حامد دهخدا
░▒▓ قضیه
• در ریشهیابی این که چرا دوگانه تهرانی/غیرتهرانی، این قدر در برخوردهای سیاسی، اهمیت و محوریت یافته، به زوال همبستگی ملی میرسیم.
• زوال شکوه و همبستگی ملی...
• زوال شکوه و همبستگی ملی، در بدترین حالت، میتواند بسیار خطرناک و مهلک باشد.
• تصور کنید، وضع و حال مردم یونان را که به این جمعبندی رسیدهاند که تمام ظرفیتهای تاریخی و فکری و سیاسی ملتشان، نمیتواند آنان را از ورشکستگی و نابودی نجات دهد. آن وقت است که ظرفیتهای مخرب، مضاعف میشوند، و تک تک افراد آن جامعه که میکوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، تیشههایی به ریشه خود و امت میشوند.
• ما تا بدحالی یونان، فاصله داریم، ولی اگر بیش از این به موضوع شکوه و همبستگی ملی بیاعتنا باشیم، و اگر بیش از این دوگانگیهای درون این امت را جدی نگیریم، و اگر بیش از این با از دست رفتن سرمایههای شکوه و همبستگی مانند زبان، اعتقادات، هنر، تاریخ، کارآمدی و ابهت سیاست، تکریم چهرهها و عظمتها و... مسامحه کنیم، فاصله ایران-یونان کم و کمتر خواهد شد.
• خب؛ وقتی شرایط حال و گذشتۀ آغاز انقلاب را مقایسه میکنیم، متأثر از شبکهای از عوامل که توسعه مدرن و فرهنگ مدرنیت در آن نقش محوری دارد، آشکار است که ارزش و شکوه ملت و امت زوال یافته است.
• این زوال ارزش «شکوهمندی» را میتوان در تغییر لحنها دید. از زوال گویندهای به نام «سید رحمان نظام اسلامی» و جایگزین شدن «فرزاد حسنی» و «عادل فردوسیپور». زوال «شکوهمندی» در اثر هنری، نشان از یک زمینه فرهنگی دارد که در آن، بازیگوشی فردی جای «شکوهمندی» و طمأنینه و فضیلت را میگیرد. این ترجیح لحن کمشکوه کلام، که میکوشد منطق و منافع و حس خود را بر یک تاریخ و یک ملت بچرباند، و به هیچ چیز دیگر جز منطق و حس خود احترام نگذارد، نشان چیست؟ و چرا پدید آمده است؟ چرا تیپ ایدهآل برنامههای «نود» و «شبکه جوان»، مدام، تعهد خود را به هر پایگاه ارزشی و تاریخی و ادب و احترام خود به هر مبنای اعتباری را لاینقطع، انکار میکند، تا نشان دهد خودش هست و خودش هست و خودش. آزاد آزاد آزاد. بیتعهد و رها و خودمحور و بازیگوش.
• فردیتهای ورم کرده و خیلی ورم کرده و بازیگوشی، که منافع و برنامههای خود را به منافع اجتماعی ترجیح میدهند، و به سبک رفتار کردن خود مینازند. آیا در چشم افراد این مردم، مفهوم «شکوهمند» «امت» طوری مهم هست که مصالح آن را به خود ترجیح دهند؟
░▒▓ بسط قضیه به شیوهنامه برونرفت از مسأله
• باید از تمامی فرصتها برای رفع نواقصی که دلبستگیها به «ملت» را میکاهد، استفاده كنیم و از هر فرصتی برای تقویت انسجام ملی و از جمله تقویت «انسجام اخلاقی» استفاده نماییم.
• به چالش كشیده شدن اخلاق اجتماعی، رشد افكاری بر محوریت فردگرا و گروهگرا، عدم توجه و اهتمام راستین به رفع نواقص و فساد اداری و اجتماعی، اختلال در سیستمهای اقتصادی و سیاسی و افزایش شكافهای طبقاتی از جمله عوامل تهدید كننده اتحاد ملی به شمار میروند.
• مؤلفههای «انسجام اخلاقی» در دو دسته قرار میگیرند: نخست، تحكیم مبانی «اخلاق» در فرهنگ عمومی در تمام سطوح و به ویژه در سطح نخبگان و تهیۀ برآوردهای دقیقی از شاخصهای مختلف فساد اداری و سیاسی و تلاش برای تقلیل آنها، به منظور تقویت اعتماد مبتنی بر اخلاق مردم به مدیران و تأمین پیششرط اخلاقی مشاركت مردم.
• مؤلفۀ دوم، تقویت «عدالت» به جهت تأمین و توزیع امكانات لازم برای بهرهبرداری مساوی همۀ مردم از آزادی و امكانات سیاسی است. تمام ساختارها و نهادهای سیاسی و اجتماعی كه هم اكنون وجود دارند به منزله ابزارهایی هستند كه مردم آن را برای پاسخ به نیازها و مطالبات خود در جامعه تعبیه كردهاند و تمام كسانی كه در این نهادها قرار گرفتهاند، باید فلسفه وجودی آن را بدانند و در جهت پاسخ به مطالبات كلی مردم حركت كنند.
• مسؤولان ما باید آن گونه برنامهریزی نمایند كه هر عضو جامعه در هر نقطه از كشور این احساس را داشته باشد كه «واقعاً» میتواند از تمام امكانات كشور بهرهمند شود و در قبال انجام وظایفی كه جامعه برای او تعیین كرده است، متقابلاً از حقوقی نیز بهرهمند گردد.
• اگر به هر دلیلی، و از جمله دوری نخبگان از موازین اخلاق در تنظیم روابط خود با مردم، این احساس در جامعه به وجود آید كه افراد به علت دوری از مراكز قدرت و عدم توان در ساماندهی زد و بندهای سیاسی و اقتصادی نمیتوانند از حقوق كامل شهروندی خود بهرهمند شوند، بسیار طبیعی است كه میل آنان به مفاهیمی چون وحدت ملی، اخلاق اجتماعی و ترجیح منافع ملی بر منافع فردی و… كاهش یابد؛ در چنین شرایطی كلیۀ مؤلفههای انسجام ملی به خطر خواهد افتاد و كسانی كه به فكر ایدئولوژیزدایی از مفهوم «انسجام ملی» هستند راه حل اصولی برای حل این دشواری نخواهند داشت.
• تقلیل منافع و مصالح كلی جامعه به سطح منازعات فردی و جناحی از عوامل تهدید كننده و بالقوهای به شمار میرود كه میتواند تأثیراتی را بر كشور داشته باشد. متأسفانه در این زمینه گروههای سیاسی به رغم اینكه اذعان دارند كشور هماكنون به اتحاد نیاز دارد، اما بعضاً خواسته یا ناخواسته بدون در نظر گرفتن این موضوع، چنان بیمحابا به پیششرطهای اخلاقی انسجام ملی میتازند كه هر فرد دلسوز و متعهد به مصالح كلی كشور را با نگرانیهای عمیقی مواجه میكند و از اینكه برخی از این گروهها این چنین مصالح و منافع ملی را نادیده میگیرند، انگشت حیرت به دهان گرفتهاند.
• بنیانهای اصلی كه اتحاد و یكپارچگی كشور بر آن استوار است مفاهیم اخلاقی و هنجاری عمیقی هستند كه نمیتوان به راحتی اجازه داد كه از آنها در جهت منافع فردی، گروهی یا اقتصادی بهرهبردای شود. متأسفانه هماكنون نشانههایی از سست شدن برخی مفاهیم و اصول اساسی در اقدام و عملكرد برخی کنشگران سیاسی كشور مشاهده میشود كه اگر نخواهیم به فكر چارهای برای ترمیم و تقویت آن باشیم، در آینده میتواند خطرات احتمالی را متوجه اتحاد و همبستگی ملی كند. خطری كه اگر پیش آید آثار و تبعات منفی آن دامن تک تک اعضای جامعه را خواهد گرفت. بنابراین لزوم توجه به این خطر وظیفهای است كه تمام مردم باید در مورد آن احساس مسؤولیت كنند. البته جای خوشحالی است كه هماكنون برخی متفكران سیاسی نسبت به این خطر بالقوه حساس شدهاند و طرح محوری لزوم وفاق ملی بر مبنای بازسازی «امنیت اخلاقی» جامعه نیز میتواند نشانهای از جدی گرفتن موضوع از سوی گروههای سیاسی و تعدادی از مسؤولان طراز اول كشور باشد.
• به هر حال در این زمینه ذكر چند نكته ضروری به نظر میرسد؛ گر چه دلیلی وجود ندارد كه از عامل وحدتبخش خطرات خارجی و حضور دشمن در كنار مرزهای ایران به عنوانی دلیلی «عملگرایانه» برای لزوم حفظ وحدت و همبستگی ملی، صرفنظر نماییم، اما در عین حال و به همان قوت باید توجه داشته باشیم كه فروپاشی اجتماعی و زوال سرمایۀ اجتماعی برخاسته از ضعف در وفاق هنجاری و بنیانهای اخلاقی جامعه، امروز طرح مسألۀ «انسجام اخلاقی» جامعۀ ایران را ضروری ساخته است و مفهومسازیهای سكولار و ایدئولوژی زدوده از مفهوم «امنیت ملی» را به چالش خوانده است.
مآخذ:...
هو العلیم