برداشت از پروفسور سید حسین نصر؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ شریعت یا قانون الهی مرکزیتی اساسی در دین اسلام دارد؛ به نحوی که میتوان گفت مسلمان یعنی، کسی که حقانیت شریعت را میپذیرد و لو آن که نتواند به همهی احکام و تعالیم آن عمل کند. بنابر اصول و آموزههای موثق اسلامی شریعت عبارت است از تجسم عینی مشیت خداوند برای جامعهی بشری، تنها خداوند است که قانونگذار یا شارع نهایی است. یعنی، خالق قانونها و شرایع است، و تنها قانونها یا شرایع اوست که به نحوی نهایی در زندگی بشر الزامآور و ماندگار است.
▬ اسلام، به عنوان دین جهانی نه دین یک ملت خاص، باید این امکان را مییافت تا تعابیر و تفاسیر گوناگون قانون الهی را در بطن خود بپرورد. در نتیجه، فقهای مسلمان رفته رفته بر اساس دو منبع قرآن و احادیث، و اصول معین منتج از این دو منبع، یعنی، «اجماع»، «قیاس» یا «استصلاح»، و نظایر آن تدریجاً مورد استفادهی فقهای مختلف قرار گرفت. نخستین معلم بزرگ شریعت امام جعفر صادق علیهالسلام بود.
░▒▓ محتوای شریعت
▬ در آثار کهنی که در زمینهی شریعت تدوین شده، محتوای شرع الهی معمولاً، به موضوعات مربوط به «عبادات» و موضوعات مربوط به «معاملات» تقسیم شده است، با تجزیه و تحلیل موضوعاتی که در این ابواب و مقولات مورد بحث قرارگرفته است، میتوان به وضوح دید که شریعت نه تنها شامل مسائل و موضوعات زندگی دینی شخصی یا، حتی، حیات دینی کل جامعهی اسلامی میگردد، بلکه همهی وجوه فعالیت و حیات بشری، همچون وجوه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، را نیز در برمیشود، نخستین مقولهای (احکام) شریعت، یعنی، آن بخشی که جنبههای مربوط به «عبادات» را در بر میگیرد، بر اصلیترین اعمال عبادی در اسلام مبتنی است که عبارت است از نمازهای یومیه، روزه، حج و زکات، و گاهی جهاد، به معنای سعی جمیل و جهد در راه خداوند که معمولاً، به غلط در زبانهای غربی معادل «جنگ مقدس» ترجمه میشود، نیز بر آن افزوده میشود.
■ ۱. اخلاق و حقوق
▬ اخلاق اسلامی هیچ امر بیروح و مکانیکی ندارد، بلکه میدان وسیعی را در زندگی بشر برای آنکه انسان خود به عنوان بندهی «عقل» مند، اصول اخلاقی اسلامی را اعمال نماید.
▬ انسان در رابطه با خداوند، دیگر انسانها، خانواده و بالاخره، کل نظم مخلوق حقوقی بر گردن دارد که باید انجام دهد.
■ ۲. معاملات
■ ۳. جامعه
▬ اسلام به تشکیل جامعهای نظر دارد که در آن روابط نزدیک و صمیمانهای میان اعضای جامعه برقرار است که از یک سو بر پایهی بندگی خداوند مبتنی است و از سوی دیگر، بر پیوندهای صمیمانهی اخوت میان همهی اعضا.
▬ اسلام بشریت را نه بر اساس نژاد و گروهبندیهای قومی و تقسیمات زبانی، بلکه بر اساس تعلق به یک دین از هم متمایز میکند. به همین سبب، از نقطه نظر اسلامی مهمترین ویژگی متمایزکننده یک جمع بشری از بقیهی جماعت آن نیست که اعضای آن سفیدپوست یا سیاهپوست یا زردپوست، یا عرب و ایرانی و روسیاند که هر کدام هم به زبان خاص خود تکلم میکنند، بلکه این است که اعضای آن مسلمان یا مسیحی یا یهودی یا زرتشتی و غیر آن، و در نتیجه، متعلق به «امت»ای خاص و متمایزی مثل امت مسیح (امت موسی علیهالسلام یا امت پیامبر اکرم (ص) و جز آن هستند.
■ ۴. خانواده
▬ اسلام بیش از هر چیز بر حفظ بنیان خانواده تأکید دارد؛ اسلام تجرد را اکیداً نهی میکند.
▬ اسلام طلاق را مجاز و در عین حال، منفور داشته است.
▬ اسلام بر مراقبت از ایتام بسیار تأکید دارد.
▬ همچنین، مراقبت از حقوق همسایگان نیز در اسلام مورد تأکید است.
▬ برای فهم کامل تعالیم اسلامی دربارهی جامعه توجه به نقش اصلی و مرکزیای که این تعالیم برای خانواده، احترام به والدین، بویژه به مادر که بنا بر یک حدیث «الجنه تحت اقدام امهات» حائز اهمیت است.
■ ۵. اقتصاد
▬ تعالیم اقتصادی اسلام هم در قرآن مجید و حدیث، و هم در رویههای بالفعلی که بر آن اساس در طول تاریخ جامعهی اسلامی شکل گرفته، با تعالیم اجتماعی اسلام در هم تنیده است. خانواده در عین حال، که خود به عنوان حامی و محافظ اقتصادی اعضایش عمل میکرده، یک واقعیت اجتماعی برای ایشان نیز بوده است و «امت» نیز خود یک واقعیت فوقالعاده مهم اقتصادی بوده است، به این معنا که بخش اعظم مبادلات پولی و پایاپای و معاملات اقتصادی مسلمین در سراسر تاریخ اسلام در نقاط مختلف جهان اسلام یا «دارالسلام» انجام میشده است.
▬ تعالیم اقتصادی اسلام همواره با اخلاق پیوند داشته است.
▬ ویژگی مهم احکام و تعالیم اقتصادی اسلام ملحوظ داشتن روابط انسانی بلا واسطه در زندگی اقتصادی است. در سراسر تاریخ اسلام، زندگی و فعالیتهای اقتصادی همواره با برخوردهای فردی و شخصی مربوط، و بر اعتماد متقابل به برخوردهای انسانی مبتنی بوده است. از غیر انسانی شدن زندگی اقتصادی که یکی از ویژگیهای بسیار بارز دنیای مدرن است، در رفتار و روحیههای سنتی اسلامی ابداً خبری نیست.
■ ۶. سیاست
▬ در باب تعالیم سیاسی اسلام، به نظر میرسد که خداوند بنا بر حکمت خود بهتر آن دیده است که احکام تأسیس یک نهاد سیاسی واحد را که در طول قرنها بدون تغییر مورد متابعت باشد، به نحو صریح و مشخص در قران مجید عرضه نکند. با این حال، برخی اصول سیاسی بسیار مهم، چنیناند:
o حاکم واقعی جهان خداوند است و همه قدرتها النهایه متعلق به اوست، در قرآن آمده است.
o ثانیاً، پیامبر اکرم (ص) به عنوان بنیانگذار نخستین جامعه اسلامی، در عین حال، نخستین حاکم این جامعه و بالنتیجه سرمشق و الگوی نسلهای بعدی در مسائل و موضوعات سیاسی نیز بوده است. او به یک معنا پیامبر سلطان بوده، یعنی، نه تنها رهبر دینی جامعه بشری بوده، سلطهی سیاسی نیز بر این جامعه داشته است.
o ثالثاً، در نتیجه، همین ملازمهی، قدرت سیاسی و دین در اسلام هرگز از یکدیگر جدا نبوده است و اسلام بر خلاف مسیحیت قلمرو خدا و قلمرو قیصر را از یکدیگر جدا نکرده است.
▬ آنچه از نقطهنظر اسلامی اهمیت دارد این است که نهاد حکومت یا سلطه باید سرشتی دینی داشته باشد، و منبع و منشأ مشروعیت النهایه خداوند است که حاکم نهایی است. جامعهی اسلامی باید بر اساس ناموس الهی و به اشکالی اداره شود که از تعالیم قرآن و حدیث نشأت مییافتهاند. «اسلام یک نظام یا نگرش شریعتمدارانه، یعنی، نظام حکومت براساس شرع است».
▬ صرفنظر از دورههای استثنایی در تاریخ اسلام میتوان گفت که همهی اشکال گوناگون سیاسی که در تاریخ اسلام پدید آمده حداقل به صورت ظاهری اسلامی بودهاند.
مآخذ:...
هو العلیم