فیلوجامعه‌شناسی

ارکان دکترین انتخاباتی اصول‌گرایانه

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    در سر مقاله قبل، که در روز یکشنبه هفته پیش منتشر شد، گفتیم که صورت مسأله وضعیت امروز، بحران مشارکت رادیکال شده و بحران مشروعیت و تردید گسترده مردم در باور توانمندی دولت است. تأکید کردیم که برای راه‌اندازی هر برنامه دیگر، باید این دو بحران را تخفیف داد. در واقع، برای اجرای برنامه‌های اقتصادی مقاوم‌ساز، برنامه‌های فرهنگی تضمین کننده مشارکت فعال مردم در حل مسائل اجتماعی، و برنامه‌های سیاسی برای تثبیت نظم و قانون، باید این دو بحران ریشه‌ای درمان شود یا لااقل تسکین یابد. مدلل شد که این مسائل و بویژه دومی، یک اپیدمی جهانی برای دولت‌هاست و برای دولت ما که در متن بحران‌های منطقه‌ای و جهانی متولد شده است، وخیم‌تر است. همچنین استدلال کردیم که بحران مشارکت و بحران مشروعیت در دولت یازدهم، تنها معضلی برای دولتمردان، و هواداران کارگزارانی و اصلاح‌طلب آن نیست، بلکه یک دشواری دامنه‌دار برای کل کشور است. استدلال ما بر این بود که هر چند عدم مشارکت مردم در مسائل مهم، از همان آغاز این دولت، تا هم‌اکنون، واکنشی به خلقیات نامناسب این دولت و همچنین شرایط امنیتی ناظر بر آن است، اما از یک دید وسیع‌تر، فقدان مشارکت مردم در برنامه‌های دولت اعم از اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به روند بومی توسعه کشور آسیب وارد می‌آورد.
▬    می‌توان تصور کرد که اگر در نتیجه انتخابات پارلمانی پیش رو، گروه‌های کارگزار هوادار دولت یا اصلاح‌طلبان حضور پررنگی در مجلس بیابند، تا چه اندازه گرایش‌های برتری‌جویی کارگزارانی یا غوغاسالاری اصلاح‌طلبی، می‌تواند در بلندمدت واگرایی میان مردم و دولت را بیفزاید. فعالان سیاسی کارگزار و اصلاح‌طلب، طی این دو سال، ثابت کرده‌اند که نه تنها از واکنش‌های مردمی در دهه هفتاد و هشتاد، درس لازم را نگرفته‌اند، بلکه کارگزارانی‌ها بیشتر به نخبه‌سالاری و اصلاح‌طلبان بیشتر به غوغاسالاری خو کرده‌اند و اقتدار بیشتر آن‌ها می‌تواند فاجعه‌ای برای تاریخ کشور باشد. هر چه در ریشه مسائل امروز کشور، یعنی «بحران مشارکت+بحران باور مردم به دولت» تأمل می‌کنیم، بیشتر به این نتیجه می‌رسیم که تا چه اندازه جای یک دولت و مجلس یک رنگ با مردم و خاکی خالی است.
▬    اصول‌گرایان نباید نسبت به این موضوع بی‌تفاوت بمانند. گاه، به نظر می‌رسد که برخی از اصول‌گرایان بی میل نیستند که دولت با یک اکثریت پارلمانی ضعیف، آخرین بهانه‌های خود را از دست بدهد و بر مردم کاملاً معلوم شود که تبخترهای «گروه عقلا»، یکسره بلا وجه بوده است؛ هر چند که شاید شکست تاکتیکی اصول‌گرایان در انتخابات پارلمانی، باعث افزایش پتانسیل انتقادی آن‌ها نسبت به دولت شود و نهایتاً موقعیت آن‌ها را در انتخابات ریاست جمهوری آینده برتری بخشد، اما برداشت من این است که این اتفاق برای کلیت نظام حکمرانی جمهوری اسلامی خوب نیست. از این قرار، به گمان من، اصول‌گرایان باید با جدیت بیشتری دید مثبت، آبادگرانه، اتحادجو، و مردم‌گرا را به کالبد انتخابات پارلمانی آتی بدمند.
