فیلوجامعه‌شناسی

اصول حل خلاقانه مسأله

فرستادن به ایمیل چاپ

با اقتباس از جفری بامگارتن در jpb.com


█ 1. مسأله را دقیقاً مشخص و تعریف کنید:

• مسأله را خرد کنید، و دقیقاً معلوم نمایید که مشکل چه هست و چه نیست. برای این منظور، پاسخ پنج سؤال را معلوم کنید!:

     1. با حل این مسأله، به چه هدفی خواهیم رسید؟
     2. دیگه چی؟
     3. دیگه چی؟
     4. دیگه چی؟
     5. دیگه چی؟
• از بین همه اهداف متعددی که در پاسخ به سؤالات مکرر فوق به دست می‌آید، بسته به میزان امکانات، اعم از بودجه، زمان، نیروی انسانی و...، چند هدف عمده‌تر را انتخاب کنید، و نام آن را ”فاز اول“ حل مسأله بگذارید.

█ 2. در مورد اهداف تعیین‌شده تحقیق کنید.
• بسته به موضوع تحقیق و نیز امکانات، اعم از زمان و بودجه، به نوع و حجم متفاوتی از تحقیقات نیاز است.
• در هر حال، و در هر شرایطی، همیشه بدانید که راهی برای تحقیق متناسب با امکانات شما هست.

█ 3. دست به تولید انبوه ایده بزنید؛
• ریلکس باشید، و همه چیز را برای مدتی آرامش آماده کنید؛
• سعی کنید که حداقل پنجاه ایده خلق و ثبت کنید؛
• می‌توانید این کار را به تنهایی، یا به همراه دوستان، خانواده، گروه‌های برگزیده از متخصصان امر، حرفه‌ای‌ها و مجربان آن حیطه و... انجام دهید. همه چیز بستگی به امکانات شما دارد.
• شما می‌توانید ایده‌ها را زیر هم یادداشت کنید، یا آنها را در درون یک نمودار مسیر یا نقشه ذهنی(mind map) قرار دهید. علاوه بر نرم‌افزارهای تخصصی برای رسم چنین نمودارهایی، تمپلیت‌های از پیش آماده‌ای هست که می‌توانید از آنها کمک بگیرید.
• آنچه مهم است، این است که این قواعد را باید بدقت رعایت کنید:
     1. هر ایده‌ای را ”بدون استثناء بنویسید“.
     2. اگر جریان تولید ایده‌ها گروهی است(بیش از یک نفر)، نقد یکدیگر ممنوع است. فقط هم را به تولید ایده تشویق کنید.
     3. ”زمان‌بندی سفت و سخت ممنوع“.
     4. هیچ‌گاه متوقف نشوید، تا به هدف تهیه پنجاه ایده دست پیدا کنید. اگر گروهی عمل می‌کنید، به هر فرد پانزده تا بیست دقیقه وقت دهید تا ایده‌های خود را بنویسد. سپس، فهرست‌ها را با هم مقایسه، و یک فهرست واحد بسازید. بعد، از هر کس بپرسید که آیا متأثر از طرح ایده دیگران، ایده جدیدی دارد یا خیر. ولی ”نقد ممنوع“.
• اگر هنوز فهرست هدف شما پر نشده است، یک کتاب مرجع یا فرهنگ لغت را ورق بزنید. مجموع کلمات و مفاهیم، می‌تواند ایده‌های تازه‌ای به ذهن شما متبادر کند. همینطور، جستجو در اینترنت هم راه خوبی برای دستیابی به انبوهی از ایده‌ها در رابطه با کلیدواژه‌های مرتبط با مسأله شماست.
• لازم نیست که فرایند تولید ایده در دفتر کار شما، یا یک مکان استاندارد دیگر صورت گیرد. یک گوشه پارک یا در یک پیاده‌روی شلوغ هم می‌تواند برای این منظور به کار رود، هر چند که مکان آرام‌تر و راحت‌تر مرجه است.
• یک نکته آخر؛ اگر عجله ندارید:
     1. صبر کنید و روز بعد، بیست و پنج ایده دیگر درست کنید.
     2. ایده‌آل این است که این کار را صبح انجام دهید؛
     3. تجربه نشان داده است که ذهن ما به هنگام خواب، در عمق ناخودآگاه روی مسائل کار می‌کند که حاصل آن، قابل توجه خواهد بود. این ایده‌ها را از دست ندهید.

█ 4. ایده‌ها را تلفیق و ارزیابی کنید:
• پس از به دست آوردن فهرست ایده‌ها، استراحت لازم است. این فراغت می‌تواند به مدت یک ساعت یا بیشتر و چند روز باشد.
• سپس ایده‌ها را مرور کنید. آنهایی که با هم ارتباط دارند را به طور سلسله مراتبی و در ارتباط با ایده‌های اصلی در یک نمودار نشان دهید.
• فهرستی از معیارهای ارزیابی ایده‌ها تهیه کنید. این کار بسیار مهم است، چرا که کمک می‌کند که تنها به ”بهترین ایده‌ها“ یا ”ایده‌هایی که شخصاً به آنها تمایل بیشتری دارید“ توجه نکنید.
• با حوصله به هر ایده، و بر حسب هر معیار، نمره‌ای از 0 تا 5(2=متوسط)، اختصاص دهید و در نهایت، نمره هر ایده را جمع ببندید. در مورد ایده‌هایی که مجموع نمره کمی اخذ می‌کنند فکر کنید، و ببینید که می‌شود با اصلاح و تبدیل آنها به ایده‌های بهتر، نمره آنان را بهبود بخشید.
• ایده‌هایی که بالاترین نمره را می‌گیرند، بهترین جواب را به معیارهای شما می‌دهند. به یاد داشته باشید که آنها نباید لزوماً بهترین راه‌حل‌ها، یا ایده‌هایی باشند که شما می‌پسندید، بلکه آنها، ایده‌هایی هستند که به بهترین وجه، مسأله شما را حل می‌کنند، و شما را به اهداف‌تان می‌رسانند.
• برای ایده‌ها و مسائل بزرگ و پیچیده، یا با درجه حساسیت بالا، صرف تکنیک شش نقطه‌ای فوق برای ارزیابی کافی نیست، بلکه یک تحلیل استراتژیک SWOT(نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت‌ها، و تهدیدهای متوجه هر راه‌حل)، یا نظرخواهی از صاحبنظران یا افراد متأثر از راه‌حل‌ها ضرورت دارد. همچنین، در اینگونه موارد حساس یا در مواردی که به بازار و کسب و کار مربوط می‌شود، می‌توان یک تحلیل بازار و مخاطب، و نیز، آزمون اولیه در یک نمونه کوچک‌تر را توصیه کرد.

█ 5. یک نقشه راه عملیاتی ترسیم کنید:
• بسته به مقدورات عملیاتی خود، تعدادی از راه‌حل‌ها را که بالاترین نمره را اخذ نموده‌اند، انتخاب کنید.
• برای اجرای هر ایده، گام‌های عملیاتی را تا سطح ساده‌ترین کارها تعیین کنید. به نمودار درختی این گام‌ها، ساختار شکست عملیات گفته می‌شود.
• شرح هر گام را بر حسب بودجه و زمان و نیروی انسانی لازم تعیین کنید.
• خصوصاً تقدم و تأخر، و خصوصاً کارهایی که می‌توانند به موازات هم انجام شوند را تعیین می‌کنید و نمودار گانت اجرایی مربوطه را ترسیم می‌کنید. نمودار گانت، نشان‌دهنده مراحل پروژه حل مسأله، با لحاظ کارهای موازی و پیش‌بینی پرت‌های ممکن خواهد بود.

█ 6. پروژه را اجرا کنید!
• سازمان‌دهی اجرایی کار را می‌توانید بر مبنای (1)تقسیم تخصصی کار، یا بر حسب (2)اقشار مخاطبان یا مشتریان یا کارفرمایان یا تلفیقی از هر دو انجام دهید. اصولاً امروزه روش سازمان‌دهی دوم مرجح است.

█ 7. مدام، پیشرفت پروژه را پایش کنید و تغییرات لازم را در برنامه به وجود آورید.

