برداشت آزاد از مرحوم محمد تقی جعفری در شرح نهجالبلاغه؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• شناختهای تجربی محض، نه تنها از به وجود آوردن عقیده و ایمان ناتوانند، بلکه حتی از به وجود آوردن قضایای کلی به نام قوانین علمی نیز عاجزند، زیرا قوانین، عبارتند از آن قضایای کلی که از مشاهده تکرار جریان مشابه رویدادها در طبیعت، در کارگاه ذهن ما ساخته میشوند و ما در عالم طبیعت هرگز این قضیه کلی را که میگوید: «معلول بدون علت به وجود نمیآید» ندیدهایم، آنچه را که میبینیم عبارتست از رویدادهایی در پشت سر رویدادهایی معین و بس.
• اگر ما این حقیقت را درک کنیم که آنچه یقین میآورد، حتماً و قطعاً بایستی از حقیقت موقعیتهای گذرا بالاتر و با عظمتتر بوده باشد، جوهر اصلی ایمان را که مغز هر نوع درک انسانی در مورد دنیا را تشکیل میدهد را دریافتهایم.
• ایمان، به قرار گرفتن آدمی به عنوان جزیی از دستگاه هستی که با تحولات و دگرگونیهایش، یک آهنگ کلی را مینوازد، به انواعی از حقایق ثابت نیازمند است که به هیچ وجه در جهان عینی قابل مشاهده حسی نیست. در این اقیانوس پر موج جهان هستی که من در آن زندگی میکنم، ثابتهایی مقرر است که موجب انتزاع قوانین علمی است.
• در تعریف اجمالی ایمان میتوان گفت: ایمان عبارتست از پذیرش یک حقیقت و قرار دادن آن به عنوان اساسیترین عنصر فعال شخصیت شناسا و تفسیر و توجیه کننده همه سطوح شناسایی. ایمان، روشنکننده وضع شخصیت در زمان حال و آینده است، آیندهای که ذهن شناسای در حال حرکت را صاحب انسجام اخلاقی میکند.
• پس، ایمان یک ضرورت اخلاقی هم هست. اگر بپذیریم که هدف مطلوب که عامل به وجود آورنده ایمان است، بایستی حسن کمالجویی بینهایت آدمی را در حد اعلا اشباع نماید، این نتیجه را خواهیم پذیرفت که موضوع ایمان به طور حتم بایستی مافوق مزایای خوشایند طبیعت متغیر بوده باشد که از فراهم کردن یک هدف مطلوب و مطلق برای انسانهای تشنه کمال ناتوان است.
• ایمان به یک حقیقت که به همه زوایای تاریک زندگی آدمی مانند خورشید بی غروب میتابد، شخصیت را از متلاشی شدن و چندگانگی نجات میدهد. حیات آدمی را با الگوها و معیارهای پایدار نظم و انسجام میبخشد. ایمان هر عملی را که در راه وصول به ایدهآل مطلوب از انسان صادر میگردد، طعم حیات میبخشد. شناختهایی که به انگیزه عامل ایمان بروز میکنند، آرامبخشترین + تحرکبخشترین شناختها هستند.
مآخذ:...
هو العلیم