دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ زندگی اجتماعی مستلزم «نظم» است، و در زندگی به اصطلاح «سیویل» یا معمول، این نظم، باید اصولاً و در شرایط معمول از درون شهروندان بجوشد، و یا از طریق نظارت مدنی متقابل شهروندان به عملکرد یکدیگر، تحقق یابد. ایدهآل آن است که تا قدر امکان، نظم، بر شهروندان تحمیل نشود.
▬ گزارش ملی حادثه پلاسکو ارائه شد، و تقریباً همه را، چه دولتی و چه غیر دولتی، به عدم قاطعیت در اعمال دستور العملهای حفاظت از حریق متهم کرد. همه طرفهای موضوع، از باب ابلاغ دستورالعملها تبرئه، ولی از باب عدم تحمیل نظم به مالک اصلی و مالکان فرعی، متهم شناخته شدند. سخن از ضرورت «تحمیل نظم» است، در حالی که پیشاپیش، نظم سرهنگی به عنوان یک حربه انتخاباتی به سخره گرفته شده بود و مسیر سایر روشهای تشویق نظم «سیویل»، از قبیل معرفی مشوقهای مالی یا فرهنگی نیز پیشاپیش کم اثر گردیده بود. این گزارش از جانب رئیس دولت، گزارش کاملی قلمداد شد، ولی تقریباً تمام جوانب اصلی موضوع و رسانههای حامی دولت از آن ناراضی بودند. این گزارش دقیقاً به اعلام راهکارهای عملیاتی اعمال نظم منجر نشده بود. برداشت من این است که این تیم، نیاز به یک مشاور برنامهریزی اجتماعی داشت.
▬ صرفنظر از انبوه مطالبی که در مورد این گزارش قابل طرح است، ولی آن چه مقصود این نوشتار است آن که پایههای این میزان از بینظمی در کلانشهری مانند تهران، چگونه ریخته شد، و چه شد که این شهر در کنار کلانشهر کرج، برای چند دهه اخیر قطب آسیبهای اجتماعی کشور گردیده است. چه مکانیسمهای بنیادینی در «کلانشهرها» به کار میافتند که آنها را به محل اصلی وقوع آسیبهای اجتماعی تبدیل میکند. پرسش این گفتار آن است که برای اعمال نظم «سیویل» در کلانشهرها، چه مسیری را باید پیمود.
▬ بیگمان، تحقق و اجرای جبری و آهنین آن چه منتقدان دولتی گزارش ملی پلاسکو دنبال آن هستند، مستلزم یک نظم نظامی یا امنیتی است، ولی درست و صحیح آن است که فرمولهای نظم «سیویل» برای تحقق دستور العملها کشف و معرفی شود، و این، مستلزم اقدام مصلحان اجتماعی است.
▀█▄ تأمل در قضیه
▀█▄ تأمل اول:
▬ تمایز زندگی «سیویل» و زندگی نظامی در آن است که در اولی، نظم از درون برمیخیزد، و در دومی، نظم از بیرون تضمین میشود تا لغزشی صورت نبندد.
▬ البته یک جامعه به هر دو نوع نظم در دو جمعیت غیرنظامی و نظامی نیاز دارد، ولی پیکره اصلی جامعه، یا همان مردم «سیویل»، اصولاً طاقت تحمل یک دوره طولانی از نظم نظامی و تحمیلی را ندارند. اگر اعمال این نوع نظم، از یک استثناء در شرایط جنگ خارج شود، مردم را به عصیان خواهد کشاند. البته این بدان معنا نیست که زندگی «سیویل» یکسره بدون نظم است، ولی سنخ نظم آن فرق میکند، و اساساً یک نظم فرهنگی و خودجوش است، به اضافه آن که در آن مجالهایی برای تنفس مردم و زندگی قدری آسودهتر نیز هست. تعیین حکیمانه و پرفراست یک مرز میان سطح ضروری نظم برای هماهنگی حیاتی نیروها در یک جامعه، و قدری «آسودگی اجتماعی» که طی آن فراغت افراد در ناحیۀ «پشت صحنه» زندگی تضمین شود، یکی از مهمترین تکالیف مصلحان اجتماعی است.
