فیلوجامعه‌شناسی

نقطه جدایی دورکیم از پراگماتیسم

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد


• امیل دورکیم، این ایده پراگماتیستی ویلیام جیمز و جان دیویی را می‌پذیرد که واقعیت، همیشه از طریق فعالیت انسانی ساخته می‌شود. حتی سویه تند آن علیه روشنگری و اهداف تکنیکی و چارچوب‌های معرفت‌شناختی آن را هم مغتنم می‌شمرد.
• ولی آنچه در تحلیل‌های پراگماتیستی نمی‌یابد، نظریه‌ای جامع درباره‌ی علایق انسانی و مبانی اجتماعی شناخت و آگاهی است.
• هدف پراگماتیسم، تعدیل حقیقت، از طریق ارتباط آن با علایق انسانی و اجتناب از ذات مقدس و مطلقی است که در فلسفه‌ی افلاطونی و روشنگری تعریف می‌شد. ایده‌های «روش عینی»، «واقعیت عینی» و «اعتبار عینی» مفاهیم، همگی مرتبط با جنبه‌هایی از پوزیتیویسم مدرن هستند. پراگماتیسم، رئالیسم معرفت‌شناختی و اعتبار مبتنی بر انطباق مفاهیم و واقعیت را رد می‌کند. معرفت و علایق انسانی هستند که واقعیت را خلق می‌کنند. جهانی عینی و مستقل از مقولات‌شناختی ما وجود ندارد. ما از طریق ارزش‌ها و اعمال و علایق و انتخاب‌هایمان واقعیت را می‌سازیم.
• با این وجود، دورکیم، منتقد ناتوانی پراگماتیسم در دیدن خاستگاه اجتماعی حقیقت و واقعیت است.
• بنا بر نظر دوکیم، پراگماتیسم به سوی نوعی روان‌شناسی پوچ می‌گراید که معرفت سوبژکتیو را در آگاهی بین‌الاذهانی محدود می‌کند. نظریه پراگماتیستی معرفت، ناقص است، زیرا حقیقت، در نهایت، به اعمال فردی فرو کاسته می‌شود.
• دورکیم، سوبژکتیویته‌ی رادیکال و مدعیات سودانگارانه‌ی پراگماتیسم را رد می‌کند، زیرا می‌خواهد حقیقت را در قامت یک نظریه اجتماعی معرفت در آورد و رهایی بخشد.
• دورکیم، تفکر و آگاهی و خلق و ایجاد واقعیت را حاصل نمادها و مقولات جمعاً مشترک و خود جامعه می‌داند.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.