حامد دهخدا
1. «نخست، حوزۀ زندگی شخصی را داریم كه امروزه بسیار دستخوش بسیاری از دگرگونیها در نتیجۀ علتهای یاد شده است.…در حوزۀ زندگی شخصی، هر چه كه جامعۀ پساسنتی توسعۀ بیشتری یابد، حركت به سوی آنچه كه میتوان رابطۀ ناب در روابط جنسی، و خانواده نامید، سرعت بیشتری میگیرد. رابطۀ ناب را باید یك تیپ ایدهآل به معنای جامعهشناختی آن دانست؛ این رابطه به جای آنكه توصیف كامل هر گونه زمینۀ فعالیتی باشد، حدی است كه روابط اجتماعی بالفعل گرایش به رسیدن به آن دارد. رابطۀ ناب رابطهای است كه به خاطر خودش برقرار و حفظ میشود و نه چیز دیگر؛ این رابطه به پاداشهایی توجه دارد كه معاشرت با دیگری و یا دیگران میتواند برای شخص به ارمغان آورد. شكلگیری روابط ناب و تضمین تداوم آنها، اتكای ذاتی به اعتماد فعالانه دارد. در پهنههای گوناگون زندگی صمیمانه، به شناخت دیگری رسیدن و كنار آمدن با او، بستگی به اسناد صداقت دارد. این رابطه بستگی به این دارد كه دیگری به عنوان شخص چه كسی ”هست“ نه اینكه چه نقش اجتماعی خاصی دارد و یا در زندگی چه كاری میكند.…پس میبینیم كه میان رابطۀ ناب و دموكراسی گفتگویی پیوند نزدیكی وجود دارد. گفتگو میان افرادی كه برابرانه به یكدیگر نزدیك میشوند، كیفیتی مذاكرهای است برای وابستگی متقابل آنها اهمیت اساسی دارد.…
2. «حوزۀ دوم استقرار دموكراسی كه باز هم گسترش جهانی دارد، تكثیر جنبشهای اجتماعی و گروههای خودیاری است. این نوع جنبشها و گروههای بازاندیشی تشدید شدۀ زندگی جهانی و محلی امروز را بیان میكنند و در ضمن در ایجاد آن نقش دارند.…آشكار است كه جنبشهای اجتماعی و نیز گروههای خودیاری هیچكدام لزوماً هدفهای دموكراتیك ندارند؛ گذشته از هر چیز برخی از این جنبشها و گروهها خود را وقف بیاعتبار ساختن كل چهارچوب نهادهای دموكراتیك كردهاند. گهگاه جنبشهای اجتماعی را عوامفریبان اداره میكنند؛ چنین راهبرانی میتوانند هویتهای عاطفی تودهواری را بیافرینند كه نقطۀ مقابل دموكراسی گفتگویی است. با این همه منطقی است كه تصور كنیم كه میان دموكراسی و جنبشهای اجتماعی و گروههای خودیاری پیوستگی ذاتی وجود دارد؛ این پیوستگی از این واقعیت برمیخیزد كه این جنبشها و گروهها (اصولاً) فضاهایی را برای گفتگوی همگانی بازمیگشایند.… جنبشهای اجتماعی و بویژه گروههای خودیاری، میتوانند در استقرار دموكراسی در حوزههای گوناگون ”شبه سیاست“، به اصطلاح اولریك بك، نقش عمدهای داشته باشند. این جنبشها و گروهها غالباً با عرصههای دموكراسی عاطفی در زندگی شخصی به گونهای عمیق درگیر میشوند.…
3. «سومین زمینۀ استقرار دموكراسی را باید در عرصۀ سازمان یافت كه در آن، تأثیر مركب جهانی شدن و بازاندیشی بسیار نمایان است.… برخی از دگرگونیهایی كه هماكنون بر سازمانها تأثیر میگذارند، احتمالاً در آینده شدیدتر خواهند شد و به نظر میرسد كه در جهت كلی تحول آن ابهامی نباشد. فراگرد استقرار دموكراسی در سازمانها، از آن جهت شگفتانگیزتر شدهاند كه در جهت مخالفت آنچه كه تا همین یك نسل پیش به عنوان خردمندی پذیرفته شده در مورد سازماندهی دیوانسالارانه و حجم آن انگاشته میشد، حركت میكنند. یك سازمان پسادیوانسالارانه هم میتواند بازاندیشی اجتماعی را مهار كند و هم قادر است بسیار مؤثرتر از یك نظام فرمانی پاسخگوی موقعیتهای عدم قطعیت انسانساخته باشد. سازمانهای ساختار گرفته بر پایۀ اعتماد فعالانه، ضرورتاً مسؤولیتها را واگذار میكنند و به یك فضای گستردۀ گفتگویی وابستهاند. یك ”سازمان مبتنی بر مسؤولیت“ این نكته را تشخیص میدهد كه بازاندیشی نیاز به دانش محلی را دوباره مطرح میسازد، حتی اگر چنین دانشی سنتی به معنای معمول آن نباشد.
4. «چهارمین پهنۀ جریان استقرار دموكراسی گفتگویی، با سامان جهانی بزرگتر سر و كار دارد. مدت زمان درازی عوامل استقرار دموكراسی در یك سطح جهانی در قالب متعارف نظریۀ روابط بینالمللی ادراك میشدند.…این ممكن و به راستی محتمل است كه صورتهای دموكراسی مبتنی بر نمایندگی كه در چهارچوب دولتها استقرار یافتهاند، در آینده در سطح جهانی استقرار یابند.…به هر روی فضای گفتگویی بالقوه همچنین در حول همۀ آن نقاط تماسی كه جهانوطنگرایی جهانی در میان فرهنگها و سنتهای متفاوت پدید آورده، باز شده است؛ چه این سنتها و فرهنگها رو به تباهی باشند و چه در شرف تجدید حیات» (صص.99 188.).
مآخذ:...