دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• ما نیاز به طرحهای مبتکرانه و فوری برای نجات «دانشگاه» از «مرگ حتمی» داریم.
• سالهاست که با خروج دانشجویان مستعد و اساتید جوان سرخورده، از سیکل آموزش دانشگاهی مواجهیم، خواه به سوی خارج از کشور، خواه به سوی زندگی غیر آکادمیک؛ در هر دو حال، مغموم و افسرده. سالهاست که با این وضع و حال دانشگاهی مواجهیم، ولی با این پدیده مماشات کردهایم، چرا که قریب دو دهه است که دانشگاهها وجه المصالحه سیاسی، به یک جناح خاص سپرده شده است.
• دانشگاهها، در بسیاری از موارد، از حالت آموزش گاه در آمدهاند، و بی پرده، صحنه فروش مدرک به مثابه جواز کسب قدیم، یا ارتقاء عنوان اساتید شده است، با تولید انبوه مقالاتی که با پرداخت وجه در خارج از کشور به چاپ میرسند. خلاصه، صحنهای پدید آمده است که در آن، عملکرد آموزشی، نه معیار سنجش دانشجوست، نه استاد.
• بی گمان، گروههای آموزشی در اغلب دانشگاهها حال و روز خوبی ندارند؛ دیسیپلین دانشگاهی در اغلب دانشگاهها کم رنگ شده یا کلاً از میان رفته است، عملاً و اغلب برنامههای درسی اجرا نمیشوند، دانشجو سالاری منفی و غیر علمی قد علم کرده است، نحوی رقابت منفی در اعضای هیأت علمی در انطباق با این دانشجو سالاری غیر علمی شکل گرفته است، ارزشیابی های علمی دانشجویان به سستی گراییدهاند و اعضای هیأت علمی گاه برای جلب اقبال دانشجویان و گاه انجام سوء استفادههای قبیح که بعضاً افشا شده اند به نمره سازی دست میزنند، نظام و نسق پایان نامه نویسی از دست رفته است، و اساتید راهنمای پایان نامهها به رغم دریافت دستمزدهای بسیار بالا، تقریباً هیچ نظارت مؤثری بر روند پایان نامهها نمیورزند، که شیوع گسترده پدیده زشت پایان نامه نویسی، نشانههایی از آن است؛ پایان نامههای تقلبی که به دلیل ضعف نظارت قبل و حین و بعد اساتید راهنما و داور و همچنین بی اعتنایی گروههای آموزشی، کشف نمیشوند. کسب و کار پایان نامه در دانشگاهها، به گوشت قربانی پر سودی تبدیل شده است که صحنه توافق جمعی از اساتید، و البته بسیاری از دانشجویانی است که در این بازار آشفته میخواهند به طرز امنی نمره خود را بگیرند و بروند. این جماعت بر سر تولید نمره بدون تولید دانش توافق کردهاند. تنها خدا میداند که از ارزیابی مجدد پایان نامههای دانشگاهی چه رسوایی ها بر خواهد خواست؛ من خود چند مورد از این بررسیهای مجدد را صورت دادهام، و نتایج تیره و تار آن را دیدهام. خلاصه، تمام آن چیزهایی که باید نشان دهنده عملکرد صحیح دانشگاهها باشند، خوب کار نمیکنند؛ نه گروههای آموزشی، نه استاد، نه دانشجو، نه امتحان، نه تحقیق و پروژه، و نه پایان نامه. و ما ادراک ما الرساله... .
• مردم هم در این وانفسا راه خود را میروند، و حتی مدارک دانشگاههای برتر، دیگر گره چندانی از جویندگان کار باز نمیکند. چندان فرق نمیکند که شما مدرک دانشگاه صنعتی شریف را داشته باشید یا دانشگاه تهران، یا دانشگاه آزاد یا...، هر جا که برای کار مراجعه کنید، باید در بلند مدت و با حوصلهی فرسایندهای، مهارتهای کافی خود را به اثبات برسانید، و عملاً مدرک مشکلی از شما حل نمیکند.
• در حالی که، هیچ ابتکار مشخصی برای خروج دانشگاهها از فقدان مدیریت قاطع و برنامه دار آموزشی، از سوی جناحهای سیاسی فعال ارائه نمیگردد، دانشگاههای ما سالهاست درگیر معضلاتی هستند که بخشی از آن ها جهانی و فراگیر، و بخش از آن ها مخصوص جامعه ماست. همه این معضلات اساسی، بی سابقه، و بنیاد افکن هستند؛ تأثیرات منقلب کننده شبکه اینترنت، گسیختن مرزهای کلاس، محو تکست و برنامه درسی، غلبه اقتضائات عملی و کاربردی به مباحث نظری، اشتراک گسترده منابع علمی و کاهش شدید نیمه عمر علم و عدم همگامی اساتید با این روند، عدم تناسب قواعد دانشگاهی پیشین با شرایط جدید و بسیار نو به نو شونده، شیوع گسترده سرقت علمی، اخبار گسترده اما تأیید نشده (شاید هم...) از فساد مالی و فساد ... ، کم اعتباری یا بی اعتباری کامل مدارک علمی از دید بازار کار،... .
• همه این ها، مسائلی هستند که باید در سطح مدیریت دانشگاهها، وزارت علوم، و شورای عالی انقلاب فرهنگی، برای آنان فکری شود، ولی در حدود دو دههای که این مسائل بروز کردهاند و غوغا میکنند، نظر به اولویت مسائل سیاسی در دانشگاه، مسائل تخصصی مربوط به برنامه درسی و عملکرد آموزشی دانشگاهها، همواره در ردههای بعدی اهمیت قرار گرفتهاند. بله؛ از سال ۱۳۷۵، یک سال قبل از ۱۳۷۶ که دانشگاهها به اتاق جنگ یک گروه خاص تبدیل شدند، همانهایی که این روزها، دولت معظم تدبیر و امید، دانشگاهها را سهم و میراث ایشان تلقی میفرمایند، دانشگاه و وزارت علوم را به سهم خود و ابزار دست سیاسی خویش تبدیل کردهاند، در آن ریشه دواندهاند، و برای این کار، آلودگی در این وزارت خانه را به اوج رساندند، طوری که طی این مدت از عمر دانشگاهی خود، ظن غالب من این بوده است که اگر دستگاههای نظارتی جدا و با ذره بین وارد این وزارتخانه شوند، در خواهند یافت که این وزارت خانه یکی از ...ترین سازمانهای تاریخ است.
• میتوان گفت که در حال حاضر، هیچ یک از دو جناح سیاسی، هیچ طرحی برای رویارویی با معضلات پیش گفته ندارند، و دانشگاه مانند فوتبال و سینما به حاشیه رانده شده است. بویژه در طول یک سال اخیر، مدیریت دانشگاهها مشغول کارها و مشاغل سیاسی بوده است و از آن بدتر این که امیدی به تغییر جهت دولت تدبیر و امید به سوی تدبیر و امید نمیرود. گستردهترین تغییرات مدیریت ارتجاعی که نشان چندانی از تدبیر و امید در آن نیست، دانشگاهها را به لرزه در آورده، و چشم انداز یافتن راه حل ها را تا مدت ها بعد به تعویق افکنده است.
• زعمای کشور را دعوت میکنم، تا با دید وسیعی به مسائلی که در دانشگاههای ما از دهه هزار و سیصد و هفتاد تا حالا رخ داده، و فرجام انقلاب فرهنگی را نافرجام گذاشته، و همه چیز را به یک نقض غرض بزرگ تبدیل کرده است، به مسأله بنگرند.
• زعمای کشور را دعوت میکنم، تا در تیپ مدیریتی «مرتجع چپ»، یا تیپ مدیریتی «بچههای بالا»، و یا تیپ مدیریتی «مماشات کننده و معتدل میان حال» تجدید نظر کنند، و برای نجات دانشگاه از مرگ حتمی، تیپ «پزشک قاطع و برنامه دار و حکیم و بصیر» را جایگزین سازند؛ شاید تیپی شبیه دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی، که برخی نگویند، ما با دولت لج و لج بازی داریم. میخواهیم کار کشور پیش برود، و کشور صحنه تقسیم میراث نباشد. کسی به فکر این مردم باشد و برای آنان کاری کند.
• زعمای کشور را دعوت میکنم، تا با دید وسیعی که به پهنه برخی مسائل جهانی در برنامه ریزی درسی دانشگاهی وجود دارد، از وضع انفعال فعلی در آیند، و پس از به رسمیت شناختن مسائل انبوه این حیطه، برنامههای مؤثری برای خروج از وضع فعلی سامان دهند. آن ها باید دانشگاهها را میراث بزرگان و شهدا بدانند و این میراث را بیش از تقسیم، پاس بدارند.
• زعمای کشور را دعوت میکنم، تا بپذیرند که کار به جاهای حساسی رسیده است. کار پایان نامه نویسی، پروژه سازی و نمره فروشی به رشتههای پزشکی رسیده است. خب؛ شاید برخی به خطا، از فساد و تعفن در مدارک علوم انسانی یا حتی فنی، هراس و واهمهای نداشتند و نداشته باشند، ولی امروز مردم اعتماد خود به طبیب را هم دچار تردید میبینند. باید برای این وضع فکری کرد...
مأخذ:رسالت
هو العلیم