فیلوجامعه‌شناسی

حکایت مدرسه امین الدوله بازار

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
●    سؤال و دغدغه این گفتار آن است که چه چیزی در آموزش‌های طلبگی و بازاری بوده است که پر نفوذترین و مؤثرترین چهره‌های تاریخ قریب به دو سده اخیر ایران، از این دو نهاد برآمده‌اند. در نخستین سالگرد درگذشت استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، آیت ا... رضا استادی سخنرانی فرمودند. انتخاب ایشان برای برگزاری این سخنرانی، از باب مشابهتی که در آغاز طلبگی با مرحوم عسگر اولادی داشتند، جالب بود، خصوصاً از جنبه‌ای که در این مقاله، موضوع کاوش ماست. شروع طلبگی آیت ا... رضا استادی در سن شانزده سالگی از «مسجد امین الدوله بازار» بود، و تحصیل کمالات و حکمت استاد مسلمان هم از طلبگی در «مسجد امین الدوله بازار» با مرشدی استاد اعظم، آیت الحق، شیخ محمد حسین زاهد، اعلی ا... مقامه الشریف بود.
●    خب، از سال ها پیش، مشترک جزوات مؤسسه پر برکت «در راه حق» با سرپرستی آیت ا... استادی بودم، و از آن زمان است که هیچ فرصتی را که در آن بشود از مواعظ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر آیت ا... رضا استادی بهره برد، از دست نمی‌دهم. این حس را در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت، به وقت بیان دیدگاه‌های مرحوم عسگر اولادی مسلمان هم داشتم؛ ساده، پر مغز، همه جانبه، و در عین حال مختصر؛ به طرز غریبی، بیانگر مفهوم تاریخی «حکمت» و «بصیرت» بود. یعنی سنخی از دانش که به مرور و تقوا و شهود و رفض دنیا به دست می‌آید، نه با درس و کتاب و مدرسه. برداشت من این است که در نظام آموزشی مدرن، این فضایل به دست نمی‌آیند و باید برای رفع این نقیصه کاری کرد.
●    آیت ا... رضا استادی در سخنرانی خود، طی نخستین سالگرد وفات استاد حبیب ا... عسگر اولادی مسلمان، و در آخرین فراز سخنرانی، روایتی را از امام جعفر صادق علیه السلام نقل فرمودند تا ابعاد شخصیت ویژه «استاد مسلمان» را بیان دارند که آن نیز برای مقصد این مقاله آموزنده و الهام بخش است. این روایت از حسن بزاز نقل است که گفت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: «آيا به سه چيز از سخت‌ترین اموري که خدا بر بندگانش واجب کرده آگاهت نکنم؟ عرضه داشتم: آري. امام فرمود: منصفانه برخورد کردن تو با مردم، همدردي با برادرت، و به ياد خدا بودن در هر جا، و منظور من از ياد خدا ”سبحان ا... و الحمد لـ... و لاإله إلاا... و ا... اکبر“ گفتن نيست؛ اگر چه اين هم ياد خداست، اما ذکر خدا به ياد خدا بودن است آن گاه که به اطاعت يا معصيتي اقدام می‌کنی» (مندرج در مجلد دوم کافي مستند به محمد احسان آزادي).
●    این روایت، در ذهن من، متبادر کننده حال و روز استاد مسلمان و همچنین، استاد استادی بود و وقتی حدیث را می‌شنیدم، تصور می‌کردم که آیا با وجود نظام آموزشی مثله و تکه تکه مدرن ما، این امکان هست که ما در آینده باز هم افرادی را داشته باشیم، که تا این اندازه در «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر»، «استاد» باشند.
●    سخن آن است که گاه ما تعریف «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» را بلدیم، و گاه با دیدن و زیستن با استاد اعظمی چون، شیخ محمد حسین زاهد، همان استاد پرهیزگاران تهران، در مدرسه امین الدوله، استاد «انصاف»، «همدردی» و «ذکر» می‌شویم. چنین است که از بازار تهران، پدیده‌های «بازاری + ساده زیست»! برخاستند که از سر همین خصال، متوالیاً تاریخ ساز هم می‌شدند؛ آموزش‌های پیوسته و عمیق و عملی استاد اعظم، شیخ محمد حسین زاهد، به همه می‌فهماند که گسیختن از فضیلت «ساده زیستی» است که «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را از روح انسان می‌برد.
●    عمامه کوچک و مختصر آیت ا... استادی، از این بابت هم آموزنده بود، مانند خاطره لباس‌های یک جور و سر و ساده استاد مسلمان در جلسات هیأت امنای روزنامه رسالت. تلاقی شهود استاد استادی و غیب استاد مسلمان، هر دو مرا به یاد نقل استاد خود، آیت ا... احمد مجتهدی تهرانی رحمه ا... علیه می‌انداخت، از استاد استادان اخلاق تهران در «مدرسه امین الدوله بازار»، آیت الحق شیخ محمد حسین زاهد. این همه «یاد»، این پرسش را چند باره در ذهن من زنده می‌کرد که آیا با نظام آموزش و تربیت مدرن، می‌توان امیدی به تکرار نسلی داشت که با انقلابی که به راه انداخت، سنخ یگانه‌ای از «بصیرت» پیچیده و مفتون کننده خود را به رخ عالم کشید، که در سایه پرهیز از دنیا، چنان ملکات «انصاف»، «همدردی»، و «ذکر» را در خود پرورده بود که جهان تحلیل گران امروز، درک ذهنیت آنان را برای خود دشوار یافت. آیا این نسل تکرار شدنی است؟

░▒▓ کاوش در رگ و ریشه‌های قضیه
●    یکی از آفات نظام آموزش و تربیت مدرن، تخصصی شدن آن به معنای قطعه قطعه شدن و مثله شدن آموزش و تربیت است. در این نظام، به سرعت، رابطه فرزندان با خانواده به شدت تقلیل یافته، دسته بندی شده، مرحله به مرحله به آموزش‌های محض تخصصی هدایت می‌شوند. به این ترتیب است که، افراد، به سرعت از آموزش خانوادگی و عمومی جدا شده و به آموزش تخصصی و فوق تخصصی راه پیدا می‌کنند.
●    کودکانی که در گذشته برای آموزش زندگی و تولید و کسب و کار، خانواده و سپس محله و بازار را پیش رو داشتند، هر چند که از شانس کمی برای «متخصص» شدن برخوردار بودند، ولی آموزش‌های یکپارچه‌ای برای زندگی متعادل می‌دیدند. این آموزش ها، شامل زبان، اخلاق، دین و شریعت، سلوک، فن و پیشه، حسن معاشرت، و اموری از این دست بود. نکته مهم در این آموزش ها آن که این آموزش ها، با یکدیگر هم ساز بودند و یکدیگر را در بلند مدت کامل می‌کردند. آن ها یک فرایند آموزشی یکپارچه را به مدت چند دهه سپری می‌کردند.
●    کودک طی سال‌های اولیه، اصطلاحاً به پادویی مشغول بود، و طی این مدت صلاحیت‌های عمومی به او منتقل می‌گردید. قاعده آموزش در بازار این بود که، کودک طی این مدت، در حجره‌ها و سراها، و مساجد بازار، متحمل تمرین‌های سخت می‌شد، و، سپس، آماده می‌گردید تا اگر صلاحیت‌های عمومی‌اش فراهم شد، آموزش‌های تخصصی در حرفه خاص خود را فرا گیرد. در این نظام اطمینان حاصل می‌شد که کارآموز قبل از دریافت هر نوع آموزش‌های تخصصی، صلاحیت‌های عمومی زیست اجتماعی و انسانی را احراز کرده باشد. از این قرار، سرآمدان بازار در گذشته، افرادی با صلاحیت‌های عمومی بالا و مهارت‌های تخصصی معتدل بودند.
●    این روندهای آموزشی سخت و در عین حال، بطئی در بازار گذشته، موجب شده بود که بازار از زمان طولانی، نقش مهم و تعیین کننده‌ای در تحولات اجتماعی ایران داشته باشد. بزرگان تعیین کننده در بازار، به نحوی سرآمدان در «حکمت» هم بودند که در دوران‌های مختلف و متوالی، موفق می‌شدند تا اعتماد مردم را جلب نمایند. آن ها تلفیق صلاحیت‌های اخلاقی و تخصصی را در خود جمع کرده بودند.
●    در نظر گرفتن نظام آموزشی مدرن، در قیاس با نظام آموزش کهن که در بازار و حوزه‌های علمیه تبلور داشته است، این حقیقت را بیشتر نزد ما برجسته می‌سازد، که برون دادهای نظام آموزشی مدرن، اغلب یک بعدی و زیادی تخصصی هستند. محصولات نظام آموزش مدرن هر چند که در به کارگیری دانش تخصصی خود مهارت دارند، اما، فاقد مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی لازم برای کاربست مهارت‌های تخصصی خود هستند.
●    به صحنه روشن فکری کشور بنگرید؛ جدال‌های دائمی آن ها، چه در داخل و چه در خارج از کشور، آنان را از هر نوع اتحاد برای پیشبرد اهداف و مقاصد مشترک خود بازداشته است؛ از این رو همواره برای اعمال تغییرات چشم به بیرون داشته‌اند. اصحاب تخصص‌های مدرن امروز، هر جا که در قالب‌های گوناگون گرد هم جمع آمده‌اند، عدم مهارت‌های عمومی، اخلاقی، و اجتماعی خود را بروز دادند. فی‌المثل، در برنامه «نود»، در برنامه «هفت»، در برنامه «زاویه»، …؛ در همه این موارد، آن ها ناتوانی خود را در برقراری مناسبات مثبت بین خود نمایان ساختند. ایرادی در کار آن‌هاست ...

░▒▓ یک سطح عمیق تر...
●    در دوران مدرن، مدرسه، به اصلی‌ترین و فراگیرترین مرکز آموزشی بدل شده است، و حتی، همراه با رسانه‌ها، تا حد زیادی جای خانواده را گرفته. هدف اصلی این مرکز، کمک به تربیت کودکان است، تا بتوانند در محیطی که کاملاً پیچیده و غامض شده، آموزش‌هایی را دریافت کنند که آنان را برای تبدیل شدن به مردمی رشید آماده سازد. ولی، مهم‌ترین نکته‌ای که محور انتقادی درباره ارتباطات آموزشی مدرن است، تأکید زیاد بر عقل ابزاری است. به فراموشی سپردن جنبه‌های اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی در رابطه‌های انسانی درون مدرسه‌ای (بویژه در دنیای ارتباطات پر ازدحام کلاس درس) و ارتباطات سلسله مراتبی در محیط علمی، عقل ابزاری در نظام آموزش و تربیت مدرن را عقیم ساخته است.
●    ضوابط عقل ابزاری خشک، قدرت پیش بینی گسترده و پایان ناپذیر لازم در مناسبات انسانی که در هر لحظه، آمیزه‌ای از احساسات، نگرش ها، و حالت ها را در بر می‌گیرند، ندارد. آیا به راستی الگوهای عقل ابزاری، جایگاه عواطف و هیجان ها را در فرایندهای ارتباطی در نظر گرفته‌اند؟ موضوع، دقیقاً موضوع روابط انسانی است. به سخنی دیگر، آیا مدرسه‌های مدرن، مکان‌های مناسبی برای پرورش و تقویت روابط انسانی و متعالی هستند؟
●    مدارس مدرن، همه کوشش خود را صرف ارائه و رعایت استانداردهای علمی و ابزاری هر چه تخصصی تر برای دانش آموزان خود ساختند. به این منظور، به جست و جو و پژوهش درباره سوژه‌های یادگیری روی آوردند، و در نتیجه، حجم انبوهی از دانش، تحت عنوان علوم تربیتی را پدید آوردند. علوم تربیتی که روز به روز بر تعداد شاخه‌های آن افزوده می‌شد، کوشید تا خود را به عنوان یک رشته مستقل علمی با هدف ارتقای فرایندهای آموزشی، بویژه در درون مدرسه‌ها معرفی کند و به اثبات برساند. پیامدهای این کوشش، به صورت دگرگونی‌های عجیب و آزمایشگاهی، روز به روز در برنامه‌ها و عملیات آموزشی نمایان شد. بویژه علوم تربیتی، در خدمت توسعه صنعت و فناوری، و رونق اقتصادی قرار گرفت، و «انسان اقتصادی سودجو» را خلق کرد که اولین نتیجه‌ی آن، حضور اندیشمندان و مربیان، در آزمایشگاه مدارس برای تغییر مسیرهای پی در پی نظام تعلیمی، به مقصد انطباق با اقتضائات دائماً متغیر صنعت شد. اکنون، با حذف قابل ملاحظه تربیت، عقل ابزاری و اقتصادی، معیار اصلی در تعلیم گردید.
●    ولی امروز در پایان این راه، آزمایش و خطاهای پی در پی و عدم دسترسی به انتظارات و پیامدهای پیش بینی نشده، باعث پیدا شدن نوعی سرخوردگی و حتی، ناامیدی در کسانی بود که گمان می‌کردند، سرانجام، تا پایان عصر ماشین، می‌توان نظامی تربیتی تشکیل داد که با کمترین عوارض منفی، بالاترین بازده را برای جامعه داشته باشد. این نظام تربیتی آزمایشگاهی، نهایتاً، امروز به شکل گیری ذهن‌های ماشینی بی روحی تبدیل شده است که گاه از کمترین توش و توان قضاوت اخلاقی قاصر هستند.

░▒▓ برای یک تربیت و تعلیم برتر؛ بنای مفاهیم مهم
●    روشن‌ترین تصویری که می‌توان از یک «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، تصور آن چونان یک «اجتماع متعالی» است؛ اجتماع + متعالی.
●    اجتماع اخلاقی، مبنای تجربه انسانی و هویت «خویشتن انسانی» چون موجودی اجتماعی و اخلاقی است. این هویت، خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن، تجربه «سنت مکرم»، به مثابه انباشت تجربیات اخلاقی انسانی بسیار جدی است.
●    اجتماع اخلاقی، همیشه بر پایه «سنت مکرم» و به مقصد تکامل «سنت» تحقق می‌یابد. در عین حال، اجتماع «بصیرت زا»، همیشه در زمان «حال»، مشغول فعالیت تاریخ ساز است و در این میان مفهوم «تکلیف» اهمیت بسیار دارد. عمل به «تکلیف» در زمان «حال» (هر چند با امعان نظر به گذشته و آینده)، «صبر» و «استقامت» را می‌افزاید، و امکان اجرای برنامه‌های «تمدن ساز» و «پر از پشتکار» را فراهم می‌کند. از این قرار، «اجتماعی اخلاقی»، پیوسته از طریق «مجاهده»، و بر پایه «صبر» و «استقامت»، بر سر بود و نبود خود جدال می‌کند، و آرام آرام، از طریق رابطه‌های متفاوت موجودات انسانی، «تمدن» را بنا می‌کند و اعتلا می‌بخشد.
●    اجتماع اخلاقی، که چنین راه تمدن را از کوره راه‌ها و پرتگاه‌ها می‌گشاید، همیشه با مفهوم «ائتلاف» همراه است، و «ائتلاف» مبتنی بر «اعتماد» است، پس، «مجاهده» فردی، از طریق برقراری ائتلاف‌های اجتماعی مؤثر، رونق می‌یابد و نهایتاً تمدن را یک گام به جلو می‌برد.

░▒▓ گشایش مفاهیم
●    از این قرار، برای این که مدرسه، تبدیل به محرک «اجتماع اخلاقی» شود، باید ۱. برخی از نیروهای انسانی دیدگاه مشترک درباره چهارچوب‌های کلی و ارزشی رشد و شکوفایی انسانی اتخاذ کنند، ۲. این دیدگاه باید نگاهی متمایز به «تربیت خوب» را بیافریند، ۳. اعتقاد مشترک و اعتماد متقابل به این ارزش ها، باید نگاهی به مجاهده ضمن فعالیت‌های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد، و بالاخره، ۴. با درگیر شدن در فعالیت‌های مشترک، هدف‌های مشترکی پیگیری شود و در این زمینه هم افزایی صورت گیرد.
●    اگر «مدرسه بصیرت زا» را موتور پیشران بعد بازاندیشانه، متأملانه، و مجاهده گر در «اجتماع اخلاقی» بدانیم، باید تصدیق کنیم که چنین نهادی نمی‌تواند سرگردان باشد، از توافق اصولی نمی‌گریزد، و از تضاد استقبال نمی‌کند. در چنین مدرسه‌ای، بر اصول و مبانی عقلانی، اخلاقی، حکمی، و زیبایی شناختی روابط انسانی تأکید می‌شود، و ضمن حفظ چهارچوب‌های ارزشی، تکنیک‌های عملیاتی پیش روی دانش آموز و کارآموز گشوده می‌ماند تا خود ضمن مجاهده و برخوردن به دشواری ها، فن راه یابی و مجاهده را بیاموزد.
●    از مدارس اجتماع انتظار می‌رود تا کالاهای عمومی معنی و تکنیک را به نحو انبوه تولید کنند، طوری که قالب‌های مبتکرانه حل مسائل بر مبنای اصول، مدام از متن مدارس تولید و به جامعه صادر شود. مدارس، باید مولد گفتگو و توافق بر سر اصول، شکیبایی در برابر نظر مخالف بر سر فروع، پرورش مردمانی حکیم با بصیرت و رشید، و ایجاد فروشگاه برای رد و بدل کردن فکرها و پنداشت به طور آزاد باشند.
●    تصویر مشابه که می‌توان از «مدرسه بصیرت زا» ارائه داد، با تشبیه آن به یک ارکستر امکان پذیر است. در ارکستر هدف‌های مشترک تعقیب می‌شود که چون چسب عمل می‌کنند. گروه‌های همکاری و جهادی کاملاً شکل گرفته‌اند، و با احترام متقابل، با یکدیگر روبرو می‌شوند. این احترام، ظاهری نیست، بلکه بر اساس «سنت مکرم» است.
●    مع الوصف، «مدرسه بصیرت زا»، به اتکاء ارزش ها و «سنت مکرم»، در کار «مجاهده» و نقد ویرانگر و صبور و پراستقامت، سنت‌های غلط و پیکربندی‌های فاسد قدرت هم هست. «مدرسه بصیرت زا»، مناسبات فاسد قدرتی که رایج و عادی شده‌اند را مستمراً به ضربات اصول گرایانه می‌نوازند و با تولید مداوم مجاهد، و تأمین منابع انتقادی جامعه، نمی‌گذارند تا مناسبات تباه بر جامعه مسلط شوند. آن ها این کار را از طریق تسهیل اتحاد نیروهای مؤتلفه اسلامی (نیروهایی که بر پایه اسلام ائتلاف می‌کنند) ایجاد می‌کنند.
●    شکل گیری برنامه درسی «مدرسه بصیرت زا»،با انتقاداتی بر محور «زمان» و «برنامه» از سوی تحلیل گران متعارف برنامه درسی مواجه خواهد شد؛ شاید آن ها بگویند که درگیری طولانی و همیشگی در چنین بحث‌های اجتماعی و سیاسی موجب اتلاف وقت زیادی می‌شود، و در نتیجه، اجرای به هنگام برنامه آموزشی تخصصی را دچار مشکلاتی می‌سازد؛ اما، پاسخ روشن به این ایراد آن است که از چشم انداز «بصیرت زا»، این مباحث، خود تولیدکننده دانش راستینی است که واقعاً به درد فرد و جامعه او می‌خورد، پس، خود یک برنامه آموزشی است؛ برنامه‌ای که «سنت مکرم» را درک می‌کند، آنی و بر اساس اقتضائات موقعیت تکنیک تولید می‌کند، در اجرای تکنیک ها مجاهده می‌ورزد، در جریان مجاهده صبر و استقامت دارد، برای پیشبرد جهاد به تشکیل هیأت‌های مختلف مؤتلفه می‌پردازد، و نهایتاً، تمدن را با پویشی عقلانی و اخلاقی و حکمی و زیبایی شناختی به پیش می‌برد. این، آن تربیت و آموزشی است که ما اکنون به آن نیاز داریم (توأم با اقتباس‌های آزاد معدود از محمد رضا آهنچیان).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.