مناقشات فرجام یافته

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


۱.    مناقشات قدیمی تعهد/ تخصص، حجاب/ بدحجابی، تساهل/ تحجر، ولنگاری/ ادب، خط امام/ راه امام، دموکراسی غربی/ جمهوری دینی، حوزه/ دانشگاه، نسبیت‌گرایی/ اصول‌گرایی ...، جملگی، مناقشاتی هستند که به فرجام ظرفیت‌های معرفتی خود رسیده‌اند و مسائل در متن آن‌ها، کاملاً روشن شده‌اند.
۲.    بسیاری از مجادلاتی که از آغاز انقلاب، میان روشنفکری از یک سوی، و نیروهای انقلابی از سوی دیگر در گرفته بود، فرجام روشنی یافته‌اند. به این معنا که امروز، فضای عمومی روشنفکری، خود، کم و بیش، به انکار فعال دعاوی گذشته برخاسته است، به حدی که هر ناظری را متوجه تناقض‌ها می‌کند.
۳.    انقلابی‌ها، یا به رسم سعه صدر، یا بر سبیل ضعف نشان دادن، و یا ملوث به قدری خامی و ناپختگی، با پندارهای روشنفکری کنار آمدند و اجازه دادند تا ایده‌های آن‌ها در جامعه برای چند دهه، مخلوط عملکردهای انقلابی شود، و امروز، برای همه و از جمله، برای خود روشنفکران هم معلوم شده است که آن ایده‌ها صحیح نبوده‌اند و نتایج ناخوش‌آیندی به بار آورده‌اند.
۴.    امروز، همان روشنفکرانی که بیست سال پیش، و در آستانه دوم خرداد، خواهان دموکراسی نامحدود بودند، آرزو می‌کنند تا شورای نگهبان یکی از کاندیداهای محتمل انتخابات آتی ریاست جمهوری را رد صلاحیت کند. همان‌ها از سال هشتاد و چهار به بعد، فعالانه در مقابل محصول رأی مردم ایستادند، و نه تنها به او احترام نگذاشتند، بلکه از هیچ نحو کارشکنی در کار او فروگذار نکردند. آن‌ها ثابت کردند که حق را با مردم نمی‌دانند.
۵.    امروز، همان روشنفکرانی که بیست سال پیش و در آستانه دوم خرداد، خواهان تساهل و تسامح در سایه فلسفه سروشی-شبستری بودند، به سخره‌های سخت خورده‌اند و در جریان «تجربه خشونت سبز»، هشت سال قبل، برای کنار زدن همان گزینه قریب الوقوع امروز، وارد فاز خشونت شدند، و در کنار این خشونت نیز، تمام معیارهای صداقت و راست‌گویی در پرسشنامه ثبت نام انتخابات و التزام به هنجارهای قانونی انتخابات را زیر پا گذاشتند، و کوشیدند تا با اردوکشی خیابانی، رئیس جمهور تهرانی به جای ایرانی بسازند. آن‌ها ضوابط تحمل و مدارا و دموکراسی و صندوق رأی و راست‌گویی را یکسره پشت سر انداختند.
۶.    امروز، همان روشنفکرانی که سی سال پیش، خواهان اولویت تخصص بر تعهد بودند، می‌بینند که متخصصان و مدیران نجومی و کهکشانی و ...، با تابعیت دو گانه، ضربه‌های زنجیره‌ای بر پیکر نظام مدیریت کشور می‌زنند، که عبارت «دزد چراغ به دست»، بهترین تعبیر برای نامبردار کردن آن‌هاست؛ کاش مدیرانی متعهد مانند مدیران جنگ داشتیم، حتی اگر تخصص لازم را نداشتند و می‌آموختند. آن اوایل بحث بود میان کسانی که بر اولویت تعهد یا تخصص تأکید می‌کردند، و البته کسانی چشم بسته غیب می‌گفتند و می‌فرمودند که هم تعهد لازم است و هم تخصص، غافل از این که سؤال این بود که اگر امر دایر شد بین این و آن چه باید کرد. القصه، عاقبت، کفه به نام کسانی چربید که تخصص را بر تعهد ارجحیت دادند، و نتیجه این شد که می‌بینید؛ «دزدان چراغ به دست».
۷.    امروز، همان دخترانی که بیست سال پیش، از «سنگینی و رنگینی!» حرف می‌زدند، به میان‌سالی و «سن طلاق» رسیده‌اند، وقتی دخترکان جوان، «گلشیفته‌وار»، دل همسران آن‌ها را ربوده‌اند، و خانواده‌ها را سست و بدریشه کرده‌اند؛ حالا، همان دختران حرمت‌شکن و «سنگینی و رنگینی!» دیروز، خواهان حدی برای پوشش زنان شده‌اند و به زمین و زمان فحش می‌دهند که چرا مردان ما سر به هوا شدند! بیست سال پیش، زنان میان‌سال امروز که بالاترین آمار تقاضای طلاق به ادعای خیانت شوهر را به ثبت رسانده‌اند، وقتی دختر بودند، برای اولین بار مانتوهای گشاد را جایگزین چادر زن ایرانشهر اسلامی کردند، و بعد قدری آرایش، و سپس قدری گیسوی پیش سر نمایان کردند، و بعد، روسری‌ها عقب رفت، و بعد مانتوها قدری تنگ شد، و بعد جوراب حذف و شلوارک جایگزین شلوار شد، و بعد، ساپورت‌های رنگ پوست، چهره‌ها را از شرم سرخ کرد، و بعد، مانتوهای شنل‌وار، تقریباً تمام بدن را تنها با یک واسطه لباس چسبان به بیننده تقدیم کرد، و البته، «گلشیفته» در این میان سمبل این سیر معیوب روشنفکرانه شد که مع‌الأسف، بیشترین حمایتش را طی این سال‌ها در سینمای روشنفکرانه یافته بود، و تمام این مدهای برهنگی، اول بار، در سینما تبلیغ شد.
۸.    امروز، همان روشنفکرانی که بیست سال پیش نظام درسی حوزه‌ها را در مقابل نظام درسی دانشگاهی استهزاء می‌کردند، دریافته‌اند که فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عموماً یک بعدی، و بویژه فاقد مهارت‌های اخلاقی برای مراعات اقل ضوابط عمل حرفه‌ای در مناسبات متقابل خودشان هستند، ولی آن دسته از حوزه‌های علمیه‌ای که به اقتباس از نظام دانشگاهی تن ندادند، بهترین و متعادل‌ترین دانشمندان حال حاضر کشور را تولید کرده‌اند، کسانی که لااقل خودشان افسرده و کژخلق و نهیلیست نیستند، و می‌توانند به مردم کمک کنند.
۹.    اهمیت مرور این نقاط «جدلی الانتهاء»، نه از باب لج و لجبازی با روشنفکران، بلکه از باب اهمیت جمع‌بندی‌های تاریخی برای پیشرفت هر ملت است. ما به رسمیت می‌شناسیم که شماری از روشنفکرانی که این ایده‌های «جدلی الانتهاء» را مطرح کرده‌اند، نیاتی خیر برای بهبود مشیت‌های این کشور داشته‌اند، ولی واقع آن است که این ایده‌ها امروز، شر خود را به همه عیان کرده‌اند، و باید از این مناقشات درس گرفت و برگشت. این بحث‌ها، مناقشات مهمی بودند، ولی اعلام جمع‌بندی آن‌ها، می‌تواند ما را وارد گام‌های فکری بعدی کند.
۱۰.    یکی از خصال مدرنیت، آن است که اصول آن، پس از تحقق، تناقض‌های درونی، خود را به آشکارترین وجهی که در طول تاریخ بی‌سابقه است آشکار می‌کنند (این خصلت مدرنیت، کشف دانشمند بزرگی به نام ژان بودریار است، وقتی به پژوهش در موضوع «شفافیت شر» در مدرنیت می‌پردازد). این خصلت، در قیاس با ویژگی دیگر دنیای مدرن، یعنی «سرعت»، موجب می‌شود که یک روشنفکر در طول زندگی خود، لاجرم، مدام و مکرر، به تناقض بیفتد. این بلا، مشخصاً همان بلایی است که بر سر روشنفکر ایرانی آمده. در واقع، این، تنها «پروفسور صادق زیباکلام» نیست که امروز در این جامعه به ضرب المثل روشنفکری تناقض‌گو بدل شده است، بلکه این یک بی‌اعتمادی بنیادین به کل پروژه روشنفکری در این کشور است.
۱۱.    این ادعای من به این معنا نیست که این جامعه فی‌المثل به رغم همه ضربه‌هایی که از «مسأله بدحجابی» خورده است، بدحجابی نمی‌کند، ولی به این معنا هست که دیگر مانند دو دهه پیش، کسی را برای «بدحجابی»، یارای صغری و کبری چیدن نیست، و حتی مرتکبین نیز در عمل تصدیق می‌کنند که بدحجابی و «گلشیفته‌بازی» می‌تواند خطرناک هم باشد. یا مثلاً، این ادعای من به این معنا نیست که امروز در این جامعه، شماری اصلاح‌طلب نیستند، ولی به این معنا هست که دیگر مانند دو دهه پیش در دفاع از دموکراسی خام و نامحدود نمی‌توان پزهای روشنفکرانه داد، و پای استدلال که وسط بیاید، باید سطحی از نظارت استصوابی اخلاقی بر گزینه‌ها را معتبر شمرد، و همه در عمل این موضوع را تصدیق کرده‌اند. یا به این معنا نیست که در این جامعه کسانی نیستند که حرف از خط امام می‌زنند، ولی به رغم راه امام پیش می‌روند، ولی به این معنا هست که کسی نیست که بیاید و از قصر پرتجمل مرقد امام کوخ‌نشینان دفاع کند، و بگوید «خط امام این است». آن‌ها خودشان هم دیگر می‌دانند که مردم خط امامی بودن آن‌ها را باور ندارند. نکته این است که شر همه این شرور، شفاف شده است، حال اگر کسانی همچنان مرتکب می‌شوند، از باب مطایبه و کاهلی عقلی است، نه فهم و بیانگری.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.