دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ امواج بحران جهانی اشتغال به سواحل ایران رسیده است. دو دهه قبل، دهه ۱۹۹۰، آغاز گسترش انفجار آمیز فناوری رایانه و اینترنت بود؛ آغازی که همه را غافلگیر کرد. به موازات آن، و بویژه، از سال ۱۹۹۲، بحران بزرگ اشتغال در نظام سرمایهداری جهانی آغاز شد و همچنان ادامه دارد، و دم و دنباله آن نیز امروز به ایران ما هم رسیده است. پس، نکته اول این است که بحران اشتغال امروز در کشور ما، استمرار یک وضعیت جهانی است و ریشهیابی و درمان آن هم باید در همین مقیاس صورت بپذیرد.
▬ در سال ۱۹۹۲، دهها هزار کارگر عالیرتبه و حایز مدارک فنی و حرفهای و بهرهمند از تجارب شغلی قابل ملاحظه، از شرکتهای مختلف و خصوصاً از دو شرکت بزرگ «جنرال موتورز/ GM» و «آی بی ام/ IBM»، اخراج شدند. شمار مشاغل از دست رفته، بیاغراق، «عظیم» بود، و تأمین اجتماعی نیز طوری نبود که آنها حتی بتوانند آپارتمانهای خود را حفظ کنند یا حتی وعدههای غذایی را تأمین کنند. کار به جایی رسید که کودکان، تنها وعده غذایی خود را در مدارس دولتی دریافت میکردند. خب؛ اینها اتفاقاتی بود که در ایالات متحده رخ داد، و میتوان تصور کرد که در فیلیپین و تایلند و اندونزی و حتی کره جنوبی، در جریان بحران دامنهدار ۱۹۹۷ چه اتفاقاتی افتاد. آمار اشتغال در غولهای عظیم سرمایهداری فرو ریخت، و سرمایهداری مطلقاً با جبروت وارد هزاره دوم نشد.
▬ جنرال موتورز که از سال ۱۹۰۸، سمبل تاریخ سرمایهداری امریکایی است، بیست و یک کارخانه خود را در ایالات متحده تعطیل، و شمار مشاغل از دست رفته را تا هفتاد هزار برآورد کرد. این در حالی است که «جنرال موتورز»، به رغم تعدیل گسترده نیرو، حجم تولید خود را در سطح بالایی نگه داشت و مطابق آخرین آمار، تنها در سال ۲۰۱۵، حدود ده میلیون اتومبیل تولید کرده است. «آی بی ام» هم در حد شصت هزار تعدیل نیرو را متحمل شد. همین وضعیت در مورد بوئینگ و خرده فروشیهای پهن دامنه رخ داد. میلیونها نفر در سراسر جهان کار خود را در غرب و آسیا صنعتی از دست دادند، بدون آن که رشد حجم تولید و عرضه با دشواری مهمی روبرو شود. اصل ماجرا از این قرار است؛ این که رایانهها و ماشینها به جای انسانها تولید میکنند، و آن چه به عنوان بحران اقتصادی عظیم سرمایهداری شناخته میشود، در واقع، بحران اسمی سرمایهداری در موضوع اشتغال است.
▬ این موضوع، در زمان صدارت بیل کلینتون، به مسأله اصلی تبدیل شد. البته، حتی، قبل از این که کلینتون شروع به کار کند، روند قراردادهای موقت و مشاغل با دستمزد پایین و بدون مزایا شروع شده بود. به ازای نابودی هر موقعیت شغلی رسمی و توأم با تأمین اجتماعی، سه قرارداد کار موقت و بدون مزایای بیمهای ایجاد، و فارغ التحصیلان نظام آموزشی کمتر با امکان یافتن شغلی در حیطه تخصصی خود شدند. و همه اینها به موازات آن روی داد که در بسیاری از بخشهای تولیدی، تکنولوژیهای جدید، جایگزین نیروی کار صنعتی شدند. تکنولوژیهای صرفهجویی در نیروی کار با تغییرات سازمانی (مانند ادغام، خرید و فروش، و ادغام تولید در فضای کمتر، و محاسبه و تدقیق در هزینهها که همه به کمک رایانش دقیق میسر شد)، نه تنها سدی مستحکم در مقابل ایجاد مشاغل جدید ایجاد کرد، بلکه با حرکت به سمت گذشته، مشاغل پیشین را زیر غلتکهای خود برد و مورد تجدید نظر قرار داد. این جا یک قانون وجود دارد؛ این که بالاترین هزینه ممکن در هر کسب و کار، نیروی انسانی است و تقلیل این هزینه، هدف اصلی هر فرآیند مدیریتی خواهد بود.
▬ استدلال مرکزی ما جایی بین «معنی مدیریت» و «دانش جدید» و «دستمزد» و «مصرف» و «چرخش چرخ تولید» و «اوقات فراغت» و «دولت به مثابه اراده عمومی» است. اینها صورت مسألههای اصلی امروز ماست. استدلال این است که سیاستمداران و مصلحان اجتماعی که با هر انگیزه، خواهان بهبود وضع اشتغال هستند، آیندهنگری واضحی از نسبت میان ما و تکنولوژی که همه و دقیقاً تمام معیارهای کلاسیک علم اقتصاد را زیر و زبر میکند ندارند، و این باعث شده است که بیهوده، به اصلاحهای بخشی روی بیاورند که موقتاً اوضاع را از این انتخابات تا انتخابات بعد تسکین میدهد. هر یک از آنها میکوشند تا با اجتناب از تلاش برای ارائه یک دید کلی به مسائل اجتماع دیجیتال، بر مبنای همان معیارهای قدیمی علم اقتصاد راجع به بهبودهای بخشی و مقطعی قضاوت کنند. در واقع، حل مسائل محوری که فهرست آن را آوردیم، هم با مضیقه علمی از جانب دانشمندان علم اقتصاد مواجه است که نمیتوانند فراسوی چپ و راست بیندیشند، و هم با مضایق سیاسی مواجه است، چرا که فعالان سیاسی هم نمیخواهند فراسوی چپ و راست فکر کنند. یا در فضای تنفسی الگوی توسعه بلوک غرب میاندیشند، یا چیزی در حوالی جایگزینهای شرقی آن. ولی واقع آن است که تمام اقتصاددانان کلاسیک که پایهگذاران تئوریک این دو نحله هستند، مدیون و مرهون اصول آدام اسمیت در مورد کار انسانی به عنوان منشأ ثروت ملل هستند، و این اصول است که امروز با ورود گسترده کار ماشینی به چالش خوانده شده است، و همه معیارهای توزیع درآمد و عرضه و تقاضا و بهرهوری و مدیریت و دستمزد و مصرف و چرخش چرخ تولید و اوقات فراغت و دولت به مثابه اراده عمومی را بی معنا و مفهوم کرده است (توأم با اقتباسهای آزاد از استنلی آرونوویتز).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم