فیلوجامعه‌شناسی

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(11)/ درفضیلت‌خالص‌بودن

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← نمی‌توانم...
← نمی‌توانم از آنچه طی حدود یک دهه گذشته در حوزه‌های علمیه با عنوان ”تحول“ در جریان بوده، به عنوان گامی مثبت یاد نکنم. کارهای سترگ و مهمی انجام شده است، که بی‌گمان برای امت مسلمان، ثمرات ”تاریخی“ به جای خواهد گذاشت. قم به یک مرکز علمی عظیم‌تر و پر جنب و جوش‌تر تبدیل شده.
← سپاس از همه آنان که در این پیشرفت‌ها سهم داشته‌اند. خصوصاً فضلای جوان.
← اما، برخی از این ”تحولات“ که خصوصاً به استانداردسازی آموزشی به سبک دانشگاه مربوط می‌شد، نه تنها مثبت نبود، بلکه عمیقاً مخرب بود.
← به عنوان یک دانشگاهی، معایب و ضعف‌ها و امتیازات آموزش دانشگاهی را کم و بیش می‌شناسم. می‌دانم که مدرک و دوره‌های آموزشی معین و محدود، و عرضه کپسولی دانش و به تبع همه اینها، فروریختن حرمت و عزت دانش و استاد، و زیر پا گذاشته شدن ”من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا“، نقاط ضعف نظام آموزشی دانشگاه است.
← نمی‌خواهم بگویم دانشگاه بد است، ولی عیوبی دارد که کپی‌سازی آن عیوب در حوزه‌ها، خسارت عظیمی است. از همه بدتر مدرک‌گرایی است: برای ”وجه خدا“ و تکریم خصال و صفات متعالی اخلاقی درس نخواندن...
← هدف واقع شدن وجه اللَّه، و آن را غايت و انگيزه اعمال قرار دادن، در چند جا از كلام مجيد آمده: ”وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ“ (كهف/28)،”وَ ما أُمِرُوا إِلاَ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ“ (بينه/5)،”فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ“ (غافر/65)، و”أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ“ (زمر/3).

----------------------------------------
لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلأَنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ
بقره/272
----------------------------------------

← وجه خداي تعالي، عبارت است از صفات فعلي او، كه صفات ذاتي خداي تعالي وراي آن صفات قرار دارد، و مبدأ آن و در آخر مبدأ تمامي خيرات عالم است. و بنابراين، برگشت اينكه عمل براي وجه اللَّه باشد، به اين مي‌شود كه عمل انسان به اين انگيزه از انسان سر بزند كه باعث رضاي اوست، و او محبوب ما و رضايتش منظور ما است، براي اينكه او جميل علي الاطلاق است، و به تعبير ديگر: برگشت چنين عملي به اين است كه انسان خداي را تنها به اين جهت عبادت كند كه او اهليت عبادت و استحقاق آن را دارد.

