حامد دهخدا
رسانهها به خاطر نقشی که در حیات اجتماعی بازی میکنند، نقشه بالقوه معناداری در شکلگیری ادراکهای بعضاً اشتباهآمیز دارند و بخشی از این ادراک اشتباهآمیز به پدیدهای به نام «جهالت چندجانبه» بازمیگردد. جهالت چندجانبه به وضعیتی مربوط میشود که در آن آحاد مردم همگی از همفکری ضمنی خود در مورد یک موضوع ناآگاهند. در این مورد اگر مردم به غلط تصور کنند که مخالفتی با تفکر حاکم در کار نیست، این استنباط ممکن است آنها را از بیان آشکار نظرات واقعی خود که یحتمل متفاوت با افکار عمومی مسلط است باز دارد. در این شرایط، تبلیغ برای نظر اقلیت مسلط بر افکار عمومی، به شکل اعجابآوری با تفاهم عمومی روبرو میشود و این استنباط را پدید میآورد که همهی افراد به سرعت به این نظر تازه خواهند پیوست. به عبارت دیگر، در اینجا با وضعیتی روبرو هستیم که در آن ظاهراً مردم (کنشگران اجتماعی) در دنیای اجتماعی «کاذب» یا دست کم بسیار متفاوت با دنیای واقعی که پژوهشگران به طریق علمی مشاهده کردهاند زندگی میکنند.
ا. نوئل نیومن در نظریهی خود این پدیده را بیشتر شکافته است. وی رابطهی میان ادراک نظر نیروی مسلط بر افکار عمومی (آنچه افراد آن را «اکثریت» میپندارند) و نظر خصوصی در مورد موضوعهای مختلف را تحلیل میکند. بنا بر این نظریه آنها که با مصرف محصولات رسانهای مانند روزنامههای متوالی متوجه میشوند که نظری بر خلاف اکثریت دارند از تنها ماندن در جامعه بیم دارند و ترجیح میدهند ساکت بمانند. در این حالت، هر چند ممکن است این اشخاص از نظر تعداد، اکثریت را تشکیل دهند، سکوت آنها، در نهایت، نظر اقلیت را تقویت میکند. این پدیده «مارپیچ سکوت» نام دارد، چرا که با این سکوت این تصور که «افکار عمومی مسلط» همان است که رسانههای مسلط تبلیغ میکنند در دیگران نیز به وجود میآید و این وضعیت دائماً «سکوت» را بازتولید میکند. در این شرایط «افکار عمومی مسلط» میدان بازتری برای خودنمایی پیدا میکند و به حذف تدریجی هر نظر دیگر منجر میشود و به این ترتیب «مارپیچ سکوت» شکل میگیرد. در واقع، این پدیده است که مهندسان فرهنگی را برای تحمیل یک تغییر فرهنگی به «شانتاژ» رسانهای از طریق رسانههای متکثر مرتبط به یکدیگر رهنمون میشود.
از نظر لازار، در چنین وضعی نفوذ سلطهی رسانهای، فرد را تغییر نمیدهد، بلکه بر آگاهی او دایر بر اینکه در افکار عمومی جایی دارد یا نه تأثیر میگذارد. شخصی که میبیند نظرش با نظری که در رسانهها عرضه میشود مطابقت ندارد، فضای عمومی را رها میکند و به فضای خصوصی پناه میبرد. البته به نظر نمیرسد که کار به همین جا متوقف شود. به این معنا که ممکن است این وضعیت در مورد افراد با سطح انسجام فکری بالا مصداق داشته باشد، اما در زمینهی عامهی مردم، این وضعیت ممکن است باعث تردید غیرمنطقی در درستی عقاید شود. به عبارت دیگر، تصور اینکه دیدگاه او در اقلیت قرار گرفته است، وی را در مورد درستی دیدگاههایش مشکوک سازد و وادار به از دست دادن دیدگاه خود و پذیرش بسیار محتمل نظر تبلیغ شده در جریان سلطهی رسانهای نماید.
از دیدگاه نوئل نیومن، رسانهها در این مکانیسم مسؤولیت جدی دارند، نه فقط برای اینکه منبع اصلی اطلاعات و شناخت را تشکیل میدهند، بلکه به این دلیل که نوعی تبانی و شبه توطئه میان رسانهها در قبال اطلاعاتی که باید پخش شود وجود دارد. به علاوه نوئل نیومن بر آن است که رسانهها به سبب حضور دائمی خود در زندگی و تکراری بودن پیامها، ادراک گزینشی افراد را تضعیف میکنند و حق انتخاب را از آنان میگیرند و از این رو، حس قضاوت آنها را محدود میکنند.
مآخذ:...