دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ کلیدواژهها: «Me#»، «هوشیاری» زندگی غیربرخط، «ریسک»، «خطر محاسبه شده»، «احساس خطر»+«محاسبه مکرر میزان خطر»، «وسواس»، «شک»، قوه «قضاوت»، «یکدیگر را قضاوت نکنیم!»، «انزوا»، «خودخواهی»، «نارسیسیسم»، و «سلفی».
▬ در محل کار نشستهاید، ایمیلها را میخوانید و پاسخ میدهید، به آهنگهایی که از صدها منبع اینترنتی در دسترس هستند گوش میدهید؛ سپس، محل کار را ترک میفرمایید و در مسیر منزل از یک برنامه ناوبری برای اجتناب از ترافیک استفاده میکنید؛ و در خانه یک سری جدید از نتفلیکس، فیالمثل قسمت جدیدی از سریال جذاب «خانه پوشالی» را تماشا میکنید، و در همان حال مشغول بحث و گفت و گو در زمینه واتساپ هستید. هر جا نگاه کنید، اینترنت نقش مهمی در زندگی ما دارد و نفوذ زیادی بر ما اعمال میکند: بر محیط کار، اوقات فراغت ما و نحوه ارتباط ما با دیگران تأثیر میگذارد. اینترنت بسیار اثرگذار است.
▬ «هوشیاری» زندگی غیربرخط ما پر از نشانههای مستقر در حواس ششگانه ماست که به تنوع عظیمی از برچسبهای اجتماعی و کلیشههای تاریخی منجر شود. از این بابت، زندگی غیربرخط عمیقاً و با تنوع زیادی تاریخی است. بر عکس، در دنیای برخط، این نشانههای اجتماعی و تاریخی به یک یا چند خط تقلیل مییابند. ناشناس بودن در جهان برخط، امتداد تاریخی را از ارتباطها میگیرند، و نحوی زبان بیملاحظه جای مراوده آداب را میگیرد. شناسایی افراد از یکدیگر، اغلب، جزیی و نادرست است، و اعتماد، جای خود را به «ریسک»، یا همان «خطر محاسبه شده» میدهد؛ یعنی «احساس خطر»+«محاسبه مکرر میزان خطر»؛ و محاسبه مکرر موجب «وسواس» و «شک» است. فراگیری این وضع، بر بهروزی انسان اثر منفی قاطعی به جای میگذارد.
▬ «محاسبه مکرر»، «وسواس»، و نهایتاً «شک»، قوه «قضاوت» را کند میکند. در میان ما به اشتباه شایع شده است که «یکدیگر را قضاوت نکنیم!»؛ ولی در واقع، انسان، با قوه قضاوتش انسان است. انسان، لاجرم، مجبور به قضاوت خواهد بود، ولی باید قضاوت صحیح را بر مبنای اطلاعات کامل و منطق صحیح بنا کند؛ نقل مکان گسترده افراد به محیط برخط با محدود کردن گستره نشانههای انتقال یافته، موجب میشود که قضاوتها به درستی شکل نگیرند. علت بسیاری از خشونت کلامهای غیر ضروری در محیطهای برخط همین باریکی کانال خطی ارتباطات برخط است. در چنین اجتماعی، به علت رنگ پوست، یا درجه جذابیت، افراد به طور متفاوت مورد قضاوت قرار میگیرند. هر چه جامعه برخطتر میشود، این تنگنا مشهودتر میشود. دیگر فراوان خواهد شد، این تجربه که یک هنرمند یا دانشمند پر قابلیت، صرفاً به دلیل زشتچهرگی مورد طرد اجتماعی گسترده قرار گیرد؛ یا فردی وجیه، بدون قابلیت بالا، بر صدر بنشیند. این نقیصه در گذشته نیز اتفاق میافتاد، ولی، امروز، و در فصل سروری نمایش برخط برجستهتر و فایق میشود.
▬ اغلب کاربران در واکنش به این فضا، از آواتار وجیه برای توصیف خود استفاده میکنند، ولی این دشواری دیگری را پدید میآورد؛ این دسته افراد برای آن که آواتار خود را بر هویت غیربرخط ترجیح میدهند، رفته رفته خود را پنهان میکنند و به «انزوا» میرسند. افرادی که اضافه وزن دارند، تصاویری از خود منتشر میکنند که آنها را لاغرتر جلوه میدهد، و برای آن که این ظاهرسازی رنگ نبازد، تا میشود از مواجهه بیرونی با افراد برخط اجتناب میورزند. و وقتی با این حقیقت مواجه شویم که اغلب افراد در اینترنت، آواتاری از خود به نمایش میگذارند که با خود واقعیشان مغایر است، آنگاه درخواهیم یافت که «انزوا» یک مسأله دامنهدار در اجتماع مهاجر به سمت روابط برخط است.
▬ نتیجه «انزوا»، «خودخواهی» و «نارسیسیسم» است. به قول اریک وایزر، «سلفی»، گرفتن یک عکس از خود است، توسط خود، که معمولاً، با استفاده از یک تلفن همراه یا وبکم، و عموماً، با قصد آپلود به شبکه اجتماعی صورت میگیرد. شمار عکسهای سلفی طی همین سالهای ابداع تلفنهای همراه مجهز به دوربین سلفی، بسیار زیاد است، و با شمار تمام تابلوهای نقاشی تاریخ به علاوه تمام عکسهای گرفته شده از ابتدای اختراع دستگاه فوتوگراف برابری و حتی فزونی میکند. یک بررسی نشان میدهد که بین ۹۶ تا ۱۰۰ درصد از نمونه انتخاب شده از جوانان ایالات متحده امریکا، انگلستان و چین، عادت دارند که مستمراً سلفیهای خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. در این میان، هر چه افراد علاقه بیشتری به وجهه خود در شبکه نشان میدهند، شمار سلفیهای به اشتراکگذاشتهشان بیشتر میشود. نتیجه این که یک انگیزه عمده برای تولید این حجم عظیم از سلفی، تصحیح و تصحیح و تصحیح مکرر تصویر خود نزد دیگران است، تا تصویری «مطلق» از ما نزد دیگران شکل بگیرد.
▀█▄ برای مطالعه بیشتر
“Me: Narcissism and its facets as predictors of selfie-posting frequency” (2015)#
in ‘Personality and Individual Differences’, 86, 477–481.
Erick B. Weiser
Routledge (2018)
THE SOCIAL PSYCHOLOGY OF LIVING WELL
Joseph P. Forgas, Roy F. Baumeister