فیلوجامعه‌شناسی

نقد قدیم: اختلاط تئوری «توهم توطئه» در خارج و «توقع توطئه» در داخل

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


دولت فخیمۀ اصلاحات، پس از پشت سر گذاردن بحران‌های متعدد هفتگی، اقداماتی سامان داد كه از جمله، یكی تشكیل همین «شورا»ها بوده‌است. در این مقال قصد نداریم عملكرد شوراها را نقد و بررسی كنیم و یا به فواید و مضرات آن بپردازیم. نمی‌خواهیم بگوییم بر سر شورای شهر تهران چه آمد و چرا جلسات آن اصلاً تشكیل نمی‌شد، و یا چرا آنقدر آش شور شد كه در این اواخر حتی بحث انحلال این افتخار بی‌بدیل از سوی دولت فخیمۀ مفتخرۀ اصلاحات مطرح شد، بلكه قصد داریم از زوایه‌ای دیگر بر انتخابات شوراها بنگریم، از منظری كه وانمود می‌شود كه مردم همیشه در آن تعیین كننده هستند و خواهند بود، اما فی‌الواقع چنان كه آلكسی دو توكویل می‌نویسد: «شهروندان یك لحظه از حالت انقیاد و وابستگی در می‌آیند تا اربابان خود را تعیین كنند و دوباره به وضع اول خود بر می‌گردند».
     پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، گر چه هیچ روند محسوس و تعریف‌شدۀ روشنی در راستای شعار اصلی، یعنی «توسعۀ سیاسی»، برداشته‌نشد و فی‌الواقع بر تارك این روند چیزی جز ویترین شوراهای بی‌قدرت شهر كه با انبوهی معضل تعریف‌ناشده مواجه بودند ندرخشید (درخشیدنی كه به نحو لاینقطعی سو سو می‌زد)، اما ادعا بر آن رفت كه «پس از انتخابات دوم خرداد ۷۶[۱۳] روند شكل‌گیری برخی نهادهای مدنی! كه قبلاً در مورد آنها اقدامی نشده بود، به گونه‌ای شكل‌گرفت كه رأی مردم تعیین كننده و سرنوشت‌ساز بوده است» (علی شیرازی‌نسب، «انتخابات شوراها از منظری دیگر»، در «آفتاب‌یزد»، ۱۷/۱۰/۱۳۸۱، ش.۸۴۸، ص.۱۱.). این در حالی بود كه چه در وانفسای شوراها و چه در سایر موارد، مشاركت مردمی در انتخابات دوم و هیجدهم خرداد و مجلس شورای اسلامی، در كنار ابهام‌افزایی بر مطالبات مردمی، فراموشی شعارهای انتخاباتی و پوپولیستی كردن فضای انتخاباتی (با زاری و گریه و…)، آنچه به واقع عمل می‌شد و حكومت می‌كرد ارادۀ كسانی بود كه «به جای مردم حرف می‌زدند». آنها با كنترل روزنامه‌ها، انحصار تفسیر مطالبات مردمی را به دست گرفتند.
     اما در اینجا «تئوری توطئه» سخت به كارآمد؛ بنا بر تز رویكردهای دوم خردادی، هر گونه فرض توطئه از خارج از مرزها باید منتفی گردد، اما برای حذف رقیب (اصول‌گرایان) می‌توان در مواقع لزوم از توطئه‌های آنان و تولید هفتگی بحران‌های متعدد سخن گفت و به این سان بی‌كفایتی‌ها را سرپوشی قابل نهاد. در نهایت بهت و حیرت، از شیوۀ مفلوك در مورد مقولۀ شوراها نیز استفاده گردیده‌است. این در حالیست كه كلیۀ طرف‌های بلوای شوراها (اعضای شوراها و شهرداری‌ها)، جملگی منسوبان و منصوبان دوم خردادی‌های معصوم و پركفایت (پركفایت از آن رو كه آنها طرح‌های قابلی برای ادارۀ ملك و از جمله «توسعۀ سیاسی» دارند، اما «محافظه‌كاران» لعنه‌ا…علیهم یك‌تنه تمام این برنامه‌ها را نقش برآب می‌سازند) بودند. چنانكه عالیجناب علی شیرازی‌نسب، در گفتار «انتخابات شوراها از منظری دیگر» (در «آفتاب‌یزد»، ۱۷/۱۰/۱۳۸۱، ش.۸۴۸، ص.۱۱.)