دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← کاتولیکهای مسلمان، همان پدرخواندگان، گفتند که ”دنیا خوب است، به شرط آنکه به آن وابسته نشوی“. پس، دنیای مورد شماتت دین، نه ”جوهر دنیا“، بلکه وابستگی به آن است.
← و این، یعنی مغز دنیا را نفهمیدند.
← نفهمیدند تا توسعه را تجهیز کنند، و ناخواسته، آتش ”مفاسد اقتصادی“ را برافروزند.
← آنان که میخواستند ”وابسته نشوند“، شدند.
← آن مردان، پنبهای کنار آتش شدند و سوختند و سوزاندند.
----------------------------------------
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ
حديد/20-19
----------------------------------------
← و مغز زندگي دنيا...
← و مغز زندگی دنیا، سرابي است باطل...
← كه به تفسیر علامه سید محمد حسین طباطبایی، ”از يكي از خصال پنجگانه زير خالي نيست“ (ترجمه الميزان، ج.19، ص.289). دقت کنید: این یعنی، جوهر دنیا خراب است. یعنی ”از يكي از خصال پنجگانه زير خالي نيست“:
← يا لعب و بازي است،...
← يا لهو و سرگرم كننده،...
← يا زينت است (كه حقيقتش جبران نواقص دروني خود با تجمل و مشاطهگري است)،...
← يا تفاخر است،...
← يا تكاثر.
← و همه اينها، همان موهوماتي است كه نفس آدمي بدان يا به بعضي از آنها علاقه ميبندد، اموري خيالي و زائل است كه براي انسان باقي نميماند، و هيچ يك از آنها براي انسان كمالي نفساني و خيري حقيقي جلب نميكند.
← كلمهي ”لعب“ به معناي بازي نظامداري است (كه دو طرف بازي به نظام آن آشنايي دارند، مانند فوتبال و نظاير آن) كه به منظور رسيدن به غرضي خيالي آن را انجام ميدهند.
← و كلمهي ”لهو“ به معناي هر عمل سرگرم كنندهاي است كه انسان را از كاري مهم و حياتي و وظيفهاي واجب باز بدارد.
← و كلمهي ”زينت“ به اصطلاح علم صرف ”بناي نوع“ است، يعني ميفهماند كه مثلاً فلاني به نوعي مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن وسيله آرايش باشد، و به اين منظورش استعمال كنند و ”آرايش”، عبارت از آن است كه چيز مرغوبي را ضميمه چيز ديگري كني تا مردم به خاطر جمالي كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند (مثلاً آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات يا رنگهاي سرخ و سفيدي خود را جلوه دهد، و از ضميمه كردن آنها به خود جمالي كسب كند، به طوري كه بيننده مجذوب جمال او شود).
← و ”تفاخر“ به معناي مباهات كردن به حسب و نسب است.
← و ”تكاثر در اموال و اولاد“ به اين معنا است كه شخصي به ديگري فخر بفروشد كه من مال و فرزند بيشتري دارم.
فريب دنيا
← “كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً”؛ اين قسمت از آيه، زندگي دنيا را كه انسان فريب خورده دل به آن ميبندد، و چيزي نميگذرد كه به حكم اجبار همه را از كف ميدهد، با مثالي تشريح و بيان ميكند.
← كلمهي ”غيث“ به معناي باران است، و كلمهي ”كفار“ جمع كافر به معناي زراعت كار است و كلمهي ”يهيج“ از هيجان است، كه به معناي حركت است، و كلمهي ”حطام“ به معناي گياهي است كه از شدت خشكيدگي ميشكند. و معناي آيه اين است كه: مثل زندگي دنيا در بهجت و فريبندگيش و سپس در زوال و از دست رفتنش، مانند باراني است كه به موقع ميبارد، و باعث روييدن گياهان و زراعتها ميشود و زراعتكاران از روييدن آنها خوشحال ميشوند، و آن زراعت و گياه هم چنان رشد ميكند تا به حد نهايي نموش برسد، و رفته رفته رو به زردي بگذارد، و سپس گياهي خشكيده و شكسته شود، و بادها از هر سو به سوي ديگرش ببرند.
← “وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ”- در اين قسمت از آيه ”مغفرت“ قبل از ”رضوان“ آمده، براي اينكه كسي كه ميخواهد به رضوان خدا درآيد، بايد قبلا به وسيله مغفرت خدا شستشو و تطهير شده باشد. و نيز در اين جمله مغفرت را توصيف كرد به اينكه از ناحيه خداست، ولي عذاب را چنين توصيفي نكرد، تا به قول بعضيها (روح المعانى، ج.27، ص.185) اشاره كرده باشد به اينكه مطلوب اصلي و آن غرضي كه خلقت به خاطر آن بوده مغفرت است نه عذاب، و اين، خود انسان است كه باعث عذاب ميشود، و با خروجش از زي بندگي و عبوديت آن را پديد ميآورد.
← “وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ”؛ يعني دنيا جز متاعي نيست كه با آن تمتع ميشود و از آن بهرهمند ميگردند، و بهرهمندي از آن همان فريب خوردن با آن است، البته اين فريب خوردن مخصوص كساني است كه به دنيا دل بسته باشند.
← و اين كلام يعني جملهي ”وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ“ به دو روي زندگي آخرت اشاره ميكند، تا شنونده بر حذر شود، و از مغفرت و رضوان كه يك روي آخرت است، و عذاب كه روي ديگرش است، مغفرت و رضوان را اختيار كند. و جملهي ”وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ“ ميخواهد شنونده را بيدار و هوشيار كند، تا مبادا زندگي دنيا با آن غرور خاص به خود مغرورش سازد (ترجمه الميزان، ج.19، ص.289).
در نتیجه...
• بهرهي 98. دنياگرايي در وجه ”لعب“ بودن خود، به بازي همگاني و اجتماعي بدل ميشود كه در آن مردم قواعد بازي آن را تقويت و يكديگر را بيشتر به دام آن سوق ميدهند، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 99. دنياگرايي در وجه ”لهو“ بودن خود، افراد را از پرداختن به امور مهمتر و فرايض بازميدارد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 100. دنياگرايي در وجه ”زينت“ بودن خود، كه عرضي است زائل و سرابي است باطل، انسانها را به گمراهي در برنامه زندگيشان سوق ميدهد و بدينترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 101. دنياگرايي در وجه ”تفاخر“ خود، افراد را به مباهات به موهومات ميكشاند و فضايل راستين بشري را از ياد آنها ميبرد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 102. دنياگرايي در وجه ”تكاثر“ خود، افراد را مشغول به تكثير اموال و اولاد و… ميكند و از پرداختن به امور مهمتر و فرايض بازميدارد، و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، صد و دو رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هشتاد و چهار رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم