حامد دهخدا
░▒▓
مطلب اول
• من این گفتار را از دیدگاه سیاستپیشهای که با سیاست به مثابه «زنجیرهای از پروژهها، با موضوع قدرت» مینگرد، نمینویسم.
• من از «پروژهبازی» با سیاست پرهیز میکنم.
• میخواهم از یک دیدگاه «سیاست عین دیانت»، بنویسم.
• و میخواهم از دید «دیانت» «لعلک باخع النفسک» بنویسم...
• دیانتی که در آن، هر بنی بشری از نوع انسان، خلق شده است تا هدایت شود؛
• و حیف است، اگر هدایت نشود.
• و حیف است، اگر هدایت نشود.
• و حیف است، اگر هدایت نشود.
• البته قصد ندارم که با این سیاق سخن، مآلاً به دیگران بر چسب هدایت نشده بزنم.
• فیالفور و به اصرار میگویم که برداشت خود را از صحنه میگویم، و نمیخواهم کسی را به هدایت نشده بودن متهم کنم.
░▒▓
مطلب دوم
• من کاری به اتهامها و بند و بسطها ندارم. نمیدانم این جماعت، واقعاً با رمالان مرتبطاند یا نه. نمیدانم که آنها راجع به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) کژ و گمراه میاندیشند یا نه. من نمیدانم که آنها که فاسدان را به مفاسد اقتصادی متهم میکردند، خود، به مفاسد اقتصادی آلوده شدهاند یا نه.
• واقعاً نمیدانم.
• شاید از آن رو که دندانم تیز نبود، احساس نکردم که دلایل دندانگیر و محکمهپسند و خداپسندانهای در بین است که آلایش این جماعت را به این چیزها اثبات کند.
• ولی یک چیز را میدانم. و آن این است که احمدینژادیها، ادعاهای سترگ دینی دارند؛ از مهدی موعود (عج) میگویند؛ از ولایت میگویند؛ از اسلامگرایی و تلقی ویژهای از جایگاه اسلام در آخرالزمان میگویند؛ ولی...
• ... ولی یک چهره کارشناس دینی، از جنس فقاهت راست دین و سادهزیست و خداترس و خودنگهدار و مخالف هوا و مطیع امر مولا، که این ادعاها به او نسبت داده شود در بین نیست.
• ادیان ابراهیمی، پیکرههای عظیمی از متن و نظریه و قانون و قاعده هستند که تنها یک دور مطالعه و مرور منابع مقدس آنها، از کسانی برمیآید که سالها از عمر خود را مصروف این متون کرده باشند. ادیان ابراهیمی با ادیان جنگلنشینان آمازون فرق میکنند. آنها به راستی عظیمترین پیکرههای معرفتی تاریخ بشر هستند.
• در دین محمدی شیعه، قرآن کریم، مجموعه منابع روایی عظیم اصول کافی و وسایل الشیعه و من لا یحضر و...، متون مقدسی شناخته میشوند که آنکه دعوی اظهار نظر در این حیطهها را دارد، باید سن و سال و سرگذشت و توش و توانش به ما بگوید که حد اقل فرصت داشته تا یک دور این هزاران برگ سند را مرور کرده باشد.
• تنها کسی که به این منابع «مسلط» باشد، میتواند مجتهدانه، اسلامگرا باشد و قابل اعتماد.
• .....
░▒▓
مطلب سوم
• ... و این مردم، به اسلامگرایان اعتماد دارند.
• و این مردم، نان اسلام را خوردهاند.
• این مردم از مشروطه تا کنون، از همه سنخ آدمی خنجر از قفا خوردهاند، الا از فقاهت راست دین و سادهزیست و خداترس و خودنگهدار و مخالف هوا و مطیع امر مولا.
• خاطره این ملت، توانسته است به اسلام و روحانیت راستدین و ساده زیست اعتماد کند. اعتمادهایی بزرگ. اعتمادهایی بزرگ. اعتمادهایی بزرگ.
• و برداشت من از صحنه، از حاق حق صحنه، بدون آن که از «پروژه»ها آگاه باشم، این است که احمدینژادیها را مردم عامی و عادی و غیرمطلعی از ناگفتههای سیاست (همان چیزهایی که اصحاب سیاست هر از گاهی تهدید میکنند که اگر کار را به فلان جا برسانید خواهم گفت)، اگر مورد سؤال قرار دهند، به اسلامگراییای مورد پرسش قرار میدهند که انگار ضابطه ندارد، چون ضابط ندارد. و معلوم نیست واقعاً اسلامگرایی هست یا نیست؟ اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چیست؟
• احمدینژادیها، باید بپذیرند و به مردمی که از مشروطه تاکنون، این قدر هزینه انتخابهای خود و دیگران را پرداختهاند، حق بدهند که در هراس باشند. در هراس باشند از این که مبادا اسیر روشنفکری و روحانیت درباری تازهای شده باشند. حق بدهند که به سادگی، به کسانی که ادعای اسلام دارند، ولی معلوم نیست چه ضابطهای از اسلام را برگرفتهاند، خوشبین نباشند، یا اقلاً به جانب احتیاط با آنها رفتار کنند.
• و به گمان من، احمدینژادیها، برای جلب اعتماد این ملت، باید نشان دهند که آنچه مدام از اسلام و اسلام و اسلام میگویند بر کدام پایگاه از اردوگاه فقاهت اسلامی راستین متکی است. و مردم به این شرط است که میتوانند آوازه مبارزه آنان با فساد، تشویق کار و آبادگری، و ایمان به خدمت را باور کنند.
• احمدینژادیها، نیاز به اعتماد بزرگی از سوی ملت دارند، و این، جز با پناهندگی راستین به فقاهت راستدین و سادهزیست و خداترس و خودنگهدار و مخالف هوا و مطیع امر مولا، میسر نخواهد شد.
• و این پناهندگی به اسلامشناسی راستین، تنها با منصوب ساختن بزرگواری به سمت استادی اخلاق هیأت دولت میسر نمیشود.
• من فکر میکنم که نه فقط احمدینژادیها، بلکه همه ما، باید عادت کنیم که دین خود را، کار و کسب خود را، سیاست خود را، معلمی خود را، نویسندگی خود را، روزنامهنگاری خود را، ... مدام به محضر یک فقیه جامعالشرایط عرضه کنیم و از تطبیق آن با اسلام راستین محمدی مطمئن شویم.
• من کاری به پروژهها و اتفاقاتی که طی این مدت بر احمدینژادیها گذشته ندارم. کاری ندارم، چون نمیتوانم به اخبار و اطلاعاتی که مستند به «آقای میگن» است، اطمینان کنم.
• ولی درکم از تاریخ صحنه سیاست ایرانی و موازنه نیروها، آن است که اگر دکتر محمود احمدینژاد بتواند اسلامپناهی خود را به مردم راستدین بباوراند، رئیسجمهور خوشنام و نیکفرجام ایران خواهد بود، و یارانش در میدان سیاست ایران، پایدار. همین.