برداشت آزاد
• جامعهشناسی قرن نوزدهم، بازی خطرناکی را با آرمانهای روشنگری آغاز کرد که بعداً نتوانست آن را جمع و جور کند.
• با دیدن منظرهی جامعهشناسی قرن نوزدهم، تنوعی از روشهای تحقیق، تکنیکهای انتقادی، منطق هگلی، تحلیل تاریخی، معرفتشناسی نوکانتی، و نوعی تجدید نظر در عقلگرایی را مشاهده میکنیم.
• از دیدگاه کلاسیکهای جامعهشناسی، مفاهیم علمی، تجدید نظر عقلانی در واقعیات هستند. به عبارت دیگر، واقعیتهای تجربی، بیواسطه قابل اکتساب نیستند.
• واقعیات برای آن که علمی شوند، از صافیها و مقولات فاهمه عبور میکنند که قویاً خصلت تاریخی و اجتماعی دارند.
• واقعیتهای علمی، در متن فرهنگی و ساختاری جامعه کشف میشوند. آنها نه وضع موجود را منعکس میکنند، و نه صرفاً صورتبندیهای اجتماعی از پیش معلوم را بازتولید مینمایند.
• جامعهشناسان اولیه، صورتهای تازهای از علم پدید آوردند که قویاً تحت تأثیر منطق دیالکتیک، هرمنوتیک و اخلاق و منطق کارکردی بود.
• از این گذشته، برای جامعهشناسان اولیه، علم به واقعیت، با انطباق بر عمل تعریف میشود. آنها پیشفرضهای اخلاقی، جامعه خوب، دموکراسی مشارکتی، تاریخ، کنش معنادار اجتماعی، شکلگیری وجدان جمعی، ساختارهای عمیقتر قدرت و سلطه در اقتصاد و دولت مدرن، و پتانسیل تکنیکی جامعه مفروض داشتند. جامعهشناسی قرن نوزدهم، مملو از پیشفرضهای هنجاری، و احکام ارزشی پنهان بود.
• این نقد تجربهگرایی و واقعگرایی روشنگری، تیزی و زهر اصلی معرفتشناسی مارکس، وبر، و دورکیم است. آنها تلاشی را برای عبور از پدیدارهای سطحی و ایستتیک، و رسیدن به اعماق ساختاری و تاریخی سازمان دادند که دست آخر به نابودی ایمان به خرد ختم شد. به هیچ برداشت عمیقتری از حقیقت نرسید. با تعین آشکار و پنهان معرفت، موجبات بیایمانی به خرد را فراهم آورد.
• من نمیخواهم بیایمانی به خرد را تصدیق کنم، چرا که هیچ خردی را یارای بیان این حکم خودویرانگر نیست. ولی میخواهم بگویم که کار از ابتدا باید بازسازی شود. یعنی نحو خاصی از خردمندی لازم است، با این ضابطه که اینچنین خودویرانگر نباشد.