فیلوجامعه‌شناسی

کانت و شوپنهاور و دورکیم

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد


• امیل دورکیم در تز دکتری (درباره‌ی ریشه‌های چهارگانه‌ی اصول عقل خودبنیاد) و کارشناسی ارشد (جهان به عنوان خواست و نمود)، ایده‌ی اصلی شوپنهاور را مطرح کرد.
• بر اساس دیدگاه شوپنهاور، جهان، تا آنجا که به «من» مربوط است و بر «من» «پدیدار» می‌شود،  از ایده و اراده و عقل و غرایز ساخته شده است.
• شوپنهاور با بسط و رادیکالیزه کردن استعاره «انقلاب کپرنیکی» امانوئل کانت، نظر او را بسط می‌دهد. کانت عناصر تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی را با یکدیگر ترکیب کرد. با تقلیل همه چیز به پدیدارشناسی. شوپنهاور معرفت‌شناسی کانت را با تأکید رادیکال بر سوبژکتیویته و ایده‌آلیسم به حدّ اعلی می‌رساند.
• آنچه می‌دانیم، صرفاً بازنمودی از جهان و نه جهان آن گونه که خود هست، می‌باشد. عینیت، چیزی جز سایه پدیده نیست و متضمن ادراک و آگاهی سازمان‌یافته سوژه است. تمام آنچه داریم، بازنمودهای ماست. «واقع‌گرایی از این نکته غفلت می‌ورزد که فارغ از ارجاع به سوژه، ابژه، دیگر ابژه باقی نمی‌ماند». «همه وجودهای ابژکتیو، از همان ابتدا منسوخ شده‌اند». دسترسی محض به جهان مستقل و عینی وجود ندارد، و لذا، این امکان وجود دارد که موجودات و اشیاء با ادراک شهودی و فهم ما از آن‌ها قیاس شود. عینیت تجربه‌گرایی، نوعی وهم است که با توجه به جهان پدیداری با شکست مواجه می‌شود.
• عینیتی که به واسطه‌ی خدای راستگو یا سوژه‌ای استعلایی، قابل اطمینان فرض می‌شد، اکنون محو شده است. حالا، معرفت‌شناسی تجربی به نتایج منطقی متناقض خود نائل آمده است. عینیت‌گرایی اگر به نتایج خود پایبند باشد، باید خویش را بی‌بنیاد سازد و راه را برای حضور محض سوژه باز کند.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.