دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ «آنچه ریشهی نمایش را تشکیل میدهد، کهنترین نوع تخصصی شدن، یعنی، تخصصیشدن قدرت است» (ص. ۶۳).
▬ «از لحاظ صرفاً تئوریک، …دو شکل متوالی و رقابتی متمرکز و منتشر قدرت نمایشی را» میتوان از هم متمایز کرد (ص. ۲۰۸). «اولی با پیش کشیدن ایدئولوژی و خلاصه کردنش در وجود شخصیت دیکتاتور ضد انقلاب توتالیتری را، هم در نازیسم، و هم در استالینیسم، همراه کرده بود. دومی، با ترغیب مزدبگیران به انجام دادن آزادانهی انتخابشان از میان انواع فراوان کالای جدیدی که رویاروی یکدیگر قرار میگرفتند، معرف و نمود امریکایی شدن جهان گشته بود. …سپس شکل سومی از ترکیب مدل دو شکل قبلی و بر شالودهی کلی پیروزی شکل منتشر، که قوی بودن خود را در عمل نشان داده بود، به وجود آمد. این شکل نمایشگری انتگره است که از این پس، به سوی استیلای جهانی میرود.
«به نظر میرسد که جایگاه بسیار مسلطی که روسیه و آلمان در تکوین نمایشگری متمرکز، و امریکا در تکوین نمایشگری منتشر داشتند، در برههی برقراری نمایشگری انتگره، به واسطهی یک رشته عوامل تاریخی مشترک، از آن فرانسه و ایتالیا باشد، که این عوامل عبارتند از: نقش مهم احزاب و سندیکاهای استالینی در حیات سیاسی و فکری، سنت ضعیف دموکراتیک، انحصار طولانی قدرت توسط تنها یک حزب دولتی، و ضرورت فیصله دادن به اعتراض انقلابی غیرمترقبه».
نمایشگری انتگره توأمان به صورت متمرکز و منتشر ظاهر میگردد؛ …دیگر نه هرگز رهبر و رئیسی در این مرکز قرار میگیرد، نه ایدئولوژی روشنی. …معنای غایی نمایشگری انتگره این است که به میزانی که از واقعیت گفته در آن جذب شده؛ و آن را چنان که دربارهاش میگفته بازساخته است. به گونهای که این واقعیت دیگر در برابرش همچون چیزی بیگانه قرار نمیگیرد.
«…حکومت نمایش که حال همهی وسایل جعل مجموعهی تولید و نیز ادراک را داراست، هم ارباب مطلق خاطرات است، و هم ارباب بیکنترل طرحهایی که دورترین آینده را رقم میزنند. …در چنین اوضاعی است که نوعی مضحکهی پایان تقسیم کار، …قدمش گرانی داشته میشود. وکیلی تبدیل به خبرچین پلیس میگردد، نانوایی علایق ادبیاش را در معرض نمایش میگذارد، هنرپیشهای بر مسند حکومت مینشیند…. هر کس میتواند به… فعالیتی کاملاً مغایر با تخصصی که نخست با آن شناخته میشده در نمایش ظهور کند. آنجا که تصاحب یک «جایگاه و مرتبهی رسانهای» اهمیتی بینهایت بیشتر از ارزش چیزی که شخص واقعاً میتوانسته انجام دهد یافته باشد، طبیعی است که این جایگاه و مرتبه قابل انتقال بوده و در همه جا حق درخشش همسانی به صاحب خود اعطا کند. …»
«جامعهای که تا مرحلهی نمایش انتگره مدرن گردیده، با برآیندی از پنج ویژگی اصلی مشخص میشود: نوسازی پیوستهی تکنولوژیک؛ ادغام اقتصادی-دولتی؛ خفای تعمیمیافته؛ بدل بیبدیل؛ یک زمان حال همیشگی» (صص. ۱۲-۲۰۸).
▬ «نیت نخست سلطهگری نمایشی امحای شناخت تاریخی در کل، و در وهلهی اول امحای تقریباً، همهی اطلاعات و تفاسیر معقول راجع به گذشتهی بسیار نزدیک بود. …قلمرو تاریخ را زمانی چیزهای به یادماندنی، یعنی، تمام حوادثی که میبایست پیامدهاشان زمانی طولانی نمودار باشد، تشکیل میداد. این قلمرو شناخت لاینفکی بود که میبایست هم دوام آورد، و هم کمکی لااقل جزئی در فهم پیشامدهای تازه داشته باشد. …تاریخ میزان اندازهگیری یک تازگی واقعی بود. …آنگاه که امر مهم اجتماعاً به مثابهی آنچه که لحظهای است خود را به رسمیت میشناساند، و لحظهی بعد باز چیز لحظهای دیگر و مشابهی مهم میگردد، و همواره نیز اهمیت لحظهای دیگری جانشین آن میشود، در مجموع، میتوان گفت که وسیلهی به کار رفته ضامن نوعی ابدیت برای این عدم اهمیت است» (صص. ۵-۲۱۳).
