فیلوجامعه‌شناسی

پروتکل پیشگیری، شناسایی، و مقابله با تقلب علمی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد ادامه مطلب...حاجی‌حیدری/ محمد رضا قائمی‌نیک


░▒▓ فصل اول. مقدمه

1. تقلب (Cheating) علمی به طور کلی، شامل عبارت‌پردازی، ایده‌پردازی و بیان دیدگاه‌های دیگران بدون ارجاع و نقل‌قول است (دانشگاه کوپنهاگن). تقلب شامل کپی از دیگری، تحریف مطلب، سرقت بخشی از متون، و عدم ارائه‌ی دلیل و شاهد له یا علیه می‌شود (دانشگاه کوپنهاگن).

2. باید قوانینی در دانشگاه اعمال شود تا مانع از وقوع چنین مواردی گردد (دانشگاه کوپنهاگن).
3. دانش‌جویان، ملزم به قرار دادن نقل‌قول‌های مستقیم در «» شوند (دانشگاه کوپنهاگن).
4. هر گونه تلاشی برای تقلب، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).
5. همدستی در تقلب، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).
6. اغوا، ترغیب به همکاری در تقلب یا اصرار به دیگری برای ارتکاب آن، معادل خود اقدام تقلب خواهد بود (دانشگاه کوپنهاگن).

░▒▓ فصل دوم. ریشه‌های وقوع تقلب
1. افول ارزش‌ها (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. اخلاق دانشجویی و رابطه آن‌ها با دانشگاه (دانشگاه آلبرتا).
3. کمبود مهارت‌های تحقیق (دانشگاه آلبرتا).
4. بی‌دقتی در نقل‌قول و نقل مطلب (دانشگاه آلبرتا).
5. فشار از ناحیه‌ی خانواده، رقابت میان دانشجویان و نیاز به مدرک برای اشتغال (دانشگاه آلبرتا).
6. کالایی شدن معرفت و تعلیم و تربیت (دانشگاه آلبرتا).
7. مدیریت ضعیف زمان، و فقدان مهارت‌های کار گروهی و اقدام سازمانی (دانشگاه آلبرتا).
8. عدم معرفی و آشناسازی دانشجویان نسبت به قوانین دانشگاه (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
9. بینش و فرهنگ عمومی اندک در مورد چیستی کپی‌برداری و تقلب (دانشگاه آلبرتا).
10. فشار حاصل از رقابت برای کسب نمره‌ی بهتر (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
11. درخواست‌های فزاینده یا غیر منصفانه‌ای که از سوی معلم صادر می‌شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
12. رفتارهای سخت و دشوار بخش‌هایی از دانشکده نظیر کتابخانه (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
13. فشار و اصرار از ناحیه‌ی دوستان برای سوء استفاده از کارهای تحقیق دانشجو (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
14. شیوع بیشتر تقلب در میان مردان (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
15. دانشجویان با معدل متوسط به پایین، گرایش بیشتری به تقلب دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
16. دانشجویان با نسبت خویشاوندی در یک کلاس یا دانشکده و دانشگاه استعداد بیشتری برای وقوع تقلب دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
17. دانشجویانی که والدین یا بستگان آن‌ها استاد دانشگاه هستند، احتمال و امکان بیشتری برای سوء استفاده از تحقیقات دارند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
18. تأثیر روابط دوستانه (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
19. دشواری در ارزیابی منابع اینترنتی (دانشگاه آلبرتا).
20. ابهام در تمایز دو امر کپی‌برداری (به عنوان امری قبیح) و نقل قول (دانشگاه آلبرتا).
21. سردرگمی در مورد اینکه چه منابعی مناسب و معتبر است؟ (دانشگاه آلبرتا).

░▒▓ فصل سوم. شیوه‌های کشف تقلب
1. وقتی برگه‌ی دانشجو، از استعدادهای نوشتاری یا تحقیقیِ او افزون‌تر باشد و آن را بسیار ژورنالیستی، یا بسیار حرفه‌ای انجام داده باشد، باید به وقوع تقلب حساس شد (دانشگاه آلبرتا و دانشگاه کارولینای ساحلی).
2. تکلیف انجام شده توسط دانشجو، شامل لغات، اصطلاحات خاص یک صنف، اصطلاحات تکنیکی یا واژگانی باشد که فراتر از توانایی و استعداد یک دانشجو تلقی می‌شود (دانشگاه آلبرتا).
3. اصطلاحات به کار رفته، در زبان ساده‌ی دانشجویان در برگه‌ها حضور نداشته باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
4. بخش‌ها یا جملات با محتوای گزارش مرتبط نباشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
5. سبک ناقص نقل‌قول: گاهی نقل قول‌ها به صورت‌های مختلف آورده می‌شوند که همگی به یک شکل نیستند (دانشگاه کارولینای ساحلی).
6. کمبود یا فقدان ارجاعات یا نقل قول‌ها؛ طولانی یا بدون دسته‌بندی و نامرتب بودن ارجاعات می‌تواند نشان تقلب باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
7. منابع و کتاب‌شناسی و پی‌نوشت‌ها به شیوه‌ای عجیب تهیه شده باشند. مثلاً زیادی طولانی باشد، از منابع بسیار جدید یا بسیار قدیمی، به کرات استفاده شده باشد یا از منابع غیرقابل دسترسی استفاده کرده باشد (دانشگاه آلبرتا).
8. نوشته، به صورت ناهموار و ناپیوسته باشد. برای مثال، درآمد یا نتیجه‌گیری، نسبت به بقیه متن بسیار ضعیف نوشته شده باشد (دانشگاه آلبرتا).
9. صورت‌بندی نامعمول، حاشیه‌های عجیب و غریب، جداول نامعمول، خطوط شکسته شکسته، سبک‌های ثابت و دیگر صورت‌بندی‌های ناقصی که می‌تواند این نقص‌ها را نشان دهد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
10. گاه، در بالا یا پایین برگه‌های پرینت گرفته شده متونی عجیب دیده می‌شود (دانشگاه کارولینای ساحلی).
11. عنوان متن، فونت، ارجاعات، فرمت یا فاصله از کناره‌ها ثابت و منظم نباشد (دانشگاه آلبرتا).
12. لینک‌های جاسازی شده، قطع‌شدگی‌های صفحه، یا شماره‌های ناپیوسته صفحه در متن دیده شود (دانشگاه آلبرتا).
13. موضوع برگه یا بخش‌هایی از متون و محتوای آن، کاملاً با تکلیف و برنامه کلاس و محتوای کلاس هماهنگ نباشد (دانشگاه آلبرتا).
14. انگیزه‌های تحقیق مهم‌اند. آیا برای یک نمره، گزارشی صد وپنجاه صفحه‌ای تهیه شده است؟! (دانشگاه آلبرتا).
15. ارجاعات به نمودارها، چارت‌ها نیز می‌تواند راه‌گشا باشد (دانشگاه کارولینای ساحلی).
16. می‌توان از نرم‌افزارهای تقلب‌یابی استفاده نمود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه آلبرتا):
• Eve2
• Glatt Plagiarism Services Turnitin.com
• iThenticate
• DOC Cop Plagiarism.org
• Dupli Checker
• Viper
• eTBLAST
• Plagiarism Checker.com
17. جستجو در موتورهای جستجو، همچنان یکی از اصلی‌ترین راه‌های بررسی برداشت از اینترنت است. خصوصاً، گوگل با جستجوی هوشمندترش در قیاس با موتورهای رقیب، ترجیح دارد.

░▒▓ فصل چهارم. راه‌کارهایی برای پیشگیری از وقوع تقلب
1. دانشجویان را از ضوابط آکادمیک مطلع سازیم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. قوانین دانشگاه بایستی واجد یکپارچگی و انسجام باشد و همچنین بوضوح به اطلاع دانشجویان و دیگر افراد مرتبط با مسأله قرار گیرد (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
3. بایستی کوشش شود تا روندهای منظم در اجراء قوانین ایجاد و نهادینه شود. نفس اجرای منظم و بی‌تبعیض ضوابط حایز اهمیت ویژه است (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
4. «هم دانشجویان» و «هم مسؤولین امر»، بایستی کاملاً پذیرای نهادها و اصول دانشگاهی باشند (دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
5. خصوصاً ضوابط سرقت ادبی، و قواعد انشاء نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را برای دانشجویان روشن کنیم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
6. برای دانشجویان روشن کنیم که چگونه تقلب، به دانشجویان و اعتبار دانشگاه لطمه می‌زند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
7. فرصت‌های تقلب را کم نماییم (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
8. در ابتدای هر ترم برای آشنا ساختن دانشجویان با قوانین دانشگاه، قواعد پژوهش و نظایر آن‌ها، مدت زمانی خاص صرف شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
9. دانشجویان را باید از معیارهای ارزیابی تکالیفشان مطمئن ساخت. مرور دقیق تکالیف دانشجویان در طول‌ترم، برای آن‌ها روشن خواهد کرد که توانایی و کارهای آن‌ها مورد ارزیابی قرار گرفته است (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
10. بسط و گسترش فضای «صداقت» و کسب همدلی دانشجویان است (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا و دانشگاه مانکاتو/ مینِسوتا).
11. از دسترسی برابر همه‌ی دانشجویان به امکانات و مواد امتحانی، اطمینان حاصل شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
12. باید کوشش کرد شرایطی را برای دانشجویان ایجاد نمود تا دریابند که بدون تقلب یا سرقت ادبی، می‌توانند در کلاس موفق شوند. برای تحقق این موضوع، می‌توان سیاست نمره را شفاف کرد، و در آغاز ترم به اطلاع دانشجویان رساند و به علاوه از تمام امکانات مشروع برای ایجاد امکان‌های بیشتر برای کسب نمره استفاده کرد (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
13. باید دانشجویان را ترغیب کرد که اگر مشکلی دارند، با صحبت، آن را با استاد در میان بگذارند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
14. باید ترس از آزمون و نمره را به حداقل رساند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
15. در مورد تحقیقات طول ترم یا پایان ترم، صریحاً به دانشجویان متذکر شوید که ارائه مجدد کارهای قبلی در کلاس کنونی، امری نامطلوب بوده و در این میان، متضرر اصلی خود دانشجویان خواهند بود. از دانشجویان بخواهید تا کارهای و حتی کلاس‌های‌شان را با شما چک کنند تا حتی اگر کار مشترک با درس دیگری قرار است انجام شود، در جریان باشید. به عنوان مثال، می‌توان دانشجویان را ترغیب کرد که از نتایج کارهای گذشته استفاده کرده و تحلیلی جدید از آن‌ها ارائه دهند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
16. می‌توان موضوعات تحقیقات را برای دانشجویان، خاص کرد، طوری که دانشجو الزاماً در چهارچوب هدایت استاد و نه با بهره‌برداری از منابع پیشین کار تحقیق را پیش ببرد (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
17. دانشجویان را می‌بایستی از موضوعات پراکنده بر حذر داشت. بدین ترتیب، امکان مراجعه دانشجو به مراکز غیرقانونی تحقیق‌سازی کمتر می‌شود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
18. باید توجه داشت که موضوعات تحقیقات دشوار و بیرون از حد تحمل دانشجویان، زمینه‌ساز تقلب خواهد بود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
19. بایستی هر ترم و برای هر درس، تحقیقات جدید و متفاوت از گذشته‌ای را اعمال کرد، طوری که دانشجویان نتوانند از تحقیقات دانشجویان ترم‌های پیشین استفاده کنند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
20. بایستی از دانشجویان خواست تا «درفت» اولیه‌ای از کارهایشان ارائه دهند. با اعمال برخی اصلاحات در درفت اولیه، دانشجویان باید کار پایانی را نیز در چارچوب همان درفت تکمیل کنند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
21. اگر کلاس، خیلی شلوغ نیست، کارها بین دانشجویان تقسیم شود و خود آن‌ها در مورد آن به قضاوت بنشینند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).

░▒▓ فصل پنجم. واکنش علیه تقلب
1. نظر به اهمیت پایگاه علمی و اعتبار دانشگاه، واکنش علیه تقلب، باید آشکار و بی‌ملاحظه باشد، به نحوی که دانشجویان دریابند که دانشگاه و استاد، تقلب را تحمل نخواهند کرد، و در مورد آن «بسیار» حساس‌اند (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
2. اگر، به وقوع تقلب، شک و تردید داشتید، با دانشجوی مظنون، درباره‌ی مسأله صحبت کنید و واکنش او را مورد بررسی قرار دهید. این گفتگو بسیار مهم و راه‌گشا است. در این گفتگو به نکات زیر توجه کنید:

• اگر در حال تعادل نیست، می‌توان او را به صحبتی صمیمانه دعوت نمود (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• یا هنگامی که با دوستانش ملاقات می‌کند، عیناً مسأله مورد نظر را در رفتار او مورد توجه قرار دهید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• از به کار بردن مستقیم واژه تقلب یا دستبرد اجتناب کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• نوعی دلواپسی را در او برانگیزید، اما در جایگاهی جدی با وی ارتباط برقرار کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• به تبیین‌ها و توضیحات وی گوش بسپارید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• اگر دانشجو، از هرگونه پذیرش ارتکاب خطا سرباز زد، از مسائل حاشیه‌ای مربوط به آن، نظیر اصطلاحات، تفاسیر، تعاریف و نظایر آن‌ها از او بپرسید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• حتی با ناراحتی او همراه شوید، و حتی در صورت نیاز او را به مرکز مشاوره‌ای راهنمایی کنید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).
• در نهایت، به آرامی از قوانین دانشگاه در مورد تقلب به او نکاتی را متذکر شوید (دانشگاه برکلی/کالیفرنیا).

3. سر و کله زدن اضافه با متهم، سبب فراموش کردن فرایند اصلی قضاوت و طی کردن روند تنبیه اداری می‌شود. پس از همه تعاملات مثبت و در عین حال محدود با دانشجو، باید معلوم باشد که حرف آخر را در این زمینه کمیته انضباطی دانشکده می‌زند (دانشگاه آلبرتا).
4. استادان باید برای رویارویی با تقلب، توجیه شوند و از قاطعیت و صراحت دانشگاه اطمینان داشته باشند:

• برخی اساتید فکر می‌کنند که فرایند قضاوت دانشگاه، فرایندی خسته‌کننده، زمان‌بر و فارغ از حمایت سایر اعضای دانشگاه است (دانشگاه آلبرتا).
• اساتید اغلب، تنبیهات را شایسته و در حد و اندازه‌ی جرم نمی‌پندارند (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضای آکادمی به میزان تأثیرگذاری گزارش تقلب در روند کلی فرایند قضاوت بی‌اعتمادند (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضای آکادمی نمی‌خواهند به واسطه گزارش تقلب، اعتبار دانشجو یا اعتبار سایر اساتیدی که تقلبی کشف نکرده‌اند به چالش خوانده شود (دانشگاه آلبرتا).
• اثبات وقوع تقلب، اغلب دشوار است (دانشگاه آلبرتا).
• برخی از اعضاء دانشگاه، معتقدند وارد ساختن چنین اتهاماتی سبب کاهش و افول مهارت‌های تحصیلی دانشجویان یا سرخوردگی آنان می‌شود (دانشگاه آلبرتا).
• در مواردی، ممکن است دانشگاه‌ها سیاست‌های ثابت و برابری برای مقابله با این مسأله تعریف نکرده باشند. از این بابت، بیم بی‌عدالتی یا نافرجام ماندن اقدام استاد در گزارش تقلب می‌رود (دانشگاه آلبرتا).
• گزارش تقلب، می‌تواند رابطه اساتید با دانشجویان را به لحاظ عاطفی با مشکل مواجه کند (دانشگاه آلبرتا).

والحمدلله رب العالمین
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 25 اسفند 1390 ساعت 10:39

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(6)/ رهبرتسليم،جهادتعطيل،منابع‌تاراج،ومردم‌کثرت‌گرا

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

----------------------------------------

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الآسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‏ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لإِِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏

كريمه 2: مائده/3
----------------------------------------

← رهبر تسليم، جهاد تعطيل، منابع تاراج، و مردم متکثر، خود ”بی‌دینی“ است؛
← اصلاح‌طلبان، دینی می‌خواستند که”رهبر“ش تسليم، ”جهاد“ش تعطيل، ”منابع“ش تاراج، و ”مردم“ش متکثر، و حتی ”کثرت‌گرا“ باشند؛ اینطور دینی، دین نمی‌شود. آگاه باشید؛ اگر كفّار از شما مأيوس نشده‏اند، نقصي در دين شماست.
← مراد از رضايت به ”تكميل دين“، يعني نجات آن از مزاحمت مشركين؛ نجات مسلمانان و اعمال ديني آنان از مزاحمت مشركين است.
← كفّار و مشركين، از دينِ كامل مي‏ترسند، نه ديني كه ”رهبر“ش تسليم، ”جهاد“ش تعطيل، ”منابع“ش تاراج، و ”مردم“ش متفرّق باشند؛ “الْيَوْمَ يَئِسَ“ / ”الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ“.
← اگر كفّار از شما مأيوس نشده‏اند، چه بسا نقصي در دين شماست؛ ضعفي كه خصوصاً از نظر رهبري در دين شماست. دين، بدون رهبر، كامل نيست.
← قوام مكتب، به ”رهبري“ صحيح است، و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس مي‌شوند، نه با چيز ديگر. همه‏ي نعمت‏ها بدون ”رهبري الهي“ ناقص است. خصوصاً نصب علي عليه السلام به امامت، اتمام نعمت است، ”أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي” و رها كردن ولايت او كفران نعمت و ناسپاسي نعمت، عواقب سويي دارد.
← پس، ولايت كه مشروع واحدي است تا قبل از روز غدير ناقص بود، و به حد تمام نرسيده بود، امروز با نصب ولي امر، بعد از رسول تمام شد. و وقتي دين خدا در تشريعش به حد كمال رسيد، و نعمت ولايت تمام شد ”رَضِيتُ لَكُمُ الاسْلامَ دِيناً“ من اسلام را بدان جهت كه ديني از اديان توحيد است براي شما پسنديدم، در اين دين، غير از خدا كسي پرستيده نمي‏شود، و با در نظر گرفتن اينكه طاعت همان عبادت است قهرا غير از او كسي اطاعت نمي‏شود، تنها خدا و كسي كه خدا فرموده باشد يعني رسول و اولي الامر اطاعت مي‌شود (ترجمه الميزان، ج.5، ص.292).
       

