فیلوجامعه‌شناسی

«واقعیت اجتماعی» به مثابۀ «بازنمود اجتماعی»

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد


• امیل دورکیم، به تأمل در پراگماتیسم و کانت و شوپنهاور ادامه می‌دهد.
• ادامه می‌دهد و از آنها عبور می‌کند. می‌کوشد تا از آنها عبور کند.
• دورکیم با تاریخی و اجتماعی شمردن مقولات ذهن، به بسط نظریه معرفت کانتی و اگزیستانسیالیسم شوپنهاوری پرداخت. به زعم او، این مقولات، فیلترهایی اجتماعی هستند که از خلال آن‌ها به طبیعت و جامعه می‌نگریم. پس، اگر خوب بنگریم، درمی‌یابیم که پایگاه عقل و عمل در آن چیزی است که پیش از من بوده است و پس از من هم خواهد بود.
• دورکیم معتقد است که واقعیت مشترکی از بازنمودهای جمعی وجود دارد که بازگوکننده‌ی حقیقت و نه سایه حقیقت است. آن‌ها، صرفاً محصول آگاهی ذهنی نیستند، بلکه تعبیری انضمامی و بیرونی از ارزش‌های عام فرهنگ و جامعه‌ای هستند که مستقیماً از تفکرات و اعمال اعضایش تأثیر می‌پذیرد. پیش از من بوده‌اند و پس از من هم خواهند بود.
• دورکیم با بازتفسیر کانت، ادامه می‌دهد: «در نتیجه، اگر حقیقت، مسأله‌ای انسانی است، پس بناچار باید مخلوق انسان باشد». محتوای عقل و عمل، چیزی جز مبادی و مقولاتش نیست که در ضمن تاریخ ساخته می‌شوند. جامعه‌شناسی، همین مفهوم از عقل را به کار می‌گیرد؛ عقل اجتماعی. عقلی که پیش از من بوده و پس از من هم خواهد بود. حقیقت، به قول پراگماتیست‌ها ابزار تکنیکی بقاء انسان نیست، بلکه تفسیری از واقعیت است که از حقیقت انسان بر می‌خیزد. حقیقتی که پیش از من بوده است و پس از من هم خواهد بود.
• حقیقت، عینی و واقعی است؛ به این معنا که قبل از ما بوده است، و پس از ما هم خواهد بود. زیرا حقیقت، بیانی از زندگی اجتماعی است. این جامعه و تاریخ است که قبل از ما بوده است، و پس از ما هم خواهد بود. پس واقعی است. در واقع، آن است که واقعی است. واقعیت و حقیقت، ساخت‌های تاریخی و اجتماعی‌اند که گویای زندگی انسانی هستند. حقیقتِ علم و اخلاق، واقعی است زیرا عینیت و اقتدار جامعه واقعی است. قبل از من بوده و پس از من هم خواهد بود.
• دورکیم در توصیف مبانی ساختمان علوم اجتماعی می‌نویسد: واقعیت‌های اجتماعی، «شیوه‌های عمل، تفکر و احساس» که فراتر از فرد قرار دارند، به دلیل نیروی اخلاقی و معرفت‌شناختی‌شان و تأثیر زیادی که در اثر اقتدارشان دارند، واجد محدودیت‌های اجباری‌اند. پس، واقعی‌اند. آن‌ها نیروی اخلاقی و دارای اقتداری هستند که افراد، در قالب وظیفه و اطاعتشان بدان‌ها پیابند می‌مانند. آن‌ها صور اجتماعی تفکر و شیوه‌های عملی هستند که نه بیولوژیک و نه روان‌شناختی‌اند.
• در «قواعد روش جامعه‌شناسی»، دورکیم می‌کوشد تا مبانی معرفت‌شناختی و روش شناختی‌ای را برای مطالعه‌ی علمی جامعه فراهم آورد. این کتاب، اثری بحث برانگیز و در عین حال مبهم است. واقعیت‌های اجتماعی، پدیدارها یا بازنمودهای اجتماعی هستند که نه وجود منحصر به فردی دارند، و نه از طریق آگاهی فردی برانگیخته می‌شوند.
• دورکیم با رد سوبژکتیویسم شایع در زمان خود، استدلال می‌کند که جامعه، خود، موضوع پژوهش علمی و شامل ایده‌ها و بازنمودهای قوانین، آداب، عادات، دین، آموزش و مقولات ذهن است. این بازنمودهای جمعی، محصول اجتماعی شدن هستند.
• دورکیم با توصیف واقعیت‌های اجتماعی به این شیوه، به رد سوبژکتیویسم و اصالت روان‌شناسی پرداخت.
• او در این فرایند روشن می‌سازد که در حال پروراندن مدعیات وجودشناختی در مورد واقعیت نیست.

• آنچه تشریح شد، «بازسازی عقل گرایی» در دورکیم بود که بر اساس آن، او به فراتر از نومینالیسم اقتصاد کلاسیک و واقع‌گرایی متافیزیکی پوزیتیویسم خام کنتی می‌اندیشد.
• تفسیر «قواعد روش در جامعه‌شناسی» دشوار است. حتی کسانی مانند بودون به این سمت رفته‌اند که این کتاب را یک استثناء در فکر دورکیم به حساب آورند. شاید کسی دیگر نوشته و آن را به پای دورکیم نوشته! و البته برخی دیگر هم هستند که بیشتر دوست دارند که دورکیم را در این کتاب ببینند تا تمایز او با دو کلاسیک دیگر، برجسته‌تر و معنادارتر به نظر برسد.
• در جامعه‌شناسی امریکایی، این مسأله اغلب بدیهی دانسته می‌شود که دورکیم، یک پوزیتیویست مبدع نظریه علم است که بر واقعیت‌های تجربی و قوانین تبیینی و پیشگویانه از عمل اجتماعی تکیه دارد. ولی این، ساده‌نگری است.
• تمام این ابهام به مفهوم سترگ «واقعیت اجتماعی» مربوط می‌شود.
• آنچه که محور معرفت‌شناسی دورکیم است، «واقعیت‌های اجتماعی» است یا «بازنمودهای اجتماعی»؟ بهتر است بگوییم هر دو. او مغز واقعیت‌های اجتماعی را بازنمود اجتماعی می‌شمرد.
• دقت بیشتر در کارهای او نشان می‌دهد که دورکیم بیش از آنکه در تجربه‌گرایی هیومی یا پوزیتیویسم تعریف گردد، در سنت کانتی و شوپنهاوری قرار دارد.
• دورکیم یک نحو تجربه‌گرایی ایده‌آلیستی ساز می‌کند. دورکیم با پذیرش تصور تجربه‌گرا از انطباعات، برچسب یک پوزیتویست را از سوی طیف وسیعی از نویسندگان می‌پذیرد. ولی این، ساده‌نگری است. این آگاهی، ما را به بازاندیشی در روش و نظریه معرفت وامی‌دارد. اما این بار، باید یاد بگیریم که به افکار کسی مانند دورکیم، ساده ننگریم.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.