برداشت آزاد از تامس چيبوكاس، رندال ليته و ديويد وايز؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• نظریهی مبادلهی اجتماعی را در اساسیترین وجه آن، میتوان استعارهای اقتصادی از روابط اجتماعی دانست.
• اصل اساسی این نظریه، گویای این مطلب است که انسانها در موقعیتهای اجتماعی، رفتارهایی را برمیگزینند که احتمال تأمین منافع شخصیشان را در آن موقعیتها میافزاید.
• نظریهی مبادلهی اجتماعی، با اتخاذ چنین دیدگاهی به روابط اجتماعی انسانها، متضمن چند پیشفرض اساسی است:
• اول این که نظریهی مبادلهی اجتماعی بر پایهی این فرض عمل میکند که افراد به طور کلی، در جریان محاسبات هزینه و فایده در مبادلههای اجتماعی، عقلانی و فعال عمل میکنند. از این دیدگاه، افراد هم به صورت کنشکننده و هم به صورت واکنشکنندههای عقلانی در كنشهای متقابل اجتماعی حضور دارند. این پیشفرض، در نهایت موجب میشود که نظریهی مبادلهی اجتماعی عنایت بسیار زیادی به تحلیل تصمیمسازی داشته باشند.
• دوّم اینکه، نظریهی مبادلهی اجتماعی بر پایهی این پیشفرض بنا شده که، آنها که در جریان كنشهای متقابل فعال هستند، به نحو عقلانی در پی بیشینهسازی سود و فایدهی حاصله از موقعیتهای خود هستند، خصوصاً در مورد تأمین نیازهای فردی و اساسی خود. نظریهی مبادلهی اجتماعی فرض را بر این میگذارد که مبادلههای اجتماعی بین دو یا چند نفر، تلاشهایی هستند كه توسط افراد درگیر كنش متقابل، به منظور تأمین نیازهای اولیهشان صورت میگیرد.
• سوّم اینکه، فرایندهای مبادلهای که نتایج و فوایدی را برای افراد ایجاد میکنند، باعث الگوسازی در روابط اجتماعی میشوند. این الگوها نه تنها در خدمت برآوردن نیازهای افراد هستند، بلکه آنها را در شیوهی تأمین نیازهایشان نیز محدود میکنند. افراد، به دنبال روابط و كنشهای متقابلی هستند که نیازهایشان را ارضا کند، ولی در ضمن، مخاطب رفتارهای آنها افراد دیگری هستند که انگیزهشان ارضای نیازهای خودشان است.
• علاوه بر این، پیشفرض دیگر نظریهی مبادلهی اجتماعی این است که افراد، در نظام اجتماعی رقابتی، موجوداتی معطوف به هدف هستند. فرایندهای مبادلهای، به دلیل ماهیت رقابتی نظامهای اجتماعی، باعث تمایز قدرت در گروهها میشوند. قدرت در مبادلههای اجتماعی، همانند هر موقعیت رقابتی دیگر، با آنها یی است که از منابع بیشتری (که در مبادلهی اجتماعی منافع بیشتری را ایجاد میکنند) برخوردارند. و در نتیجه، فرایندهای اجتماعی، باعث تفکیکی بین قدرت در گروههای اجتماعی میشوند. آنها یی که منابع بیشتری دارند، قدرت افزونتری دارند و نهایتاً در موقعیت بهتری نسبت به منافع مبادله قرار میگیرند.
• در ارتباط با این مفهوم قدرت در یک مبادلهی اجتماعی، باید به اصل کمینه منفعت (principle of least interest) نیز توجه کنید. آنهایی که مقدار کمتری از نیازهای اساسیشان در مبادلهی اجتماعی برآورده میشود، قدرت بیشتری در آن مبادله دارند. به عبارت دیگر، قدرت از وابستگی اساسی کم به مبادلهی اجتماعی ناشی میشود. برای مثال، یک فرزند جوان خانواده بر حسب منافع ساختاری اساسی چیزهای بیشتری از یک رابطهی فرزند والدین به دست میآورد، یا یکی از والدین. فرزند جوان برای تهیهی منابع لازم برای دست یافتن به نیازهای اساسی خود به والدین وابسته است. از آنجا كه نیازهای اساسی نسبتاً کمتری از والدین توسط فرزندان تأمین میشوند، بنابراین والدین منافع فردی کمتری را از این ارتباط به دست میآوردند و نتیجتاً در این رابطه قدرت بیشتری را نسبت به فرزندان در اختیار دارند. وقتی فرزندان بزرگ میشوند و سرانجام توانایی تأمین نیازهای اساسی خود را مییابند، تفاوت قدرتی که در رابطهی فرزند والدینی وجود داشت رو به ضعف میگذارد. اکنون فرزند و والدین هر دو منافع شخصی مشابهی از رابطه میبرند.
• بنابراین، از دیدگاه مبادلهی اجتماعی رفتارهای بشری، رفتارهایی تلقی خواهند شد که از میل به فایده یا پرهیز از هزینههای احتمالی در موقعیتهای اجتماعی، انگیزه میگیرند. و به انسانها به دید انتخابگرانی عقلانی نگاه میشود که با توجه به بررسی عقلانی همهی دادههای در دسترس، رفتارهای پر منفعتتر را برمیگزینند. چون همهی رفتارها به جهت مصرف انرژی از فرد کنشگر هزینهبر هستند، تنها رفتارهایی که فایدهای داشتهاند یا هزینهی کمی را بر دوش فرد گذاشتهاند تکرار میشوند. بنابراین، مبادلههای اجتماعی در فضایی باثبات روی میدهند که در آن الگوهای فایده اغلب پایدار باقی میمانند.
• مفاهیم برابری (equity) و عمل متقابل (reciprocity) در قلب نظریهی مبادلهی اجتماعی قرار دارند. ابتدا هومنز این ایده را مطرح کرد که افراد وقتی فکر میکنند که تقریباً از یک رابطه به اندازهی مساوی با آنچه که در آن ارتباط از خود مایه میگذارند سود میبرند، بیشترین احساس آسودگی را دارند. مبادلههای اجتماعی با مشخصهی احساس برابری، حضور عمل متقابل را نتیجه میدهد. در واقع، تمام زندگیهای اجتماعی، مستلزم میزانی از عمل متقابل بین افراد فعال در موقعیتهای اجتماعی هستند. پس، وقتی که افراد سطوح نسبتاً متوازنی از عمل متقابل را در یک مبادلهی اجتماعی حس میکنند، احتمال بیشتری وجود دارد که از آن مبادله راضی شوند. نظریهی مبادلهی اجتماعی این مطلب را عنوان میکند که آنان كه حضور عمل متقابل را در روابط اجتماعی خود حس میکنند، با احتمال بیشتری از آن روابط ارضاء شده و آنها را ادامه میدهند.
• نظریهی مبادلهی اجتماعی شامل مفاهیم کلیدی دیگری نیز میشود که در جهت توصیف اوصاف كنشهای متقابل اجتماعی استعمال میشوند؛ مفاهیم فایدهها (rewards) و هزینهها (costs) در قلب این نظریه دربارهی افراد، به عنوان تصمیمسازان عقلانی قرار دارد. فایدهها، عبارتند از هر گونه فایدهی مبادله شده در روابط اجتماعی. ممکن است فایدهها ملموس یا نمادین باشند، و شاید مخصوص یک فرد باشند یا جنبهی عمومیتری داشته باشند. به هر تقدیر، در تمام موارد، یک چیز، وقتی فایده تلقی میشود که فردی آن را در جریان یک مبادلهی اجتماعی فایده به حساب آورد.
• مطابق قول مشهور، نظریهی مبادلهی اجتماعی بر آن است که افراد در مبادلههای اجتماعی از به دست آوردن فایدهها انگیزه میگیرند. در فقدان فایدههای آشکار، این امكان وجود دارد كه در گام نخست پرهیز از هزینهها عامل تحریک افراد در مبادلههای اجتماعی شود. هزینهها، یا فایدههای از دست رفته یا تنبیهات حاصله از مبادلههای اجتماعی هستند.
• کلاً، مبادلههای اجتماعی سه هزینه را در بر دارند؛ هزینههای سرمایهای (invest costs) که بیانگر انرژی و سرمایههای ادراکی و عاطفی شخصی است که فرد در مبادلهای با مشارکت افراد دیگر صرف میکند؛ هزینههای مستقیم (direct costs) که شامل زمان، منابع اقتصادی، یا دیگر منابع ساختاری (structural resources) است که وقف مبادله میشوند. و دست آخر، هزینههای فرصت (opportunity costs) که مشعر به فایدههای قابل دستیابیای هستند که احتمال دارد در اثر ارتباط یا مبادلهی اجتماعی از دست بروند.
• برای شناخت رفتار یک فرد در مبادلههای اجتماعی، شناخت سطح مقایسهای (comparison level) که فرد را راضی به برقراری مبادله میکند اهمیت دارد. سطح مقایسهای آستانهای است که پس از آن، محصول مبادله برای فرد جذاب میشود.
• ارزشگذاری مبادلههای اجتماعی، متضمن یک سطح مقایسهای بین گزینههای مختلف است. ادعا بر این است که افراد، دستاوردهای مبادلههای اجتماعی خود را در قیاس با دیگر مبادلهها و روابط اجتماعی ممکن میسنجند. وقتی که دستاوردهای یک مبادلهی اجتماعی کمتر از سطح دستاوردهایی باشد که برای مبادلههای ممکن دیگر تصور شد، این امكان هست که افرد تصمیم به ترک آن ارتباط یا مبادلهی اجتماعی بگیرند.
• نهایتاً، از یک چشمانداز مبادلهی اجتماعی، روابط، به وابستگی متقابل یا كنش متقابل بدل میشوند. از این بابت، قدرت مشخصهی رابطهی دو جانبه میشود، و شناخت روابط شامل ارزیابی قدرتی خواهد بود که در جریان روابط بین طرفین وجود دارد. پژوهشهایی كه از یك چشمانداز مبادلهی اجتماعی صورت میگیرند، توجه خود را به معیارهای برابری و عمل متقابل، فرایندهای جذب و وابستگی در روابط، تقسیم قدرت در خانوادهها، و تعریف فایدهها و هزینههای مربوط به مبادلههای اجتماعی در خانواده معطوف میدارد.
مآخذ:...
هو العلیم