▬    رخوت فعلی بخشی از اصول‌گرایان وجهی ندارد. اصول‌گرایان باید با یک طرح در درجه اول اقتصادی، در درجه دوم اجتماعی، و در درجه سوم سیاسی، آگاهانه و معطوف به همکاری مثبت با ریاست جمهوری فعلی و طرحی برای انتخابات ریاست جمهوری آتی، پا به عرصه انتخابات بگذارند. مختصات اصلی و کلی این طرح آگاهانه سه مؤلفه‌ای، شامل:

•    اولاً، بازسازی فضای اقتصادی کشور بر مبنای واقعیت‌های اقتصاد نوین جهانی با تمرکز بر موضوع انرژی و انتقال تکنولوژی و توزیع مناسب ثروت؛
•    ثانیاً، تأکید بر مواجهه زنده و فعال با واقعیت‌های اجتماعی جدید بویژه در حیطه سایبر به ارتباطات نوین؛
•    و نهایتاً و ثالثاً، تحکیم حاکمیت قانون و انضباط سیاسی در سایه عبور از فضای امنیتی منطقه‌ای و تثبیت روند توسعه قالب‌های نهادی کشور است.

▬    این سه مؤلفه، رؤوس بسنده و مطمئن برنامه انتخاباتی اصول‌گرایان برای انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آتی خواهد بود. این مسیر، جواب می‌دهد و کار می‌کند. قبل از تفصیل این سه مؤلفه برنامه اصول‌گرایانه، باید در مورد فضای کلی حاکم بر این طرح شرح دهم.

░▒▓ لزوم بازگشت دولت به مردم
▬    ملهم از توماس لوکمان، می‌توان میان دو نوع ایدئولوژی و دکترین سیاسی تمایز قایل شد؛ «دکترین سیاسی سطح بالا» و «دکترین سیاسی سطح پایین». پرداختن به «پرسش‌های کلان» و «حرف‌های بزرگ» در دوران حکمرانی ناموفق «گروه عقلا»، خلأی را در پرداختن به پرسش‌های ذهنی روزمرۀ مردم پدید می‌آورد و حوزۀ زندگی روزمره را بیش از پیش فقیر می‌سازد. آن چه ما امروز از آن رنج می‌بریم، نبود یک «دکترین سیاسی سطح پایین» و پاسخگویی واقعی به نیازهای ملموس مردم است.
▬    به عبارت دیگر، تنظیم و تنسیق زندگی روزمرۀ مردم در برنامه‌های کلان «گروه عقلا» و از خلال «آمارهای نامفهوم تورم و رکود» نادیده گرفته می‌شود و این خلاء از سوی عامۀ مردم احساس می‌شود. معمولاً چنین دوگانگی‌ای میان آگاهی سیاسی مردم و «گروه عقلا» به عنوان پیش‌بینی‌ناپذیری جامعۀ ایران تعبیر می‌شود، حال آن که نکته آن است که فرهنگ «گروه عقلا» در فضای انتزاعی خود، واقعیت‌ها را شکل می‌دهند و سپس به تحلیل آن می‌پردازند؛ آن‌ها به گسترش هر چه بیشتر پیچیدگی سیستم نظری و عملی سطح بالا علاقه‌مندند، حال آن که با پیچیده شدن هر چه بیشتر، این نظام انتزاعی، فاصلۀ آن از زندگی ملموس روزمره فزونی می‌یابد و در نقطه‌ای به عدم تفاهم کامل با آن می‌رسد. در چنین شرایطی است که «گروه عقلا» از سر تعارض با جامعه بر می‌آید و بر آن می‌شود که «مردم نمی‌فهمند»، «به جهنم که نمی‌فهمند»، «آن‌ها بی‌سوادند»، «آن‌ها یک گروه معدود از جای معدود تغذیه شونده‌اند»، و... .
▬    دقت در عکس‌العمل‌های کوبنده مردم در سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۳۸۴ نسبت به «گروه عقلا»، نشان می‌دهد که خاتمی سال ۷۶ و احمدی‌نژاد سال ۸۴، هر یک کم و بیش، توانستند با حضور به هم رساندن در حوزۀ زندگی روزمره، کلیت و پاسخگویی تام ایدئولوژی افراط شده «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» را به چالش بخوانند، و خود، داعیه‌دار تنظیم و ترتیب رفتار شهروندان شود. این عکس‌العمل‌ها، تلاش می‌کردند تا تمرکز خود را به پرسش‌های خُرد معطوف دارند، و به این ترتیب، از فاصلۀ خود با تودۀ مردم بکاهند. اما نهادی شدن جنبش دوم خرداد منجر به فاصله‌گیری مجدد سطح اندیشه و عمل سیاسی از دانش زندگی روزمره گردید و نیروی سیاسی دوم خرداد را به بدنه‌ای ناکارآمد و صرفاً «پر حرف» و «پر غوغا» تبدیل کرد. در ایدئولوژی سیاسی دوم خرداد، تقریباً تمام آنچه از اعماق جامعه به سطح آمده بود، یخ زد و به کلیشه‌هایی برای «پرحرفی» و «بی‌عملی» بدل شد. اکنون، «گروه عقلا» در دولت یازدهم، میراث‌دار کارگزاران و اصلاح‌طلبان پیر و به رکود کشیده شده است.
▬    ایدئولوژی سیاسی سطح بالا این خطر را به همراه دارد که تولید افکاری که جهان را تئوریزه می‌کنند و تلاش می‌نمایند تا به «علل ریشه‌ای‌تر» بپردازند، کمتر از گذشته، پاسخگوی تجربۀ انفرادی افراد عامی و غیر متخصص باشد. چنین ایدئولوژی سیاسی به تدریج به سمت ایدئولوژی «فقط در اتاق‌های فکر ساختمان نیاوران» گرایش پیدا می‌کند، و نخستین نتیجه‌اش بیگانگی مردم با حوزۀ سیاست است. چنین ایدئولوژی سیاسی که بیش از حد پیچیده شده است، دیگر نمی‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند و عقلانیت خود را برای آنان توجیه نماید. به این ترتیب، باید به تدریج، از صحنۀ سیاسی خارج شود و جای خود را به یک عقلانیت سیاسی جدید و یک ایدئولوژی سیاسی نو و «سطح پایین» و «مردمی» بسپارد. ایدئولوژی «فقط در اتاق‌های فکر ساختمان نیاوران» همان واقعیتی است که تفکر «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» بدان تقلیل پیدا کرده‌اند. از این بابت، واقعاً ساختمان نه طبقه نیاوران، یک به یک ساختمان سمبلیک و نمودی از «گروه عقلا»ی پر فاصله از مردم تبدیل شده است.
▬    از آنجا که نخبگان مختلف، متعلق به یک جریان سیاسی در حال «نهادی شدن»، به دلیل قرار گرفتن در حوزه‌های گوناگون از یکدیگر متمایزند، هر کدام سعی می‌کنند تا شبکۀ تئوریک خاص قلمرو خود را در درون گسترش دهند، و استقلال خود را در این مجموعه نه طبقه‌ای ارتقاء بخشند. نخبگان «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» قادر نبودند که این شبکه‌های تئوریک مستقل از جریان اولیۀ برخاسته از زندگی روزمره را با هم تلفیق نمایند و آن‌ها را با تجربیات اصیل در زندگی روزمره تلفیق نمایند، دچار ضعف مفرطی شدند که هم‌اکنون در آن‌ها شاهدیم. آن‌ها نمی‌توانند خود را برای مردم قابل فهم نمایند و اساساً نمی‌توانند با مردم، درست و روان سخن بگویند.
