گی دبور در ”جامعه نمایش“
«امر جعلی سلیقه را شكل میدهد و با از بین بردن آگاهانۀ امكان استناد، امر جعلی را پشتیبانی میكند. اكنون، حتی اصل را هم، به محض امكان، دوبارهسازی میكنند تا آن را شبیه بدل سازند. امریكاییها، كه ثروتمندترین و مدرنترین مقام را داشتهاند، عمدهترین هالوهای این تجارت، یعنی جعل در زمینۀ هنر بودهاند. هزینۀ بازسازی كاخ ورسای یا نمازخانۀ سیكستین را نیز همانها میپردازند. از این رو، نقاشیهای دیواری میكلآنژ باید به رنگ تند و تیز تصاویر كارتونی درآید، و مبلمان اصل كاخ ورسای درخشندگی شدید طلاكاریهایی را به خود بگیرد كه آنها را به اثاث جعلی دوران لویی چهاردهم، كه با هزینههای سنگین وارد تگزاس شده بسیار شبیه میسازد.
«حكم فوئرباخ در این باره كه زمانهاش ”تصویر یك امر را به خود آن چیز، نسخۀ كپی را به نسخۀ اصلی، و بازنمود را به واقعیت“ ترجیح میدهد، حكمی است كه قرن نمایش بر آن، در قلمروهای متعدد، مهر تأیید زده است» (صص.5-244.).
بعد دیگر این گرایش و عادت به امور جعلی، گرایش به مخفیكاری است؛
«جامعۀ ما، بر پایۀ خفا بنا شده است. … انبوهی فزاینده از اماكن هستند كه، چه در شهرهای بزرگ و چه در مناطق حفاظتشدۀ خارج از شهر، راهنیافتنیاند، یعنی از گزند هر نگاهی مصون نگاه داشته میشوند؛ از تیررس كنجكاوی معصومانه بیرون گذاشته شده، و از خطر جاسوسی به شدت در اماناند. … انبوهی فزاینده از افراد هستند كه برای مخفی عمل كردن آموزش دیدهاند و تربیت شدهاند كه كاری جز این نكنند. همزمان با بزرگتر شدن وسایل و امكاناتی كه در اختیار این متخصصان مراقبت قرار میگیرد، با اوضاع عمومی هر ساله مصاعدتر نیز مواجه میشوند.
«… دیری است كه مردم به دیدن اعدام درجا و بیمحاكمۀ همه جور آدم عادت كردهاند. با تروریستهای شناخته شده، یا چنین تلقی شده، بیپرده به شیوهای تروریستی مبارزه میشود. موساد میرود ابوجهاد را در جای دوری میكشد، یا S.A.S.های انگلیسی ایرلندیها را، یا پلیس موازی ”G.A.L.“ باسكیها را. … شایعات رسانهای-پلیسی به محض اعلام، یا در بدترین حالت، پس از سه چهار بار تكرار شدن، وزن بیچون و چرای شواهد و دلایل تاریخی صدها ساله را پیدا میكنند.
«… به این ترتیب، بیاطمینانی در همه جا سازمان داده میشود. حراست از سلطهگری، اغلب از طریق جملههای كاذبی انجام میگیرد كه پردازش رسانهای آنها عملیات حقیقی اصلی را میزداید. … قدرت، چنان اسرارآمیز شده كه پس از ماجرای فروش غیرقانونی اسلحه توسط ریاست جمهوری امریكا به ایران میشد از خود پرسید كه براستی بر امریكا، این قویترین قدرت جهان موسوم به دموكراتیك، چه كسی حكم میراند؟
«… این جهان، زیر سلطۀ سرّ، و نخست سرّ سلطهگری است. طبق نظر نمایش، سرّ صرفاً استثنایی بر قاعدۀ اطلاعرسانی است؛ اطلاعرسانیای كه به وفور در سرتاسر جامعه عرضه میشود؛ همان گونه كه، باز طبق این نظر، در این ”جهان آزاد“ نمایشگری انتگره[بعداً مفهوم نمایشگری و سیاست انتگره را توضیح خواهیم داد]، سلطهگری فقط دایرۀ اجرایی محدودی در خدمت دموكراسی است. اما كسی حرف نمایش را به راستی باور نمیكند» (صص.53-246.).
مآخذ:...