دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ با وجود تمرکز فوق العادهای که با هدف افزایش کیفیت خدمات دولتی به شهرنشینان و اقشار یقه سپید و متوسط شهری، صورت گرفته است، جلب رضایت و وفاداری آنها، امروزه، به امری بسیار چالش برانگیز برای سیاستمداران و جناحهای سیاسی تبدیل شده است. و این، فقط مسأله جناحهای سیاسی ایران نیست؛ این، یک دشواری سیاسی فراگیر و عظیم است. افزایش بیسابقه سطح انتظارات اقشار متوسط شهری، تابع عوامل متعددی است، ولی، به هر حال، باعث وقوع معضلی فراگیر در سیاست جهان شده است. در سایه اینترنت و گسترش استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات شفاهی آنلاین، یقه سپیدان، چشم و همچشمی مقیاسی به بزرگای ارتباطات جهانی یافته است، و بدین ترتیب، یقه سپیدان ساکن متروپلها به مخازنی پایانناپذیر از مطالبات سیاسی تبدیل گردیده اند، که سیری برای آن متصور نیست. هر روز در شبکه چیزی میبینند و میخواهند و دولتها باید آنها را تأمین کنند.
▬ از یک جهت، این آوای مکرر مطالبه از جانب شهروندان، برای اعمال بروزرسانیهای نیرومند و مستمر در سیاست مفید است. سیاستمداران، فرصت خوابآلودگی نمییابند و مستمراً باید برای آن که بتوانند در انتخابات دو سال به دو سال، حرفی برای گفتن داشته باشند، کار کنند و فکر کنند و کار کنند و فکر کنند و ... .
▬ ولی پیگیری مستمر مطالبات شهروندان، مآلاً موجب غفلت سیاستمداران از مطالبات سایر اقشار و نقاط پیرامونی میشود، و نتیجه در اغلب موارد میتواند فاجعهبار باشد. اگر غفلت سیاستمداران از مطالبات شهرستانها با یک عامل مکمل مانند شرایط نامساعد اقلیمی و خشکسالی همراه شود، آن گاه امواج عظیمی از مهاجرت و حاشیهنشینی در کلانشهرها و متروپلها را موجب میشود که حاصل آن، نابرابریها و نارضایتیهای اجتماعی شکننده و در عین حال متراکم در شهرهاست. نابرابریهایی که عمیقاً به چشم میآیند و علاوه بر آن که به لحاظ اخلاقی و انسانی زیبنده زیست توحیدی ما نیستند، تهدیدهای بیثبات کنندهای را نیز موجب میشوند. برای این موضوع باید فکری کرد.
▬ سیاستمداران و احزاب مختلف برای چندین دهه به دنبال رسیدگی به شکایات اقشار متوسط شهری به عنوان مهمترین پیکره رأی دهنده بودهاند، اما، به طور قطع، رویکرد جدیدی مورد نیاز است. رویکردی که ضمن اعمال انرژی مستمر به سیاست پاسخگو، این پاسخگویی را محدود به اقشار متوسط شهری نسازد و امکانات سیاسی عادلانهتری را موجب شود.
▬ یکی از راههای بازگرداندن تعادل به سیاست پاسخگو، ایجاد یک مرکز رسیدگی و سنجش علمی نیازهای مردم است. این که بیان نیازهای مردم منوط به انتخاباتها باشد، و در انتخاباتها هم صدای یقهسفیدها از سایر مردم بلندتر باشد، این به معنای بیدفاع واگذاردن شهرستانها و حاشیهنشینهای شهری است. حتی مطبوعات و رسانهها هم به طور عادلانهای صدای مردم محسوب نمیشوند، چرا که اقشار فرودست، اغلب آن چنان در تلههای محرومیت گرفتار میشوند که فراغت لازم برای فرموله کردن مطالبات خود و استفاده از ابزارهای مدنی را ندارند.
▬ انتخابات، احزاب، مطبوعات و سایر رسانهها خوب هستند، ولی بیگمان کافی نیستند. ما باید قویاً آماده مداخله سازنده در وضعیتهای اضطراری اقشار فرودست باشیم، و برای این کار سازماندهیهای تازهای لازم است. زمانی با اذعان به این که صدای شهرستانها به گوش سیاستمداران پایتختنشین نمیرسد، اردوهای جهادی ایجاد شد تا رسیدگی به شهرستانها را به مثابه نحوی «آتش به اختیار اقتصادی» در دستور کار قرار دهد. فتوحات فوقالعادهای به دست آمد. تنها در دو سال ۹۲ و ۹۳، هستههای مقاومت اقتصادی در نیروی مقاومت بسیج افزون از ۲۶۰ هزار شغل عمدتاً در شهرستانها ایجاد کردند که در مقایسه با کاری که در کل دولت انجام شد، بیشتر شبیه یک معجزه بود. میتوان تصور کرد که اگر فعالیت اردوهای جهادی و هستههای مقاومت اقتصادی بسیج نبود، وضعیت متروپلهایی مانند مشهد و تهران و تبریز از چیزی که همین الان هست، بدتر و بدتر بود. ولی واقع آن است که همراهی نارساییهای اقتصادی در کنار ناهنجاری طولانیمدت اوضاع اقلیمی، منجر به نابودی اقتصاد روستایی شده است و نتیجه سرازیر شدن شمار زیادی از مهاجران به حاشیههای شهرهای بزرگ شده است که علائم بحرانی آن در مشهد به دلیل مجاورت با مناطق خشکیده و تفتیده شرق و جنوب شرق کشور، آشکار شد. در تهران هم برخی ناآرامیها از جانب حاشیهنشینان پدید آمد. اکنون به نظر میرسد که جای خالی «آتش به اختیار اقتصادی» در شهرها و خصوصاً نقاط آسیبپذیر حاشیه شهرها مشهود است، بویژه که دولت از جنس دولت مردمی نیست، و برنامهریزان آن، تنها در سطوح کلان فکر و عمل میکنند و عملاً سطوح خرد را تا موجد بحرانهای عظیم کلان نشود، نمیبیند.
▬ از همین نکته اخیر، یک استراتژی دیگر برای بازگرداندن تعادل اقتصادی به ذهن میرسد؛ این که صرف ایجاد هستههای مقاومت اقتصادی که به مسائل محلی فرودستان حساس باشند، مفید است، ولی کافی نیست. باید نحوی کنترل خروجی و نظارت بر برونداد سیاستها در میان باشد، و اطمینان حاصل شود که مسائل به سمت آمایش مجدد سرزمین بهبود مییابد. سیاست، بدون یک طرح هادی بزرگ که نهایتاً منجر به توزیع امکانات و خدمات و فعالیت به سرتاسر کشور شود، به نقطه عدالت و اعتدال باز نمیگردد.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم