حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ نمیخواهم راجع به خانمی صحبت کنم که به طرز امیدوار کنندهای، از رویارویی با «سکسیسم» سخن میگوید؛ هر چند که صنعت سینمای فیلمفارسی ایران که آخرین نفسهای خود را با تنفس مصنوعی جشنوارههای بینالمللی میکشد، برداشتی سکسی از وی دارد و او را به عنوان یک کالای جنسی، به مخاطبان تقدیم میکند. نه؛ نمیخواهم درباره او و خالکوبی و فتوشاپ و فمینیسم و فمینیسم هوادار سقط جنین و ... سخن بگویم. نه ...
▬ ولی، میخواهم از موضوع مقدسی بنویسم که این حرف و حدیثها نشان داد که میتواند بازیچه قرار بگیرد: «عدالت» ... «ع د ا ل ت». عدالت میان زن و مرد، عدالت میان والدین و فرزندان، عدالت میان نسلها، عدالت میان کارگر و کارفرما، عدالت میان استاد و دانشجو، عدالت میان حکمران و ملت، و عدالت میان ...
▀█▄ کاوش در قضیه:
▬ چه کسی یا چه معیاری «عدالت» را تعریف میکند؟ آیا «عدالت»، یک مفهوم شهودی بیواسطه است که توسط همه درک میشود، و از این قرار، همه، کم و بیش و به طرزی گریزناپذیر به آن ملتزم خواهند بود؟ بیگمان این طور نیست، چرا که اگر چنین بود، عدالت، این همه مبارز پاکباخته نمیخواست و به مناقشهبرانگیزترین مفهوم تاریخ بدل نمیشد. پس، عدالت، مفهوم روشنی نیست که نزد اذهان همه حاضر باشد. مفهوم «عدالت» به منقح شدن نیاز دارد.
▬ اصلیترین نکته در این مقال، آن است که اصطلاح «عدالت»، رفته رفته به یک نحو «زبانبازی» یا «ریطوریقا» تبدیل شده است که توسط همه افراد مورد استفاده واقع میگردد. همواره، خواست عدالت، میتواند حجم عظیمی از حمایتهای عاطفی را به نفع کسی که این واژه را استعمال میکند برانگیزد؛ و برای تشخیص گفتار واقعی و راهگشا در موضوع «عدالت»، باید پرسید که آن گفتار، چه ملاک روشن و جهانشمولی برای عدالت ارائه میدهد؛ آیا این ملاک، آن قدر معیار هست که خود مدعی، طاقت التزام به آن را داشته باشد؟ یا در عکس یادگاری جشنواره کن، با نحو لباس پوشیدن و آرایش خویش، آشکارا برای خود هویتی سکسی و نابرابر تعریف کرده است؟ آیا هموست که فیالحال از عدالت و مبارزه با «سکسیسم» سخن میگوید؟ آیا او بر فکر و فن هنرپیشگی خویش تأکید دارد، یا سکسوالیته خود را به نمایش میگذارد؟ بگذریم، میخواستم از آن خانم سخن نگویم!
▀█▄ سایندگی گفتارها
▬ ترافیک تاریخی سخنهای جوراجور درباره «عدالت»، شکل سایندهای یافته است، و همین انبوهی کلام، اصل آرمان «عدالت» را تهدید میکند. به نظر میرسد که نحوی تجدید نظر در «زبان حاکی از عدالت» لازم است، به نحوی که از یک زبان منفی و سلبی، باید به سمت یک بیان مثبت و رو به آینده میل کرد. فکر میکنم که در این ورطه، انگیزههای نیک آسیب میبینند، چرا که این زبان نفی کننده، زیادی پا خورده، و اثربخشی خود را از دست داده است. البته، مقصود، خواست توقف «انتقاد» نیست، بلکه بارور ساختن انتقاد منظور است. میشود در سوگ «عدالت» نوحهسرایی کرد، ولی «هیچ نوحهسرایی بدون حماسه کامل نخواهد شد».
▬ به جای اتخاذ مواضع سراسر منفی و ساینده، «تعهد به عمل» لازم است. نمیشود کسی علیه «سکسیسم» سخن براند، ولی خود را پایبند ارائه راه گریز از «سکسیسم» نداند. جامعهای که او در آن زندگی میکند، هر چند که از میزانی بیعدالتی میان زن و مرد رنج میبرد، ولی این جامعه از این حیث و خصوصاً از باب «سکسیسم»، با امتیاز سنت و حجاب ایرانی و اسلامی، بسیار کمتر از فرودستان اروپایی از ابژهسازی سکسی رنج میبرد. زن ایرانی و مسلمان، با پوشیدن چادر، توانست طی نیم قرن اخیر، کارهای انسانی بزرگی انجام دهد، که در جشنواره کن، «مردانه» تصور میشوند؛ زن ایرانی توانست شورش کند، انقلاب کند، بجنگد، و دنیا را به لرزه در آورد. پس، بهتر است به جای اتخاذ رویکرد روشنفکرانه منفی، بگوییم ما، با آن شمایل در عکس یادگاری «کن»، به این ظرفیتهای مثبت ایرانی و اسلامی که در تاریخ ماندگار خواهد شد، چه میخواهیم اضافه کنیم تا سهمی باشد در رویارویی با «سکسیسم». بگذریم، میخواستم از آن خانم سخن نگویم!
▬ باز هم مجال تمام شد و حرفهای دیگر ماند که باید تنها به کلیدواژههایشان اشاره کنم؛ نقش «روشنفکر» و «دولت» در عدالت، «طبیعت» عدالت، توقعات «غیرطبیعی» از برنامه عدالت، حفظ هسته «آزادی اجتماعی»، «امنیت» و عدالت، خواست عدالت و «تحرک اجتماعی» به مثابه یک آرزوی مشروع برای یک جامعه نیرومند، عدالت به مثابه «تبعیض معکوس» در شرایط نابرابر. همه اینها، دقتهایی هستند که برای یک سخن روشن در موضوع «عدالت» لازم است، که باید در مجال دیگری به آن پرداخت. جان کلام این که مفاهیم مبهم، انتزاعی و غیر واقعی که مخالف جنبههای اساسی طبیعت انسان است، کمکی به پیشبرد برنامه «عدالت» نمیکند، و تراکم بالای این مفاهیم، در حال مدفون ساختن اصل آرمان «عدالت» است.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم