فیلوجامعه‌شناسی

نـ ̓ ̓ـقل‌تاریخی: استقلال بانک مرکزی

فرستادن به ایمیل چاپ

تسنیم؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    بر مبنای طرح تقریباً نهایی مجمع تشخیص مصلحت نظام، که گفته می‌شود حمایت عالی‌مقام اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی و مخالفت عالی‌مقام حسن روحانی را با خود دارد، بانک مرکزی موقعیت نسبتاً مستقلی می‌یابد، و بخش مهمی از اختیارات اقتصادی رئیس جمهور به نهاد بالادستی «شورای پول و اعتبار» واگذار می‌شود.

•    ترکیب شورای پول و اعتبار به ترتیبی است که در مواقع وقوع اختلاف نظر بین رئیس کل بانک مرکزی و رئیس جمهور، ترکیب بالقوه به نفع رئیس کل بانک مرکزی خواهد بود؛ به این ترتیب که:


طرف رئیس جمهور:
۱.    وزیر امور اقتصادی و دارائی یا معاون وی
۲.    رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور یا معاون وی
۳.    دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۴.    دو تن از وزرا به انتخاب هیأت وزیران
۵.    وزیر بازرگانی

طرف رئیس کل بانک مرکزی:
۱.    رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
۲.    دو کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی و تائید ریاست جمهوری
۳.    دو کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی و تائید ریاست جمهوری
۴.    دادستان کل کشور یا معاون وی
۵.    رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن
۶.    رئیس اتاق تعاون

اعضای ناظر:
نمایندگان کمیسیون‌های امور اقتصادی و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی (هر کدام یک نفر) به عنوان «ناظر» با انتخاب مجلس.

•    بر این اساس، هر چند که عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی، در اختیار رئیس جمهور است، ولی تحقق این اختیار بسیار دشوار است و منحصراً در اختیار رئیس جمهور نخواهد بود.
•    حجت الاسلام دکتر غلامرضا مصباحی مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام جزئیات این خبر را در اختیار رسانه‌ها قرار دادند. ایشان توضیح دادند: بحث کیفیت تعیین رئیس کل بانک مرکزی از برنامه پنجم با چالش روبه رو شد و علت هم این بود که مجلس در این برنامه برای تعیین رئیس بانک مرکزی طرحی را تصویب کرد که مجلس هم در این انتخاب نقش داشته باشد یعنی، باید رئیس کل به مجلس معرفی می‌شد.
•    وی با اشاره به این‌که غیر از معرفی رئیس کل بانک مرکزی به مجلس چند طرح دیگر نیز مطرح بود، تصریح کرد: هم‌چنین، تأکید بود که رئیس کل بانک مرکزی به غیر از رئیس جمهور با پیشنهاد شورایی سه قوه‌ای و بخش خصوصی پیشنهاد شود.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط به ایراد شورای نگهبان به طرح مجلس در آن سال اشاره و اضافه کرد: بعد از ایراد شورای نگهبان، مجلس به طرح خود اصرار کرد و بعد این موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و مجمع سران سه قوه را مبنا قرار داد.
•    مصباحی مقدم تأکید کرد: در آن مقطع آقای احمدی نژاد رئیس جمهور وقت به مقام معظم رهبری نامه‌ای نوشتند و تأکید کردند که به این شکل امکان فعالیت نیست و رهبری هم این طرح را به عنوان معضل به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع دادند.
•    به گفته نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در آن نامه مقام معظم رهبری تأکید کردن نصب و عزل و قبول استعفای رئیس کل بانک مرکزی در اختیار رئیس جمهور باشد، اما، ترتیبی اتخاذ شود که روند نظارت بر این بانک آسان‌تر شود.

░▒▓  نقل قولی از یک دستور مقام معظم رهبری/ اداره بانک مرکزی کماکان معضل است
•    وی با تأکید براینکه طرح مذکور مدت‌ها در مجمع تشخیص مصاحت نظام مسکوت مانده بود، علت طولانی شدن دوره بررسی را رسیدگی به مسائل مهم‌تر در مجمع تشخیص اعلام کرد.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط به روند انتخاب رئیس کل بانک مرکزی در دولت یازدهم اشاره کرد و افزود: از آن‌جایی که در قانون برنامه پنجم توسعه مشخص شده بود که قائم مقام بانک مرکزی حکم رئیس جمهور را می‌گیرد در این دولت روند درج شده در قانون طی شد، اما، برای رئیس کل کماکان ابهام وجود داشت.
•    مصباحی مقدم ضمن اشاره به راهکار برنامه چهارم برای انتخاب رئیس کل بانک مرکزی، گفت: در برنامه چهارم آمده بود که وزیر اقتصاد حکم رئیس کل بانک مرکزی را بدهد در این دوره هم وزیر حکم انتخاب رئیس را زد و متعاقب آن حکم دیگری توسط رئیس جمهور زده شد این اقدام نشانه خلا قانونی و ادامه معضل است.

░▒▓  روحانی گفت اداره بانک مرکزی معضل نیست/ مجبور شدیم از رهبر استعلام بگیریم
•    وی ادامه داد: زمانی که این مسأله در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد رئیس جمهور گفت برای ما معضلی نیست و این موضوع حل شده و رئیس کل در حال فعالیت است و ما نیازی نمی‌بیینم این مسأله در دستور باشد معضل برای زمانی بود که مصوبه مجلس بود و اعتراضاتی به همراه داشت.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اضافه کرد: به همین خاطر بنا شد این مسأله با مقام معظم رهبری در میان گذاشته و به نظر ایشان عمل شود، اقای رفسنجانی در ملاقات با آقا مسأله را مطرح می‌کنند و طبق نقل قول ایشان، اقا می‌فرمایند نه من معتقدم معضل است و برای یک بار هم شده باید این مسأله حل شود.
•    وی ادامه داد: طبق این نقل قول، نظرشان این بودکه دائماً دولت‌ها بانک مرکزی را به عنوان صندوق ذخیره خود می‌دانستند و از منابع آن برداشت می‌کردند و همواره نرخ تورم ما ناشی از تزریق نقدینگی و استقراض از بانک مرکزی افزایش یافته است بنا بر این، باید با حفظ این نکته که نصب و عزل و پذیرش استعفای رئیس کل توسط رئیس جمهور باشد سازو کاری تعیین شود که آن ساز و کار از مطلق العنان بودن دولت در مدیریت بانک مرکزی جلوگیری کند.
•    مصباحی مقدم تصریح کرد: روشن است که بانک مرکزی در عین این‌که از نظر اجرایی زیر نظر دولت اداره می‌شود، بانک کل کشور و مردم است نه صرفاً بانک دولت چراکه سیاست‌های این بانک در اقتصاد ملی تأثیر دارد و دخالت‌های دولت در این بانک آثار خود را در قدرت پول مردم نشان می‌دهد بنا بر این، نیازمند سازو کاری هستیم که امکان نظارت دیگران و تأثیرگذاری نهادهای دیگر کشور فراهم شود.
•    وی با بیان این‌که همین منطق باعث شد باردیگر نحوه اداره بانک مرکزی در دستور مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گیرد، گفت: برهمین اساس موضوع به کمیسیون اقتصادی مجمع ارجاع شد و حدود ۳ ماه کمیسیون روی این موضوع کار کرد.

░▒▓  جزئیات نحوه اداره بانک مرکزی/ رئیس کل چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن اشاره به تصویب کلیات اداره بانک مرکزی در جلسه اخیر مجمع و ارجاع بررسی جزئیات به کمیسیون اقتصاد کلان، اظهار داشت: چند نکته در این طرح وجود دارد که شامل ویژگی‌ها و صلاحیت‌های علمی و عمومی رئیس کل بانک مرکزی است.
•    وی با بیان این‌که دوران تصدی ریاست بانک مرکزی نیز در طرح جدید مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت، تصریح کرد: یکی از مسائلی که در سازو کار تعیین رئیس کل بانک مرکزی مد نظر است به طرف پیشنهاد‌دهنده مربوط می‌شود در همین ارتباط البته، چندین طرح مورد رسیدگی قرار گرفته است.
•    به گفته مصباحی مقدم از دیگر مسائل مطرح این است که چه کسی پیشنهاد فرد معرفی شده برای ریاست بانک مرکزی را بپذیرد و هم‌چنین، چه کسی حکم نهایی را صادر کند.
•    نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ضمن اشاره به پیشنهادهای مطرح برای صلاحیت‌های علمی ریاست بانک مرکزی در طرح جدید، گفت: در کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام به این اجماع رسیده‌ایم که فرد معرفی شده برای بانک مرکزی دارای مدرک دکترا در رشته‌های اقتصادی، پولی یا مالی داشته باشد.

░▒▓  رئیس کل حداکثر باید ۷۰ ساله باشد/ پیشنهاد با چه گروهی است؟
•    وی هم‌چنین، افزود: بند دیگر هم داشتن کفایت تجربی و تجربه مدیریتی در حوزه‌های اقتصادی پولی یا مالی یا پنج سال تجربه مدیریتی در بانک مرکزی است؛ بنا بر این، یکی از شرط‌ها داشتن تجربه هفت سال مدیریت در غیر بانک مرکزی و حداقل پنج سال درون بانک مرکزی است.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دیگر شرط انتخاب رئیس کل بانک مرکزی را داشتن حسن شهرت و توان انجام وظایف محوله با حداکثر ۷۰ سال سن اعلام کرد و گفت: نداشتن سابقه محکومیت کیفری و موثر مالی هم از دیگر شرایط است.
•    مصباحی مقدم با بیان این‌که شرایط مذکور کمک می‌کند تا فردی ریاست بانک مرکزی را برعهده بگیرد که از کفایت علمی بالا و صلاحیت‌های عمومی بالا برخوردار باشد، تأکید کرد: البته، هیچ یک از این مسائل مطرح شده مصوب مجمع نیست، بلکه پیشنهاد کمیسیون اقتصاد کلان است.

░▒▓  شورای پول و اعتبار ۳ نفر را برای ریاست بانک مرکزی به رئیس جمهور پیشنهاد می‌کند
•    وی در ارتباط با سناریوهای مطرح برای طرف پیشنهاد‌دهنده ریاست بانک مرکزی، گفت: هفت-هشت سناریو برای پیشنهاد‌دهنده مطرح شد البته، پیشنهاد کمیسیون این بود که ابتدا شورای پول و اعتبار سه نفر خبره را که دارای شرایط و صلاحیت لازم هستند را به رئیس جمهور پیشنهاد دهد و رئیس جمهور یکنفر را انتخاب کند و اگر رئیس جمهور افراد پیشنهادی را انتخاب نکرد مجدد افراد دیگر معرفی شوند.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین ارتباط اضافه کرد: طرح مذکور در مجمع مورد بحث قرار گرفت، اما، بنا شد سناریوهای دیگر نیز از سوی کمیسیون اقتصاد کلان به مجمع ارائه شود؛ یکی از سناریوهای پیشنهادی این است که پیشنهاد‌دهنده و صادرکننده حکم رئیس جمهور باشد.
•    وی با بیان این‌که یکی دیگر از طرح‌های موجود این است که وزیر اقتصاد رئیس کل بانک مرکزی را پیشنهاد کند، تصریح کرد: پیشنهاد دیگر هم این است که شورای پول و اعتبار رئیس کل را معرفی کند؛ هم‌چنین، پیشنهاد دیگر این است که مجمع عمومی بانک مرکزی فردی را پیشنهاد دهد.
•    به گفته مصباحی مقدم، از دیگر طرح‌های ارائه شده برای طرف پیشنهاد‌دهنده ریاست بانک مرکزی این است که کمیته‌ای با ترکیب از شورای پول و اعتبار، مجمع عمومی بانک مرکزی، نماینده مجلس تشکیل شود و در نهایت با تأیید شورای پول و اعتبار و حکم رئیس جمهور ریاست بانک مرکزی فعالیت خود را آغاز کند.

░▒▓  فردا تکلیف ریاست بانک مرکزی مشخص می‌شود؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن اشاره به این‌که سناریوهای مذکور الآن مورد بحث کمیسون اقتصاد کلان است، تصریح کرد: صبح شنبه هم قبل از جلسه مجمع تشخیص بناست یک بار دیگر کمیسیون اقتصاد کلان تشکیل شود و طرح نهایی را به مجمع ارائه دهد.
•    وی درباره دوره زمانی ریاست بانک مرکزی گفت: در این خصوص پیشنهاد چهار سال، پنج سال و هفت سال مطرح بود که در نهایت پنج سال مورد تصویب کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت.
•    مصباحی مقدم البته، توضیحاتی را هم درباره طرح‌های موجود برای تغییر یا عزل رئیس کل بانک مرکزی را مطرح کرد و افزود: گفته شده در صورتی که یک یا بیشتر از شرایط زیر محقق شود تغییر رئیس بانک مرکزی حتمی شود؛ یکی از این موارد فقدان شرایط نصب، قصور و تقصیر در دستیابی اهداف بانک مرکزی به تشخیص شورای پول و اعتبار و تأیید رئیس جمهور و هم‌چنین، اثبات عدم توان در مدیریت بانک مرکزی به تشخیص شورای پول و اعتبار است؛ البته، این‌ها پیشنهاد بوده و نهایی نشده است.

░▒▓  یک تبصره برای رئیس جمهور/ رئیس کل بانک مرکزی چه زمانی عزل می‌شود؟
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، ادامه داد: هم‌چنین، گفته شد رئیس جمهور می‌تواند اگر بیش از یک سال از دوره رئیس بانک مرکزی قبل باقی مانده باشد پیشنهاد جدیدی را برای رئیس جدید بدهد.
•    وی تأکید کرد: باتوجه به این‌که معمولاً، دو دوره ریاست جمهوری را یک رئیس جمهور تجربه می‌کند این سیاست برای دوره اول رئیس جدید رخ می‌دهد بنا بر این، هدف از تصویب این طرح این است که این اجازه برای تغییر رئیس بانک مرکزی باشد.
•    این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره زمان تصویب جزئیات نحوه اداره بانک مرکزی گفت: ان شاءالله فردا ادامه رسیدگی به مباحث باقی مانده را در کمیسیون اقتصاد کلان مجمع خواهیم داشت و احتمال دارد در جلسه اصلی مجمع نیز این مباحث مورد بررسی قرار گیرد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 09 آبان 1393 ساعت 16:57

حکایت مدرسه امین الدوله بازار

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه

●    سؤال و دغدغه این گفتار آن است که چه چیزی در آموزش‌های طلبگی و بازاری بوده است که پر نفوذترین و مؤثرترین چهره‌های تاریخ قریب به دو سده اخیر ایران، از این دو نهاد برآمده‌اند. در نخستین سالگرد درگذشت استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، آیت ا... رضا استادی سخنرانی فرمودند. انتخاب ایشان برای برگزاری این سخنرانی، از باب مشابهتی که در آغاز طلبگی با مرحوم عسگر اولادی داشتند، جالب بود، خصوصاً از جنبه‌ای که در این مقاله، موضوع کاوش ماست. شروع طلبگی آیت ا... رضا استادی در سن شانزده سالگی از «مسجد امین الدوله بازار» بود، و تحصیل کمالات و حکمت استاد مسلمان هم از طلبگی در «مسجد امین الدوله بازار» با مرشدی استاد اعظم، آیت الحق، شیخ محمد حسین زاهد، اعلی ا... مقامه الشریف بود.

●    خب، از سال ها پیش، مشترک جزوات مؤسسه پر برکت «در راه حق» با سرپرستی آیت ا... استادی بودم، و از آن زمان است که هیچ فرصتی را که در آن بشود از مواعظ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر آیت ا... رضا استادی بهره برد، از دست نمی‌دهم. این حس را در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت، به وقت بیان دیدگاه‌های مرحوم عسگر اولادی مسلمان هم داشتم؛ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر؛ به طرز غریبی، بیانگر مفهوم تاریخی «حکمت» و «بصیرت» بود. یعنی سنخی از دانش که به مرور و تقوا و شهود و رفض دنیا به دست می‌آید، نه با درس و کتاب و مدرسه. برداشت من این است که در نظام آموزشی مدرن، این فضایل به دست نمی‌آیند و باید برای رفع این نقیصه کاری کرد.
●    آیت ا... رضا استادی در سخنرانی خود، طی نخستین سالگرد وفات استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، و در آخرین فراز سخنرانی، روایتی را از امام جعفر صادق علیه السلام نقل فرمودند تا ابعاد شخصیت ویژه «استاد مسلمان» را بیان دارند که آن نیز برای مقصد این مقاله آموزنده و الهام بخش است. این روایت از حسن بزاز نقل است که گفت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: «آيا به سه چيز از سخت‌ترین اموري که خدا بر بندگانش واجب کرده آگاهت نکنم؟ عرضه داشتم: آري. امام فرمود: منصفانه برخورد کردن تو با مردم، همدردي با برادرت، و به ياد خدا بودن در هر جا، و منظور من از ياد خدا ”سبحان ا... و الحمد لـ... و لاإله إلاا... و ا... اکبر“ گفتن نيست؛ اگر چه اين هم ياد خداست، اما ذکر خدا به ياد خدا بودن است آن گاه که به اطاعت يا معصيتي اقدام می‌کنی» (مندرج در مجلد دوم کافي مستند به محمد احسان آزادي).
●    این روایت، در ذهن من، متبادر کننده حال و روز استاد مسلمان و همچنین، استاد استادی بود و وقتی حدیث را می‌شنیدم، تصور می‌کردم که آیا با وجود نظام آموزشی مثله و تکه تکه مدرن ما، این امکان هست که ما در آینده باز هم افرادی را داشته باشیم، که تا این اندازه در «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر»، «استاد» باشند.
●    سخن آن است که گاه ما تعریف «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» را بلدیم، و گاه با دیدن و زیستن با استاد اعظمی چون، شیخ محمد حسین زاهد، همان استاد پرهیزگاران تهران، در مدرسه امین الدوله، استاد «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» می‌شویم. چنین است که از بازار تهران، پدیده‌های «بازاری + ساده زیست»! برخاستند که از سر همین خصال، متوالیاً تاریخ ساز هم می‌شدند؛ آموزش‌های پیوسته و عمیق و عملی استاد اعظم، شیخ محمد حسین زاهد، به همه می‌فهماند که گسیختن از فضیلت «ساده زیستی» است که «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را از روح انسان می‌برد.
●    عمامه کوچک و مختصر آیت ا... استادی، از این بابت هم آموزنده بود، مانند خاطره لباس‌های یک جور و سر و ساده استاد مسلمان در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت. تلاقی شهود استاد استادی و غیب استاد مسلمان، هر دو مرا به یاد نقل استاد خود، آیت ا... احمد مجتهدی تهرانی رحمه ا... علیه می‌انداخت، از استاد استادان اخلاق تهران در «مدرسه امین الدوله بازار»، آیت الحق شیخ محمد حسین زاهد. این همه «یاد»، این پرسش را چند باره در ذهن من زنده می‌کرد که آیا با نظام آموزش و تربیت مدرن، می‌توان امیدی به تکرار نسلی داشت که با انقلابی که به راه انداخت، سنخ یگانه‌ای از «بصیرت» پیچیده و مفتون کننده خود را به رخ عالم کشید، که در سایه پرهیز از دنیا، چنان ملکات «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را در خود پرورده بود که جهان تحلیل گران امروز، درک ذهنیت آنان را برای خود دشوار یافت. آیا این نسل تکرار شدنی است؟

