فیلوجامعه‌شناسی

نـ ̓ ̓ـقل‌تاریخی: پدیده ”شهید علی خلیلی“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از مشرق؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


■    ”شهید علی خلیلی“، از آن بابت یک پدیده بود که از آغاز ماجرای ایشان از تیرماه ۱۳۹۰، تا دیروز که به شهادت رسید، آیینه‌ای شد که بسیاری از مسائل این جامعه را منعکس کرد. از دخترانی که از آزادی خود برای ولگردی شبانه استفاده می‌کنند، از پسرانی که از آزادی خود برای دختربازی استفاده می‌کنند، از مدیران نوزده بیمارستانی که از آزادی خود برای نپذیرفتن بیماران رو به مرگ استفاده می‌کنند، و از...
■    این پدیده حالا حالاها جای تحلیل دارد...

■    شهید علی خلیلی، طلبه جوانی که برای دفاع از دو دختر، به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود، همان جوانی است که ۱۹ بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن، خداوند به او جانی دوباره داد تا ۲ سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما..
■    ضاربان یا الآن دیگر باید گفت قاتلانش آزادند و او بعد از ۲ سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.
■    حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ خبرنگار مشرق، گفت و گوی و گپ و گفتی با علی خلیلی انجام داد که در ادامه سخنان این شهید بزرگوار را می‌خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

■    علی خلیلی هستم طلبه پایه چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.
■    متولد سال هفتاد و یک
■    نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه‌ها را به خانه‌هایشان برسانیم. خانه آن‌ها خاک سفید بود و هیأت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهار راه سیدالشهدا بود به نظرم، من شرح ماوقع یادم نیست. چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف می‌کنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت می‌کنند.
■    شرح ماجرا یادم نیست بچه‌ها می‌گویند که داشتند به زور سوار ماشینشان می‌کردند، که ما رسیدیم. بچه‌هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آن‌ها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آن‌ها تذکر دادم، ولی، گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آن‌ها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.
■    من همان جا افتادم. چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جا افتادم.
■    آن‌هایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آن‌ها رفت. شماره پلاک آن‌ها را برداشت.
■    من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعد از نیم ساعت دو نفر از بچه‌های شمال شهر داشتند رد می‌شدند از آن‌جا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهران‌پارس بردند.
■    من حدود ساعت دوازده و نیم به آن‌جا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید «جان به جان آفرین تسلیم می‌کند».
■    من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی، از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی، هیچ کدام از بیمارستان‌ها ما را قبول نکردند به خاطر این‌که حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آن‌جا بود که زنده ماندیم. بعد از عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و به خاطر این‌که تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.
■    وضعیت ضارب هم به خاطر این‌که شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند. خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛ حدود چهار پنج ماهی شد فکر می‌کنم. بعد از آن هم سردار نقدی تشریف آوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای ما را پیگیری کردند.
■    در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی، برای بقیه دوستان ضارب شصت - هفتاد ضربه شلاق بریدند. الآن همه آن‌ها به قید وثیقه آزادند.
■    از مسؤولین دکتر دستجردی تشریف آوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند. از جانبازی ما هم دو سال گذشته، ولی، هنوز خبری از جانبازی نیست.
■    اگر بخواهید حقیقت را برایتان بگویم من نام این کار را «امر به معروف» نمی‌گذارم، بلکه اسمش را دفاع از ناموس می‌گذارم. دفاع از ناموس مسلمان‌ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم، دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.
■    در این حوادث و اتفاقات، هیچ‌کس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچ‌کس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آن‌ها درگیر شدم به هیچ‌کس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.
مأخذ:فارس
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.