░▒▓ از شما جزاء و تشکر و ”مدرک“ نمی‌خواهیم
← ”لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً“ (انسان/9)؛ ”جزاء“ به معناي آن است كه عمل كسي را به چيزي كه معادل و برابر آن باشد عوض دهي، حال چه عمل خير باشد، كه معادلش جزاي خير قرار مي‏گيرد، و چه شر كه معادلش جزاي شر واقع مي‌شود، جزا، هم از اين جهت عموميت دارد و هم از جهت اينكه شامل جزاي عملي و زباني هر دو مي‌شود، چيزي كه هست در خصوص آيه مورد بحث به قرينه اينكه در مقابل شكور قرار گرفته (نه جزايي مي‏خواهيم و نه تشكري) تنها جزاي عملي منظور است، نه جزا و تلافي زباني. و كلمه‌ي ”شكر“ و ”شكور“ هر دو به معناي ذكر نعمت، و يادآوري آن در زبان و قلب و عمل است، و منظور از آن در آيه شريفه به قرينه اينكه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناي جميل زباني است، و آيه شريفه يعني آيه ”إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ...“ خطابي است از اين طايفه به كساني كه اطعامشان كردند، حال يا به زبان قال، كه در اين صورت اين آيه يا حكايت سخن ايشان است، و كلمه‌ي ”قالوا“ در تقدير آن است، و تقديرش: ”قالوا انما نطعمكم...“ است، و خواسته‏اند به مسكين و يتيم و اسير اطمينان بدهند كه به احدي نخواهيم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان داديم، و آبروي شما را نمي‏ريزيم، و بر شما منت نمي‏گذاريم، يا اينكه اطعامگران اصلا چنين سخني به زبان نياورده‏اند، و جمله مذكور زبان حال ايشان است، و خداي تعالي مي‏خواهد ايشان را به آن اخلاصي كه از باطن آنان خبر دارد بستايد، و بفهماند كه اين طايفه چنين مردمي بودند، و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.
← ”إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً“ اينكه روز قيامت را عبوس شمرده از باب استعاره است، و مراد از ”عبوس بودن آن“ ظهور كمال شدت آن براي مجرمين است، و كلمه‌ي ”قمطرير”- به طوري كه گفته‏اند (روح المعانى، ج.29، ص.156)- به معناي دشوار و سخت است. اين آيه در مقام بيان علت سخني است كه از ايشان حكايت كرد، مي‏خواهد بفهماند چرا گفتند: ”إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ...“ و اينكه اگر عمل مذكور خود را تنها و تنها به خاطر خدا انجام دادند، و عبوديت خود را براي خدا خالص كردند، براي اين بود كه از آن روز سخت و دشوار مي‏ترسيدند، و براي بيان علت مذكور اكتفاء نكردند به اينكه ما از آن روز مي‏ترسيم، بلكه آن روز را به پروردگار خود نسبت داده، گفتند: ”ما از پروردگار خود از روزي مي‏ترسيم كه چنين و چنان است”، تا فهمانده باشند وقتي از اين اطعامشان چيزي غير از پروردگارشان را در نظر ندارند، پس ترسشان هم از غير او نيست، هم چنان كه اميدي هم به غير او ندارند، پس ترس و اميدشان همه از خدا است، اگر از روز قيامت هم مي‏ترسند بدان جهت است كه روز پروردگارشان است، روزي است كه خدا به حساب بندگانش مي‏رسد، و جزاي اعمال ايشان را مي‌دهد.
← و اگر در آيه ”وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً“ نسبت ترس آنان را به خود قيامت داد، براي اين بود كه گوينده اين سخن خود آنان نبودند، بلكه خداي تعالي است كه قبل از اين آيه شدايد آن روز را به خودش نسبت داده، و فرموده بود: ”إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ ...“. و كوتاه سخن اينكه: مسأله خوفي كه اين طايفه در گفتار خود آوردند، خوف در مقام عمل است، چون حساب عمل بنده با خدا است، و بندگي لازمه لا ينفك انسان است، انسان به هر درجه از كمال برسد، و حتي به مقام عصمت و بي‏گناهي هم اگر برسد، باز هم بنده است، و بنده ممكن نيست از خوف پروردگارش تهي باشد، هم چنان كه فرمود: ”إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ“ (غاشيه/625).
← ”فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً“ وقايه ”به معناي حفظ كردن و از اذيت جلوگيري نمودن است، و وقتي گفته مي‌شود: ”فلان لقي فلان بكذا”، معنايش اين است كه با او به چنين وضعي رو به رو شد، و كلمه‌ي ”نضرة“ به معناي بهجت و خوش‏رويي، و كلمه سرور در مقابل اندوه است. و معناي آيه اين است كه خداي تعالي ايشان را حفظ و شر آن روز را از ايشان منع كرد، و با بهجت و سرور با ايشان روبرو شد، پس اين طايفه در آن روز خوشحال و مسرورند، هم چنان كه در جاي ديگر فرمود ”وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ“ (قيامت/22).

░▒▓ از خود بترس
← عبادت وقتي حقيقتا عبادت است كه عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص، همان حضور است، و روشن شد كه عبادت وقتي تمام و كامل مي‌شود كه به غير خدا بكسي ديگر مشغول نباشد، و در عملش شريكي براي سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق بجايي نباشد، نه به اميدي، و نه ترسي، حتي نه اميد به بهشتي، و نه ترس از دوزخي، كه در اين صورت عبادتش خالص، و براي خدا است، به خلاف اينكه عبادتش به منظور كسب بهشت و دفع عذاب باشد، كه در اين صورت خودش را پرستيده، نه خدا را. و همچنين عبادت وقتي تمام و كامل مي‌شود كه بخودش هم مشغول نباشد كه اشتغال به نفس، منافي با مقام عبوديت است، عبوديت كجا و منم زدن و استكبار كجا؟
← و گويا علت آمدن پرستش و استعانت بصيغه متكلم مع الغير (ما تو را مي‏پرستيم و از تو ياري مي‌جوئيم) همين دوري از منم زدن و استكبار بوده باشد، و مي‌خواهد به همين نكته اشاره كند كه گفتيم مقام عبوديت با خود ديدن منافات دارد، لذا بنده خدا عبادت خود، و همه بندگان ديگر را در نظر گرفته مي‌گويد: ما تو را مي‏پرستيم، چون به همين مقدار هم در ذم نفس و دور افكندن تعينات و تشخصات اثر دارد، چون در وقتي كه من خود را تنها ببينم، به انانيت و خودبيني و استكبار نزديك‏ترم، به خلاف اينكه خودم را مخلوط با ساير بندگان، و آميخته با سواد مردم بدانم، كه اثر تعيني و تشخص را از بين برده‏ام (ترجمه الميزان، ج.1، ص.43).
       

بهره‌ي 19 فقدان اين درك كه خداوند اهليت و استحقاق معبود بودن را دارد، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
بهره‌ي 20 شاكر خدا نبودن، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
بهره‌ي 21 ترس از و اميد به غيرخدا، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
بهره‌ي 22 مشغول شدن به نفس، و زياده بها دادن به آن، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
بهره‌ي 23 كسي كه تنها عبادت خودش را ببيند، به خودبيني و استكبار نزديك مي‌شود و مآلاً از دين تسليم و عبوديت دور مي‌شود.

← تا کنون، بیست و سه رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و شصت و دو رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
هوالعلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.