، بر آن شده‌اند كه: «از طرفی دیگر[،] برخی افراد بازنده در این انتخابات، تنها راه را مقابله جدی و گسترده با خواست مردم دیده و تمامی سعی و تلاش خود را معطوف این قضیه نمودند كه نشان دهند[،] هرچند افرادی با رأی مردم در برخی حوزه‌ها به قدرت رسیدند، اما كماكان آنان هستند كه قدرت را در اختیار دارند و به تعبیری دیگر قصد لوث كردن آرای مردم را داشته‌اند. یكی از بدیهیات عرصه سیاست این است كه گروه بازنده در انتخابات به كنكاش و جست‌وجوی درونی خود می‌پردازند تا با پیدا كردم نقاط ضعف خود یعنی آن چیزهایی كه باعث عدم اقبال عمومی به سوی آنان گردیده و موجبات طرد و حذف ایشان را از عرصه‌های مختلف سیاست فراهم نموده است و برطرف كردن این نقاط ضعف، مجدداً پا به عرصه انتخابات می‌گذارد و در این رهگذر با تبلیغ قوت خود و ارائه طرح و برنامه‌هایی كه قصد اجرایی ساختن آنان را دارد سعی در جذب دوباره افكار عمومی به سوی خود می‌شود، اما در كشور ما و پس از دوم خرداد ۷۶[۱۳] این اتفاق برای برخی از بازندگان نیفتاد[،] بلكه آنان سعی كردند با سنگ اندازی و ایجاد موانع متعدد بر سر راه افراد برگزیده ملت و درگیر كردن آنان با مسائل حاشیه‌ای كه وقت و انرژی بسیاری را می‌طلبد به جای تبلیغ نقاط قوت خود به بزرگنمایی نقاط ضعف حریف بپردازند [و] از طریق حذف رقیب مجدداً قدرت را به دست گیرند. اكنون و در مرحله‌ای كه انتخابات شوراها در پیش است، شاید به نوعی عملكرد خود شوراها ـ به خصوص در تهران ـ و فضای كلی حاكم بركشور و جریانات سیاسی اتفاق افتاده اخیر، این گونه برداشت می‌شود كه از انتخابات شوراها استقبال چندانی توسط مردم صورت نگیرد».
     چنین مشكل‌گشایی از بن‌بست شاهكار دولت «توسعۀ سیاسی»، بیان عریان چیزی است كه از ابتدای رویكرد دوم خرداد ملاحظه می‌شد. از سویی، تلاش می‌شد تا با طرح تئوری «توهم توطئه» حساسیت‌ها نسبت به بیگانگان و مداخلات ایشان كاسته گردد تا همكاری با سرویس‌های اطلاعاتی (مانند آنچه در مورد همكاری وسیع با رانلد انگلهارت، رئیس دانشگاه میشیگان –دانشگاهی كه روابط آن با پنتاگون مشهور است  و یا همكاری مؤسسۀ پژوهشی آینده با سرویس‌های خارجی) با دشواری‌های كمتری روبرو شود، اما در مقابل با پی‌گیری تئوری «توقع توطئه»، با شرح و تفاصیل فراوان از سنگ‌اندازی‌های لولویی مانند جناح «محافظه‌كار» سخن گفته‌شود تا بتوان از آن به عنوان بلاگردانی كاستی‌ها و بی‌كفایتی‌ها استفاده كرد. اكنون كه بیش از شش سال از حاكمیت «اصلاحات» با شعارهای پرآب‌وتاب بر این ملك می‌گذارد، می‌توان گفت كه تنها محصول حاكمیت «اصلاحات» در ایران، نه افزایش مشاركت مردمی، توسعۀ سیاسی و یا تعالی و توسعۀ همه‌جانبۀ كشور، كه تنها زوال اخلاق، انهدام مبانی هنجاری روابط اجتماعی، فروپاشی خانواده، نهیلیسم، فرار، اعتیاد، پناه بردن به آشوب جنسی، بی‌اعتنایی مفرط به دیگران و خودشیفتگی (بنگرید به: یوسف‌علی اباذری، «فروپاشی اجتماعی»، در «آفتاب»، ش.۱۹، ص.۳۴.)، فساد عمیق سیاسی و اقتصادی، و در یك كلام، زوال سرمایۀ اجتماعی، یا آنچه از آن به «فروپاشی اجتماعی» یاد می‌شود بوده‌است.
هوالأعلم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.