برداشت آزاد از سکینه ببری گنبد؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
■ تصور عمومی اقتصاد سیاسی را ادغام سیاست و اقتصاد میانگارد و این مسأله که اقتصاد سیاسی مبتنی بر جدایی پیشینی سیاست و اقتصاد میباشد، کمتر پذیرفته شده است. این دو حوزه شباهتهای زیادی به هم دارند، زیرا، هردو روشهای توزیع منابع کمیاب هستند. سیاست تنها ساختار رسمی حکومت را تحلیل نمیکند، بلکه شامل روش خاصی از تصمیمگیری درباره تولید و توزیع منابع است. نظام توزیع سیاسی، برخلاف اقتصاد که از نظر حقوقی بر مبادله داوطلبانه تأکید میکند، مستلزم اقتدار است.
■ دیوید ایستن مسأله اصلی علم سیاست را نحوه توزیع آمرانه ارزشها برای جامعه میداند. نخستین معنای اقتصاد شیوه اندیشیدن فرد و توجیه او از جهان را به یاد میآورد.
■ شیوهای که درصدد فهم کنش انسانی به عنوان تلاشی برای کسب اهداف خاصی در مقابل، تنگناهای بیرونی است. این تنگناها از عرصه محدود وسایل، یا منابع نشأت میگیرند. تأمین کافی نیازها بستگی به وسایلی دارند که در دسترس ماست.
■ رویکرد اقتصاد سیاسی در حوزه روابط بینالملل و علوم سیاسی به مطالعه ارتباط میان سیاست و اقتصاد و نحوه تأثیرات متقابل هر یک میپردازد. بر این اساس، سیاست و اقتصاد به عنوان دو پدیده جدا و مجزا از هم در نظر گرفته نمیشوند. هرچند اقتصاد دربرگیرنده روابط قدرت است، اما، این سیاست است که تعیین میکند چه کسی باید پرداختکننده باشد و چه کسی از منافع تولید و توزیع کالاها سود میبرد.
■ به عبارت دیگر، نحوه تأثیر تصمیمات سیاسی بر تخصیص منابع اقتصاد و بالعکس نحوه تأثیر ملاحظات اقتصادی بر ائتلافات و صفبندیهای سیاسی مورد توجه واقع میشود. از منظر علوم سیاسی و روابط بینالملل اقتصاد سیاسی بینالملل سه حوزه مفهومی را در بر میگیرد: نخست دستیابی به توسعه به عنوان هدفی غیر از رشد در سیاستهای اقتصادی، دوم اهمیت سیاستگذاری عمومی در شکلدهی کارآیی بازار و سوم دیپلماسی اقتصادی و نحوه تعامل با اقتصاد جهانی و سازمانهای مربوط.
░▒▓ علم اقتصاد به منبع رشد میپردازد نه به علت رشد
■ از طرف دیگر، در رشته اقتصاد، اقتصاد سیاسی جدید اغلب به نظریه انتخاب عمومی (Public Choice Theory) معروف شده است. منکور اولسون (M. Olson) اقتصاددانی است که تحت رویکرد اقتصاد سیاسی با ایجاد تمایز میان منابع رشد (Sources of Growth) و علل رشد (Causes of Growth) سعی در توضیح این تفاوت کرده است. وی معتقد است اقتصاددانها عمدتاً به منابع رشد در کشورهای اروپای غربی و ژاپن پرداختهاند، اما، به علل واقعی رشد توجه نکردهاند. به این ترتیب، علمای اقتصاد درباره انگیزههایی که منجر به پسانداز و سرمایهگذاری میشوند یا علل خلاقیت و ابتکار یا اینکه چرا در یک جامعه خلاقیت و انباشت سرمایه بیشتر از جامعه دیگر رخ داده توجهی ندارند. به اعتقاد او، تنها با اتخاذ رویکرد اقتصاد سیاسی است که یک اقتصاددان میتواند برای این پرسشها پاسخی بیابد. در نتیجه، او معتقد است، علم اقتصاد صرفاً به منبع رشد میپردازد نه به علت رشد.
░▒▓ چرا اقتصاد و سیاست از هم جدا شدند؟
■ پیدایش اقتصاد سیاسی بینالملل تغییری عمده در مطالعات میان رشتهای ایجاد کرد. زمینههای تاسیس رشتههای دانشگاهی در قالب علوم سیاسی و روابط بینالملل در جهان به دویست سال پیش برمیگردد. (۱۷۹۵) که از اروپا با گرایش حقوقی و در انگلستان با گرایش اقتصادی (۱۸۹۵ در مدرسه اقتصاد لندن) و در شکل نوین آن از امریکا آغاز شد و بتدریج به سایر نقاط جهان گسترش یافت. اگر چه کاربرد اصطلاح اقتصاد سیاسی سابقهای ۴۰۰ ساله دارد، ولی، در واقع، پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی بود که اقتصاد سیاسی به عنوان یک حوزه مطالعاتی در بلوک شرق رشد قابل توجهی پیدا کرد که عمدتاً یک رهیافت مطالعاتی ایدئولوژیک مبتنی بر فرض بنیادین مارکسیسم مبنی بر زیربنا بودن اقتصاد و روبنا بودن سیاست و فرهنگ بود. در همین زمان در غرب، اقتصاد و سیاست به صورت ۲ حوزه جدا و مستقل مطالعه میشدند. این جدایی در بخشی به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک برخاسته از مخالفت با بلوک شرق و مارکسیسم بود و در بخش دیگر ناشی از دیدگاه لیبرالیسم کلاسیک مبنی بر خودکار و خودسامان بودن بازار و ضرورت عدم مداخله دولت و سیاست در اقتصاد. بتدریج با نزدیک شدن به پایان قرن بیستم، در عرصه بینالملل تحولاتی روی داد که به صورت عملی جدایی اقتصاد و سیاست را زیر سؤال برد. همین امر زمینه رشد و توجه به حوزه مطالعاتی اقتصاد سیاسی بینالملل را به عنوان یکی از زیرمجموعههای رشته روابط بینالملل فراهم آورد. در همین شرایط با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد به مثابه یک تحول عظیم بینالمللی در ابتدای دهه ۱۹۹۰، ضرورت سیاسی - ایدئولوژیک جدایی مطالعاتی میان اقتصاد و سیاست بیش از پیش تضعیف شد. همزمان با این تحولات، «جهانی شدن» که با ظهور نشانههای انقلاب ارتباطات و اطلاعات از دهه ۱۹۷۰ آغاز شده بود، در دهه ۱۹۹۰ به شکوفایی رسید. مجموع تحولات فوق که همگی در چارچوب حوزههای موضوعی اقتصاد سیاسی بینالملل روی میدادند، جدایی نظری و عملی میان اقتصاد بینالملل و سیاست بینالملل را غیرممکن ساختند؛ به نحوی که در جهان کنونی این واقعیت عینی به عنوان یک اصل انکارناپذیر، پذیرفته شده است که قدرت نظامی و سیاسی هر کشور در سطح بینالمللی تا حد زیادی وابسته به توان اقتصادی آن کشور است و متقابلاً کنش اقتصادی نیز متأثر از الزامات سیاسی است. حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل تلاشی است، برای حصول یک درک جامعنگر درباره فرآیند تحولات بینالمللی از طریق بررسی تعاملات اقتصادی و سیاسی.
░▒▓ گرایش اقتصاد سیاسی در دانشکده اقتصاد یا علوم اجتماعی؟
■ آموزش ساختارمند رشته یا گرایش اقتصاد سیاسی بینالملل در دانشگاههای جهان با توجه به رویکرد حاکم بر فضای آکادمیک آنجا گاه در دانشکده اقتصاد و گاه در دانشکده علوم اجتماعی و کالجهای علوم اجتماعی و مدیریت تدریس میشود. برای نمونه، در ایالات متحده امریکا از جمله مهمترین دانشگاهها در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل به ترتیب عبارتند از: دانشگاه استنفورد، دانشگاه کالیفرنیا (برکلی)، دانشگاه دنیسون، دانشگاه ییل، دانشگاه بوستون، دانشگاه پرینستون، دانشگاه ایندیانا، دانشگاه ویرجینیا، دانشگاه دوک، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه برکلی، دانشگاه تافتز، دانشگاه دولتی فلوریدا، دانشگاه جرج میسون، دانشگاه میشیگان، دانشگاه دولتی اوهایو، دانشگاه ویلیمت، دانشگاه دی پاول و دانشگاه فوردهام. دانشگاههای مهم کانادا در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل عبارتند از: دانشگاه کارلتون، دانشگاه بریتیش کلمبیا، دانشگاه مک گیل، دانشگاه آلبرتا و دانشگاه تورنتو.
■ در اروپا نیز مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن، دانشگاه کمبریج، دانشگاه منچستر، دانشگاه نیوهمپشایر، دانشگاه مرکزی اتحادیه اروپا، دانشگاه آمستردام، دانشگاه هامبورگ، دانشگاه استکهلم و دانشگاه ژنو از جمله دانشگاهها و مراکز پیشرو در آموزش و پژوهش اقتصاد سیاسی بینالملل هستند. در کشور استرالیا دانشگاه سیدنی در این حوزه فعالیتهای آموزشی و پژوهشی داشته است. در قاره آسیا دانشگاه
■ هنگ کنگ، دانشگاه شهر هنگ کنگ، دانشگاه چینی هنگ کنگ، دانشگاه فنی نانیانگ، دانشگاه ملی سنگاپور و دانشگاه بمبئی به آموزش و پرورش دانشجو و محقق در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل علاقهمند هستند در منطقه غرب آسیا نیز دانشگاه بیلکنت، دانشگاه ایشیک، دانشگاه مرمره، دانشگاه قاهره و دانشگاه امریکایی بیروت رویکردهای نسبتاً آموزشی به این حوزه دارند. در این بخش از مقاله به ساختار آموزشی و مفهومی اقتصاد سیاسی بینالملل در دانشگاههای امریکا میپردازیم.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم