فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: اوضاع اقتصادی ایران در دوران پهلوی دوم

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از احمد پرخیده؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ اقتصاد ایران از جمله بخش‌هایی است که در طول دوران گذشته کمتر تحول تأثیرگذار و درون‌زایی را در آن شاهد بوده‌ایم. در یک دوره طولانی اقتصاد ایران بر بخش کشاورزی و تولید کالاهای سنتی متکی بود، اگر در دوره‌هایی احداث برخی از کارخانه‌ها مورد توجه قرار گرفتند نه تنها این تولیدات بومی نشدند، بلکه به طور پراکنده و در نقاط خاصی متمرکز بودند.

▬ شاید همان گونه که بیشتر محققان تأکید کرده‌اند، مشکل اصلی جامعه ایران و بالطبع اقتصاد را استبداد تشکیل می‌داد. شاه به هر کس می‌خواست می‌بخشید و از هر کس می‌خواست سلب مالکیت می‌کرد. بنا بر این، فقدان امنیت جانی و مالی و عدم تضمین کافی حقوق مالکیت مانع رونق اقتصادی، تجمیع ثروت، ابداع و نوآوری و در نتیجه، گسترش تولیدات صنعتی شد. امری که در اروپای صنعتی در یک سیر تاریخی اصلاح شده و با چاره‌اندیشی مناسب متفکران آن رفته رفته توسعه اقتصادی را به وجود آورده بود. وجود منابع رانتی فراوان در دوران پهلوی نیز این امر را تشدید کرده بود. به طوری که با افزایش درآمدهای نفتی میزان قدرت انحصاری رژیم حاکم افزایش و با افزایش قدرت انحصاری میزان پاسخگویی به مردم و ذی‌نفع‌های اقتصادی نیز کاهش یافته بود. این پدیده را می‌توان در قالب مباحث دولت‌های رانتی مورد بحث و بررسی قرار داد.

▬ منابع عظیم رانتی در دهه پنجاه چنان قدرتی به شاه داده بود که به آسانی و از طریق توزیع فرصت‌های رانتی برای جلب حمایت نخبگان و دولت‌مردان همفکر خود و در نتیجه، ثبات بیشتر حکومت از آن استفاده می‌کرد. بررسی‌های تاریخی اقتصاد در دوران پهلوی نشان می‌دهد که دولت فاقد مدیریت و نظم ساختاری برای پیشبرد روند توسعه و ایجاد نهادهای مورد نیاز توسعه بود. ساخت اقتداری رژیم شاه حضور گروه‌ها و افراد سودجو و منفعت طلب در قدرت، عمل کردن در جهت طبقات ماقبل سرمایه‌داری، اقتدار و دیکتاتوری شخصی، عدم نهادسازی مناسب در جهت توسعه و در نتیجه، اصلاحات ارضی ناقص (جدای از اهداف این اصلاحات) از جمله مواردی است که نشان‌دهنده عدم وجود اراده کافی برای پیشبرد توسعه در دولت پهلوی است. به طور کلی، سه ویژگی استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رویاهای بلند پروازانه در برنامه‌های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه‌ریزی، کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی، گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه‌ها و امتیازات اقتصادی از طرف دیگر، هرگونه مجالی را برای توسعه و نوآوری از بین می‌برد. به مجموعه این عوامل می‌توان دخالت‌های گاه‌وبی‌گاه شاه در برنامه‌های توسعه را که ناشی از رویاهای بلندپروازانه وی و توهم حرکت به سوی دروازه‌های تمدن بزرگ بود، افزود.

░▒▓ اصلاحات و توسعه اقتصادی در دوره (۱۳۵۷-۱۳۴۱)
▬ این دوره از تاریخ اقتصادی ایران تحولات و بحران‌های فراوانی را در بر می‌گیرد. تدوین و ارائه طرح انقلاب سفید (لوایح دوازده‌گانه) که به انقلاب شاه و ملت معروف بود، شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خاصی را بر ایران حاکم کرد. بخش کشاورزی از طریق اصلاحات ارضی توسعه گسترده‌ای یافت و روابط و مناسبات ارباب رعیتی در جهت روابط و مناسبات سرمایه‌داری قرار گرفت و مزارع مکانیکی، کشت و صنعت، قطب‌های کشاورزی، شرکت‌های سهامی زراعی با روش جدید کشاورزی یکی پس از دیگری پدید آمدند. مقصود از برنامه اصلاحات ارضی این بود که کشاورزان به دو گروه دارای زمین و فاقد زمین تقسیم شوند و شانس وحدت کشاورزان و دست زدن به یک انقلاب دهقانی کاهش یابد. اصلاحات ارضی در چند مرحله به اجرا درآمد، اما، جنبه اصلاحات کشاورزی برنامه اصلاحات ارضی ضعیف بود، بنا بر این، در پایان اجرای این برنامه اهداف این طرح تحقق نیافت. این اهداف عبارت بودند از: «رشد و توسعه امور زراعی و کشاورزی در جهت تأمین نیازمندی‌های مردم و کاهش وابستگی ایران به محصولات کشاورزی وارداتی. این اهداف نه تنها تحقق نیافت، بلکه نیاز ایران به واردات کشاورزی را افزون‌تر کرد. یعنی، پانزده سال بعد از انقلاب شاه و ملت روستاهای ایران به واردات مواد غذایی از خارج وابسته بودند و روز به روز این وابستگی بیشتر می‌شد. تا جایی که به ادعای منابع خارجی میزان واردات کشاورزی در فاصله سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ با افزایش چهارده درصدی روبه‌رو بوده است. این واقعیت که قبل از اصلاحات ارضی ایران یکی از صادرکنندگان مواد غذایی بود بیشتر ما را به تعجب وامی‌دارد. گزارشگران سازمان ملل و پژوهندگان غربی که درباره اصلاحات ارضی به تحقیق و تفحص پرداخته‌اند در مورد شکست این اصلاحات گزارش می‌دهند که فقیرتر شدن میلیون‌ها روستایی، سیر صعودی بیکاری، کار با مزد کم طی دهه ۱۹۶۰ و آبیاری ناکافی از نتایج این اصلاحات بود. رشد فرآورده‌های کشاورزی در سال تنها دو درصد بود، حال آن‌که سالانه سه درصد بر تعداد جمعیت و شش درصد بر خرج زندگی افزوده می‌شد. بنا بر این، می‌توان گفت عملکرد بخش کشاورزی چندان چشمگیر نبود. اصلاحات ارضی وضعیت کشاورزان بدون زمین را که چهل تا پنجاه درصد افراد روستایی را تشکیل می‌دادند، تغییر نداد، این عده مستاجرین زمین بودند که صرفاً کار خود را در معرض فروش قرار می‌دادند و کارگران با حقوق ثابت یا موقتی بودند. بخش صنعت در این دوره با برنامه‌ها و طرح‌های گسترده‌ای که از طرف اقتصاد جهانی ارائه می‌شد تغییرات وسیعی را شاهد بود. حمایت‌های همه جانبه دولت از این بخش از دهه چهل به بعد افزایش یافت. به تدریج رشته‌های صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایت‌های همه جانبه دولت و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم شرکت‌های انحصاری خارجی تاسیس شد. صنایع اتومبیل‌سازی و صنایع تولید رنگ، دارو، فرآورده‌های پتروشیمی، لاستیک، رادیو و تلویزیون و غیره عرصه‌های مختلف فعالیت صنعتی در ایران را تسخیر کردند. در سال ۱۳۴۷ رشد صنعتی به چهارده درصد و در سال ۳-۱۳۵۲ به هفده درصد رسید و بیشتر واحدهای صنعتی از رشد بالایی برخوردار شدند. در اواخر این دوره حدود دو میلیون نفر در واحدهای تولید صنعتی مشغول به کار شدند و نسبت اشتغال در بخش صنعت از ۹/۱۹ درصد به ۳۰ درصد رسید. تولیدات صنعتی صنایع مصرفی از قبیل پارچه بافی، سیمان و قند چندین برابر افزایش یافت. تولیدات پارچه‌های نخی بین سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۱ به هفت برابر رسید و به کشورهای همسایه نیز صادر شد».
▬ در این سال‌ها کارخانه‌های تولیدکننده کالاهای مصرفی، واسطه‌ای سرمایه بر و سنگین یکی پس از دیگری در قطب‌های صنعتی و اقتصادی کشور تاسیس شد و نیروهای ماهر و غیر ماهر شهری و مهاجرین روستایی را جذب کرد. خصوصیت عمده این نوع صنایع، مصرفی بودن و وابستگی آن‌ها از نظر مواد اولیه، قطعات، ماشین‌آلات، نیروی انسانی متخصص و در نتیجه، وابستگی تولید به خارج بود. اگر در دوره‌های تاریخ گذشته مراکز صنعتی (نخست روسیه و انگلیس و آلمان و بویژه امریکا)‌ و انحصارهای فراملیتی تداوم و صادرات نفت خام و واردات کالا به ایران را با توسل به وسایل گوناگون دنبال می‌کردند؛ اکنون، با ساختاری شدن وابستگی در صنعت نفت و دیگر بخش‌های صنعت، کشاورزی و خدمات، نیروهای داخلی و دلالان سودجو برای ادامه حیات خود بر تداوم مصرف و ادامه روابط اقتصادی به روال گذشته تأکید کرده و وابستگی را بیش از پیش توسعه می‌دادند. اگر چه بخش صنعت در این سال‌ها تغییرات زیادی را شاهد بود، ولی، ماهیت آن مانند دوره‌های گذشته تحت تأثیر سه عامل اصل یعنی، دولت، درآمد حاصل از فروش نفت و اقتصاد جهانی قرار داشت. دولت تمام سرمایه‌گذاری بخش صنایع سنگین و سرمایه بر را خود بر عهده داشت و سایر سرمایه‌گذاری‌ها نیز زیر نظر دولت صورت می‌گرفت.
▬ سرمایه‌داری بین‌المللی همگام با دولت، موقعیت برتری را جهت کنترل بخش‌های کلیدی اقتصاد به دست آورد. بورژوازی وابسته نیز کاملاً همبسته و تحت سلطه سرمایه‌داری بین‌المللی قرار داشت. این طبقه متشکل از هزار خانواده شامل خانواده‌ای اشرافی و درباری، صاحبان بانک‌های خصوصی و مراکز بازرگانی جدید، صاحبان صنایع و دست‌اندرکاران تجارت کشاورزی بود. ذی‌نفع‌های اصلی توسعه اقتصادی در دهه چهل و پنجاه سرمایه‌داران بین‌المللی وابسته‌ای بودند که در پناه حمایت‌های دولت قادر بودند بر اقتصاد تسلط یافته و سود کلانی به دست آورند. اینان اغلب با سرمایه نسبتا اندک خود چنان قدرتی یافته بودند که سرمایه عمومی و سایر امکانات را برای عرضه اتومبیل‌های مونتاژ شده و غیره به کار می‌گرفتند تا پیشرفت اقتصادی ایران را به نمایش گذاشته و طبقه وابستگان دولت را خوشحال نگه دارند، ولی، در عوض، سود سرشاری را نصیب خود می‌کردند.
▬ از طرف دیگر، افزایش واردات به منظور پاسخ به تقاضاهای روزافزون و در نتیجه، تغییر الگوی مصرف و عادت دادن مردم به استفاده از کالاهایی که امکان تولید آن در کشور موجود نبود کل زندگی اقتصادی، اجتماع و فرهنگی ایران را با انحصارات غربی پیوند داد تا آن‌جا که نه تنها برای به حرکت در آوردن چرخ صنایع، بلکه برای هرگونه فعالیتی اعم از تولیدی و خدماتی، نیازها از طریق واردات تأمین می‌شد. اخبار و رویدادهای بر جای مانده از رژیم شاه شدت این وابستگی را به خوبی نشان می‌دهد. به عنوان مثال، کارخانه ارج با ۸٬۰۰۰ کارگر در سال ۱۳۵۶ به علت نداشتن پیچ متوقف می‌شود. در این مورد هم‌چنین، می‌توان به خبر یکی از روزنامه‌های آن زمان (رستاخیز) در تاریخ تیرماه ۱۳۵۷ اشاره کرد. در این خبر آمده است که «متأسفانه در وضع کنونی باید مرغ را با قیمت گزاف برای تولید تخم‌مرغ جوجه‌کشی از خارج وارد کنیم. مرغ مادر گوشتی را در شرایط کنونی نمی‌توانیم در ایران تولید کنیم. برای تغذیه این مرغ‌ها هفتاد درصد غذای طیور را باید از خارج از کشور وارد کنیم. البته، با این همه، وارد کردن‌ها برای اداره این صنعت تکنولوژی لازم و نیروی انسانی نداریم. یعنی، طبق استاندارد معمولاً، برای هر ۲٬۰۰۰ واحد دامی به یک دامپزشک نیازمندیم، ولی، در ایران متأسفانه برای هر ۴۳٬۱۹۶ واحد دامی یک دامپزشک وجود دارد». این خبر یک نمونه بارز از وابستگی تکنولوژیکی به تولید خارجی است. در سال ۱۳۵۴ مبلغ زیادی جریمه به کشتی‌هایی پرداخت شد که در خلیج فارس به علت عدم وجود امکانات و تجهیزات تخلیه بار در انتظار باراندازی مانده بودند.

░▒▓ سال‌های بحران
▬ ناکارآمدی اقتصادی رژیم پهلوی به گونه‌ای بروز کرده بود که بسیاری از محققان و نویسندگان آن را علت اصلی سقوط رژیم دانسته‌اند، اما، باید گفت که پدیده چند بعدی بودن علل انقلاب اسلامی از ویژگی‌های خاص این انقلاب به شمار می‌رود که علاوه بر علل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بر علل اقتصادی نیز تکیه دارد. در میان نظریات انقلاب، نظریاتی وجود دارند که بر عوامل اقتصادی تأکید می‌کنند. به این صورت که آن‌چه از سوی رژیم به عنوان توسعه اقتصادی تبلیغ می‌شد چیزی جز رشد اقتصادی ناموزون نبود. رشدی که با اتکا به درآمدهای نفتی و کمک‌های مالی امریکا صورت گرفت. بدیهی است که با هر گونه کاهش یا نوسان در این منابع، رشد مذکور نیز متوقف می‌شد و به علت تضعیف سیاست‌های رفاهی موجبات نارضایتی مردم را فراهم می‌کرد. بررسی‌های کلی توسعه حقایق روشنی را پیش روی ما قرار می‌دهد. از اواسط دهه پنجاه رشد و توسعه اقتصادی ناموزون و ناهماهنگ و دگرگونی سرسام‌آور بخش‌های اقتصادی و تأثیرپذیری از اقتصاد جهانی چهره نامطلوب خود را نشان داد. به رغم تبلیغات رژیم شاه در زمینه دستاوردهای عظیم اقتصادی، واقعیات خبر از ناکامی اقتصادی می‌داد. این ناکامی‌ها در اواخر عمر رژیم نمود بیشتری داشت و این در واقع، ناپایداری رشد اقتصادی سال‌های قبل از بحران اقتصادی را که ناشی از رشد بی‌رویه قیمت نفت بود نشان می‌داد، حتی، در طول برنامه پنجم ۱۳۵۷-۱۳۵۲ که به علت افزایش قیمت نفت رشد اقتصادی افزایش یافته بود و تفکر حرکت به سوی دروازه‌های تمدن بزرگ در ذهن شاه شکل گرفته بود، میزان برخورداری از رشد اقتصادی برای همه یکسان نبود و این نوع توسعه دوگانگی اقتصادی بین بخش سنتی و مدرن را افزایش داده بود. در بخشی از طرح‌های این دوره تأسیسات صنعتی مدرن قرار داشت که در کنار بخش سنتی اقتصاد بنا شده بود. بحران‌های اقتصادی در اواخر رژیم شاه و مخصوصاً به دنبال کاهش بهای نفت و ناکارآمدی دولت، زمینه سقوط آن را فراهم کرد. دولت برای تأمین بودجه برنامه‌ها و طرح‌های اقتصادی با مشکلات زیادی روبه‌رو شد. تورم و کمبود بعضی از اقلام غذایی از تبعات بحران اقتصادی بود. رشد بی‌رویه قیمت خدمات شهری و افزایش هزینه زندگی که از پیامدهای تمرکز توسعه در شهرها و مهاجرت بی‌رویه و فساد اقتصادی بود موجبات نارضایتی بخش‌های وسیعی از جامعه را فراهم کرد. سیاست رفاهی رژیم با کاهش درآمدهای نفتی به بن بست رسید. آهنگ شتابان مهاجرت روستاییان به شهرها به خاطر بی‌توجهی دولت به آنان و از سوی دیگر، نیاز شهرها بویژه تهران به کارگر سبب خالی شدن روستاها از سکنه و رکود بیشتر بخش کشاورزی و افزایش بهای محصولات این بخش شد. در نیمه دوم سال ۱۳۵۶ تورم به چهل درصد رسید و نرخ رشد صنایع غیر نفتی از ۱/۱۴ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۴/۹ درصد در سال ۱۳۵۶ تنزل یافت. در دهه‌های چهل و پنجاه شاه ظاهراً، ضرورتی برای نگرانی در خصوص احتمال یک دگرگونی انقلابی جدی برای حکومتش نمی‌دید و به نظر می‌رسید حکومتش با ثبات است، اما، روند نارضایتی فرهنگی و سیاسی با مشکلات اقتصادی نیز تشدید شد علاوه بر این، سیاست‌های دولت برای حل مشکلات اقتصادی همانند مبارزه با گران فروشی و کاهش هزینه اجتماعی نتیجه معکوس داد و به نارضایتی عمومی دامن می‌زد و در نهایت کار رژیم را یکسره کرد. در پایان به گفته کاتوزیان «آنچه در ایران رخ داد نه پیشرفت اجتماعی و اقتصادی بود و نه مدرنیسم، بلکه شبه مدرنیسمی بود که عواید نفت آن را تسریع کرد. به همین شکل تغییرات ساختاری اقتصاد نیز نه به علت شهرنشینی که به واسطه شهرزدگی بود. هنگامی که کشور در آستانه دروازه‌های تمدن بزرگ قرار داشت سهم کل تولیدات صنعتی (شامل تولیدات دستی و روستایی و سنتی)‌ در تولید ناخالص داخلی غیرنفتی بیست درصد بود. در حالی که سهم خدمات پنجاه و شش درصد بود. با این همه، حمل‌ونقل شهری در همه جا بویژه تهران به قدری خراب بود که غیرقابل توصیف است. وضع مسکونی جز برای وابستگان دولت و جامعه تجار یا وحشتناک بود یا مشکلی هولناک. اغلب شهرهای کوچک و بزرگ از جمله تهران فاقد سیستم فاضلاب کارآمد بودند، خدمات درمانی و بهداشتی برای اغنیا بسیار گران و نامطمئن بود و برای فقرا گران و خطرناک».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

یک دیدگاه: دفاع از کار و شغل سایبر

فرستادن به ایمیل چاپ

فرهاد ادامه مطلب...امیری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مزایای کار سایبر

▬ بخش‌های کار سایبر، می‌تواند بسته به شرکت اتخاذکننده این سیاست شکل‌های متفاوتی به خود بگیرد؛ اما، همه انواع این شکل‌ها در یک چیز مشترکند: همه آن‌ها برای کارمندان و کارفرمایان مزیت‌هایی به همراه می‌آورند. در این بخش به مزایای کار سایبر اشاره خواهیم کرد.

░▒▓ کارفرمایان چه مزایایی می‌برند

▬ مهم‌ترین مزیت کار سایبر برای کارفرمایان، تأثیر در کاهش هزینه‌ها است. برای مثال، شرکت ای. تی. اند. تی با مقرر کردن امکان سایبر برای سی هزار از کارمندان خود و فراهم آوردن امکان ارتباط از راه دور برای ایشان توانست رقم قابل توجهی صرفه‌جویی در هزینه‌های مسکن داشته باشد.
▬ برنامه جامع این شرکت، سال‌ها در حال بسط و توسعه بوده است. این پروژه از جذابیت خاصی برخوردار است؛ زیرا، بررسی مزایای آن در یک مطالعه شش ساله بر روی ششصد کارمند به اثبات رسیده است. بر اساس این مطالعه، مهم‌ترین صرفه‌جویی‌های رخ‌داده در هزینه مسکن بوده است و شرکت مزبور توانسته با اتخاذ سیاست کار سایبر یکی از دفاتر بزرگ خود را به طور کلی، تعطیل کند و حدود ۶ میلیون دلار سود کند.
▬ شرکت ای. تی. اند. تی علاوه بر صرفه‌جویی در هزینه‌ها توانسته منافع بسیاری را نیز از محل افزایش بهره‌وری کسب کند. این شرکت بر اساس مصاحبه‌هایی که با کارمندان آن انجام شده است، توانسته به ازای هر کارمند دو نیم ساعت کار بیشتر در هر هفته دریافت کند. این اتفاق باعث شده تا سود خالص ۵ میلیون دلاری سالانه نصیب شرکت شود. کارمندان نیز گفته‌اند به خاطر این‌که حین کار حواسشان پرت نمی‌شود، بهره‌ورتر شده‌اند و تنها همین تمرکز بیشتر، ۳ میلیون دلار به نفع شرکت تمام شده است.
▬ البته، برقراری تجهیزات لازم جهت کار در خانه کارمندان نیز هزینه‌های مخصوص خود را دارد. برای مثال، هزینه تغییر دفتر کار به طور متوسط به ازای هر کارمند سه هزار دلار و هزینه استقرار خطوط تلفن مخصوص به ازای هر کارمند ۴۰۰۰ دلار بوده است. با این حال، این هزینه‌ها به طور سالانه کاهش نیز می‌یابند. طبق ارزیابی‌های ای. تی. اند. تی، هزینه‌های مزبور به طور سالانه چیزی در حدود سه میلیون دلار خواهند بود. اکنون، اگر اعداد دقیق را کنار هم قرار دهیم، می‌فهمیم کار سایبر چه فایده‌ای برای ای. تی. اند. تی داشته است:

▬ صرفه‌جویی‌ها و منفعت‌های مالی شرکت:

• صرفه‌جویی مسکن: ۶۳۳۳۱۲۴ دلار
• منافع حاصل از بهره‌وری (مربوط به افزایش ساعت): ۵۱۱۲۸۴۱ دلار
• منافع حاصل از بالا رفتن بازده: ۳۱۲۷۶۱۷ دلار
• مجموع منابع: ۱۴۵۷۳۵۸۲ دلار
• هزینه‌های مربوط به راه‌اندازی تجهیزات: ۳۲۰۵۵۰۷ دلار
• منفعت خالص سالانه: ۱۱۳۶۸۰۵۷ دلار

▬ این شرکت، با منفعتی بیشتر از ۱۱ میلیون دلار در سال مثالی بارز و درخشان جهت اثبات دلایل مفید بودن کار سایبر است.
▬ کاهش هزینه‌های عملیاتی، بهره‌وری بالاتر و افزایش بازده روش‌های بسیار مشخص و صریح منفعت بردن کارفرمایان از کار سایبر است.
▬ با این حال، باید به عامل دیگری هم اشاره کنیم. تغییر در شرکت برای اتخاذ دورکاری و کار سایبر به تغییراتی در سطح مدیریت هم می‌انجامد که این تغییرات اساساً شرکت را در مسیر موفقیت قرار می‌دهند. سبک جدید مدیریتی که بر کارگران دور از دسترس خود نظارت دارد، می‌تواند به طور خاص سودآفرین باشد. ای. تی. اند. تی و نیز شرکت ۱۸۰۰ کانتکتز به آسانی راه‌های مهمی را نشانمان می‌دهند که از طریق آن کار سایبر به سودآفرینی برای شرکت ختم می‌شود. کارمندان مستعدی که دور از شرکت می‌زیند و به جز از طریق سایبر نمی‌توانند برای شرکت کار کنند، نیمی از مهم‌ترین عوامل سودآور شدن یک شرکت هستند.

░▒▓ کارگران چه نفعی می‌برند
▬ چرا کارگران، موقعیت‌های منعطف را بیشتر می‌خواهند؟ چرا کار سایبر باعث می‌شود کارگران به کارفرمایان خود وفاداری بیشتری نشان بدهند؟ تقریباً، همه کسانی که برای این کتاب با آن‌ها مصاحبه کردیم، گفته‌اند که انعطاف‌پذیری امکانی است برای باقی ماندن با خانواده، وقت گذراندن با آن‌ها و تعدیل نسبت بین کار و زندگی. آن‌ها برای رسیدن به این هدف باید بتوانند وقت مرده و هدررفته خود را تا حد ممکن کاهش دهند تا از فرصت‌ها بهترین استفاده را ببرند. کارمندان می‌توانند با کاهش از ساعت‌های مرده و هرز رفته دست کم هفته‌ای یک یا دو ساعت را بیشتر با خانواده‌های خود بگذرانند. هم‌چنین، کار سایبر می‌تواند به سود کسانی باشد که می‌خواهند از آشنای بیمار خود مراقبت کنند.
▬ هم‌چنین، داشتن کنترل بر سویه‌هایی از کار که بر بهره‌وری و محصولات نهایی تأثیری نمی‌گذارد - یعنی، محلی که در آن کار می‌کنی - می‌تواند به رضایت شغلی بالاتر در میان کارگران بینجامد. طبق پژوهشی درباره دورکاری که با استفاده از ۱۲۸۳۳ کارمند انجام شد، خودآیینی افزایش‌یافته کار سایبر از انتخاب شیوه کار کردن گرفته تا امکان انجام کارهایی حین کار که در محیط کار مجاز نبود، مثل گوش دادن به رادیو رضایت شغلی را افزایش داده است. وقتی در خانه کار می‌کنید، می‌توانید همه روز دمپایی پایتان کنید و پیژامه بپوشید. خلاصه این‌که کار سایبر فشار را کمتر می‌کند و استرس را کاهش می‌دهد. به علاوه، کارمندانی که از محیط‌های کاری شلوغ و پر سر و صدا راضی نیستند و محیط‌های ساکت را ترجیح می‌دهند، می‌توانند با کار سایبر به آرزوی خود دست یابند. هم‌چنین، کار سایبر راه بسیار خوبی برای بازگشت افرادی به سر کار است که مدت‌ها از دنیای کار کردن دور بوده‌اند.

░▒▓ کار سایبر، شرایط برد برد را برای کارگران معلول فراهم می‌آورد
▬ شغل‌های سایبر، می‌توانند شرایط برد برد را در مورد کارگران دارای معلولیت یا بیماری‌های مزمن فراهم آورند؛ یعنی، کارمندانی که دارای شرایط فیزیکی و سلامت متغیر و بی‌ثبات هستند. کمردرد مزمن، سرطان، سکته، بیماری قلبی، درد مزمن و چیزهای دیگری از این قبیل بیماری‌هایی هستند که می‌توانند کارگران غیرسایبر و ثابت را به درد سر بیندازند و از کار بیکار کنند. یکی از پژوهش‌های انجام‌شده بر روی ۴۳۲ کارفرمایی که نظر مثبتی نسبت به این کار دارند، نشان می‌دهد که ۲۵ درصد کارمندان سایبر را کارمندان معلول تشکیل می‌دهند.

░▒▓ حفظ ارتباط فردی با دیگران
▬ اگر چه بسیاری، کار سایبر را ترجیح می‌دهند، اما، آن‌هایی که به صورت انفرادی کار می‌کنند، دوست دارند با بقیه آدم‌ها در طول روز ارتباط داشته باشند. شاید آن‌ها ناگهان گفت‌وگوهایی خودمانی و خودانگیخته را شروع کنند، شاید از همکاران‌شان به صورت غیررسمی مشاوره بخواهند، و الخ. به علاوه، بسیاری از کارمندان سایبر که با آن‌ها مصاحبه کردیم معتقد بودند اندکی تماس چهره به چهره می‌تواند بخش مهمی از ایراد همیشگی مردم به کار سایبر را رفع کند: چیزی که آن‌ها از دست دادن ارتباط و منزوی‌شدن می‌خوانند.
▬ کریستیانا هشت سال از ده سال گذشته را به صورت سایبر برای یک انتشارات کار کرده و نقش ویراستار را بر عهده داشته است. یکی از دلایل پیوستن کریستیانا به شرکت کنونی‌اش این بوده است که پیش از این، با همکارانش در موسسه انتشاراتی بزرگ‌تری به صورت سایبر کار می‌کرده است. به همین خاطر وی به قول خودش احساس انزوا یا جدا افتادن از سازمانش را نمی‌کند، درحالی‌که دیگر همکارانش همگی در دفتر مرکزی در سیاتل مشغول به کارند، زیرا، رابطه خوبی با آن‌ها دارد. با این حال، وی تعریف می‌کند که وقتی برای اولین بار کار سایبر را در یک شرکت پذیرفت و اولین کارمند سایبر آن شرکت شد، به شدت ناراحت و آشفته و سرگردان بود؛ زیرا، در تمام روز هیچ کس با او حرف نمی‌زد و وی کاملاً تنها مانده بود. وی می‌گوید: «هیچ کس هیچ بازخوردی به من نمی‌داد و به همین خاطر یاد گرفتم برای انجام کارهایم تنها به غریزه‌های خودم اتکا کنم. اگر از قبل همکاران خود را در یک شرکت دارای کار سایبر نشناسید و پیش‌تر با آن‌ها جایی کار نکرده باشید، کار سایبر در آن شرکت می‌تواند بسیار دشوار باشد. زیرا، در این صورت، نمی‌توانید پیوندهایی را تشکیل دهید که به نظر من برای کار طولانی مدت ضروری» هستند.
▬ برای برخی، تعامل فردی با دیگران هیچ جایگزینی ندارد و این افراد برای انجام کار سایبر خود نیز نیاز به برقراری ارتباط چهره به چهره دارند. اینگرید معلم است و تاکنون، هم سر کلاس‌های واقعی رفته، و هم به صورت آنلاین تدریس کرده است. او می‌گوید: «کلاس واقعی چیز دیگری است. پر از انرژی است، هر دو طرف می‌توانند روی هم تأثیر بگذرانند، از احساسات هم با خبر شوند، از یکدیگر اطلاعات و بازخورد بگیرند و این‌ها به نظر من از بهترین چت ممکن در محیط آنلاین هم بهتر است!» به همین خاطر اینگرید می‌گوید که با مخلوط کردن تدریس در کلاس واقعی با تدریس آنلاین توانسته تعادلی بین نیاز خود به تعامل و نیاز خود به کار سایبر برقرار کند. او می‌گوید: «برای برخورداری از این انعطاف‌پذیری بسیار خوشحالم».
▬ همان طور که احتمالاً، همه‌مان تا به حال فهمیده‌ایم یا شاید، حتی، از نزدیک دیده باشیم، سیستم‌های تکنولوژی و کسب و کاری که پشتیبان کار سایبر هستند می‌توانند انزوا و فاصله را کاهش دهند، با این حال، بسیاری از شرکت‌ها گاه‌به‌گاه ارتباط چهره به چهره را برای کارگران سایبر خود ترتیب می‌دهند تا ارتباط آن‌ها را هر چه بهتر حفظ کنند. در این میان نقش مدیران پررنگ است. مدیران باهوش می‌توانند خلاقانه نسبت به نیاز تیم‌های سایبر خود واکنش نشان دهند و راه‌هایی را تعبیه کنند که افراد بتوانند میزان تعامل مورد نیاز و ارتباط شخصی خود با دیگران را برآورده سازند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

شش گام برای ایجاد یک تیم نیرومند

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از Forbes؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ رهبری بزرگ باید تیم‌های بزرگ ایجاد کند. رهبرانی که نمی‌ترسند از مسیر درست خارج شوند، تصمیمات سخت می‌گیرند و استانداردهای عملکردی ایجاد می‌کنند که همواره در حال توسعه است. به وجود آوردن یک تیم، چه در محیط کار، چه در ورزش‌های حرفه‌ای یا در جامعه محلی، نیازمند شناخت دقیق از افراد، قدرت آن‌ها و چیزی است که آن‌ها را برای کار کردن با دیگران به هیجان می‌آورد.

▬ ایجاد تیم، هم هنر است، و هم علم و رهبری که بتواند به طور مرتب تیم‌هایی با عملکرد بالا ایجاد کند، کار ارزشمندی انجام داده است.

▬ تاریخ نشان داده برای راه‌اندازی شرکت‌ها و تیم‌های موفق، به رهبرانی خاص با مهارت‌ها و قابلیت‌های منحصر به فرد نیاز است. در دنیای کسب و کار، از این لحاظ می‌توانیم جک ولش را الگو قرار دهیم. وی مدیر عامل جنرال الکتریک بین سال‌های ۱۹۸۱ و ۲۰۰۱ بوده است. به گفته سایت ویکی‌پدیا، ارزش این شرکت طی مدیریت وی با افزایش ۴۰۰۰ درصدی روبه رو شد. در سال ۲۰۰۹ وی موسسه مدیریت جک ولش را تاسیس کرد.
▬ تاسیس شرکت، نیازمند آگاهی از دانش ایجاد تیم‌های کاری بادوام است. به همین دلیل است که بیشتر مدیران هیچ گاه رهبران خوبی نمی‌شوند و بیشتر رهبران نیز هیچ گاه به اوج موفقیت در رهبری خود نمی‌رسند.
▬ این کار نیازمند توان مدیریت «استعداد دیگران» است و دانستن این‌که چگونه صدها نفر از افراد را در زمان درست در جای درست قرار دهیم. یعنی، دانستن این‌که تفکر هر فرد چگونه است و او چگونه از قابلیت‌های خود در زمان مناسب بهره‌برداری می‌کند.
▬ برای ارزیابی دوام تیمی که رهبری آن را بر عهده دارید و اثر واقعی آن بر سازمان ۶ روش موفق پیشنهاد می‌شود:

░▒▓ ۱. از نحوه کارتان آگاهی داشته باشید
▬ به عنوان رهبر تیم، باید کاملاً از شیوه و تکنیک‌های رهبری خود آگاهی داشته باشید. آیا این تکنیک‌ها به اندازه‌ای که فکر می‌کنید، موثر هستند؟ چه میزان از سوی تیمی که تلاش می‌کنید آن را رهبری کنید مورد قبول واقع می‌شوید؟ خود را ارزیابی کنید و در مورد فضاهای پیشرفتتان، بخصوص در حوزه‌هایی که به افراد تیم سود می‌رساند، حساس باشید.

░▒▓ ۲. همه اعضای تیم را بشناسید
▬ همان قدر که به زمان نیاز دارید تا مسؤولیت کارهای مهم را بر عهده بگیرید و عملکرد و نتایج کاری خود را به حداکثر برسانید، باید زمان صرف کنید اعضای تیمتان را خوب بشناسید و حس همراهی را در آن‌ها تقویت کنید. درک نیازهای اعضای تیم و پذیرفتن اختلافات میان آن‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد.
▬ همه رهبران بزرگ، کارشناسانی هستند که می‌دانند چگونه استعدادهایی را که در اطراف آنان هست، شکوفا کنند. آن‌ها هم‌چنین، در تطبیق حوزه‌های منحصر به فرد تخصصی یا قابلیتی برای حل مشکلات و یافتن راه‌حل‌های جدید، تأثیرگذارند.
▬ شناخت کامل از اعضای تیمتان یعنی، شما زمان صرف کرده‌اید تا بدانید برای انگیزه دادن به کارمندان چه چیزی مورد نیاز است.

░▒▓ ۳. نقش‌ها و مسؤولیت‌ها را به وضوح تعریف کنید
▬ وقتی مرحله ۲ را با موفقیت پشت سر گذاشتید، می‌توانید به وضوح و به طور موثر نقش‌ها و مسؤولیت‌های اعضای تیمتان را تعریف کنید. فکر نکنید این کار آسان است. در حقیقت، معمولاً، درمی یابید که نقش‌های ایده آل افراد، غیر از مسؤولیتی است که در حال حاضر به آن‌ها واگذار شده است.
▬ به عنوان مثال، زمانی کارمندی داشتم که در کار خاصی که به او محول شده بود، خوب عمل نمی‌کرد. به جای این‌که او را اخراج کنم، زمان گذاشتم که وی را خوب بشناسم و از استعدادهایش در جای دیگری بهره ببرم. همین فرد بعداً با جلوگیری از برخی تصمیم‌های اشتباه، از وارد آمدن خسارتی جدی به شرکت جلوگیری کرد.

░▒▓ ۴. بازخوردهای موثر داشته باشید
▬ بازخورد امری کلیدی است که تضمین‌کننده ادامه فعالیت یک تیم است، اما، مهم‌تر از آن نشان می‌دهد آن تیم در حال پیشرفت روزانه است. بازخورد باید مبتکرانه و ثابت باشد. خیلی از رهبرها تمایل دارند تا زمانی که مشکلی بروز نکرده صبر کنند و تا آن زمان بازخوردی از خود نشان
▬ ندهند.
▬ بازخورد در مفهوم ساده هنر برقراری ارتباط است و باید بخشی از گفت‌وگوی طبیعی هر فرد باشد. بازخورد می‌تواند هم رسمی، و هم غیررسمی باشد؛ اما، در حقیقت، اگر بیش از حد ساختار یافته و خشک باشد، اثر بخشی و اعتبار خود را از دست می‌دهد.
▬ به یاد داشته باشید که هر تیمی دینامیک‌ها و اختلافات جزئی منحصر به فردی دارد. برای پیشرفت مداوم تیمتان اجازه بازخوردهای موثر را بدهید.

░▒▓ ۵. قدردانی کنید و پاداش بدهید
▬ به دنبال بازخورد موثر، تقدیر و پاداش به میان می‌آید. افراد تصدیق کردن را دوست دارند، اما، احترام به آنان اثر بیشتری دارد. برای قدردانی و پاداش دادن به هم تیمی‌ها زمان صرف کنید.

░▒▓ ۶. همیشه از موفقیت‌ها تجلیل کنید
▬ بزرگ داشتن موفقیت‌ها فراتر از یک تقدیر ساده است. برای این کار باید یک قدم به عقب برگردید و به کارهایی که انجام شده نگاه کنید.
▬ در دنیای کاری پرسرعت و متغیر امروز، افراد زمان کافی در اختیار ندارند تا تجزیه و تحلیل کنند و بفهمند چرا به موفقیت رسیده‌اند و موفقیت آن‌ها چه تأثیر مثبتی بر اطرافیان داشته است. به همین دلیل بسیاری از مدیران به جای این‌که از موفقیت‌ها، فداکاری‌ها و پشتکار همکارانشان تجلیل کنند، به دام خودبزرگ‌بینی می‌افتند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

مرور چهارده رویکرد در الهیات جدید؛ ۵. جنبش نوارتدکس

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از tahoor.com؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ یکی از واکنش‌های اولیه در برابر لیبرالیسم در قرن بیستم که بیش از همه به کارل بارث نسبت داده می‌شود، واکنش نوارتدکس است. جنگ جهانی اول شاهد نوعی سرخوردگی روزافزون، گرچه نه نوعی انکار کامل، از الهیات لیبرال بود که به شلایرماخر و پیروان او نسبت داده می‌شد. بعضی از نویسندگان معتقد بودند که شلایرماخر در حقیقت، مسیحیت را تا حد تجربه‌ای دینی تنزل داد و از این رو، آن را به موضوعی بشرمحور و نه خدامحور تبدیل کرد. چنین استدلال می‌شد که این جنگ اعتبار این رویکرد را نابود ساخت. به نظر می‌رسید که موضوع الهیات لیبرال، ارزش‌های بشری است و این‌که چگونه می‌توان به آن‌ها هنگامی که به بحران‌های جهانی در چنان مقیاس وسیعی منتهی شوند، به جد دست یافت.

░▒▓ کارل بارث و تأکید بر دیگر بودگی خدا

▬ نویسندگانی چون کارل بارث (۱۸۸۶-۱۹۶۸) با تأکید بر دیگر بودگی خدا، معتقد بودند که می‌توانند از بند الهیات بشرمحور و محتوم لیبرالیسم رهایی یابند. بارث این اندیشه‌ها را در کتاب اعتقادات قطعی کلیسا (۱۹۳۶ ـ۱۹۶۹)، که شاید مهم‌ترین دستاورد الهیات در قرن بیستم است، به گونه‌ای نظاممند شرح و بسط داد. عمر بارث چندان به درازا نکشید که این کار عظیم را به پایان برساند. از این رو، شرح او بر آموزه بازخرید ناتمام است. موضوع اساسی ای که در سرتاسر کتاب اعتقادات طنین انداز است، عبارت است از ضرورت جدی گرفتن انکشاف ذات خدا در مسیح از طریق کتاب مقدس. شاید این موضوع تقریباً، تکرار همان موضوعاتی بود که به جد به کالون یا لوتر نسبت داده می‌شد، ولی، بارث چنان در کار خود به ابداع پرداخت که به طور جدی او را به متفکری برجسته، به نوبه خود، تبدیل کرد. اثر مورد بحث در پنج مجلد سامان یافته است و هر کدام دارای تقسیمات فرعی تری است. در مجلد اول به بحث درباره کلمه خدا پرداخته شده است که از دید بارث، منبع و نقطه آغاز ایمان مسیحی و الهیات مسیحی، هر دو، است. در مجلد دوم، آموزه خدا و در مجلد سوم آموزه آفرینش بررسی شده است. مجلد چهارم به آموزه صلح و آشتی (شاید به عبارت دیگر، بتوان تاوان گفت؛ اصطلاح آلمانی Versohung به هر دو معناست) و مجلد ناتمام پنجم به آموزه رهایی (redemption) اختصاص دارد.

░▒▓ دو اصطلاح برای توصیف رویکرد بارث

▬ صرف نظر از اصطلاح کلیشه‌ای (و تقریباً، نارسای) «بارث گرایی» دو اصطلاح برای توصیف رویکرد منسوب به بارث به کار رفته است. اصطلاح اول اصطلاح «الهیات دیالکتیکی» است که این اندیشه را مطرح می‌کند و آن را بخصوص در شرح بارث بر رساله رومیان در سال ۱۹۱۹ می‌توان یافت. این اصطلاح برگرفته از تعبیر «سیر جدالی میان زمان و ابدیت» یا «سیر جدالی میان خدا و بشر» است. این اصطلاح توجه ما را به تأکید خاص بارث بر این‌که میان خدا و بشر نوعی تضاد یا دیالکتیک وجود دارد نه نوعی پیوستگی، جلب می‌کند. اصطلاح دوم عبارت است از جنبش «نوارتدکس» که توجه ما را به پیوستگی میان بارث و آثار دوره ارتدکسی اصلاح شده بویژه در قرن هفدهم جلب می‌کند. به جهات بسیاری، بارث را می‌توان کسی دانست که در گفت‌وگو با چندین نویسنده برجسته ارتدکسی اصلاح شده این دوره وارد شد.

░▒▓ الهیات کلمه خدا
▬ شاید بتوان گفت که برجسته‌ترین ویژگی رویکرد بارث همان «الهیات کلمه خدا» است. به عقیده بارث، الهیات رشته‌ای است که در پی آن است که اعلام کلیسای مسیحی را به بنیان آن در عیسی مسیح وفادار نگه دارد؛ آن گونه که وی برای ما در کتاب مقدس آشکار شده است. الهیات تنها پاسخی به وضعیت بشر یا پرسش‌های بشری نیست، بلکه پاسخی است به کلمه خدا که پاسخی را بر حسب ماهیت ذاتی خود می‌طلبد. جنبش نوارتدکس در دهه ۱۹۳۰ بویژه در ضمن آثار رینولد نیبر و دیگران در امریکای شمالی حضور چشمگیری به هم زد. این آثار پیش فرض‌های خوش‌بینانه بخش عمده تفکر اجتماعی پروتستان لیبرال آن زمان را به نقد کشید.

░▒▓ محورهای انتقاد به جنبش نوارتدکس
▬ جنبش نوارتدکس در چند محور آماج انتقادات قرار گرفته است که موارد زیر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است:

۱. تأکید بر تعالی و «دیگربودگی» خدا موجب شد که خدا (موجودی) دور و بالقوه نامربوط تلقی شود. گفته شد، که این به شکاکیت شدید منتهی خواهد شد.
۲. در این مدعا که اساس جنبش نوارتدکس تنها مکاشفه الهی است، نوعی دور باطل وجود دارد؛ زیرا، با چیز دیگری جز روی آوردن به همان مکاشفه نمی‌توان آن را سنجید. به عبارت دیگر، هیچ مرجع بیرونی شناخته شده‌ای وجود ندارد که به واسطه آن صدق مدعیات جنبش نوارتدکس را بتوان سنجید. این موضوع بسیاری از منتقدان جنبش نوارتدکس را به این نظر رهنمون شده که آن نوعی از ایمان گرایی است؛ یعنی نظامی اعتقادی که به انتقادات بیرونی بی اعتناست.
۳. جنبش نوارتدکس هیچ پاسخ مناسبی به دلبستگان به سایر ادیان ندارد؛ همان ادیانی که ناگزیر است که آن‌ها را تحریفات و انحرافات از حقیقت دانسته، کنار بگذارد. سایر رویکردهای الهیاتی می‌توانند وجود چنین ادیانی را توجیه کنند و آنان را در ارتباط با ایمان مسیحی قرار دهند.
مآخذ:...
هو العلیم

ـکوتیشن: هایک درباره‌ی تاریخ لیبرالیسم انگلیسی و قاره‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

فردریش ادامه مطلب...فون هایک؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ تلقی‌های متفاوت از لیبرالیسم

▬ واژه لیبرالیسم امروزه، در معانی گوناگونی به کار می‌رود که غیر از ترسیم گشودگی در برابر اندیشه‌های نو، چندان اشتراک دیگری ندارند و در این میان، برخی از این معانی مستقیماً در مقابل، آن‌هایی می‌نشینند که واژه لیبرالیسم از ابتدا در قرن نوزده و اوایل قرن بیست به همراه داشت. تنها چیزی که این‌جا به آن می‌پردازم، جریانی گسترده از آرمان‌های سیاسی است که در آن دوره زیر بیرق لیبرالیسم به عنوان یکی از مؤثرترین نیروهای فکری حاکم بر دگرگونی‌های اروپای غربی و مرکزی عمل کرد. با این حال، این نهضت از دو سرچشمه متفاوت سر برآورد و دو سنتی که این سرچشمه‌ها پدید آوردند، هرچند عموماً با درجاتی متفاوت با هم درآمیخته‌اند، اما، تنها به صورتی شکننده کنار هم زیسته‌اند و اگر می‌خواهیم شکل‌گیری نهضت لیبرالی را درک کنیم، باید به روشنی از یکدیگر تمیزشان دهیم.

▬ یکی از این دو سنت که عمری بسیار درازتر از نام «لیبرالیسم» داشته، در عهد باستان کلاسیک ریشه دارد و شکل مدرنش در اواخر سده هفده و سده هجده در عقاید سیاسی ویگ‌های انگلیسی پدیدار شد. این سنت، مدل نهادهای سیاسی را که بیشتر گونه‌های لیبرالیسم قرن نوزده اروپا آن را پی گرفتند، به دست داد. این آزادی فردی بود که «دولت تحت قانون» به شهروندان انگلستان داده بود و الهام‌بخش نهضت آزادی‌خواهی در کشورهای قاره شد که حکومت مطلقه، بیشتر آزادی‌های قرون وسطایی‌شان را که در انگلستان تا اندازه زیادی حفظ شد، نابود کرده بود. با این همه، این نهادها در قاره در پرتو سنت فلسفی بسیار متفاوتی با اندیشه‌های تکاملی غالب در انگلستان، یا به سخن دیگر در پرتو دیدگاه خردگرا یا صنع‌گرا که خواهان بازسازی آگاهانه کل جامعه بر پایه اصول خرد بود، تفسیر شدند. این رویکرد، از فلسفه خردگرای جدید که بیش از هر کس توسط رنه دکارت (و نیز توسط توماس هابز در انگلستان) شکل گرفت، سر برآورد و در قرن هجده توسط فیلسوفان روشنگری فرانسه به بیشترین تأثیرگذاری‌اش رسید. ولتر و ژان ژاک روسو پرنفوذترین چهره‌های نهضت روشنفکری بودند که به انقلاب فرانسه انجامید و گونه قاره‌ای یا صنع‌گرای لیبرالیسم از آن بیرون آمد. اساس این نهضت برخلاف سنت انگلیسی، نه یک مکتب مشخص سیاسی، بلکه یک نگرش ذهنی عمومی و مطالبه خلاصی از اقتدار «کشیشان و شاهان» و رهایی از همه تعصبات و باورهایی که قابلیت توجیه عقلانی نداشتند، بود. بهترین نمود این نهضت شاید این گفته بندیکت دو اسپینوزا باشد که «انسان آزاد کسی است که تنها طبق فرامین خرد زندگی کند» .
▬ این دو رگه اندیشه‌ای که مؤلفه‌های اصلی چیزی بودند که در سده نوزده دست آخر لیبرالیسم خوانده شد، حول اصول موضوعه بنیادین انگشت‌شماری چون آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات به قدر کافی با یکدیگر هم‌ساز بودند که کنار هم با دیدگاه‌های محافظه‌کارانه و اقتدارگرایانه مخالفت کنند و از این‌رو چونان بخشی از یک نهضت مشترک به نظر آیند. بیشتر هواخواهان لیبرالیسم به آزادی عمل فردی و نوعی برابری همه انسان‌ها نیز اظهار عقیده می‌کردند؛ اما، کنکاش دقیق‌تر نشان می‌دهد که این توافق تا اندازه‌ای صرفاً زبانی بود، چون واژه‌های کلیدی «آزادی» و «برابری» با معانی نسبتاً متفاوتی به کار می‌رفت. در حالی که آزادی فرد به معنای حمایت قانون از او در برابر همه گونه‌های اجبار خودسرانه، ارزش اصلی از نگاه سنت قدیمی‌تر انگلیسی بود، مطالبه استقلال هر گروه در تعیین شکل دولت حاکم بر خود والاترین جایگاه را در سنت قاره‌ای داشت. این امر به هم‌نشینی و تقریباً، به یکسان‌پنداری زودهنگام نهضت قاره‌ای با جنبش دموکراسی‌خواهی انجامید که به مسأله‌ای متفاوت از آن‌چه سنت لیبرالی از نوع انگلیسی‌اش را به خود مشغول کرده بود، دلبستگی داشت.
▬ این اندیشه‌ها که در قرن نوزده دست آخر با عنوان لیبرالیسم شناخته شدند، در دوره شکل‌گیری‌شان هنوز چنین نامی به خود نگرفته بودند. صفت «لیبرال» معنای ضمنی سیاسی‌اش را آهسته‌آهسته در اواخر سده هجده پیدا کرد که در عباراتی پراکنده هم‌چون هنگامی که آدام اسمیت درباره «برنامه لیبرال برابری، آزادی، عدالت» می‌نوشت، به کار می‌رفت. با این وجود، لیبرالیسم به عنوان نام نهضتی سیاسی تنها در آغاز قرن بعد، نخست در سال ۱۸۱۲ که توسط حزب لیبرال اسپانیا به کار رفت و اندکی پس از آن، هنگامی که حزبی فرانسوی آن را نام خود کرد، پدیدار شد. واژه لیبرالیسم در انگلستان تنها پس از آن‌که ویگ‌ها و رادیکال‌ها در حزبی واحد به هم پیوستند که از اوایل دهه ۱۸۴۰ با عنوان حزب لیبرال شناخته شد، چنین کاربردی یافت. چون رادیکال‌ها بیشتر از چیزی الهام می‌گرفتند که آن را سنت قاره‌ای خوانده‌ایم، حتی، حزب لیبرال انگلستان نیز در روزگاری که از بیشترین نفوذ برخوردار بود، بر آمیزه‌ای از دو سنت پیش گفته تکیه می‌کرد.
▬ با نظر به این نکات، غلط است که ادعا کنیم واژه «لیبرال» تنها به یکی از این دو سنت متفاوت بازمی‌گردد. گهگاه از این سنت‌ها به ترتیب با عنوان گونه «انگلیسی» ، «کلاسیک» یا «تکاملی» و گونه «قاره‌ای» یا «صنع‌گرایانه» لیبرالیسم یاد شده. در مرور تاریخی زیر به هر دو این گونه‌ها نظر می‌کنیم؛ اما، از آن‌جا که تنها اولی مکتب سیاسی مشخصی را پدید آورده، گریزی نداریم که در بیان نظام‌مند بعد از این مرور بر آن متمرکز شویم.
▬ اینجا باید گفت که در امریکا هیچ‌گاه نهضتی لیبرال شبیه جنبشی که بر بخش بزرگی از اروپای سده نوزده تأثیر گذاشت و با جنبش‌های نوپاتر ناسیونالیسم و سوسیالیسم در این قاره رقابت کرد و در دهه ۱۸۷۰ به اوج اثرگذاری‌اش رسید و از آن پس، به تدریج زوال یافت، اما، تا سال ۱۹۱۴ هنوز فضای حاکم بر حیات عمومی را شکل می‌داد، وجود نداشت. دلیل نبود نهضتی مشابه در امریکا عمدتاً آن است که خواسته‌های اصلی لیبرالیسم اروپایی، از هنگام پایه‌گذاری نهادهای امریکا تا اندازه زیادی در آن‌ها تجسم یافته بود و نیز بخشی از این دلیل آن بود که رشد احزاب سیاسی در آن جلوی شکل‌گیری احزاب ایدئولوژی‌بنیاد را می‌گرفت. به واقع آن‌چه در اروپا «لیبرال» خوانده می‌شود یا می‌شد، امروزه، در امریکا به شکلی نسبتاً موجه «محافظه‌کارانه» خوانده می‌شود و این در حالی است که در دوره‌های اخیر واژه «لیبرال» در امریکا برای توصیف چیزی به کار رفته که در اروپا سوسیالیسم خوانده می‌شد، اما، درباره اروپا نیز به همین اندازه درست است که هیچ یک از احزاب سیاسی که از عنوان «لیبرال» استفاده می‌کنند، این روزها به اصول لیبرالی سده نوزده پایبند نیستند.

░▒▓ ریشه‌های باستانی و قرون وسطایی
▬ اصول بنیادینی که ویگ‌های قدیمی لیبرالیسم تکاملی خود را بر آن پایه شکل دادند، پیشینه‌ای دراز دارد. اندیشمندان سده هجده که این اصول را بیان کردند، به واقع از اندیشه‌های برگرفته از عهد باستان کلاسیک و از سنت‌های مشخص قرون وسطایی که حکومت مطلقه در انگلستان آن‌ها را از میان نبرده بود، بسیار کمک گرفتند.
▬ نخستین کسانی که آرمان آزادی فردی را به روشنی بر زبان آورده بودند، یونانی‌های باستان و بویژه آتنی‌ها در دوره کلاسیک سده‌های پنج و چهار پیش از میلاد بودند. رخدادهایی از این قبیل که ژنرال آتنی در هنگام بروز خطرات شدید در حمله به سیسیل به یاد سربازان می‌آورد که برای کشوری می‌جنگند که به آن‌ها «اختیار مطلق [داده که] آن چنان که دوست دارند، زندگی کنند» ، این گفته برخی نویسندگان سده نوزده را که مردمان روزگار باستان آزادی فردی را به معنای مدرن آن نمی‌شناختند، به روشنی از اعتبار می‌اندازد. برداشت آن‌ها از آزادی، آزادی تحت قانون یا وضعیتی بود که در آن، چنان که این عبارت مشهور نشان می‌دهد، قانون پادشاه بود. این تصور از آزادی در دوران کلاسیک آغازین در آرمان ایزونومیا یا برابری در مقابل، قانون نمود یافت که البته، بدون استفاده از آن نام قدیمی، به شکلی، حتی، روشن‌تر توسط ارسطو شرح داده شده است. این قانون، محافظت از حوزه خصوصی شهروندان در برابر دولت را در خود داشت و دامنه‌اش چنان گسترده بود که، حتی، در حکومت «سی جبار»، شهروند آتنی اگر در خانه‌اش می‌ماند، از امنیت کامل بهره‌مند بود. حتی، درباره کریتی گفته شده که چون آزادی بزرگ‌ترین فایده وجود دولت پنداشته می‌شد، قانون اساسی «دارایی را به طور خاص متعلق به کسانی [می‌دانست] که آن را به دست می‌آوردند، حال آن‌که در وضع بردگی، همه چیز به حاکمان و نه به افراد تحت حکومت تعلق دارد». در آتن، قدرت انجمن‌های عمومی (popular assembly؛ [هدف از انجمن‌های عمومی بررسی مسائل پر‌اهمیت برای مشارکت‌کنندگان در آن است که معمولاً، اعضا می‌توانند آزادانه در آن شرکت کنند و با دموکراسی مستقیم کار می‌کند. این واژه غالباً برای توصیف گرد‌همایی‌هایی به کار می‌رود که با آن‌چه مشارکت‌کنندگان، اثرات نا‌رسایی دموکراتیک در نظام‌های دموکراسی نمایندگی می‌پندارند، سر‌و‌کار دارد. برخی اوقات این انجمن‌ها برای ایجاد یک ساختار قدرت بدیل برپا می‌شوند و در سایر مواقع با دیگر اشکال دولت کار می‌کنند]) در تغییر قانون بسیار محدود بود؛ هرچند پیش از آن می‌بینیم که نخستین نمونه‌های این انجمن‌ها نمی‌پذیرفتند که قانون رسمی آن‌ها را از انجام عمل خودسرانه بازدارد. این آرمان‌های لیبرالی بویژه توسط فیلسوفان رواقی بیشتر گسترش یافت؛ کسانی که با دریافت خود از قانون طبیعت که قدرت کل دولت را محدود می‌کرد و با درک خود از برابری همه انسان‌ها در برابر این قانون، دامنه این آرمان‌ها را از مرزهای دولت‌شهر فراتر بردند.
▬ این آرمان‌های آزادی یونانی عمدتاً از رهگذر نوشته‌های نویسندگان رومی به آرمان‌های مدرن راه برد. مهم‌ترین این نویسندگان از هر جهت و شاید تنها چهره‌ای که بیش از هر کس دیگر بر احیای این اندیشه‌ها در آغاز عصر مدرن تأثیر گذاشت، مارکوس تولیوس کیکرو بود، اما، دست‌کم تیتوس لیویوس مورخ و مارکوس اورلیوس امپراتور را نیز باید در زمره منابعی به شمار آورد که متفکران قرون شانزده و هفده در آغاز شکل‌گیری لیبرالیسم در عصر مدرن بیش از هر چیز از آن‌ها کمک گرفتند. افزون بر آن روم دست‌کم به قاره اروپا قانون خصوصی بسیار فردگرایانه‌ای عرضه کرد که بر برداشتی سخت باریک‌بینانه از مالکیت خصوصی متمرکز بود و گذشته از آن تا هنگام تدوین قانون در حکومت ژوستینین، قانون‌گذاران بسیار کم در آن دست برده بودند و از این رو، بیشتر به مثابه محدودیتی بر اختیارات دولت و نه به عنوان اعمال آن‌ها به این قانون نگریسته می‌شد.
▬ مدرن‌های آغازین هم‌چنین، توانستند از سنتی از آزادی تحت قانون کمک گیرند که در سده‌های میانه حفظ شده بود و در قاره اروپا تنها در آغاز عصر مدرن و با رشد پادشاهی مطلقه فروخوابید. چنان که یک مورخ جدید (ریچارد ساوثرن) شرح می‌دهد، نفرت از چیزی که نه قاعده، بلکه اراده بر آن حکومت می‌کرد، ریشه‌ای عمیق در قرون وسطی داشت و این نفرت هیچ‌گاه به اندازه نیمه پایانی این دوره، نیرویی قدرتمند و حقیقی نبود... قانون، دشمن آزادی نبود؛ بر عکس، نمای کلی آزادی را مجموعه متنوع و حیرت‌آور قوانینی که در این دوره شکل گرفته بود، شرح می‌داد... فرادست و فرودست، همه به یک‌سان با تأکید بر گسترش تعداد قوانینی که تحت آن‌ها می‌زیستند، در پی آزادی بودند.
▬ این برداشت از آزادی را باور به قانونی که فارغ از دولت و فراتر از آن وجود داشت، سخت حمایت می‌کرد؛ برداشتی که در قاره به مثابه قانون طبیعت درک می‌شد، اما، در انگلستان به منزله «قانون عادی» وجود داشت که ساخته یک قانون‌گذار نبود، بلکه از جست و جوی مدام عدالت سر برآورده بود. شرح و تفصیل صوری این اندیشه‌ها در قاره، پس از آن‌که نخستین بار به خوبی نظام‌مند شده بودند، عمدتاً بر پایه شالوده‌های برگرفته از ارسطو توسط مدرسی‌ها و به دست توماس آکویناس انجام شد. این برداشت در پایان قرن شانزده توسط برخی فیلسوفان یسوعی اسپانیایی به نظامی از سیاست اساساً لیبرال بویژه در حوزه اقتصاد بدل شده بود که بخش بزرگی از آن‌چه را که تنها توسط فیلسوفان اسکاتلندی سده هجده احیا شد، پیش‌پیش در این نظام بیان کرده بودند.
▬ دست آخر باید به برخی پیشرفت‌های آغازین در هلند و دولت‌شهرهای دوره نوزایی در ایتالیا، بویژه فلورانس نیز اشاره کرد که انگلیسی‌ها در سده‌های هفده و هجده توانستند در توسعه این اندیشه‌ها بسیار از آن‌ها کمک گیرند.

░▒▓ سنت ویگ انگلیسی
▬ در خلال بحث‌های درگرفته در طول جنگ داخلی انگلیس و دوره جمهوری (The Commonwealth Period؛ [جمهوری انگلیس حکومتی جمهوری بود که از سال ۱۶۴۹ تا ۱۶۶۰ نخست بر انگلیس و، سپس، بر ایرلند و اسکاتلند حکومت می‌کرد. در فاصله سال‌های ۱۶۵۳ تا ۱۶۵۹ آن را جمهوری انگلیس، اسکاتلند و ایرلند می‌خواندند]) بود که اندیشه‌های حاکمیت یا برتری قانون دست آخر به روشنی بیان شد و پس از «انقلاب شکوهمند» سال ۱۶۸۸ به اصول حاکم بر حزب ویگ که در نتیجه، این انقلاب به قدرت رسید، بدل شد. صورت‌بندی متعارف این اصول را رساله دوم درباره دولت مدنی نوشته جان لاک به دست داد که با این وجود، از برخی جهات تفسیری، حتی، خردگرایانه‌تر را از نهادهایی که سر آخر سرشت اندیشه متفکران انگلیسی سده هجده را انعکاس می‌دادند، عرضه کرد. (برای شرح کامل‌تر این اندیشه‌ها باید به نوشته‌های الجرنون سیدنی و گیلبرت برنت به عنوان شارحان اولیه اندیشه ویگ نیز توجه شود) هم‌چنین، در این دوره بود که پیوند نزدیک نهضت لیبرال انگلستان با طبقات صنعتی و تجاری عمدتاً کالونی و مخالف کلیسا سر برآورد و تا دوره‌های اخیر ویژگی لیبرالیسم انگلیسی ماند. این که آیا این پیوند تنها به این معنی بود که همان طبقاتی که شیوه کسب‌وکار تجاری را شکل دادند، بیشتر نیز پذیرای پروتستانیسم کالونی بودند یا این دیدگاه‌های مذهبی به شکلی مستقیم‌تر به اصول لیبرال در پهنه سیاست انجامید، مسأله‌ای است که بسیار در آن بحث شده و این جا نمی‌توان بیشتر به آن پرداخت، اما، این که جدال فرقه‌های مذهبی که در آغاز بسیار متعصب بودند، سر آخر اصول رواداری را پدید آورد و نهضت لیبرال انگلیسی در پیوندی نزدیک با پروتستانیسم کالونی ماند، شک برنمی‌دارد.
▬ در طول قرن هجده، مکتب ویگ استوار بر دولت محدودشده با قواعد عمومی برآمده از قانون و وضع محدودیت‌های شدید بر اختیارات قوه مجریه به ویژگی بنیادی مکتب انگلیسی بدل شد. این مکتب عمدتاً از طریق روح‌القوانین مونتسکیو و نوشته‌های دیگر نویسندگان فرانسوی، بویژه ولتر به همه دنیا شناسانده شد. در انگلستان، این بنیان‌های فکری عمدتاً توسط فیلسوفان اخلاق اسکاتلندی و فراتر از همه توسط دیوید هیوم و آدام اسمیت و نیز از سوی برخی معاصران و اخلاف بی‌فاصله انگلیسی‌شان شرح و بسط بیشتری پیدا کرد. هیوم نه تنها نظریه حقوق لیبرال را در آثار فلسفی‌اش پی ریخت، بلکه در کتاب
▬ تاریخ انگلستان خود تفسیری از تاریخ این کشور به مثابه ظهور تدریجی حکومت قانون به دست داد که دامنه شناخت این اندیشه را از مرزهای انگلستان بسیار فراتر برد. تأثیر سرنوشت‌سازی که آدام اسمیت در این میان نهاد، برداشتی از نظم خودجوش بود که اگر قواعد مناسب برآمده از قانون افراد را به قید می‌کشیدند، خودانگیخته شکل می‌گرفت. کنکاشی در ماهیت و علل ثروت ملل او شاید بیش از هر اثر واحد دیگری نشان از آغاز شکل‌گیری لیبرالیسم جدید دارد. این کتاب سبب شد که مردم درک کنند محدودیت‌های بار شده بر اختیارات دولت که از بی‌اعتمادی محض به همه قدرت‌های خودسر ریشه گرفته بود، به عامل اصلی پیشرفت اقتصادی انگلستان بدل شده.
▬ با این همه، سرچشمه‌های جنبش لیبرال در انگلستان در واکنش به انقلاب فرانسه و بدگمانی به هواخواهان این انقلاب در انگلیس که می‌کوشیدند اندیشه‌های لیبرالیسم قاره‌ای یا صنع‌گرا را به این کشور وارد کنند، زود خشکید. پایان این شکل‌گیری آغازین «انگلیسی» لیبرالیسم را اثر ادموند برک نشان می‌دهد که بعد از بازگویی درخشانش از مکتب ویگ در دفاع از نوواردان به امریکا، سخت با اندیشه‌های انقلاب فرانسه مخالفت کرد.
▬ تنها پس از پایان جنگ‌های ناپلئونی بود که گسترش جنبش لیبرال بر پایه عقاید ویگ‌های قدیم و آدام اسمیت از سر گرفته شد. این شرح و بسط فکری تازه را عمدتاً گروهی از پیروان فلاسفه اخلاق اسکاتلندی راهبری می‌کردند که در ادینبورا رویو گرد هم آمده و اکثراً اقتصاددانانی در سنت آدام اسمیت بودند. عقاید خالص ویگ بار دیگر در قالبی بیان شد که به میانجی تامس مکالی تأثیری گسترده بر اندیشه قاره‌ای نهاد؛ مورخی که برای سده نوزده همان کاری را کرد که هیوم در اثر تاریخی‌اش برای سده هجده انجام داده بود. با این حال، این شرح و بسط تا آن هنگام با رشد سریع نهضتی رادیکال هم‌زمان بود که «رادیکال‌های فلسفی» بنتامی به رهبرانش بدل شدند و بیش از آن که از سنت انگلیسی نسب برد، از سنت قاره‌ای ریشه می‌گرفت. دست آخر از آمیزش این سنت‌ها بود که در دهه ۱۸۳۰ حزبی سیاسی سر برآورد که تقریباً، از سال ۱۸۴۲ به این سو با نام حزب لیبرال شناخته می‌شد و در باقی سال‌های قرن نوزده، مهم‌ترین نماینده نهضت لیبرال در اروپا ماند.
▬ با این حال، مدت‌ها پیش‌تر تأثیر سرنوشت‌ساز دیگری را امریکا در این میان گذاشته بود. صورت‌بندی آشکار نخستین نوواردان انگلیسی در قانون اساسی مکتوب از آن چه فکر می‌کردند اصول سنت آزادی انگلیسی است و هدفش محدودسازی اختیارات دولت است و بویژه بیان آزادی‌های بنیادین در منشور حقوق، مدلی از نهادهای سیاسی را عرضه کرد که تأثیری ژرف بر رشد لیبرالیسم در اروپا گذاشت. هرچند ایالات متحده به این خاطر که مردمش حس می‌کردند که پیش‌تر محافظت از آزادی را در نهادهای سیاسی‌شان جا داده‌اند، هیچ‌گاه نهضت لیبرال متفاوتی را برای خود شکل نداد، اما، برای اروپایی‌ها به سرزمین رویایی آزادی و به نمونه‌ای بدل شد که به همان اندازه نهادهای انگلیسی قرن هجده بر آرزوها و آرمان‌های سیاسی اثر می‌گذاشت.

░▒▓ رشد لیبرالیسم قاره‌ای
▬ اندیشه‌های رادیکال فیلسوفان روشنگری فرانسه، غالباً در شکلی که توسط تورگو، کندرسه و ابه سیِیِس پیرامون مسائل سیاسی به کار رفته بود، در دو دوره انقلاب و ناپلئون تا اندازه زیادی بر اندیشه ترقی‌خواهی در فرانسه و کشورهای مجاور آن در قاره سایه انداخت، اما، تنها پس از «دوره بازگشت»  است که می‌توان از یک نهضت لیبرال مشخص سخن گفت. این نهضت در فرانسه در دوره پادشاهی ژوییه (July Monarchy؛ [دوره‌ای از سلطنت مشروطه لیبرال در فرانسه با حکومت شاه لویی‌فیلیپ که با انقلاب ژوئیه سال ۱۸۳۰ آغاز شد و با انقلاب ۱۸۴۸ پایان گرفت]) به اوج خود رسید، اما، پس از آن به گروه کوچکی از نخبگان محدود ماند. جنبش لیبرال فرانسه از چند رگه اندیشه‌ای متفاوت شکل گرفته بود. بنجامین کنستان تلاشی مهم برای سامان‌بخشی به آن چه سنت انگلیسی می‌پنداشت و انطباق آن با شرایط قاره انجام داد و گروهی موسوم به «نظریه‌پردازان» به رهبری فرانسوا گیزو این تلاش‌ها را در دهه‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ پی گرفتند. برنامه آن‌ها که «گارانتیسم» نام گرفته، اساساً مکتبی استوار بر محدودسازی دولت بر پایه قانون اساسی بود. قانون اساسی سال ۱۸۳۱ دولت تازه تاسیس بلژیک، هم‌چون مدلی مهم برای این مکتب مشروطه‌خواه که مهم‌ترین بخش نهضت لیبرال قاره‌ای را در نیمه نخست قرن نوزده شکل می‌داد، عمل کرد. آلکسی دو توکویل نیز که شاید مهم‌ترین متفکر لیبرال فرانسوی بود، به این سنت که عمدتاً از انگلستان سرچشمه می‌گرفت، تعلق داشت.
▬ اما ویژگی‌ای که گونه لیبرالیسم سایه‌افکنده بر قاره را از گونه انگلیسی‌اش سخت متمایز می‌کرد، از آغاز چیزی بود که به بهترین وجه می‌تواند جنبه آزاداندیشی آن خوانده شود و در یک نگرش پرقدرت ضد کلیسا و به طور کلی، ضد سنت نمود می‌یافت. نه تنها در فرانسه، که در دیگر بخش‌های رومی‌کاتولیک اروپا نیز لیبرالیسم به واقع چنان با جدال پیوسته با کلیسای روم در هم آمیخت که بویژه وقتی کلیسا در نیمه دوم این قرن، مبارزه با «مدرنیسم» و از این رو، با بیشتر مطالبات برای اصلاحات لیبرال را در پیش گرفت، جدال با کلیسا از نگاه خیلی‌ها مهم‌ترین ویژگی لیبرالیسم پنداشته می‌شد.
▬ در نیمه اول قرن نوزده تا انقلاب‌های سال ۱۸۴۸، نهضت لیبرال فرانسه نیز هم‌چون اکثر کشورهای دیگر اروپای غربی و مرکزی، پیوندی بسیار نزدیک‌تر از لیبرالیسم انگلیسی با نهضت دموکراسی‌خواهی داشت. در نیمه دوم این قرن، نهضت لیبرال این کشور به واقع تا اندازه زیادی جای خود را به جنبش دموکراسی‌خواهی و جنبش جدید سوسیالیستی داد. بجز دوره‌ای کوتاه تقریباً، در میانه قرن نوزده که جنبش هواخواه تجارت آزاد گروه‌های لیبرال را گرد هم آورد، لیبرالیسم دوباره نقشی مهم در رشد سیاسی فرانسه بازی نکرد و بعد از سال ۱۸۴۸ نیز متفکران فرانسوی تأثیر پراهمیتی بر آموزه‌های این مکتب نگذاشتند.
▬ نقشی نسبتاً مهم‌تر را نهضت لیبرال آلمان بازی کرد و پیشرفتی آشکارتر در هفتاد و پنج سال اول سده نوزده رخ داد. این نهضت هرچند از اندیشه‌های برآمده از انگلستان و فرانسه سخت تأثیر می‌گرفت، اما، به واسطه تفکرات بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین لیبرال‌های آلمانی، امانوئل کانت فیلسوف، ویلهلم فون هومبولت دانشمند و سیاستمدار و فردریش شیلر شاعر دگرگون شد. کانت نظریه‌ای را به شیوه‌ای شبیه دیوید هیوم به دست داده بود که بر ایده‌های حکومت قانون (یا رشتشتات، چنان که در آلمان خوانده می‌شد) و قانون به مثابه حفاظت از آزادی فردی استوار بود. هومبولت در یکی از آثار آغازین خود.
▬ درباره قلمرو و وظایف دولت تصویر دولتی را که کاملاً به حفظ قانون و نظم محدود است، شکل داده بود؛ کتابی که آن زمان تنها بخش کوچکی از آن منتشر شد، اما، در سال ۱۸۵۴ که دست آخر چاپ (و به انگلیسی برگردانده) شد، تأثیری گسترده نه فقط در آلمان، که هم‌چنین، بر متفکران گونه‌گونی چون جان استوارت میل در انگلیس و ادوار لابوله در فرانسه نهاد. بالاخره شیلر شاعر نیز شاید بیش از هر فرد تنهای دیگری کل عامه مردم تحصیل‌کرده آلمان را با آرمان آزادی شخصی آشنا کرد.
▬ پروس در دوره اصلاحات فرایهر فوم اشتاین در آغاز به سیاستی لیبرال رو کرد، اما، در پی آن، دوره‌ای واکنشی پس از پایان جنگ‌های ناپلئونی شروع شد. نهضت لیبرال فراگیر در این پادشاهی تنها در دهه ۱۸۳۰ شروع به رشد کرد که با این وجود، از همان آغاز هم‌چون اتفاقی که در ایتالیا رخ داد، پیوندی نزدیک با جنبش ناسیونالیستی که هدفش اتحاد کشور بود، داشت. لیبرالیسم آلمانی به طور کلی، عمدتاً نهضتی مشروطه‌خواه بود که در شمال، از نمونه انگلیسی تأثیر نسبتاً بیشتری می‌گرفت، در حالی که در جنوب مدل فرانسوی نافذتر بود. این وضع بیش از هر چیز در نگرشی متفاوت به مسأله محدودسازی اختیارات صلاحدیدی دولت نمود می‌یافت که در شمال، برداشتی نسبتاً روشن از حکومت قانون (یا رشتشتات)  را پدید آورد، اما، در جنوب بیشتر تحت تأثیر تفسیر فرانسوی از «تفکیک قوا» بود که بر استقلال دولت از دادگاه‌های عادی پا می‌فشرد. با این حال، در جنوب و خاصه در بادن و وورتمبرگ، گروهی فعال‌تر از نظریه‌پردازان لیبرال حول Staatslexicon کارل راتک و کارل ولکر شکل گرفت که در دوره پیش از انقلاب ۱۸۴۸ به کانون اصلی اندیشه لیبرال آلمانی بدل شد. شکست این انقلاب دوره واکنشی کوتاه دیگری را در پی آورد، اما، در دهه ۱۸۶۰ و اوایل دهه ۱۸۷۰ برای مدتی به نظر می‌آمد که آلمان نیز به تندی به سوی نظمی لیبرال در حرکت است. در این دوره بود که اصلاحات حقوقی و استوار بر قانون اساسی با هدف مشخص پی‌ریزی حکومت قانون اجرا شد. میانه دهه ۱۸۷۰ را احتمالاً، باید زمانی پنداشت که جنبش لیبرال اروپا به بیشترین نفوذ خود رسیده و بیش از همیشه به سوی شرق گسترش یافته بود. با بازگشت آلمان به سیاست‌های حمایتی در سال ۱۸۷۸ و سیاست‌های اجتماعی جدیدی که بیسمارک تقریباً، در همان زمان به کار بست، بداقبالی‌های این جنبش آغاز شد. حزب لیبرال که برای اندکی بیش از دوازده سال در اوج شکوفایی بود، به تندی زوال یافت.
▬ هم در آلمان، و هم در ایتالیا زوال جنبش لیبرال هنگامی آغاز شد که پیوندش با نهضت اتحاد ملی را از دست داد و وحدت به دست آمده، نگاه‌ها را به تقویت دولت‌های تازه‌پا معطوف کرد و افزون بر آن پیدایش نهضت کارگری سبب شد که لیبرالیسم جایگاه حزب «پیشتاز» را که تا آن هنگام بخش به لحاظ سیاسی فعال طبقه کارگر از آن پشتیبانی کرده بود، از کف دهد.

░▒▓ لیبرالیسم کلاسیک انگلیسی
▬ در بخش بزرگی از سده نوزده، کشوری اروپایی که به نظر می‌رسید بیش از همه به تحقق اصول لیبرال نزدیک است، انگلستان بود. به نظر می‌آمد که در این کشور بیشتر این اصول را نه تنها حزب پرقدرت لیبرال، که اکثریت جامعه نیز پذیرفته‌اند و، حتی، محافظه‌کاران نیز غالباً به ابزار انجام اصلاحات لیبرال بدل می‌شدند. رخدادهای بزرگی که انگلستان پس از آن‌ها توانست در نگاه دیگر کشورهای اروپایی چونان مدل نمایشگر نظم لیبرال به نظر رسد، اعطای آزادی به کاتولیک‌ها در سال ۱۸۲۹، قانون اصلاحات سال ۱۸۳۲ و لغو قوانین غلات در سال ۱۸۴۶ از سوی سر رابرت پیل محافظه‌کار بود. از آن هنگام خواسته‌های اصلی لیبرالیسم در ارتباط با سیاست داخلی برآورده شد و جنب‌وجوش‌ها و تهییج‌ها بر پی‌ریزی تجارت آزاد تمرکز یافت. نهضتی که با «عریضه تجار» در سال ۱۸۲۰ آغاز شد و از ۱۸۳۶ تا ۱۸۴۶ با «جامعه ضد قانون غلات» ادامه یافت، به طور خاص از سوی گروهی از رادیکال‌هایی شکل گرفت که به رهبری ریچارد کوبدن و جان برایت، موضعی استوار بر لسه‌فر و کمابیش افراطی‌تر از آن‌چه اصول لیبرال آدام اسمیت و اقتصاددانان کلاسیک پیرو او حکم می‌کرد، برگزیدند. موضع آشکار آن‌ها در هواخواهی از تجارت آزاد با یک نگرش پرقدرت ضدامپریالیستی، ضدمداخله‌گرایانه و ضدمیلیتاریستی و بیزاری از گسترش اختیارات دولت همراه شد. افزایش مخارج عمومی در نگاه آن‌ها عمدتاً از دخالت‌های زیان‌بار در مسائل خارجی ریشه می‌گرفت. آن‌ها بیش از هر چیز با گسترش اختیارات دولت مرکزی مخالفت می‌کردند و انتظار داشتند که بیشترین بهبودها از تلاش‌های مستقل، چه توسط دولت محلی و چه از سوی سازمان‌های داوطلب نتیجه شود.
▬ «صلح، صرفه‌جویی، اصلاح» به شعار لیبرال این دوره بدل شد که در آن واژه «اصلاح» بیش از آن که به گسترش دموکراسی بازگردد، به برچیدن امتیازات و سوءاستفاده‌های قدیمی اشاره می‌کرد و نهضت لیبرال تنها با «قانون اصلاحات دوم» سال ۱۸۶۷ پیوندی نزدیک‌تر با آن یافت. این نهضت به واسطه معاهده کوبدن در سال ۱۸۶۰ با فرانسه (معاهده‌ای تجاری که به برپایی تجارت آزاد در انگلستان انجامید و این انتظار را در سطحی گسترده پدید آورد که تجارت آزاد به زودی بر دنیا سایه خواهد افکند) به اوج خود رسیده بود. در آن هنگام در انگلستان ویلیام گلدستن به عنوان چهره پیشتاز نهضت لیبرال ظاهر شد که نخست به عنوان وزیر دارایی و بعد در مقام نخست‌وزیر لیبرال، در سطحی وسیع بویژه پس از مرگ پالمرستن در سال ۱۸۶۵ تجسم زنده اصول لیبرال در ارتباط با سیاست خارجی شمرده می‌شد و جان برایت هم‌قطار اصلی‌اش بود. با او پیوند قدیمی لیبرالیسم انگلیسی با باورهای راسخ اخلاقی و دینی نیز دوباره زنده شد.
▬ در ساحت اندیشه‌ای در نیمه دوم سده نوزده، اصول بنیادین لیبرالیسم در اندازه‌ای گسترده کنکاش و وارسی شد. هربرت اسپنسر فیلسوف، هواخواه کارآمد پشتیبانی افراطی از دولت حداقلی فردگرا، چیزی شبیه به دیدگاه فون هومبولت بود، اما، جان استوارت میل در کتاب مشهورش، درباره آزادی، نقد خود را نه بر فعالیت‌های دولت، که عمدتاً بر استبداد اندیشه معطوف کرد و با هواخواهی‌اش از عدالت توزیعی و نگرشی کلی و هم‌دلانه نسبت به آرمان‌های سوسیالیستی در برخی آثار دیگر خود، صحنه را برای گذار آهسته بخش بزرگی از روشنفکران لیبرال به سوسیالیسمی میانه‌رو چید. این گرایش را تأثیر
▬ تامس گرین فیلسوف که بر کارکردهای ایجابی دولت در برابر برداشت غالباً سلبی لیبرال‌های قدیمی‌تر از آزادی پا می‌فشرد، بسیار تقویت می‌کرد.
▬ اما هرچند بیست و پنج سال پایانی قرن نوزده، نقدهای داخلی فراوانی بر عقاید لیبرالی را درون اردوگاه لیبرال‌ها به چشم دید و حزب لیبرال آهسته‌آهسته جایگاهش را در برابر جنبش جدید کارگری از دست می‌داد، سلطه اندیشه‌های لیبرال در انگلستان تا سده بیست دوام یافت و اگر چه حزب لیبرال نتوانست جلوی نفوذ تدریجی مؤلفه‌های مداخله‌گرایانه و امپریالیستی را بگیرد، اما، سلطه این اندیشه‌ها توانست از جان گرفتن دوباره مطالبات حمایت‌گرایانه پیشگیری کند. شاید دولت کمبل بنرمن (۱۹۰۴)  را باید آخرین دولت لیبرال از نوع قدیمی پنداشت، در حالی که در دولت جانشین او، هربرت اسکویث، تجربه‌های تازه‌ای در سیاست‌های اجتماعی عملی شد که تنها با شک و تردید با اصول لیبرال پیشین همخوان بود، اما، در کل می‌توان گفت که عصر لیبرال در سیاست‌های انگلستان تا آغاز جنگ جهانی نخست ادامه یافت و اثرگذاری نافذ اندیشه‌های لیبرال در انگلستان تنها به واسطه آثار این جنگ پایان گرفت.

░▒▓ افول لیبرالیسم
▬ هرچند برخی دولت‌مردان ارشد اروپایی و رهبران دیگر در مسائل عملی پس از جنگ جهانی نخست، هم‌چنان تحت تأثیر دیدگاهی اساساً لیبرال بودند و در ابتدا تلاش‌هایی برای احیای نهادهای سیاسی و اقتصادی دوره پیش از جنگ انجام گرفت، اما، چندین عامل سبب شد که نفوذ لیبرالیسم تا جنگ جهانی دوم پیوسته کاهش یابد. مهم‌ترین عامل این بود که سوسیالیسم، بویژه در اندیشه بخش بزرگی از روشنفکران، جای لیبرالیسم را به عنوان جنبش ترقی‌خواه گرفته بود. از این رو، جدال سیاسی عمدتاً میان سوسیالیست‌ها و محافظه‌کارانی درمی‌گرفت که هر دو اگر چه با اهدافی متفاوت، از افزایش فعالیت‌های دولت حمایت می‌کردند. به نظر می‌آمد که گرفتاری‌های اقتصادی، بیکاری و بی‌ثباتی واحدهای پولی، کنترل اقتصادی بسیار بیشتری را از جانب دولت ایجاب می‌کند و این به احیای حمایت‌گرایی و دیگر سیاست‌های ناسیونالیستی انجامید. پیامد این وضع، رشد سریع سازوبرگ دیوان‌سالاری دولت و کسب اختیارات گسترده صلاحدیدی از سوی آن بود. این گرایش‌ها که پیش‌تر در طول دهه نخست پس از جنگ قوی بود، در طول رکود بزرگ پس از سقوط اقتصاد امریکا در سال ۱۹۲۹ آشکارتر هم شد. کنارگذاری نهایی استاندارد طلا و بازگشت به سیاست‌های حمایتی از سوی انگلستان در سال ۱۹۳۱ ظاهراً، از پایان قطعی اقتصاد آزاد جهانی حکایت می‌کرد. رشد نظام‌های دیکتاتوری یا تمامیت‌خواه در بخش‌های بزرگی از اروپا نه فقط گروه‌های ضعیف لیبرال را که در کشورهای بلاواسطه تأثیر گرفته باقی مانده بودند، برانداخت، بلکه خطر جنگی که رشد این نظام‌ها پدید آورد، حتی، در اروپای غربی به افزایش سلطه دولت بر امور اقتصادی و گرایش به خودکفایی ملی انجامید.
▬ بعد از پایان جنگ جهانی دوم، تا اندازه‌ای به خاطر رشد آگاهی از خوی سرکوب‌گر همه انواع نظام‌های تمامیت‌خواه و تا اندازه‌ای در اثر تصدیق این نکته که موانع تجارت بین‌المللی که در دوره میان دو جنگ افزایش یافته بود، تا اندازه زیادی مسؤول رکود اقتصادی بوده است، بار دیگر اندیشه‌های لیبرال جانی دوباره گرفت. دستاوردی که نشان از احیای این قبیل اندیشه‌ها داشت، توافق‌نامه عمومی تعرفه و تجارت (گات) در سال ۱۹۴۸ بود، اما، تلاش‌ها برای ایجاد واحد اقتصادی بزرگ‌تری چون «بازار مشترک» و مجمع تجارت آزاد اروپا (افتا) نیز ظاهراً، در همین مسیر بود. با این همه، چشمگیرترین رخدادی که به نظر می‌آمد خبر از بازگشت به سیاست‌های اقتصادی لیبرال می‌دهد، بهبود شگفت‌آور اقتصاد آلمان شکست‌خورده در جنگ بود که با ابتکار لودویگ ارهارد خود را آشکارا به آن چه «اقتصاد بازار اجتماعی» خوانده می‌شد، متعهد کرده بود و در نتیجه، آن به لحاظ رونق اقتصادی، کشورهای پیروز را زود پشت سر گذاشت.
▬ این رخدادها دوره بی‌مانندی از رونق چشمگیر را آغاز کرد که سبب شد برای مدتی محتمل به نظر آید که نظام اقتصادی اساساً لیبرال می‌تواند دوباره به شکلی پایدار در اروپای غربی و مرکزی برپا شود. در ساحت فکری نیز این دوره تلاش‌های تازه‌ای را برای بازگویی و بهبود اصول سیاست لیبرال در پی آورد، اما، کوشش‌ها برای استمرار رونق و دستیابی به اشتغال کامل از راه بسط پول و اعتبار سر آخر رشدی تورمی را در سراسر دنیا آفرید و اشتغال چنان خود را با آن سازگار کرد که تورم نمی‌توانست بدون ایجاد بیکاری گسترده متوقف شود. با این همه، اقتصاد بازار کارآمد را نمی‌توان تحت تورم شتابان نگه داشت، لااقل به این خاطر که دولت‌ها زود حس می‌کنند که دستشان در مبارزه با آثار تورم از راه کنترل قیمت‌ها و دستمزدها بسته شده. تورم همیشه و همه جا به اقتصاد دستوری انجامیده، بسیار محتمل است که سرسپردگی به سیاست‌های تورمی مایه نابودی اقتصاد بازار و گذار به نظام سیاسی و اقتصادی توتالیتر و دارای برنامه‌ریزی متمرکز شود.
▬ این روزها هواخواهان دیدگاه لیبرال کلاسیک دوباره به تعدادی بسیار اندک که عمدتاً اقتصاددان هستند، کاهش یافته‌اند؛ و واژه «لیبرال» ، حتی، در اروپا، هم‌چنان که مدتی در امریکا نیز چنین بود، به منزله نامی برای آرمان‌های ذاتاً سوسیالیستی به کار می‌رود، چون به قول جوزف شومپیتر، «به مثابه تمجیدی شگفت‌آور، اما، ناخواسته، دشمنان نظام کسب‌وکار خصوصی فکر کرده‌اند خردمندانه است که این برچسب را مال خود کنند».
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

تاریخ مشاغل زنان

فرستادن به ایمیل چاپ

تیم ادامه مطلب...رابرت؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ تصور عمومی ما این است که زنان در گذشته شغلی نداشتند و تمام مدت عمرشان را در خانه سپری می‌کردند. برخلاف این تصور اکثریتی از زنان از گذشته تاکنون، در مشاغل سخت مشابه مردان کار کرده‌اند. اغلب این زنان از روزگار باستان تا انقلاب صنعتی در کنار مردان در زمین‌ها به کار مشغول بودند و پس از این انقلاب در کارخانه به کار مشغول شدند.

░▒▓ مشاغل زنان در جهان باستان مصر

▬ در میان تمدن‌های باستانی مصر به عنوان یک نمونه غیر معمول و عجیب شناخته می‌شود که در آن زنان از آزادی‌های زیادی برخوردار بودند. آن‌ها در رفت و آمد خود آزادی عمل داشتند، می‌توانستند دارایی خودشان را داشته باشند و قرارداد امضا کنند، گرچه اغلب زنان مصری در این دوره در خانه کار می‌کردند، ولی، این کارها تا حدی به آن‌ها خوداتکایی بخشیده بود؛ به عنوان مثال، زنان مصری لباس و غذای خانواده را تهیه می‌کردند. آن‌ها هم‌چنین، کار تهیه آسیاب آرد برای تهیه نان را بر عهده داشتند، در خانواده‌های ثروتمند مدیریت بردگان از جمله اموری بود که زنان به آن می‌پرداختند، در آن دوره، حتی، یک فرعون زن به نام هتشپسوت برای مدتی حکومت کرد.

░▒▓ بین‌النهرین

▬ در خانواده‌های بین‌النهرینی زمانی که پدر می‌مرد، دارایی‌های او به پسرانش می‌رسید. پسر بزرگ دو برابر دیگران ارث می‌برد و دختران تنها زمانی دارایی‌های پدر را به ارث می‌بردند که پسری در خانواده وجود نداشت. فقیرترین افراد جامعه زنان بیوه بودند، زیرا، دولت امکانات رفاهی برای آن‌ها در نظر نمی‌گرفت و آن‌ها به مشاغل کمی دسترسی داشتند. اگر همسر زنی می‌مرد او امکان معاش خود را از دست می‌داد. در این منطقه بچه‌ها به مدرسه نمی‌رفتند؛ زیرا، والدینشان تنها وظیفه خود را آموزش قوانین الهی به آن‌ها می‌دانستند. دختران ریسندگی، بافندگی و پخت نان را از مادرانشان فرا می‌گرفتند. با این حال، در بین‌النهرین نیز زنانی بودند که به مشاغلی مشغول بودند، به عنوان مثال، برخی از آن‌ها علاوه بر لباس‌هایی که برای خانواده تهیه می‌کردند، بخشی از آن را به بازرگانان می‌فروختند.

░▒▓ مشاغل زنان در یونان
▬ در خانواده‌های ثروتمند یونان باستان از زنان انتظار می‌رفت در مدیریت امور خانه و امور مالی مشارکت داشته باشند. زنان این خانواده‌ها عموماً در خانه می‌ماندند و بردگانشان را برای خرید بیرون می‌فرستادند. در مقابل، زنان فقیر طبیعتاً حق انتخاب زیادی نداشتند و به همسرانشان در کار مزرعه کمک می‌کردند. حتی، زنان ثروتمند هم در آن دوره به ریسندگی و بافتن لباس مشغول بودند. در این دوره زنان یونانی تحت قیمومیت یک مرد اعم از پدر، همسر یا پسرشان (در صورت بیوه بودن) قرار داشتند.

░▒▓ زنان در روم
▬ زنان رومی در دوره باستان حق تملک بر دارایی‌های خود و برخی فعالیت‌های بازرگانی را داشتند. در عهد عتیق از زنی به نام لیدیا نام برده شده که به فروش لباس‌های گران‌بها اشتغال داشت. در معاملات خاص بویژه در کار نقره و عطر، زنان به همسرانشان کمک می‌کردند. علاوه بر این، برخی زنان به عنوان آرایشگر یا ماما مشغول به کار بودند. تعدادی زن پزشک نیز در آن دوره وجود داشت، هرچند که در امپراتوری روم نیز مانند سایر مناطق بیشتر کارها به وسیله مردان انجام می‌شد. بیشتر زنان رومی به مشاغل خانگی و مراقبت از کودکان اشتغال داشتند و لباس‌های پشمی برای خانواده خود می‌بافتند. زنان ثروتمند بویژه آن‌هایی که بیوه بودند از آزادی عمل بیشتری در آن دوران برخوردار بودند. در کنار زنان آزاد، زنان زیادی هم بودند که به عنوان برده به کار گرفته می‌شدند.

░▒▓ کار زنان در سده‌های میانی
▬ زنان آنگلوساکسون، در سده‌های میانی اجازه نداشتند دارایی خود را داشته باشند و قراردادها را امضا کنند. بیشتر زنان آنگلوساکسون همانند مردان به کارهای سخت مشغول بودند و ریسندگی، بافندگی، تهیه غذا و نوشیدنی و... را بر عهده داشتند. آن‌ها در زمان برداشت محصول به کمک مردان می‌آمدند. کار تاباندن پشم، پخت و پز و تمیز کردن خانه از دیگر وظایفی بود که به زنان سپرده می‌شد. آن‌ها هم‌چنین، شستن لباس‌ها، تهیه نان، دوشیدن گاوها، دادن غذای حیوانات، جمع‌آوری هیزم را نیز بر عهده داشتند. بعضی از زنان راهبه می‌شدند، اما، اغلب آن‌ها به کارهای سخت مشغول بودند.

░▒▓ مشاغل زنان در قرن‌های ۱۶ و ۱۷
▬ در قرن‌های ۱۶ و ۱۷ درهای مشاغل حرفه‌ای نظیر معلمی، وکالت و پزشکی به روی زنان بسته بود. با این حال، در این دوران هم مشاغلی بودند که زنان آن‌ها را به انجام می‌رساندند. برخی از آن‌ها کار ریسندگی می‌کردند؛ کفاشی، رنگرزی، شویندگی و قلاب‌دوزی از دیگر شغل‌هایی بود که زنان به آن‌ها اشتغال داشتند. برخی از زنان در کار تهیه مواد غذایی نظیر خمیر نان و نانوایی بودند یا در خیابان‌ها آن‌ها را به فروش می‌رساندند، ولی، بیشترین شغلی که برای زنان وجود داشت، خدمتکاری خانگی بود؛ زنان دیگری هم بودند که به کارهایی نظیر داروسازی و مامایی مشغول بودند. هرچند بیشتر زنان در این دوران خانه‌دار بودند و به کارهای مختلف در خانه می‌پرداختند، در کنار آن همسرانشان در کار مزارع یا کسب و کارهای دیگر نیز از آن‌ها کمک می‌خواستند. در سده‌های میانی در اروپا خانه‌ها بیشتر در حومه شهرها قرار داشت، از این رو، زنان خانه دار به تنهایی یا با کمک مستخدم‌های خود باید برای خانواده خود نان تهیه می‌کردند. آن‌ها هم‌چنین، مسؤول پخت بیکن، گوشت نمک سود، ترشی، ژله و مربا و همه آن‌چه ضروری بود، بودند. در خانواده‌هایی که در حومه شهرها زندگی می‌کردند، مواردی پیش می‌آمد که شمع و صابون نیز توسط زنان تهیه می‌شد. همسران کشاورزان هم‌چنین، گاوها را دوشیده، به حیوانات غذا داده و سبزیجات پرورش می‌دادند. آن‌ها هم‌چنین، کالاهایی برای فروش تهیه می‌کردند. شستن لباس‌های اعضای خانواده و تمیز کردن خانه از دیگر فعالیت‌های آن‌ها بود. زنان خانه‌دار در سده‌های میانی در کنار این همه کار، تا حدودی دانش پزشکی داشتند و قادر بودند از خانواده‌شان در مقابل، برخی بیماری‌ها حفاظت کنند. اگر زنی از این دانش بی‌بهره بود به سراغ زن خردمندی می‌رفت که او را راهنمایی کند. تنها زنان ثروتمند بودند که می‌توانستند به پزشک مراجعه کنند. زنان طبقه متوسط این سده معمولاً، مشغله زیادی داشتند، اما، زنان طبقه بالا به کارهای دیگری مشغول بودند. آن‌ها عموماً خانه و خدمتکارانشان را اداره می‌کردند. این زنان زمانی که شوهرانشان نبودند کارهای آن‌ها را به عهده می‌گرفتند و به حساب‌های مالیشان می‌رسیدند.

░▒▓ مشاغل زنان در قرن هجدهم
▬ در طول قرن هجدهم زنان به تدریج وارد کارهای تخصصی نظیر جراحی یا سلمانی شدند. بیشترین بهبود وضعیت زنان در این قرن در خانه رخ داد. به این ترتیب، که دختران خانواده توانستند به مدرسه بروند، ولی، مسأله مهم این بود که به آن‌ها به جای آموزش‌های آکادمیک، گلدوزی و خیاطی می‌آموختند.

░▒▓ مشاغل زنان در قرن نوزدهم
▬ در قرن نوزدهم انقلاب صنعتی زندگی انگلیسی‌ها را تغییر داد. تا پیش از آن مردم عموماً در حاشیه شهرها زندگی و در مزارع کار می‌کردند. با این انقلاب زندگی مردم به شهرها و کارشان به کارخانه‌ها منتقل شد. در این قرن بود که کار و خانه از هم جدا شدند. زنان در قرن نوزدهم حقوق بیشتری به دست آوردند و تعدادی رمان نویس زن به شهرت رسیدند. در قرن نوزدهم ۸۰ درصد از مردم جزو طبقه کارگر به حساب می‌آمدند. طبقه متوسط در آن زمان به کسانی گفته می‌شد که حداقل یک خدمتکار داشتند. عمده این خدمتکاران را زنان تشکیل می‌دادند. چرا که خدمتکاران مرد گران‌تر بودند و حقوق بیشتری را طلب می‌کردند. کارهای خدماتی در طول این قرن از جمله کارهایی که بود که عموماً زنان به آن اشتغال داشتند. برای زنان طبقه کارگر، زندگی چرخه‌ای از کارهای سخت و شاق بود. آن‌ها زمانی که ازدواج می‌کردند، علاوه بر نگهداری از بچه‌ها و رسیدگی به امور خانه بدون در اختیار داشتن وسایل الکترونیکی مدرن، ناچار بودند که خیلی سخت در کارخانه یا مزارع کار کنند. در قرن نوزدهم زنان طبقه بالا و ثروتمند علاوه بر رسیدگی به امور خدمتکاران خود، وارد فعالیت‌های خیریه شدند. در سال ۱۸۷۴ نخستین ماشین تحریر به بازار آمد و در سال ۱۸۷۶ نیز تلفن اختراع شد، دو اختراعی که به معنای ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای زنان بود.
▬ از سال ۱۸۶۵ به زنان اجازه داده شد که به پزشکی رو بیاورند. اولین پزشک زن انگلیسی الیزابت گرت‌اندرسون (۱۹۱۷ - ۱۸۳۷) بود. الیزابت هم‌چنین، اولین زنی بود که در انگلیس و در سال ۱۹۰۸ به عنوان شهردار منصوب شد. اولین زن دندان پزشک در این کشور لیلین موری در سال ۱۸۹۵ بود. اولین زن معمار نیز اتل چارلز نام داشت که در سال ۱۸۹۸ به کار مشغول شد. دو زن معروف دیگر انگلیسی فلورانس ناینتینگل و مری سیکل بودند که اصلاحاتی را در پرستاری ایجاد کردند.

░▒▓ مشاغل زنان در قرن بیستم
▬ حقوق و جایگاه زنان در طول قرن بیستم به شکل گسترده‌ای بهبود پیدا کرد. در سال ۱۹۲۹ مارگارت بنفیلد اولین وزیر زن و مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ به عنوان اولین نخست وزیر انتخاب شدند. درهای اغلب مشاغل در این سده به روی زنان باز شد. در سال ۱۹۱۰ اولین پلیس زن در لس آنجلس شروع به کار کرد. این شغل در سال ۱۹۱۶ در اختیار زنان بریتانیایی قرار گرفت. در سال ۱۹۱۹ حق رأی به گروه محدودی از زنان در انگلیس اعطا شد. در سال ۱۹۱۷ و در بحبوحه جنگ جهانی اول شاخه زنان در ارتش شکل گرفت. با این حال، برای زنان ازدواج کرده، کار کردن غیرمعمول بود (البته، به جز زمان جنگ جهانی اول و دوم). در سال‌های میانی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ زنان عموماً در مشاغل پاره وقت به کار اشتغال داشتند. تنها در پایان این قرن بود که کار کردن برای زنان متأهل به عنوان یک امر معمول و پذیرفتنی درآمد. در سال ۱۹۷۰ تفاوت در پرداخت حقوق زنان و مردان و اعطای حقوق بیشتر به مردان غیرقانونی شناخته شد. در سال ۱۹۷۵ قانونی علیه تبعیض جنسیتی برای زنان در اشتغال، آموزش و پرورش و... به تصویب رسید. به این ترتیب، بود که در اواخر این قرن ما شاهد حضور گسترده زنان در مشاغل مدیریتی و.... بودیم.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

«علم اقتصاد اسلامی»؛ برای کل بشر؟

فرستادن به ایمیل چاپ

محسن ادامه مطلب...افغانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ منذر قحف، می‌گوید که ابن‌خلدون در «علم‌العمران»، علم رفتاری جدید و بی‌سابقه‌ای را اختراع کرد که آن را «علم تمدن بشر و جامعه انسان» می‌نامد و آن را به صورت علم مطالعه تمدن بشر و جامعه انسانی از منظر «تبیین اوضاع و احوالی که برای جوامع بشری به مقتضای ذات آن‌ها اتفاق می‌افتد»، تعریف می‌کند.

▬ به گفته قحف، ابن‌خلدون بارها تأکید کرده است که علم جدید او «کشف الگوی اجتماع بشری را به گونه‌ای که برای تمام بشر به کار رود»، هدف قرار داده است و به سخن دیگر هیچ نیازی به منحصر کردن این علم به جوامع اسلامی یا مسلمانان احساس نکرد، چون این کار از کلیت علم جدید او و قدرت تحلیلی آن برای توضیح رفتار تمام افراد بشر می‌کاست. به سخن دیگر، هدف علم جدید ابن‌خلدون، به دست آوردن قوانین جهانی است.

▬ قحف خود می‌گوید که علم اقتصاد در جایگاه بخشی از مطالعه تمدن و جامعه بشر باید چنین تعریف شود: «مطالعه رفتار فردی و اجتماعی بشر درباره استفاده از منابع در جهت تأمین اهداف مادی بشر». از این رو، علم اقتصاد از دید اسلامی ابن‌خلدون، رفتار مردان و زنان را به صورت فردی و اجتماعی در جهت فهم الگوها و روش‌های این رفتار، انگیزه‌ها و مشوق‌های آن، اهداف و مقاصد آن و واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های آن با محدود کردن به موقعیت‌ها و هنجارهای خاص و یکسری ارزش‌های اخلاقی یا چارچوب قانونی، سیاسی، مذهبی و غیره و بدون چنین محدودیت‌هایی مورد مطالعه قرار می‌دهد و در نتیجه، قوانین رفتاری و روابط اجتماعی به‌هم‌پیوسته‌ای که به وسیله این مطالعه کشف می‌شود، باید در مورد تمام مردان و زنان با اختلاف‌های موقعیتی
▬ قابل تطبیق باشد؛ اختلاف‌هایی که حاصل جوی با محیط معنوی، روانی، سازمانی و مانند آن است که ظرف رفتار را می‌سازند.
▬ در دیدگاه منذر قحف، هیچ نیازی به افزودن قید «اسلامی» به «علم اقتصاد» نیست. این قید غلط‌انداز است؛ زیرا، ممکن است به این معنا باشد که «قوانین» اقتصادی «علم اقتصاد اسلامی» درباره تمام بشر و جوامع بشری عام و جهان‌شمول نیست. در ضمن، به اعتقاد او پسوند «اسلامی» می‌تواند محدودکننده باشد؛ بویژه وقتی قلمرو این رشته علمی را به چارچوب پیش‌فرض‌های ارزشی اسلامی محدود کند.
▬ او می‌پرسد که «چرا ما اقتصاددانان اسلامی نتوانیم درباره مفهوم جهانی از علم اقتصاد نیز بیندیشیم». در همین زمینه عبدالجبار نیز سؤال می‌کند که استفاده از کلمه «اسلامی» به صورت پسوند «علم اقتصاد» چه حکمتی دارد. به گفته قحف، او نگران این است که استفاده از چنین پسوندی نیازمند تکرار دویست سال توسعه نظریه اقتصادی باشد.
▬ به اعتقاد قحف، اصطلاح «علم اقتصاد اسلامی» می‌تواند به طور کلی به صورت زیرشاخه‌ای از علم اقتصاد که با نظام اقتصاد اسلامی و تأثیر آن بر متغیرها و تصمیم‌های اقتصادی سروکار دارد، تجویز شود. منذر قحف نتیجه می‌گیرد که اگر «علم اقتصاد اسلامی» به طور کلی بتواند به صورت «قسمتی از علم اقتصاد» به کار رود، این چیزی بیش از اعمال نظریه اقتصاد در مورد نظام اقتصادی اسلامی نیست. در این صورت، علم اقتصاد اسلامی نه علم مستقل قلمداد می‌شود و نه ماهیت علمی علم اقتصادی را نفی می‌کند.
▬ دوم آن‌که به اعتقاد او نظریه اقتصاد سنتی (یا غربی)، به سبب علل تاریخی که آن را با فرض‌ها و گرایش‌های Judo-Roman گرانبار کرده، از توضیح ماهیت بشر ناتوان آمده است؛ «بویژه نظریه اقتصاد غربی فاقد دانش حاصل از وحی است و داخل محدوده خود، قضایایی را که تحت تأثیر نظام‌ها و عقاید ارزشی منطقه‌ای قرار گرفته‌اند، به دوش می‌کشد».
▬ به گفته قحف، این امر باعث شده که این نظریه نتواند در برخی زیرمجموعه‌های جامعه جهانی مثل جهان اسلام که آن‌جا ترکیبی از ارزش‌ها و الگوهای رفتاری پدید آمده است که با ترکیبی که در زادگاه علم اقتصاد غربی به وجود آمده مطابق نیست، معتبر باشد. در دیدگاه قحف، این دو نتیجه، وظیفه دو جانبه اقتصاددانان اسلامی را مشخص می‌کند: «اول، استخراج نظام اقتصاد اسلامی و دوم، بازنگری نظریه اقتصاد سنتی».
▬ به گفته منذر قحف، نظریه اقتصادی وسیله‌ای است که به ما اجازه می‌دهد واکنش اقتصادی مردان و زنان را در چارچوب نظام اقتصاد اسلامی درک کنیم و سیاست‌های مناسب برای تبدیل «هست» به «باید» یا برای چگونه ترسیم کردن «باید» در حوزه زندگی مسلمان‌ها را بیان کنیم. او می‌گوید که قلمرو «علم اقتصاد» چنان‌چه دوباره در دیدگاه اسلامی تعریف شود، عبارت است از رفتار بشر با همه جوانب آن و تحت هر نوع از ارزش‌های اخلاقی، مذهبی و داخل تمام چارچوب‌های اجتماعی، سیاسی و قانونی. در نگاه قحف، نظریه‌های اقتصادی باید بتوانند رفتار مؤمنان و غیرمؤمنان را در جهت پیگیری اهداف مادی توضیح دهند.
▬ میرمعزی در موضوع علم اقتصاد اسلامی به بیان نظر برخی اقتصاددانان مسلمانی می‌پردازد که معتقدند «موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتارهای اقتصادی انسان‌ها در جامعه انسانی است». به گفته او در این نظریه، «علم اقتصاد اسلامی»، علمی جهان‌شمول تلقی می‌شود که قادر است رفتار اقتصادی انسان در سطح خرد و جامعه انسانی در سطح کلان را تحلیل کند. از جمله معتقدان به این دیدگاه که میرمعزی از آن‌ها نام می‌برد، احمد شوقی‌دنیا، محمد انس زرقا و منذر قحف هستند. شوقی دنیا اعتقاد دارد که ««موضوع اقتصاد اسلامی انسان است نه انسان مسلمان». انس زرقا نیز بر این باور است که وظیفه «علم اقتصاد اسلامی»، تفسیر واقع اقتصادی در جامعه اسلامی و غیراسلامی است.
▬ به گفته او «اقتصاد اسلامی، پدیده‌های اقتصادی را در سراسر جامعه بشری اعم از اسلامی یا غیراسلامی مطالعه می‌کند. این بحث می‌تواند از سوی قرآن و سنت پشتیبانی شود». میرمعزی بحث می‌کند که منذر قحف نیز با این نظریه موافق است.
▬ میرمعزی خود، ولی، استدلال می‌کند که «علم اقتصاد اسلامی» با روشی جهان‌شمول مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی خود می‌تواند به «وصف و تبیین و پیش‌بینی درباره رفتارهای اقتصادی مسلمان‌ها و غیرمسلمان‌ها در جامعه‌های اسلامی و غیراسلامی» بپردازد و به این معنا موضوع آن انسان و جامعه انسانی است، اما، این به معنای داشتن قانون‌های عامی که بتوان به وسیله آن‌ها رفتارهای اقتصادی انسان را با صرف‌نظر از بینش‌ها و ارزش‌های وی تبیین کرد، نیست. «علم اقتصاد اسلامی با این روش قادر است جامعه‌های اسلامی و غیراسلامی را مطالعه کند، ولی، نتایج مطالعه در این دو جامعه با یکدیگر متفاوت خواهد بود».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

دکترین و استراتژی‌های توسعه اقتصادی در دهه ۱۹۶۰

فرستادن به ایمیل چاپ

سید ادامه مطلب...یاسین اسدی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ اهداف اصلی سیاست‌گذاری توسعه اقتصادی در دهه پنجاه میلادی، دستیابی به رشد اقتصادی بود. اعتقاد عمیقی وجود داشت که به وسیله رشد اقتصادی و نوسازی ساختارها می‌توان نابرابری‌های توزیع درآمد و نابرابری‌های اجتماعی را که ناشی از رشد اقتصادی پایین و ضعف ساختاری است، برطرف کرد.

▬ این گمان وجود داشت که دستیابی به سایر اهداف اقتصادی و اجتماعی در سایه رشد اقتصادی قابل حصول است. تصور ادراکی مسلط بر تئوری‌ها و دکترین توسعه اقتصادی در دهه ۱۹۶۰ میلادی تحت تأثیر ظهور پدیده دوگانگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه بود؛ به طوری که می‌توان گفت غالب ساختارهای اقتصادی رو به رشد و توسعه در این دهه دچار پدیده دوگانگی اقتصادی شده بودند. بنا بر این، گذار از این وضعیت اقتصادی مورد توجه تئوری‌های توسعه اقتصادی بود.

▬ دکترین توسعه اقتصادی دهه ۵۰ به طور ضمنی و تلویحی وجود دوگانگی اقتصادی را مورد توجه قرار دادند، اما، این تئوری‌ها چارچوب مفهومی توضیح‌دهنده این ساختار اقتصادی را در برنداشت. در مدل اولیه لوئیس (۱۹۵۴) تأکید بر این بود که اقتصاد متشکل از یک بخش منفعل و یک بخش فعال رو به رشد است؛ بخش منفعل همان بخش کشاورزی است و دارای نیروی کار نامحدود بالقوه و مازاد تولیدات کشاورزی برای بخش مدرن و رو به توسعه است. این گونه فرض می‌شد که اگر نیروی کار مازاد در بخش کشاورزی خارج شود، تأثیری بر تولید بخش کشاورزی نخواهد گذاشت.

░▒▓ دوگانگی اقتصادی
▬ دوگانگی اقتصادی عبارت است از وجود دو بخش اقتصادی که بخش پیشتاز غالباً دارای تغییر و تحولات سریع، تکنولوژی برتر، درآمدزا، سرمایه بر و کاراندوز است، در حالی که بخش سنتی شدیداً کاربر بوده و تحولات محدودی دارد. قرار گرفتن این دو بخش اقتصادی در کنار یکدیگر، اقتصاد ملی کشورهای در حال توسعه را می‌سازد. در حالی که بخش پیشتاز وابستگی به شرایط بازار دارد، بخش سنتی از نوسانات بازار دور و بیشتر بر شرایط اقتصادی معیشتی استوار است. نوع دیگری از دوگانگی اقتصادی، تقسیم کشور به دو منطقه شهر و روستا است.
▬ شرایط اقتصادی مسلماً بین شهر و روستا متفاوت است. در حالی که در مناطق شهری مصرف کالاهای با دوام افزایش می‌یابد، سیستم بانکی گسترده‌تر است و ادارات دولتی در این مناطق قرار دارند، ولی، سیستم اقتصادی روستایی بسته‌تر و معاملات آن به صورت تهاتری صورت می‌گیرد. در حالی که اکثر فعالیت‌های اقتصادی در مناطق شهری در بخش‌های صنعت و خدمات متمرکز هستند، کشاورزی تنها عامل تأمین درآمد در مناطق روستایی است. نوع دیگری از دوگانگی، وجود بخش صنعتی با رشد شتابان همراه با سیستم عقب‌مانده کشاورزی است؛ بخش صنعت از پروژه‌های سرمایه‌بر و تکنولوژی بر استفاده کرده، کالاهای مصرفی با دوام و کالاهای سرمایه‌ای تولید می‌کند، در حالی که بخش کشاورزی، در تولید فرآورده‌های کشاورزی با کمک روش‌های قدیمی اشتغال دارد. وجه مشترک هر دو این بخش‌های اقتصادی، فراوانی بیکاری پنهان و آشکار است. نوع دیگر دوگانگی، دوگانگی مالی است که در دو بخش دیده می‌شود؛ یکی بخش پیشرفته با سیستم مالی و بانکی جاافتاده که سیستم بانکی، نرخ بهره را کنترل می‌کند. در حالی که در بخش سازمان‌نیافته که بیشتر در مناطق روستایی و دور افتاده وجود دارد، نرخ بهره بسیار بیشتر و تحت کنترل وام‌دهندگان محلی و سلف‌خران است.
▬ بهترین دوگانگی اقتصادی به صورت امروزی آن توسط بوکه، اقتصاددان هلندی بیان شده است. تعریف او از دوگانگی در روابط تولید خلاصه می‌شود. او معتقد است که دو نوع رابطه تولید در کشورهای در حال توسعه وجود دارد. یکی روابط سرمایه‌داری که در بخش پیشتاز وجود دارد و دیگری روابط ماقبل سرمایه‌داری که در بخش سنتی وجود دارد که این دو در تضاد مداوم با یکدیگر قرار دارند و تنها با تفوق یکی، اقتصاد از حالت دوگانگی خارج می‌شود. از نظر بوکه از آن‌جا که اقتصادهای در حال توسعه ماهیت دوگانه دارند، تلاش در جهت تولید بخش کشاورزی بر پایه روابط سرمایه‌داری و استفاده از الگوهای سرمایه‌داری غربی، نه تنها سودمند نیست، بلکه ناهنجاری‌های اقتصادی نیز ایجاد می‌کند. برای اعمال سیاست‌های نوین اقتصادی در بخش کشاورزی در مرحله اول باید طرز تفکر دهقانان را نسبت به پدیده‌های نوین تغییر داد. در غیر این صورت افزایش تولید و در نتیجه، ثروت و دارایی آن‌ها تنها افزایش جمعیت را به دنبال خواهد داشت. در چنین شرایطی استفاده از تکنولوژی مدرن غربی در تولید کشاورزی تنها نتایج معکوس به بار خواهد آورد.
▬ هلامانیت به دو اختلاف اساسی بین دوگانگی «مالی قدیمی» که در سیستم اقتصادی باز دوران استعمار وجود داشت و دوگانگی «مالی مدرن» که در حال حاضر در سیستم اقتصادی نسبتاً بسته فعلی کشورهای در حال توسعه وجود دارد، اشاره می‌کند. اولاً، تحت سیستم استعماری، سیستم ارزی خودکار و مبادله ارزها تضمین شده بود.
▬ متعاقباً کمبود ارز خارجی و نیز مشکل کسری تراز پرداخت‌ها وجود نداشت. کشورهای در حال توسعه امروزی با مشکل تورم داخلی مزمن و مشکلات در تراز پرداخت‌های خارجی مواجه هستند، در نتیجه، واحدهای کوچک تولیدی هم در تأمین مالی داخلی دچار مشکل می‌شوند، و هم به بازارهای صادراتی و ارز خارجی دسترسی ندارند.
▬ ثانیاً در سیستم استعماری، بازار پول سازمان یافته کشورهای تحت استعمار با بازارهای بین‌المللی ارتباط داشتند، اما، در کشورهای در حال توسعه بازار پول و ارز تحت کنترل شدید بانک مرکزی بوده و به طور خودکار از بازار پول بین‌المللی تفکیک شده و علاوه بر مشکل فشارهای تورمی، کشورهای در حال توسعه با مشکل کاهش ذخایر ارزی و فشارهای کسری تراز پرداخت‌ها مواجه هستند.
▬ بنا بر این، همواره یک مازاد تقاضای مزمن برای ارز خارجی در شرایط افزایش برابری نرخ ارزهای خارجی در این کشورها وجود دارد. برای غلبه بر این مشکل، اکثر این کشورها به طرف سیاست‌های پولی و مالی کنترل‌کننده - کنترل واردات و کنترل موجودی ارزهای خارجی - هجوم آوردند که این به نوبه خود سبب تشدید دوگانگی بین دو بخش سنتی و مدرن اقتصاد می‌شد.
▬ هم‌چنان که دوگانگی در ساختار اقتصادی تشدید می‌شد، وابستگی متقابل بین عملکرد بخش مدرن رو به توسعه و بخش منفعل کشاورزی در فرآیند رشد کلی اقتصاد اهمیت بیشتری پیدا می‌کرد. انتظار می‌رفت که بخش منفعل اقتصاد منابع خود را برای بخش جدید صنعتی آزاد کند و این بخش جدید نیز باید این توان را می‌داشت که این منابع را به بهترین نحو جذب نموده و آن را در فرآیند رشد خود به کار گیرد. اگر چه آزاد کردن منابع تولید از بخش منفعل اقتصادی و جذب آن توسط بخش مدرن و رو به توسعه، به خودی خود منجر به توسعه نمی‌شد، با این حال، شناخت وابستگی متقابل این فرآیند قدمی اساسی در حرکت به سمت سیاست‌های اولیه صنعتی‌سازی بود.
▬ رفته رفته، اهمیت بخش کشاورزی در فرآیند توسعه نمایان‌تر می‌شد. هم از نظر این‌که منابع تولید مورد نیاز بخش جدید را در خود داشت و می‌توانست به عنوان موتور تسریع‌دهنده رشد بخش صنعتی استفاده شود، و هم از این نظر، که رشد متوازن این دو بخش، مکمل یکدیگر بوده و فرآیند رشد و توسعه را تسهیل می‌کرد. گسترش رشد و توسعه بخش صنعتی به بخش کشاورزی هم‌چنان که باعث رشد تولید بخش کشاورزی می‌شود، موجب افزایش کارآیی و بهره‌وری این بخش شده و این به نوبه خود موجب سرعت گرفتن فرآیند استخراج منابع از بخش کشاورزی به صنعت می‌شود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

ده قانون برای تقویت انگیزه نیروهای سازمان

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد از Business Management؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۱. معیارهای پاداش نیروها را مشخص کنید

▬ بیشتر وقت‌ها، پاداش‌هایی که به چیزهایی مثل نوآوری و توسعه کیفی تعلق گرفته، دقیقاً نشان نمی‌دهد نیروها باید چه کاری را انجام دهند تا لایق گرفتن پاداش باشند. برخی نیروها بدون چنین اطلاعاتی، قبل از این‌که شروع به نوآوری کنند، دچار مشکل می‌شوند. در نهایت، وقتی فردی به عنوان دریافت‌کننده پاداش معرفی می‌شود، نیروهای دیگر ممکن است عامل موفقیت همکارشان را پارتی داشتن یا شانس وی بدانند. بنا بر این، معیار پاداش دادن به افراد را تا جایی که ممکن است مشخص کنید.

░▒▓ ۲. به هر کس که با این معیارها هم‌خوانی دارد پاداش بدهید

▬ اگر افراد را به رقابت در یک مسابقه دعوت کنید، هر کسی را مجبور کنید در آن شرکت کند، در طول مدت مسابقه نکته‌های زیادی را تذکر دهید و در نهایت برنده را طی مراسمی معرفی کنید. چه اتفاقی می‌افتد؟ در نهایت یک برنده و تعداد زیادی بازنده دارید که بازنده‌ها حس می‌کنند تلاش‌های آن‌ها برای سخت کار کردن بی‌نتیجه مانده است.
▬ بنا بر این، برای ایجاد یک اثر بلند مدت، معیارهای خاص و اهداف فردی را مشخص کنید و در نهایت به هر کسی که این معیارها را رعایت کرده باشد، پاداش دهید. هر فعالیتی را تبلیغ کنید و هر کس را که به آن دست می‌یابد، مورد تقدیر قرار دهید. تا زمانی که معیارها معنی داشته باشند، هر چه تعداد برنده‌ها بیشتر باشد، بهتر است.

░▒▓ ۳. پاداش نیروها را فردی کنید
▬ پاداش‌های کلی، به نتایج کلی منجر می‌شوند. به افراد پاداش‌هایی بدهید که به آن نیاز دارند. مثلاً، قبل از این که به کارمندی که اهل زیاد کار کردن است یک هفته مرخصی تشویقی بدهید، مطمئن شوید این مرخصی برای او مثل یک تبعید نیست. به عبارت دیگر، قبل از در نظر گرفتن پاداش، بدانید دریافت‌کننده از آن به هیجان می‌آید یا نه.

░▒▓ ۴. تشکر را فراموش نکنید
▬ گفتن «متشکرم» همیشه بجا است. تأیید موفقیت‌های کوچک نیروها، به اندازه قدرشناسی از دستاوردهای بزرگ آنان مفید است. تشکر کردن تأکیدی است بر اهمیت کاری که نیروها انجام می‌دهند و باعث می‌شود واکنش‌هایی به صورت زنجیره‌ای آغاز شود: خیلی زود تعداد کسانی که از دیگران تشکر می‌کنند بیشتر می‌شود، روحیه افراد تقویت می‌شود و روابط بین افراد توسعه و انگیزه آن‌ها افزایش می‌یابد.

░▒▓ ۵. عزت نفس را تقویت کنید
▬ وقتی به افراد در مورد پتانسیل‌ها، تلاش‌ها و عملکردشان بازخورد مثبت، ویژه و واقع‌گرایانه نشان می‌دهید، عزت نفس آن‌ها را بالا برده‌اید. آن‌ها به نیروهایی با اعتماد به نفس تبدیل می‌شوند که توان روبه رو شدن با اهداف چالش زا را دارند، بر شکست‌ها غلبه می‌کنند و خودشان کارشان را مدیریت می‌کنند.

░▒▓ ۶. پاداش‌های روحی را فراموش نکنید
▬ پاداش‌های روحی احساسات خوب و مثبتی هستند که افراد از انجام کارشان به دست می‌آورند. مثل لذت بردن از انجام وظیفه، هیجان در مورد فرصت‌های جدید و افتخار کردن به انجام کار خوب. پاداش‌های روحی را نمی‌توانید به کسی اعطا کنید، اما، می‌توانید محیطی را ایجاد کنید که این احساسات را تقویت می‌کند.
▬ مطمئن شوید که افراد می‌دانند کارشان ارزش دارد. با مشکلات به عنوان فرصت‌هایی برای نوآوری رفتار کنید. افراد را تشویق کنید روش‌های جدید را برای انجام کارهایشان امتحان کنند.

░▒▓ ۷. در کار تیمی به کل تیم پاداش بدهید
▬ برای کارهای تیمی، مهم است که برای کل تیم پاداش در نظر بگیرید. در غیر این صورت، در میان اعضای تیم رقابت مخرب ایجاد می‌کنید، نه حس همکاری. با این حال، ممکن است برخی اعضای تیم تلاش بیشتری به خرج دهند و به نتایج بهتری برسند. در مقابل، برخی دیگر از اعضا ممکن است تلاش‌های دیگران را خراب کنند. اگر این گونه افراد به اندازه افرادی که کار خوب انجام داده‌اند پاداش بگیرند، حس رنجش و خشم به وجود می‌آید.
▬ برای حل این چالش از سیستم دو لایه پاداش تیمی و فردی استفاده کنید. نکته کلیدی این است که پاداش‌های فردی بهتر است براساس قضاوت سایر اعضای تیم تعلق گیرند.

░▒▓ ۸. برای هدفی که می‌خواهید، پاداش در نظر بگیرید
▬ یکی از نتایج پاداش دادن این است که نیروها دقیقاً می‌فهمند سازمان از آن‌ها چه می‌خواهد و بنا بر این، به سرعت ارزش‌های شرکت را مشخص می‌کنند.
▬ اگر به دنبال کار گروهی هستید، سعی کنید با نحوه پاداش دادن، حس رقابت منفی ایجاد نکنید. اگر می‌خواهید نیروها مشکلات شرکت را حل کنند، برای کتمان کردن شکایت‌ها به آن‌ها پاداش ندهید و اگر خواستار ابتکار هستید، ممکن است، حتی، نیاز باشد به کارهای غیرمتعارفی که افراد انجام می‌دهند، پاداش دهید.
▬ در نهایت، به یاد داشته باشید که نیروها با انواع روش‌های مختلف - و نه صرفاً دریافت پول - می‌توانند احساس کنند که پاداش گرفته‌اند. به عنوان مثال، برای نیروهای خوب، افزایش مسؤولیت‌های مهم و کمتر کردن نظارت بر کار آن‌ها، خود می‌تواند یک پاداش باشد. برنامه ریزی‌های انعطاف‌پذیر، مرخصی اضافی، اولین انتخاب بودن برای انتصاب‌های مطلوب نیز مواردی از این دست هستند.

░▒▓ ۹. واقعاً قدرها را بشناسید
▬ آیا قدر نیروهایتان را می‌دانید؟
▬ شاید فکر کنید قدرشناسی از کارمند یعنی، پاداش‌هایی که به آن‌ها برای سال‌ها خدمت کردن یا بعد از بازنشستگی پرداخت می‌کنید، ولی، در واقع، این گونه نیست.
▬ قدرشناسی یعنی، تعهد به کارمند. شما باید آغازکننده این کار باشید. چگونه به نیروهایتان متعهد هستید؟ آیا اسم آن‌ها را می‌دانید؟ از اهداف آن‌ها باخبر هستید؟ از رفتارشان سر در می‌آورید؟
▬ قدرشناسی به نوع لباسی که نیروها می‌پوشند مربوط نمی‌شود. باید تقدیر از نیروها را ادامه دهید (یا شروع کنید) و آن‌ها را با رفتارشان بشناسید. اسم و شرایط زندگی‌شان را بدانید و به آن‌ها هم اجازه دهید شما را بشناسند. بگذارید از مأموریت، هدف و ارزش‌های سازمان خبر داشته باشند و به نوعی حس اعتماد دو طرفه ایجاد کنید. رفتار خوب هم عامل مهمی است.
▬ نوع رفتار امروز شما با نیروها، باعث می‌شود آن‌ها هنگام بحران‌های مالی در کنار شما بمانند. برای این کار دو قانون را در نظر داشته باشید. اول، رفتارتان با نیروها همان طوری باشد که انتظار دارید آن‌ها با شرکت رفتار کنند. اگر شما به آن‌ها وفادار نباشید، چطور انتظار دارید آن‌ها به شرکت وفادار باشند؟ دوم، با نیروها طوری رفتار کنید که انتظار دارید آن‌ها با مشتریان شرکت این رفتار را داشته باشند. این قوانین فقط با پرداخت پول بیشتر به کارمند رعایت نمی‌شوند. اگر چه افراد معمولاً، خواهان پاداش و حقوق بیشتر هستند، اما، تحقیقات نشان می‌دهد که انگیزه‌های شخصی و غیرمادی قدرت بیشتری دارند.
▬ می‌توانید، حتی، پاداش‌های ملموس را کاهش دهید، ولی، هیچ گاه از قدرشناسی از نیروها دست برندارید. تحقیقات هم‌چنین، نشان می‌دهد که عدم قدرشناسی، دومین عامل مهم ایجاد فرسودگی و استرس در محیط کار است؛ بنا بر این، وجود قدرشناسی، اثر معکوسی دارد.
▬ عامل قدرشناسی، ابزار قدرتمندی است، اما، نیازمند این است که رهبر سازمان آن را در جهت درستی به کار بگیرد. پاداش‌های فیزیکی را شرکت‌ها معمولاً، به راحتی به نیروها انتقال می‌دهند، ولی، برای انتقال موارد احساسی است که مدیران اغلب با مشکل مواجه می‌شوند. به همین دلیل است که افراد مدیرانشان را ترک می‌کنند.

░▒▓ ۱۰. سرگرمی را وارد کار کنید
▬ مشکلی که در رابطه با سیستم قدرشناسی و پاداش‌دهی به نیروها وجود دارد این است که این سیستم‌ها فرآیندهایی کاملاً غیرشخصی هستند. شرکت‌ها به جای این‌که در مورد افراد خاص به صورت فردی فکر کنند، پاداش‌هایی مشابه را به صورت کلی برای همه افراد اختصاص می‌دهند، اما، وقتی یک عامل سرگرم‌کننده وارد کار شود، این تجربه شخصی می‌شود و برای کسی که پاداش دریافت می‌کند خاطره‌انگیز خواهد بود، بدون این‌که مبلغی اضافی دریافت کرده باشد.
▬ به عنوان مثال، دکتر جف الکساندر، مدیر دفتر دندان‌پزشکی Youthful Tooth، محاسبه کرد که می‌تواند به هر یک از کارمندانش ۲۰۰ دلار پاداش بدهد، ولی، وی دریافت اگر فقط این کار را بکند، کارمندانش را برای چند لحظه هیجان زده می‌کند و بعد همه چیز فراموش می‌شود. در نتیجه، به فکر یک برنامه عملی افتاد. وی در یک بعد از ظهر دفتر را به مدت ۲ ساعت تعطیل کرد و کل ۳۵ کارمندش را به یک فروشگاه بزرگ برد و به هر یک از آنان پاکتی حاوی ۲۰۰ دلار پول نقد داد.
▬ دکتر الکساندر به آن‌ها گفت: «این پول مال شما نیست، بلکه پول من است، اما، اگر ظرف یک ساعت آینده با این پول هر چیزی بخرید، آن جنس مال شما خواهد بود. قانون این است: می‌توانید این پول را صرف خرید هدایایی برای خودتان کنید. یک ساعت زمان بیشتر ندارید و باید با این پول حداقل ۵ کالای مختلف بخرید. اگر بعد از یک ساعت، پولی اضافه آوردید، باید به من برگردانید».
▬ کارمندان دکتر الکساندر ظرف مدت یک ساعت با هیجان بی‌سابقه‌ای از فروشگاهی به فروشگاه دیگر می‌رفتند تا گنجی را که به دست آورده بودند خرج کنند. به گفته الکساندر «این یک تجربه لذت‌بخش برای آن‌ها بود و در ضمن تماشای شادی و سرگرمی آن‌ها حسی عالی به من می‌داد».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

معماری و شهرسازی غزنویان

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...از گروه تاریخ اقتصاد؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ بدون تردید غنائم و ثروت هند در معماری و شهرسازی حکومت غزنویان نیز بسیار موثر بوده است. رشد برخی ویژگی‌های معماری و هنرهای مختلف در این دوره نشان از آن دارد که غزنویان هم از گنجینه‌های عظیمی که به سوی غزنه سرازیر می‌شد، و هم از هنرمندان و صنعتگران همه مناطقی که به تصرف در می‌آوردند جهت زیبا ساختن پایتختشان استفاده می‌کردند.

▬ اینکه در اغلب منابع آن دوره سخن از استفاده و بهره گرفتن از غنائم و نفایس بی‌شمار هند در عمران و آبادانی مملکت بویژه در ساختمان‌ها و بناهای غزنویان شده، موید مطلب مذکور است.

▬ ولی همان طور که در حیطه ادبیات مشاهده می‌شود، غزنه اصلاً دارای سنت هنری و معماری ریشه‌داری نبود که راه‌گشای مردانی باشد که برای غزنویان طرح می‌ریختند و کار می‌کردند، ولی، طی پادشاهی محمود و پسرش مسعود نوعی سبک معماری که در آن مرمر و تزئینات منقوش به کار می‌رفت توسعه یافت که با فن سنتی ایرانی که ساختمان آجری و تزئین با آجر سرشته پیوند خورده بود. محققی به نام گدار گمان برده بود که استفاده تجملی غزنویان از مرمر (مثلاً در لشکری بازار) بایستی تقلیدی از معماری هند بوده باشد، اما، در سال‌های اخیر با کشف معدن مرمر غنی‌ای توسط هیأت باستان‌شناسی ایتالیایی درست در بیرون غزنه یعنی، در محلی که مصالح ساختمانی از آن‌جا به غزنه آورده می‌شد، محققی بنام بومباچی‌را بر آن داشته است که عقیده محققان هنر هم‌چون فلوری، پوپ و گدار را رد نماید، او معتقد است که آن‌ها با دادن قدمت بیش از حد به معماری غزنویان به راه غلط افتاده‌اند. به نظر بومباچی نفوذ هنر هندی در معماری غزنویان تنها در عصر پادشاهان آخری آن سلسله ظاهر شده است. باسورث نیز در تأیید نظر او می‌نویسد: در واقع، نظر بومباچی درباره ورود بالنسبه دیرتر نفوذ معماری هند در معماری غزنویان کاملاً منطقی است؛ چرا که، با از دست رفتن نواحی غربی امپراتوری غزنوی در اواسط قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی از این امپراتوری کالبد بی‌سری باقی ماند که مدتی قدرتمندانه با نگرش هندی به حیات خود ادامه داد و خواه ناخواه فرهنگ و تمدن هندی به طور روزافزونی بر آن نفوذ کرد.

░▒▓ بناهای سلاطین غزنوی
▬ هر چند امروزه، کمتر می‌توان آثاری را از دوران سلاطین اولیه غزنوی (سبکتگین، محمود و مسعود) مشاهده کرد، ولی، تردید نیست که آن‌ها بویژه محمود و مسعود به ساختن بناهای بسیار باشکوه و مجلل علاقه‌مند بودند و براساس گزارش‌های منابع آن عصر بویژه بیهقی، آنان در هر یک از شهرهای مهم قلمرو خود کاخ‌ها، باغ‌ها، بازارها، مساجد و مدارس بسیار باشکوهی ساخته بودند، اما، امروزه، متأسفانه از مجموع بناهایی نظیر لشکری بازار، سرای عدنانی، بازار عاشقان و باغ باشکوهی در بلخ (برای محمود)، کاخ و کوشکی در شادیاخ اطراف نیشابور (برای مسعود)، کاخ محمود در افغان شال غزنه، باغ صد هزاره با کوشک سپید و زابلی واقع در غزنه، کاخ و باغ فیروزی محمود در غزنه که پس از مرگش در آن‌جا به خاک سپرده شد و امثالهم تنها لشگری بازار به جا مانده است.
▬ اما آن‌چه که در بناهای مذکور بیشتر مورد توجه است و در توصیفات مورخان و، حتی، شعرا نیز به وفور قابل مشاهده است، علاقه بسیار زیاد سلاطین غزنوی به شکوه و تجمل و به تعبیر دیگر، شیفتگی آنان به تزئین و آرایش مسرفانه آن تأسیسات بوده است. شکی در آن نیست که برخی از غنائم هند بویژه اجناس نفیسه و احجار کریمه معابد آن سرزمین منبع مناسبی برای تزئین و آرایش بناهای مذکور علی‌الخصوص کاخ‌های سلاطین غزنوی و اسباب آن کاخ‌ها به حساب می‌آمد. به نظر می‌رسد بهترین مثالی که در این‌جا می‌توان به عنوان مشتی از نمونه خروار مطرح کرد وضع تجملاتی دربار مسعود در سال ۹۱۴ ه. ق از زبان بیهقی است: «تخت زرین و بساط مجلس خانه که امیر فرموده بود و سه سال به آن مشغول بودند و بیش از این راست شد و امیر را بگفتند فرمود تا در صفه بزرگ سرای نو بنهند و بنهادند و کوشک را بیاراستند و هر کسی که آن روز آن زینت بدید پس از آن هرچه بدید وی را به چشم هیچ ننمود، از آن من باری چنین است از آن دیگران ندانم، تخت همه از زر سرخ بود و تمثال‌ها و صورت‌ها چون شاخ‌های نبات از وی برانگیخته و بسیار جوهر درو نشانده همه قیمتی و دارافزین‌ها برکشیده همه مکلل به انواع گوهر و شادروانکی دیبای رومی به روی تخت پوشیده و چهار بالش از شوشه زربافته و ابریشم آکنده مصلی و بالشت پس، پشت و چهار بالش دوبرین دست و دوبر آن دست و زنجیری زر اندود، از آسمان خانه صفه آویخته تا نزدیک صفه تاج و تخت را درو بسته و چهار صورت رویین ساخته بر مثال مردم و ایشان را بر عمودهای انگیخته از تخت استوار کرده چنان‌که دست‌ها بیازیده و تاج را نگاه می‌داشتند و از تاج بر سر رنجی نبود که سلسله‌ها و عمودها آن را استوار می‌داشت و زیر کلاه پادشاه بود؛ و این صفه را با قالی‌ها و دیباهای رومی به زر و بوقلمون به زر بیاراسته بودند و سیصد و هشتاد پاره مجلس زرینه نهاده هر پاره‌ای یک گز درازی و گزی خشک‌تر پهنا و بر آن شمام‌های کافور و نافه‌های مشک و پاره‌های عود و عنبر و در پیش تخت اعلی پانزده یاقوت زمانی و بدخشی و زمرد و مروارید و پیروزه و در آن بهاری خانه خوانی ساخته بودند به میان خوان کوشکی از حلوا تا به آسمان خانه و برو بسیار بره...» هم‌چنان‌که گفته شد سلاطین غزنوی قسمت اعظمی از تزئینات، جواهرات و سایر مصالح فاخری را که بیهقی در بالا به آن‌ها اشاره کرده است یا در اغلب دربارها و بناهای دیگر خود از آن‌ها استفاده می‌کردند، مدیون غنائم جنگی یا هدایا و پیش‌کش‌های شاهزادگان خراج‌گزار هند بودند. مثلاً، سلطان محمود از غنائم (طلا، جواهر و سایر مصالح فاخر) سفر جنگی خود به قنوج و مهره در ساختن و تزئین چند تا از کاخ‌ها و مساجد و مدارس خویش در غزنه استفاده کرد. بحث مفصل و مستقل عتبی از مسجد جامع غزنه و فرمان سلطان محمود پس از بازگشت از لشکرکشی قنوج در تعریض و تزئین بسیار با شکوه و مجلل آن شاهد دیگری است در زمینه مذکور. پیکره‌ها و تندیس‌های هندی‌ای که در سال‌های اخیر در غزنه یافته شد شاید حاکی از آن است که غزنویان این تندیس‌ها را به یادگار پیروزی در جنگ در کاخ‌های خود نصب می‌کرده‌اند.
مآخذ:...
هو العلیم

صفحه 301 از 425

a_a_