دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قصه ”الفاظی که به کلی از محتوای خودش خالی شده“
▬ قدری دشوار شده است، درک احوال جماعتی که بین ما هستند، و مدعی «خط امام» هم هستند، ولی «طریقت امام» را آشکارا نه فقط انکار میکنند، بلکه زیر پا میگذارند. بسیاری از آنان در جماران زندگی میکنند، و جماران هم محله عجیبی است و منازل در آن دو جور است. منازل جماران به دو شکل «جماران نیاورانی» و «جماران خمینی» قابل تقسیم بندی است. این جماعت «خط امامی»، از درسهای ولایت فقیه گرفته تا تکریم کوخ نشینی و تقبیح مترفین، از مبارزه خستگی ناپذیر با شیطان بزرگ تا ساده زیستی و همدلی و همزبانی با مردم پا برهنه، همه و همه را زیر پا میگذارند؛ جلوس مستمر در کاخ سعدآباد، و پیگیری بازی برد-برد با ایالات متحده. از یک سوی در «خط امام» هستند، و در سوی دیگر، دنبال بازی برد-برد با «شیطان بزرگ» هستند. آنها، فرشتگانی هستند که با «برد» شیطان بزرگ مشکلی ندارند. آخر چگونه این تدابیر و وجنات را با «خط امام» آشتی میدهند. این خط: «امریکا که در رأس تمام جنایتکارهاست و همین جنایت این چند وقت بیروت [امروز بخوانید: یمن] با دست مخفی امریکا و ظاهر این صهیونیست مجرم واقع شد، امریکا اساس کارش بود. خود آنها هم اقرار کردند به این امر که قضیه، قضیه طرح امریکایی است. اگر امریکا نبود، به اسرائیل [امروز بخوانید: عربستان] میگفت: غلط نکن، برو کنار، میرفت. این امریکا، این کتکی است که مسلمانها از امریکا میخورند، آن وقت آقایان ادعای اسلام میکنند، ادعای طرفداری از مسلمین میکنند، همه چیزشان را تقدیم امریکا میکنند، عذر هم از آنها میخواهند. این تأسف ندارد برای ملتها، برای اسلام، برای همه؟! این ملتها توجه ندارند به این که اینها دارند چه میکنند؟ ... اینها مصیبتهایی است که ما در یک عصری واقع شدهایم که همه چیز به هم ریخته است. آن که میگوید من مسلمانم یک معنای دیگری است از اسلام برداشت میکند. آنی که میگوید ”اسلام راستین“، یک مسأله دیگری میخواهد بگوید غیر اسلام. آن که اسلام شناس است یک چیز دیگر را میشناسد غیر اسلام. آن که طرفدار حقوق بشر است، یک مسأله دیگر را میگوید غیر حقوق بشر. اصلاً الفاظ به کلی از محتوای خودش خالی شده» (صحیفه امام، ج.۱۶، ص.۴۳۳).
▬ باری؛ به هر حال، در آخرین موضعگیریها از این دست، دکتر حسن روحانی فرمودهاند: «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست». مشاور عالی هم که پس از ایجاد هزینه سهمگین و تاریخی در انزوای سیاستهای ایران در عراق، که به نظر میرسید راهی جز برکنار شدن نخواهد داشت، دوباره سر و کلهای پیدا فرمودند، و در جنوب فارس، طبق معمول، خوش درخشیده، و گامی از رئیس جمهور روحانی فراتر نهادهاند. ایشان فرمودهاند: «رییس جمهور گفتند پلیس مجری قانون است نه مجری اسلام، این عبارت ممکن است برای بعضیها سنگین باشد و سوء تفاهم ایجاد کند. اما توضیح این جمله رییس جمهور این است که وظایف در کشور تقسیم شده و خود رییس جمهور به عنوان رییس جمهور و نه به عنوان یک روحانی مجری اسلام نیست، بلکه مجری قانون اساسی است. رئیس جمهور قسم خورده که به قانون اساسی پایبند باشد و آن را اجرا کند و قسم نامه رییس جمهور این است. وی اگر چه به عنوان یک روحانی درباره اسلام وظیفه دارد اما به عنوان رییس جمهور در این خصوص وظیفهای که قانون به او محول کرده اجرای قانون اساسی است» (دانا، خبر شماره ۲۹۴۷۰۶). ولی، ولی، ولی، سوگند رئیس جمهور این است که در درجه اول پاسدار «مذهب رسمی کشور» و در درجه دوم، پاسدار «قانون اساسی کشور» باشد. متن این بخش از سوگند رئیس جمهور چنین است: «من به عنوان رییس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد میکنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم» (اصل ۱۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).
