برداشت آزاد
• نظریه مرسوم عینیت و بیطرفی ارزشی در پوزیتیویسم، تفرق و جدایی میان علم و اخلاق را مفروض میگیرد.
• و این، چیزی است که دورکیم، نمیپذیرد؛ او در سراسر «تقسیم کار اجتماعی» صراحتاً بیان میدارد که علم، سعی دارد به صورتی هنجارین، به تعریف نُرم اجتماعی و بیان یک ارگانیسم سالم اجتماعی بپردازد و از آسیبشناسی اجتماعیای که امکان تخریب هماهنگی اجتماعی و قانون طبیعی را فراهم کند اجتناب میورزد. وظیفه جامعهشناسی مطالعه فیزیولوژی و کارکردهای ارگانیسم اجتماعی، برای هدف حفظ یگانگی و ثبات سیستم است.
• علم، بایستی به عنوان یک هنر، در سازگاری و احیاء امور برای حفظ شرایط نرمال هستی جمعی به کار گرفته شود. مطالعه عینی اخلاق، دین، جرم و نظایر آنها ارزشهای اخلاقی خاصی را به خدمت میگیرد.
• دورکیم مینویسد: «مهم است که از آغاز هر تحقیق، برای آن که بتوان به دستهبندی نرمال و غیرنرمال واقعیتها اقدام ورزید، در موضوعات مورد بررسی، به حداقل موارد اکتفا کنیم تا در پرتو این کار، بتوان قلمروهای مناسبی برای فیزیولوژی و آسیبشناسی اختصاص داد».
• علم، بایستی توسط عمل قانونگذاران به عنوان پزشکهای سیاسیای که داروهای درمانگر و بازدارنده را برای بیماریهای اجتماعی تجویز و تدارک میکنند، به کار گرفته شود. عینیت علم توسط عاملی همچون سازگاری موفق با سیستم اجتماعی تعیین میشود.
• این دیدگاه، شبیه دیدگاه وبر و مارکس درباره جامعهشناسی به مثابه یک علم سیاست با اغراض و اهداف عملی است. معالوصف، موضع دورکیم در این زمینه قدری با مواضع وبر متفاوت است؛ زیرا وبر، علم را به عنوان تحقیقی برای فضیلت، و نه ابزاری برای کنترل اجتماعی از طریق کارکردها و تبیینها تعریف میکند.
• با قدری مسامحه، میتوان گفت که چشمانداز دورکیم، تداعی کننده دیدگاه افلاطون درباره جمهوری و علم سیاست به عنوان نوعی حرفه است. در حالیکه موضع وبر بیشتر به دیدگاه ارسطو درباره عقل عملی (فرونسیس) نزدیک است. در عین حال، باید توجه داشت که دورکیم متأخر، از این بابت به وبر نزدیک میشود. او، بیشتر، علم اجتماعی را به چشم فضیلت میبیند و نگاه ابزارانگار او نسبت به معرفت تخفیف مییابد. دورکیم در نوشتجات آخرش، از مسائل یکپارچگی کارکردی و بقای یک نظم اجتماعی سالم، به اصول و ایدههایی در مورد استقلال اخلاقی، رشد نفس و عدالت اجتماعی تغییر علاقه میدهد.