برداشت آزاد از دفلور و دنیس
• ادراکات اولیه ما از الگوهای مربوط به نفوذ و تأثیر وسایل ارتباط تودهای، از آثار نویسندگان و دانشمندان علوم اجتماعی اواخر سده نوزدهم به دست میآید. برای دهههای متوالی دانشمندان و پژوهشگران به ایده و فکر اساسی قرن نوزدهمی، یا همان «گلوله سحرآمیز» استناد میکردند.
• بر خلاف نام زیبای این الگوی تحلیلی و با وجود آن که امروزه تشخیص ما این است که این الگو با واقعیتها تطبیق نمیکند، و هرگز هم تطبیق نمیکرد، ولی به دلیل اینکه نقطه عزیمت بررسی تأثیرات وسایل ارتباط تودهای بود، فهم آن، حائز اهمیت است.
• این الگو، از نظریه تکامل چارلز داروین، پس از چاپ اثر معروف وی یعنی ”منشاء انواع“ در سال 1854 ریشه گرفت. قبل از آن، تفکر در مورد منشاء انسان، فقط دینی بود. انسان، تنها موجود منطقی و عاقل که توسط خداوند خلق شده، در نظر گرفته میشد. به دنبال داروین، دانشمندان شروع به تفکر در مورد اهمیت وراثت و زیستشناسی در توجیه رفتارهای انسان کردند.
• متأثر از این دریافتهای ژنتیک، جامعهشناسان و رفتارشناسان، جنبه عقلایی و منطقی بودن انسان را رد کردند و به جنبه غریزی + فطری انسان پرداختند.
• آنها تأکید کردند که بین رفتارهای حیوانات رده بالای پیچیده، نظیر میمونها و انسانها قرابت وجود دارد.
• به عنوان مثال، حیواناتی که از یک نوع هستند، کم و بیش دارای یک نوع رفتار خواهند بود، زیرا آنها از میراث مشترکی برخوردارند که منبعث از تاریخ تکامل آنهاست.
• بنا بر این، چنین فرض شد که انسانها بر مبنای اصول زیستشناسی و عادات غریزی خود، به همه کنشها و وضعیتهایی که با آن روبرو میشوند، نظیر حیوانات، واکنش نشان میدهند. همه گوسفندان در مواجهه با گرگ فرار میکنند و این عکسالعمل ذاتی آنهاست. در اینجا، سهمی برای واکنشهای عاقلانه انسان به محرکهای مختلف در نظر گرفته نمیشود، و همه عکسالعملهای او غیر ارادی و ذاتی تلقی میشود.
• این، یک تصویر هولناک از انسان است که دارای نفوذی قوی در تفکر پژوهشگران اولیه وسایل ارتباط تودهای بود.
• این الگو، انسان را مجموعه مخلوقات غیر منطقی و غیر عقلانی و منفعل ترسیم میکند که آنها را میتوان با وسایل ارتباطی عاقل که به صورت محرک بر آنها وارد میشود، کنترل کرد.
• این الگو، افراد سالهای نخستین قرن بیستم را به این نتیجه رساند که کنترلکنندگان وسایل ارتباطی، میتوانند جامعه را نیز کنترل کنند.
• بنا بر این، الگوی تحلیلی «گلوله سحرآمیز»، این نکته را میرساند که وسایل ارتباط تودهای دارای تأثیراتی مستقیم، فوری، نیرومند و پایدار بر کسانی هستند که توجه کافی به آن دارند.
• این الگو، هم نشاندهنده تفکر عوامپسندانه و هم بظاهر علمی است.
• این الگو، در واقع، میگوید که پیامها به صورت یکنواختی به تمام چشمها و گوشها میرسند، دقیقاً مثل یک گلوله تغییرات یکنواخت و یکسانی را در مخاطبان خود به وجود میآورند.
• میتوان این الگو را به شکل زیر خلاصه کرد:
1. مردم در جامعه متراکم مدرن، از نظر اجتماعی، منزوی و جدا از یکدیگر زندگی میکنند. آنها با حداقل کنترلهای اعمال شده اجتماعی بر یکدیگر، به دلیل آن که از مبادی متفاوتی آمدهاند، به سر میبرند و ارزشها و اعتقادات یکنواختی بر آنها حاکم نیست تا آنها را به هم بپیوندد. همان گونه که گوستاو لوبون جامعهشناس فرانسوی در سال 1895 گفته است، عصر جمعیتهای بدون ارتباط بین اعضاء، در نقطه مقابل جوامع قومی و ملی با روابط شخصی قوی، آغاز شده بود.
2. نظیر همه حیوانات، انسانها نیز در بدو تولد با مجموعهای از خصوصیات ذاتی به دنیا میآیند که راهنمای آنها در واکنش به محرکهای اطرافشان است.
3. به دلیل اینکه اعمال مردم از روابط اجتماعی متأثر نمیشود، و توسط صفات غریزی هر فرد هدایت میشود، افراد مختلف به صورت یکنواخت و یکسانی از وسایل ارتباط تودهای سود میبرند و به آن پاسخ میدهند.
4. طبیعت غریزی مردم و شرایط انزوای اجتماعی آنان، باعث شده است که پیامها را به صورت یکسانی دریافت کنند، و پاسخهای یکسانی نیز به آنها بدهند.
5. بنا بر این، پیامهای رسانهها، نظیر گلولههایی هستند که به هر گوش و چشمی اصابت نمایند، تأثیراتی در تفکر و رفتار ما دارند که مستقیم، فوری، یکنواخت و بنا بر این، قدرتمند است.
مآخذ:...
هو العلیم