حامد دهخدا
░▒▓ مطلب اول
• من «مسؤولم».
• این، تمایز من، با رأسی از جماعت غیرانسان یا «دد» است.
• من «مسؤولم».
• با غیرانسان نمیتوان گفت که به رغم نیاز، «خودنگهدار» باشید.
• ولی، با انسان میتوان گفت.
• این سنخ سخن را فقط میتوان با نوع بشر گفت.
• خصلت انسان آن است که میتوان از او خواست که «خودنگهدار» باشد.
• خب؛ از این جور توجیهات بلدیم...
• «کارشناسان» و «روانشناسان» به ما یاد دادهاند: وقتی نیاز فشار آورد، ارضاء میشود.
░▒▓ مطلب دوم
• نیاز به «خبر» فشار میآورد، پس، با «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن»، ارضائش میکنیم.
• میگوییم که ما و مردم به «شایعه» و «گمان» پناه میبریم، چون «خبر» نیست.
• شاید هم بر مبنای این پایه، آنها را که مورد تهمت واقع میشوند، به جای تهمتزنندگان مقصر میدانیم.
• میپرسیم: چرا از خود دفاع نمیکنند؟ حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است. چرا درباره خود اطلاعات سالم و صحیح منتشر نمیکنند؟ حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است. پس، ما آنچه دیگران درباره آنها میگویند را باور میکنیم. زیرا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها...
• وقتی در دفاع از خود در پذیرش «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن»، به این نحو استدلال میکنم، خود را همپایۀ «ددان» شمردهام.
• «ددی» که در حصاری محبوس شود، و نیاز آب و غذایش فراهم نشود، لاجرم حصار را میشکند، و «به هر قیمت» نیاز خود را برآورده میسازد. و در این حصارشکنی، «دد» مقصر نیست، «شکم» و «نیاز» و «شهوت» مقصرند.
• گاهی فکر میکنم که این لشگر کارشناسان و روانشناسان، من را با گوسفندان یکی گرفتهاند. آنها میگویند و به این گفته خود اصرار دارند که وقتی نیازی از راه صحیح جواب نیابد، لاجرم، راههای ناصحیح و غیراخلاقی اولویت مییابند.
• ... پس، مردمی که راه صحیح خبر را نمییابند، لاجرم به «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن»، پناه میبرند.
• و در این حصارشکنی، «شکم» و «نیاز» و «شهوت» مقصرند.
• خداوند آگاه به فرجام امور میفرماید...
• میفرماید که ریشه «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن»، فراموشی ياد خدا و حب دنياست.
░▒▓ مطلب سوم
• توجه... توجه... توجه: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً... فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا»
• «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن»، به صورت يك احتمال ضعيف در ذهن «آنها» ظاهر مىشود....
• سپس، «هواى نفس» به فعاليت برمىخیزد. آن را تزيين مىكند. شاید چون از آن نفع میبرد، دوست دارد که تهمت را قبول کند.
• و احتمال ديگر را كه در مقابل آن قرار دارد را به فراموشى مىسپرد.
• و تدريجاً به صورت يك اعتقاد راسخ درمىآید، در حالى كه هيچ پايهاى نداشت.
• و خداوند آگاه به فرجام امور میفرماید که فراموشی ياد خدا و حب دنيا، آنها را در اين موهومات و خرافات غوطهور میسازد: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا».
• منظور از «ذكر خدا» به عقيده بعضى از مفسران، قرآن کریم است، و گاه احتمال داده شده كه منظور، دلایل منطقى و عقلى است كه انسان را به خدا مىرساند، و نيز احتمال دادهاند که همان ياد خداست كه نقطه مقابل «غفلت» است.
• ولى ظاهر اين است كه اين تعبير مفهوم گستردهاى دارد كه هر گونه توجه به خدا را چه از طريق قرآن کریم، و دليل عقل، و چه از طريق سنت، و ياد قيامت شامل مىگردد.
• اين نكته نيز از آيه استفاده مىشود كه رابطهاى ميان غفلت از ياد خدا، و اقبال به ماديات، و زرق و برق دنيا، و پذیرش «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای میگن» هست.
• و قابل توجه اينكه در ميان اين دو، تأثير، متقابل است؛ غفلت از ياد خدا، انسان را به سوى دنياپرستى سوق مىدهد، همان گونه كه دنياپرستى، انسان را از ياد خدا غافل مىسازد، و اين هر دو، با هواپرستى همراه است، و خرافاتى كه هماهنگ با آن باشد در نظر انسان جلوه مىكند و تدريجاً تبديل به «اعتقاد» مىشود.