▬ خب؛ بر عالی مقام علی یونسی که از اخلاف اصلاحطلبانی هستند که از سال هشتاد و هشت تا کنون کارشان این شده است که با سخنان خویش برای تاریخ این کشور هزینههای سنگین تاریخی ایجاد کنند، حرجی نیست؛ یک چیزی فرمودهاند. ولی از دکتر حسن روحانی انتظار افزونتری هست. آیا واقعاً ایشان فرمودهاند «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست»؟ واقعاً؟ واقعاً؟ بله؛ فرمودهاند و چیزهای دیگری هم بر آن افزودهاند. این که معروف، عرف مردمی است که برای پلیس کف میزنند، و منکر انکار شده از جانب همان مردم است. از این گذشته، این منکر مطابق این تعریف، همان «حرام» شرعی است. خب؛ تمام این اظهارات از ایشان به عنوان یک روحانی، و در عین حال، یک لیسانس حقوق قضایی/۱۳۵۱، فوق لیسانس حقوق عمومی/۱۳۷۴، و دکترای حقوق اساسی/۱۳۷۸، بعید است.
▬ ولی، این جمله، این که «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست»، به لحاظ داخلی و خارجی حاوی، پیامهای قابل توجه و تکان دهندهای برای علاقهمندان به پروژه انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۵۷ آغاز شد. این که یکی از نهادهای اصلی در حکومت جمهوری اسلامی ایران، موظف به اجرای اسلام نیست، تکان دهنده است، از منظر حکومتی که برای فاصله گرفتن از یک حکومت سکولار که در آن، تنها قانون پارلمان اجرا میشود، خونهای بسیار بر زمین ریخته شده است.
▬ از دیدگاه علاقهمندان به انقلاب اسلامی در ایران و سراسر نقاط جهان، دولت یازدهم قدری ناامید کننده به نظر میرسد. از یک سوی، با «شیطان بزرگ» بر سر میز مذاکره «برد-برد» نشسته است و آماده است تا به «برد» «شیطان بزرگ» رضایت بدهد، و این قضیه فراغت از دغدغه اجرای اسلام هم چراغ آخری است که در این طریق روشن کرده است. این که یکی از نهادهای اصلی جمهوری اسلامی ایران، وظیفهای در اجرای اسلام ندارد.
▬ ابتدا، مطبوعات و رسانهها از هر دو جناح، گمان کردند که شاید بهتر باشد از کنار این اظهار نظر عجیب که علی الاصول به حیثیت انقلاب اسلامی آسیب میزند، بگذرند، چرا که این اظهارات، مفهوم عمیقاً سوئی در بعد داخلی و خارجی دارد، ولی، پس از آن که علما و زعمای ملت، اهمیت این اظهارات را گوشزد کردند، اکنون، موعد آن است که این موضوع را به خوبی بکاویم.