▀█▄ تأمل دوم
▬ خب؛ برای درمان ریشهی وضع بینظم کنونی در متروپلهایی مانند تهران و کرج، و با اذعان به این که نظم پایدار اجتماعی، نظمی است که از درون خود عاملیتها و مردم بجوشد، باید اذعان کنیم که بخش مهمی از بینظمی مفرط که نمونه آن را در احوالات ساختمان پلاسکو دیدیم، باز میگردد به روحیه لازم برای منطق رقابتی بازار آزاد که نظم اجتماعی را در قیاس با رقابت، به هیچ میگیرد. منطق رقابتی بازار آزاد، مواهبی دارد، ولی بیگمان، از باب تقویت مهار گسیخته رقابت، بدون ملاحظه زمینههای ظرفیت همبستگیهای اجتماعی، معایب انکارناپذیری نیز دارد. هر کس میتواند ارزشهای خاص خود را داشته باشد و بخواهد شخصاً در مسیر آن ارزشها پیش برود، ولی، به عنوان موجود «مدنی بالطبع» که فارغ از اجتماع زندگی نتواند، در قبال دیگر موجودات، دیگر انسانها و کلیت اجتماع، مسؤولیتهایی دارد و باید در مورد این مسؤولیتها خود را ملزم بشمارد. روشن است که بسیاری از شهروندان این ضرورت را درک میکنند، ولی اغلب، با اولویتبخشی «موقت» به منافع شخصی، «همواره یک بار برای آخرین بار» منافع جمعی و کلی را زیر پا میگذارند، و چون در شهر، به واسطه گستردگی و تفکیک بسیار، اثری از «شرم حضور» (ملاحظه شأن در چشم دیگران) نیست، این حریمشکنی جامعه مستمراً تکرار میشود.
▀█▄ تأمل آخر
▬ از کاوش قبل، دو نکته استنباط میشود: یکی آن که ما باید تعهدات معنوی را بازسازی کنیم تا مانع از حریمشکنیها گردد، و دیگری آن که باید «شرم حضور» را بازسازی نماییم.
▬ در باب نکته اول باید گفت که افراد، باید بتوانند به مدد «تجربههای قدسی»، از «تجربههای فردی» فراتر روند. اذعان دارم که اغلب افراد، در کلام و نظر به برتری یک واقعیت معنوی متعالی نسبت به واقعیت فردی خویشتن، اعتراف میکنند، ولی اصولاً بشر در ایمان و عمل به چنین باوری، اغلب مشکل داشته، طوری که نیاز داشته است که مستمراً و به هر بهانهای این باور را نزد خود یادآوری کند. این یک قاعده تاریخی است که بشر به سهولت آن ایمانی که مستلزم گذر از خویشتن است را نزد خود در سطح عمل نگاه نمیدارد.
▬ در باب نکته دوم نیز باید معروض بداریم که هر چند که گسترش تکنولوژیهای نظارتی و ارتباطی، تأثیر محسوسی بر شبیهسازی «شرم حضور» در شهرها داشته است، و دیگر اثری از «لاتهای سر گذر» نیست و بسیاری از آسیبهای اجتماعی لااقل از ملأ عام پنهان شدهاند، ولی، نمیتوان به این ملاحظهکاری اطمینان پایداری داشت؛ چرا که سرعت جستن گریز از چشمهای نظارتی تکنولوژیک، چندان کمتر از شتاب گسترش ابزارهای جدید نیست. برداشت ما این است که این ابزارهای ارتباطی جدید، علاوه بر توان نظارتی گسترده که خود زمینه وسیعی برای مفاسد آینده است، امکان انتشار جمعیتهای شهری را بدون از دست رفتن مواهب شهری فراهم کرده است. جمعیتهایی که از دو یا سه نسل پیش از سطح اجتماعات محلی به شهرها مهاجرت کردهاند، امروز، با اطمینان از ابزارهای ارتباطی میتوانند به اجتماعات مأنوس خود باز گردند و بازگشت آنها به جمعیتهای محلی علاوه بر انبوه مواهب، میتواند این فایده را نیز داشته باشد که «شرم حضور» در اجتماع محلی به عنوان یک ضامن اخلاق اجتماعی احیا شود. در این زمینه، انبوهی از مباحث دیگر هست که مجالی برای طرح آنها نیست.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم