فیلوجامعه‌شناسی

پیرامون رسوایی تبریز

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه «آی دزد آی دزد... آی دروغ آی دروغ...»‏
‏▬‏    این روزها که اعوان و انصار دولت محترم، حرف‌های ضد و نقیض تحویل مردم می‌دهند؛ امروز از تغییرات در کابینه خبر ‏می‌دهند و فردا تکذیب می‌کنند؛ امروز خبرگزاری دولت از حذف چهار میلیون نفر از فهرست یارانه‌بگیران می‌گوید و فردا سخنگوی دولت  ‏تکذیب می‌کند و پس‌فردا آن یکی نه فقط چهار میلیون که شش میلیون را تصدیق می‌کند؛ بله، این روزها، این جماعت، رقیب اصول‌گرا و ‏‏«دلواپسان آیین و ملت» را به دروغ‌گویی و شایعه‌پراکنی متهم می‌سازند. خب؛ وبگاه «انتخاب» و همچنین روزنامه «آفتاب یزد»، در تلاشی ‏بسیار بدنما و قبیح، تلاش کرده‌اند تا چیزی را به «دلواپسان آیین و ملت» نسبت دهند که به شهادت مردم تبریز، و به گواهی بی‌یارانه‌ها و ‏بی‌سبدها، بیشتر به برخی دیگر می‌چسبد تا «دلواپسان آیین و ملت». آن‌ها روی این خط تحلیل می‌فرمایند که «به نظر می‌رسد برخی از ‏‏”مخالفان و دلواپسان همه‌جانبه‌ی دولت“ در آستانه‌ی حضور رئیس‌جمهور در تبریز (که روحانی موفق به کسب تعداد رأی فراوانی در آن ‏شهر در انتخابات ریاست جمهوری شده بود) قصد اخلال در این سفر را داشته‌اند» (به نقل از مطلب شماره ۴۱۷۴۳۷ مشرق).‏
‏▬‏    خب؛ حکایت آن دزد است که می‌دوید و فریاد می‌زد: «آی دزد آی دزد...»‏
‏▬‏    چقدر در اطراف این ترفند «جماعت دل‌گنده و دل‌خلاص» می‌توان گفت و باید گفت. سخن بسیار است، ولی، در این مجال، سخن ‏از «عمق تاریخی» و «عمق نظری» این وقاحت است. «عمق تاریخی» را امروز تحلیل خواهیم کرد و «عمق نظری» را فردا.‏

‏░▒▓ کاوش در عمق تاریخی «آی دزد آی دزد... آی دروغ آی دروغ...»‏
‏▬‏    چهار سال پیش در چنین روزی، در ازمنه بسیار قدیم، که گویی بسیاری آن را فراموش کرده‌ایم، پس از دو سال از غائله سنه ‏هشتاد و هشت هجری خورشیدی، دست معجزه، پرده از چهره دزد و دروغ‌گو برداشت، ناباورانه...‏
‏▬‏    چیزی جز معجزه نمی‌توانست باشد؛ معجزه حجت و راضیه که از سوی نادر و سیمین به هم دروغ‌گویی و هم دزدی متهم شده ‏بودند.‏
‏▬‏    جماعتی، در بلاد طهران، می‌دویدند و فریاد می‌زدند: «دروغ... دروغ...» و «دزد... دزد...»، و ناگهان، به پای خویش برای دیدن ‏فیلمی صف کشیدند که مرجع ضمیر را به جای دیگری باز گرداند. دست خدا از روح زمانه برآمد، و اصغر فرهادی را بر آن داشت که فیلمی ‏بنماید و جماعت اسکاری را بر آن داشت که به فیلمی جایزه دهد که مرجع دروغ و دزدی را به جای دیگری باز می‌گرداند.‏
‏▬‏    ایمان دارم که چیزی جز معجزه نمی‌توانست باشد...‏
‏▬‏    آن صف کشیدن و این جایزه، چیزی جز معجزه نمی‌توانست باشد. خداوند، با ظرافتی وصف‌ناپذیر و تاریخی، مرجع ضمیر «آی ‏دزد آی دزد... آی دروغ آی دروغ...» را عوض کرد، باشد که عبرت گیرند، ولی انگار بشریت در هر چیز تندذهن باشد، در فهم معجزات الهی ‏‏«ظلوم و جهول است».‏
‏▬‏    و معجزه این گونه رقم خورد که اردیبهشت نود، فرجام صف آرایی «نادر و سیمین» در یک سوی، و مردان و زنان «اخراجی‌ها ‏‏3» در سوی دیگر تلقی شد. ولی، ...‏
‏▬‏    ولی، ...‏
‏▬‏    اما، اشتباه فاحشی است که مضمون «جدایی نادر از سیمین» را رویاروی فحوای «اخراجی‌ها 3» تلقی کنیم، هر چند که در ‏گرماگرم سال نود، به اشتباه، رقابتی آن چنان رقم خورد، و دست معجزه چشم‌های حساب‌گر را ربود.‏
‏▬‏    شخصیت‌های کارگزار مانند نادر / کارمند بانک، و روشن‌فکر مانند سیمین / آموزگار عاشق فرنگ، دست به دست هم دادند، و ‏کوشیدند خود را درست کار و راست گو، جلوه دهند، و در مقابل، نه یک تن، بلکه شماری جنوب شهری ستیهنده نخبگان را دروغ گو و ‏نادرست کار خطاب کنند. وقتی حجت و راضیه رویاروی نادر و سیمین در یک مسیر دشوار، ولی صحیح قرار گرفتند، و به صف اخراجی‌ها ‏از دنیای آشفته کارگزاران و روشن‌فکران پیوستند، پیام تاریخی و مشترک دو فیلم، ناخواسته، خود را نشان داد؛ ناگهان، تیپ کارگزار و ‏روشن‌فکر دریافت که رو دست خورده است و برای دیدن فیلمی صف کشیده است که درست زمانی که آن‌ها دیگران را به دروغ گویی متهم ‏می‌کنند، آن‌ها را به «دروغ»گویی محکوم می‌سازد. از این زاویه، «جدایی نادر از سیمین»، اعلام جرم قطعی علیه تیپ کارگزار و روشن‌فکر ‏است، و حتی ایشان را مسؤول هتک معصومیت نسل جدیدی می‌داند که از دروغ پرهیز دارد، ولی به خاطر آن‌ها مجبور به دروغ گفتن ‏می‌گردد.‏
‏▬‏    بله؛ اشتباه فاحشی است که مضمون «جدایی نادر از سیمین» را رویاروی «اخراجی‌ها 3» تلقی کنیم. دقیقاً به این دلیل که در ‏شرایط سال نود، «جدایی نادر از سیمین» نیز به خوبی نشان می‌داد که اتهام دروغ به دیگران از سوی تیپ کارگزار و روشن‌فکر که خود ‏عمیقاً در دروغ فرو رفته بودند، و حتی بزرگ‌ترین دروغ تاریخ ایران را در ادعای تقلب گفتند، تا چه اندازه می‌توانست بلا وجه باشد. پیش از ‏آن، مهران مدیری، بارها و بارها زندگی تیپ کارگزار و روشن‌فکر یا همان نوشهرنشینان را به تصویر کشیده، و در آن نشان داده بود که ‏روز به شب نمی‌رسد، مگر صدها دروغ مسیر زندگی این تیپ نوشهرنشین را از کوره راه باز می‌کند. حال، این قشر به خود اجازه داده بود تا ‏وانمود کند که علیه دروغ شورشی بر پا کرده است، اما واقع چیز دیگری بود، و در پس این دعوی اخلاقی، اغراضی دیگر از جنس اغراض ‏نادر در دروغ‌گویی نهفته بود.‏
‏▬‏    اصغر فرهادی، در اثر قبلی خود، یعنی، «چهارشنبه سوری» نیز بر روی تم «دروغ» که نقطه تمرکز فیلم «جدایی نادر از سیمین» ‏نیز هست کار کرده بود. در آن جا نیز، ترانه علی دوستی (روح انگیز) در نقش کارگر خانه‌ای بازی می‌کرد که هدیه تهرانی (مژده) و حمید فرخ ‏نژاد (مرتضی) نقش زن و شوهر را در آن خانه ایفا می‌کردند، و در این شرایط، فرخ نژاد در حال خیانت به هدیه تهرانی و همراهی با یکی از ‏زنان همسایه (پانته‌آ بهرام) بود، که در انتها، روح انگیز با دروغی که می‌گوید، حمید فرخ نژاد را از مخمصه هدیه تهرانی می‌رهاند و اجازه ‏نمی‌دهد رابطه فرخ نژاد با زن همسایه علنی شود. در «چهارشنبه سوری» نیز اصغر فرهادی نشان می‌دهد که پا برهنه‌ها، اگر هم دروغی ‏بگویند، برای رفع گیر و گوری می‌گویند که تیپ کارگزار و روشن‌فکر به بار آورده است.‏
‏▬‏    اصغر فرهادی به پیوند دو فیلم هم تأکید دارد، طوری که در تیتراژ اول «جدایی نادر از سیمین» که زیر شیشه دستگاه کپی جریان ‏دارد، علاوه بر شناسنامه نادر لواسانی (لیلا حاتمی) و سیمین رفیعی (پیمان معادی)، از شناسنامه مرتضی سمیعی (حمید فرخ نژاد) و مژده ‏صفایی (هدیه تهرانی) نیز، «نسخه بدل» گرفته می‌شود تا آن‌ها نیز در دادگاه طلاق خود را ثبت کنند (این نکته کشف وبگاه «بازتاب» است). نادر ‏لواسانی و سیمین رفیعی و مرتضی سمیعی و مژده صفایی، به دلیل نحو خاص زندگی نوشهرنشین خود، قاصر یا مقصر کژی‌ها و ‏سختی‌هایی هستند که بر نسل پیشین و نسل آتی می‌رود. آن‌ها، باطناً مشرک‌اند و ناسپاس، و به خود و به نسل‌های پس و پیش ستم روا ‏می‌دارند، چرا که می‌خواهند مدرن باشند. و از قضا، این، در مقابل مفهوم صف آرایی سال نود بین دو فیلم بود. در واقع، هر دو فیلم، عمیقاً ‏نشانگر محکومیت تیپ کارگزار و روشن‌فکر است؛ همان‌ها که بخشی از آنان، به یک گروه اتهام دروغ می‌نواختند، ولی هر دو فیلم و با ‏خشونت و صراحت بیشتری، «جدایی نادر از سیمین»، نه پابرهنه‌ها بلکه یقه سفیدان یا همان کارگزاران و روشن‌فکران را سمبل و نماد ‏راستین دروغ لحاظ می‌کند.‏

░▒▓ فرجام مطلب
‏▬‏    سخن از این دلواپسی است، که چه بر جماعتی خواهد رفت که از گذشته خویش عبرت نگیرد؟ جماعتی که از پیشینه خویش عبرت ‏نیاموزد، عبرت دیگران خواهد شد. همان‌ها که روزی دیگران را به دروغ متهم می‌کردند، ولی ناگهان خود را در مرکز دروغ‌ترین دروغ تاریخ ‏این ملت یافتند. باید به یاد این جماعت آورد که پیشینه این تردستی‌های زمخت او چه بوده است، شاید متنبه شود. شاید...‏
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.