▬    در چنین شرایطی، نوعی رکود در هر گونه فعالیت معطوف به تغییرات اجتماعی رخ می‌دهد، و مردم تا هنگام ظهور یک فرمول جدید به نوعی سکوت سیاسی دست می‌زنند. نیروهای اصول‌گرا باید بار دیگر جایگاه «آبادگری» خود را به عنوان یک نیروی تازه، با حرف‌هایی که تا اندازۀ زیادی به زندگی روزمره نزدیک است و از زبان زندگی سیاسی نهادی شده دور، معرفی کنند. آن‌ها هم‌اکنون در جریان یک آزمون فیصله‌بخش باید زمینه را برای بازگشت قاطع سیاست به مردم هموار کنند. «گروه عقلا» با تبختر و غرور و اهانت‌های مکرر خود به مردم که ابداً قابل گذشت نیست، دارد کار دست کشور می‌دهد.

░▒▓ یک سطح عمیق‌تر...
▬    در حالی که «دکترین سیاسی سطح بالا» در «گروه عقلا» با فرمول‌های مدون و منظمی از قبیل تخصص‌های مستقر در یک ساختمان نه طبقه مشخص می‌شود، «دکترین سیاسی سطح پایین» شامل اعتقادات نسبتاً بی‌شکل، نامنظم و فوق‌سازمان‌های نخبگی و غیررسمی است که در میان عامه مردم رایج است. «دکترین سیاسی سطح پایین» را می‌توان به عنوان یک نظام نمادین مشتمل بر عناصر نسبتاً متعدد و به هم پیوسته‌ای تعریف کرد که هدف اصلی آن، فهم منعطف و فعال و «زنده» زندگی متغیر روزمره مردم است. «دکترین سیاسی سطح بالا»، معمولاً متصلب و متعصب است، و حداقل توان تحرک در شرایط متغیر واقعی را دارد، حال آن که مهم‌ترین ویژگی «دکترین سیاسی سطح پایین»، توان آن برای درک سریع و به دور از تعصب شرایط متحول است. با صرف نظر کردن از سایر عوامل، نظام منسجمی مانند «دکترین سیاسی سطح پایین» می‌تواند در برابر تکان‌ها و ضربات خارجی نسبتاً «مقاوم» باشد. مکانیسم زندگی واقعی جوامع مبتنی بر «دکترین سیاسی سطح پایین» است و «دکترین سیاسی سطح بالا» تا جایی که بتواند خود را با طرح مسأله‌های تازه‌ای که در «دکترین سیاسی سطح پایین» انعکاس می‌یابد همراه کند، مفید و تر و تازه باقی می‌ماند، در غیر این صورت، به یک مجموعۀ تاریخ گذشته نه طبقه‌ای تبدیل خواهد شد، که صرفاً برای ارتزاق جمعی از نخبگان مربوطه مناسب خواهد بود.
▬    نکتۀ مهم دیگر اینکه «دکترین سیاسی سطح پایین» تمایل به رخنه کردن در شکاف‌ها و لابه‌لای جامعه و مسائل حاشیه‌ای یا غیر قابل پیش‌بینی یا حالات موقت دارد. به نظر می‌رسد چیزی که بیشتر محرک «دکترین سیاسی سطح پایین» است، حاصل آن چیزهایی است که آن‌ها را پدیده‌های «در حاشیه» می‌نامند؛ یعنی درست در لبۀ ساختار واقعیت‌های معمولی. «دکترین سیاسی سطح پایین» با تجربه‌هایی سر و کار دارد که ممکن است برای هر کسی در زمان و هر جا حتی در جوامع جدید اتفاق افتد (مانند بیماری، عزاداری، فاجعه، دعواها و نزاع‌ها، تکیه‌کلام‌های مردم کوچه و بازار، گرانی، جشن، شوخی‌های دوستانه، صحبت‌های اتوبوسی، و…)، اما معمولاً به صورت منسجمی با نهادهای مسلط در این جامعه سر و کار ندارد. «دکترین سیاسی سطح پایین» قادر است به دلیل همین ویژگی خود، نقاط پیچیدۀ زندگی هر فرد را به نحو شایسته‌ای توجیه کند. وقایعی که با «دکترین سیاسی سطح پایین» ارتباط دارند خود پراکنده و به لحاظ سرگذشت افراد، نوع و زمان از یکدیگر جدا بوده و به میزان زیادی پیش‌بینی ناپذیر و نامنتظره و در بسیاری از موارد از لحاظ فراوانی و دوام نسبتاً محدودند.
▬    ویژگی مهم دیگر «دکترین سیاسی سطح پایین» در پیوند آن با حوادث بحرانی است. واکنش‌های ارزشمند و کارآمد مردم در قبال حوادث بحرانی، غالباً در تجمع‌های غیررسمی و سایر مناسبت‌هایی که در آن جمع کوچکی از دوستان نزدیک حضور دارند بروز می‌کنند. عناصر «دکترین سیاسی سطح پایین» از میان جمعیت‌های کوچک و به هم پیوسته برمی‌خیزند. از این رو، ارتباط «دکترین سیاسی سطح پایین» با گروه‌های کوچک همبسته، اطلاعات بیشتری دربارۀ خصلت پایدار نظریات عامۀ مردم به دست می‌دهد. سخن در پویایی نظریات عامۀ مردم نقش مهمی دارد؛ عناصر «دکترین سیاسی سطح پایین» هر قدر بیشتر به سخن در نیاید، به همان نسبت روابط محدودتری بین معتقدان ملاحظه خواهد شد و آنچه به گفتگو درمی‌آید گرایش به آن دارد که با میانجی داستان و تجارب فرهنگ گروهی خاص بیان شود.
▬    «دکترین سیاسی سطح پایین» معمولاً گرایش به تلفیق دارد و از اختلاط باورهای عوام و آداب محلی یا «سنت کوچک»، با یک نظام فکری هدفمند و در عین حال «زنده» به وجود می‌آید و به همین ترتیب همیشه، مادام که متصلب و حائز یک الیگارشی «گروه عقلا» نشده است، آمادۀ پذیرش تحولات جدید است. «دکترین سیاسی سطح پایین» اصولاً فاقد ساخت رسمی متصلب است و می‌کوشد تا «زنده» و «زنده‌دلانه»، بیشتر تابع گفتارها و کلمات قصاری باشد که میان مردم رد و بدل می‌شود و دیدگاه آن‌ها را درباره وقایع بازتاب می‌دهد. در «دکترین سیاسی سطح پایین» افکار و رفتارهای نظام‌یافته‌تر و هدف‌دارتر، اساساً از مسائل مطرح در این عقاید عامه متفرع می‌شوند. این ساختار نمادین منعطف، مدام بیان‌های متنوعی از «دکترین سیاسی سطح پایین» را تشویق، یا دست کم امکان‌پذیر می‌کند. پس، ترمیم شکاف دولت و مردم، منحصر به پدیده «احمدی‌نژاد هشتاد و چهار» نیست؛ اگر در اصول ظهور آن پدیده تأمل شود، تصدیق خواهیم کرد که این امکان وجود دارد تا قدرت مشارکت ملت «همیشه در صحنه»، بار دیگر، خود را برای حل مسائل امروز کشور که ابداً دشوارتر از مسائل پیشین این ملت نیست، نشان خواهد داد. شرط آن، بازگشت دولت به مردم است، و گام نخست این فرآیند را باید در انتخابات پارلمانی پیش روی جست.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.