• بهره‌ي 8 ابهام و ضعف در رهبري ديني، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 9 رها كردن، تضعيف، و اطاعت نكردن از رسول و ولي امر (همو كه اولي‌الناس بالمؤمنين من انفسهم است)، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي10 عمل نكردن به همه جنبه‌هاي دين، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، ده رهنمود از قرآن کریم آموختیم. صد و هفتاد و پنج رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 24 اسفند 1390 ساعت 20:48

پرسش از نسبت سلطه و رسانه/ آنتونیو گرامشی

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


مقصود از ساختار هژمونیک، سازمان مادی‌ای است که هدف آن حفظ، تعیین و توسعه ”حوزه“ نظری یک قدرت است. به زعم آنتونیو گرامشی، شاخص‌ترین و پویاترین بخش آن، مطبوعات به معنای عام است: مؤسسات انتشاراتی (که از برنامه‌ای آشکار یا ضمنی برخودارند و منسوب به گرایشی خاصند)، روزنامه‌های سیاسی، هر نوع نشریه ادواری مانند علمی، ادبی، نسخه شناختی، عوام‌پسند و غیره، نشریات متنوع ادواری تا بولتن‌های محلی. از نظر وی اگر این نوع مطالعه در مقیاس ملی انجام می‌شد، مطالعه‌ای عظیم می‌گشت: بنا بر این سلسله‌ای از مطالعات را می‌توان برای یک شهر یا تعدادی از شهرها صورت داد. ویراستار خبر در روزنامه باید این مطالعه را به عنوان طرحی کلی برای کارش در دستور کار داشته باشد: در واقع او باید روایت خود را از این امر ارایه دهد. به تمام مقالات عالی و برجسته‌ای فکر کنید که در باب این موضوع می‌شود نوشت.

               از دیدگاه گرامشی، مطبوعات پویاترین (ولی نه یگانه) بخش این ساختار هژمونیک است. هر آنچه به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر افکار عمومی اثر گذار است یا می‌تواند اثرگذار باشد، به حوزه مطبوعات تعلق دارد یعنی کتابخانه‌ها، مدارس، انواع گوناگون انجمن‌ها و باشگاه‌ها، حتی معماری و ترتیب و نام‌های خیابان‌ها. در صورت بی اطلاعی از کوشش‌های مستمر و صبورانه‌ای که کلیسا در جهت توسعه مداوم بخش خاص خود در ساختار مادی هژمونی انجام می‌دهد، تبیین جایگاهی که کلیسا در جامعه مدرن کسب کرده است ناممکن خواهد بود. اگر چنین مطالعه‌ای به طور جدی انجام گیرد از اهمیت فراوانی برخوردار خواهد بود. این مطالعه، گذشته از اینکه مدل تاریخی زنده‌ای از این ساختار را در اختیار می‌نهد، موجب خو گرفتن به ارزیابی محتاطانه‌تر و دقیق‌تر از نیروهای عمل کننده در جامعه می‌شود. طبقه ابداعگر چه امکاناتی را می‌تواند در برابر این مجموعه چشمگیر سنگرها و استحکامات طبقه مسلط تدارک ببیند؟ روحیه انقطاع، به عبارت دیگر کسب فزاینده آگاهی از شخصیت تاریخی خود، روحیه انقطاع که هدفش باید فرا گستردن خود از طبقه رقیب به طبقاتی باشد که هم پیمانان بالقوه آنند ـ این همه مستلزم کار هژمونیک پیچیده‌ای است که شرط اول آن شناخت دقیق عرصه‌ای است که باید روشن شود؛ یعنی عرصه مربوط به مؤلفه ”توده“ انسانی آن (طبقه).

               به زعم آنتونیو گرامشی، جامعه‌ی مدنی و آخرین تکنولوژی‌های دموکراتیک مسؤول تولید، بازتولید و تحول هژمونی هستند. از نظر رنسام گرامشی از مفهوم هژمونی برای توصیف شیوه‌های کنترل اجتماعی موجود برای گروه‌های اجتماعی مسلط استفاده می‌کند. او بین «کنترل زورمدارانه» که به صورت اعمال زور یا تهدید به اعمال زور ظاهر می‌شود و «کنترل اجتماعی» که زمانی به وجود می‌آید که افراد با میل باطنی و داوطلبانه استیلای گروه مسلط بر فرهنگ توده‌ای و جامعه را می‌پذیرد تمایز قائل است و این دومی را «هژمونی» نام می‌نهد.
               از نظر گرامشی، فرهنگ عوام و رسانه‌های گروهی تابع سلطه‌ی اقتصادی، بازتولید و تحول هژمونی با استفاده از مؤسسات جامعه‌ی مدنی هستند که حیطه‌های تولید و مصرف فرهنگی را پوشش می‌دهند. هژمونی به صورت فرهنگی و ایدئولوژیک با استفاده از مؤسسات جامعه‌ی مدنی که مشخصه‌ی جوامع لیبرال دموکراسی و سرمایه‌داری تکامل‌یافته است، عمل می‌کند. گرامشی جامعه‌ی مدنی را زادگاه فرهنگ و ایدئولوژی (منظور از ایدئولوژی مفهوم سیاسی آن، یعنی نظام‌های نمادین مسلط مربوط به رفتار سیاسی است) در جوامع می‌داند و برای او استیلا نحوه‌ی درک عملکرد آن‌هاست. از دیدگاه گرامشی فرهنگ عوام و رسانه‌های گروهی را باید بر حسب مفهوم هژمونی تفسیر و توصیف کرد. «جامعه‌ی مدنی» به یک ساختار بسیار پیچیده و مقاوم در مقابل «تهاجم‌های» شدید عوامل اقتصادی فوری (بحران‌ها، رکودها و غیره) تبدیل شده است. از این روست که گرامشی معتقد است که نیروهای انقلابی ضد سلطه ابتدا باید جامعه‌ی مدنی و سپس دولت را تسخیر کنند و بنابراین باید یک گروه ائتلافی از گروه‌های مخالف تشکیل دهند. بدون این کشمکش، تمام تلاش‌هایی که در جهت تسخیر دولت انجام می‌شود بی‌ثمر خواهد بود.
               گرامشی استیلا را نتیجه‌ی کار روشن‌فکران ارگانیک می‌داند. از این لحاظ، نظریه‌ی او معتقد است که ما باید تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان و مصرف‌کنندگان و مفسران فرهنگ رسانه‌ای عوام را روشن‌فکرانی محسوب کنیم که در تحکیم هژمونی رایج در مؤسسات جامعه‌ی مدنی یا منازعه بر سر آن‌ها دخیل هستند. کار این‌گونه مؤسسات به نقشی که روشن‌فکران ایفا می‌کنند بستگی دارد.
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 24 اسفند 1390 ساعت 17:38

ــ̓ ̓ـکوتیشن: منتسکیو درباره شأن ”آزادی“/”رهایی“

فرستادن به ایمیل چاپ

ادامه مطلب...


شارل دوسکوندا بارون دو منتسکیو در «روح‌القوانین»


• هیچ کلمه‌ای مانند آزادی، تا این حد، معانی مختلف را در بر نگرفته است، و هیچ لفظی به قدر آزادی، عواطف گوناگون را در قلب آدمی زنده نکرده است.

• برخی، آزادی را حربه‌ای پنداشته‌اند که به مدد آن، هر گاه بخواهند بتوانند کسی را که به اقتدار جابرانه‌ای رسانده‌اند، از اریکه قدرت به زیر آورند.

• بعضی دیگر، آزادی را قدرتی می‌دانند که با آن، می‌توانند کسی را که اطاعت از او واجب است، به اراده خود انتخاب کنند.
• عده‌ای دیگر، آزادی را در آن دانسته‌اند که حق داشته باشند، سلاح بر گیرند، تا بتوانند به دیگران زور بگویند و شدت عمل به خرج دهند.
• برای پاره‌ای دیگر هم، مفهوم آزادی، داشتن این امتیاز است که حکومت در دست یکی از افراد ملتشان باشد، یا با قوانین مخصوص خودشان اداره شوند.
• مردمی دیگری هم، آزادی را در این می‌پنداشتند که بتوانند ریش دراز داشته باشند.
• بعضی‌ها آزادی را مختص به یک نوع حکومت دانسته‌اند؛ مثلاً آنان که مشرب جمهوری‌خواهی داشته‌اند، آن‌را به حکومت جمهوری اختصاص داده‌اند؛ و آنان که به دولت سلطنتی دلبسته بوده‌اند، آزادی را ویژه آن دولت دانسته‌اند. به طور کلی، مردم آزادی را مختص نوع حکومتی پنداشته‌اند که پیش‌تر با تمایلات و آداب و سنتشان مطابقت داشته است.
• از آن‌جا که در حکومت‌های جمهوری، علل مصائب و بدبختی‌ها، به طور ثابت و روشن در معرض دید مردم نیست، و چنین به نظر می‌رسد که بیشتر، قوانین حکومت می‌کنند نه مجریان، مردم چنین می‌اندیشند که در حکومت‌های جمهوری، بیش از حکومت‌های سلطنتی آزادی وجود دارد.
• و بالاخره، چون در حکومت‌های دموکراسی، چنین به نظر می‌رسد که زمام امور در دست مردم قرار دارد، و آن‌چه ایشان بخواهند به مورد اجرا در می‌آید، آن‌را آزادانه‌ترین حکومت پنداشته‌اند و قدرت ملی را به خطا با آزادی افراد یکی دانسته‌اند.
• درست است که در حکومت‌های دموکراتیک، مردم ظاهراً هر آن‌چه بخواهند، می‌توانند عملی سازند، ولی آزادی سیاسی آن نیست که هر کس اختیار بی حصر داشته باشد و بتواند هر آن‌چه میل کند، انجام دهد.
• در حکومت‌ها، یعنی در جوامعی که به وسیله قوانین اداره می‌شوند، آزادی، قدرتی است که مردم به وسیله آن بتوانند آن‌چه باید بخواهند، بخواهند و انجام دهند، و آن‌چه نباید بخواهند، مجبور به خواستن و انجامش نباشند.
• همواره باید این نکته را در نظر داشته باشیم که آزادی با رهایی متفاوت است.
• آزادی عبارت از حق انجام آن چیزی است که قانون روا داشته است و اگر کسی بتواند آن‌چه را که قانون منع کرده است، انجام دهد، دیگر آزادی وجود نخواهد داشت، زیرا همه دیگر همنوعانش نیز می‌توانند مانند او به قانون تجاوز کنند. ...
• آزادی سیاسی فرد، آرامش خاطری است که از اعتقادش به ایمنی خود [در اجتماع] ناشی می‌شود. برای دست یافتن به این آزادی، باید تشکیلات حکومت، به نحوی باشد که هیچ کس در اجتماع، از دیگری هراسی نداشته باشد. ...
• از آن‌جا که برخورداری از آزادی و حتی حفظ و حراست آن، در این است که افراد، در بیان افکار خود، مختار باشند و احساسات خود را آزادانه بیان کنند، اتباع یک دولت آزاد، می‌توانند هر آن‌چه را که قوانین صراحتاً منع نکرده‌اند، بگویند و بنویسند.
• به اختصار، می‌توان گفت که آزادی، مفهومی است که در برابر استبداد قرار دارد. استبداد عبارت از آن است که فردی با اختیار مطلق، در اجتماعی بی‌نظام و بی‌قانون، حکمرانی کند.
• بنابراین، زندگی کسی که تابع حکومت یک فرد مستبد باشد، بی‌ترتیب، نامعین و ناامن و بدتر از همه مصیبت بار خواهد بود.
• ولی آزادی راستین هم آن نیست که من هر آن‌چه میل کنم، بتوانم انجام دهم. زیرا در آن صورت، من خود یک فرد مستبد خواهم بود. بنابراین، باید گفت که سرچشمه آزادی، در امنیت و نظم و حکومت عقلایی قانون است.
مآخذ:...

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی14/ طرح گیدنز برای سیاست رادیكال توسعه

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


«برابر با هر گونه معیاری، شمال از تنظیم‌های كنونی به شدت سود می‌برد. ”منابع جهان سوم به همان اندازۀ دوران استعمار، به ارزانی در دسترس است، بدون آن‌كه هزینه‌های مدیریت خارجی در كار باشد“. برای در هم شكستن این بن‌بست، به یك برنامۀ اصلاحی همه‌جانبه‌تر كه هدفش تأمین مصلحت جهان سوم و نه جهان نخست باشد، نیاز داریم.

           «چنین برنامه‌ای، باید خود مفهوم توسعه به منظلۀ رشد اقتصادی را مورد تردید قرار دهد، ضمن آن‌كه مسائل عظیم ناشی از مسائل فقر جهانی را نیز از نظر دور ندارد. این برنامه باید با مدرنیته در چالش باشد، نه آن‌كه بكوشد در كجا آن را با موفقیت تعمیم دهد. خطوط این مبارزه هم‌اكنون تعیین شده‌اند: ”در یك جبهه، علم‌گرایی، توسعه‌گرایی و دولت‌گرایی را می‌بینیم كه با تأسیسات بزرگی همچون تكنولوژی مدرن و نهادهای سرمایه‌داری جهانی و قدرت دولت پشتیبانی می‌شود. در جبهه‌ای دیگر، مردم‌اند كه 30 درصد آن‌ها تا آنجا كه پروژۀ مدرن مطرح است، هیچ بختی ندارند و 70 درصد دیگر، كه بسیاری‌شان در نگون‌بختی آن‌ها سهیم‌اند و این پروژه را از جهت اخلاقی، اجتماعی و زیست‌محیطی تحمل‌ناپذیر می‌دانند“. ”نوع دیگری از توسعه“ به چه چیز می‌تواند شبیه باشد؟… این نوع متفاوت توسعه باید ویژگی‌های زیر را داشته باشد:

1. «باید مبتنی بر و در جهت تقویت اقدامات بازاندیشانه‌ای باشد كه جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های خودیاری بومی هم اكنون در سراسر جهان در برخورد با نیروهایی كه زندگیشان را تغییر می‌دهند، به كار می‌برند؛…

2. «این نوع از توسعه به مسألۀ جلوگیری از خسارت به فرهنگ محلی و محیط زیست، توجه بنیادی دارد. مدرن‌سازی تقریباً در همه جا به همراه بسیاری از منافع آن پیامدهای زیانباری نیز داشته است؛ در بسیاری از موقعیت‌ها نمی‌توان انتظار داشت كه مدرن‌سازی بیشتر از پس این مسأله برآید، زیرا خود در ایجاد این مسأله مؤثر بوده است. یكی از نقطه‌های عمدۀ پیوند توسعۀ مبتنی بر سیاست رادیكال با محافظه‌كاری فلسفی، همین نكته است؛ محافظه‌كاری را در بسیاری از موارد باید به عنوان واكنشی عقلانی به جنبۀ مخرب مدرنیته به شمار آورد؛
3. «اینگونه توسعۀ مسائل سیاست حیاتی را برای سیاست رهایی‌بخش بسیار اساسی می‌انگارد و در خارج از این چهارچوب فعالیت نمی‌كند. رهایی‌بخشی را دیگر نمی‌توان با مدرن‌سازی ساده برابر انگاشت، بلكه نیاز به این دارد كه با مسائل سبك زندگی و اخلاقی برخوردی فعال داشته باشد. سخن گفتن از ”سبك زندگی“ در ارتباط با گرسنگان و فقیران جهان در آغاز شاید شگفت بنماید؛ ولی امروزه دیگر نمی‌توان با فقر به عنوان امری صرفاً اقتصادی برخورد كرد. مسألۀ ”چگونه زیستن“ در محیط جهانی‌شونده‌ای كه فرهنگ محلی و منابع زیست‌محیطی به باد داده می‌شوند، برای مردم فقیر اهمیت ویژه‌ای دارد. نبرد برای خودمختاری و خوداتكایی، مبارزه برای بازسازی فرهنگ محلی به عنوان شیوۀ عمده و گاه منحصر به فرد پرهیز از محرومیت و نومیدی محلی نیز به شمار می‌آید؛
4. «توسعۀ مورد نظر ما باید خوداتكایی و تمامیت اجتماعی را به عنوان وسیلۀ توسعه تقویت كند. خوداتكایی گه‌گاه ممكن است تقویت بازارها را در بر گیرد، ولی بیشتر بر بازسازی همبستگی‌ها و نظام‌های حمایتی محلی دلالت می‌كند. نمونه‌های توسعۀ مبتنی بر خوداتكایی، امروزه فراوان‌اند؛…
5. «توسعۀ مورد نظر ما دو سرچشمۀ متفاوت بحران اكولوژیستی را بازمی‌شناسد. جوامع ثروتمند با تشویق و یا دست كم روا داشتن الگوهای تولید و مصرف اسراف‌كارانه، فجایع زیست‌محیطی را به بار می‌آورند. عملكردهای زیست‌محیطی زیانبار مردم بسیار فقیر، بیشتر ثانوی و تدافعی‌اند. آن‌ها كه نسل‌ها تولید تجدیدپذیر داشته‌اند، همین كه جا به جا می‌شوند یا به حاشیه رانده می‌شوند، ناچار می‌شوند عملكردهای كوتاه‌مدت و مخرب‌تری را اقتباس كنند تا بتوانند ادامۀ حیات دهند. سرزنش كردن فقیران برای وضعیتی كه بیشترین را دیگران پدید آورده‌اند، كار بیهوده‌ای است. با این همه، در اینجا وضعیتی را می‌یابیم كه، به جز در كوتاه‌مدت، ثروتمندان و فقیران مصالح یكسانی دارند، زیرا منابعی كه نابود می‌شوند، غالباً جایگزین‌ناپذیرند؛
6. «بهبود جایگاه زنان در ارتباط با جایگاه مردان، یكی از بخش‌های بنیادی توسعه از نوع دیگر است. زنان كمتر از یك درصد ثروت جهان را در اختیار دارند و كمتر از ده درصد درآمد جهانی به آن‌ها می‌رسد؛ با این همه، دو سوم كار جهان را آن‌ها انجام می‌دهند.…در اینجا نیز سیاست رهایی‌بخش باید ملاحظات سیاست حیاتی را در نظر داشته باشد. زیرا در اینجا مسأله تنها قضیۀ دستیابی به برابری بیشتر میان دو جنس نیست؛ دگرگونی در مفهوم زنانگی و مردانگی و الگوهای رفتاری مربوط به آنها، هم مورد درخواست است و هم تقریباً در همه جای جهان اتفاق می‌افتد؛…
7. «مراقبت بهداشتی همیشه برای مردم بسیار فقیر مسأله‌ساز بوده است. توسعۀ مورد نظر ما باید بر ارجحیت مراقبت بهداشتی خودمختارانه تأكید ورزد؛ این نوع مراقبت بهداشتی هر چند پزشكی علمی غربی را نادیده نمی‌گیرد، ولی به محدودیت‌ها و گرایش‌های غیرسازندۀ آن نیز آگاه است. پزشكی علمی در مناطق بسیار فقیر را باید تنها به عنوان یكی از روش‌های برخورد با مسألۀ تندرستی و بیماری در كنار روش‌های دیگر در نظر آورد؛…
8. «خانواده بویژه برای زنان و كودكان غالباً سركوبگرانه است. با این همه، پیوندهای خانوادگی برای مردم بسیار فقیر در همه جای دنیا منبعی عاطفی و مادی فراهم می‌سازد كه هیچ نهاد دیگری نمی‌تواند در این زمینه با آن برابری كند. پیوندهای خانوادگی برای افراد بیمۀ اجتماعی فراهم می‌سازد و بویژه در روزگار سختی از آن‌ها حفاظت می‌كند؛…
9. «در خانواده و پهنه‌های دیگر، چنین الگوی توسعه‌ای باید نه تنها بر حقوق، بلكه بر مسؤولیت‌ها نیز تأكید می‌ورزد. به رسمیت شناختن حقوق رسمی و اساسی (مانند حقوق زنان و كودكان) به معنای تأكید بر الزام‌های همراه آن است. به راستی كه مسؤولیت همخوانی نزدیكی با خوداتكایی دارد؛…
10. «تظاهر به اینكه توسعۀ مورد نظر ما صرفاً از طریق محلی می‌تواند سازماندهی شود، رویكردی كوته‌بینانه است. چنین توسعه‌ای نیز به دخالت نهادهای بزرگی چون دولت و سازمان‌های بازرگانی و بین‌المللی نیاز دارد. به هر روی، این دخالت برای آن‌كه ماهیتی زایا داشته باشد، باید به درخواست‌های محلی حساسیت نشان دهد و از مصالح محلی حفاظت كند. بدون چنین حساسیتی، برنامه‌های توسعه می‌توانند به جای چاره كردن نابرابری‌های جهانی آن‌ها را تشدید نمایند» (صص.9 252.).

           «آیا این نوع توسعۀ متفاوت در ضمن تنها راهی نیست كه از طریق آن تا اندازه‌ای می‌توان بازسازی رفاه در شمال را به گونه‌ای سازگار با بهروزی روزافزون در جنوب انجام داد. آنچه كه در اینجا مطرح است، پدیدار شدن جامعۀ پساكمیابی است.…یك جامعۀ پساكمیابی از زمانی پدیدار می‌شود كه رشد اقتصادی مداوم زیانبار یا آشكارا مخرب گشته باشد؛ زمانی كه فرهنگ تولیدگرایی به گونۀ گسترده‌ای مورد تردید قرار گیرد و فشاری را در جهت تحقق ساخته و پرداختن نوع دیگری از ارزش‌های زندگی به بار آورد» (ص.259.).

...ادامه مروری به آنتونی گیدنز در فراسوی چپ و راست...
مآخذ:...

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(5)/ ”کثرت“+”گرایی“=”بی‌دینی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامادامه مطلب...دحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

----------------------------------------

وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ

كريمه 5: البینه/98
----------------------------------------

← اصلاح‌طلبان...
← اصلاح‌طلبان، ادعا می‌کردند که ”کثرت“ را دوست دارند، تا حدی که ”ایسم-ism“ و ”مکتب“ اصلی خود در سیاست را، به رسمیت شناختن ”کثرت“ معرفی می‌کردند. به این موضع مکتبی می‌گفتند: ”کثرت‌گرایی“(Plural+ism). البته معادل ”گرایی“ برای پسوند ”ism“ سبک و نارواست. ترجمه صحیح‌تر Pluralism، ”کثرت‌پرستی“ است نه ”کثرت‌گرایی“.
← ... ولی کاش راست می‌گفتند که اگر در این ادعا راستگو بودند، از آنچه کردند، برتر بود. عادت داشتند که هر مخالفی را به مثابه یک نقطه بحرانی، و یک استثناء از سر راه بردارند، و هنوز از این هوس خالی نشده‌اند.
← اما اگر مثل اصلاح‌طلبان نقش بازی نمی‌کردی، و واقعاً ”کثرت‌گرا“ بودی، و از امر به معروف و نهی از منکر به خود و دیگری، به بهانه کثرت‌گرایی سر باز می‌زدی، و هوس نداشتی که خود و دیگران را با برهان و فرقان، به راه راست هدایت کنی، آن وقت، بدان که فرجامی همچون اصلاح‌طلبان، یا بدتر از آن می‌داشتی...
← ... ”بی‌دین“ می‌شدی.
← در راه حق، پراكندگي و دوگانگي وجود ندارد، بلكه سراسر، وحدت و يگانگي است. این، یعنی ”دیدگاه توحیدی“، در مقابل ”کثرت‌پرستی“.
← جمله ”وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ“ اشاره به آن است كه اصول ”توحيد خالص“ و ”نماز“ (توجه به خالق) و ”زكات“ (توجه به خلق) از اصول ثابت و پابرجاي همه اديان است، بلكه مي‏توان گفت اينها در متن فطرت آدمي قرار دارد. بنابراين، ريشه اين دستورات به صورت كلي در اعماق همه فطرت‌ها جاي دارد، لذا در متن تعليمات همه انبياي پيشين و پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفته است.
← از سوي ديگر، معناي ”اقامه دين“ حفظ آن است به اينكه پيروي‏اش كنند و به احكامش عمل نمايند، و الف و لام در كلمه ”الدين“ الف و لام عهد است، يعني آنچه به همه انبياء نامبرده وصيت و وحي كرده بوديم اين بود كه اين ديني كه براي شما تشريع شده پيروي كنيد، و در آن تفرقه ننماييد، و وحدت آن را حفظ نموده، در آن اختلاف نكنيد. در قرآن مجيد ظلمت به صيغه ”جمع“ آورده شده (ظلمات) و نور، به صيغه ”مفرد“ و اين اشاره به آن است كه در راه حق، هيچ گونه پراكندگي و دوگانگي وجود ندارد، بلكه سراسر، وحدت و يگانگي است. مسير حق، مانند خط مستقيمي است كه ميان دو نقطه كشيده شود كه هميشه يكي است و تعدد در آن ممكن نيست. ولي باطل و كفر، مركز انواع اختلاف‌ها و پراكندگي‌هاست حتي اهل باطل در باطل خود هماهنگ نيستند و وحدت هدف ندارند درست مانند خطوط انحرافي است كه در ميان دو نقطه كشيده مي‌شود كه تعداد آن در دو طرف ”خط مستقيم“ بي‏شمار و نامحدود است.
← بر همه مردم واجب است دين خدا را به طور كامل به پای دارند، و در انجام اين وظيفه تبعيض قائل نشوند، كه پاره‏اي از احكام دين را به پای دارند، و پاره‏اي را رها كنند. و اقامه كردن دين عبارت است از اينكه به تمامي آنچه كه خدا نازل كرده و عمل بدان را واجب نموده ايمان بياورند.
← تنها دين، توحيد است كه قادر به اداره جامعه و سوق دادن آن به سوي سر منزل سعادت است، و آن، تنها دين محكمي است كه دچار تزلزل نگشته، تمامي معارفش حقيقت است و بطلان در آن راه ندارد، و همه‏اش رشد است و ضلالتي در آن يافت نمي‏شود، و ليكن بيشتر مردم به خاطر انس ذهني كه به محسوسات دارند، و به خاطر اينكه در زخارف دنياي فاني فرو رفته‏اند، و در نتيجه سلامت دل و استقامت عقل را از دست داده‏اند، اين معنا را درك نمي‏كنند. آري، اكثريت مردم را كساني تشكيل مي‌دهند كه همه همشان زندگي ظاهر دنيا است و از آخرت روي گردانند.
← انسان تا زماني كه در مسير فطرت راه مي‏رود و بر طبق نواميس خلقت قدم بر مي‏دارد حق را حق و سعادت را سعادت و خلاصه هر چيز را آن طور كه هست مي‏بيند، و در نتيجه جز در برابر حق گردن نمي‏نهد، و جز براي راستي و درستي خاضع نمي‏شود، و جز چيزهايي را كه خير و سعادتش در آن است اراده نمي‌كند، اين فطرت آدمي است كه اگر توفيق هم رفيق شد و انسان به راه هدايت افتاد، سعي مي‌كند تمامي مقاصد خود را با مصداق حقيقيش تطبيق دهد، مثلاً در عبادت كه يكي از مقاصد اوست جز خدا را كه مطلوب و مقصود حقيقي اوست و بندگي در برابر او مصداق حقيقي عبادت است نمي‏پرستد، و جز حيات دائمي كه سعادت مطلوب او است طلب نمي‌كند.
← اما اگر توفيق رفيقش نشد، و در نتيجه از راه، پرت و منحرف گرديد، دلش از حق به سوي باطل، و از خير به سوي شر، و از سعادت به سوي شقاوت بر مي‏گردد، آن وقت است كه هواي نفس را معبود خود گرفته و شيطان را مي‏پرستد، براي بت‏ها سر فرود مي‏آورد، از عالم ملكوت چشم پوشيده دل به دنيا مي‏بندد، و چشم به زخارف مادي آن مي‏دوزد.
← چنين كسي عقيده‏اش نسبت به هر عملي كه انجام مي‌دهد اين است كه همين طور بايد آن را انجام داد، و خيال مي‌كند كه در عمل خود راه راست را يافته است، در نتيجه، باطل را به عنوان حق، و شر و شقاوت را به خيال خير و سعادت اخذ مي‌كند، و در عين اينكه فطرتش سالم و محفوظ است، در مقام عمل، فطرت خود را با غير آن تطبيق مي‌دهد. خداي تعالي در اين باره مي‌فرمايد: ”يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي‏ أَدْبارِها“ (نساء/47).
← محال است كسي باطل را با اعتراف به باطل بودنش پيروي كند، و شقاوت را با علم به اينكه شقاوت و خسران است طلب نمايد، هم چنان كه در اين باره نيز فرموده: ”فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ“ (روم/30).
← و اين، نه تنها انسان است كه چنين نمي‌كند، بلكه هيچ علت و سببي جز غايتي را كه سازگار با طبع اوست هدف همت قرار نمي‏دهد، و جز كارهايي كه خير و سعادتش را تامين كند مرتكب نمي‏شود، و اگر هم احيانا به انساني يا سببي از اسباب ديگر برخوريم كه بر خلاف اين قاعده عملي را انجام داده يا اثري را از خود نشان داده است بايد اين برخورد خود را سطحي دانسته و آن را تخطئه كنيم (ترجمه الميزان، ج.8، ص.97).
       

• بهره‌ي 6 عدم اقامه دين و اجرا ننمودن تمام و كمال احكام و قواعد ديني، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 7 تفرقه در دين، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد. براي رويارويي با تفرقه در دين بايد به فطرت پاك و مهذب دست آويخت و قرآن را كه كتاب هدايت است با آن فهميد. قرآن را به بديهياتي فهميد كه همه فطرت‌هاي بشري آنها را تصديق مي‌كنند و نه به امور آكنده از شبهه. اگر مردم بكوشند دين را به تجربيات شخصي خود بيالايند، قطعاً درك‌ها و قرائت‌ها از دين به كثرت تجربيات افراد متكثر خواهد شد. اين، در حاليست كه قرآن تأكيد دارد كه دين را بايد سازگار با فطريات، يعني همان چيزي كه بين همه انسان‌ها مشترك است فهم كرد.

← تا کنون، هفت رهنمود از قرآن کریم آموختیم. صد و هفتاد و هشت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

”تقدير پيشكش“...

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


• «تقدیر پیشكش»...

• «تقدیر پیشكش»، آیا آنان كه روی سرویس فوق‌العادۀ «اخلاق»، «انصاف»، «حقوق بشر»، «كرامت انسان» و… پیكار می‌فرمایند، اكنون و پس از دوازده اسفند نود، آماده‌اند كه از متهمین به تقلب هشتاد و هشت عذرخواهی كنند؟

• بعضی وقت‌ها، آدمی در مراحلی قرار می‌گیرد كه ظرفیت شنیدن حرف حق در او بالا می‌رود، گویی گاهی سیلی‌های روزگار انسان را به هوش می‌آورد و دنیا را واقعی‌تر از آنچه كه فكر می‌كند می‌بیند؛ كسی كه در اوج اقتدار گزاف است و یا خود را در اوج اقتدار می‌یابد، بعید است كه نصیحت و دلسوزی در او اثر كند. او مرتب بالاتر می‌رود و هزینه‌های سقوط خود و شدت شكستن استخوان خویش را بالا می‌برد، ظاهراً چنین شرایطی اصلاً برای بحث و گفتگو و انتقاد مناسب نیست، طرف انتقاد یا خود باید پایین بیاید و صاف و ساده زمین بنشیند و طالب حقیقت شود و یا روزگار باید او را پایین بیاورد و نعمت بزرگ شنیدن حقیقت را ارزانیش كند، گویند از این منظر بلاها نعمتند؛ اگر انسانها اهل عبرت باشند.
• «آقایان»، از یک هفته مانده به انتخابات هشتاد و هشت، هر چه در چنته داشتند رو كردند و مافی‌الضمیر آن چنته و دوری «از اخلاق و آئین» را عریان نمودند. سخن اصلی مربوط به همان زمانی است كه دفتر این ماجرا گشوده شد و تصور رفت كه چنین ابزاری برای هجو اصول و منكوب ساختن قضاوت و كورسوی عدالت در این ملك مناسب است. در آن زمان، همۀ باورها و توان‌ها و ظرفیت‌های این «آقایان» به كار گرفته شد تا حتك حرمت كنند.
• همان زمان، بودند دلسوزانی كه گفتند كه پایه‌های این هجوم سست و بی‌بنیاد است، و نمی‌توان روی آن قصری از آرزوی اصلاح‌طلبانه بنا نهاد؛ مطابق معمول داستان عشق و عاشقی و مستوری و مستی! نگذاشت كه به اندازه خردلی از نصیحت ناصحان بهره گیرند و تاختند و تاختند و تاختند.
• آیا این همه، كافی نیست كه آقایان محترم در اندیشه‌ها و تاكتیك‌های خود كمی تردید كنند؟ البته مخاطبان بهتر می‌دانند كه عمق این ماجرا خیلی بیشتر از اشارات بالاست، ولی اگر طول و عرض این داستان همین باشد، هر جناحی در هر جای عالم را به تفكر و حتی انزوا و بازسازی می‌كشاند.

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 23 اسفند 1390 ساعت 11:42

امیل دورکیم: دفاع از ”جمهوری“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• اهمیت نقش دولت در همبستگی اجتماعی که ابتدا در کتاب «خودکشی» آمده بود، در «اخلاق حرفه‌ای و اخلاقیات مدنی» بسط یافت. این مسأله، بایستی مرتبط با دولت باشد، چون دولت است که به عنوان مهم‌ترین پیکرۀ جمعی در اجتماع سیاسی شناخته می‌شود و موظف به ارتقاء مساوات، عظمت انسانی و خومختاری است.

• دورکیم با اصرار بر نقش دولت، مفهوم بدواً انتزاعی وجدان جمعی را به منش فردی بدل می‌کند.

• صورتبندی دورکیم، از دولت جالب است. دولتی که به لحاظ اقتصادی لیبرال، و به لحاظ فرهنگی متعهد و محدودکننده است، و چقدر این الگو با الگوی نیرومند لیبرالیسم تاچریستی منطبق است. به زعم او این صورت از آگاهی جمعی تبلور یافته، نمی‌تواند در حمایت اقتصاد عمومی یا علایق طبقاتی نقشی ایفا نماید، زیرا نقش اصلی آن پروراندن اخلاق جمعی جامعه و بالاترین ایده‌آل استقلال فردی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است.
• پس، در مجموعه سخنرانی‌هایی که منتهی به تألیف «اخلاق حرفه‌ای و اخلاقیات مدنی» شد، یک چیز دیگر نیز جدید است و آن اینکه پرورش اخلاق جمعی جامعه، دیگر نمی‌تواند کارکرد انحصاری تقسیم کار اجتماعی قلمداد شود، بلکه دولت «لیبرال-محافظه‌کاری» که او فرموله می‌کند، عامل انضمامی پیشبرد اخلاق جمعی است.
• دورکیم در ادامه بررسی خود درباره دولت، طی سخنرانی‌هایش درباره‌ی «جامعه‌شناسی به مثابه اخلاق و حقوق»، نشان می‌دهد که قوانین رومی با قوانین سایر جوامع باستانی تفاوت دارند که در آن‌ها دولت، یا به صورت پادشاهی یا اریستوکراسی یا دموکراسی است، و این تفاوت برمی‌گردد به چیستی وظیفه‌ی شهروندی و مسؤولیت حرفه‌ای.
• او صورت‌ها و کارکردهای حقوق و نظم عمومی، قرارداد و حقوق مالکیت و نظام‌های تجارت روم و اصناف تولیدی را مورد بررسی قرار می‌دهد. دورکیم با تبعیت از منتسکیو و ارسطو، معتقد است که حقوق رومی، نه در چهارچوب پادشاهی می‌گنجد، نه آریستوکراسی و نه دموکراسی، بلکه حقوق رومی، متضمن «جمهوری» است.
مآخذ:...

بن‌بست‌گشایی‌جامعه‌شناختی‌ازحوزۀسیاسی13/مسائل‌اساسی‌امروز: دولت‌رفاه

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد ادامه مطلب...دهخدا


░▒▓ خاستگاه دولت رفاه

«اواخر سدۀ هفدهم به بعد، ”گفتمان راجع به فقیران“ در كشورهای صنعتی، در جهت یكپارچگی ملی و توسعۀ ثروت ملی بود. ”فقر“ به عنوان وضعیت محرومیت از منابع تعریف نمی‌شد، بلكه در رابطه با نیازهای صنعت پدیدار شده بود؛ اصطلاح ”سختكوشی“، ”كار مولد“ را با دیدگاه خاصی دربارۀ زندگی مرتبط می‌ساخت. فقیران آنهایی بودند كه نمی‌توانستند یا نمی‌بایست كار كنند. پیوند بینوایی و فقدان آموزش اخلاقی، بسیار آشكار می‌نمود.…هدفمندی اخلاقی نیز به نوبۀ خود با رفاه اجتماعی ارتباط یافته بود» (صص.7 216.).

«دولت رفاه از تحول آنچه كه كلاوس اوفه پرولتاریاسازی ”فعال“ در برابر گونۀ ”منفعل“ آن نامیده، سرچشمه گرفته است. پرولتاریاسازی منفعل همان كوتاه كردن دست انبوهی از مردم از مشاغل كشاورزی یا روستایی است، در جایی كه این فراگرد به خواست آن‌ها نبوده و یا با مقاومت آن‌ها روبرو شده باشد. ولی پرولتاریاسازی فعال یا همان اشتیاق به ورود به عرصۀ قرارداد كار، لزوماً‌ از نوع منفعل آن سرچشمه نگرفته بود. دخالت دولتی عامل اصلی پیوند صورت‌های فعال و منفعل پرولتاریاسازی بود؛ در اینجا مقطعی را می‌یابیم كه در آن ”مدیریت دولتی“ آغاز به دگردیسی به ” دولت رفاه“ كرده بود.…دولت رفاه محصول این تشخیص برخی از مأموران دولتی و سرمایه‌داران بود كه سیاست اجتماعی به محافظت افراد در موقعیت‌های غیربازاری نیاز دارد، جایی كه در آن بیشتر منابع سنتی حمایت از بین رفته بود» (صص.8 217.).

خاستگاه‌های ساختاری دولت رفاه:

1. «آغازه‌های نهادهای رفاهی را باید در كوشش برای ایجاد جامعه‌ای جست كه در آن، كار یا همان كار دستمزدی در صنعت، نقش اساسی و شاخصی داشته باشد؛…

2. «دولت رفاه همیشه یك دولت ملی بوده است؛…
3. «دولت رفاه از همان آغاز تا این روزگار، با مدیریت مخاطره سر و كار داشته است؛ (صص.8 217.).

░▒▓ تنگناهای دولت رفاه
«این مسائل بر هر یك از ”مضامین“ بنیادی دولت رفاه» یعنی «كار، همبستگی و مدیریت مخاطره، تأثیر دارند. بیشتر مفسرانِ تنگناهای دولت رفاه. بر دو عامل كار و همبستگی تأكید ورزیده‌اند، ولی من می‌خواهم بر اهمیت بنیادی عامل سوم تأكید كنم؛…
كار: «دولت رفاه یكی دانستن كار با اشتغال دستمزدی در بازار كار، را بدیهی می‌شمرد و حتی تقویت می‌كرد؛ و از همین روی، خانوادۀ پدرسالاری را اصل مسلم می‌دانست. دستیابی به اشتغال كامل كه یكی از مهمترین هدف‌های هواداران سوسیالیست نظام‌های رفاهی بوده است، به معنای اشتغال مردان بود. این نوعی الگو بود كه كار را سرنوشت مردان و خانه‌داری را سرنوشت زنان می‌دانست. این الگو متعلق به زمانه‌ای بود كه هویت‌های جنسی هنوز با چالش بازاندیشانه روبرو نشده بودند و كارِ ”غیر معیار“ از جمله كار خانگی، در تعریف‌های رسمی به هیچ روی كار به شمار نمی‌آمد. با ورود زنان به تعداد فراوان به عرصۀ كار دستمزدی و نیز با پیدایش جامعه‌ای كه مركزیت صنعت در آن مورد تردید قرار گرفته است، چنین نظام‌هایی از رده خارج شده‌اند» (صص.3 222.)؛… همچنین «امروزه الگوی كارگر ثابت تمام‌وقت با حملۀ یك رشته شیوه‌های رقیب سازماندهی كار، مانند رواج كار نیمه‌وقت، خروج از كار به صورت داوطلبانه، خوداشتغالی و كار كردن در خانه، روبرو شده‌است.
«پیوند سیاست‌های رفاهی با تحكیم دولت ملی، به ندرت مورد تحلیل همه جانبه قرار گرفته است.… دولت رفاه دولت ملی یكپارچه‌ای بود كه در آن ”شركت‌گرایی“ سطح همبستگی ملی را بالا می‌برد و نیز آن را مسلم فرض می‌كرد. دورۀ نوین جهانی شدن نه تنها مبنای اقتصادی دولت رفاه، بلكه پایبندی شهروندانش را به برابر انگاشتن ثروت با ثروت ملی، به چالش می‌كشد. دولت دیگر كمتر می‌تواند بر زندگی اقتصادی نظارت مؤثری داشته باشد؛ در ضمن ظرفیت‌های حاكمیت ملی بر اثر آمیزه‌ای از جهانی شدن و بازاندیشی اجتماعی، تضعیف شده‌اند.
«یكی از آشناترین فرضیه‌های راجع به فشارها و تنگناهای دولت رفاه، این استدلال است كه این دولت با موفقیت‌های خودش تضعیف شده است. به سخن دیگر، هر گاه كه فضای اقتصادی تیره و تار می‌شود، آنهایی كه بیشتر از همه سود می‌برده‌اند، برای محافظت از موضعی كه به دست آورده‌اند، بر ضد گروه‌های آسیب‌پذیرتر به حركت درمی‌آیند. شورش ”مالیات‌دهندگان“ طبقۀ متوسط، از تمایل خودخواهانۀ آن‌ها برای محافظت از شیوه زندگی آسودۀشان سرچشمه می‌گیرد؛ بدین‌سان، گروه‌های طبقۀ متوسط همان دستی را كه در آغاز تغذیه‌شان كرده بود، گاز می‌گیرند. در نتیجۀ گسترش وسیع سرمایه‌داری رفاهی، بیشتر جمعیتی كه در جوامع توسعه‌یافته زندگی می‌كنند از سطح بالایی از زندگی برخوردارند. اعضای وابسته به این اكثریت می‌توانند از خیر تسهیلات رفاهی كه آن‌ها را به اینجا رسانده است بگذرند و یا دیگر به این تسهیلات نیاز ندارند. آن‌ها همان چیزی را می‌سازند كه گالبرایت ”اكثریت خشنود یا اكثریت انتخاب‌كنندۀ خرسند و یا فرهنگ خشنودی“ نامیده است: ”اكثریت خشنود تصور می‌كند كه آینده را به گونۀ مؤثری تحت تسلط شخصی خود دارد. تنها در صورتی كه تهدید یا امكان تهدیدی رفاه كنونی و چشم‌انداز آیندۀشان را در مخاطره اندازد، یا دولت و یا افراد به ظاهر كم شایسته‌تر در صدد دخالت یا تهدید به دخالت در نیازها یا تقاضاهای‌شان برآیند، خشم آن‌ها آشكار می‌شود. به راستی كه خودبینی روحیۀ نظارت كننده و بی‌گمان حاكم بر اكثریت خشنود است“.…
«این قضایا با دگرگونی‌های بنیادی در نظام طبقاتی در یك سطح گسترده‌تر همراه‌اند؛

1. «طبقه در بیشتر موارد، دیگر به عنوان طبقه تجربه نمی‌شود، بلكه خود را به صورت محدودیت‌ها و ”فرصتها“یی نشان می‌دهد كه از انواع منابع سرچشمه می‌گیرند. طبقه انفراد پیدا كرده و از طریق ”سرگذشت“ فردی بیان می‌شود و نیز بسیار كمتر از گذشته به گونه‌ای دسته‌جمعی تجربه می‌شود؛
2. «فرد نه تنها به عنوان تولید كننده، بلكه به صورت مصرف‌كننده نیز با نظام طبقاتی ارتباط برقرار می‌كند. سبك زندگی و سلیقه كه به شیوه‌ای فعالانه از سوی افراد و گروه‌ها به كار بسته می‌شوند، به اندازۀ جایگاه افراد در سامان تولید، به نشانه‌های آشكار تمایز اجتماعی تبدیل شده‌اند؛
3. «مسائلی كه ممكن است از عوامل طبقاتی سرچشمه گرفته یا از آن‌ها به شدت تأثیرپذیرفته باشند، امروزه به گونه‌ای ”جانبی“ ادراك می‌شوند و نه به صورت ”افقی“. این مسائل به عنوان اموری كه از گذشته سرچشمه گرفته باشند تجربه نمی‌شوند، بلكه در نتیجۀ شرایطی در نظر گرفته می‌شوند كه بر یك فرد یا گروه در یك زمان خاص تأثیر می‌گذارند. ”تسمۀ انتقال نسلی“ طبقۀ از هم گسیخته شده است. این هرگز به آن معنا نیست كه زمینۀ طبقاتی افراد بی‌ارتباط با بخت‌های زندگی‌شان گشته است. به هر روی، از آنجا كه اكنون فرزندان به ندرت شغل والدین‌شان را ادامه می‌دهند و ممكن است از زمینه‌های كاری والدین‌شان تقریباً هیچ اطلاعی نداشته باشند، تجربۀ آن‌ها چیز جدیدتری به نظر می‌رسد؛
4. «پس، طبقه كمتر از گذشته یك ”تجربۀ مادام‌العمر“ است. درصد بالایی از آدم‌هایی (بویژه مردان) كه در یك مقطع زمانی در مشاغل یقه آبی كار می‌كنند، می‌توانند انتظار داشته باشند كه در آینده به مشاغل یقه سفید دست یابند. بسیاری از مردم نیز ممكن است و در نتیجۀ دورانی از بیكاری تحمیلی با گسست‌هایی در ادامۀ مشاغل‌شان روبرو شوند. بیكاری تنها بر كسانی كه در رده‌های پایین طبقاتی كار می‌كنند، تأثیر نمی‌گذارد. با توجه به رقابت اقتصادی جهانی شده و شتاب گرفتن جریان نوآوری تكنولوژیك، تجربۀ آدم اضافی بودن در عرصۀ نیروی كار، در همۀ مشاغل عمومیت یافته است؛
5. «با وجود رشد اقتصاد ثانوی، مسألۀ در داخل یا خارج از بازار كار بودن، امروزه بیشتر از گذشته اهمیت دارد. شبكه‌های حمایتی غیراقتصادی، مانند منابع حمایت سنتی همچون گروه‌های خویشاوندی یا زناشویی و حتی دولت، نمی‌توانند از پس این مسأله برآیند. ”فقرای جدید“ كسانی‌اند كه موقعیت ضعیفی در بازار كار دارند یا یكسره از آن بیرون رانده شده‌اند» (صص.30 222.).

«طبقه به معنای كنش جمعی دیگر مطرح نیست، ولی نفوذ آن در تقسیم‌بندی‌های اجتماعی دیگری كه كانون تنش‌های اجتماعی بالفعل و بالقوه‌اند، به شدت احساس می‌شود. این تنش‌ها بر چهار ضلع نمودار ساختاری الماسی» كه ذیلاً ترسیم می‌شود «تمركز دارند. این تنش‌ها استعداد این را دارند كه سامان اجتماعی را در هم شكنند، و به اندازۀ كشمكش‌های طبقاتی پیشین تهدید كننده‌اند، البته به شیوه‌ای كاملاً‌ متفاوت» (ص.299.). چنین تنش‌هایی در خطوط پیوند چهار حوزۀ نهادی كه سنت‌زدایی را تجربه می‌كنند، رخ می‌دهند؛ این تنش‌ها نوعی الماس ساختاری را به شكل زیر می‌سازند: (ص.268.)

 «یك زندگی دراز آهنگتر دلالت‌های مهم و مستقیمی برای هر یك از سه حوزۀ دیگر الماس ساختاری ما دارد. روابط نوین و گسست‌های احتمالی میان نسل‌ها، به همان اندازۀ دگرگونی‌های تأثیرگذار بر زناشویی و رابطۀ جنسی بر خانواده تأثیر می‌گذارند، هر چند كه نمی‌توان از اهمیت بنیادی این دو چشم‌پوشی كرد. با پیشرفت سنت‌زدایی در حوزۀ زندگی خانوادگی، خانواده‌های بازتركیب شده، نه تنها از طریق طلاق و زناشویی دوباره بلكه در نتیجۀ پیوندهای نوپدید میان نسل‌ها، پدید می‌آیند. در اینجا نیز آن چیزی كه به فراگرد از هم پاشیدگی می‌ماند و مسائل رفاهی به بار می‌آورد، از دیدگاه سیاست زایا، منعكس كنندۀ امكاناتی برای بازآفرینی همبستگی‌های خانوادگی است. امروزه چهار نسل و گه‌گاه پنج نسل همزمان با هم زندگی می‌كنند؛ در اینجا شواهد فراوانی از صورت‌های نوپدید پیوندهای میان نسلی دیده می‌شوند كه از این موقعیت تاریخی بی‌سابقه پدید آمده‌اند» (ص.273.). «برنامه‌های سیاسی زایا و مربوط به آدم‌های سالمند، لزوماً طول عمر را افزایش نمی‌دهند، ولی آدم‌های مسن را به عنوان افراد سهیم در راه حل تنگناهای رفاهی كنونی می‌بیند و نه صرفاً‌ كسانی كه به ایجاد این تنگناها كمك می‌كنند» (ص.271.).

«یكی از مهمترین ضعف‌های ساختاری دولت رفاه پس از جنگ جهانی دوم، در رابطۀ ظریف میان ارتقای سطح كارآیی اقتصادی و كوشش‌هایی در جهت بازتوزیع منابع، نهفته است. نظام‌های رفاهی ثابت كرده‌اند كه نه تنها در بازتوزیع ثروت و درآمد چندان موفق نیستند، بلكه خود دولت رفاه تا اندازه‌ا وسیله‌ای شده است برای پیشبرد منافع یك طبقۀ متوسط دامنگستر. آشتی طبقاتی دولت رفاه مستقیماً در جهت آشتی سرمایه با طبقۀ كارگر نبود، بلكه نوعی مصالحه بود كه بخش‌های میانی سامان اجتماعی را تحكیم می‌كرد.
«بازتوزیع یك اصطلاح مبهم است. برابر با برداشت سوسیالیست‌ها، این واژه به كاهش نابرابری اقتصادی راجع است. دولت رفاه در دستیابی به این هدف، چندان موفق از كار درنیامده است، بیشتر به این دلیل كه تنها طبقۀ متوسط از برنامه‌های اجتماعی دولت رفاه سود برده است. فقر بیشتر نه به خاطر بازتوزیع منابع از مردم مرفه‌تر به آدم‌های فقیر، بلكه به این دلیل تخفیف یافته است كه ثروت در جوامع صنعتی در كل افزایش یافته و در نتیجه سطح زندگی همگانی را بالا برده است». در عین حال، «بازتوزیع می‌تواند به سهیم شدن در مخاطرات نیز اشاره داشته باشد. در اینجا است كه موفقیت‌های دولت رفاه از همه چشمگیرتر بوده‌اند. دستاوردهای مؤثر برنامه‌های دولت رفاه، تعمیم بیمۀ اجتماعی در سراسر عمر بوده است. این موفقیت بسیار واقعی و مهم است» (صص.8 237.).

░▒▓ مسألۀ محرومیت و طبقۀ محروم (طبقۀ فقیر جدید)

ادامه...

ادامه مطلب...

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(4)/ احوال‌تسلیم‌حق

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدحا‌جی‌حادامه مطلب...یدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← گفتیم که حقیقت دینداری، از دیدگاه مصحف شریف فرقان کریم، ”اسلام“ و ”تسلیم“ است، و لاجرم، حقیقت بی‌دینی،... خب معلوم است،...

← امير مؤمنان علي علیه السلام، در گفتاري كه در كلمات قصار نهج البلاغه نقل شده، حقيقت ”تسلیم“ را ضمن بيان عميقي روشن فرموده است:

----------------------------------------

لَاَنسبن‌الاسلام‌نسبة‌لم‌ينسبها‌احد‌قبلي:‌الاسلام‌هو‌التسليم،‌و‌التسليم‌هو‌اليقين،‌و‌اليقين‌هو‌التصديق،‌و‌التصديق‌هو‌الاقرار، ‌و‌الاقرار‌هو‌الاداء‌و‌الاداء‌هو‌العمل‏.

        (نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 125؛ و اصول كافى، ج.2، ص.45 با كمى تفاوت‏)
----------------------------------------

← در اين عبارت، امام علي علیه السلام مي‌فرمايند: مي‏خواهم اسلام را آن چنان تفسير كنم كه هيچ كس نكرده باشد، سپس شش مرحله براي اسلام بيان فرموده است.
← نخست مي‌فرمايد: اسلام همان تسليم در برابر حق است،...
← سپس اضافه مي‌كند “تسليم” بدون يقين ممكن نيست (زيرا تسليم بدون يقين، تسليم كوركورانه است، نه عالمانه). ...
← بعد مي‌فرمايد: يقين هم، تصديق است (يعني تنها علم و دانايي كافي نيست، بلكه به دنبال آن، اعتقاد و تصديق قلبي لازم است). ...
← سپس مي‌فرمايد: تصديق همان اقرار است (يعني كافي نيست كه ايمان تنها در منطقه قلب و روح انسان باشد، بلكه با شهامت و قدرت بايد آن را اظهار داشت). ...
← سپس، اضافه مي‌كند: اقرار همان انجام وظيفه است (يعني اقرار تنها گفتگوي زباني نيست بلكه تعهد و قبول مسؤوليت است)؛ ...
← و در پايان مي‌فرمايد: انجام مسؤوليت، همان عمل است (عمل به فرمان خدا و انجام برنامه‏هاي الهي)، زيرا تعهد و مسؤوليت، چيزي جز عمل نمي‏تواند باشد، و آنها كه نيروي خود را در گفتگوها، طرح‌ها، جلسات و انجمن‌ها و مانند آن صرف مي‌كنند و فقط حرف مي‏زنند، نه تعهدي را پذيرفته‏اند، و نه مسؤوليتي و نه از روح اسلام آگاهي دارند”.
← اين، روشن‏ترين تفسيري است كه براي اسلام در تمام جنبه‏ها مي‏توان بيان كرد (تفسير نمونه، ج.2، ص.471).
       

o بهره‌ي 2: تسليم و تعبد كوركورانه و نه عالمانه، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد. افراد در يك جامعه براستي ديندار، بايد اصول عقايد خود را چنان مستحكم بنا كنند كه با يقيني بيش از آنچه از تجربه شخصي خود يا آزمون علمي دانشمندان به دست آمده، به درستي دستورات دين خود معتقد باشند.
o بهره‌ي 3: اگر اعتقادات ديني به حدي سست باشد كه افراد پايبندي و استقرار لازم براي ابراز آن را نداشته باشند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
o بهره‌ي 4: اگر اعتقاد ديني به ايجاد احساس مسؤوليت و تعهد در افراد در قبال تحقق عقايد، دستورات و اعمال ديني منجر نشود، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار تمايل مي‌يابند. خصوصاً افراد ديندار بايد خود را در قبال جامعه، سياست، رفتار صالح ديگران مسؤول بدانند. اگر در جامعه كم كم شرايطي پيش آمد كه در آن، افراد به سرنوشت جامعه و ديگران اهميت ندادند و بيشتر به فكر شرايط و اقتضائات خود بودند، آن جامعه به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.
o بهره‌ي 5: اگر اعتقادات ديني در حد عقيده و اظهار بماند، ولي مردم عملاً به آن ملتزم نباشند و از دستورالعمل‌هاي ديگري براي هدايت زندگي خود استفاده كنند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابند.

← تا کنون، پنج رهنمود از قرآن کریم آموختیم. صد و هشتاد و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...

آخرین بروز رسانی در شنبه, 20 اسفند 1390 ساعت 23:46

صفحه 380 از 425

a_a_