سلام استاد
سوالی داشتم از خدمتتون: ماکیاولی که به نظر می رسد تمام همّش این دنیاست و غایت فلسفۀ باید و نبایدی اخلاق او معطوف به جهان خارج است، چرا در برشمردن محاسن خاندان مطبوع خود به حمایت کلیسا از آنها اشاره می کند؟ آیا حمایت کلیسا از این جهت حسن است که مردم را زیر یک پرچم جمع می کند یا همان گونه که در متن اشاره می کند به علت استجابت دعای مردم به درگاه خداست؟!