░▒▓ کاوش در رگ و ریشه‌های قضیه
●    یکی از آفات نظام آموزش و تربیت مدرن، تخصصی شدن آن به معنای قطعه قطعه شدن و مثله شدن آموزش و تربیت است. در این نظام، به سرعت، رابطه فرزندان با خانواده به شدت تقلیل یافته، دسته بندی شده، مرحله به مرحله به آموزش‌های محض تخصصی هدایت می‌شوند. به این ترتیب است که، افراد، به سرعت از آموزش خانوادگی و عمومی جدا شده و به آموزش تخصصی و فوق تخصصی راه پیدا می‌کنند.
●    کودکانی که در گذشته برای آموزش زندگی و تولید و کسب و کار، خانواده و سپس محله و بازار را پیش رو داشتند، هر چند که از شانس کمی برای «متخصص» شدن برخوردار بودند، ولی آموزش‌های یکپارچه‌ای برای زندگی متعادل می‌دیدند. این آموزش ها، شامل زبان، اخلاق، دین و شریعت، سلوک، فن و پیشه، حسن معاشرت، و اموری از این دست بود. نکته مهم در این آموزش ها آن که این آموزش ها، با یکدیگر هم ساز بودند و یکدیگر را در بلند مدت کامل می‌کردند. آن ها یک فرایند آموزشی یکپارچه را به مدت چند دهه سپری می‌کردند.
●    کودک طی سال‌های اولیه، اصطلاحاً به پادویی مشغول بود، و طی این مدت صلاحیت‌های عمومی به او منتقل می‌گردید. قاعده آموزش در بازار این بود که، کودک طی این مدت، در حجره‌ها و سراها، و مساجد بازار، متحمل تمرین‌های سخت می‌شد، و، سپس، آماده می‌گردید تا اگر صلاحیت‌های عمومی‌اش فراهم شد، آموزش‌های تخصصی در حرفه خاص خود را فرا گیرد. در این نظام اطمینان حاصل می‌شد که کارآموز قبل از دریافت هر نوع آموزش‌های تخصصی، صلاحیت‌های عمومی زیست اجتماعی و انسانی را احراز کرده باشد. از این قرار، سرآمدان بازار در گذشته، افرادی با صلاحیت‌های عمومی بالا و مهارت‌های تخصصی معتدل بودند.
●    این روندهای آموزشی سخت و در عین حال، بطئی در بازار گذشته، موجب شده بود که بازار از زمان طولانی، نقش مهم و تعیین کننده‌ای در تحولات اجتماعی ایران داشته باشد. بزرگان تعیین کننده در بازار، به نحوی سرآمدان در «حکمت» هم بودند که در دوران‌های مختلف و متوالی، موفق می‌شدند تا اعتماد مردم را جلب نمایند. آن ها تلفیق صلاحیت‌های اخلاقی و تخصصی را در خود جمع کرده بودند.
●    در نظر گرفتن نظام آموزشی مدرن، در قیاس با نظام آموزش کهن که در بازار و حوزه‌های علمیه تبلور داشته است، این حقیقت را بیشتر نزد ما برجسته می‌سازد، که برون دادهای نظام آموزشی مدرن، اغلب یک بعدی و زیادی تخصصی هستند. محصولات نظام آموزش مدرن هر چند که در به کارگیری دانش تخصصی خود مهارت دارند، اما، فاقد مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی لازم برای کاربست مهارت‌های تخصصی خود هستند.
●    به صحنه روشن فکری کشور بنگرید؛ جدال‌های دائمی آن ها، چه در داخل و چه در خارج از کشور، آنان را از هر نوع اتحاد برای پیشبرد اهداف و مقاصد مشترک خود بازداشته است؛ از این رو همواره برای اعمال تغییرات چشم به بیرون داشته‌اند. اصحاب تخصص‌های مدرن امروز، هر جا که در قالب‌های گوناگون گرد هم جمع آمده‌اند، عدم مهارت‌های عمومی، اخلاقی، و اجتماعی خود را بروز دادند. فی‌المثل، در برنامه «نود»، در برنامه «هفت»، در برنامه «زاویه»، …؛ در همه این موارد، آن ها ناتوانی خود را در برقراری مناسبات مثبت بین خود نمایان ساختند. ایرادی در کار آن‌هاست ...

░▒▓ یک سطح عمیق تر...
●    در دوران مدرن، مدرسه، به اصلی‌ترین و فراگیرترین مرکز آموزشی بدل شده است، و حتی، همراه با رسانه‌ها، تا حد زیادی جای خانواده را گرفته. هدف اصلی این مرکز، کمک به تربیت کودکان است، تا بتوانند در محیطی که کاملاً پیچیده و غامض شده، آموزش‌هایی را دریافت کنند که آنان را برای تبدیل شدن به مردمی رشید آماده سازد. ولی، مهم‌ترین نکته‌ای که محور انتقادی درباره ارتباطات آموزشی مدرن است، تأکید زیاد بر عقل ابزاری است. به فراموشی سپردن جنبه‌های اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی در رابطه‌های انسانی درون مدرسه‌ای (بویژه در دنیای ارتباطات پر ازدحام کلاس درس) و ارتباطات سلسله مراتبی در محیط علمی، عقل ابزاری در نظام آموزش و تربیت مدرن را عقیم ساخته است.
●    ضوابط عقل ابزاری خشک، قدرت پیش بینی گسترده و پایان ناپذیر لازم در مناسبات انسانی که در هر لحظه، آمیزه‌ای از احساسات، نگرش ها، و حالت ها را در بر می‌گیرند، ندارد. آیا به راستی الگوهای عقل ابزاری، جایگاه عواطف و هیجان ها را در فرایندهای ارتباطی در نظر گرفته‌اند؟ موضوع، دقیقاً موضوع روابط انسانی است. به سخنی دیگر، آیا مدرسه‌های مدرن، مکان‌های مناسبی برای پرورش و تقویت روابط انسانی و متعالی هستند؟
●    مدارس مدرن، همه کوشش خود را صرف ارائه و رعایت استانداردهای علمی و ابزاری هر چه تخصصی تر برای دانش آموزان خود ساختند. به این منظور، به جست و جو و پژوهش درباره سوژه‌های یادگیری روی آوردند، و در نتیجه، حجم انبوهی از دانش، تحت عنوان علوم تربیتی را پدید آوردند. علوم تربیتی که روز به روز بر تعداد شاخه‌های آن افزوده می‌شد، کوشید تا خود را به عنوان یک رشته مستقل علمی با هدف ارتقای فرایندهای آموزشی، بویژه در درون مدرسه‌ها معرفی کند و به اثبات برساند. پیامدهای این کوشش، به صورت دگرگونی‌های عجیب و آزمایشگاهی، روز به روز در برنامه‌ها و عملیات آموزشی نمایان شد. بویژه علوم تربیتی، در خدمت توسعه صنعت و فناوری، و رونق اقتصادی قرار گرفت، و «انسان اقتصادی سودجو» را خلق کرد که اولین نتیجه‌ی آن، حضور اندیشمندان و مربیان، در آزمایشگاه مدارس برای تغییر مسیرهای پی در پی نظام تعلیمی، به مقصد انطباق با اقتضائات دائماً متغیر صنعت شد. اکنون، با حذف قابل ملاحظه تربیت، عقل ابزاری و اقتصادی، معیار اصلی در تعلیم گردید.
●    ولی امروز در پایان این راه، آزمایش و خطاهای پی در پی و عدم دسترسی به انتظارات و پیامدهای پیش بینی نشده، باعث پیدا شدن نوعی سرخوردگی و حتی، ناامیدی در کسانی بود که گمان می‌کردند، سرانجام، تا پایان عصر ماشین، می‌توان نظامی تربیتی تشکیل داد که با کمترین عوارض منفی، بالاترین بازده را برای جامعه داشته باشد. این نظام تربیتی آزمایشگاهی، نهایتاً، امروز به شکل گیری ذهن‌های ماشینی بی روحی تبدیل شده است که گاه از کمترین توش و توان قضاوت اخلاقی قاصر هستند.

░▒▓ برای یک تربیت و تعلیم برتر؛ بنای مفاهیم مهم
●    روشن‌ترین تصویری که می‌توان از یک «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، تصور آن چونان یک «اجتماع متعالی» است؛ اجتماع + متعالی.
●    اجتماع اخلاقی، مبنای تجربه انسانی و هویت «خویشتن انسانی» چون موجودی اجتماعی و اخلاقی است. این هویت، خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن، تجربه «سنت مکرم»، به مثابه انباشت تجربیات اخلاقی انسانی بسیار جدی است.
●    اجتماع اخلاقی، همیشه بر پایه «سنت مکرم» و به مقصد تکامل «سنت» تحقق می‌یابد. در عین حال، اجتماع «بصیرت زا»، همیشه در زمان «حال»، مشغول فعالیت تاریخ ساز است و در این میان مفهوم «تکلیف» اهمیت بسیار دارد. عمل به «تکلیف» در زمان «حال» (هر چند با امعان نظر به گذشته و آینده)، «صبر» و «استقامت» را می‌افزاید، و امکان اجرای برنامه‌های «تمدن ساز» و «پر از پشتکار» را فراهم می‌کند. از این قرار، «اجتماعی اخلاقی»، پیوسته از طریق «مجاهده»، و بر پایه «صبر» و «استقامت»، بر سر بود و نبود خود جدال می‌کند، و آرام آرام، از طریق رابطه‌های متفاوت موجودات انسانی، «تمدن» را بنا می‌کند و اعتلا می‌بخشد.
●    اجتماع اخلاقی، که چنین راه تمدن را از کوره راه‌ها و پرتگاه‌ها می‌گشاید، همیشه با مفهوم «ائتلاف» همراه است، و «ائتلاف» مبتنی بر «اعتماد» است، پس، «مجاهده» فردی، از طریق برقراری ائتلاف‌های اجتماعی مؤثر، رونق می‌یابد و نهایتاً تمدن را یک گام به جلو می‌برد.

░▒▓ گشایش مفاهیم
●    از این قرار، برای این که مدرسه، تبدیل به محرک «اجتماع اخلاقی» شود، باید ۱. برخی از نیروهای انسانی دیدگاه مشترک درباره چهارچوب‌های کلی و ارزشی رشد و شکوفایی انسانی اتخاذ کنند، ۲. این دیدگاه باید نگاهی متمایز به «تربیت خوب» را بیافریند، ۳. اعتقاد مشترک و اعتماد متقابل به این ارزش ها، باید نگاهی به مجاهده ضمن فعالیت‌های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد، و بالاخره، ۴. با درگیر شدن در فعالیت‌های مشترک، هدف‌های مشترکی پیگیری شود و در این زمینه هم افزایی صورت گیرد.
●    اگر «مدرسه بصیرت زا» را موتور پیشران بعد بازاندیشانه، متأملانه، و مجاهده گر در «اجتماع اخلاقی» بدانیم، باید تصدیق کنیم که چنین نهادی نمی‌تواند سرگردان باشد، از توافق اصولی نمی‌گریزد، و از تضاد استقبال نمی‌کند. در چنین مدرسه‌ای، بر اصول و مبانی عقلانی، اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی روابط انسانی تأکید می‌شود، و ضمن حفظ چهارچوب‌های ارزشی، تکنیک‌های عملیاتی پیش روی دانش آموز و کارآموز گشوده می‌ماند تا خود ضمن مجاهده و برخوردن به دشواری ها، فن راه یابی و مجاهده را بیاموزد.
●    از مدارس اجتماع انتظار می‌رود تا کالاهای عمومی معنی و تکنیک را به نحو انبوه تولید کنند، طوری که قالب‌های مبتکرانه حل مسائل بر مبنای اصول، مدام از متن مدارس تولید و به جامعه صادر شود. مدارس، باید مولد گفتگو و توافق بر سر اصول، شکیبایی در برابر نظر مخالف بر سر فروع، پرورش مردمانی حکیم با بصیرت و رشید، و ایجاد فروشگاه برای رد و بدل کردن فکرها و پنداشت به طور آزاد باشند.
●    تصویر مشابه که می‌توان از «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، با تشبیه آن به یک ارکستر امکان پذیر است. در ارکستر هدف‌های مشترک تعقیب می‌شود که چون چسب عمل می‌کنند. گروه‌های همکاری و جهادی کاملاً شکل گرفته‌اند، و با احترام متقابل، با یکدیگر روبرو می‌شوند. این احترام، ظاهری نیست، بلکه بر اساس «سنت مکرم» است.
●    مع الوصف، «مدرسه بصیرت زا»، به اتکاء ارزش ها و «سنت مکرم»، در کار «مجاهده» و نقد ویرانگر و صبور و پراستقامت، سنت‌های غلط و پیکربندی‌های فاسد قدرت هم هست. «مدرسه بصیرت زا»، مناسبات فاسد قدرتی که رایج و عادی شده‌اند را مستمراً به ضربات اصول گرایانه می‌نوازند و با تولید مداوم مجاهد، و تأمین منابع انتقادی جامعه، نمی‌گذارند تا مناسبات تباه بر جامعه مسلط شوند. آن ها این کار را از طریق تسهیل اتحاد نیروهای مؤتلفه اسلامی (نیروهایی که بر پایه اسلام ائتلاف می‌کنند) ایجاد می‌کنند.
●    شکل گیری برنامه درسی «مدرسه بصیرت زا»،با انتقاداتی بر محور «زمان» و «برنامه» از سوی تحلیل گران متعارف برنامه درسی مواجه خواهد شد؛ شاید آن ها بگویند که درگیری طولانی و همیشگی در چنین بحث‌های اجتماعی و سیاسی موجب اتلاف وقت زیادی می‌شود، و در نتیجه، اجرای به هنگام برنامه آموزشی تخصصی را دچار مشکلاتی می‌سازد؛ اما، پاسخ روشن به این ایراد آن است که از چشم انداز «بصیرت زا»، این مباحث، خود تولیدکننده دانش راستینی است که واقعاً به درد فرد و جامعه او می‌خورد، پس، خود یک برنامه آموزشی است؛ برنامه‌ای که «سنت مکرم» را درک می‌کند، آنی و بر اساس اقتضائات موقعیت تکنیک تولید می‌کند، در اجرای تکنیک ها مجاهده می‌ورزد، در جریان مجاهده صبر و استقامت دارد، برای پیشبرد جهاد به تشکیل هیأت‌های مختلف مؤتلفه می‌پردازد، و نهایتاً، تمدن را با پویشی عقلانی و اخلاقی و حکمی و زیبایی شناختی به پیش می‌برد. این، آن تربیت و آموزشی است که ما اکنون به آن نیاز داریم (توأم با اقتباس‌های آزاد معدود از محمد رضا آهنچیان).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 08 آبان 1393 ساعت 20:19

ترجمه ویرایش هشتم/۲۰۱۰ «نظریه جامعه‌شناختی» جرج ریتزر منتشر شد+دانلود نسخه اصلی

فرستادن به ایمیل چاپ

جرجادامه مطلب... ریتزر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


•    ویرایش هشتم، با ترجمه دکتر هوشنگ نایبی از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، و به همت نشر نی، منتشر شده است.

•    این ویرایش که در کنار ویرایش هفتم، در مقایسه با آپگریدهای پیشین، متحمل تغییرات بیشتری شده است، بویژه نظریه شبکه و پسااومانیسم را که با زنجیره‌ای از متفکران به محوریت برونو لاتور معرفی می‌شود، تحت عنوان «تحولات پیشتاز در نظریه معاصر» افزوده است.

•    فهرست مطالب کتاب به شرح ذیل است. در فرجام فهرست، دانلود نسخه انگلیسی کتاب از لینک مستقیم میسر گردیده است.