▬ بگذارید ببینیم که رئیس جمهور دکتر حسن روحانی، دقیقاً چه گفتهاند. پس و پیش این جمله چیست؟
▬ «منکر اصلی در جامعه فقر است، منکر اصلی در جامعه بیکاری است، منکر اصلی در جامعه فساد است، منکر اصلی در جامعه ریا است. اینها را ما باید از بین ببریم. چسبیدیم به یک دو تا فرع اسلام و فکر میکنیم که تمام منکر آنجاست، و تمام معروف آنجاست. دنیای معروف دنیای بسیار وسیعی است و دنیای منکر هم متأسفانه وسیع است؛ حالا این کلمه هم عربی است هم دینی است. ما را با تفسیرهای مختلف مواجه نکند. ببینید؛ منکر همان است که مردم میگویند آن کار کار بدی است؛ کار ناشایسته؛ منکر میدانید کدام است؟ منکر آن است که وقتی پلیس میرود برای اجرای قانون میرود، همه کف میزنند؛ همه تحسین میکنند؛ لازم نیست به زبان تحسین کنند، تو دل تحسین میکنند. عبور از چراغ قرمز منکر است؛ از منکرات است؛ شرعاً هم حرام است؛ اگر منکر هم به معنای حرام بگیریم، شرعاً هم اشکال دارد. یکی از بزرگترین هنر [های] جمهوری اسلامی، ترکیب مردم سالاری با دین سالاری است؛ ما در هر رژیمی در هر نظامی در هر کشوری قانون داریم، اما در جمهوری اسلامی ایران افتخار ما این است که قانون مصوب مجلس شورای اسلامی مورد تأیید شورای نگهبان. شرعاً هم لازم الاجرا است. همین که امام بارها تأکید کرد و فرمود و اساساً حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون؛ هیچ چیز دیگری نیست. حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون؛ این را دهها بار، نه یک بار، دهها بار امام در سخنرانیهای خود تکرار کرد؛ فرمود حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون و همه در برابر قانون مساوی هستند. قانون را ما باید با دقت اجرا کنیم؛ و خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی ایران شرع و قانون در کنار هم قرار میگیرند. یا بر هم منطبق میشوند. من یک جملهای بگویم، البته شاید تبیین آن یک مقدار سخت باشد و زمان بخواهد، ولی اجمال آن را میگویم: ”پلیس موظف به اجرای اسلام نیست“. هیچ پلیسی نمیتواند بگوید که من این کار را انجام دادم برای آن که خداوند در آنجا فرموده و پیامبر در فلان روایت فرموده است؛ به پلیس ربطی ندارد؛ بیخود نرویم در مخمصه؛ مخمصه فکری؛ مردم را هم گرفتار نکنیم. پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد: اجرای قانون، همین؛ تمام شد. احکام شرع، بخشیش در قانون آمده، عیناً، برخی هم قانونی است که مجلس شورای اسلامی یعنی نمایندگان مردم تصویب کرده، و مخالف شرع نبوده است؛ کافی است؛ وقتی نمایندگان مردم چیزی را تصویب میکنند، در چارچوب قانون اساسی و مخالف با شرع نیست، این میشود قانون، و آن قانون لازم الاجرا است. گاهی هم قانون عین اسلام است؛ عین متن اسلام در قانون میآید. برخی از احکام اسلام در قانون نمیآید؛ مگر در قانون آمده است که طرف باید نماز خود را اول وقت بخواند یا آخر وقت، تند بخواند یا کند بخواند. پلیس میتواند دخالت کند؟ اول ظهر است؛ وارد بانک بشود و به رئیس بانک بگوید که آقای رئیس بانک تعطیل کن؛ اول ظهر است و اذان دارند میگویند. طرف دارد نماز میخواند؛ پلیس برود بگوید که چرا تند نماز میخوانی یا کند نماز میخوانی؟ شرع است اما پلیس حق مداخله ندارد. بسیاری از مسائل شرعی به ایمان مردم مربوط است. بسیار از مسائل شرعی عبادت فردی است؛ واجبش یا مستحبش؛ مربوط به خود طرف است. احسان کردن به مردم؛ احسان به والدین؛ یکی از واجبات بزرگ است؛ ”و قضی ربُّک ألّا تعْبُدُواْ إِلّا إِیاهُ و بِالْوالِدینِ إِحْسنًا“ مخصوصاً اگر پیرمرد یا پیرزن باشند؛ ”إِمّا یبْلُغنّ عِندک الْکبر أحدُهُما أوْ کلاهُما فلا تقُل لهّما أُفٍّ و لا تنهْرْهُما و قُل لّهُما قوْلًا کرِیمًا“؛ احسان به والدین از واجبات است؛ پلیس میتواند جوانی را دستگیر کند و بگوید چرا از پدر جلوتر راه رفتی و به پدر بی احترامی کردی؟ بله؛ اگر در قانون بیاید، متنی در قانون بیاید، بله. پلیس در جایی میتواند وارد شود که اولاً مصوب قانون باشد، و دوماً قانون روشن و صریح و ابلاغ شده باشد. شما نمیتوانید پشت درخت یک علامت راهنمایی رانندگی نصب کنید و بعد راننده رو جریمه کنید...».