█ 8. در نهایت، گزارشی از تجربه کار انجام شده و توصیه‌هایی به پروژه‌های بعدی تهیه و آرشیو کنید.

تاریخ اروپا(بخش نهم)

فرستادن به ایمیل چاپ

Encادامه مطلب...arta


█ █ رشد و خروش فكری

به موازات پیچیدگی فزاینده اقتصاد اروپا، سازمان‌های اجتماعی و سیاسی نیز پیچیده‌تر می‌شدند. در هر شاخه از مسایل عمومی (دولت محلی، دستگاه قضایی، دستگاه‌های انتظامی، بازرگانی، و بسط نهاد‌های آموزشی لازم به منظور تأمین افراد ضروری برای این دستگاه‌ها و انتظامات)، الگوی مشابهی از پیچیدگی فزاینده و رشد مشاهده گردید.

      الزامات نوین مربوط به این حیات اجتماعی پیچیده، خروش فكری بی‌سابقه‌ای در تاریخ اروپا برانگیخت. این خروش كه در تمام حوزه‌های پژوهشی در قرن دوازدهم رخ داد، به عنوان رنسانس قرن دوازدهم1 شناخته می‌شود. تمام قوانین كلیسایی و قوانین غیردینی سازمان یافتند، شرح و تفصیل یافتند، و زیر سؤال رفتند، چنان كه پیش از آن نرفته بودند. علم معانی بیان و منطق، خود موضوعاتی برای تحقیق شد، و این امر، منجر به مطالعاتی در زمینه سنت دیرپای كلاسیك گردید. دكترین الهیات كشف شد، و شیوه‌های جدید تحقیق را پدید آورد.
      در صدر همه، مردم اروپای غربی فكر كردن در مورد خویشتن را به شیوه‌های جدید آغاز كردند؛ این، تغییری بود كه در اختراعات و هنر‌های خلاقه منعكس شد. در زمینة ادبیات، عشق غنایی و رومنس مبالغه‌آمیز در زبان‌های بومی ظاهر گردید، و جایگزین متون مسیحی مطنطن به زبان لاتین شد. نقاشی و حجم‌سازی، توجه نوینی به جهان طبیعی مصروف داشت، و كوشش بی‌سابقه‌ای را برای نشان دادن نهایت احساسات و تجربیات سامان داد. معماری با ساختمان كلیساهایی آراسته گردید كه در سبكی منتج از تلفیق مواد و تكنیك‌های رومی، با زیبایی‌شناسی كاملاً جدید حاصل شده بود؛ و این سبك، فوراً به مصارف زیارتی و دینی هدایت شد.
      تغییرات بلندمدت‌تری نیز در حیات معنوی روی داد. طی قرن دوازدهم، قوانین نوین مذهبی وضع شد؛ مانند قوانین سیسترشن2، كه سنت‌های رهبانیت بندیكتی را [که پایه مسیحیت فعال دوران میانه بود] پاكسازی می‌کرد، قوانین رهبانیت درویشی3 نیز از همین دست بودند و تلاش می‌كردند تا آرمان‌های رهبانی را با زندگی نوین شهری منطبق سازند. نكتة عمومی در تمام این قوانین، یك احساس جدید دینداری فردی بود كه نه بر شعائر، كه بیشتر، مبتنی بر ماهیت احساسی، همراه با اعتقاد به مسیح بود. تغییرات در عالم معنوی، همچنین در رشد آئین مریم عذرا4 كه در مسیحیت قرون پیشین، اهمیت نسبتاً كمتری داشت، نمودار شد. فی‌الجمله، طی این دوره، افراد فضیلت خویش را به عنوان افراد، و به استناد اهمیت عشق درونی اظهار می‌كردند.
...←ادامه دارد←...

آخرین بروز رسانی در جمعه, 19 شهریور 1389 ساعت 00:46 ادامه مطلب...

نقشه راه رادیکال برای دستیابی به علم دینی- بخش چهارم و آخر

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حادامه مطلب...امد حاجی‌حیدری


اشاره:

← این عریضه، آخرین قسمت از مطلبی است که در قالب یک مقدمه(اهمیت معجزه‌آسای ادیان ابراهیمی) و دو گام تقدیم شد(تیپ عبدالرحمن ابن خلدون و تیپ سید جمال‌الدینی حسینی اسدآبادی)، و اکنون، گام سوم و آخر:

گام سوم: مدرنیت یک اشتباه بود
← امروز، هنگامه یک چرخش ریشه‌ای در نوع نگاه و جهت‌گیری مؤمنان به ادیان ابراهیمی به تمدن است. در یک کلام، می‌توان عنوان ”خروج از انفعال“ را به آن اطلاق کرد. مقدمات چنین دگرگونی به لحاظ فکری فراهم شده، و آنچه قبلاً چندان روشن نبود، اکنون، آشکار گردیده است. همچنین، پس از دو قرن، نوعی موازنه میان نهادهای فکری و آموزشی دینی و سکولار فراهم آمده است و نهادهای فکری سکولار به پایان ظرفیت‌های خود رسیده‌اند. آنها فراتر از یک قرن را در بحران گذرانده‌اند(از تاریخ سمبلیک 1903-سال انتشار کتاب ”اصول ریاضی“ راسل و مور- تا کنون). به لحاظ سطح توسعه اقتصادی و سیاسی نیز، هر چند که عدم توازن بسیاری وجود دارد، اما رمق‌های اولیه برای رویگردانی از نظم مدرن در شرق فراهم گردیده است، و در این احساس، بنیادگرایی اسلامی نقش غیر قابل انکاری داشته است، و از این باب، مرهون سید جمال‌الدین حسینی هستیم، بلا شک.
← دقیقاً به همین دلایل، و به اتکاء بن‌مایه‌هایی که نوابغی که چهره نوعی آنها را در دو نمونه عبدالرحمن ابن خلدون و سید جمال الدین حسینی ملاحظه کردیم، پوست‌اندازی میسر، بلکه گریزناپذیر شده است. پیشگامی چنین پوست‌اندازی را می‌توان به نحو شاخص، در چهره نوعی محمد اقبال لاهوری1 مشاهده کرد. آنها خواهان تجدید نظر ریشه‌ای در تمدن مدرن هستند و این تجدید نظر را در سطح ملاحظات اخلاقی متوقف نمی‌سازند. آنها معتقدند که ریشه نارسایی‌های اخلاقی، بن‌بست‌های فکری، نابودی محیط زیست و مقدورات اولیه زیست بشری، محو ارتباطات انسانی سالم و هزار و یک انگیزه دیگر را باید در نوع جهان‌نگری مدرن جست.
← دنیای مدرن را می‌توان، به مثابه تحقق خردی خودبنیاد تلقی کرد. خردی که به دانش این‌جهانی به مثابه ابزاری بسنده یا عملاً بسنده برای زندگی می‌نگرد. چیزی که می‌شد توأمان در عبدالرحمن ابن خلدون و سید جمال الدین حسینی دید. نوع نگاه اهل سنت به ختم نبوت چنین دیدگاهی را الزام می‌کند. در غرب نیز، پس از آنکه سن توماس آکوییناس، ملهم از ابن رشد، جایگاه ویژه و هم‌عنانی با وحی برای عقل قایل شد، حرکت آغازین برای نشو و نمای شتابان دنیای مدرن فراهم آمد. در این نوع نگاه، خرد، سوژه و عقلی که از موضعی ممتاز به دنیا نظر می‌کند، به عنوان مبنای اصلی فهم جهان و معرفت و هستی تعریف می‌شود.
← هسته اصلی تجدید نظر محمد اقبال لاهوری در تمدن مدرن و ”احیای فکر دینی“ همین جاست: تجدید نظر در ماهیت نفس و خود. او عملاً کوچکی و ناچیزی من انسانی را یادآور می‌شود. خوب که بنگرید، برای ما که درگیر یک جنبش بنیادگرایانه بوده‌ایم، این موضع، بعید و غامض به نظر می‌رسد. ما معمولاً برای عقل، جایگاه ویژه‌ای قایلیم، طوری که می‌خواهیم با استفاده از آن، کژی‌هایی که در جریان سنت اسلامی بر درک ما از دین فایق شده بزداییم. اذهان ما، عاملیت‌های نیرومند بازگشت به بنیادهای دینی هستند. عاملیت‌هایی که می‌توانند انحرافات را دریابند و آنها را اصلاح کنند. این نوع ذهنیت و روحیه را می‌توانید در جوانان ایرانی، عاملان انتحاری فلسطینی، فعالان لیبیایی، الجزایری، پاکستانی یا سعودی مشاهده کنید. این مساعی، طی دویست سال اخیر، برکات قابل اعتنایی برای مسلمین به بار آورده است که نمی‌توان از آنها صرفنظر کرد، یا در جریان یک انتقاد، نبود آن را از بودنش بهتر شمرد.

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 02 شهریور 1389 ساعت 11:11 ادامه مطلب...

نقشه راه رادیکال برای دستیابی به علم دینی- بخش سوم

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامدادامه مطلب... حاجی‌حیدری


اشاره

← در دو قسمت قبل، ضمن تأکید بر ضرورت تحقیق در علم دینی(با تمرکز به دیدگاه توحیدی ادیان ابراهیمی با ارزش بقای متجاوز از 4000 سال)، گفتیم که اگر تاریخ برخورد مسلمین با علم را در نظر بگیریم، می‌توانیم سه تیپ جداگانه را از هم متمایز کنیم. تیپ اول، شامل آنانی است که میان دنیای مدرن و حیات اسلامی، هم به لحاظ نظر و ”علم“ و هم از جانب عمل و ”اخلاق“، تمایز معناداری نمی‌یابند(برای نمونه، مورد عبدالرحمن‌ابن‌خلدون را بررسی کردیم. در زمانه خودمان، مرحوم مهندس مهدی بازرگان از جمله هواداران این تلقی بوده‌اند؛ به جلد نخست مجموعه آثار ایشان بنگرید).

← تیپ دوم، و اصلی‌ترین تیپ، دیدگاه غالبی است که با سید جمال الدین اسد آبادی، شناخته می‌شود. این تلقی، برداشت مسلط در فعالان سیاسی و اجتماعی امروز و جریان بنیادگرایی اسلامی در هر سه تکه ملت اسلامی(مملکت عثمانی قدیم، ایران و شبه قاره هند) است. آنها در عین آنکه عقل و علم مدرن را استمرار برنامه اسلامی ارج نهادن به عقل می‌شمرند، انتقادات تند و کوبنده‌ای به اخلاق و فرهنگ غرب دارند.
← تیپ سوم، که دیدگاه اصلی ما را در ساختن نقشه راه رادیکال علم دینی به دست می‌دهد، عقل مدرن را هم از جنبه جهان‌بینی و نظر، و هم از بابت ایدئولوژی و نسخه عمل، به چالش می‌خواند. این دیدگاه را در حاشیه روایتی از علامه و نابغه، محمد اقبال لاهوری بررسی خواهیم کرد؛ خواهید دید.
← اکنون، گام دوم:

█ گام دوم: مدرنیت مهم است، ولی نه در فاز فرهنگی
← یکی دیگر از ظرفیت‌های عظیم تمدن اسلامی و ابراهیمی در تأملات اجتماعی، سید جمال الدین حسینی اسد آبادی است. منظورم از این تأکید آن است که او نیز توانسته ظرفیت قابل ملاحظه‌ای از درک زندگی اجتماعی ارائه دهد، به نحوی که خود یک معجزه توش و توان معنوی ادیان ابراهیمی قلمداد می‌شود، همان‌طور که ابن خلدون نیز چنین بود.

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 01 شهریور 1389 ساعت 02:03 ادامه مطلب...

تاریخ اروپا(بخش هشتم)

فرستادن به ایمیل چاپ

Encartادامه مطلب...a


█ █ غارت‌های جدید

شاخص آخرین سال‌های حكومت شارلمانی، تنش‌های سیاسی است كه در زمان حكمرانی جانشینانش نیز ادامه یافت. اروپا در خلال اواخر قرن نهم و دهم، صحنه تجزیه مجدد و شمار روزافزون غارت‌های سهمگین بود كه در این زمان، از جانب شمال، توسط وایكینگ‌های اسكاندیناوی، و از جانب غرب جلگه‌های دانوب، توسط مجار‌های آسیایی جریان گرفته بود. اراضی مرزی از كشاورزی بازداشته شدند، تجارت منهدم گردید، و سفر، حتی در مسافت‌های كوتاه، ناامن شد.

      در خلال این دوره، گرایشات مهم گوناگونی قابل تشخیص است. اروپا در پاره پاره شدن سیاسی، موج بزرگ دیگری را متحمل شد، زیرا که در عین سستی در نیرو‌های سیاسی تمركزگرا، قدرت‌های محلی خانواده‌های زمین‌دار نیرومندتر می‌شدند، و همین، سبب پاره پارگی قلمرو می‌شد. همچنین، اكنون زمان سیطره خانه‌های رهبانی بندیكتی1 بود كه بزرگترین زمین‌داران فعال در شبكه روابط فئودالی بودند، و نهایتاً اینکه دستگاه پاپی نیز به نوبۀ خود، به قدرتی دنیوی بدل شد كه كنترل سیاسی مستقیمی بر نواحی مركزی و شمالی ایتالیا اعمال می‌كرد. دستگاه پاپی تدریجاً ماشین اقتدار مركزی خود را بر كلیسا‌های محلی و خانه‌های رهبانی بسط داد، و با دیپلماسی انبساطی، و از همه مهم‌تر، با ادارۀ دستگاه قضایی، قدرت دنیوی و سیاسی مستحكمی در اروپا پدید آورد.
█ اوج و پایان قرون وسطی
اروپا از سال 1050، وارد دوره‌ای از تحولات عظیم و سریع گردید. هنوز بوضوح معلوم نشده که زمینه‌های مادی محرک این تحولات چه بودند، در عین حال، یقیناً به این موارد می‌توان اشاره کرد: دورۀ طولانی مهاجرت‌های ژرمن‌ها و آسیایی‌ها به نهایت مشخصی رسید، و اروپا از اقامت جمعیتی ثابت بهره‌مند شد. گسترش جمعیت در حد قابل توجهی آغاز گردید و تداوم گرایش به زراعت متوسط و محدود به خودكفایی اقتصادی خاتمه یافت. تجارت و بازرگانی، خصوصاً در ممالك مدیترانه‌ای ایتالیا و جنوب فرانسه و كشور‌های پایین2، از حیث كمیت، نظم و مقدار گسترش یافت.
█ █ رشد و خروش فكری
...←ادامه دارد←...

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 01 شهریور 1389 ساعت 01:53 ادامه مطلب...

نقشه راه رادیکال برای دستیابی به علم دینی- بخش دوم: عبدالرحمن ابن خلدون

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد ادامه مطلب...حاجی‌حیدری


اشاره

← مقدمه‌ای گفتم از اهمیت نگاه ادیان ابراهیمی، خصوصاً از آن رو که به مدت مدید، آزموده شده‌اند و نشان داده‌اند که کارآمدترین و پاینده‌ترین ساز و کار زندگی متمدن بشری در طول تاریخ بوده‌اند، و از این رو، علم دینی می‌تواند بسیار مهم باشد. علمی که سعی می‌کند تا پاسخی به سؤال ختم نبوت باشد. به عبارت دیگر، اگر نیرومندترین پایه‌های تمدن را ادیان ابراهیمی ساخته‌اند، که ساخته‌اند، علم، و خصوصاً علوم انسانی نمی‌تواند به جهان‌بینی این ادیان، یا همان جهان‌بینی توحیدی بی‌تفاوت باشد. از این بیش، باید به آن متکی باشد. این ایده، اصل طرح رادیکال ما برای سازمان‌دهی علم دینی است.

