است.
▬    نکته بعد این است که تقریباً تمام دولت‌های امروز جهان، نشان داده‌اند که نمی‌توانند لفاظی‌های انتخاباتی خود را برای سامان‌دهی به اقتصاد و خصوصاً اشتغال را محقق کنند، و این، منشأ اصلی بحران مشروعیت دولت‌های دموکراتیک و رفاهی امروز است. مردم جهان، بیش از پیش و مدام، اعتماد خود را به انتخابات و ثمربخشی نهاد سیاست به عنوان نماینده اراده جمعی از دست می‌دهند. اگر جداً برای ایجاد یک فلسفه سیاسی جدید دست به کار نشویم و از تمام تجربه تاریخی خود در این زمینه استفاده نکنیم، به این معنا خواهد بود که آینده، توسط نیروهای غیر شخصی، چه تکنولوژی یا بازار، و چه به وسیله مدل‌های نظری آزمایشی، تعیین خواهد شد، که در هر صورت خوب و مطلوب و اخلاقی نخواهد بود. ما به یک بازسنجی در فلسفه سیاسی دموکراتیک احتیاج داریم.
▬    نهایتاً این که، ما به یک فلسفه زندگی شخصی تازه هم نیاز داریم که در آن، سیکل زندگی و ارزش کار انسانی و اخلاقی بازتعریف شده باشد، و در مورد مناسبات ما با اشیاء و تکنولوژی، بوضوح بصیرت روشن و قابل قبولی ارائه دهد. روابط عمودی اجتماعی باید به روابط برادری تبدیل شود تا مناسبات ماشینی کنترل، به سمت محدود شدن پیش بروند. در عین حال، ما هم باید حقوق اشیاء، طبیعت، و ماشین‌ها را به رسمیت بشناسیم. بدانیم که آن‌ها نیز در راستای مفهوم و فلسفه خلقت جهان موقعیتی اشغال کرده‌اند و نمی‌توانند مورد استثمار بوالهوسانه انسانی قرار بگیرند. این، موضوعی است که تجربه ادیان ابراهیمی به خوبی به آن پوشش می‌دهد، چنان که سال‌ها قبل، سید حسین نصر کاوش‌های قابل اعتنایی در مورد آن انجام داده است: «فلسفه طبیعت (نظر متفکران اسلامی دربارهٔ طبیعت)»، «معرفت و امر قدسی»، «جوان مسلمان و دنیای متجدد»، «اسلام و تنگناهای انسان متجدد»، «نیاز به علم مقدس»، و «معرفت و معنویت».


The End of Work: the Decline of the Global Labour Force and the Dawn of the Post-Market Era
Jeremy Rifkin
New York: G.P. Putnam's Sons (1995)

Workplaces of the Future
Edited by Paul Thompson and Chris Warhurst
Macmillan Press LTD (1998)

هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 25 خرداد 1397 ساعت 02:16

صفحه 26 از 407