░▒▓ برهان
▬ این بخش از سخنرانی را که عمداً بدون انقطاع بند آوردم، اصل و طابق النعل بالنعل سخنان دکتر حسن روحانی است.
▬ من، توجه شما را به تاریخچهای جلب میکنم که نهایت آن به اینجا منتهی شد که رئیس جمهوری اسلامی ایران، در یک جمله که ارزش تاریخی سنگین و سهمگینی دارد، پلیس را از این که ضابط اجرای احکام اسلام باشد منع میکند.
▬ زمانی بود که جماعتی به قاعده «کلُّکم راع وَکلُّکم مَسؤولٌ عَن رَعیتِهِ» (منیه المرید، شهید ثانی، ص.۳۸۱) از کنار نا هنجاریهای اجتماعی آسوده رد نمیشدند و به سیاق «وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَ أُوْلَـئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/ ۱۰۴)، گروهی تشکیل داده بودند که بعد متهم شدند به «خودسر» ی و از آنها پرسیده شد، که در حالی که کشور اسلامی پلیس و نیروی انتظامی دارد، چرا دستهای در امر به معروف و نهی از منکر از سطح تذکر زبانی پیش تر بروند؟
▬ خب؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود؛ آنها هم غلاف کردند و امروز نیز شرایط به نحوی شده است که جرائم مختلف در خیابان روی میدهد، و مردم تنها از صحنهها فیلم تهیه میکنند. و اغلب، وقتی پلیس به صحنه میرسد، که کار از کار گذشته است. بگذریم؛ آن استدلال کم و بیش صحیح هم بود، مشروط بر آن که وقتی مردم دست و پای خود را از امر به معروف و نهی از منکر فرازبانی جمع میکردند، لا اقل، پلیس، «پاسبان» های محلی آمر به معروف و ناهی از منکر داشته باشد، که ندارد؛ و با این فرمان رئیس جمهور اسلامی ایران، دیگر نخواهد داشت.
▬ هم اکنون، متوجه باشید که سخنان رئیس جمهور خطاب به پلیس، گام دوم در عقب نشینی نهاد زنده کننده امر به معروف و نهی از منکر است؛ بویژه با تعریف شاذی که از «معروف» و «منکر» ارائه میدهند و آن را نه به عرف خالص اهل ایمان که به عرف جامعهای که برای پلیس «کف میزنند»، ارجاع میدهند. در واقع، اگر، زمانی در این جامعه، مردم به مزاحمت یک پسر برای یک دختر حساس بودند، و دست به امر به معروف زبانی و در صورت لزوم عملی میزدند و مانع مزاحمت میشدند، امروز، نه تنها مردم به صرف امر به معروف زبانی امر میشوند، بلکه، حتی پلیس نیز پشت خط قانون عرفی مردمی که «برایش کف میزنند» (نه عرف خلص اهل ایمان) متوقف شده است. از این نظر گاه، همان طور که آیت الله نوری همدانی (حفظه الله) تشخیص دادهاند، این جمله، یک دلالت نیرومند ضد امر به معروف و نهی از منکری دارد.
▬ و نکته افزون این که مستند در این تقلیل رأی، نظر امام سید روح الله موسوی خمینی (رحمه الله علیه) است، در حالی که امام، دقیقاً رویاروی این نحو عرفیسازی و سکولارسازی سیاست ایستادهاند. فتوای امام روح الله موسوی خمینی این است که: «جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است» (صحیفه امام، ج.۱۳، ص.۴۷۱). این جلوگیری، تنها جلوگیری زبانی نیست، بلکه، منوط به جلوگیری فعال از وقوع منکر نیز هست. چنان که میفرماید: «الآن مکلّفیم ما، مسؤولیم همهمان، همهمان مسؤولیم، نه مسؤول برای کار خودمان؛ مسؤول کارهای دیگران هم هستیم. کلُّکم راعٍ وَ کلُّکمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیتِه. همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسؤولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسؤولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید» (صحیفه امام، ج.۸، ص.۴۸۸). «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید». «باید هجوم کنید، نهی کنید».
▬ در صفحات ۱۱۰ و ۱۱۱ از جلد دهم صحیفه امام آمده است: «کلُّکم رَاعٍ؛ همه باید مراعات کنید، همهتان ”راعی“ هستید، همه مردم، و همه هم مسؤول هستند؛ یعنی همه باید همان طوری که یک شبانی یک گلهای را میبرد و رَعْی میکند و میچراند و به جاهای خوب باید ببرد، مسؤول این است که این را به جاهای خوب و به علفچراهای خوب ببرد و به آبهای خوب، و مسؤول است پیش صاحبان او به اینکه چرا نبردی؟ همه ما آن حال را داریم، مسؤولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همهمان باید مراعات بکنیم؛ یعنی نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم؛ شما هم هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه ”چرا“ بگوییم، همه را. به هر فردی، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلاً پایین یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید (اسلام گفته برو به او بگو نکن/ [پرانتز از اصل بیانات است]) بایستد در مقابلش بگوید این کارَت انحراف بود، نکن. میگویند عمر گفت (در وقتی که خلیفه بود/ [پرانتز از اصل بیانات است]) که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو میایستیم. اگر تو بخواهی خلاف بکنی، ما با این شمشیر مقابلت میایستیم. تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضتهای اسلامی، هیچ ملاحظه از کسی نکند».
░▒▓ فرجام
▬ نه؛ این «خط امام» نیست؛ این مطلب که نشان میدهد که این «خط امام» نیست، بلکه رویاروی با «خط امام» است، عیناً از مجلد نهم صحیفه امام، صفحات ۲۱۲ و ۲۱۳ برداشت شده است: «حجت الاسلام، سید احمد خمینی، در سال ۱۳۷۲، از حکمی سخن گفتهاند که بر طبق آن، امام، دستور تشکیل اداره «امر به معروف و نهی از منکر» را به شورای انقلاب ابلاغ فرمودهاند و به محض اینکه شایع شد که امام چنین حکمی صادر کردهاند، از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و به هر وسیلهای که بود جلوی آن را گرفتند، به دو علت: الف. هنوز تشکیلاتی برای به اجرا در آوردن آن نیست. ب. هرج و مرج میشود و هر کس، هر فردی را به محکمه میبرد و یا روحانیون شهرها که وارد هم نیستند، دخالت میکنند. امام گر چه به هیچ وجه قبول نداشتند، ولی چون عدهای گفتند، قبول کردند. بعدها معلوم شد که اگر این حکم به اجرا گذاشته میشد با توجه به جوّ انقلابی میتوانستیم جلوی خیلی از کارهای خلاف را بگیریم. و به عقیده من دولت موقت از اینکه به محاکم کشیده شوند، هراس داشت». متن حکم مرجع تقلید و زعیم فقیه فقید این چنین در «صحیفه امام» مندرج است، و چقدر نشان میدهد که چقدر «مع الاسف» امام جا داشته است و قصه «خط امام» این روزها، قصه «الفاظی است که به کلی از محتوای خودش خالی شده»: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که ادارهای به اسم ”امر به معروف و نهی از منکر“ در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبههای آن در تمام کشور گسترش پیدا کنند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست، حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود».
▬ خب؛ «مع الاسف»، «خط امام» ی که امروز برخی میگویند، آنی که باید باشد نیست. «اینها مصیبتهایی است که ما در یک عصری واقع شدهایم که همه چیز به هم ریخته است. آن که میگوید من مسلمانم یک معنای دیگری است از اسلام برداشت میکند. آنی که میگوید ”اسلام راستین“، یک مسأله دیگری میخواهد بگوید غیر اسلام. آن که اسلام شناس است یک چیز دیگر را میشناسد غیر اسلام. آن که طرفدار حقوق بشر است، یک مسأله دیگر را میگوید غیر حقوق بشر. اصلاً الفاظ به کلی از محتوای خودش خالی شده».
مأخذ:رسالت
هو العلیم