▀▄█▌ Classical Sociological Theory 1

░▒▓ CHAPTER 1 A Historical Sketch of Sociological Theory: The Early Years 1
■ Introduction 2
■ Social Forces in the Development of Sociological Theory 5
■ Political Revolutions 5
■ The Industrial Revolution and the Rise of Capitalism 5
■ The Rise of Socialism 6
■ Feminism 6
■ Urbanization 7
■ Religious Change 7
■ The Growth of Science 8
■ Intellectual Forces and the Rise of Sociological Theory 8
■ The Enlightenment 8
■ The Conservative Reaction to the Enlightenment 9
■ The Development of French Sociology 11
■ Alexis de Tocqueville (1805–1859) 11
■ Claude Henri Saint-Simon (1760–1825) 14
■ Auguste Comte (1798–1857) 15
■ Emile Durkheim (1858–1917) 19
■ The Development of German Sociology 21
■ The Roots and Nature of the Theories of Karl Marx (1818–1883) 21
■ The Roots and Nature of the Theories of Max Weber (1864–1920) and Georg Simmel (1858–1918) 26
■ The Origins of British Sociology 32
■ Political Economy, Ameliorism, and Social Evolution 34
■ Herbert Spencer (1820–1903) 36
■ The Key Figure in Early Italian Sociology 39
■ Turn-of-the-Century Developments in European Marxism 40

░▒▓ CHAPTER 2 Karl Marx 43
■ Introduction 43
■ The Dialectic 45
■ Dialectical Method 46
■ Fact and Value 46
■ Reciprocal Relations 46
■ Past, Present, Future 47
■ No Inevitabilities 47
■ Actors and Structures 48
■ Human Potential 48
■ Labor 52
■ Alienation 53
■ The Structures of Capitalist Society 56
■ Commodities 57
■ Fetishism of Commodities 58
■ Capital, Capitalists, and the Proletariat 59
■ Exploitation 60
■ Class Conflict 62
■ Capitalism as a Good Thing 64
■ Materialist Conception of History 65
■ Cultural Aspects of Capitalist Society 67
■ Ideology 67
■ Religion 70
■ Marx’s Economics: A Case Study 70
■ Communism 73
■ Criticisms 73

░▒▓ CHAPTER 3 Emile Durkheim 76
■ Introduction 76
■ Social Facts 77
■ Material and Nonmaterial Social Facts 79
■ Types of Nonmaterial Social Facts 80
■ The Division of Labor in Society 84
■ Mechanical and Organic Solidarity 85
■ Dynamic Density 88
■ Repressive and Restitutive Law 89
■ Normal and Pathological 90
■ Justice 91
■ Suicide 92
■ The Four Types of Suicide 93
■ Suicide Rates and Social Reform 96
■ The Elementary Forms of Religious Life 97
■ Early and Late Durkheimian Theory 97
■ Theory of Religion—The Sacred and the Profane 98
■ Why Primitive? 100
■ Totemism 100
■ Sociology of Knowledge 101
■ Collective Effervescence 102
■ Moral Education and Social Reform 103
■ Morality 104
■ Moral Education 105
■ Occupational Associations 106
■ Criticisms 107
■ Functionalism and Positivism 107
■ Other Criticisms 108

░▒▓ CHAPTER 4 Max Weber 112
■ Methodology 113
■ History and Sociology 113
■ Verstehen 116
■ Causality 118
■ Ideal Types 119
■ Values 121
■ Substantive Sociology 124
■ What Is Sociology? 124
■ Social Action 125
■ Class, Status, and Party 127
■ Structures of Authority 128
■ Rationalization 136
■ Religion and the Rise of Capitalism 146
■ Criticisms 154

░▒▓ CHAPTER 5 Georg Simmel 158
■ Primary Concerns 158
■ Levels and Areas of Concern 159
■ Dialectical Thinking 162
■ Individual Consciousness 164
■ Social Interaction (“Association”) 165
■ Interaction: Forms and Types 166
■ Social Structures 171
■ Objective Culture 172
■ The Philosophy of Money 174
■ Money and Value 175
■ Money, Reification, and Rationalization 176
■ Negative Effects 178
■ The Tragedy of Culture 179
■ Secrecy: A Case Study in Simmel’s Sociology 181
■ Secrecy and Social Relationships 182
■ Other Thoughts on Secrecy 184
■ Criticisms 185



▀▄█▌ Modern Sociological Theory: The Major Schools 189

░▒▓ CHAPTER 6 A Historical Sketch of Sociological Theory: The Later Years 189
■ Early American Sociological Theory 190
■ Politics 190
■ Social Change and Intellectual Currents 192
■ The Chicago School 199
■ Women in Early Sociology 205
■ W.E.B. Du Bois and Race Theory 206
■ Sociological Theory to Midcentury 207
■ The Rise of Harvard, the Ivy League, and Structural Functionalism 207
■ The Chicago School in Decline 211
■ Developments in Marxian Theory 212
■ Karl Mannheim and the Sociology of Knowledge 213
■ Sociological Theory from Midcentury 214
■ Structural Functionalism: Peak and Decline 214
■ Radical Sociology in America: C. Wright Mills 214
■ The Development of Conflict Theory 215
■ The Birth of Exchange Theory 217
■ Dramaturgical Analysis: The Work of Erving Goffman 218
■ The Development of Sociologies of Everyday Life 219
■ The Rise and Fall (?) of Marxian Sociology 220
■ The Challenge of Feminist Theory 222
■ Structuralism and Poststructuralism 223
■ Late-Twentieth-Century Developments in Sociological Theory 224
■ Micro-Macro Integration 224
■ Agency-Structure Integration 224
■ Theoretical Syntheses 226
■ Theories of Modernity and Postmodernity 226
■ The Defenders of Modernity 226
■ The Proponents of Postmodernity 227
■ Theories to Watch in the Early Twenty-first Century 228
■ Multicultural Social Theory, Queer Theory, and Critical Theories of Race and Racism 228
■ Postmodern and Post-Postmodern Social Theories 230
■ Theories of Consumption 231
■ Theories of Globalization 231
■ Actor-Network Theory 233
■ Practice Theory 233

░▒▓ CHAPTER 7 Structural Functionalism, Neofunctionalism, and Conflict Theory 236
■ Structural Functionalism 237
■ The Functional Theory of Stratification and Its Critics 238
■ Talcott Parsons’s Structural Functionalism 240
■ Robert Merton’s Structural Functionalism 252
■ The Major Criticisms 258
■ Neofunctionalism 260
■ Conflict Theory 265
■ The Work of Ralf Dahrendorf 265
■ The Major Criticisms and Efforts to Deal with Them 269
■ A More Integrative Conflict Theory 270

░▒▓ CHAPTER 8 Varieties of Neo-Marxian Theory 277
■ Economic Determinism 277
■ Hegelian Marxism 278
■ Georg Lukács 279
■ Antonio Gramsci 281
■ Critical Theory 282
■ The Major Critiques of Social and Intellectual Life 282
■ The Major Contributions 286
■ Criticisms of Critical Theory 290
■ The Ideas of Jurgen Habermas 290
■ Critical Theory Today: the Work of Axel Honneth 294
■ Later Developments in Cultural Critique 296
■ Neo-Marxian Economic Sociology 297
■ Capital and Labor 297
■ Fordism and Post-Fordism 303
■ Historically Oriented Marxism 305
■ The Modern World-System 305
■ Neo-Marxian Spatial Analysis 310
■ The Production of Space 311
■ Trialectics 314
■ Spaces of Hope 315
■ Post-Marxist Theory 317
■ Analytical Marxism 318
■ Postmodern Marxian Theory 323
■ After Marxism 326
■ Criticisms of Post-Marxism 328

░▒▓ CHAPTER 9 Systems Theory 331
■ Sociology and Modern Systems Theory 331
■ Gains from Systems Theory 331
■ Some General Principles 332
■ Applications to the Social World 333
■ Niklas Luhmann’s General System Theory 335
■ Autopoietic Systems 336
■ Society and Psychic Systems 338
■ Double Contingency 339
■ Evolution of Social Systems 341
■ Differentiation 342
■ Luhmann’s Sociology of Knowledge 347
■ Criticisms 348

░▒▓ CHAPTER 10 Symbolic Interactionism 351
■ The Major Historical Roots 351
■ Pragmatism 351
■ Behaviorism 352
■ Between Reductionism and Sociologism 354
■ The Ideas of George Herbert Mead 355
■ The Priority of the Social 355
■ The Act 356
■ Gestures 359
■ Significant Symbols 360
■ Mind 362
■ Self 362
■ Society 367
■ Symbolic Interactionism: The Basic Principles 369
■ Capacity for Thought 369
■ Thinking and Interaction 370
■ Learning Meanings and Symbols 371
■ Action and Interaction 372
■ Making Choices 372
■ The Self and the Work of Erving Goffman 373
■ Groups and Societies 382
■ Criticisms 384
■ Toward a More Synthetic and Integrative Symbolic Interactionism 385
■ Redefining Mead 385
■ Micro-Macro Integration 387
■ The Future of Symbolic Interactionism 388

░▒▓ CHAPTER 11 Ethnomethodology 391
■ Defining Ethnomethodology 391
■ The Diversification of Ethnomethodology 395
■ Studies of Institutional Settings 395
■ Conversation Analysis 396
■ Some Early Examples 397
■ Breaching Experiments 397
■ Accomplishing Gender 399
■ Conversation Analysis 400
■ Telephone Conversations: Identification and Recognition 400
■ Initiating Laughter 401
■ Generating Applause 402
■ Booing 403
■ The Interactive Emergence of Sentences and Stories 404
■ Integration of Talk and Nonvocal Activities 405
■ Doing Shyness (and Self-Confidence) 406
■ Studies of Institutions 407
■ Job Interviews 407
■ Executive Negotiations 407
■ Calls to Emergency Centers 408
■ Dispute Resolution in Mediation Hearings 408
■ Criticisms of Traditional Sociology 410
■ Separated from the Social 410
■ Confusing Topic and Resource 411
■ Stresses and Strains in Ethnomethodology 412
■ Synthesis and Integration 413
■ Ethnomethodology and the Micro-Macro Order 414

░▒▓ CHAPTER 12 Exchange, Network, and Rational Choice Theories 416
■ Exchange Theory 416
■ Behaviorism 416
■ Rational Choice Theory 417
■ The Exchange Theory of George Homans 420
■ Peter Blau’s Exchange Theory 427
■ The Work of Richard Emerson and His Disciples 431
■ Network Theory 437
■ Basic Concerns and Principles 438
■ A More Integrative Network Theory 440
■ Network Exchange Theory 441
■ Structural Power 442
■ Strong and Weak Power Structures 443
■ Rational Choice Theory 444
■ Foundations of Social Theory 445
■ Criticisms 451

░▒▓ CHAPTER 13 Contemporary Feminist Theory 454
■ Feminism’s Basic Questions 454
■ Historical Framing: Feminism, Sociology, and Gender 457
■ Varieties of Contemporary Feminist Theory 460
■ Gender Difference 461
■ Sociological Theories: Institutional and Interactionist 464
■ Gender Inequality 466
■ Gender Oppression 470
■ Structural Oppression 475
■ Feminism and Postmodernism 485
■ Feminist Sociological Theorizing 488
■ A Feminist Sociology of Knowledge 488
■ The Macro-Social Order 490
■ The Micro-Social Order 492
■ Subjectivity 495



▀▄█▌ Recent Integrative Developments in Sociological Theory 499

░▒▓ CHAPTER 14 Micro-Macro and Agency-Structure Integration 499
■ Micro-Macro Integration 500
■ Micro-Macro Extremism 500
■ The Movement toward Micro-Macro Integration 501
■ Examples of Micro-Macro Integration 502
■ Back to the Future: Norbert Elias’s Figurational Sociology 510
■ Agency-Structure Integration 520
■ Major Examples of Agency-Structure Integration 521
■ Major Differences in the Agency- Structure Literature 542
■ Agency-Structure and Micro-Macro Linkages: Fundamental Differences 544
■ PART IV From Modern to Postmodern Social Theory (and Beyond) 547

░▒▓ CHAPTER 15 Contemporary Theories of Modernity 547
■ Classical Theorists on Modernity 547
■ The Juggernaut of Modernity 549
■ Modernity and Its Consequences 551
■ Modernity and Identity 554
■ Modernity and Intimacy 555
■ The Risk Society 556
■ Creating the Risks 557
■ Coping with the Risks 558
■ The Holocaust and Liquid Modernity 559
■ A Product of Modernity 559
■ The Role of Bureaucracy 560
■ The Holocaust and Rationalization 561
■ Liquid Modernity 563
■ Modernity’s Unfinished Project 564
■ Habermas versus Postmodernists 568
■ Informationalism and the Network Society 569

░▒▓ CHAPTER 16 Globalization Theory 574
■ Major Contemporary Theorists on Globalization 576
■ Anthony Giddens on the “Runaway World” of Globalization 576
■ Ulrich Beck, the Politics of Globalization, and Cosmopolitanism 577
■ Zygmunt Bauman on the Human Consequences of Globalization 579
■ Cultural Theory 580
■ Cultural Differentialism 580
■ Cultural Convergence 583
■ Cultural Hybridization 588
■ Economic Theory 591
■ Transnational Capitalism 591
■ Empire 592
■ Political Theory 595
■ Neoliberalism 598
■ Critiquing Neoliberalism 601
■ Other Theories 603

░▒▓ CHAPTER 17 Structuralism, Poststructuralism, and Postmodern Social Theory 605
■ Structuralism 606
■ Roots in Linguistics 607
■ Anthropological Structuralism: Claude Lévi-Strauss 607
■ Structural Marxism 608
■ Poststructuralism 609
■ The Ideas of Michel Foucault 611
■ The Ideas of Giorgio Agamben 621
■ Postmodern Social Theory 628
■ Moderate Postmodern Social Theory: Fredric Jameson 632
■ Extreme Postmodern Social Theory: Jean Baudrillard 637
■ Postmodern Social Theory and Sociological Theory 639
■ Criticisms and Post-Postmodern Social Theory 640

░▒▓ CHAPTER 18 Cutting-Edge Developments in Contemporary Theory 645
■ Queer Theory 645
■ What Is It? 646
■ Where Did It Come From? 648
■ Critiques and Potential Solutions 651
■ Critical Theories of Race and Racism 652
■ Actor-Network Theory, Posthumanism, and Postsociality 656
■ Practice Theory 661



▀▄█▌ Sociological Metatheorizing and a Metatheoretical Schema for Analyzing Sociological Theory A-1
■ Metatheorizing in Sociology A-1
■ Pierre Bourdieu’s Reflexive Sociology A-5
■ The Ideas of Thomas Kuhn A-7
■ Sociology: A Multiple-Paradigm Science A-11
■ The Social-Facts Paradigm A-11
■ The Social-Definition Paradigm A-11
■ The Social-Behavior Paradigm A-12
■ Toward a More Integrated Sociological Paradigm A-12
■ Levels of Social Analysis: An Overview
References R-1
Credits C-1
Name Index I-1
Subject Index I-1

-------------------
لینک مستقیم دانلود

هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 07 آبان 1393 ساعت 19:53

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۹/ شـ۶ـش شاخص در سنجش میزان اعتماد مردم به سیاستمدار

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    میزان اعتماد به سیاست مداران با ترکیبی از شش مؤلفه زیر به دست می‌آید:

░▒▓ ۱. تعهد
●    تعهد نسبت به هدف، محرک اصلی اعتماد به سیاست مداران است. «تعهد»، پایبندی به علت یا هدفی است که یک سیاست مدار دنبال می‌کند و دیدگاهی است که برای یک آینده برتر دارد.
●    اگر این دیدگاه سیاستمدار، به مردم او امید و انگیزه ببخشد، آن ها مشتاقانه به سیاست مدار خود اعتماد می‌کنند.
●    از طرف دیگر، اگر مردم با دیدگاه سیاست مدار ارتباط احساسی برقرار نکنند یا نسبت به تعهد سیاست مدار نسبت به این دیدگاه تردید داشته باشند، اعتماد به وی دشوار خواهد بود.

░▒▓ ۲. شخصیت
●    شاخص دوم، «شخصیت» است که عبارت است از مجموعه ارزش‌هایی که یک سیاست مدار با آن ها زندگی می‌کند. علاوه بر این که مهم است مردم بدانند که او به یک هدف با ارزش متعهد است، باید اعتقاد داشته باشند که می‌خواهد این هدف را با مجموعه ارزش‌های درستی دنبال کند.
●    تصور کنید دو سیاست مدار برای رسیدن به هدفی می‌جنگند که شما کاملاً آن هدف را قبول دارید، اما، یکی از آن ها موفقیت را از طریق ابزارهای فریب و غیر اخلاقی دنبال می‌کند، در حالی که دیگری به ابزارهای سالم متوسل می‌شود. شما به کدام یک بیشتر اعتماد می‌کنید؟ پاسخ این سؤال به مجموعه ارزش‌های خود شما بستگی دارد. بنا بر این، شخصیت فرد نقش بزرگی در قابل اعتماد بودن وی دارد.

░▒▓ ۳. صلاحیت
●    در دنیای پیچیده امروز، فقط داشتن مهارت‌های بالای سیاسی برای سیاستمدار کافی نیست. یک سیاست مدار برای جلب اعتماد دیگران باید در حوزه کاری انتخابی خود صلاحیت داشته باشد.
●    تا چندی پیش، گمان این بود که سیاست مدار، کارها را اداره می‌کند، و آن چه او می‌داند، فن «اداره کردن» است؛ بنابراین، نیازی نیست یک سیاست مدار کل در مورد موضوع کاری سازمان تحت اداره خود تخصص متناسب داشته باشد. اما، در سیاست بسیار پیچیده امروز، نحوی بازگشت به دوران کلاسیک «حکمت» ناگزیر شده است. در جوامع به شدت پیچیده امروز، تقریباً، غیر ممکن است که سیاست مداری دانش و تخصص همه شمول، یا آنچه در گذشته به آن «حکمت» یا «بصیرت» می‌گفتند نداشته باشد، تا بتواند اعتماد ملت خود را جلب کند.

░▒▓ ۴. ثبات
●    ثبات یعنی، بدون هیچ تزلزلی به تعهداتتان عمل کنید. اگر کاری را که گفته‌اید انجام دهید و به وعده‌هایتان عمل کنید، مردم به شما اعتماد می‌کنند؛ ولی اگر بهانه بیاورید و بگویید «نگذاشتند»، و به ترتیبی از خود سستی نشان دهید، آن گاه وقتی مردم به شما پشت کردند، ملامت نکنید جز خود را.
●    اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، اعتماد کردن به کسی که رفتار متناقضی دارد، و حرف و عملش به هم نمی‌خورد، امکان پذیر نیست. در دنیای رقابتی و پیچیده امروز، جایی برای اشتباه کردن وجود ندارد.