▬ «تناقض…آنگاه که در جامعهی نمایش ظهور میکند، به گونهای که تفرقهی نشان داده شده وحدتمند است، و وحدت نشان داده شده دستخوش افتراق. …مبارزات کاذب میان اشکال قدرت جدا شدهی رقیب در عین حال، مبارزاتی واقعیاند، چرا که، ترجمان توسعهی نابرابر و متنازع نظام هستند. …در نمایش این مقابلههای مختلف میتواند بر حسب ضوابط یکسره متفاوت به شکل جوامع مطلقاً متمایز درآید، اما، حقیقتِ این ویژگیها، بنا بر واقعیتِ عینیشان به مثابهی شاخههای ویژه، در نظام جهانشمولی که آنها را در خود جا میدهد، در روند یگانهای که سیارهی زمین را جولانگاه خویش ساخته، یعنی، سرمایهداری نهفته است» (صص. ۴-۸۳).
▬ «جامعهای که با ظاهر دموکراتیک ظهور میکند، وقتی به مرحلهی نمایشگری انتگره نائل گشت، به مثابهی تحقق یک کمال شکننده در همه جا پذیرفته شده به نظر میرسد. …در اروپای معاصر این نخستین بار است که هیچ حزب یا پارهحزبی دیگر، حتی، ادعا هم نمیکند که در صدد است که هیچ حزب یا پارهحزبی دیگر، حتی، ادعا هم نمیکند که در صدد است چیز مهمی را تغییر دهد. کالا دیگر نمیتواند توسط هیچ کس مورد انتقاد قرار گیرد. …در هر کجا که نمایش فرمانرواست، تنها نیروهای سازمانیافته نیروهایی هستند که خواهان نمایشاند؛ لذا، دیگر هیچ یک از آنها نمیتواند دشمن وضع موجود باشد. …هیچگاه سانسور کاملتر از این نبودهاست. هیچگاه عقیده و نظر افراد در شناساندن خود کماختیارتر و غیرمجازتر نبوده است، یعنی، همانهایی که هر بار پای انتخاب مؤثری در زندگی واقعیشان مطرح میشود هنوز در برخی کشورها به آنها چنین القا میکنند که کماکان شهروندانی آزادند. هیچگاه اجازهی دروغ گفتن به آنها بیآنکه اینچنین آب از آب تکان نخورد این همه رایج نبوده است. کسی که مدام نگاه میکند تا دنبالهی موضوع را بداند، هرگز دست به عمل نمیزند: و تماشاگر چنین است» (صص. ۲۱-۲۱۹).
░▒▓ تروریسم
▬ «این دموکراسی بسیار کامل دشمن بعید و باورنکردنیاش، تروریسم، را هم از خودش میسازد. چرا که، میخواهد بیشتر از طرف دشمنانش مورد قضاوت قرار گیرد تا از روی نتایج کارهایش» (ص. ۲۲۲).
▬ «فایدهی فعلی دادگستری سرکوبگرانه در این زمینه به یقین تعمیمدهی سریع است. آنچه در این نوع کالا مهم است، بستهبندی یا برچسب است. نوارهای کدگذاری. هر دشمن دموکراسی نمایش همآن قدر میارزد که دشمن دیگر، به همان سان که همهی دموکراسیهای نمایشی به یک اندازه میارزند» (ص. ۲۲۳).
▬ «مضمون قابل احترام جرم سیاسی فقط از زمانی در اروپا به رسمیت شناخته شد که بورژوازی توانست با موفقیت به ساختارهای اجتماعی قبلاً مستقر شده حمله کند. کیفیت جرم سیاسی نمیتوانست از مقاصد گوناگون نقد اجتماعی جدا باشد. …لذا اکنون، وانمود میکنند که مقصودشان حفظ جرم سیاسی، همانند یک چیز تجملی کمخرج، است که بیتردید، دیگر هیچ کس فرصت ارتکاب آن را ندارد، چرا که، دیگر کسی به این موضوع علاقه ندارد؛ به جز حرفهایهای سیاست که جرایمشان تقریباً، هیچ گاه نه تحت پیگرد قرار میگیرد و نه سیاسی نامیده میشود. همهی جرایم و جنایات واقعاً اجتماعیاند، اما، از همهی جنایات اجتماعی هیچ یک را نباید بدتر از ادعای گستاخانهای نگریست که قصدش هنوز تغییر چیزی در جامعه است، جامعهای که فکر میکند تا همین جا نیز زیادی صبور و خوب بوده؛ اما، دیگر نمیخواهد سرزنش شود» (ص. ۲۲۴).
مآخذ:...
هو العلیم