← تاریخ برخورد مسلمین با علم را در نظر بگیریم، می‌توانیم سه تیپ جداگانه را از هم متمایز کنیم. تیپ اول، آنان هستند که میان دنیای مدرن و حیات اسلامی، هم به لحاظ نظر و ”علم“ و هم از جانب عمل و ”اخلاق“، تمایز معناداری نمی‌یابند. آنها با ذهنیتی که با ختم نبوت، مؤید پرتوانی یافته است، بر اهمیت نگاه علمی و عقل مستقل تأکید دارند. عقل علمی که در غرب شکوفا شد، به همان سوی می‌رود که وحی می‌رفت. این، همان عقل است که یکی از دو رسول خداوند بر انسان شمرده می‌شود. در گام نخست بررسی خود، این تلقی را در اوج این طرز نگرش، یعنی عبد الرحمن ابن خلدون خواهیم دید. ابن خلدون همان است که در پایه‌گذاری نگاه علمی در علوم انسانی و اجتماعی و اخلاق، به نحو محیرالعقولی از زمان خود جلوتر است؛ خواهید دید.
← تیپ دوم، و اصلی‌ترین تیپ، دیدگاه غالبی است که با سید جمال الدین اسد آبادی، شناخته می‌شود. این تلقی، برداشت مسلط در فعالان سیاسی و اجتماعی امروز و جریان بنیادگرایی اسلامی در هر سه تکه ملت اسلامی(مملکت عثمانی قدیم، ایران و شبه قاره هند) است. آنها در عین آنکه عقل و علم مدرن را استمرار برنامه اسلامی ارج نهادن به عقل می‌شمرند، در عین حال، انتقادات تند و کوبنده‌ای به اخلاق و فرهنگ غرب دارند. جالب این است که مسلمین در این فقره نیز به نحو حیرت‌آوری پیشتاز بوده‌اند. نوع و جامعیت انتقادات سید جمال در آغاز سده نوزدهم، شامل چشم‌اندازهای انتقادی است که در فرجام قرن بیستم ابراز می‌شد؛ خواهید دید.
← تیپ سوم، که دیدگاه اصلی ما را در ساختن نقشه راه رادیکال علم دینی به دست می‌دهد، عقل مدرن را هم از جنبه جهان‌بینی و نظر، و هم از بابت ایدئولوژی و نسخه عمل، به چالش می‌خواند. این دیدگاه را در حاشیه روایتی از علامه و نابغه، محمد اقبال لاهوری بررسی خواهیم کرد؛ خواهید دید.
← اکنون، گام اول:

گام اول: آغاز زودهنگام سياق فكري مدرن در جهان اسلام
← یکی از پدیده‌هایی که ظرفیت عظیم بینش توحیدی به جهان را نشان می‌دهد، ”پدیده“ عبد الرحمن ابن خلدون است.
← او واقعاً ”پدیده“ و فوق‌العاده بود.
← در سده چهاردهم میلادی، اوضاع دنیا را می‌نگرد، و احساس می‌کند که علم تازه‌ای لازم است، چرا که اوضاع جامعه رو به تغییر گذارده بود. گزارش این شناسایی در کتاب ”العبر“ صورت می‌گیرد که نگارش آن در سال 1382 میلادی اتمام یافته. این تاریخ، کمتر از صد سال پس از 1291 میلادی، تاریخ فرونشستن نسبی نبردهای صلیبی است. بی‌گمان، با توجه به محتوای آن، یک تشخیص زودهنگام برآمدن دنیای جدید است. او می‌نویسد:
”اوضاع مغرب‌زمین که ما آن را مشاهده کرده‌ایم، دستخوش تبدلات عمیقی گردیده و بکلی دگرگون شده است.
        ”و از آغاز قرن پنجم[ه.ق.]، قبایل عرب به مغرب هجوم آوردند و بر ساکنان قدیم آن کشور، یعنی بربرها، غلبه یافتند و بیشتر نواحی شهرهای آن سرزمین را تصرف کردند و در فرمانروایی بقیه شهرهایی که در دست آنان مانده بود شرکت جستند.
        ”گذشته از این، در نیمه این قرن، یعنی قرن هشتم، در شرق و غرب، اجتماع بشر دستخوش طاعون مرگباری شد که در بسیاری از نواحی، جمعیت‌های کثیری از ملت‌ها را از میان برد، و بسی از نژادها و طوایف را منقرض کرد و اکثر بنیادهای اجتماع و تمدن را نابود ساخت، و روزگار پیری دولت‌ها و رسیدن آخرین مرحله آنها را فرامی‌آورد، از این رو حمایت و سایه دولت‌ها را کوتاه کرد و حدود آنها را در هم شکست و قدرت آنان را به زبونی مبدل کرد و عادات و رسوم آنها را به نابودی و اضمحلال دچار ساخت و در نتیجۀ قربانی شدن هزاران افراد بشر، تمدن و عمران زمین رو به ویرانی رو به ویرانی نهاد و شهرها و بناهای عمومی(آب‌انبارها، کاروانسراها، مسجدها، و جز اینها) خراب شد و راه‌ها و نشانه‌های آنها ناپدید گردید و خانه‌ها و قریه‌ها از ساکنان تهی شد و دولت‌ها و قبیله‌ها زبون گردیدند و قیافۀ همۀ نقاط مسکونی تغییر یافت و گمان می‌کنم در مشرق هم به نسبت جمعیت و فراخور عمران آن، همین مصائب و تیره‌بختی‌ها به بار آمده است و گویی زبان جهان هستی در عالم خسوف و گرفتگی سر داده و مورد اجابت واقع شده است. و خدا وارث زمین و موجودات آن است.
        ”و هنگامی که عادات و احول بشر، یکسره تغییر یابد، چنان است که گویی آفریدگان از بن و اساس دگرگونه شده‌‌اند و سرتاسر جهان دچار تحول و تغییر گردیده است. گویی خلقی تازه و آفرینش نوبنیاد و جهانی جدید پدید آمده است. این است که عصر ما به کسی نیازمند بود تا کیفیات طبیعت و کشورها و نژادهای گوناگون را تدوین کند و عادات و مذاهبی را که به سبب تبدل احوال مردم دگرگونه شده است شرح دهد و روشی را که مسعودی در عصر خود برگزیده پیروی کند تا به منزلۀ اصل و مرجعی باشد که مورخان آینده آن را نمونه و سرمشق خویش قرار دهند“(صص.6059).
← مقصود از مغرب‌زمین در این نقل، خصوصاً شامل مغرب عربی و همچنین اسپانیا و جنوب فرانسه امروزی است، که می‌توان آن را نقاط عزیمت اصلی رویگردانی نسبت به تمدن پیشامدرن و هسته شکل‌گیری تمدن مدرن در اروپا  قلمداد کرد.
← باید تأکید کنم که فرهنگ اسلامی به سبک اهل سنت غرب جهان اسلام، پایه و مایه عظیمی برای عقل قایل بود، و کم و بیش آن را دوشادوش وحی به شمار می‌آورد. این نقطه اساسی بود که ابن‌رشد را به عنوان الهام‌بخش‌ترین چهره در رنسانس قرن دوازدهم اروپا درآورد. ابن خلدون، در سودای بنیان گذاری ”علم عمران“ که جانشین شایسته همه علوم قلمداد می‌شود، در پی یافتن ساز و کارهای اساسی فهم دنیایی بود که از آن پس پدید می‌آمد و در آن، عقل جایگاه بیش از پیش رفیعی می‌یافت.
← ناخواسته، نگاه اسلام سنی غرب جهان اسلام، پنجره‌ای به سوی فهم سکولار از دنیا را گشود و در اروپا بسیار مؤثر واقع شد. البته همان طور که در اروپای قرون دوازدهم تا رنسانس اتفاق افتاد، این برداشت سکولار با ظاهری متألهانه پیش آمد.
← علم نویی که ابن خلدون در پی بنیان‌گذاری آن بود، ”علم عمران“ بود که به جای علم تاریخ یعقوبی و خصوصاً (خصوصاً از نظر او)، مسعودی می‌شد. گفتن دارد که تاریخ یعقوبی و مسعودی، بسط و گسترش علم حدیث بود. پس، می‌توان مساعی ابن خلدون را سومین گام برای چاره‌جویی اهل سنت برای ختم نبوت قلمداد کرد.
← آنچه امروز در شیوه ابن خلدون در پایه‌گذاری ”علم عمران“ بسیار مهم به نظر می‌رسد، انکار کوبنده فلسفه است. نگاه ابن خلدون به علم عمران، به مثابه جایگزینی برای همه علوم است. یک یک علوم، را با حوصله اسم می‌برد و بتفصیل، بررسی می‌کند که علم نافعی که باید جایگزین آنها شود، علم عمران است. خصوصاً انکار کوبنده او علیه فلسفه که در ادامه بمباران نابودکننده غزالی صورت گرفت، جالب است و آن را می‌توان نوعی تجربه‌گرایی رادیکال قلمداد کرد:
”باید دانست که راهی که آنان برگزیده‌ و رایی که بدان معتقد شده‌اند از همه وجوه باطل است. چه اینکه کلیه موجودات را به عقل اول نسبت داده و در ترقی به مقام واجب به همان اکتفا کرده‌اند، قصوریست از پی‌جویی مراتب خلق خدا که در ماورای آن، «عقل اول» یافت می‌شود. چه دایره وجود از این پهناورتر است و ایزد آنچه شما نمی‌دانید می‌آفریند“(ص.1091.).
← این ارجاع به قرآن کریم، لرزه بر اندام فلسفه در غرب جهان اسلام می‌افکند: ”وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون‏“(النحل/8). این آیه قرآن کریم، از دیدگاه کسی چون عبد الرحمن ابن خلدون، فلسفه‌ای که ادعا دارد می‌تواند تمام دنیا و اقلاً ”کلیات“ را در قوانین کلی خود احصاء کند، از اعتبار ساقط خواهد کرد:
”گویی آنان در اکتفا کردن به اثبات عقل تنها، و غفلت از آنچه در ماوری آن است، به مثابه طبیعیان هستند که بویژه، به اثبات اجسام اکتفا کرده و از نفس و عقل دوری جسته‌اند و معتقدند که در ماورای جسم از لحاظ حکمت وجود چیزی نیست، اما براهینی را که گمان می‌کنند از مدعاهای خود درباره موجودات اقامه می‌کنند و آنها را بر معیار منطق و قانون آن عرضه می‌دارند نارساست و برای مقصود واقی نیست“(صص.21091.).
← حیرت‌آور است که شارحان عمده ابن خلدون تا کنون به این موضوع توجه نداشته‌اند. این وجه ابن خلدون که او را به لحاظ پیشبرد دعاوی منطقی پوزیتیویسم منطقی، در عداد پیشتازان قرار می‌دهد. هر چند که ابن خلدون را پیشگام در جامعه‌شناسی نام گذارده‌اند، اما این نباید به معنای ابتدایی شمردن دیدگاه او باشد. روشن است که نظام نظری او به لحاظ منطقی و استدلال فلسفی، بسیار بسط‌یافته‌تر از اگوست کنت و حتی امواج بعدی علوم اجتماعی متبلور در شخصیت امیل دورکیم است. به نحوه استدلال او در رویارویی با فلاسفه توجه کنید:
”و اما دلیل نارسایی قسمتی از براهین درباره موجودات جسمانی  که آنها را دانش طبیعی می‌نامند، این است که مطابقت میان این نتایج  ذهنی که به گمان خودشان، آنها را به حدود «تعریفات» و قیاس‌ها استخراج می‌کنند، و آنچه در خارج وجود دارد، مبتنی بر یقین نیست، زیرا حدود قیاس‌ها احکامی ذهنی و کلی و عمومی است، در صورتی که موجودات خارجی به موادشان مشخص هستند و شاید در موارد مزبور چیزی باشد که از مطابقت ذهنی کلی با خارجی جزیی ممانعت کند، مگر در مواردی که حس، گواه بر آن است، و در این صورت دلیل آن، همان گواهی حس است، نه آن براهین. و بنابراین، یقینی را که در براهین خود می‌یابند در کجاست؟“(ص.1092.).
← و این، مانیفست پوزیتیویسم ابن خلدون است:
”و اما آنچه براهین ایشان دربارۀ موجوداتی باشد که در ماورای حس هستند، یعنی روحانیات که آنها را دانش الهی و دانش مابعدالطبیعه می‌نامند. ذوات آن موجودات به کلی مجهول‌اند، و دسترسی به آنها امکان‌ناپذیر است و نمی‌توان برای آنها برهان آورد. زیرا تجرید معقولات از موجودات خارجی جزیی، تنها هنگامی برای ما امکان دارد که بتوانیم آنها را درک کنیم، در صورتی که ما ذوات روحانی را ادراک نمی‌کنیم تا بتوانیم ماهیت‌های دیگری از آنها تجرید کنیم. از این رو که میان ما و آنها پرده حس کشیده شده است، پس، نه تنها ما می‌توانیم برهانی برای آنها بیاوریم و نه به طور کلی در اثبات وجود آنها چیزی درک کنیم، مگر آنچه را که در برابر خود می‌یابیم دربارۀ امر نفس انسانی و احوال و مدارک آن، و بویژه عوالم رؤیا که برای هر کس امری وجدانی است، ولی پی بردن به ماورای این، یعنی حقیقت و صفات نفس انسانی، امری غامض است که هیچ راهی برای آگاهی یافتن بر آن نیست“ (ص.1093.).
← نمی‌شود با قاطعیت قضاوت کرد که یکسره شدن کار فلسفه در غرب جهان اسلامی، بیشتر مرهون امام محمد غزالی بود یا عبد الرحمن ابن خلدون. هر دو بی‌نهایت مهم‌اند. هم حایز پایگاه اجتماعی رفیعی بوده‌اند، و هم به لحاظ عظمت جایگاه علمی، چیزی کم و کسر نداشته‌اند. گمان ندارم که بشود یکی را از دیگری مؤثرتر قلمداد کرد. اما تأخر ابن خلدون نسبت به غزالی، شاید ما را به این نتیجه رهنمون کند که او آخرین دفاعیات ابن‌رشد از فلسفه غرب جهان اسلام در مقابل امام محمد غزالی را از کار انداخت.
← با تمام عظمت و سنجیدگی طرح ابن خلدون برای عزل فلسفه غرب جهان اسلام، باید گفت که طرح ابن خلدون از پوزیتیویسم، به رغم اگوست کنت و حلقه وین، یک طرح فروتنانه و پخته و سنجیده است که در آن، به محدوده‌های درک بشری تأکید می‌شود. نحوۀ این تأکید هم طوری است که هم به قدر کافی و بلیغ، متکی به استدلالات منطقی است، و هم اشارات قاطع کلامی معدود و در عین حال، مؤثری به کتاب مقدس را برای از کار انداختن دعاوی فلسفی به کار می‌برد. اتکاء و ابرام او به اهمیت منطق، در مقابل بی‌ارزشی فلسفه، در ادامه طرح امام محمد غزالی در تحکیم جایگاه منطق در مقابل فلسفه است. به این معنا که به نظر می‌رسد که طرح ابن خلدون از پوزیتیویسم منطقی، بسیار پخته‌تر از مساعی اگوست کنت و حتی امیل دورکیم، و دوشادوش، کوشش‌های پوزیتیویسم منطقی حلقه وین است:
”و چنان که ما دریافته‌ایم، دانش فلسفه تنها دارای یک ثمره است که عبارت است از تشحیذ ذهن در ترتیب دلیل‌ها و حجت‌ها برای به دست آوردن ملکۀ نیکو و درست در براهین، زیرا تنطیم و ترکیب قیاس‌ها به شیوۀ استواری و اتقان، هنگامی میسر می‌شود که بر حسب شرایط حکما در صناعت منطق باشد و آنها اینگونه قیاس‌ها را در علوم حکمت، از قبیل طبیعیات و تعالیم و ریاضیات و دانش‌های ما بعد آن دو، بسیار به کار می‌برند و در نتیجه، کسی که در این دانش‌ها به تحقیق می‌پردازد به سبب کثرت استعمال براهینی که واجد شرایط لازم هستند، در بحث و استدلال ملکه و استعداد اتقان و صواب را به دست می‌آورد و در آن مهارت می‌یابد. زیرا قیاس‌های منطقی هر چند برای مقاصد فلاسفه وافی نیست، ولی چنان که ما دریافته‌ایم در عین حال، صحیح‌ترین قوانین اندیشه و مسائل نظری به شمار می‌روند“(صص.81097.)
← ادامه مطالب، شامل دو گام دیگر است: ” مدرنیت مهم است، ولی نه در فاز فرهنگی“ و ” مدرنیت در قامت یك بحران کامل عیار“.
← … ادامه دارد←… ادامه دارد …

نقشه راه رادیکال برای دستیابی به علم دینی(بخش نخست: مقدمه)

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...دکتر حامد حاجی‌حیدری


← مهم است.

← چرا علم دینی مهم است؟ چرا علم اسلامی مهم است؟ خصوصاً، چرا علوم انسانی اسلامی مهم‌اند؟

← تمدن اسلامی، رکورددار حضور مستمر و مقتدر در عرصۀ اجتماعی است. برای متجاوز از دوازه قرن (آغاز سده هفتم تا ابتدای سده نوزدهم میلادی)، ثغور این تمدن، خالی از یک نیروی مقتدر سیاسی که دعوی مشروعیت اسلامی داشته نبوده است. حکومت‌های نیرومندی که خود را ملزم دیده‌اند به نام اسلام بر مردم حکومت کنند. حکومت‌هایی که رفتار تاریخی آنها نشان می‌دهد که در جهان‌بینی اسلامی و در اعتقاد راسخ مردم در دین خود چیزی دیده‌اند، که ناگزیر از گردن نهادن به آن بوده‌اند.
← این، چه سنخ جهان‌بینی بوده است که توانسته چنین نیروی حیاتی نیرومندی در مؤمنان خویش بیافریند؟ و بسرعت، حتی مهاجمان به خود را پس از درآوردن به آیین خویش، به پرچمداران راسخ قدرت سیاسی خود تبدیل کند؟ ملت این تمدن، از آستانه سده نوزدهم میلادی، که آخرین نیروی مقتدر سیاسی، یعنی سلسله گورکانیان در شبه قاره هند فروریخت، با سرگشتگی تمام، در پی احیای عظمت خویش بوده‌اند، و هنوز از پای ننشسته‌اند.
← چه چیز، این ملت را اینچنین پابرجای نگاه داشته است؟
← در فرجام قرن بیستم، و آغاز هزاره‌ای که به نظر همه می‌رسد که باید کار تمدن را از سر آغاز کرد، و ساز و کارهای اساسی که زیست بشری را بر روی کره زمین تنسیق می‌کنند، از سیطره تام علم مدرن که در عین مفید بودن، خام و ناپخته می‌نماید، رها نمود، ادیان ابراهیمی در قامت یک راه حل نیرومند خودنمایی می‌کنند.
← نمی‌توان به ادیان ابراهیمی توجه نکرد. چه ملحد باشیم، چه متدین، باید نسبت به شیوه و روش توانمند این ادیان کنجکاو باشیم.
← در نگاه اول، ادیان ابراهیمی، نسق و شیوه اصولی تمدنی را ساخته‌اند که متجاوز از چهار هزار سال نزد جمعی از هوشمندترین مردم تاریخ، یعنی مردم خاورمیانه و بین‌النهرین، هر روزه آزموده شده است. این، اولین دلیل قابل توجه بودن خط تمدنی است که ادیان ابراهیمی ساخته‌اند. دلیلی که نه فقط برای خود متدینان به ادیان ابراهیمی، بلکه برای هر ملحدی می‌تواند شایسته توجه باشد. اینکه یک نظام نظری مدون، با اصول مشخص و با متونی مفصل، بدون ظرفیت‌های انعطاف نامحدود ادیانی چون بودیسم، بتواند نزد جمعیتی در حیطه جغرافیایی وسیع، و در متن حوادث بنیادافکن تمدنی جهان، اینچنین پابرجای بماند، هر تحلیل‌گر علوم انسانی را وامی‌دارد تا اهمیت آن را دست کم نگیرد.
← این که گفتم، سطحی‌ترین دلیل، و نه کم‌اهمیت‌ترین برهانی است که می‌توان برای لزوم تحقیق در مورد علم دینی برشمرد. سطحی‌ترین است، از آن رو که به متن و مغز این ادیان و علت فتوحات آنان نمی‌پردازد؛ و کم‌اهمیت‌ترین نیست، چون بنا به منطق علمی که به دنبال همبستگی‌ها و همشکلی‌های سطحی است، و برای بسیاری از مردم امروز قابل فهم است، چون معجزۀ تازه‌ای در اثبات اهمیت این ادیان کارساز است.
← یعنی جوانان دنیا با دیدن این معجزه می‌توانند بیش از علم، به ادیان ابراهیمی ایمان داشته باشند.
← معجزه جدید؛ این قسم نگاه تاریخی مقایسه‌ای که برای نخستین بار در طول تاریخ، برای ما میسر گردیده است، معجزه جدید ادیان ابراهیمی را به نمایش می‌گذارد. پیامبران ادیان ابراهیمی، نظام فکری را بنا کرده‌اند که از پس این همه آزمون هوشمندانه برآمده است. در این میدان، هیچ دستگاه نظری فلسفی، علمی، ایدئولوژیک و دینی دیگر، توان رقابت با آن را ندارد.
← انسان امروز، از دیدن مدلی چون مدل ”بور“ که توانسته است صد سالی در مقابل آزمون‌ها تاب بیاورد، به وجد می‌آید (اشاره به مدل ساختار اتمی ارائه شده از سوی نیلز بور در سال 1913 است که منجر به دریافت جایزه نوبل در سال 1922 گردید). این انسان، در مقابل جهان‌بینی توحیدی که چهار هزار سال، هر روز، توسط میلیون‌ها انسان آزموده شده است، چه خواهد گفت؟ آیا به وجد و شعف نخواهد آمد؟ قطعاً سر از پای نخواهد شناخت.
← این دلیل، هم برای ما که ساکن این حوزه تمدنی هستیم، مهم است، و هم برای دیگرانی که در این میدان نیستند. این مسأله مهم است. این مسأله مهم است. یک جهان‌بینی با یک سازه نظری پر و پیمان و مدون، که مردم بسیاری را طی زمان‌های طولانی راهنمایی کرده است، باید به قدر کافی توانمند باشد که بتواند ما را در رسالت سترگی که در بازسازی تمدن در پیش داریم کمک کند.
← از این ”دلیلِ سطحی‌تر و نه کم‌اهمیت‌تر“ که بگذریم، باید برهان عمیق‌تری بجوییم. فرجام انگیزه برآمده از این ”دلیلِ سطحی‌تر و نه کم‌اهمیت‌تر“، باید به یک بینش عمیق‌تر ختم شود. باید با خط‌کش ادیان ابراهیمی، عقل مجروح مدرن را بازسازی کنیم. ما به این بینش نیازمندیم. باید با جهان‌بینی توحیدی به دنیا بنگریم تا از خامی و نپختگی و تناقض بسیار علم مدرن امروزی رهایی پیدا کنیم.
← در ادامه این مقالات، خواهیم دید که درک این جهان‌بینی، ساده نیست. این گفتارها، نمی‌خواهند، و نمی‌توانند کمک زیادی به این درک بکنند، بلکه بیشتر می‌خواهند پیچیدگی نقشه راهی را گوشزد کنند که چنین درکی باید بپیماید.
← طرحی که از این نوشتار برای یک نقشه راه تازه در ذهن دارم، قدری جسورانه است. در واقع، می‌خواهم از محدوده‌های نقشه راهی که سید جمال الدین اسدآبادی (رحمه الله علیه) ترسیم فرمود، عبور کنم؛ نقشه راهی که تا همین امروز، راهنمای احیاگری اسلامی و بنیادگرایی دینی بوده است. نقشه راهی که راهنمای وقوع انقلاب اسلامی در ایران بوده است.
← این گذر، به معنای رادیکال‌تر کردن ادعای حکمت اسلامی است. به این معناست که فقط نمی‌خواهیم تمدن اسلامی را با اصول تمدن مدرن آشتی دهیم؛ یا حتی بگوییم که تمدن اسلامی پاسخ‌های بهتری برای صورت مسأله‌های تمدن مدرن به بار می‌آورد؛ بلکه بیش از آن، می‌خواهیم اسلام را به عنوان پایبست تمدن تازه‌ای که در آستانه پایه‌ریزی است مطرح کنیم و از متن آن، صورت مسأله‌های اصولی‌تری استخراج کنیم؛ می‌خواهیم تمدن مدرن را انکار کنیم. انکار کنیم. انکار کنیم.
← همان طور که در ادامه خواهیم گفت، پروژه احیاگری اسلامی(از سید جمال‌الدین اسدآبادی تا انقلاب اسلامی و بنیادگرایی اسلامی)، کم و بیش، می‌کوشد تا این ادعا را جا بیندازد که اسلام، پاسخ‌های مناسب‌تری برای نیازهای انسان مدرن دارد، اما آنچه ما امروز نیاز داریم، آن است که مشروعیت نیازهای انسان مدرن را زیر سؤال ببریم. نیازهای انسان مدرن، اخلاق، خانواده، اراده، محیط زیست، و از همه مهم‌تر، حقیقت و تاریخ را به مخاطره می‌افکند. ما برای مانع شدن از نابودی تمدن، احتیاج به تجدید نظر اصولی در تمدن و ذهنیت و جهان‌بینی انسان‌ها داریم.
← علی‌الاصول دستم از همین الان برای ترسیم چنین نقشه راهی می‌لرزد. نقشه دشواری است.

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 01 شهریور 1389 ساعت 02:04

بروزرسانی برنامه تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


← اسلام، در فرجام طریق ادیان ابراهیمی، منادی كمال و اتمام دركی از جهان است كه اقلاً از ابراهیم خلیل (حدود 2000 ق.م.) تا كنون، همچنان پابرجای و مقتدر باقی مانده است. این جهان‌بینی، چهل قرن است كه توان سازمان‌دهی درك منسجمی از جهان را نزد جمعیت انبوهی از مردم در خود محفوظ داشته است. تا كنون میلیاردها انسان بر اساس این درك، زندگی شخصی و فرهنگ خود را سامان داده‌اند. تاریخ تمدن ادیان ابراهیمی نشان داده است كه پایبندان به این سنت دینی نیرومندترین پایه‌های تمدن را بنیاد كرده‌اند. چه در این پایه‌ها هست كه آن را تا بدین سطح توانمند می‌سازد؟

← اندیشۀ اجتماعی متفكران مسلمان، اندیشه اجتماعی است كه از زمینه فرهنگی اسلامی برخواسته باشد.

← سنت‌های فكری را شامل می‌شود كه بر پایۀ این جهان‌نگری ارزشمند، البته با افت و خیزهای اندیشۀ بشری، بنیاد شده است. برخورد تمدن اسلامی و تمدن غربی در قرن یازدهم میلادی (با آغاز نبردهای صلیبی)، تأثیر متقابلی بر هر دو تمدن داشته است و آنچه امروز به عنوان تمدن جهانی شناخته می‌شود، حاصل تعامل این دو تمدن بوده است.
← اكنون در فرجام قرن بیستم و آغاز هزارۀ جدید، صورتبندی تازه‌ای در تعامل میان غرب و تمدن اسلامی مورد انتظار است كه در درجۀ نخست، از دانشجویان ایرانی توقع پیشبرد آن می‌رود.
← مهم‌ترین منظور، علاقمندسازی دانشجویان به تفکر اجتماعی اسلامی است تا انرژی لازم را برای تداوم مطالعات خود در طول دورۀ تحصیل به دست آورند. ما بیشتر سؤال ایجاد خواهیم كرد؛
← هدف دیگر، به دست دادن تصویری از تیپ‌ها و انواع عمده تفکر اجتماعی اسلامی و اهم مفاهیم آن است؛ این تصویر، به شما كمك می‌كند تا برنامه‌های پژوهشی خود را با دید بازتری انتخاب كنید.
← انتظار بر این است كه این دوره، درك عمومی و در عین حال اصولی از نظریه اجتماعی را در دانشجو پایه بگذارد.
← تفهیم مطالب به دانشجویان محترم، به شیوه‌های ارائه مطالب و زمینه‌های اصلی، بحث در كلاس، مطالعات دانشجو، ارزیابی مطالعات دانشجویان، و مشورت با استاد صورت می‌گیرد.
█ برنامه دوره
← اعلام برنامه دوره/ كلیات/درآمد تاریخی و مفهومی
← چرا تفكر اسلامی مهم است؟ (سید حسین نصر)
← آغاز زودهنگام سیاق فكری مدرن (عبدالرحمن‌ابن‌خلدون؛ تیپ پذیرندگان مدرنیت)
← مدرنیت مهم است، ولی نه در فاز فرهنگی )الهامات سید جمال‌الدین اسدآبادی؛ تیپ منتقدان اخلاقی مدرنیت)
← مدرنیت در قامت یك بحران کامل عیار (محمد اقبال لاهوری؛ تیپ منتقدان بنیادین مدرنیت)
← سرگشتگی در بحران (عبدالکریم سروش؛ تیپ پذیرش عمومی بحران در معرفت)
← تلاش برای خروج از بحران (کمک گرفتن از ابونصر فارابی؛ تیپ حكمت شرقی)
█ منبع اصلی
← ارزشیابی پایان دوره، بر مبنای صفحات برگزیده از درسنامه «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام»، نسخه 1-90-1389، شامل متون کارگاهی برگزیده از سید حسین نصر، حنا الفاخوری، خلیل الجر، حمید عنایت، عبدالکریم سروش، و علی اکبر علیخانی، و همچنین، مباحث کلاس صورت خواهد گرفت.
█ منبع جنبی
← برای مرور انتقادی مأخذ گرانقدر علی‌اکبر علیخانی(ویراستار) (1386)، ”روش‌شناسی در مطالعات سیاسی اسلام“،تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، 5 نمره فوق‌العاده در نظر گرفته شده است.

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 26 اسفند 1394 ساعت 22:01

بروزرسانی برنامه جامعه‌شناسی ارتباطات جمعی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


← دورۀ 1-90-89 ”جامعه‌شناسی ارتباطات جمعی“ در دانشكدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر مبنای تدارك مهارت‌های لازم در زمینۀ شناخت عمومی از ارتباطات جمعی و وسایل ارتباط جمعی، طراحی گردیده است.

← ما در این دوره سه هدف را دنبال می‌كنیم:

← مهم‌ترین منظور، علاقمندسازی دانشجویان به نهاد ارتباطات جمعی و رسانه‌ها به عنوان نیرومندترین نهاد اجتماعی در حال حاضر است، تا انرژی لازم را برای تداوم مطالعات خود در طول دورۀ تحصیل به دست آورند. دو هدف دیگر حول این هدف پی‌گیری می‌شوند؛
← در این دوره تلاش می‌شود تا با در نظر گرفتن نهاد ارتباطات جمعی در زمینه اجتماعی، احوالات آن و مناسبات آن را با زمینه اجتماعی، مورد بررسی قرار دهیم؛
← و منظور سوم، آشنا كردن دانشجویان با مفاهیم اساسی مهم مطرح در این حوزه است.
← تفهیم مطالب به دانشجویان محترم، به شیوه‌های ارائه مطالب و زمینه‌های اصلی، بحث كلاسی، مطالعات دانشجو، ارزیابی مطالعات دانشجویان، و مشورت با استاد صورت می‌گیرد.

█ برنامه دوره
← اعلام برنامۀ ترم/معرفی منابع
← طرح مبحث (منتخب سه‌گانه ماتریکس)
← سیر ارتباطات و درك عمومی از ارتباط و ارتباطات رسانه‌ای
← تحلیل ارتباطات رسانه‌ای در سطح خرد (فصول 3 و 7)
← هویت رسانه‌ای
← تحلیل ارتباطات رسانه‌ای در سطح كلان (فصول 4، 5 و6)
← ظهور عمومیت رسانه‌ای
← تسری عمومیت رسانه‌ای: جهانی‌شدن
← فایق آمدن بر عمومیت‌های پیشین: دگرگونی در سنت

█ منبع اصلی
← ارزشیابی پایان دوره، بر مبنای فصول سوم تا هفتم از مأخذ جان بروکشایر تامپسن (1380)، ”رسانه‌ها و مدرنیته؛ نظریۀ اجتماعی رسانه‌ها“، ترجمه مسعود اوحدی، تهران: سروش، و نیز، مباحث کلاس صورت خواهد گرفت.
← توضیح اینکه كتاب پرنفوذ ”رسانه‌ها و مدرنیت؛ نظریۀ اجتماعی رسانه‌ها“، محصول 1995 انتشارات استنفورد است. متن آن، حاوی عمیق‌ترین برداشت‌ها در زمینه فضای رسانه‌ای جدید است.
← پرفسور جان بروكشایر تامپسن، از چهره‌ها و نظریه‌پردازان مسلط در زمینه ارتباطات جمعی است. وی هم‌اكنون، استاد برجسته دانشگاه كمبریج است.

منبع جنبی
برای مرور انتقادی مأخذ گرانقدر یوست فن لون (1388)، ”تکنولوژی رسانه‌ای از منظری انتقادی“، ترجمه احد علیقلیان، تهران: همشهری، 2 نمره فوق‌العاده در نظر گرفته شده است.
← توضیح اینکه، كتاب ”تکنولوژی رسانه‌ای از منظری انتقادی“، محصول مشترک 2008 گروه انتشاراتی فوق‌العاده معتبر McGraw-Hill و انتشارات دانشگاه آپن است.
← پروفسور ژوست فن لون، استاد دانشگاه ناتینگهام ترنت است. خصوصاً علاقمندی‌های نیرومندی به تکنولوژی رسانه‌ای و جامعه اطلاعاتی، و همچنین، جامعه ریسکی به نحوی که توسط الریک بک مورد توجه بود دارد.

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 26 اسفند 1394 ساعت 22:01

بروزرسانی برنامه نظریه‌های جامعه‌شناسی دو

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری


← دورۀ 1-90-89 نظريه‌هاي جامعه‌شناسي (2) در دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه تهران، بر مبناي تدارك مهارت‌هاي ضروری درک نظريه‌هاي كلاسيك جامعه‌شناسي طراحی گردیده است. هدف از مطالعه نظريات جامعه‌شناسي كلاسيك، به دست آوردن سويه‌هاي اصولي و تعیین‌کننده تفكر اجتماعي است. ریل‌هایی که حرکت‌های امروز در نظریه جامعه‌شناختی، در راستا و چهارچوب آنها صورت می‌گیرد.

← در مورد كساني كه بايد در اين مرحله مورد مطالعه قرار گيرند، اختلاف نظر وجود دارد. بسيار حايز اهميت است كه متفكراني كه در اين مرحله برگزيده مي‌شوند، سررشته‌هاي آنچه در ادامه نظريه جامعه‌شناختی تا امروز اتفاق می‌افتد را به دست دانشجويان بسپارند.

← در مورد جايگاه هربرت اسپنسر از بريتانيا، اگوست كنت و اميل دوركيم از فرانسه، كارل ماركس و ماكس وبر از آلمان اتفاق نظر وجود دارد.
← قبلاً گئورگ زيمل آلماني در عرض و ارز كلاسيك‌های مذکور تلقی نمي‌شد، اما پس از بازشناسي جريان‌هاي فكري فرجام قرن بيستم، اهميت او محرز گردید.
← بي‌گمان، جرج كسپر هومنز، جرج هربرت ميد، و تالكوت پارسنز امريكايي، هم پايۀ شش متفكر مذكور نیستند، ولی مقام شامخ و تعیین‌کننده اين سه، در نظريه جامعه‌شناختي ترديد ناپذير است.
← به هر تقدیر، برنامه دوره طوری تنظیم شده است که اصول و مفاهیم اساسی ناظر بر دیدگاه‌های نه متفکر مذکور را در جریان روایتی از سیر نظریۀ اجتماعی تا تحول جنبش‌های 1968 پوشش دهد.
← ما در اين دوره دو هدف را دنبال مي‌كنيم:

← مهم‌ترين منظور، علاقمندسازي دانشجويان به نظريه اجتماعي کلاسیک است تا انرژي لازم را براي تداوم مطالعات خود در طول دورۀ تحصيل به دست آورند. ما بيشتر سؤال ايجاد خواهيم كرد؛
← هدف دوم، به دست دادن تصويري از سير نظريۀ اجتماعي کلاسیک و اهم مفاهيم آن است؛ اين تصوير، به شما كمك مي‌كند تا برنامه‌هاي پژوهشي خود را با ديد بازتري انتخاب كنيد.

← انتظار بر اين است كه اين دوره، درك عمومي و در عين حال اصولي از نظريه اجتماعي را در دانشجو پايه بگذارد.
← تفهيم مطالب به دانشجويان، به شيوه‌هاي ارائه مطالب و زمينه‌هاي اصلي/ بحث كلاسي/ مطالعات دانشجو/ ارزيابي مطالعات دانشجويان/ و مشورت با استاد صورت مي‌گيرد.

█ برنامه دوره
← كليات/ طرح مبحث/ چشم‌انداز كلي به دوره/اعلام برنامه دوره/معرفي منابع
← سير تاريخي انديشه تا جامعه‌شناسي مدرن
← شكل‌گيري تفكر اجتماعي مدرن؛ ايده جامعه‌شناسي علمي در اروپای آنگلوساکسون
← تجربه‌گرايي انگليسي
← رفتارگرايي/مكتب مبادله (صص.90-269.)
← پراگماتيسم/مكتب شيكاگو (صص.21-112.)
← تكامل‌گرايي، کارکردگرایی و نظریه عمومسی سیستم‌ها (صص.54-45/صص.62-129)
← شكل‌گيري تفكر اجتماعي منتقد مدرنيت؛ ايده جامعه‌شناسي انتقادي در اروپای قاره‌ای
← زمينه‌هاي فلسفي قبل از قرن بيستم
← سنت انتقادي چپ‌گرا(صص.67-55.)
← سنت انتقادي راست‌گرا(صص.106-67.)

█ منبع اصلي
← ارزشیابی پايان دوره، بر مبنای صفحات 45 تا 162 و 269 تا 299 از مأخذ جرج ريتزر (1388)، ”مبانی نظریه جامعه‌شناختی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن“، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، تهران: ثالث، و نیز، مباحث کلاس صورت خواهد گرفت.
← توضیح اینکه، ویرایش دوم كتاب ”نظریه جامعه‌شناختی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن؛ مقدمات“، که با عنوان فوق به فارسی ترجمه شده است، محصول 2007 گروه انتشاراتي فوق‌العاده معتبر McGraw-Hill است. پروفسور جرج ريتزر، هم‌اكنون، استاد عاليرتبه كالج پارك دانشگاه مريلند است. او از درخشان‌ترين چهره‌هاي جامعه‌شناسي امريكاست. تنها هفت سال پس از اخذ دانشنامه دكترای تخصصی، به درجه استادي نايل شد. او ويراستار دائره‌المعارف جامعه‌شناسي بلكول(2007) است و متجاوز از 100 مقاله علمي منتشر شده دارد.

█ منبع جنبی
← برای مرور انتقادی فصول 2/3/4/5/6/7/9/12/13 از مأخذ تيم دليني (1387)، ”نظريه‌هاي كلاسيك جامعه‌شناسي“، ترجمه بهرنگ صديقي و وحيد طلوعي، تهران: نشر ني، 3 نمره فوق‌العاده در نظر گرفته شده است.
← توضیح اینکه، كتاب ”نظریه‌های اجتماعی کلاسیک؛ پژوهش و کاربست“، که با عنوان فوق به فارسی ترجمه شده است، محصول 2003، از گروه انتشاراتي فوق‌العاده معتبر Prentice-Hall است. تيم دلیني، هم‌اكنون، استاديار دانشكده جامعه‌شناسي دانشگاه آسوِگو در ايالت نيويورك است.

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 26 اسفند 1394 ساعت 22:02

صفحه 420 از 425

a_a_