طرح مسأله‌های اصلی انتخابات ۹۶

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضایای امروز ما:
▬    در آستانه انتخابات سرنوشت‌ساز ۲۹ اردیبهشت ۹۶، که در آن، ضرورت انتخاب یک رئیس‌جمهور «قاطع»، «دارای استراتژی اقتصادی عمیق و راهگشا در زمینه اشتغال و تأمین اجتماعی و تولید ملی»، و نهایتاً «خواستار آرامش و تنش‌زدایی توأم با منافع ملی در روابط خارجی و داخلی»، احساس می‌شود، خوب است جوان‌ترها مروری به گذشته انتخاب‌های سیاسی ما داشته باشند.
▬    باید جوان‌ترها بدانند که غایت شماری از دستور کارهای سیاسی مهم در این کشور، شفاف شده است، و باید از این مناقشات، گامی فراتر نهاد. از دو دهه پیش تا حال، مناقشات سیاسی این کشور حول ۱۵ محور اصلی گردیده است که اکنون، کم و بیش، انتهای امکان این مباحث معلوم شده است: «قانون‌گرایی»، «اصلاحات»، «انتلکتولیسم»، «آزادی»، «سمحه و سهله»، «آزادی تجدید فراش»، «آزادی منفی»، «حریت در راستای قانون و قاعده اخلاقی»، «عدالت»، «مساوات موجه»، «حق / تکلیف»، «توده کلان‌شهری»، «تهران به مثابه شهری که در آن کوه به کوه می‌رسد ولی آدم به آدم نمی‌رسد!»، «تکنولوژی‌های نظارتی»، و «زندگی دیجیتال».

▀█▄ کاوش در قضایا:

▀█▄ مطلب ۱. آزادی تجدید فراش!
▬    از سال هفتاد و شش که ریل‌های سیاست انقلابی شروع به جابجایی کرد، اتفاقاتی روی داده است که خوب است جوان‌ترها بدانند. این را بدانند که هر چند بر اساس تحلیل محتوای شعارهای نامزد پیروز آن انتخابات، «قانون‌گرایی»، اصلی‌ترین مطالبه مردم بود، ولی «انتلکتولیسم اصلاحات» که پس از انتخابات ناگهان «سبز شد»، دست به تفسیر «پیام انتخابات» زدند، و «آزادی» خاص خود را جای مطالبه اصلی مردم جا زدند تا فارغ از شعار قانون‌گرایی غلامحسین کرباسچی را از زندان برهانند که خوشبختانه نتوانستند، و هم فضای مناسب برای بی‌قیدی‌های شهوت‌آلود که بعداً تشت رسوایی‌اش بر زمین افتاد را فراهم کنند.
▬    «آزادی» آرمان شریفی است، ولی انتلکتول‌ها آزادی را هم به تأویل بردند، و از متن آن «آغاز نحوی بی‌قیدی ناجور» را مراد کردند، نه «حریت» را. وزیر ارشادی که از جانب منتخب ۷۶، زینت کابینه نام گرفته بود، «آزادی» را به «سمحه و سهله» تعبیر کرد، و نهایتاً معلوم شد که حسابی اهل «تجدید فراش» است. از این قرار بود که دوم خرداد، هر چند که در ابتدا پیام «قانون‌گرایی» در پیش داشت، به ضد خود تبدیل گردید، و هرج و مرج اخلاقی، آن هم از نوعی بسیار قبیح را موجب شد. مفهوم «آزادی منفی»، یک مفهوم شناخته شده در ادبیات «لیبرالیسم و منتقدان آن» است، ولی «آزادی منفی» انتلکتول‌های دوم خرداد، نهایتاً نیرومندترین مفهوم خود را در «آزادی سکس» و برداشتن حجاب یافت. پیام دوم خرداد، چیز بسیار ناجوری از آب درآمد.
▬    شماری از روشنفکران اصلاحات یا «مطلّـق» از آب درآمدند یا با «فراش متعدد» کجدار و مریض به مسیر خود ادامه دادند. اصلاحات به انحراف رفت، و ما از همان ابتدا، هشدار داده بودیم. دغدغه ما آن موقع این بود، و همچنان هم همین است که اصلاحات، بزرگ‌ترین ضربه را به مفهوم شریف «آزادی» وارد آورد، و آن چه امروز باید بدان فکر کرد این است که چطور می‌توان مجدداً به نحو آبرومندی از «آزادی» دفاع کرد، بدون آن که مستمعین گمان نبرند، قصد «تجدید فراش» داریم!

▀█▄ مطلب ۲. دفاع از جامعه
▬    اخبار ضد اجتماعی ناشی از «آزادی منفی» کلان‌شهرهای روشنفکر زده ما، مدام و مستمر، و نه هر از گاه، بلکه هر روز به گوش می‌رسند؛ اخبار ضد اجتماعی، همچون اسیدپاشی و گورخوابی و کارتن‌خوابی و قتل و فحشا و مدلینگ و ... . امروز، پس از بیست سال، دیگر همه اذعان دارند که آزادی به مفهوم منفی «رهایی تجدید فراش و بی‌بند و باری»، باید توسط آزادی به مفهوم «حریت در راستای قانون و قاعده اخلاقی» جایگزین گردد، تا همه چیز سر جایش باز گردد و بدین ترتیب، «عدالت» نیز به معنای قرار دادن هر چیز بر سر جای خود، یا همان «مساوات موجه»، تحقق پیدا کند.

▀█▄ مطلب ۳. لزوم اصلاح دیدگاه‌ها
▬    نکته مهم این است که نباید جامعه را به عنوان یک نوع قرارداد ضمنی در میان شهروندان منفرد، یا به مثابه یک کل از رقابت افرادی که در شهرهای بزرگ امروز دیگر «شرم حضور» ندارند، ملاحظه کرد؛ بلکه باید اجتماع را چونان همزیستی سلول‌های یک هستی مشترک بزرگ و اندام‌وار درک نمود که بدون توافق اصولی بر سر اهداف و ارزش‌ها، نمی‌تواند به هستی اندام‌وار خود ادامه دهد.
▬    در ازای کل اندام یک جامعه، هر یک از اعضا، همان طور که از موهبت‌های بودن در جمع بهره می‌برند، باید به فکر انجام مسؤولیت‌ها و وظایف اجتماعی خود نیز باشند. حتی باید بیش از بهره‌مندی از مواهب، به دنبال ادای تکالیف خود باشند، چرا که فی‌الفور بخشی از تبعات انجام تکالیف نیز به خودشان باز خواهد گشت. پس در یک «توده کلان‌شهری» که در آن کسی به کسی نیست، و افراد می‌توانند به راحتی بدون آن که دیده شوند، از انجام تکالیف خود سر بخورند، اصرار مستمر همه بر «انجام تکالیف در قبال اجتماع» یک ضرورت انکار ناپذیر است.

▀█▄ مطلب ۴. تهران به مثابه مسأله اصلی
▬    خوب که دقت کنیم، کلان‌شهرها و در رأس آن‌ها، شهر تهران، بستر اصلی آسیب‌های اجتماعی هستند. آن چه به عنوان مسائل اجتماعی ایران گفته می‌شود، عمدتاً مسائل اجتماعی تهران است. پس، بخش مهمی از علت مسائل را باید در خود زیست شهری و خصلت «تفکیک مستمر زندگی‌ها و کارکردها» در آن جستجو کرد. شهر، زندگی را همچون مناطق و فضاها جدا جدا و تفکیک می‌کند، و این خصلت شهر، به شهروندان، آزادی آن را می‌بخشد تا از جایی به جای دیگر «پنهان» شوند. مهارت اصلی در زندگی شهری، همین پنهان شدن، و مآلاً، مهارت گسیختن مستمر از روابط اجتماعی، و ایجاد روابط اجتماعی کاملاً موقت برای کامکاری شخصی است. از این روست که از همان ابتدای شکل‌گیری کلان‌شهرهای مدرن، این شهرها، به عنوان معضل اجتماعی، و گاه ریشه اصلی آسیب‌های اجتماعی در نظر گرفته شده‌اند.

▀█▄ مطلب ۵. ادامه همین مسیر، ناگزیر سیاه‌تر خواهد بود
▬    در شهر، افراد، به طرز کاهنده و فرساینده‌ای، اسیر حراست از خود در مقابل نیروهای متنوع مهاجم بیرونی می‌شوند که به سهولت می‌توانند از جایی به جای دیگر «پنهان» شوند، یا لااقل و بدواً خودشان فکر می‌کنند که دیگر «آدم به آدم نمی‌رسد». این خصلت و خاصیت ذهنیت شهروندان که امروز با ظهور دنیای دیجیتال تشدید هم شده است، موجب می‌گردد تا افراد بخش مهمی از نیروی زندگی خود را که اصولاً باید برای بهبود کیفیت زندگی به کار می‌بستند، صرف تأمین «امنیت وجودی» خویش سازند.
▬    شاید بسیاری گمان برند که دولت‌ها، و نظارت متراکم دولتی در شهر، بویژه با ادوات نظارتی مدرن، می‌تواند کم و بیش جایگزین نظارت‌های اجتماعی در محیط‌های کوچک‌تر از شهرها شود و افراد را به ملاحظه حال یکدیگر وا دارد. ولی در واقع چنین نیست، چرا که با تراکم قدرت نظارتی دولت‌های بزرگ و ابرشرکت‌های نظارتی جهانی، خود ناظران به بخشی از تهدید تبدیل می‌شوند. وانگهی، به موازات توسعه توان نظارتی، توان‌های گریختن از نظارت، نزد قدرت‌های خاص فزونی می‌گیرد، و حتی می‌توان با اطمینان گفت که توان گریز از نظارت، بیش‌تر و سریع‌تر و تیزتر از توان نظارتی توسعه می‌یابد. بنا بر این، نمی‌توان گفت که ما به سمت بهبود امنیتی زندگی شهری حرکت می‌کنیم.

▀█▄ مطلب ۶. حال، چه باید کرد؟
▬    با شرایط توصیف شده، ما برای رسیدن به «به‌زیستن اجتماعی» به دو چیز احتیاج داریم: یکی افزایش تراکم رویدادهای معنوی در زندگی شهرنشینان که اخلاق را در عین حریت و اخوت ارتقاء بخشد، و دیگری آن که باید به فکر ساز و کارهای معکوس شهری شدن باشیم که اکنون با گسترش ابزارهای ارتباطی کاملاً میسر به نظر می‌رسد.
▬    شهرنشینانی که رفته رفته در ذهنیت انحصاری حراست از زندگی مادی و شخصی خود فرو می‌روند، رفته رفته، دیگر زبان و حال دیگر شهروندان را که آن‌ها نیز در فردیت خود غوطه خورده‌اند، نخواهند فهمید. رویدادهای معنوی مشترک، آن‌ها را به هم پیوند می‌زند و موجب می‌شود تا قدری ملاحظه حال یکدیگر را وظیفه خود بدانند. احوال شهر به وقت ماه مبارک رمضان یا محرم و صفر، و کاهش قابل ملاحظه حوادث ضد اجتماعی، مؤیدی بر این درمان است. رویدادهای معنوی کمک می‌کنند تا رفته رفته برداشتی از منافع کلی شهر و موطن در ذهن شهروندان تقویت شود.
▬    از این گذشته، با توجه به آن که با ابزارهای ارتباطی جدید، امکان زندگی سیال‌تر فراهم شده است، می‌توان با کاهش تمرکز در کلان‌شهرها و بویژه پایتخت، شرایطی را فراهم آورد که افراد پس از یک مقطع تقریباً صد ساله پایتخت‌نشینی به موطن‌های اجدادی خود باز گردند، و باز همان روابط سالم محلی را از سر بگیرند، ضمن آن که از امکانات ارتباط با مراکز و سازمان‌های خدماتی ملی برخوردار می‌شوند.
▬    به هر حال، شهر، یک مکانیسم نیرومند اضمحلال اخلاق و اجتماع را در خود دارد، و فرآیندهای دفاعی همچون بالا بردن تراکم رویدادهای معنوی، تنها سرعت نابودگری آن را تقلیل می‌دهد، و در شرایط امروز که زمینه برای عدم تمرکز جمعیتی مناسب است، باید گام‌های جدی و مؤثر در این زمینه برداشت.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.