░▒▓ ۵. مراقبت کردن
●    رؤسای دنیا کلاً دو نوع هستند: آن دسته از سیاست مداران که به مردم خود اهمیت می‌دهند و از آن ها مراقبت می‌کنند و آن‌هایی که مراقب مردم خود نیستند، و به جای مردم، از خود یا خانواده خود یا جناح سیاسی خود یا... پشتیبانی می‌کنند.
●    اگر من بدانم که پیشوای سیاسی ام، همیشه مدافع منافع من است، بیشتر برای کارم تلاش و انرژی صرف می‌کنم، اما، اگر نخبگان سیاسی من جزو آن دسته افرادی باشد که مرا زیر اتوبوس می‌اندازد تا جان خود و همقطاران را نجات دهد، من هم همه انرژی خودم را صرف مراقبت از خودم می‌کنم.
●    توضیح این که برخی روسا خودمحور و برخی دگرمحور هستند:
●    افراد خودمحور بیشتر به خودشان اهمیت می‌دهند و سخت تلاش می‌کنند تا آینده بهتری برای خودشان بسازند. آدام گرانت، نویسنده کتاب «دریابید و بپردازید» می‌گوید: چنین افرادی دریافت کننده هستند، یعنی، بیشتر از این که چیزی به جامعه بپردازند، از جامعه دریافت می‌کنند. جهان بینی این گونه افراد بر مبنای صیانت نفس است: «اگر من مراقب خودم نباشم و دستاوردهایم را بیشتر نکنم، هیچ کس دیگری این کار را برای من انجام نمی‌دهد».
●    افراد دگرمحور ، پردازنده هستند، یعنی، بیشتر از آن چیزی که از جامعه دریافت می‌کنند، به جامعه می‌پردازند. جهان بینی این گونه افراد بر مبنای رویکرد برد-برد است: «اگر من مراقب دیگران باشم، منافع من به طور اتوماتیک حفظ خواهد شد». تحقیقات نشان داده که پردازنده‌ها بیشتر از دریافت کننده‌ها از اعتماد زیردستانشان برخوردار خواهند بود و در بلند مدت موفقیت این افراد بیشتر است.

░▒▓ ۶. مرکزیت
●    در نهایت، تمرکز اقدامات و مقاصد یک رییس، اعتمادپذیری او را تعیین می‌کند. جلب اعتماد مردم و پابرهنه‌ها، تنها یک دارایی شیرین و مطلوب نیست، بلکه برخورداری از آن فرق بین موفقیت و شکست را مشخص می‌کند.
●    برای این که بدانید به اندازه کافی اعتماد مردم را جلب کرده‌اید، استراتژی «۲۰: ۶۰: ۱۰: ۱۰» را نصب العین قرار دهید و مطمئن شوید ۲۰ درصد مردم کاملاً به شما اعتماد دارند، ۶۰ درصد به اندازه کافی برای شما احترام قائلند، ۱۰ درصد هنوز تصمیم نگرفته‌اند، و تنها ۱۰ درصد با شما خصومت دارند (توأم با برداشت آزاد از رجیو پیشاوریا).

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 07 آبان 1393 ساعت 17:32

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۸/فراگردمداری در مقابل هدف‌شیدایی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامدادامه مطلب... دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مبحث

●    انتخابات هزار و سیصد نود و دو، یک صحنه درس پر محتوا برای فعالان سیاسی بود. مجموعه تدابیری که از اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و نه آغاز شد، خبرسازی‌های گسترده سررسیدی که نهایتاً به لکه‌دار شدن نیروهای فعال دولت وقت منتهی گردید، موضوع ائتلاف سه نفره، شکست غیر اخلاقی در ائتلاف سه نفره، و نهایتاً، پیروزی میلی‌متری نحوی تدبیر و نحوی امید، همگی، زنجیره مستمری از یک راهبرد تفرقه بینداز و حکومت کن به نظر می‌رسید که شدیداً و منحصراً به «نتیجه سیاسی» می‌اندیشید. و در این میان، اصرار گروه اندک و پایدار بر یک گزینه حاشیه‌ای هر چند درست و مبتنی بر حجت شرعی، صرف نظر از نتیجه، هم پندآموز بود.


░▒▓ ریشه‌یابی موضوع
●    در میان فعالان سیاسی، ذهنیت‌های «هدف‌شیدا» زیاد پیدا می‌شوند. کسانی که برندگی در انتخابات ریاست جمهوری را همه چیز می‌دانند. معمولاً، پیروزی آن‌ها بسیار شورانگیز و هیجان‌آور است، ولی شکست آن‌ها و حتی همان پیروزی‌شان نیز در دراز مدت، واقعاً مصیبت‌بار خواهد بود. گاه، آن‌ها به دنبال آن هستند تا به هر طریقی که هست، کار را به سر انجام برسانند، بدون توجه به این‌که این کار چه هزینه‌هایی در پی دارد.
●    در مقابل، سیاست‌مداران جاافتاده و سنجیده، بیشتر «فرآگردمدار» هستند. آن‌ها به دنبال آنند که از طریق ایجاد تغییر مقدماتی، به هدف نهایی دست یابند. «فرآگردمداری» یک مفهوم ظریف‌تر و دقیق‌تر و مینیاتوری‌تر، در مقایسه با «هدف‌شیدایی» است. «هدف‌شیدایان» می‌خواهند یک موضوع را به زور هم که شده به سرانجام، برسانند، اما، برای آن‌که «فرآگردمدار» باشید، باید با ظرافت، صبر، دقت، حکمت و بصیرت عمل کنید تا یک موضوع را به آن‌چه واقعاً می‌تواند باشد، تغییر دهید.
●    البته، این تمایز به آن معنا نیست که «هدف‌شیدایان»، هرگز نمی‌توانند موفق باشند؛ می‌توانند، اما، اغلب ناپایدار. «هدف‌شیدایان»، می‌توانند مثلاً، یک استراتژی تبلیغات انتخاباتی را زورچپان کنند و به این طریق در انتخابات «با اختلاف اندک» به پیروزی برسند. طراحان تبلیغاتی می‌توانند از طریق نفوذ در رقبا و طرح «خیانت در ائتلاف انتخاباتی»، رقبا را به ترتیبی هر چند غیر اخلاقی کنار بزنند، و موانع فنی را از سر راه بردارند. مشاهده همه این دستاوردها از راه دور برای فعال سیاسی جوان، جذاب است، اما، وقتی از نزدیک به درون آن نگاه می‌کنیم، به عواقب سنگین آن پی می‌بریم، و درمی‌یابیم که سیاست معطوف به انتخابات، چگونه باعث «تضعیف اصل سیاست و تدبیر و امید» می‌شود.
●    در این‌جا با ذکر سه دلیل می‌گوییم که چرا راهبران سیاسی که «فراگردمدار» هستند، در بلندمدت کیفیت بهتری از خود ارائه می‌دهند، و نتایج طولانی‌مدت‌تری نسبت به راهبران صرفاً «هدف‌شیدا»،  از خود نشان می‌دهند:

▓ ۱- استفاده از قانون طبیعت
●    راهبرانی که فقط می‌خواهند بیشتر به دست آورند، همواره در حرکت هستند، کمتر تأمل می‌کنند، کمتر مشاهده می‌کنند، و همیشه به دنبال کاری برای انجام دادن هستند. این ویژگی‌ها، همان طور که قبلاً نیز مشاهده کردیم، استراتژی راهبری مناسبی محسوب نمی‌شوند.
●    گاهی اوقات، بهترین راه حل برای یک مشکل تنها زمانی حاصل می‌شود که برای مدتی به آن کاری نداشته باشید. راهبران فراگردمدار همواره توان انجام این کار را دارند، و این کار را می‌کنند، اما، برای راهبرانی که هدف‌شیدا هستند، و تنها در پی کسب موفقیت بیش‌ترند، پشت گوش انداختن کار و این‌که بگذارند مشکلی به آرامی و خود به خود حل شود، همانند یک کابوس و شکنجه است.

▓ ۲- بهره‌مندی از یک دید وسیع‌تر
●    راهبرانی که صرفاً به هدف فکر می‌کنند، فقط به فکر برد هستند؛ برد در بازی برای آن‌ها بهترین راه حل یا همان یگانه راه حل درست است. اما، راهبران فراگردمدار به فکر راه حل بهینه در یک دید وسیع‌تر هستند.
●    راه حل مبتنی بر برد در افرادی که فقط به هدفشان فکر می‌کنند، اغلب متضمن آزار و ناراحتی دیگران طی انجام فرآیند است، اما، درباره راه حل بهینه افراد فراگردمدار، آن‌ها اغلب این موضوع را می‌پذیرند که بین دریافت نتیجه و تأثیر آن بر دیگران رابطه‌ای وجود دارد و آن‌ها سعی می‌کنند میان این دو تعادل ایجاد نمایند.
●    آیا این به آن معناست که راهبران فراگردمدار در مقابل راهبران صرفاً هدف‌شیدا ضعیف هستند؟ خیر. این به آن معناست که راهبران فراگردمدار، متعادل و بالغ و همه جانبه‌نگر هستند، و چیزی را می‌کارند که در بلندمدت، درختی تناور از خود به جای می‌گذارد و از میان‌مدت ثمر ویژه می‌دهد. در عوض، راهبران هدف‌شیدا، به جای نهال ریشه‌دار، تخم کدو می‌کارند تا ناگهان بوته درازی را شاهد باشند، غافل از این که این بوته‌ی زود ثمر، کم ثمر می‌دهد، ثمر کم‌ارزشی می‌بخشد، و زود خشک می‌شود.

▓ ۳- ایمان به مسیر
●    هر چند عجیب به نظر می‌رسد، اما، حقیقت دارد: راهبرانی که هدف‌شیدا هستند، نسبت به راهبرانی که فراگردمداری اولویت آن‌هاست، بیشتر به خود شک دارند.
●    این موضوع تا حدی به مورد دوم که در بالا گفتیم ربط دارد؛ این‌که راهبران صرفاً هدف‌گرا، خود نیز تا حدی بر این امر واقفند که تمرکز آن‌ها بر رسیدن به پیروزی، چیزهای گران قدری را نابود می‌کنند، و این نابودی نمی‌تواند برای خود آنان نیز بی‌عواقب باشد.
●    یک نکته دیگر که ایمان هدف‌شیدایان را به مسیر خود متزلزل می‌کند این است که آن‌ها، همواره خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، نه با یک مسیر اخلاقی درست. افراد صرفاً هدف‌شیدا به این علت که خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، همواره از یک استراتژی به استراتژی دیگر می‌روند و با این کار اعتماد به مسیر خود را از دست می‌دهند، هر چند این افراد تقریباً، هیچ‌گاه در جمع نشان نمی‌دهند که اعتماد به مسیر ندارند.
●    در مقابل، راهبران فراگردمدار ترجیح می‌دهند راه خود را با ثبات و استحکام بیشتری طی کنند و ضمن این‌که همواره هدف خود را مد نظر دارند، دیگران را در فراز و نشیب‌ها به خوبی راهبری کنند (توأم با اقتباس‌های آزاد  از Les Mckeown)

●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 06 آبان 1393 ساعت 08:57

یک تحلیل از ماجرای اسیدپاشی: هزینه‌های رئیس‌جمهور روحانی در ماه محرم

فرستادن به ایمیل چاپ

سیدعابدینادامه مطلب... نورالدینی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    از آنان که ماجرای اسیدپاشی اصفهان را به اسلام و حجاب و امر به معروف و جامعه متدین و مومن وصل می‌کنند؛ نه انتظار بوده و نه انتظار هست که جانب انصاف را بگیرند. این‌ها همان‌هایی هستند که صدای هلهله‌شان در عاشورای سال ۸۸ هم‌چنان قلب عزاداران حسینی را مجروح می‌کند. پس، چه جای انتظار از اینان که در آستانه اقامه عزای حسین (ع) چنگ بر فلسفه عاشورا یعنی، امر به معروف نکشند؟ آنان در روزهایی که پرچم سیاه در ایران برافراشته می‌شود، تلاش می‌کنند هزینه حسینی بودن که یکی از خصایص آن امر به معروف است را بالا ببرند. تلاش می‌کنند کسی دیگر از امر به معروف نگوید. فتنه این بار نیز همانند سال ۸۸ علیه قیام کربلا شورش کرده است. آن یکی را با هلهله، این یکی را با توهین به پیام سیدالشهدا و چنگ کشیدن بر صورت عزاداران سیدالشهدا. همه می‌دانند آتش فتنه ۸۸ را عاشورای همان سال خواباند؛ اگر چه در ۹ دی تبلور یافت. آن‌ها از کربلا و عاشورا کینه دارند. پس، نه فتنه با اسلام و کربلا صاف می‌شود و نه ما با فتنه! و به همین خاطر است که در نظام اسلامی، فتنه و اهالی آن «خط قرمز» هستند. آرایش سیاسی در جامعه هم تابع همین واقعیت است.

●    مردم ایران فتنه را با آدرس عاشورای ۸۸ می‌شناسند، پس، برای این مردم عجیب نیست اگر هلهله‌کنندگان عاشورای ۸۸، جامعه متدین، مومن و عزادار امام حسین (ع) را متهم به اسیدپاشی کنند!، اما، جامعه متدین که اکثریت مردم ایران را تشکیل می‌دهد در ماجرای اخیر زخمی بر تن دارد.

●    ما از آقای روحانی گلایه داریم و آن را صریح با ایشان در میان می‌گذاریم. درست در اوج شایعه‌پراکنی فتنه و ضدانقلاب علیه جامعه مومن و متدین و ادعای ارتباط اسیدپاشی با حجاب و امر به معروف، آقای روحانی در زنجان، در همان سخنرانی که از کربلا و عاشورا درس مذاکره گرفتند؛ می‌گویند: «مبادا تحت لوای شعار امر به معروف و نهی از منکر ناامنی شود».
●    آنچه آقای روحانی در زنجان گفت؛ با هر نیت و در هر قاعده‌ای گفته شده باشد؛ ادعای فتنه‌گران و جریان دین‌گریز به متدینین درباره حادثه اسیدپاشی اصفهان را تقویت کرد. در واقع، این اظهارنظر آقای روحانی به عنوان سند شایعه ارتباط اسیدپاشی با حجاب و متدینان القا شد و هنوز هم رسانه‌های فتنه و دین‌گریز آن را به عنوان سند درستی ادعای زشت خود مطرح می‌کنند. فتنه هنوز هم هیچ دستاویزی جز آن اظهارنظر آقای روحانی برای اثبات درستی ادعای خود ندارد!
●    اکنون، شرایط را مجسم کنیم؛ فتنه دین‌گریز با آن سابقه زشت در عاشورای ۸۸، در آستانه محرم، جامعه مومن و متدین را متهم به اسیدپاشی علیه دختران و زنان ایرانی کرده است، اما، فتنه‌گران بی‌اعتبارند؛ بویژه در آستانه محرم، ولی، اظهارنظری از سوی رئیس‌جمهور مطرح می‌شود که ادعای آنان علیه جامعه متدین عزادار امام حسین (ع) را تقویت می‌کند! این همان زخمی است که بر پیکر جامعه متدین و مومن ایران وارد شده است.
●    آقای روحانی ۴ روز پس از آن اظهارنظر، شاید به دلیل مشاهده سوءاستفاده‌ها از اظهارنظر او و شاید در واکنش به اعتراضات و تذکرها، در جلسه هیأت دولت گفت: «تا زمانی که عامل یا عاملان این حادثه (اسیدپاشی اصفهان) دستگیر نشده‌اند، شایسته نیست کسی، فردی یا گروهی را به نادرست متهم کند، چرا که، اتهام بی‌اساس و بی‌پایه از گناهان کبیره است».
●    ما معتقدیم و انصاف هم همین را می‌گوید که این واکنش آقای روحانی آن هم پس از آن‌که فتنه ۴ روز فرصت یافت در ماجرای اسیدپاشی با استناد به اظهارات رئیس‌جمهور در زنجان، به جامعه متدین و مومن اتهام بزند؛ نه می‌تواند آن اشتباه را تصحیح کند و نه می‌تواند گلایه جامعه متدین و مومن را پاسخگو باشد.
●    اتهام ضدانقلاب و فتنه‌گران به جریان متدین و مومن و انقلابی با اهداف مشخصی مطرح شد. بنا بر این، خود آقای روحانی که تأکید دارد در امور امنیت ملی متخصص است؛ خوب می‌داند این اتهام چه ابعاد و تبعات امنیتی و فرهنگی برای جامعه دینی ایران دارد. بنا بر این، ابتدا انتظار بود آقای روحانی چنین بهانه‌ای به فتنه‌گران ندهد. سپس، انتظار بود با مشاهده سوءاستفاده ضدانقلاب و فتنه‌گران از اظهارات او، به سرعت بهانه را از دست آن‌ها بگیرد. متأسفانه به هر دلیل این انتظارات جامعه متدین و انقلابی برآورده نشد و آن‌ها چند روز آماج زشت‌ترین اتهام بودند!
●    جریان مومن انقلابی ضامن حرکت کشور در چارچوب اهداف نظام اسلامی است. این را آقای روحانی هم می‌داند، و هم چندی پیش از زبان رهبر انقلاب شنیده است.
●    تلاش برای به انزوا کشاندن جریان مومن انقلابی دقیقاً برای خارج کردن کشور از مسیر و ریل انقلاب است. در ماجرای اخیر و اتهامی که ضدانقلاب به جریان مومن انقلابی وارد کرد، دقیقاً همین هدف دنبال شده است. اتهام اسیدپاشی به مردم متدین و مومن، تلاشی است که می‌خواهد اعتماد عمومی به متدینین را سلب کرده و جامعه متدین و انقلابی را در جامعه به انزوا بکشاند. این اتهام تلاش می‌کند اعتبار متدینین در جامعه را مخدوش کند تا دغدغه‌های آنان از آموزه‌های دینی و ارزش‌های اسلامی گرفته تا نحوه رفتار دولت در مذاکرات هسته‌ای مخدوش شود.
●    اکنون، مشخص می‌شود چرا رهبر انقلاب نسبت به تلاش‌هایی که می‌خواهد جریان مومن انقلابی را به انزوا بکشاند؛ به دولت تذکر دادند. ایشان ۱۴ تیر امسال در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به دولت سفارش کردند: «مراقب باشید برخی در صحنه سیاسی کشور با شعار اعتدال، جریان‌های مومن را کنار نزنند». رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز هشدار دادند آن‌هایی که به جوانان مومن انقلابی با بدبینی نگاه می‌کنند و تلاش می‌کنند آن‌ها را منزوی کنند؛ به کشور خدمت نمی‌کنند.
●    اما نکته دیگر در این‌باره جفایی است که در این ماجرا به اسلام شده است. با اتهام جریان دین‌گریز در مرتبط کردن اسیدپاشی با حجاب و فریضه امر به معروف، در واقع، تلاش شده است هزینه اقامه این فریضه در جامعه افزایش یابد و به عبارتی امر به معروف مترادف با اسیدپاشی تصور شود! آیا نمی‌توان متصور بود در چنین فضای امنی، چه هنجارشکنی‌هایی صورت می‌گیرد؟
●    ماجرا کاملاً مشخص است. جریان دین‌گریز و ضددین با ظرفیت جریان فتنه تلاش می‌کند همه مظاهر اسلامی را در ایران چه در قالب قوانین حکومتی و چه در قالب آداب و رسوم مذهبی و ملی ریشه‌کن کند. مخالفت صریح این جریان با قصاص در همین راستا است. برنامه‌های سخیف این جماعت برای کسب رضایت از اولیای دم برای مجرمان در همین راستا است. مخالفت آنان با قصاص در ملأعام نیز در همین راستا است. بهانه‌های مضحک حقوق بشری بویژه در امور زنان نیز در همین قاعده قابل تعریف است. اکنون، در ماجرای اسیدپاشی اصفهان نیز اتهام آنان به متدینین، در واقع، تلاشی است برای تضعیف حجاب! اگرنه وقتی نه اسیدپاش مشخص است و نه قربانیان بی‌حجاب بوده‌اند؛ تنها افراد ساده‌لوح و مستضعف فکری می‌توانند اتهام اسیدپاشی به متدینین را باور کنند.
●    به هر حال، ماجرا واقعیت پنهانی ندارد. همه‌چیز پیداست. از اهداف دین‌گریزانه و ضدحکومتی تا اجحافی که به متدینین و بویژه اتهام بی‌حجابی که علیه قربانیان این حادثه مطرح شده است.
●    آقای روحانی تأکید دارد هم حقوقدان است، و هم متخصص امنیت ملی. مردم مومن و متدین منتظرند.
مأخذ:وطن‌امروز
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 06 آبان 1393 ساعت 08:53

ـ۱۰ـده اصل مهم در آموزش سایبر

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشتادامه مطلب... آزاد از زومیت؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱. استاد

●    ابتدا به یک محتوای آموزش الکترونیک با تدریس استادی برجسته و با تجربه کار عملی در این حوزه نیاز دارید.


░▒▓ ۲. جامعیت سرفصل ها
●     محتوای آموزشی باید از مباحث پایه و مقدماتی شروع شود و در ادامه به مباحث پیشرفته برنامه نویسی اندروید بپردازد.

░▒▓ ۳. شیوه آموزش
●     باید محتوای آموزشی، پروژه محور باشد و تدریس مطالب فقط به صورت تئوری و بدون ذکر مثال کافی نیست.

░▒▓ ۴. سیستم مدیریت یادگیری (LMS)
●    باید سیستمی‌با امکاناتی هم‌چون پرسش و پاسخ دانشجو با استاد، بحث و تبادل نظر دانشجویان و استاد، ارتباط دیگر دانشجویان بایکدیگر، امکان تعریف و دریافت تمرین و امکان برگزاری آزمون آنلاین جایگزین کلاس سنتی گردد تا دانشجو تفاوتی بین دوره‌های حضوری و مجازی احساس نکند.

░▒▓ ۵. کلاس رفع اشکال آنلاین
●     دانشجو باید بتواند طی دوره برای رفع اشکال با استاد، ارتباط آنلاین داشته باشد یعنی: دسکتاپ، تصویر و صدای استاد را آنلاین داشته باشد در صورت صلاح دید استاد شما هم می‌توانید دسکتاپ، صدا و تصویر خود را به نمایش بگذارید.

░▒▓ ۶. اعتبار، اعتبار، اعتبار
●     برگزارکننده دوره مجازی باید معتبر باشد، تا مطمئن باشید به تعهداتی که می‌دهند پایبند هستند و ارزش گواهینامه پایان دوره، بیش از یک تکه کاغذ است. توجه کنید که معتبرترین مرجع آموزشی کشور فقط و فقط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است!

░▒▓ ۷. محتوای کمک آموزشی
●     گاهی محتوای کمک آموزشی از خود آموزش مفید‌تر است! پی دی اف‌های آموزشی، پاورپوینت‌ها، فیلم‌های کمک آموزشی و... همه و همه می‌توانند سرعت شمارا در درک مفاهیم برنامه نویسی اندروید بیشتر کنند.

░▒▓ ۸. پروژه
●    تا شروع به کار نکنید و یک پروژه تعریف نکنید، متوجه نخواهید شد که، تا چه حد آموزش‌ها مفید بوده است! اینجاست که پروژه آخر دوره که با کمک استاد راهنما انجام می‌شود ارزش خود را نشان می‌دهد!

░▒▓ ۹. فروش
●     یک دوره آموزشی خوب باید بتواند خوب بفروشد! آشنایی با مارکت‌های ایرانی و نحوه قرار دادن دوره آموزشی در آن، قوانین و اصولی که باید برای تأیید دوره آموزشی در نظر بگیرید و تکنیک‌های بازاریابی دوره آموزشی می‌تواند خیلی مهم باشد!

░▒▓ ۱۰. انعطاف سیستم آموزشی
●    سیستم آموزشی باید برای کاربران با سطح یادگیری متفاوت زمانی متفاوت قرار دهد برای مثال، باید بین کاربرانی با یادگیری سریع و ضعیف تفاوت قائل شد. کاربر باهوش‌تر می‌تواند دوره را یک ماهه به پایان برساند و کاربر ضعیف‌تر با صبر و حوصله بیشتر و صرف کمی‌وقت بیشتر.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 02 آبان 1393 ساعت 09:54

اسرار سیزده گانه آیت الحق

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر ادامه مطلب...حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مطلب اول

●    موقعیت یابی یک «کلمه»ی تاریخی به نام «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از جهات مختلفی میسر و ضروری است. از جهت سیاسی، از لحاظ فرهنگ والا، از بابت فرهنگ عامه، و از لحاظ تمدنی و مدنی و مناسبات اجتماعی.

●    فایده این موقعیت یابی آن است که مسیر آینده ترسیم می‌شود و از این مهم تر، به گمان من، موجب می‌شود که قدر آیات دیگر را که نقش کلمه تاریخی دارند را بدانیم، پیش از آن که «اذا مات العالم ثلم في الاسلام ثلمه لا يسدها شيء»...

░▒▓ مطلب دوم
●    ما بویژه از آستانه مشروطه، با سنخ نیرومندی از تیپ «علمای ربانی سیاسی» مواجه بوده‌ایم، که جوهر و گل و توش و توانی غیر از تیپ «روشنفکر»ان داشته‌اند، و این تمایز بویژه در «تریبون» آن ها بود. «تریبون» تیپ «علمای ربانی سیاسی»، منبری در محضر خدا و خلق بود، و تریبون روشنفکران، میزی در مقابل غرب و خلق.
●    تیپ «علمای ربانی سیاسی»، در محضر خدا خود را به این مسؤول می‌شمردند که در قبال مردم متعهد باشند؛ متعهد باشند که مردم را به رحمت خدا دلالت فرمایند و از عذاب خدا بیم دهند. تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز شگرفی پخته و سنجیده، در عین حال توأم با بیم و امید، و چشم اندازی بلندمدت بود. آن ها توانستند تا مردم را در یک سیر مستمر از انقلاب مشروطه تا کنون به پیش برند، و این پختگی و بلند نظری و استمرار و پشتکار در فعالیت، مرهون آن بود که آن ها از افقی بلندتر از بالا و پایین روزگار، خود را در درجه اول در قبال خدا مسؤول می‌دانستند. آن ها «عالم ربانی» بودند.
●    در مقابل، تیپ «روشنفکر» ایرانی مانند اغلب روشنفکری‌های دیگر ممالک، برای این مردم، به سمبلی از خامی و ناآگاهی از پیشینه تاریخی بدل شد. تیپ «روشنفکر»، سعی کرد که کشور ما را با غرب همساز کند، و لا جرم، با تغییر مسیرهای غرب، «روشنفکر» نیز رنگ عوض کرد. از این قرار، رفته رفته مردم در قبال تیپ «روشنفکر»، وضع متغیری یافتند، و به مرور اعتماد خود را از دست دادند. اوج این بی اعتمادی را می‌شد تا انشقاق بیست و هشت مرداد دید. تیپ «روشنفکر» نتوانست اعتماد مردم را به نحو پایداری جلب کند، چرا که نتوانست به صراحت موضع خود را در مقابل «خدا، خود، مردم و اجنبی» معین سازد.

░▒▓ مطلب آخر
●    «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، از این زاویه یک موقعیت تاریخی آموزنده و شایسته توجه دارند. ایشان در کنار برخی از علمای عظام که یزدان نیکی دهش ایشان را برای ما نگاه دارد و طریقت ایشان را مستدام فرماید، بر تمایز و رویارویی تیپ «علمای ربانی سیاسی» و تیپ «روشنفکر» پلی برقرار کردند.
●    موضوع، منحصراً به میراث گران قدر دانشگاه امام جعفر صادق (علیه السلام) محدود نمی‌شود، بلکه جریان روحانیت خوش فکر محرک انقلاب اسلامی، از پیش از انقلاب، برقراری ارتباط‌های مؤثر در میان قشرهای تأثیرگذار روحانیت و دانشگاهی را پایه گذاشتند. ماجرا به مسجد جلیلی و هدایت و مدرسه حقانی و مدرسه شهیدین، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و... باز می‌گردد.
●    این جریان‌ها، صورت نوین تیپ «علمای ربانی سیاسی» را ابعاد جدیدی بخشیدند که هم اکنون مشغول ایفای نقش تاریخی ویژه‌ای هستند و شناخت این ابعاد، نقش مهمی در موقعیت یابی تاریخی ما دارد:

۱.    تیپ «علمای ربانی سیاسی»، به طرز بهت آوری پخته و آرام و متین به نظر می‌رسند و برای مردم خود، سمبلی برای حرکت مستمر و آرام و در عین حال فعال بدل شده‌اند.
۲.    این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بنده مخلص خدا و نگارنده کتاب ماندگار «نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی»، بعد از آگاهى و خودسازى و تهذیب نفس و رسیدن به مقامات عالی در علم و عمل و تقوا، کمر همّت بر هدایت خلق مى‏بندد، و چراغ راه مى‏شود و از ظلمات جهل و وهم و گمراهى رهایى مى‏بخشد. فرمول زیست چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، به طرز حیرت آوری سر و ساده و قابل درک و در عین حال مؤثر و پرنفوذ و کارآمد است: او بعد از «سیر إلى الحقّ» و «فی الحقّ»، مرحله «سیر إلى الخلق» را شروع می‌کند و به اداى رسالت امر به معروف و نهی از منکر مى‏پردازد.
۳.    به قول امیرالمؤمنین علیه السلام، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را براى خداوند در بالاترین مصادر  سیاسی قرار داده، و در حقیقت، عزم خود را بر انجام وظیفه الهى جزم می‌کند (قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از این حیث با تیپ «عالم غیر سیاسی» تمایز می‌یابد؛ «قد نصب نفسه للّه سبحانه فی أرفع الأمور».
۴.    این چهره آرام، «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، در عین احراز بالاترین مصادر سیاسی، در میان مردم است و به هر مشکلى پاسخ می‌گوید و فروع را به اصول‏ بازمی گرداند (من إصدار کلّ وارد علیه، و تصییر کلّ فرع إلى أصله). تیپ «عالم ربانی سیاسی»، ضمن آن که سینه‌ای گشوده برای شنیدن سخنان تازه تمدن نوظهور دارد، در ضمن، این نکته را نیز خاطر نشان مى‏کند که در اسلام، هیچ سؤالى بدون پاسخ نیست، و هیچ مشکلى در معارف الهی و احکام فرعی، بدون راه حل نخواهد بود، و این، همان چیزى است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در حجّه الوداع در خطبه تاریخى‏اش بیان فرمود: «اى مردم، به خدا قسم هر آن چه شما را به بهشت نزدیک مى‏سازد و از دوزخ دور مى‏دارد، به همان امر کردم، و هر آن چه شما را به دوزخ نزدیک مى‏کند و از بهشت دور مى‏سازد، از همان نهى نمودم» (یا أیها النّاس و اللّه ما من شی‏ء یقرّبکم من الجنّه، و یباعدکم من النّار، إلّا و قد أمرتکم به، و ما من شی‏ء یقرّبکم من النّار، و یباعدکم من الجنّه، إلّا و قد نهیتکم عنه).
۵.    تیپ «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، فعالانه، آرامش بخش مردم است. او خود را به زحمت می‌افکند، ولی مردم با او آرام می‌یافتند. امیرالمؤمنین چنین عالم ربانی را توصیف می‌فرماید که «چراغ روشن تاریکى‏ها، و برطرف کننده نابینایى‏ها و کلید حلّ مبهمات و دور کننده مشکلات و راهنماى گمشدگان در بیابان‌های زندگى است» (مصباح ظلمات، کشّاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع معضلات، دلیل فلوات).  امام علیه السّلام با این پنج وصفى که بیان فرمود، نشان داد که این بنده آگاه و با تقوا، چگونه پرده‏هاى جهل را مى‏شکافد و چشمان را به معرفت  باز مى‏کند، قفل‏هایى که بر درهاى مبهمات است، مى‏گشاید، و مشکلات مردم را حل مى‏کند، و در بیابان زندگى، که بیم گمراهى و سرگردانى و اسارت در چنگال دزدان و درندگان مى‏رود، مردم را به شاهراه حق و نجات، هدایت مى‏کند.
۶.    او آن جا که لازم است سخن مى‏گوید و حقّ را به مخاطبان، به خوبى تفهیم می‌کند و آن جا که لازم نیست، سکوت مى‏کند و سالم مى‏ماند (یقول فیفهم، و یسکت فیسلم). سخن گفتن او، هدف مهمى را دنبال مى‏کند و سکوتش منظور مبرم دیگر را. آن جا که باید روشنگرى کند، «عمار» می‌شود، و مطالب لازم را تفهیم مى‏کند و آن جا که در سخن گفتن بیم گناه و خطر آلودگى به معاصى است، سکوت را ترجیح مى‏دهد، هر دو براى خدا است و هر دو در طریق رضاى اوست.
۷.    در مقابل، تیپ «روشنفکر» در گفته‏ها و نوشته‏هاى خود، سعى در پیچیدگى و اغلاق دارند، شاید به این منظور که مقام علمى خود را نشان دهند، در حالى که خواننده یا شنونده جز مفاهیم مبهم چیزى به دست نمى‏آورد؛ ولى تیپ «عالم ربانی سیاسی»، طبق گفته امام علیه السّلام گرفتار اوهام و ریا نمى‏شود، آن ها سخن را آن گونه ادا مى‏کنند، که مردم منبری بفهمند. سکوت و تقیه آن ها نیز براى فرار از مسؤولیت و عافیت طلبى نیست، بلکه آن هم براى سلامت و رهایى از چنگال معصیت هوا و هوس‌ها، و معصیت خدا است.
۸.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خویش را براى خدا خالص کرده و خدا خلوص او را پذیرفته و خالص ترش ساخته است (قد أخلص للّه فاستخلصه). ناخالصى‏هاى روحى و اخلاقى انسان دو گونه است: بخشى از آن براى او قابل رؤیت است و در سایه خودسازى و جهاد اکبر مى‏توان آن را برطرف ساخت، ولى بخشى از این ناخالصى‏ها به آسانى به چشم نمى‏آید و نگارنده کتاب ماندگار «نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی»، با تهذیب، امید دارد که خدا مدد رساند و آن ها را برطرف فرماید. این، سر صافی دلی اسرارآمیز «آیت الحق» است. «إنّ الشّرک أخفى من دبیب النّمل، على صفاه سوداء، فی لیله ظلماء» شرک و توجّه به غیر خدا در عمل انسان مخفى‏تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک و ظلمانی، و در این حال، پاک سازی اعماق دل از چنان شرکى، جز به امداد الهى میسر نیست.
۹.    از این رو، تیپ «عالم ربانی سیاسی»، از معادن و گنجینه‏هاى دین خداست و از ارکان زمین او» (فهو من معادن دینه، و أوتاد أرضه). آن که وجودش از هر نظر خالص شده و کار او تعلیم و تربیت است، به‏ منزله معدن فناناپذیرى به نظر می‌رسد که دانشجویان دانشگاه امام جعفر صادق (ع) و مدرسه مروی، در کنار او گمان وثیق دارند که هیچ رادعی غیر قابل عبور نیست. از این مخزن بی پایان، مدام ذخایر گران بها استخراج مى‏شود و در برابر طوفان‌های شرک و گناه، و وسوسه‏هاى شیاطین جنّ و انس، که به سوى جامعه انسانى مى‏وزد، هم چون کوهى است که در قرآن مجید «میخ زمین» شمرده شده است؛ کوه‌ها از یک سو، طوفان ها را در هم مى‏شکنند، و مردمى را که در پناه آن ها هستند، در امان مى‏دارند، و از سوى دیگر، در برابر زلزله‏ها که دائماً از درون زمین برمى‏خیزد، مقاومت مى‏کنند و پوسته زمین را از لرزش‌های مداوم و بنیان کن، محفوظ مى‏دارند.
۱۰.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»، خود را ملزم به عدالت نموده، و نخستین گام عدالتش، بیرون راندن هوا و هوس، از دل خویشتن است (قد ألزم نفسه العدل، فکان أوّل عدله نفى الهوى عن نفسه). حقیقت عدالت اخلاقى، آن است که تمام اوصاف انسان، در حدّ اعتدال باشد. از جمله، علاقه‏هاى افراطى که او را به هواپرستى مى‏کشد و هم چنین، خمول و انزوا و سستى، که او را به بیگانگى از دنیا دعوت مى‏کند، در او وجود نداشته باشد. حلال را بپسندد، حرام را نفى کند و در خطّ اعتدال گام بردارد. او عدالت و اعتدال را از خویشتن شروع مى‏کند، آن هم از درون جان و زوایاى روحش، و تا چنین نباشد، به یقین، سخنش در دیگران، براى پیمودن جادّه عدل، اثر نمى‏گذارد.
۱۱.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»،  کسى است که حق مى‏گوید و به حق عمل مى‏کند» (یصف الحقّ و یعمل به). اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نیست، بلکه در رفتار و عمل نیز هست. سخنى که از اعتقاد برخیزد، در رفتار انسان منعکس مى‏شود و اگر انعکاسى نداشت، نشانه عدم ایمان گوینده، به آن سخن است.
۱۲.    هیچ کار خیرى نیست، جز آن که در برنامه زندگى او قرار دارد یا آهنگ آن مى‏کند، و در هیچ جا گمان خیرى نمى‏رود، جز این که به سوى آن گام برمى‏دارد و تا به آخر نرسد از تلاش نمى‏ایستد (لا یدع للخیر غایه إلّا أمّها، و لا مظنّه إلّا قصدها). او طالب هر خیر و نیکى و سعادت است. او حتّى مواردى را که گمان مى‏رود در آن جا خیرى یافت شود، به سراغ آن مى‏رود. او عاشق و دلباخته خیرات است و هم چون شخصى که گمشده گران بهایی دارد، همه جا به دنبال آن مى‏گردد و در هر محفلى آن را جست و جو مى‏کند.
۱۳.    تیپ «عالم ربانی سیاسی»،  زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشواى او است. هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همان جا افکند، و هر جا قرآن منزل کند، آن را منزل گاه خویش سازد (قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).

●    به این ترتیب، اگر از اسرار موقعیت تاریخی «آیت الحق محمد رضا مهدوی کنی»، بپرسیم، باید گفت، این بنده مخلص و آگاه، خود را موظّف به هدایت گم گشتگان بیابان زندگى دید، اصلاح را از خویشتن شروع کرد، هوا پرستى را از درون جانش ریشه کن ساخت، حقّ گفت، و به حقّ عمل کرد، و همواره دنبال نیکى‏ها بود، هر جا دسترسى به خیر پیدا کرد آن را در بر گرفت، و از همه برتر اینکه، در همه جا و در هر زمان و در همه چیز، قرآن، راهنما و پیشواى او بود، زمام اختیار خود را به کلام حق سپرد، و حرکات و سکناتش را هماهنگ با قرآن نمود (توأم با اقتباس آزاد از آیت ا... ناصر مکارم شیرازی حفظه ا...).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 02 آبان 1393 ساعت 07:59

آینده دانشگاه در تقابل با اینترنت

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب... حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت اول

●    با دسترسی گسترده به منابع اطلاعات در بستر شبکه و تکنولوژی اطلاعات، و هم‌چنین، سرعت رشد دانش و تقلیل خیره‌کننده نیمه عمر علم، پرسش‌های اساسی فراروی برنامه‌ریزی آموزشی به طور کلی، و آموزش دانشگاهی به طور خاص قرار گرفته است. آیا دانشگاه‌ها همچنان به حیات خود ادامه خواهند داد؟

●    اگر روزگاری کتابخانه‌های دانشگاهی محل یگانه‌ای برای معدن کاوی اطلاعات با راهنمایی اساتید مجرب بودند، امروز، با وجود اشتراک گسترده منابع اطلاعات در شبکه و دسترسی وسیع همه‌ی مردم به آن، دیگر قرائت خانه کتابخانه‌ها، صحنه‌ی مطالعه و فیش برداری‌های پر شور نیست؛ و بیشتر به محل اجتماع، گپ و گفتگو، یا آماده شدن برای امتحانات اغلب زاید دانشگاهی بدل شده است.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت دوم
●    اگر پرسش در مورد نقش دانشگاه‌ها را به این سؤال تأویل نماییم که دانشگاه‌ها عملاً می‌توانند چه چیزی بیش از ارائه اطلاعات خام به دانشجویان ارائه دهند، آن‌گاه، باید تصدیق کنیم که رشته‌های دانشگاهی گوناگون، وضع متفاوتی در قبال شرایط جدید دارند.
●    «رشته‌های عملی و فنی و حرفه‌ای» که از دیر باز مزیت علمی خود را در انتقال فرهیختگی «عملی» به دانشجویان یافته بودند، هم‌چنان محیط‌های ممتازی برای رد و بدل تجربه‌های «عملی» خواهند بود. می‌توان آناتومی انسانی را از کتاب‌های آناتومی مطالعه کرد، اما، ریزه‌کاری‌های شناخت آناتومی بدن تنها توسط یک استاد مجرب دانشگاه علوم پزشکی به دانشجویان قابل انتقال است. پس، دانشگاه علوم پزشکی جای خود را حفظ خواهد کرد. البته، رشته‌های عملی و فنی و حرفه‌ای نیز با گسترش شبکه کار خود را دشوارتر خواهند یافت، چرا که، یک دانشجوی پزشکی علاوه بر تسلط بر منابع متعارف اطلاعات علمی، به انواع منابع چندرسانه‌ای و درگاه‌های تعاملی کسب اطلاعات و تجارب مجهز گشته است و تنها اساتید بسیار با تجربه و در عین حال روزآمد، پاسخ عطش علمی ویژه او را خواهند داد.
●    در مقایسه با رشته‌های علمی و فنی و حرفه‌ای، وضع «رشته‌های نظری و محض» در شاخه‌های مختلف علوم و بویژه در علوم انسانی بسیار دشوارتر خواهد بود، طوری که شاید بتوان گفت که آکادمی، در این رشته‌ها جز با یک تغییر شکل بنیادین، دیگر نخواهد پایید. نظر به آن‌چه علی‌الاصول، دانشجویان باید برای کسب فرهیختگی نظری و عملی ویژه‌ای که از طریق انبوه منابع علمی به اشتراک گذاشته شده در شبکه قابل حصول نیست به دانشگاه مراجعه کنند، رشته‌های نظری و محض که تاکنون، بیشتر توان خود را به تقویت منابع کتابخانه‌ای و ارائه انبوه اطلاعات در سر کلاس‌ها مصروف می‌داشتند، و فرهیختگی عملی، نقش چندانی در برنامه‌ریزی آموزشی آنان نداشت، اکنون، و در شرایط فعلی با معضل مشروعیت مواجه می‌شوند.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت سوم
●    جا دارد که هر دانشجو از خود بپرسد دانشگاه دقیقاً چه به من می‌دهد؟ چیزی که من نتوانم خود، از طریق شبکه به دست بیاورم؟
●    با ضعف الگوی مبادلات آموزشی، نحوی بلاتکلیفی در محیط‌های آموزشی رخ داده است که تنها بخشی از آکادمی که ارتباط مناسبی با مقاصد عملی برقرار کرده باشد از آن مصون خواهد ماند و نتیجه این بلاتکلیفی ضعف و فطور در انگیزه‌ها خواهد بود.
●    اساتیدی که به شیوه گذشته، کلاس را به صحنه جزوه خوانی و ارائه اطلاعات خام با ادوات پاورپوینت می‌گذرانند، یا تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که به سهولت در محیط شبکه قابل دسترسی است، در فضای جدید، با افت انگیزه خود و مخاطبان مواجه خواهند بود، و عملاً کلاس‌ها به صحنه کم خاصیت تولید مدرک دانشگاهی تقلیل خواهد یافت. مدرک‌هایی که امروز همه می‌دانند که فایده چندانی ندارند، و هر متقاضی کار، باید به جای ارائه مدرک توانمندی‌های خود را به کارفرمایان به اثبات رساند.
●    اگر محیط آکادمیک بتواند فرهیختگی عملی و نظری ایجاد کند، باقی خواهد ماند، و گر نه، ظاهرسازی فعلی دیری نخواهد پایید. امروز، دانشجویان، خود می‌دانند که محیط‌های آکادمیک در حوزه‌های نظری و محض، صحنه راستین انتقال یا مبادله دانش نیست، و حضور در سر کلاس‌ها، اغلب نحوی اجرای مناسک برای دریافت نمره و به اصطلاح «پاس کردن» درس است.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت چهارم
●    در این شرایط، اگر دانشگاه‌ها بخواهند کیفیت آموزشی خود را حفظ کنند، و از کار ویژه و اعتبار خود دفاع نمایند، به نظر می‌رسد که هیچ راهی جز (۱) تقویت ارتباط خود با مقاصد عملی، و هم‌چنین، (۲) اصرار بر دیسیپلین آکادمیک ندارد؛ آنچه می‌تواند در یک محیط آکادمیک تضمین‌کننده کیفیت آموزشی باشد، ارتباط و بازخورد مستقل آموزش‌ها در کاربست‌ها و عملیات، یا اعمال سفت و سخت دیسیپلین آکادمیک است. آینده تحصیلات آکادمیک با وجود وفور منابع اطلاعاتی در شبکه، بستگی به دو عامل مذکور دارد.
●    از این قرار، و با توجه به دو عامل ذکر شده، می‌توان وضعیت مساعدتر رشته‌های فنی و پزشکی در مقایسه با علوم انسانی را درک کرد. در واقع، ما در حوزه‌های آکادمیک علوم انسانی، دچار نحوی قلت انگیزه هستیم. چرا که کیفیت در علوم انسانی بازخورد بلافصل عملی ندارد و کیفیت برتر خود را در عمل نشان نمی‌دهد، وانگهی، رسوخ و گسترش «دانشجومداری» یا همان «مشتری‌مداری» بنگاه‌های دانشگاهی، به نحوه روزافزونی رقابت منفی بر سر تقلیل دیسیپلین دانشگاهی به نفع اعطای مدرک را موجب شده است.
●    بنا بر این، نمی‌توان در مورد آینده آموزش دانشگاهی حکم یک پارچه‌ای داد. همان طور که از وضع فعلی دانشگاه‌های کشور پیداست، رشته‌های فنی و پزشکی یا رشته‌هایی از علوم انسانی که شباهت بیشتری به رشته‌های عملیاتی دارند (هم‌چون مدیریت، ارتباطات، اقتصاد، فنون مشاوره، و علوم سیاسی، و روابط بین‌الملل)، نه تنها کم فروغ نشده‌اند، بلکه رونق بیش از پیش می‌یابند. علی‌الاصول، ارتباط رشته‌های نظری و محض با رشته‌های فنی و کاربردی خواهد توانست این رشته‌ها را نجات بخشد.
●    در همه رشته‌ها، دانشجویانی که تنها برای مدرک به دانشگاه می‌آیند و اساتیدی که گرایش عملی در کیفیت آموزشی خود دخیل نمی‌سازند، بازندگان زندگی آکادمیک خواهند بود.

░▒▓ طرح مشکل؛ پرداخت پنجم
●    با رسیدن توسعه به آستانه‌های خود و تقلیل انگیزه‌های مادی توسعه، و گسترش انگیزه‌های زیبایی‌شناختی در یک دوره ما بعد توسعه، رشته‌های نظری و محض تنها از طریق ارتباط با انگیزه‌های زیبایی‌شناختی مخاطبان و تقویت انگیزه‌های اخلاقی برای پیشرفت تمدن می‌توانند باقی بمانند.
●    بخشی از مشکل رشته‌های نظری و محض از طریق یافتن منبر ارائه مستقیم اطلاعات علمی به مردم حل خواهد شد. در واقع، بقای آکادمی در شرایط فعلی بسیار منوط به برقراری ارتباط با انگیزه‌های زیبایی‌شناختی مردم است. چه البته، این هم دشواری‌هایی دارد، و بالقوه می‌تواند دشواری‌های جدیدی بر سر راه رشته‌های نظری و محض ایجاد کند. چرا که، خصلت تمدن آفرینی دانش‌های نظری و محض، اصولاً از طریق فراروی از ذوق عامه به دست می‌آید و اگر این فرا روی قربانی ارتباط با مخاطبی که اکنون، دیگر یک مشتری است، شود، آن‌گاه، ما با یک نحو مشکل تمدنی مواجه خواهیم بود. در این‌جا باید ظرافت خاصی در موضوع «زمان» برقرار کرد. در واقع، باید بتوان توجه مخاطبان را به افق‌های دوردست معطوف کرد و انگیزه‌های آن‌ها را برانگیخت؛ و تجربه نشان می‌دهد که برای این منظور هیچ راهی وثیق‌تر از الگوی عالم ربانی نیست. عالم ربانی که مردم را از عذاب خدا ایمن ندارد وزیر رحمت خدا نومید نگرداند. این‌ها انگیزه‌های پایدار تمدن‌سازی بوده‌اند.
●    واقع آن است که در سایه گسترش مبادلات عظیم و سریع اطلاعات اینترنتی، رشته‌های دانشگاهی نظری و محض، روز به روز، و البته به سرعت، کم اعتبار و کم فروغ‌تر می‌شوند. حال، پرسش آن است که آیا نیاز ما به رشته‌های نظری و محض کمتر شده است؟ بی‌گمان، نه. با پیچیده شدن فزاینده مسائل پیش روی ما، رشته‌های نظری و محض، با فراروی از مسائل خاص، افق دید بشر را می‌گشایند، ولی با تحولات عمیق در عرصه ارتباطات، این فراروی برای مردم عصر جدید، کم و بیش مطلوب نیست. آن‌ها در یک زیست اینترنتی ، خواهان سرعت و شتاب و پرواز بر فراز زندگی هستند، و نمی‌توانند در تأملات عمیق نظری متوقف گردند.
●    استفاده از اينترنت هم يك عمل است و هم نحوی جهان‌بینی. اينترنت يك فناوري ارتباطي است. زماني كه ابزاری تكنولوژيك ضميمه فضایي فرهنگي مي‌شود، ساختار ارتباطي نهفته در كاربرد اين ابزار و معنا نيز به اين فضا مي‌پيوندد. اينترنت صرفاً‌ ابزار برقراري ارتباط نيست، بلكه اين پديده يك ساختار فرهنگي-ارتباطي است كه تجربه علمي و اطلاعاتي، كنش‌هاي انسان  و نمادهاي موجود در آن را از نو سازماندهي مي‌كند.

░▒▓ بحث و ریشه‌یابی نظری
●    كراراً به دانشجویان بسياري برمي‌خوريم كه به نحو تلخی پذیرفته‌اند که اهداف واقعی زندگي خود را در بيرون از دانشگاه يا در تقابل با آن‌ها ترسيم كنند. از نگاه آن‌ها، دانشگاه دنیای معنادار دانش نیست، بلکه ضرورتی انتزاعی است که والدین و جامعه بر آن‌ها تحمیل می‌کنند، براي آينده‌اي كه هرگز تحقق نخواهد یافت. از نگاه اغلب دانشجویان در دانشگاه‌ها، زندگي دانشگاهی براي آينده‌شان چندان معنادار نيست و فایده‌ای ندارد.
●    دانشجویان، فضاهای مختلف «شناخت نمادین» را ساخته‌اند که در آن‌ها بتوانند به موازات دانشگاه، زندگی راستین خود را به پیش ببرند. این، نشان می‌دهد که در مقایسه با گذشته، تا چه اندازه دانشگاه معنایش را از دست داده است. آن‌ها برنامه‌های جداگانه‌ای برای شغل، تأیید و باور اجتماعی، موسیقی، ورزش، رسانه‌ها، و... گشوده‌اند که در بسیاری از موارد با فرهنگ دانشگاه در تقابل است. لذت‌گرایی جوانان، مدیریت زمانی آنان و تمایل شدیدشان به بودن در جمع دوستان، مواردی است که دغدغه اصلی آن‌ها در زندگی محسوب می‌شود.
●    به رغم سایر حیطه‌های زندگی اجتماعی، که دانشجو‌یان عمدتاً به صورت خصوصی آموزش می‌بینند، دانشگاه مکانی است که در آن، طرح‌ها و برنامه‌های دانشجویان در خصوص آینده، به شدت به هم می‌خورد، و آن‌ها تنها برای پاسخ به انتظارات والدین که در گذشته زندگی می‌کنند به دانشگاه می‌روند. هر سنی نگاه خاص خود را دارد، که در هر برهه اجتماعی یک بینشی نسبت به امور مهم دنیا پیدا می‌کند. پدر و مادرها به تبع دوره خود گمان می‌کنند که به دانشگاه رفتن مهم‌ترین کار دنیاست، ولی واقع آن است، که نظر نسل جدید این نیست. نسل جدید که کاملاً خود را با اینترنت و موبایل تطبیق داده است، یک بینش اینترنتی دارد. بینش اینترنتی، چندگانه، نامنظم و پراکنده است. امروزه، به کمک اینترنت، شمار بیشتری از اشیاء را می‌توان بررسی کرد و برای بررسی آن‌ها شیوه‌های مختلفی وجود دارد. اینترنت برای جوانان وسیله‌ای است که در آن همه چیز را می‌توان دید و همه چیز را در آن می‌توان یافت. اینترنت، فضایی بی سانسور و در دسترس برای کسانی است که می‌خواهند با دیدن چیزهای مورد نیاز خود به عالم خیال سفر کنند. شما به واسطه اینترنت دنیا را در کامپیوتر در اختیار دارید، و می‌توانید در آن چیزهایی بیابید که قبلاً فکرش را هم نمی‌کردید. از نگاه جوانان، اینترنت، محلی است که در آن، همه چیز جلوی چشم انسان است، خواه به دنبال آن باشد و خواه تصادفی به آن برخورد کند. دانشجو‌یانی که روز به روز در فرهنگ صوتی-تصویری، اجتماعی‌تر می‌شوند، اینترنت را به لحاظ فرهنگی فضایی راضی‌کننده و غنی می‌دانند.
●    دانشجو‌یان در اینترنت، درست همانند فروشگاه شهروند و رفاه، بی‌جهت حرکت می‌کنند و به موضوعات ویژه علاقمند می‌شوند و درباره آن‌ها چیزهایی می‌خوانند. آن‌ها در این گشت و گذار نقطه آغاز و نقطه پایان مشخصی ندارند، و فقط می‌روند و می‌آیند. در اینترنت نیز هر لینک وسوسه‌ای برای رفتن به لینک دیگر است و آن‌لاین باقی ماندن برای یافتن چیزهایی که جذاب‌ترند.
●    مثلاً یک دانشجو، در اینترنت، به دنبال اطلاعاتی در خصوص «توسعه در دولت‌های نولیبرال» است، و ناگهان با سایتی روبرو می‌شود که اطلاعاتی در خصوص «دفاع‌های اخیر از اقتصاد رفاهی» و موارد مرتبط ارائه می‌کند. اگر واقعاً به موضوع دولت‌های توسعه‌گستر علاقمند باشد، خب، جذب سایت جدید با اقتصاد رفاهی می‌شود، و او را به این فکر فرو می‌برد که مسأله او در واقع، توسعه در دولت‌های نولیبرال نبوده و از آن صرف‌نظر کرده و به سایت دوم می‌رود که به نظریات جدید در زمینه دولت رفاه توجه دارند.
●    اینترنت، دانشگاه و کتابخانه‌ای بزرگ و جهانی است. دانشجویی می‌گوید: «ما اطلاعات داریم و این اطلاعات چشم شما را باز می‌کند. اینترنت به ما امکان می‌دهد تا آگاه‌تر شویم و آشکارا نشان می‌دهد که در یک دانشگاه عقب‌مانده گیر افتاده‌ایم». آن‌چه در شبکه گستره جهانی می‌بینیم به ما کمک می‌کند تا متوجه خلأ‌های بیرونی در دانشگاه فیزیکی شویم. اینترنت به سمبلی برای محدودیت‌های فضای شخصی تبدیل می‌شود. نگاه کاربر از طریق اینترنت به سایر قلمروها، مناطق وسیع، اشیاء مورد نظر و نیازهایی که در حالت عادی قابل حصول نیستند، مگر در «دنیای پیشرفته» اینترنت، گسترش می‌یابد. این فاصله و فضای تقریباً، غیر قابل تصور، فضای فراوانی و فضای لذت‌های بیشتر با اشیائی است که «پیش‌تر خوابش را هم ندیده بودیم».
●    از این منظر، اینترنت برای دانشجویان، دانشگاهی را ترسیم می‌کند که در آن «دیگران» چیزهایی را به نمایش می‌گذارند که آن‌ها در دانشگاهی که در فضای فیزیکی در آن تحصیل می‌کنند، فقط خوابش را می‌توانند ببینند. دانشجو‌یان در روایت‌های خود، عموماً اینترنت را همانند فضایی نامحدود تصویر می‌کنند که منبع و مخزن نامحدود و بی‌نهایت اطلاعات علمی است. این فضا ویژگی‌ها و خاصیت‌های خود را دارد. یکی از دانشجویان این تصویر را این‌گونه توصیف می‌کند: «اینترنت همانند کتابخانه‌ای عظیم است، کتابخانه زندگی، کتابخانه جهانی؛ هر چه را بخواهیم در این کتابخانه وجود دارد، و این از حیث انسانی مطلوب است. برای مثال، شما چیزی را می‌بینید که می‌دانید آن چیز خیلی از شما دور است، چیزی که شما خیلی دوستش دارید، چیزی است که شما همیشه آن را می‌خواستید، اما، فکر می‌کردید که زمانی که بزرگ شدید باید آن را بخرید، یا جایی می‌خواستید بروید که هنوز زمانش نرسیده است، اما، اکنون، می‌توانید به تمام آرزوهایتان در آن واحد با رایانه برسید».
●    در کنار اینترنت به عنوان منبع جامع و سرعت، تصویری از شیئی که همه چیز را در برمی‌گیرد و فراگیر است نیز وجود دارد. هر فرهنگی محافل علمی و عقلی خود را می‌سازد و به برخی از افراد نقشی برای ایفا کردن می‌دهد. در دانشگاه، علم و دانایی در «کتاب» است و متصدی آن نیز «استاد» است. برای این دانشجو‌های «تکنوفرهنگ»، فضای دیجیتالی اینترنت، محل یافتن علم و منبع نوآوری آن‌ها است. پسری می‌گوید «انبوهی از اطلاعات را می‌توان در اینترنت یافت، ما هر نوع اطلاعاتی را در خصوص دانشگاه‌ها، مشاغل و غیره می‌توانیم به دست آوریم. اینترنت همان وسیله‌ای است که ما را همواره از اوضاع جهان مطلع نگه می‌دارد».
●    علم و دانایی اینترنتی و ظرفیت ذخیره‌سازی هر چیز و در دسترس بودن آن، نشانگر آن است که دانشجویان می‌توانند همواره از رویدادهای مختلف جهان آگاه شوند. بدین مفهوم، اینترنت به مثابه «ابزاری نمادین در راستای ارتباط با جهان عمل می‌کند». این روند منطق فرهنگ دانشجویی جدید است که بر جهان حال حاضر چشم دوخته است. اطلاعات «حال حاضر» به یکی از ارزش‌های بنیادین مصرف دیجیتالی و سمعی و بصری‌شان بدل گشته است. اغلب این اطلاعات غیرضروری و عملاً بی‌ربط است، اما، سایر اطلاعات برای مقاصد عملی آن‌ها ضرورت دارد. دانشجو‌یان با اطلاعات اینترنتی، «شبکه‌های محاوره‌ای» می‌سازند و آن اطلاعات را به موضوع روابط روزانه با دیگران تبدیل می‌کنند. در چت‌های گروهی، اطلاعات اینترنتی، روابط اجتماعی آن‌ها را با دوستانشان میسر می‌سازد و این مسأله در فرهنگ جوانان، از معنای نمادین قابل توجهی برخوردار است، از این روست که آگاهی بسیار حائز اهمیت است. به این معنا، علم اینترنتی برای جوانان این دوره بسیار مفید است: این وسیله (اینترنت) نه تنها اطلاعات را انتقال می‌دهد، بلکه خود، منبع و مایه پرستیژ، و نوعی کلاس است. دانشجویان، با پیگیری خستگی‌ناپذیر و مداوم روابط اجتماعی‌ خود، و با ورود به شبکه روابط، جست و جو و کنجکاوی در دنیای دیگران و نشان دادن این‌که دنیای آن‌ها خاص می‌باشد، اینترنت را وسیله‌ای معرفی می‌کنند که روز به روز از هر لحاظ قدرتمندتر می‌شود.
●    اینترنت، خیلی خوب با زمان گذرای دانشجویان امروز، و با تمایل جوانان بر تمرکز روی زمان حال، منطبق و هماهنگ می‌شود. جوانان با فرو رفتن در محدوده نمادین و رسانه‌های صوتی و تصویری و حرفه‌ای شدن در رمزگشایی رمزهای تصویری، می‌تواند تصویر اشیائی را ببینند که هرگز گذشته ندارند. نسخه اشیاء در فضای اینترنت هم زمان حال، و هم تمام زمان‌ها را در برمی‌گیرد. نسخه ویژه کودکان امروزه، بر آن‌چه که جدید و به حال حاضر تعلق دارد، متمرکز است. دانشجویی گفت: «اینترنت، داستانی نیست که بتوان آن را به زبان گذشته گفت. هیچ عکسی از مردمان قدیمی در آن نیست، اینترنت، اشیاء تاریخ مصرف گذشته را نشان نمی‌دهد».
●    در زمان حاضر اینترنتی، چیزی انباشته و کهنه نشده است، با این وجود، همه چیز فراوان است، این روند، بافتی از گذر و دگرگونی دائمی است. در بسیاری موارد، کیفیت یک وب سایت با زمان آخرین روزآمد شدن سنجیده می‌شود. هیچ چیز نمی‌تواند در اینترنت قدیمی باشد و در عین حال بماند. قدیمی شدن یا روزآمد نشدن، بدترین چیزی است که می‌توان در مورد محتوای اینترنت گفت. از آن‌جا که در اینترنت همه چیز در حال تغییر و تحول و روزآمد شدن است، برای جوانان این وسیله کانون تحرک دائم است. دانشجویی گفت: «بهترین چیزی که در خصوص اینترنت می‌توان گفت این است که توان و قابلیت تکنولوژی همگام با تمایلات است. اینترنت یعنی، اطلاعاتی که با خود همراه دارد، و این اطلاعات دائماً روزآمد می‌شوند. اینترنت همگام با هر چیزی در حرکت است. اگر با اینترنت همراه شوید، این همراهی واقعی خواهد بود، چرا که از این‌که هر چیزی به درستی و خوبی در جهان حال حاضر روند خود را طی می‌کند، آگاه می‌شوید».
●    حقیقت، ارزشی است که فرهنگ دانشگاه به شدت آن را تقویت می‌کند، برای جوانان به معنای آخرین و روزآمدترین بودن است. اینترنت برای دانشجویان امروز، کانون نحوی بی‌ثباتی مطلوب است. صنعت کامپیوتر، فرهنگی ساخته است که در آن همه چیز جایگزین نسخه‌های جدید می‌شود که همواره بهتر از نسخه‌های قبلی است و از طرفی نسخه جدید، هرگز نسخه نهایی نیست، و اگر هم این‌طور باشد نشان می‌دهد که یا برنامه مشکل دارد یا شرکت تعطیل شده است. در دنیای دیجیتال همه چیز در حال تکامل است. این قانون با جدیت بیشتری در خصوص اینترنت به کار گرفته شده است. روزآمد بودن و به سرعت در دسترس قرار گرفتن، دو معیار و ملاک قضاوت در مورد اهمیت و حقیقی بودن اشیاء و هر آن چیزی است که وجود دارد. در این رابطه، دانشجویی گفت: «اگر شما در کتاب‌های دانشگاه‌های کشور به دنبال مطلب روزآمدی در خصوص اقتصاد بگردید، آن را نمی‌یابید چون کتاب‌ها، تنها چیزهایی را نشان می‌دهند که به زمان چاپشان بازمی‌گردد، اما، اگر در اینترنت در جست و جوی آن مطلب باشید آن را روزآمد دریافت می‌کنید نه آن‌که متعلق به سه سال قبل باشد».
●    «کتاب» و «استاد»، سمبل «گذشته» و «روزآمد نبودن» هستند، اما، «اینترنت» نماد زمان «حال» و «روزآمدی». اینترنت، دائماً در حال روزآمد شدن است و اطلاعات «حقیقی» و «واقعی‌تری» را ارائه می‌کند. هیچ‌کس قادر به چرت زدن در پای اینترنت نیست. به دلیل تفاوت زمانی میان دو نیم کره، اتاق‌های گفتگو هرگز تعطیل و بسته نمی‌شوند؛ یک دانشگاه و تالار گفتگوی تمام وقت.
●    بنا به این دلایل است که اغلب دانشجویان، بویژه در علوم نظری و محض، از اسلوب و آیین دانشگاه ناراضی هستند، و از نحوه برگزاری امتحانات و روش‌های تدریس شکایت دارند. دانشجویی می‌گفت: «ما صفحاتی از این کتاب یا آن کتاب را می‌خوانیم، اما، عملاً هیجانی در این خواندن نیست. تا اواسط سال، همه مطالب یا بخش زیادی از آن‌ها را فراموش می‌کنیم». این دانشگاه رویکردی یکنواخت به علم، یادگیری متون درسی، انجام تکالیف، و قبولی در امتحان دارد. تحصیل علمی یعنی، تحصیل بی‌روح و محدود به صفحات مرده کتاب، آزرده از مجبور بودن به انجام وظایف یکنواخت، تکراری و بی‌معنا. این جوانان، یعنی کسانی که به پویایی گیرا و صور مختلف رسانه‌های سمعی و بصری عادت کرده‌اند، دانشگاه را با تمام رویکرد آموزشی محدود و خشک آن، به مثابه تجربه‌ای درک می‌کنند که بر خلاف دانش مبتنی بر رسانه‌ای شدن می‌بینند. در این بافت نارضایتی، اینترنت با تمام اطلاعات جدید خود، دائماً در دسترس و کدهای سمعی و بصری را تقویت می‌کند که گسترش و توسعه یافته‌اند. اینترنت به مثابه سمبل پیوستگی جهان «امروز»، منطق بنیادین دانشگاه را از میان برداشته است.
●    اولین گام دگرگونی و گسیختن شیرازه دانشگاه، دگرگونی در فضا بود. مرزهای آکادمی یا کلاس درس، که از زمان افلاطون تا کنون، استاد حاکم آن بوده و منحصراً در اختیار او بوده است، گسیخته شده است. پنجره‌های اینترنت، همواره جهان را به تصویر می‌کشند. پنجره‌هایی که اینترنت گشوده است، هنگامی که بر دیوارهای کلاس‌های دانشگاهی قرار می‌گیرد، نمادی است که محدودیت‌ها را در هم می‌شکند. پس دانشجویانی که به ضرب و زور فرهنگ والدین خود به دانشگاه می‌آیند، همچون کودکانی به نظر می‌رسند که پشت پنجره کلاس قرار می‌گیرند و با بی‌تابی به حیاط مدرسه خیره می‌شوند و انتظار زنگ تفریح را می‌کشند تا از منفورترین منظر که کلاس باشد رهایی یابند. استادان دانشگاه که با ارزش‌ها و معیارهای آکادمیک پرورش یافته‌اند، این روحیه دانشجویان را غیر قابل فهم می‌یابند و چنین رفتاری را با ساختار دانشگاه مغایر می‌دانند.
●    دانشجویی درباره اینترنت می‌گوید: «ارتباط با تکنولوژی اینترنت، افق‌های جدیدی برای دانشجو در یادگیری می‌گشاید، چون اگر شما در کلاس نشسته باشید، استاد چیزهایی روی وایت برد می‌نویسد و شما مجبورید آن‌ها را یادداشت کنید و این بی‌فایده است. شما باید با کامپیوتر کار کنید. بیرون از دانشگاه خیلی چیزهای به درد بخور تری وجود دارد». دانشجو‌یان از آن‌جا که دانشگاه به آن‌ها مطلبی بی‌نهایت خارج از بافت و فسیل شده را می‌آموزد، با شور و حرارتی سراغ اینترنت می‌روند که گویا گمشده خود را یافته‌اند، و این، یکی از تنش‌هایی است که ورود اینترنت به دانشگاه ایجاد می‌کنند. این مسأله، جوانان را در فضایی سرشار از ابهام قرار می‌دهد؛ از یک سو می‌گویند که اینترنت دانشگاه‌ها را شکوفا می‌کند، ولی هنوز که هنوز است، از ۱۹۸۰ که اینترنت پایه گذاشته شده است تا کنون، اینترنت جایگاه روشنی در برنامه درسی نیافته است، و مدام مشروعیت اجزاء دیگر برنامه درسی، مانند استاد، کلاس، یا کتابخانه را به چالش می‌طلبد. زمانی که دانشجویان، سر کلاس، مخفیانه به گروه چت خود می‌پیوندند، یا در کلاس به موسیقی گوش می‌دهند، این بدان معناست که جهان پراکنده بیرون از دانشگاه، به همراه محتوایی که هیچ معنایی در بافت معمولی دانشگاه ندارد، اکنون، وارد کلاس دانشگاه شده است. اینترنت بین داخل و خارج دانشگاه ابهام ایجاد کرده است. هنوز مشخص نشده است که واقعاً اینترنت باید از چه موقعیتی وارد فرهنگ و برنامه درسی دانشگاه شود. این نکته مهم را که اینترنت با سایر وسایل کمک درسی که قبلاً وارد دانشگاه شده است، خیلی فرق دارد، می‌توان از مقایسه اینترنت و مثلاً ویدئو پروژکتور دریافت. نکته این است که آکادمی دیگر هیچ دیسیپلین و کنترلی بر اینترنت ندارد، ولی ویدئو پروژکتور در اختیار آکادمی و استاد است. اینترنت، مرزهای دانشگاه را می‌گسلد و مدام سرک می‌کشد.
●    وقتی می‌گوییم که اینترنت از بیرون دانشگاه وارد شده است، یعنی، جهان بیرون را وارد کرده است، اما، هیچ برنامه‌ای تدوین نشده است که ماهیت آموزشی آن را تعریف کند. معلوم نیست که دقیقاً چه نوع متن اینترنتی، متنی آموزشی است، و چه نوع متنی مخل آموزش است. اینترنت، آن ابتدا که وارد دانشگاه شد، کتابخانه‌ای بود برای انجام تکالیف، پایگاه داده‌های جامع یا کتابی بی‌مرز بود که باید اداره می‌شد. اینترنت پایگاه داده‌های جامع است؛ و ارتباط اندکی با تفریح و خوش‌گذرانی داشت. اما امروز...؛ در مقابل دانشگاه که محل دانش کنترل شده، تکالیف ملالت آور، جدیت، یکنواختی، و لغزش ناپذیری است، اینترنت برای دانشجویان جوان بافتی لذت بخش و مفرح است. از نظر دانشجویان برنامه آموزشی در راستای کنترل و افزایش میزان مشکلات طراحی شده است؛ به اصطلاح خودشان، «گیربازار» است.  اینترنت، به منبع تنش بین آن‌چه که دانشجو‌یان می‌خواهند انجام دهند، و آن‌چه در دانشگاه باید انجام دهند، تبدیل شده است.
●    نتیجه بحث در خصوص نقش اینترنت در برنامه آموزشی، آن را در مقابل و در تعارض با «کتاب» هم قرار می‌دهد. دانشگاه مرسوم، از ابزاری مرکزی برخوردار است که آن را تعریف و مشخص می‌کند: «کتاب». فرهنگ دانشگاهی، فرهنگ «کتاب» است. «کتاب» موضوع علم در دانشگاه و ارزشمندترین چیزی است که دانشگاه به دانشجوی خود هدیه می‌کند، اما، «کتاب»، به یک آیین تبدیل شده و امری ایستا، ثابت و محدود است. دانشگاه به عنوان یک نهاد همواره به دلیل برگزاری آیین متن «کتاب» مورد حمایت و تأیید بوده است. «کتاب» از دیرباز مأمنی برای استادان بوده است، آن‌ها را هدایت کرده و شک‌هایشان را برطرف ساخته است. «کتاب»، خود، صرف‌نظر از خواندنش به حیات دانشگاهی معنا می‌بخشد. در دانشگاه، «کتاب» به امری الزامی برای یادگیری تبدیل شده است. آن‌ها که آن را نمی‌خوانند از علم بریده‌اند.
●    «کتاب» محور برنامه‌های آموزشی است. دانشجویان بر مبنای کتاب امتحان می‌دهند و در کل، دانشجویان با کتاب میانه خوبی ندارند. امروز، برای دانشجویان، کتاب دانشگاه، سمبل کار اجباری و ناخوشایند است. حتی، در میان کسانی که در سطوح عالی درس می‌خوانند، خواندن، امری مداوم نیست. دانشجویی می‌گوید: «من نمی‌دانم چرا، ولی، کتاب حوصله‌ام را سر می‌برد. من می‌دانم که کتاب‌های جذاب بسیاری وجود دارند، اما، حوصله آن‌ها را هم ندارم!». این احساس در خصوص کتاب، حتی، بیشتر هم می‌شود، چرا که، دانشجو‌یان، در نتیجه، غل و زنجیرهای کتاب، دیگر نمی‌توانند یادگیری معهود خود را در اینترنت سر و سامان دهند. این مسأله بتدریج این احساس را در دانشجو‌یان پدید می‌آورد که آن‌ها تا زمانی که »مجبور» باشند کتاب بخوانند.
●    در کنار این تنش که چه چیز آموزشی است و چه چیزی آموزشی نیست، ما با مسأله‌ای دیگری مواجه هستیم که حل آن دشوارتر است. مسأله راه افتادن فرهنگ جدید کسب اطلاعات در جامعه نه از طریق متن، بلکه از طریق تصویر و ایما و اشارات اینترنتی است. اینترنت، اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که چیزی بیش از متن است. تصویر است، و از آن مهم‌تر، نحوی تصویر تعاملی است که مخاطب را فعال می‌کند. با ورود فناوری‌های تصویری مرتبط با اینترنت مانند Flash، تصویر، پیچیده‌تر شده است و این مسأله به ما کمک می‌کند تا دریابیم که مشکل رکود مطالعه در دانشگاه‌ها و بویژه رشته‌های نظری و محض که اساساً متکی به مطالعه هستند، عمدتاً به فرایند تغییر در فوت و فن رمزگشایی دانشجویان ناظر است تا نبود هر گونه مهارت در دانشجویان. در واقع، دانشجویان، مهارت خود را در مطالعه متن رها کرده‌اند، و در عوض مهارت‌های دیگری پیدا کرده‌اند که آن مهارت‌ها جایی در دانشگاه ندارد. مثلاً یک دانشجو می‌گفت: «من فکر می‌کنم نگاه کردن به کاغذی سفید با نوشته‌های مشکی ملال‌آور است، ولی، کلمات کوچک رنگارنگ روی صفحه اینترنت می‌تواند واقعاً نگاه و توجه شما را جلب کنند. از این گذشته، مردم تنها چیزی را که دوست دارند می‌خوانند، بی‌شک شما از این‌که مجبور باشید یک جا بنشینید و سطر به سطر و صفحه به صفحه یک نوشته را بخوانید راضی نیستید و، حتی، ممکن است مجبور باشید برای فهم مطلب چندین بار آن را بخوانید، و چه بسا که آخر کار بگویید، لعنتی! نفهمیدم این نوشته چه می‌گوید، و مجبورید تا به دفعات مختلف آن را بخوانید، اما، در اینترنت، شما با یک Find مستقیماً سراغ مطلبی می‌روید که به آن احتیاج دارید». ویژگی زیباشناختی «فوق متنی» در وب است که آن را از متن معمولی یکسره متمایز می‌کند. «فوق خواندن» در وب، با چند ویژگی همراه است: تنوع، ارتباط مستقیم با مطالب مربوطه، امکان تنظیم توسط شخص و امکان ساخت جهات حرکت در وب توسط خود شخص. این ویژگی‌ها به دانشجو‌یان امکان ‌می‌دهد فضایی را تجربه کنند که کاملاً با کتاب متفاوت است، و خصوصاً به طور کامل، در دسترس و قابل جستجوی انعطاف‌پذیر است. این دسترسی معنایی بیش از سهل‌الوصول بودن دارد، و به معنای تحرک بالا و فعال است، نه تنبلی بی‌حال. پس، در کل می‌توان گفت که جوانان اینترنت می‌خوانند، چون در واقع نمی‌خواهند چندان بخوانند. با فرمت‌های فوق رسانه‌ای اینترنت، نوعی از دانش که به صورت فرمت‌های یکسان و فشرده و کوتاه بیان می‌شود، در ذهن تصویربرداری می‌گردد، و در واقع خوانده نمی‌شود. چنان که یکی از دانشجویان می‌گوید: «می‌توانم عکس‌ها و تیترها را در اینترنت نگاه کنم و فقط آن‌ها را به خاطر بسپارم و دست آخر همان تصاویر جاگیر شده در ذهنم هست که به درد می‌خورند؛ عکس‌ها و تیترها».
●    یک نکته دیگر این است که با اینترنت، دانشجو‌یان دیگر «استاد»ی ندارند که برای آن‌ها تکلیف تعیین کند. لذا، برایشان یافتن راه فرار، احاله فکرهای سخت و پیچیده به مواقع سر حالی، و پر کردن بهینه اوقات بر وفق حال، در اینترنت آسان‌تر است.
●    نهایتاً یک مسأله دیگر که این روزها اهمیت بیشتر یافته است، نابود شدن ایده تحقیق دانشجویی است. دانشجویان، به جای تحقیق و فهم، بخش‌هایی از کتاب‌ها را «کپی/پیست» می‌کنند، و بدون آن‌که آن‌ها را تغییر دهند با عنوان «تحقیق» به استاد تحویل می‌دهند. تحقیق همان گونه که دانشجویان معمولاً، می‌گویند، چیزی بیش از کپی/پیست از چند کتاب نیست. البته زمانی در انجام این نوع تحقیق‌های کپی‌محور، مشکل‌ترین کار، یافتن کتاب برای رونویسی کردن بود، ولی اکنون، از نگاه کسانی که اینترنت را صرفاً کتابخانه‌ای عظیم می‌دانند، رونویسی کردن از صفحات اینترنتی کار آسانی است. اینترنت اطلاعات فوق‌العاده متنوعی ارائه می‌کند که دانشجویان صرفاً باید آن را کپی کنند، اما، سعی نمی‌کنند مطلب را بفهمند، نه تنها نمی‌خواهند، بلکه احساس می‌کنند که نمی‌توانند.

░▒▓ عاقبت اساتید دانشگاه
●    ارائه تکنولوژی به مثابه یک شیء دائماً نو شونده، مقاومت معناداری را در همه محیط‌ها، و بویژه محیط‌های آموزشی ایجاد می‌کند. در خصوص استادان، که سن آن‌ها تقریباً، دو برابر دانشجویان است، تفاوت نسلی در وهله نخست، سبب بروز نوعی ترس می‌شود: ترس از دست دادن کنترل کلاس، ترس از این که فناوری تحت کنترل و در قلمروی آن‌ها نیست، و ترس از این که دانشجویان در علم گوی سبقت را از استادان بربایند، و ترس از کنار گذاشته شدن. فاصله بین استاد و شاگرد باید حفظ شود و شاید فناوری این فاصله را از میان بردارد و اینجاست که استاد، نقشی که دانشگاه مرسوم به او محول کرده را کم رنگ می‌یابد.
●    بویژه در ارتباط با تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و خصوصاً وقتی که نوبت به فهم و استفاده از اینترنت می‌رسد، اختلافات میان استادان بالا می‌گیرد. می‌توان نحوی نوع‌شناسی از واکنش اساتید در قبال این موضوع ارائه داد:

۱. استاد به مثابه رفقای نیمه‌راه
●    این استادان از فناوری به نیکی یاد می‌کنند، اما، نیات و مقاصد آن را به سرعت از یاد می‌برند، و مانند رفقای نیمه‌راه، در ایستگاه میانی پیاده می‌شوند و دوباره به همان عادات آموزشی استادوار خود باز می‌گردند.

۲. استاد به مثابه کتابدار
●    این گونه استادان، اینترنت را یک بانک کتاب کامپیوتری کامل می‌بینند. از نگاه این گونه استادان، اینترنت بهترین وسیله برای انتشار اسناد است. از نظر آن‌ها، کامپیوتر چیزی جز یک ماشین تایپ بدون کاغذ یا پروژکتور نمایش تصویر جذاب نیست؛ و اگر چه ویژگی‌های شبکه را تحسین می‌کنند، اما، در عین حال، رویکرد آموزشی آن‌ها مرسوم است، و تنها با ابزار رایانه انجام می‌گیرد. این استادان مسافران گذری در برهه‌ای از زمان‌اند، و اگر چه سوار بر ترن دیجیتالی رها شده نمی‌باشند، با واگن اینترنت، آهسته به شیوه مرسوم پیش می‌روند.

۳. استاد به مثابه خصم تکنولوژی
●    از نگاه این استادان، کامپیوتر ابزاری پیچیده و بعضاً جادویی است که کار با آن دشوار است. برخی از این استادان ترس خود از رایانه را در قالب الفاظی هم‌چون، کامپیوتر ابزاری بیگانه است، توجیه می‌کنند.

۴. استاد به مثابه عاشق تکنولوژی
●    این نوع استاد، حد وسط بین استاد مقرراتی و خشک و متخصص فناوری است. این استاد ممکن است به تمام انواع فناوری علاقمند باشد، این علاقه را علناً اعلام کند، آن‌ها را توجیه نماید، و در آموزش خود آن‌ها را به کار برد. در کل، او عمدتاً به بعد فنی ابزار علاقمند است. هدفش داشتن تجهیزات در کلاس درسش می‌باشد. او کامپیوتر را در برنامه‌ریزی دخیل نمی‌داند، در عین حال، ممکن است با آن‌ها دست به ابتکار بزند و موفق شود و البته، بیشتر به دلیل تازگی آن‌ها و شدت علاقه‌اش و نه سازگاری با هر نوع رویکرد آموزشی ساختارمند مبتنی بر اینترنت. از آن‌جا که مقاصد آموزشی این استاد عمدتاً بر ابزار و تجهیزات مبتنی است تا فرایندها، او معمولاً، دوشادوش آخرین تحولات فناوری حرکت می‌کند، ولی، نتوانسته است برنامه درسی را به نحو ارگانیک و هم‌سازی با تکنولوژی همراه کند.

۵ . استاد به مثابه دون کیشوت
●     این نوع استاد، شایع‌ترین گونه در دانشگاه‌هاست. این استاد از فناوری و اینترنت ناراحت نمی‌شود، از آن نمی‌ترسد و آن‌ها را پست و حقیر نمی‌داند؛ اساساً این‌ها در دنیای او موضوعیتی ندارند. این استاد، کلاس، تخته‌سیاه، بیان شفاهی درسی و البته، کتاب را عرضه می‌کند. این استاد از نگاه دانشجویان دیگر تاریخ مصرفش گذشته است.

۶. استاد متوقع
●    این نوع استاد و استاد بعدی، نوید درخشش آینده اینترنت در دانشگاه را می‌دهند. این استادان خود استفاده فراگیری از اینترنت نمی‌برند، اما، در عین حال، توقع زیادی از دانشجویان در موضوع بهره‌وری از مقدورات تکنیکی جدید دارند. این اساتید، معمولاً، استادان جوان هستند که دید مثبتی نه تنها نسبت به فناوری دیجیتالی، بلکه به امکان احیاء برنامه‌های آموزشی دارند، هر چند که هنوز راهی برای وارد کردن مؤثر اینترنت به برنامه آموزشی نیافته‌اند.

۷. استاد فداکار
●    یکی از اساتید نظری گفته است: «در آینده، نقش من به عنوان استاد کم‌رنگ خواهد شد و این مسأله مشارکت استادان فنی و کاربردی را تسهیل کرده و مشکلات آموزشی را کم کم حل خواهد کرد. تکنولوژی راه خود را پیدا می‌کند. با این حال، استاد به معنای دقیق کلمه از میان می‌رود. و من می‌توانم ببینم که باید از صحنه کنار روم».
●    اساتید فداکار می‌پذیرند که نتیجه اینترنت، آموزش کمتر و یادگیری بیشتر و هر چند کم‌عمق‌تر است. آن‌ها با آگاهی از مهارت‌های شاگردان، ناامیدانه آن‌ها را به پژوهش بیشتر تشویق می‌کنند، هر چند که آن‌ها نپذیرند، و این، آخرین تقلای استاد در اتمسفر دانشگاه است. آن‌ها خود را قربانی می‌کنند، فرجام خود را می‌پذیرند، به این امید که سبکی از استادی از نو زاده شود و راه خود را از کوره راه بگشاید. آن‌ها راه را برای دیگرانی که شاید بهتر بتوانند از پس این وضع برآیند باز می‌کنند (توأم با اقتباس‌های آزاد از خوزه کابررا پاز، روسو رودا، اليزابت كاستيلو، ايوانا كاستانو، موريس گونزالس، پائولا پاردو، پائولا آگودلو، آندره پرز، مارسلا اورتيز، و ماريا فرناندو اترو).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 28 مهر 1393 ساعت 21:48

”مرور نکات آموزشی در فعالیت سیاسی“/۱۷/چهار عامل ثابت در فعالیت‌های سیاسی موفق

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


●    چرا بعضی از سیاستمداران موفق می‌شوند، و برخی نه؟ چند اصل امتحان شده مطرح هستند که منجر به موفقیت سیاستمدار می‌شود. به این اصول بیندیشید:

░▒▓ ۱- سیاستمداران موفق، به اهداف خود «ایمان» دارند
●    مانند هر کار دیگری، سیاستمداری بدون شور و اشتیاق پیش نمی‌رود، منتها سیاستمداری بیش از هر پیشه‌ای چنین است و نیاز به اوج اشتیاق دارد که مشروط به «ایمان» دارد. اگر واقعاً به یک آرمان سیاسی ایمان ندارید، نمی‌توانید آن را ادامه دهید و به پایان برسانید. موانع پیش رویتان بیش از آن است که بدون «ایمان» بتوانید از پس آن ها برآیید. موفق‌ترین سیاستمداران، از همان ابتدای مسیر، شروع به یافتن راه حل‌هایی برای مسائل انبوهی کرده‌اند که رقبای پر انگیزه در مقابلشان می‌گذاشته‌اند.
●    سیاستمدارانی که از «ایمان» بهره‌مند هستند، تمایل پایداری دارند که به دیگران برای رسیدن به موفقیت بزرگ تر الهام ببخشند، و مردم را برای رسیدن به آرمان ها تشویق کنند. «ایمان»، خلاقیت و نوآوری را بر می انگیزد، حتی، زمانی که سیاستمدار در بهترین شرایط خود نیست.

░▒▓ ۲- سیاستمداران موفق، برای مردم خود ارزش قائلند و از آن ها مراقبت ویژه‌ای به عمل می‌آورند
●    سیاستمداران موفق، همیشه با حوصله، دنبال روشن کردن مردم خود هستند، و از کوره در نمی‌روند.
●    آن ها ایده‌ها و برنامه‌های سیاسی خود را با در نظر داشتن مردم طراحی می‌کنند، و بعد هم با لحاظ نظر مردم، راه حل‌های اجرایی آن را مورد تجدید نظر مستمر قرار می‌دهند. سیاستمداران برجسته به نیازها و انتظارات در حال تغییر مردم خود گوش می‌کنند و به آن ها پاسخ می‌دهند.

░▒▓ ۳- سیاستمداران موفق، اهمیت فرهنگ مردم را از یاد نمی‌برند
●    مردم مهم هستند، ولی فرهنگ مردم مهم تر است.
●    سیاستمداران بزرگ، آموزگاران بزرگ و الهام بخش هستند، و در درجه اول، سعی می‌کنند فرهنگ مردم را در جهت آرمان‌های خود بهبود بخشند. آن ها ولع چندانی به سازمان سازی ندارند، ولی به فعالیت‌های تبلیغی و ارشادی توجه و تمرکز ویژه‌ای دارند.

░▒▓ ۴- سیاستمداران موفق، یک دفعه گل نمی‌کنند
●    بیشتر برنامه‌های سیاسی بزرگ و نوآور، حرکت خود را با ارائه ایده‌های ساده شروع می‌کنند، و تا مدت‌ها در این مرحله می‌مانند، تا مردم و فرهنگ مردم متوجه ارزش ایده‌های آن‌ها بشوند.
●    اما، به محض این که با اقبال مردم مواجه می‌شوند، نیاز به پیشرفت احساس می‌شود و راه حل ها با مشارکت هواداران بهبود می‌یابد. از این مرحله به بعد است که برنامه‌های سیاسی باید، با مشارکت ها و همکاری ها رشد کنند، و به موازات رشد کوشندگان، توسعه یابند. سیاستمداران موفق، سعی نمی‌کنند که برنامه‌های سیاسی را دچار رشد سرطانی کنند، بلکه می‌کوشند، آن ها را بر مبنای اجماع مردم و همه طرف ها روی اهداف و راه حل ها و روش‌های جدید پیش ببرند، البته معمولاً فراست عملی سیاستمداران موفق، باعث می‌شود که آن ها از هیچ فرصتی برای روشن کردن مردم، و بعد، برداشتن یک گام بیشتر به سوی آرمان ها غفلت نکنند.
●    اولین افرادی که جذب ایده‌های سیاستمداران موفق شده‌اند، برای موفقیت سیاستمدار اهمیت اساسی داشته‌اند؛ چرا که آن ها هستند که باید آموزه‌های او را بگسترند. افراد حکیم و با شخصیت مناسب، در رسیدن آرمان ها و راه حل‌های سیاستمدار به قله‌های بلندتر فرهنگ مردم نقش مهمی دارند، ولی باید دانست، برای آن که آن افراد تأثیر خود را بگذارند، زمان طولانی و تلاش پر از پشتکار لازم است (توأم با برداشت‌های آزاد از  پایگاه آنتروپورنر).
●    ادامه این مباحث را در همین پاورقی‌ها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 28 مهر 1393 ساعت 21:45

صفحه 106 از 425

a_a_