قهقرای انتلکتولیسم

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    از تغییر ناگهانی سه وزیر کابینه، که به رغم انتظار، به جای تیم ناهماهنگ اقتصادی، بر تیم فرهنگی تمرکز داشت، بوی یک آشفتگی گسترده به مشام می‌رسد.
▬    همان طور که از آغاز پروژه ناجور «کنسرت»‌ها مشهود بود، به نظر می‌رسد که دولت و حامیانش با یک محاسبه اشتباه، می‌کوشند تا از فرهنگ به عنوان یک برگ انتخاباتی استفاده کنند، و این، یعنی، پا گذاشتن جای پای دولت اصلاحات، که نه تنها برای اسلاف اصلاح‌طلب کامکاری انتخاباتی به همراه نیاورد، بلکه به فرهنگ کشور نیز آسیب‌های جبران‌ناپذیر وارد آورد.
▬    از عصر اصلاحات تا کنون، سال‌هاست که کشور، هزینه‌های هنگفتی را صرف بازی‌های فرهنگی انتلکتول‌ها (یا همان روشنفکرانی که در واقع «روشن فکر» نیستند) می‌کند، بدون این که این بازی‌ها ربط روشنی به مسائل جامعه ما داشته باشد. دولت و همراهانش، انبوه مسائل کشور را رها کردند و به مسأله «کنسرت»‌ها چسبیدند. درست وقتی که کشور به توجه رئیس جمهور به مسائل حاد اقتصادی احتیاج دارد، رئیس جمهور با وزیر خود در موضوع کنسرت‌ها سرشاخ شد و نهایتاً کار را به این جا کشاند. این‌ها علامت خوبی نیستند، و لازم است رئیس جمهور، توجه خود را به بهبود رویه‌ها و قابلیت‌هایی معطوف کند که غاطبه مردم، وی را مأمور آن کرده‌اند؛ این، تنها راه ترمیم وجهه اوست.
▬    خب؛ سخت است، ولی، ناگزیر باید گفت که مسأله اصلی حرکات اخیر دولت، حتی، فرهنگ هم نیست، بلکه موضوع، بیشتر انتخاباتی است، و این اسف و آه و ناله را بیشتر می‌سازد. در واقع، مع الأسف، مقدورات و فرصت‌های دولت، در حال صرف شدن برای مقاصد انتخاباتی هستند و این «خوب» نیست.
▬    چه بر سر دولتی آمده است که می‌خواست صد روزه اوضاع را سامان دهد، و امروز برای مبارزات انتخاباتی آینده، چنان دستی خالی دارد که وارد این فاز از جنگ روانی برای مبارزات انتخاباتی شده است، که عملاً سه وزارتخانه حساس و فرهنگی را دستخوش گردبادهای سهمگین و پیچیده‌ای خواهد کرد؟ این نبرد روانی، برای کشور و فرهنگ آن عوارض بلند مدت درست خواهد کرد.
▬    انتلکتول‌ها، همان بلایی را که بر سر دولت اصلاحات آوردند، بر سر این دولت نیز نواختند؛ آن‌ها بدجوری فاصله دستگاه حکمرانی از مردم را افزوده‌اند. سبک مدیریتی انتلکتول‌زده دولت یازدهم، فاصله زیادی با مردم و خواسته‌های آنان دارد، و در انتخابات آینده باید دولت به مردم بازگردد. نکته مهمی که پیش از انتخابات آتی باید بدانیم، این است که ناکامی دولت در وعده‌های صد روزه خود، باز می‌گشت به همین دکترین ناموفق ناظر بر مدیریت کشور و این ضعف باید در دولت آتی اصلاح گردد.

▀█▄ تأمل نظری در قضیه:
۱.    یکی از مؤلفه‌های اصلی یک سیاست موفق، در نظر داشتن «بافت قدرت ملی» است. مفهوم «بافت قدرت ملی» اشاره دارد به مؤلفه‌هایی که ملت، در بلند مدت، توانسته است بر مبنای آن‌ها برای خود مزایای نسبی ایجاد کند. سیاستمدار موفق، کسی است که مفهوم «بافت قدرت ملی» را درک می‌کند، و از آن استفاده می‌نماید و به این ترتیب، ریشه‌های ملت را برای پیشرفت به کار می‌گیرد. یکی از تمایزهای قاطع دولت فعلی و دولت پیشین در همین نکته نهفته است. این که ظفرهای دولت فعلی به چشم نمی‌آید، و دولت پیشین هم چنان نزد عامه مردم محبوب است، باز می‌گردد به همین مهم. رفتارهای آن دولت، از دیدگاه انتلکتول‌ها، خز و بی‌اهمیت بود، ولی، واقع آن است که ریشه در «بافت قدرت ملی» داشت، و همین بود که دولت پیشین توش و توان و قدرت ملی قابل ملاحظه‌ای را هم به نمایش می‌گذاشت، و به عنوان نمونه، سخنرانی دولت پیشین در مجمع عمومی همواره در سطح جهانی پر بیننده بود.
۲.    نکته دیگر این است که اگر سیاست کشور در یک موقعیت خاص، با بهره‌گیری از برخی تکنیک‌ها موفقیت آمیز عمل کند، این، لزوماً به آن معنا نیست که در سایر موقعیت‌ها نیز با همان شیوه‌ها موفق خواهد بود. در واقع، یکی دیگر از دشواری‌های عملکرد این دولت، این بود که در تکنیک‌ها، خیلی تابع راه و رسم «آقای هاشمی» بود. گر چه «آقای هاشمی» در چهار سال نخست دولت خود، و در دوران آغازین پس از جنگ و پیش از خیز توسعه، با آن روش‌های کشورداری شدیداً نخبه‌گرا، از اقبال مردمی بهره‌مند بود، ولی، این لزوماً به این معنا نیست که مردم، در شرایط امروز، و پس از خیز اقتصادی و در دنیای سایبر می‌توانند همان شیوه‌های کشورداری را تحمل کنند. بنا بر این، هر چند که اصول و ساختار منطقی فکر سیاستمدار، باید از «بافت قدرت ملی» ریشه گرفته باشد، ولی، در تکنیک‌ها و جزئیات اعمال سیاست، باید شرایط محیط را درک کند، و این، مستلزم چابکی فکر و عمل در سیاست است. از این قرار، باور من این است که دولت کهنسال، همواره مدیریت اجرایی برازنده‌ای نخواهد بود، بویژه برای جامعه جوانی مانند جامعه ما. هر دولت، باید در طول یک دوره چهار ساله که مقصود قانون گذار قانون اساسی بوده است، صدارت کند و پس از چهار سال، زمام را به نیروهای جدید و افکار تازه بسپارد. حتی، هشت سال هم زیاد است، چه رسد به دوازده سال و شانزده سال.
۳.    یکی دیگر از دشواری‌ها و مشکلات دولت تدبیر و امید این بود که هدف گذاری‌های صحیحی نداشت، یا لااقل برخی از هدف گذاری‌هایش درست نبود، و این، یکی از ریشه‌های خطا در تدوین استراتژی‌های دولت را تشکیل می‌داد. دولت در طول این سه سال و اندی، آشکارا سر در گم بود و رئیس جمهور نیز نمی‌توانست نقش هماهنگ کنندگی خود را به درستی ایفا کند. از این گذشته، دولت، تیم مشاوران خلاق و چابکی هم نداشت. دولت برای موفقیت، باید طراحانی را به کار می‌گرفت که مستمراً ایده‌های نو خلق کنند، و استراتژی‌های طرح شده توسط آن‌ها اقشار مختلف جامعه را به خوبی حمایت و تقویت نمایند. دولت یازدهم باید از خود می‌پرسید و تحلیل درستی می‌داشت از این که معنای دقیق رأی مردم در سال ۹۲ چه بود؟ حتی، برداشت من این است که چون رئیس جمهور، پس از تکیه بر کرسی صدارت، رئیس جمهور تمام ملت است، باید به مطالبات هواداران رقبای انتخاباتی‌اش نیز توجه کند و تا می‌تواند، بکوشد تا آن‌ها را محقق گرداند. تحریف و انحراف تفسیر از پیام مردم از همان روز بعد از انتخابات آغاز شد و در این تحریف هم مانند تحریف پیام دوم خرداد ۷۶، انتلکتول‌ها مقصر بودند. مردم در انتخابات ۷۶ در یک «نه بزرگ» به «آقای هاشمی»، خواهان حکمرانی قانون بودند. این را تحلیل محتوای آن مبارزات انتخاباتی نشان می‌داد، ولی، انتلکتول‌ها «آزادی» را در پیام انتخابات، زورچپان کردند. در سال ۹۲ نیز، انتلکتول‌ها به کار افتادند و در اولین گام پس از انتخابات در دفتر مطالعات استراتژیک، سمینار «اعتدال» به راه انداختند، و وانمود کردند که پیام انتخابات «اعتدال» بود. جالب این که آقای روحانی در طول مبارزات انتخاباتی، تنها یک بار، آن هم در پاسخ به سؤال یکی از کارشناسان شبکه ۴ تلویزیون از واژه اعتدال استفاده کرده بود.
۴.    نهایتاً، این را نیز باید گفت که پس از تجربه‌های بسیار و متوالی تاریخی که آخرین نمونه درشت آن، شکست نهضت ملی در سال ۳۲ بود، یکی از زمینه‌های اصلی سیاست در ایران، در مفهوم «استقلال» چکیده شده، و یکی از سه پایه مانیفست انقلاب اسلامی را نیز تشکیل داده است. مفهوم «استقلال»، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های «بافت قدرت ملی» ماست. برداشت من این است که یکی از ضعف‌های مهم دولت یازدهم که کم و بیش به سمبل و مفهوم تاریخی آن نیز بدل خواهد شد، زیر پا گذاشتن مکرر این مؤلفه بوده است، طوری که از این پس، هر بار که نام «دولت یازدهم» به گوش برسد، «نفی استقلال» نیز به ذهن متبادر می‌شود. هیچ کس در آینده این کشور، صحنه فجیع زانو زدن وزیر خارجه در مقابل پادشاه کویت را فراموش نخواهد کرد. این، یک سمبل بود، ولی، این دولت، مدام حتی از وابستگی آب خوردن مردم به خارج از کشور دم زده است، هر چند که به مثابه لق لقه زبان، مدام از عبارت «اقتصاد مقاومتی» و مستقل نیز استفاده می‌کند. چطور دولتی که آب خوردن کشور بزرگی مانند ایران را به رفع مشکل با قدرت‌های خودبزرگ‌بین پیوند می‌زند، می‌تواند پیگیر «اقتصاد مقاومتی» هم باشد؟ اگر آن طور که پس از انقلاب، جملگی بر آن توافق کردیم، هدف از کشورداری، رشد دادن کشور از طریق بهره‌گیری از فرصت‌های درون وطن باشد که هست، دولت به افرادی نیازمند بود که باور داشته باشند «ظرفیت»‌های درون کشور را کشف و شکوفا کنند. تجربه دولت پیشین نشان داده است که اگر «ظرفیت»‌های سیاست کشور را به درستی تشخیص دهیم، حتی با وجود تحریم‌ها، به نتایج بهتری دست خواهیم یافت؛ و به باور من، آن چه مانع از اغتنام این «ظرفیت»ها از سوی دولت یازدهم شد، روحیه انتلکتولی حاکم بر دولت بود. تغییرات اخیر در کابینه، نشان می‌دهد که دولت، قصد دارد، بیش از این در قهقرای انتلکتولیسم فرو برود.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.