برداشت آزاد از جرج مککارتی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• در جایی که مسألهی حقوق بورژوازی، نهادهای اجتماعی را از یکدیگر جدا میسازد، افراد به عنوان طردشدگان از مقدورات و عدالت اجتماعی و خیر عمومی قلمداد میشوند، و...
• و آرمانها در تضاد با واقعیت اجتماعی انگاشته میشوند.
• هدف کارل مارکس، بسط نظریهای دربارهی دموکراسی بود که بر تحلیلی انضمامی از مبادلهی بازار، تولید صنعتی و نیازهای انسانی مبتنی باشد.
• نظریهی نیازهای انسانی مارکس، همصدا با مفهوم مهم پراکسیس ارسطو، و در استمرار خط ارسطویی سیاست انضمامی، و در عین حال، اخلاقی و آرمانگراست. «مارکس در سال هزار و هشتصد و هفتاد و پنج، ”نقد برنامه گوتا“ (Critique of the Gotha Program) را نوشت تا با گرایشات نظری نادرستی که در جنبش کارگری آلمان در حال نضج گرفتن بود، مبارزه کند و از هر گونه سازش غیر اصولی جلوگیری به عمل آورد. برنامه گوتا قرار بود پایه وحدت گروههای کارگری گوناگون قرار گیرد و مارکس و انگلس، در عین تأیید نفس این وحدت، مخالف بیامان سازشهای نظری و غیر اصولی بودند. در این اثر، مارکس نظرات مهمی درباره برخی از مسائل اساسی سوسیالیسم، دیکتاتوری طبقه کارگر، ویژگیهای کمونیسم، انترناسیونالیسم کارگری و بالاخره حزب طبقه کارگر اظهار داشته است». آنچه مارکس در ”نقد برنامه گوتا“ اعتراض ویرانگری به زبان انتزاعی و متافیزیکی اعلامیه گوتا درباره حقوق، کار، جامعه، توزیع عادلانه ثروت و مالکیت است.
• مارکس، بخش زیادی از بحثش دربارهی مسائل عدالت توزیعی و برابری را به رد آنچه به عنوان دفاع از حقوق انتزاعی بورژوازی قلمداد میکند، اختصاص میدهد؛ حقوقی که بر اساس آن، تمایز جامعهی مدنی و دولت تقویت میشود.
• آن گونه که مارکس معتقد است، حقوق طبیعی، بایستی در بستر تحلیل شفاهی حقوق مالکیت، برتری طبقاتی و روابط قدرت در جامعه فهم شود. حقوق طبیعی، باید نه به شیوهای تخیلی، بلکه در جریان اجرای عملی ملاحظه گردد. نظریه حقوق طبیعی، با بحث انتزاعی در مورد پدیدههای اجتماعی که آنها را به اشیاء مجرد از اراده انسانی و به مثابه لاشهها لحاظ میکند، صورتی از ایدئولوژی بورژوازی است.
• نظریهی حقوق طبیعی، صورتی از ایدئولوژی است. نظریهی حقوق طبیعی، حقوق سیاسی و آزادی را از ریشهشان در ازخودبیگانگی و سلطهی اقتصادی منتزع میکند، و بدین ترتیب، از رمزگشایی قدرت و سیاست ممانعت به عمل میآورد.
• نظریهی حقوق طبیعی، اقتصاد را غیرسیاسی میکند و آنرا تبدیل به قلمروی مستقل از قوانین طبیعی میکند. بدین ترتیب، دفاع انتزاعی از حقوق در جریان اعلامیه گوتا، تبدیل به مکانیسم ایدئولوژیک دیگری برای مخفی کردن قدرت طبقاتی از انعکاس خودآگاهی میشود. آزادی انتزاعی، بایستی در بستر کار انتزاعی و استثمار دستمزد درک شود. باید معلوم گردد، که آزادیهای مورد ادعای حقوقدانان بورژوا، چقدر واقعاً از سوی طبقات فرودست قابل بهرهبرداری است.
• این نقد از انتزاعگرایی خام، در آثار مارکس، از اولین نقدهای او از حقوق خودخواهانه و رهایی سیاسی در ”دربارهی پرسش یهود“ و گامی در ”نقد فلسفه حق هگل“، تا نقدش از آرمانهای بورژوازی در باب آزادی و برابری در ”گروندریسه“، پیوسته دیده میشود. در مقابل این انتزاعگرایی خام، رویکرد او به انتزاعگرایی متعالی (transcend abstractionism) که متکی به رفت و برگشت مستمر میان آرمانها و امر واقع است، با صورتبندی یک نظریه در مورد دموکراسی تحقق مییابد که مبتنی بر سنتز سیاست و اقتصاد در اجتماع اخلاقی بود.
مآخذ:...
هو العلیم