برداشت آزاد
• آرتور شوپنهاور، «جهان به مثابه اراده و پدیدار» را با این بینش آغاز میکند که هر چیزی، به نحوی، متعلق به «من» است. حداقل تا آنجا که به «من» مربوط میشود، شایسته عنایت «من» میشود. میز نهارخوری در نسبت با خواست من برای نهار خوردن میز نهارخوری میشود و پس از صرف نهار، همان میز، برای من که میخواهم بنویسم به میز تحریر بدل میشود. مهم نیست که میز ذاتاً چیست؟ هست یا نیست؟ مهم این است که همواره در نسبت با «اراده» من است که «چیز خاصی» میشود.
• اراده، از فقدان و کمبود، و لذا، از رنج و حرمان برمیخیزد. افزون بر این، اراده و آرزو دور و دراز است، و به بینهایت میگراید. ارضاء اراده، کوتاه و زودگذر است.
• ذات سوژه و جهان، اراده همواره است. ذات جهان، مدام خواستن و مدام نشدن است. جهان، جایی است که رنج و حرمان بشری در بیشترین حد ممکن در آن وجود دارد، و توهم مذبوحانه جستن سعادت و صلح، درد به بار میآورد. بدبختی انسان، نمایانگر بیهودگی و بیمایگی یک جهان پیوسته در حال «شدن» است. شوپنهاور مینویسد که «زندگی، چیزی جز رنج نیست»؛ برانگیختن نیازهای مادی نامناسب و آرزوهای پایان ناپذیر، همراه با نارضایتی و ناامنی و ناکامی است.
• این جهنمِ سودانگاری نافرجام، میراث شوپنهاور برای نیچه است. برای نیچه، اراده خویشمحور در قامت مشکلی در جهان مدرن ظاهر میشود. اراده برای تحقق یافتن، در میان آشفتگی ناشی از استمرار نهفته در مدام خواستن و هرگز نرسیدن گم میشود. مدام انرژی حیات بیبنیاد سوژه را تأمین میکند بدون آن که ارضایی در میان باشد.
• به نظر شوپنهاور، صرفاً یک راه گریز وجود دارد: رستن از بدن و سودای اراده دور و دراز، زندگی زاهدانه و ریاضتپیشه، بیقیدی دنیویی و تأمل فلسفی.
• شوپنهاور به جهانی هندویی و فلسفه افلاطونی بازگشت. به جستجوی ایده زیباییشناسی یا همان ظاهرشناسی افلاطونی. در این بینش، اراده و حیات، حقیقت راستین وجود است. وجود و اراده و معرفت اتحاد مییابند.
• به وسیلهی زندگی متفکرانه، نوعی اراده فارغتر ایجاد میشود. این اراده فارغ و رها، از بدن و اراده و رنج حاصل از نافرجامی اراده خلاص میشود. این اراده، منجر به فریفتن سعادت فردی میشود. ما همان زمان که شبحی از عدم خود مییابیم، به تشخیص این نکته نائل میآییم که واقعیت پدیداری یک ایده و اراده، چیزی جز نجواهای بیمعنایی از تغییر مداوم جهان نیست. باید جهان متأملانهای از روح زیبا و لذتهای زیبایی و صورتهای افلاطونی ثابت را بجوییم.